یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ضرورت نگاهی دوباره
درباره اهمیت بررسی مجدد تسخیر سفارت آمریکا و جنگ ایران و عراق ، از طرف نیروهای چپ دمکرات و جمهوری خواه


جلال رستمی


• تحلیل و بررسی مجدّد تسخیر سفارت آمریکا و گروگان گیری، آغاز جنگ هشت ساله ی ایران و عراق از این نظر اهمیتی دوباره می یابند، که با روی کار آمدن احمدی نژاد ما شاهد عمیق تر شدن بحران هسته ایی، خیزش برای نقض همچنین خشن تر حقوق بشر، ایجاد فضای رعب و وحشت، خفقان و سرکوب و بحران آفرینی در سیاست های خارجی حکومت جمهوری اسلامی، بطور یکپارچه تر، هستیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ آبان ۱٣٨۴ -  ۶ نوامبر ۲۰۰۵


فلسفه ی عملی ما انسان دوستی است واين به اين معنی است که انسان ها در فقر وتنگدستی بسر نبرند وهرموجودی بتواند خودش راشکوفا سازد. اين هدف تمامی اقدامات ماست ...
ماکس هورکهايمر

پيش درآمد
اين روزها در داخل ايران و در بيشتر رسانه ها وسايت های اينترنتی بحث های مفصل و مختلفی در رابطه با تسخير سفارت و جنگ هشت ساله ی ايران و عراق جاری است. مطالعه ی اين بحث ها و بررسی اين نظرات، صرف نظر از اينکه ارائه ی آنها با چه هدف و اعتقاد و با چه درجه ای از صداقت صورت می گيرند، می تواند در دامن زدن به بحث های جدی، پيرامون اين دو حادثه ی مهم تاريخی به ما ياری رساند. به همين خاطربه باور من لازم و ضروی است تمامی نيروها، گروه ها و سازمان هايی که از دور و يا نزديک در بطن اين حوادث قرار داشته اند از ديدگاه امروز خود وارد اين بحث ها شده و صادقانه و بدور از جنجال و هياهوی شعاری - تبليغاتي، به بررسی اين حوادث بپردازند. بايد به نسل جوان جامعه ی ايران گزارش شفاف و روشن داد و آنها را به قضاوت همه جانبه و به تعمق در مورد اين وقايع مهم تاريخی فرا خواند. اين مسئله بخصوص از اين حيث قابل اهميت است که نسل جوان ايران در بطن حوادث مهم تاريخی اوايل سال های انقلاب قرار نداشته و امروز بخش عظيمی از تحولات سياسي- اجتماعی ايران بردوش آنها سنگينی می کند.
نبايد گذاشت فقط گزارشی يک جانبه به اين نسل داده شود. هيچ چيز بدتر از قضاوتی يک جانبه در رابطه با بررسی يک مسئله تاريخی نيست.
جلال رستمی
از آن سال ها که دانشجويان خط امام از ديوارهای سفارت آمريکا بالا رفتند و آن را اشغال کردند و کارکنانش را به گروگان گرفتند تا امروز، ساليان درازی می گذرد.
امّا درست مثل اينکه همين ديروز بود که نيروهای چپ و مجاهد از اين اقدام ضدامپرياليستی دانشجويان خط امام به ذوق و شوق افتاده بودند و بخشاً با صدور اعلاميه و اطلاعيه در تائيد اين اقدام ضدامپرياليستی دست به موضع گيری سياسی زدند. ساير نيروهای چپی هم که اين اقدام را تائيد نمی کردند نه بدين خاطر بود که آنرا در اصل يک اقدام ناپسند سياسی بدانند که می توانست و توانست هم عواقب وخيمی برای منافع ملی ما داشته باشد. بلکه با آن از اين زوايه مخالف بودند که اين مبارزه را مبارزه ی يک نيروی ارتجاعی با امپرياليسم می ديدند. يعنی مشکلی با خود عمل نداشتند بلکه مشکل آنها نيرويی بود که اين کار را انجام می داد، چون به نظر آنها اين نيرو يک نيروی ضدامپرياليستی واقعی نبود. با اين حال تمام گروه ها و سازمان های فعال در آن زمان، چه مخالف و چه موافق تسخير سفارت آمريکا نمی توانستند پيش بينی کنند که اين حرکتِ به اصطلاح ضد امپرياليستی بر عليه آمريکا به سرعت بتواند، به يک شمشير تيز بُرنده، در دست رهبری حاکميت سياسی جمهوری اسلامي، برای تصيفه حساب های جناحی و کنار گذاشتن دولت بازرگان و استحکام پايه های حکومتی آن تبديل گردد و در ادامه ی تصفيه حساب های بعدی هم، گريبان همان نيروهای سياسی را بگيرد، که شوق ضدامپرياليستی بودن خميني، آنها را از خود بی خود ساخته بود.
