خاطره ها
نگاهی به نمایش نقاشیهای شهرام کریمی در گالری شنک در شهر کلن آلمان
جلال رستمی
•
بعضی از تصاویر وکارهای شهرام کریمی بقدری در فرم وشکل ساده هستند که درنگاه اول انسان را به تعجب وا می دارند. او تکنیک را به خدمت تزیین به کار نمی گیرد بلکه ازتکنیک برای ساده نشان دادن موضوع ها ومفاهیم پیچیده استفاده می کند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٣۰ بهمن ۱٣٨۶ -
۱۹ فوريه ۲۰۰٨
هانو راوتربرگ Hanno Rauterberg ١ منتقد هنرومعماری دربخش هنری وادبی روزنامه ی" Zeit Die "آلمان در کتاب جدید خود به نام " و این است هنر؟!" می نویسد:
»رابطه یک تماشگر ویک اثرهنری همیشه ازیک رابطه ی دادن وگرفتن متاثراست. فقط کسی که دقت وتوجه اش را سرمایه گذاری می کند کسی که صبر وتحمل و وقت خود را قربانی می کند می تواند ازدیدن یک کارهنری غنی شود. البته این هزینه کردن هم باید با کالای تولید شده , متناسب باشد.« (ص ٢١٠ و۲١٦)
او در ادامه معتقد است:
» این گونه می تواند یک اثرهنری در حافظه من باقی بماند ومراعلاقه مند سازد به دیدن کارها ی جدید ودوباره دیدن.«(ص۲١٦)
خاطره ها٭
اولین چیزی که درابتدا با دیدن نقاشی های شهرام کریمی متوجه آن می شوی این موضوع است که او با" خاطره ها" دنبال شعاروپیام تبلیغی وتهییجی نیست.
کارهای اوبیشتربه دنبال نشان دادن پیچیدگی زندگی وروحیه وفرهنگ ایرانی است که به زبانی ساده وآگاهانه وصادقانه بربوم بازتصویرمی شوند. "زندگی وروحیه وفرهنگی" که درطول تاریخ کهنسال اش بارها وبارها مورد تجاوزقرارگرفته وبازتوانسته برروی پاهایش بیایستد. شاید به همین خاطر است که دراین "زندگی واین روحیه وفرهنگ", مسئله ی "هویت" همیشه برجسته بوده است.
تابلوهای شهرام کریمی بدنبال بدست دادن تاریخ این "هویت" دراجزای فکری- فرهنگی آن ودر بعد تاریخی اش می باشد. درهرتابلوبزرگ اوما شاهد پنج یا شش ویا گاهاً هفت تصویر(نقاشی با هویت مستقل) هستیم هرکدام از این تصاویرتاریخچه ای یا داستان ویا گوشه ای از تاریخی را روایت می کند که نقاش به شکلی با آنها در ارتباط بوده است. چهره ی یک زن, چهره ی یک مرد, فضای یک دهکده یا یک گل پیچک رها شده در وسط تابلو و... همه از حافظه و یاد- خاطره های نقاش می آید. ازنزدیک ترین نزدیکان تا دورترینی که دیگربرای اومتن تاریخی شده اند. ولی با این همه, موضوع تابلوها درحوزه خاطرات شخصی باقی نمی مانند. اودربخشی ازتصاویرش از کسانی فاکت می آورد یا آنها را به صورت فاکت به تصویرمی کشد که آنها رابا پوست وگوشت خوداحساس ولمس کرده است. اومی خواهد بگوید: من با چشم خودم شاهد بودم وبا گوشت وپوست خود احساس کردم. این ها راهمه من می شناسم.