پی آمد و عواقب:
پی آمد اين اقدام ضد امپرياليستی برعليه آمريکا تنها به کنارگذاشتن ليبرال ها (واژه ای مورد علاقه ی بخشی از نيروهای چپ که در دهان حاکمان جمهوری اسلامی گذاشته شده بود) و تصفيه ی آنها از حاکميت، و تصفيه های بعدی خلاصه نشد. بلکه عواقبی بوجود آورد که صدمات جدی به منافع ملی ما وارد ساخت.
تاثير جدی اين روخداد سياسی در رابطه با آغاز جنگ ايران و عراق را ، به هيچ وجه نمی توان ناديده گرفت. حال عواقب فاجعه بار انساني، سياسي- اقتصادی و اجتماعی بشدت دحشت باری که اين جنگ برای مردم ما ببار آورد، خود داستان مفصلی است که هنوز مورّد بررسی جدی همه جانبه و علمی قرار نگرفته است.
اهميت تحليل و بازنگری:
تحليل و بررسی مجدّد تسخير سفارت آمريکا و گروگان گيری، آغاز جنگ هشت ساله ی ايران و عراق که هنوز نيز، کاملاً به تاريخ گذشته، نپيوسته اند و در همين ديروز ما اتفاق افتاده اند، از اين نظر اهميتی دوباره می يابند، که با روی کار آمدن احمدی نژاد ما شاهد عميق تر شدن بحران هسته ايی، خيزش برای نقض همچنين خشن تر حقوق بشر، ايجاد فضای رعب و وحشت، خفقان و سرکوب و بحران آفرينی در سياست های خارجی حکومت جمهوری اسلامي، بطور يکپارچه تر، هستيم. همه ی اين حوادث می روند که دوباره جامعه و مردم ما را با حوادث و وقايع بشدت وخيم تر از تسخير سفارت و جنگ هشت ساله ی ايران و عراق، بدون شک در ابعاد ديگری مواجه سازند.
اظهارات اخير احمدی نژاد بر عليه اسرائيل، که برای اولين بار،از دهان يک مقام رسمی بدين شکل بيان می شود، بايد در جهت و همسو با همين جريان بحران سازی ديد که موج مخالفت و انزجار عمومی در گوشه و کنار جهان را، برعليه جمهوری اسلامی بر انگيخت. اگر به اين حرکت (از نظر متد) به نوعی به حرکتی در راستا و جنس، تسخير سفارت، مسئله ی سلمان رشدی و... با همان مضامين، ولی در ابعاد و شکل و شيوه ی ديگری نگاه کنيم، که جمهوری اسلامی هرازگاهی برای پيش بُِرد سياست های خاص خود عمده کرده و پيش می برد. به سکوت يا تاخير (و يا عدم) اتخاذ موضع نيروهای سياسی مخالف جمهوری اسلامی به خصوص نيروهای چپ و جمهوری خواه در اين رابطه، چگونه بايد نگاه کرد!؟
بنظر می رسد که گاهاً در سر به زنگاهای تاريخی حوادثی اتفاق می افتند که موضع گيری در مقابل آنها برای شفافيت بخشيدن به ماهيت مواضع سياسی يک نيرو از اهميت زيادی برخودار است. مسلم است که هيچ نيروی با وجدانی که هميشه خود را در کنار و حامی منافع مردم محروم و سرکوب شده احساس می کند نمی تواند، بر سرکوب فلسطينيان توسط نيروهای اسرائيلي، در طول اين ساليان متمادی چشم ببندد. ولی اين سرکوب هيچ توجيه انسانی برای جناياتی که نيروهای اسلامی افراطی مانند حماس و حزب الله برعليه مردم اسرائيل انجام می دهند، نيست. بازتوليد خشونت و جنايت محکوم است حال می خواهد از طرف هر نيرويی صورت بگيرد. ما برای يک بارهم که شده بخصوص امروز بايد با صدای بلند، شفاف و روشن بگوئيم که موضع سياسی جدی ما در قبال مسئله ی فلسطين و اسرائيل چيست؟ آيا حق موجوديت اسرائيل را به رسميت می شناسيم يانه؟ ما بايدبا گرايشات ضديهودی (antisemitisch) که در مجموع در باورهای ايدئولوژيک مذهبی و به ظاهر غيرمذهبی بعضی ها وجود دارد و در پشت پوشش دفاع از مردم فلسطين پنهان شده است را، افشا و محکوم کنيم. دفاع از حق حيات مردم فلسطين، نابودی حيات مردم اسرائيل نيست و دفاع از حق حيات اسرائيل، نابودی حق حيات مردم فلسطين نبايد و نمی تواند باشد. ما بايد بخصوص امروز کاملاً هوشيار و مواظب باشيم که برای مبارزه با بيعدالتی و دفاع از حقوق انسانی مردم ستمديده، در نهايت در کنار نيروهای ارتجاعی مذهبی قرار نگيريم. ما بايد صف خودمان را از آنها جدا کرده و در کنار نيروهای مترقی که برای احقاق حقوق انسانی مردم ستم ديده و برای دفاع از حقوق بشر و مبارزه با فقر و برقراری عدالت به شکل متمدانه و صلح جويانه در هر کجای جهان مبارزه می کنند قرار بگيريم.
درسی که امروز می توان از گذشته گرفت:
اساساً نمی توان و نبايد نه موافق جنگ و نه موافق گروگان گيری بود. چون اگر از زاويه ی اخلاق سياسی به اين مسائل نگاه کنيم هم جنگ چيز کثيفی است و هم کسی را به گروگان گرفتن عملی شنيع. به همين خاطر کسی که جنگ را شروع می کند و يا برای دادن بهانه بدست جنگ طلبان تلاش می کند و يا کسی که برای پيشبرد يک هدف مشخص سياسی دست به گروگان گيری می زند، يک نيروی ارتجاعی است. بنظر من با بررسی جنگ ايران و عراق می توان نشان داد که نقش حاکميت جمهوری اسلامی در راه اندازی جنگ از صدام کمتر نبوده است. حال زمانی که نيروهای صدام از مرزهای ايران گذشتند و جنگ شروع شد دفاع شرافت مندانه ی مردم ما ازخود و سرزمين خود کار حماسه گونه ای بود که هميشه در طول تاريخ کنهسال اين سرزمين نيز اتفاق افتاده است. همچنين دفاع مردم عراق زمانی که نيروهای جمهوری اسلامی از بعضی از مرزهای آن گذشته و وارد سرزمين عراق شدند را نيز بايد يک دفاع شرافت مندانه دانست. آغازگران جنگ، بوجود آورندگان جنگ، ادامه دهندگان جنگ، کسانی که سکان کشتی سياست را در بوجود آوردن جنگ ها در دست دارند، محکوم هستند نه دفاعی که مردم از خود و برای سرزمين خود انجام می دهند. به همين خاطردفاع مردم از خود و سرزمين خود را نمی توان در تحت هر شرايطی توجيهی برای حقانيت يک حکومت و خود جنگ دانست. ٭
واکنش و اعلام موضع گيری سريع و به موقع:
به همين دليل واکنش نشان دادن سريع در مقابل بازی های خطرناک هسته ای و ايجاد بحران های خارجی از طرف احمدی نژاد و يا هر مقام ديگر حکومتی از طرف نيروهای مخالف جمهوری اسلامی امری لازم و ضروری است.