وازبطن همین رابطه باآشنایان وزیروروکردن خاطراتش می باشد که به تاریخ نقب می زند ودرپی نشان دادن "هویت" می گردد. اینجاست که مسئله ی نشان دادن "هویت" دیگر برای او بصورت یک" - Art Concept " درمی آید. برای این کانسپت مشخص که او می خواهد اکنون به آن واقعیت ببخشد تنها تصاویر,کافی بنظرنمی رسند. پس او به سراغ "شعرنوشته" هم می رود. "شعرنوشته"های اوهویت مستقل ندارند حامل زیبایی خطاطی گونه هم نیستند. اشعاری نیستند که بشود ازاول تا آخرآنها را خواند. شعرها ازمتن تصاویربه بیرون راه می یابند یعنی همانطور" جاری " می شوند - می شود قسمتی از آنهارا خواند- وبعد درمتن تصاویرفرومی روند ومحو می شوند. شهرام کریمی با چند گانگی تصاویر برروی یک بوم که من برآنها "تصاویرروایی" نام می گذارم خود آگاه یا ناخود آگاه درپی پیوند بین این تصاویرمی گردد واین" شعرنوشته" هایش است که با زبان غنایی که درهمه ی متن تابلو"جاری" است و حضوری قابل لمس دارند, بین تصاویر مختلف پیوند ایجاد می کنند.
اکثر تابلوهای نصب شده ی شهرام کریمی درگالری شنک, با ابعادی بزرگ هستند وازفضای متنی کافی برخودار. در بطن این فضای کافی بی قراری ویک نوع ناآرامی وجود دارد: بازتاب روحیه ی هنرمند بی قراری که هنوزداستان ویا روایتی را دریک گوشه ی تابلوتمام نکرده, ترا به سراغ داستان وروایتی دیگر, به گوشه ی دیگر تابلو می برد.
اوبه همه ی گوشه وکناربومش سفرمی کند ودراین سفربرروی بوم است. که با تصاویرروایت گری می کند وتنها زمانی که کار روایتگری تصاویروپیوند آنها باهم خاتمه می یابد وازمتن به سطح میرسد, آنزمان است که یک فضای آرام ویک دست که با رنگهایی که ازبطن این روایت گری تاریخی ساخته وآمیخته شده است, خلق می شود. فضایی که تورابا رنگ وبوی گنهگی که همراه دارند. به تماشای یک روایت واحد هدایت می کنند. روایتی که درجستجوی نشان دادن "هویت " "دربطن روایتهای مختلف است واینجاست که فضا ی تابلوها درکلیت اشان آرام ولی گویا درمقابل چشمان ما قرار می گیرند.
رنگ ها با بیان تاریخی رویداها (یاد- خاطره ها) تناسب عجیبی دارند. درست مانند رنگ فرش ویا زیلو ویا یک کوزه سفالی که سالیان دراز زیرخاک باقی مانده وحال اززیرآوارتاریخ بیرون آمده اند.
شهرام کریمی به دنبال اشیاء قدیمی است نه صرفاً بعنوان "عتیقه ای" آن بلکه به خاطر تاریخ وروایت تاریخی که آنها درپشت سرخود دارند. او به یک چمدان خیلی قدیمی که شاید در بازارهای دست دوم فروشی ویا در کنار خیابان پیداکرده است وحال در گوشه ای از گالری جا گرفته(بانقاشی که برروی آن کشیده),هویتی دوباره می بخشد و برای بینده با آن به عنوان یک سوژه ی هنری روایت کهنه ایی را به شکل تازه تعریف می کند. اجسام واشیاء گرچه جامدند وحس ندارند اما برانگیزنده ی احساس هستند. می توانند بیانگرتاریخچه ای باشند. آنها می توانند با حافظه ی تاریخی بینده رابطه ی مستقیم بر قرار کنند.
کارهای شهرام کریمی منیاتورنیستند ولی از زوایه ی برداشت روایت گرانه ی "تصاویر کوچک شده" می توان گفت به منیاتورشبیه هستند. اسحاق پور در کتاب منیاتور خود (ص ٨-٧) معتقد است که :»تصاویر منیاتور دریچه ایی خیالی خوابها ورویاهاست. رویداد ها ویا چیزی که حضور واقعی داشته باشند وجود ندارد. آنچه هست فقط حرکتهای خالص است که در دیگر جایی غیر دنیایی, جهان معلق وغیر مادی از رنگ ها ی نورانی تکامل وتحقیق یافته است.«
اما در کارهای شهرام کریمی تصاویردریچه ایی به دنیای واقعی هستند. او می خواهد هویتی را نشان دهد که در پس رفتارها وگفتارها, درطول تاریخ دگرگون شده وپنهان گردیده اند. در یکی از تابلو ها که به دو قسمت تقسیم شده است در یک قسمت, انسان های پارینه سنگی را با همان هویت ابتدایی برهنه ی خود می بینید که در حال حمل کودکی در روی برانکاردی که از چوپ ساخته اند, هستند. نگاه کودک که به حالت نیمه خیزروی برانکارد درازکشیده طوری است که تورا ناخود آگاه به قسمت دوم تابلوهدایت می کند. در قسمت دوم تابلو خانواده ایی را می بینید که در کنار حرم مقدسی به حالت کاملاً سنتی کنار رزیح ایستاده اند. یاد آورعکس هایی که نمونه های فراوان آن در بیشتر خانواده های ایرانی موجود است.
نقاش می خواهد چه بگوید چه رابطه ایی بین اجزاء مختلف این تابلو که هر کدام هم هویت مستقلی دارند وجود دارد . او می خواهد چه چیزی را به ما نشان دهد.!
او راوی است. راویی که با" پرده- نقاشی" هایش که یاد آورسنت پرده خوانی ما است. به شیوه ی مدرن و امروزی مارا از گذشته به امروز واز امروز به گذشته می برد.
کارهای شهرام کریمی آیینه ی روایت گونه ایست در مقابل چشمان ما. هرکس می تواند در نهایت برداشت خود ش را از این روایت ها داشته باشد. به همان اندازه ی گونه گونی حوادث ثبت شده درخود تابلوها.
اگر چه شهرام کریمی سالیانی است که در خارج از ایران زندگی می کند وبا نقاشی مدرن جهان ازنزدیک آشناست ودر نمایشگاه ها وگا لری های مختلف کارهایش به نمایش گذاشته شده است. ولی کارهای اوشاید بیشترازخیلی ازنقاش های ایرانی که حتها درداخل کشورزندگی می کنند. بومی ترمی باشد. بعضی ها به آن نام نوستالژی می دهند. من آنرا تلاش برای نشان دادن "هویت" ارزیابی می کنم. اوبرای نشان دادن این "هویت" ازهنراروپایی وام نمی گیرد.
کارهای اوبیشترازسنت نقاشی قدیم ایرانی, منیاتور, پرده کشی ها, نقاشی های قهوه خانه ای بهره می گیرد. اما بشکلی مدرن وامروزی.
بعضی از تصاویر وکارهای شهرام کریمی بقدری در فرم وشکل ساده هستند که درنگاه اول انسان را به تعجب وا می دارند. او تکنیک را به خدمت تزیین به کار نمی گیرد بلکه ازتکنیک برای ساده نشان دادن موضوع ها ومفاهیم پیچیده استفاده می کند. به همین خاطر دراین کارها فرم وشکل ساده به نظرمی رسند. سادگی که برای رسیدن به آن باید سالیان دراز کاروزحمت کشید وشهرام کریمی با نمایش کارهایش دراین گالری نشان می دهد که این کار وزحمت را کشیده است. اومی داند در پی چیست و چه می خواهد بگوید.
وحال زمانی که می خواهی نمایشگاه را ترک کنی متوجه می شوی: » این گونه می تواند یک اثرهنری در حافظه من باقی بماند ومراعلاقه مند سازد به دیدن کارها ی جدید ودوباره دیدن.«
جلال رستمی
١ -Rauterberg , Hanno: und das ist Kunst?! Eine Qualitätsprüfung ٣۰۴ s. ۲۰۰۷ s. Fischer Verlag
٭ "خاطره ها" عنوان نمایشگاه شهرام کریمی در گالری شنک می باشد.
|