بايد سريعاً به افکار عمومی جهان اعلام کرد که ما مواضع تشنج آفرين حاکميت در رابطه با مسئله ی هسته ای و در رابطه با مسئله ی اسرائيل و فلسطين و عراق و افغانستان را قبول نداريم. ما اين مواضع را از آن اکثريت مردم ايران نمی دانيم. اين موضع گيری ها را حاکميت جمهوری اسلامی صرفاً برای بحرانی کردن اوضاع در ايران و منطقه و در جهت پيشبرد منافع خودش صورت می دهد که می خواهد در راستای آن بار ديگر "جنگ نعمت" است را برای مردم به ارمغان آورد. می خواهد اهداف پليد خودش را در سرکوب نيروهای مترقی و مردم و تصفيه حساب های جناحی که هميشه از طُرق مختلف انجام می داده است اين بار از اين طريق پيش ببرد.
تغيير سياست و شرايط در عرصه ی جهانی و اوضاع و احوال داخلی به نفع جمهوری اسلامی نيست:
اما همه ی اين بحران آفرينی ها درست درشرايطی توسط جمهوری اسلامی صورت می گيرد که نه جهان شرايط گذشته ی دوران تسخير سفارت را دارد و نه اوضاع داخلی و سطح رشد آگاهی سياسی و سطح حمايت مردم از جمهوری اسلامی به شکل گذشته می باشد. احمدی نژاد در شرايطی می خواهد از روی دست گذشتگان خود کپی کند و يا او را وا می دارند که اين کار کپی کردن را انجام دهد که زمان آن ديگر سال هاست که سپری شده است.
استفاده از شرايط برای طرح نکته نظرات سياسی:
در شرايطی که افکار جهانی نسبت به هر حرکت جمهوری اسلامی حساس شده و فشارهای بين المللی بر جمهوری اسلامی در حال افزايش است. اين را بايد فرصت سياسی مناسبی برای مخالفان دمکرات جمهوری اسلامی بخصوص نيروهای جمهوريخواه دانست که از آن برای طرح مواضع سياسی و مطرح ساختن خود بعنوان يک نيروی جدی مخالف جمهوری اسلامی استفاده کنند.
بدون شک فراخوان يک کنفرانس مطبوعاتی و يا دادن يک بيانيه ی مطبوعاتی از طرف جمهوريخواهان در محکوم کردن گفته های احمدی نژاد در مورد اسرائيل و سخن رانی او در سازمان ملل در مورد مسئله ی هسته ايی و ارسال آن برای رسانه های داخلی و خارجی می توانست بُرد خوب تبليغاتی داشته باشد.
در پايان:
امروز اگر نيروی بخواهد در عرصه جهانی در صفوف نيروهای مترقی جای گيرد. بايد اعتقادی راسخ به دمکراسی، عدالت و صلح و دوستي، بين ملت ها و دفاع بدون چون و چرا از حقوق بشر داشته باشد.
درست نکته مقابل آن، نيرويی که اعتقادی جدی به دمکراسي، عدالت و صلح و دوستی بين ملت ها و حقوق بشر ندارد و برای ايجاد يک صف ضدامپرياليستی در مبارزه با غرب نيز تلاش می کند بايد بدون چون و چرا و بطور علنی در صف طالبان و القائده و نيروهای مذهبی ارتجاعی ديگر جای گيرد چون چاره و راه ديگری نخواهد داشت.
شايد با توجه و با اتکاء به همين صف بندی است که جمهوری اسلامی می خواهد سياست های ضدامپرياليستی و غربی خود را که در سايه ی دولت اصلاحات خاتمی قرار گرفته بودند. دوباره بازتعريف نمايد. اما اين بار علنی تر و شايد با خواب و خيال دست يابی به سلاح هسته ای هم.

٭- حمله های انتحاری وبمب گذاری و کشتن مردم بی گناه در عراق و در فلسطين و اسرائيل که از طرف نيروهای راست فاشيستی مذهبی صورت می گيرد هيچ ربطی به دفاع شرافتمندانه ی مردم در اين سرزمين ها که می خواهند به شکل مسالمت آميز و از طريق گفتگو و انتخابات آزاد و با صلح بر سرنوشت خود حاکم گردند ندارد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست