جنبش های اجتماعی در ایران: از ایده تا عمل
سهراب رزاقی
•
اکثرجنبش های اجتماعی فعال در ایران از سنخ جنبش های کلاسیک هستند نه جنبش های جدید. در این مسیرمی توان برخی از دقایق وعناصرآنان را بدین سان برشمرد: اولین مشخصه جنبش های اجتماعی در ایران، غیر ایدئولوژیک بودن آنان است...
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۷ اسفند ۱٣٨۶ -
۱۷ مارس ۲۰۰٨
۱ - جنبش های اجتماعی یکی از بازیگران مهم سپهر جامعه مدنی هستند که در فقدان یا ضعف و کم خونی جامعه سیاسی و دیگر بازیگران برای پاسخگویی به نیازها، بیان مطالبات و تقاضاهای افراد و گروههای اجتماعی، وارد عرصه پیکار و کارزار اجتماعی می شوند. در روزگار ما، جنبش های اجتماعی خواه جدید ، خواه کلاسیک یکی از عوامل مهم تحولات و دگرگونی های اجتماعی اند، آنان واکنشی در برابر بحرانها و نا بسامانی های جامعه هستند . جنبش ها اکثرا بیرون از گفتمان های مسلط و نهادهای رسمی که مردم آنها را در برآورده شدن نیازهایشان ناتوان می بینند رخ می دهند. جنبش های اجتماعی در واقع ، نمایانگر یأس وناامیدی مردم از دولت، احزاب و روندهای سیاسی برای پاسخگویی به نیازها ، مطالبات و خواسته هایشان می باشند وتلاش آنان برای ارائه طرحها و الگوهای بدیل است. عامل اصلی اقبال مردم به جنبش های اجتماعی، عرضه بدیل های مقبول و ماند گاراز سوی آنان است. جنبش های اجتماعی، مستقل ازنهادها ی رسمی و ساختارهای مسلط ، خود را سازمان میدهند وبه بسیج منابع و نیروهای اجتماعی می پردازند ، چرا که آنها ساختارها و روندهای مسلط را برای دستیابی به هدفهای خود شایسته ومناسب نمی بینند. جنبش های اجتماعی هنگامی پا به عرصه حیات می گذارند که نهادهای رسمی یا ناکارآمدهستند، یا در انجام وظا یف شان شکست خورده اند، یا از منافع مردم و گروههای اجتماعی تخطّی کرده و حتی گاهی بر ضد آنها اقدام می کنند. عمده جذابیت جنبش های اجتماعی ناشی از نیروی اخلاقی و وعده هایی است که برای رهایی گروههای اجتماعی از محرومیت ، تبعیض و بی عدالتی عرضه می دارند. جنبش های اجتماعی، عموما" اعضای خود را حول مفهوم اخلاقی مشترکی از عدالت به حرکت در می آورند. هر جنبش اجتماعی در عین حال که به مبارزه علیه محرومیت و تبعیض برمی خیزد، به اثبات هویت کسانی که در جنبش فعال هستند وشاید آن" ما"یی که جنبش برای آنان فعال شده، کمک می کند. جنبش های اجتماعی حیات اجتماعی انسانها را در زمانها و مکانهای متعدد به نمایش در می آورند. جنبش های اجتماعی از خلال بسیج اجتماعی شرکت کنندگان جنبش، نیروی اجتماعی می آفرینند و به اداره وسازماندهی آنان می پردازند. این نیروی اجتماعی محصول خود جنبش است. جنبش های اجتماعی دارای بیشترین قدرت در بسیج مردم برای تعقیب مقاصد و اهداف مشترک هستند. جنبش های اجتماعی برای هدایت نیروی اجتماعی و دستیابی به اهداف شان ، نیازمند تدابیر نخبه ای ، سازمانی انعطاف پذیر، سازگار، مستقل ، دموکراتیک و غیر سلسله مراتبی هستند. موفقیت یا عدم موفقیت جنبشهای اجتماعی به عواملی مانند : ترکیب بازیگران و فعالان جنبش ، مهارتهای رهبری، قدرت بسیج و دسترسی به منابع اعم از بالقوه و بالفعل ، روابط و مناسبات افراد و سازمانهای درون جنبش ، انتخاب استراتژیها و تاکتیک ها ، ارتباط جنبش با سایر بازیگران و جنبشها، میزان توانمندی و قدرت کانونهای مقاومت و محیط سیاسی که درآن عمل می کنند و همچنین به کانالهای که برای دسترسی به مردم و سیاستگذاران خلق می کنند و اتحادها و ائتلاف هایی را که شکل میدهند و... بستگی دارد. در جنبش های اجتماعی فرایند تقلید و تمایز گذاری، تکرار و یاد گیری به طور همزمان رخ میدهد. فعالان جنبش، ساختارها و مدل هایی را از پیشنیان خود به ارث می برند، اما در همان حال ضمن درس گیری از جنبش های پیشین سعی می کنند ساختارها و مدل هایی جدیدی را خلق کنند و شبکه خرده فرهنگی را شکل دهند.
۲ - شیوه های معتددی برای گونه شناسی جنبشهای اجتماعی توسط صاحب نظران و اندیشمندان علوم اجتماعی مطرح شده است . برخی از پژوهشگران ، جنبشهای اجتماعی را برمبنای استراتژی هایشان برای ایجاد دگرگونی در جامعه یا تغییر عادتها و طرز نگرش افراد، به چها ر نوع تقسیم کرده اند: الف- جنبش های رادیکال، جنبش هایی هستند که فرجام و غایت شان دگرگونی فراگیر در جامعه یا جوامعی است که خود بخشی ار آن هستند، تغییراتی که در پی آن هستند د گرگونیهای سریع ، عظیم، جامع و فراگیر و غالبا خشونت آمیز است مانند جنبش های انقلابی. ب- جنبش های اصلاح طلب، جنبش هایی هستند که هدفهای محدودتری دارند و می خواهند تنها برخی از جنبه های نظم اجتماعی موجود را تغییر دهند و با روشهای مسالمت آمیز بدنبال مهندسی اجتماعی هستند.مانند جنبش های سبز و زیست محیطی. ج -جنبشهای رهایی بخش، جنبش هایی که در صدد نجات افراد از آن شیوه های زندگی هستند،که از نظرآنان تباه کننده و فاسد کننده پنداشته می شود.مانند جنبش های مذهبی. د –سرانجام، گروههایی که عنوان جنبش هایی تغییر دهنده به آنها داده شده است، و هدفشان ایجاد تغییرجزیی در رفتار افراد است مانند جنبش های ترک اعتیاد. برخی دیگر از پژوهشگران علوم اجتماعی ، جنبشهای اجتماعی را برمبنای صورتبندی اجتماعی به دو دسته، جنبشهای اجتماعی کلاسیک و جنبش های جدید اجتماعی تقسیم کرده اند. جنبشهای اجتماعی کلاسیک در جوامع صنتعی و جنبش های جدید اجتماعی در جوامع پسا صنعتی ظهور و بروز یافته اند.آنان معتقدند جنبش های جدید اجتماعی در جوامع پسا صنعتی به لحاظ صورت و محتوا از جنبشهای کلاسیک در جوامع صنتعی متفاوتند.. جنبش های جدید اجتماعی برای کسب اهداف خود سبک های زندگی بد یلی در عرصه جامعه مدنی خلق می کنند .همچنین برخلاف جنبشهای کلاسیک هدف آنها تنها تسخیر قدرت سیاسی نیست وقصد ادغام در فرایند تصمیم گیری سیاسی را ندارند. هدف آنها دفاع از فرهنگ و جامعه مدنی در برابر دولت است. عرصه اصلی مبارزات جنبش های جدید اجتماعی، عرصه سیاست فرهنگی است، یعنی عرصه ای که در آن مفاهیم و روابط سنتی به چالش کشیده می شوند و چارچوب های جدید معنایی شکل میگیرد. مبارزه آنان مبارزه ای است برسرنمادها، معناها وسبک زندگی، آن هم درزمینه ای سیال ونا مطمئن از هویتهای متکثر و متحول. در این پیکار دیگر دولت تنها آماج مبارزه نیست. بلکه همه روابط ، نهادها وزمینه های اجتماعی و حتی شخصی ترین روابط و خصوصی ترین نمادها، عرصه مبارزات مستمر میشوند. مهمترین کارکرد جنبش های جدید اجتماعی برخلاف جنبشهای کلاسیک تنها تاثیر بر سیاست دولت ها یا تغییر قوانین و... نیست بلکه عمل کردن به مثابه علایم وپیامهایی است که برخوردها ومشکلات پنهان ونیز قدرتی راکه برای حل آنها مورد استفاده قرارگرفته را آشکارمی سازند. براین اساس هویتهای جمعی در جنبشهای جدید اجتماعی از طریق تولید معانی واهداف مشترک ساخته میشوند. جنبشهای جدید اجتماعی برخلاف جنبشهای کلاسیک ضد ایدئولوژی اند و نگرش های سلسله مراتبی را طرد میکنند..واحد تحلیل جنبشهای جدید فرد است.فرد به عنوان یک موجود منحصر به فرد که نیازها وخواسته های وی لزوما"قابل تقلیل به خواسته های همگانی نیست. هدف جنبشهای جدید اجتماعی بیان یا نمایش دیدگاه ها پیشنهادات وانتقادات است در حالی که جنبشهای کلاسیک بیشترمتکی برفایده رسانی و... بودند. جنبشهای جدید اجتماعی بر خلاف جنبشهای کلاسیک نقطه کانونی ندارند.بنابراین فاقد ویژگی همگرایی وهمبسته سازی هستند. ملوچی با وام گیری عبارتی از مارشال مک لوهان براین نظر است که در جنبشهای جدید، معنا پیام است. فعالیتهای جنبشهای جدید بیشتر از آنکه هدفمند باشند سمبلیک اند و بیشتر فرهنگی هستند تا سیاسی. اشکال سازمانی جنبش صرفا" ابزاری برای رسیدن به اهداف آنها نیست بلکه این جنبش ها خود فی نفسه هدف هستند. ازآنجایی که عمل جمعی آنان برکد های فرهنگی متمرکز شده، شکل جنبش ، خود حاوی پیام است. یعنی، چالشی نمادین با کدهای مسلط دارند. به اعتقاد آلن تورین براساس اقدامات زیر جنبش های جدید اجتماعی به فعالیتهای خود معنا میدهند: نخست ، در جامعه پسا صنعتی مالک وسایل تولید، مخالف محسوب نمیشود. بلکه مخالف و چالش گر کسی است که دانش، اطلاعات و تکنولوژی را کنترل میکند .دومین معیار، مورد شناسایی قرار دادن گروههای اجتماعی می باشد که بدنبال منافع خویش هستند. درجامعه پسا صنعتی این گروه طبقه اقتصادی نیست بلکه گروه مشتمل بر شهروندان است و نهایتا ، جنبشهای جدید به بسط مدل اجتماعی بدیعی می پردازند که از موضوع یگانه ای که در آغاز مورد توجه جنبشهای کلاسیک بوده فراتر میرود.
٣- طی دو دهه اخیر تغییرات و دگرگونی های عمیقی در ضمیر جامعه ایرانی رخ داده است. این تغییرات و دگرگونی ها باعث تحرک اجتماعی و پویایی ذهنی و فرهنگی در گروهها و نیروهای اجتماعی شده و جنبش های اجتماعی مختلفی مانند جنبش های دانشجویی ، زنان ، کارگری و... در جامعه ایرانی ظهور و بروز یافته اند و هر یک از این جنبش ها در دوران حیاتشان دچار قبض و بسط هایی شده اند. وجه مشترک جنبش های اجتماعی در ایران آنست که تمامی آنان برای تعریف مجدد مفاهیم ، روابط و موضوعات عمومی ، تاثیر گذاری بر کانونهای قدرت و فرایند تغییرو تحولات تلاش می کنند . عوامل چندی در تحرک بخشی و پویایی جنبش های اجتماعی در ایران زمین نقش داشتند: یکی از عوامل پیدایی جنبش های اجتماعی ، فروکش کردن هیجانات انقلابی و فاصله گیری از نگاه ایدئولوژیک به موضوعات عمومی، بازگشت به گفتمان توسعه و در دستور کار قرارگرفتن خصوصی سازی و سیاست تعدیل اقتصادی است. عامل دیگر، پیدایی جنبش های اجتماعی حاصل تردیدها وعدم هژمونیک شدن گفتمان انقلاب اسلامی در ایجاد انسان وجامعه نوین است . نقطه کانونی جنبش های اجتماعی، شالوده شکنی گفتمان مسلط واذعان به عدم موفقیت قدرت سیاسی در پاسخگویی به مطالبات اجتماعی و تحقق بخشیدن به آرمانهای سیاسی واجتماعی است. براین اساس آنان با به پرسش کشیدن انگاره های مسلط به سازه زدایی، ترکیب زدایی، تحریف زدایی ، کل زدایی ، مرکززدایی ، راز زدایی و. . . از عناصرآن همت گماشته اند. غیر ایدئولوژیک شدن جامعه وپیدایی طبقه متوسط فرهنگی عامل دیگری برای پیدایی و شتاب بخشیدن به جنبش های اجتماعی است. در دو ، سه دهه اخیر با گسترش آموزش عالی در کشور ، طبقه متوسط فرهنگی شکل گرفته است . این طبقه جدید دارای مطالبات و خواسته هایی است که پاسخگویی به آن مهمترین چالش فرا روی قدرت سیاسی است. عامل دیگر پویایی جنبش های اجتماعی در ایران ، گفتمان اصلاح طلبی و سیاست آزادسازی سیاسی در سال های ۱٣۷۶ -۱٣٨۴ است. این دوران فرصتی برای بیان مطالبات و خواسته های اجتماعی و سیاسی فروخفته وسرکوب شده نیروها و گروههای اجتماعی بود . تحولات بین المللی و موج سوم دموکراتیک سازی و افزایش بی سابقه ارتباطات بین المللی عامل دیگری در شتاب بخشیدن و پویایی جنبش های اجتماعی در ایران بوده است و ....
۴- اکثرجنبش های اجتماعی فعال در ایران از سنخ جنبش های کلاسیک هستند نه جنبش های جدید. در این مسیرمی توان برخی از دقایق وعناصرآنان را بدین سان برشمرد: اولین مشخصه جنبش های اجتماعی در ایران، غیر ایدئولوژیک بودن آنان است ، به عبارت دیگر آنان به دنبال اتوپیا و آرمان خاصی نیستند و از یک اید ئولوژی مشخص پیروی نمی کنند، صرفا اهداف غیر ایدئولوژیک ، انسانی و مهندسی اجتماعی را دنبال می کنند. از مختصّات بارز این جنبش ها تنوع طلبی وتکثر آنان است .جنبش های اجتماعی پس از دو دهه تجربه جامعه توده وار و سر خوردگی از فراروایتها، دیگر علاقه ای به فراروایتها نشان نمی دهند و صرف نظر از گرایشات سیاسی ، عقیدتی و ...بر دفاع از حقوق شهروندان و بیان مطالبات و خواسته های اجتماعی آنان تأکید می ورزند و تلاش می کنند منعکس کننده صدای افراد و گروههای محروم، حاشیه نشین و به حاشیه رانده شدگان اجتماعی باشند . خودجوشی و داوطلبانه بودن دومین مشخصه جنبش های احتماعی است. این جنبش ها سازمان یافته از سوی گروهها و جناحهای سیاسی درایران نیستند، هیچ یک ازگروههای سیاسی قادر نیستند مهر ونشان خودرا برجنبش های اجتماعی بزنند. حاملان اصلی جنبش ها ، گروههای و نیروهای اجتماعی هستند. سومین مشخصه این جنبش ها ، مخالفت آنان در بکارگیری و بهره گیری از قهر وخشونت در پیکارهای اجتماعی است. چون آنان معتقدند راه توسعه و دموکراسی پایدار از آتش و خون نمی گذرد و به همین خاطر آنان تلاش میکنند از طریق مسالمت آمیز به خواسته ها، مطالبات و حقوق اجتماعی خود دست یابند. نقطه متعالی این جنبش ها آزادی است و برای کسب آزادی مبارزه و تلاش می کنند . طرفداری از مشارکت اجتماعی و زندگی انجمنی برای استقرار دموکراسی پایدار در ایران زمین چهارمین مشخصه جنبش های اجتماعی است. شعارهای محوری آنان، برابری و نفی تبعیض ، رعایت حقوق بشر و دموکراسی برای همگان است . همچنین جنبش های اجتماعی، جنبش های عدالت خواه و طرفدار علنیّت و شفافیّت هستند واز نابرابری هاوتبعیض های جامعه ایرانی در عرصه های سیاسی، اجتماعی ،فرهنگی و اقتصادی بشدت رنج می برند. از این رو برای بر قراری عدالت وقدرت یابی شهروندان، تلاش می کنند. پنجمین مشخصه این جنبش ها ، عدم تمرکزگرایی است. تجربه تاریخی نشان میدهد که همیشه تمرکز گرایی واستبداد، دورویه اصلی منش ورفتار گروهها و نیروهای اجتماعی جامعه ایرانی را تشکیل داده است. مشخصه دیگر ، حضور فعّال دانشجویان، جوانان و زنان درجنبش های اجتماعی در ایران است. زنان و دانشجویان به این خاطر در این جنبش ها فعّال هستند که نگران شرایط و وضعیّت خود . جامعه ایرانی هستند. از این رو با فاصله گرفتن از بیگانگی و بی تفاوتی سیاسی برای ایفای نقش موثّرتر در عرصه سیاست و اجتماع وارد صحنه اجتماعی شده اند .
۵- جنبش های اجتماعی در کنار موفقیت ها و دستاوردهایی که در دوران فعالیت شان داشته اند با مسایل و چالش های چندی نیز روبرو هستند: یکی ازمهمترین مسائلی که در دهه اخیر بازتولید شده و در اشکال و سطوح مختلف سایه خود را در جامعه ایران گسترانیده است، پدیده "نهیلیسم" است.امروزه نهیلیسم به وضوح در تمامی شئون زندگی اجتماعی ، فرهنگی و...مشاهده می شود. جنبش های اجتماعی در ایران نیز از این معضل اجتماعی بی تاثیر نبوده و در تار و پود برخی از فعالان این جنبش ها نیز رسوخ نموده است . نهیلیسم گرایی یکی از مهمترین چالش های فراروی جنبش های اجتماعی است که در صورت تداوم وگسترش آن در بین فعالان اجتماعی، به بی عملی و کلبی مسلکی آنان منجرمی شود. چالش دیگر جنبش های اجتماعی، آنومی در سطح ذهنیت و اندیشه فعالان مدنی است که خود، یکی از ویژگی های مهم جامعه ایرانی در سالهای اخیر است. آنومی در سطح ذهنیت و اندیشه فعالان مدنی منجر به سرگشتگی ، گسیختگی فکری یا بی فکری در بین آنان شده است. در صورت بی توجهی به مکانیسمهای جبرانی برای رفع آنومی این چالش بزرگ باعث ضعف ، کم خونی و مانع پویایی و بالندگی جنبش های اجتماعی در ایران خواهد شد. نداشتن پیام روشن وشفاف و برنامه عمل مشخص یکی دیگراز چالش های جنبش های اجتماعی در ایران است. جنبش های اجتماعی، نمی توانند یک پیام طولانی و پیچیده را منتقل کنند و همه موضوعات و مسایل را به یک موضوع مانند فقر وتبعیض ارتباط دهند از این رو لازم است که جنبش ها، همواره یک پیام روشن و شفاف داشته باشند . نکته دیگر آنست که جنبش های اجتماعی در ایران فاقد استراتژی وبرنامه عمل هستند. در مراحل مختلف دارای برنامه روشنی نیستند. در حالی که جنبش های اجتماعی برای موفقیّت باید استراتژی بلند مدّتی را طراحی کنند و برای آموزش وآگاه سازی مردم، نیروهای خود را بسیج نمایند. چالش دیگر فراروی جنبش های اجتماعی درایران آنست که آنان قادر نیستند خود به مثابه یک رسانه عمل نمایند. در شرایطی که رسانه های گروهی، دارای گرایش های خاص می باشند و گروههای خاص، از آن سود می برند. جنبش های اجتماعی باید برای رسیدن به اهداف خود روشها و رسانه های بدیل خلق کنند و استراتژی هایی جدیدی برای ایجاد ارتباط و اطلاع رسانی طراحی واجرا کنند. فقدان نقد میراث گذشته، قبض ، سکتاریسم و انحصاری کردن، یکی دیگر از چالش های مهم فراروی جنبش های اجتماعی است. قبض ، سکتاریسم و انحصاری کردن جنبش های اجتماعی مانع بزرگی برای بسط ، کثرت ورنگارنگی آنان خواهد بود.فعالان اجتماعی تنها می توانند با نقد مستمر، شالوده شکنی و باز تعریف مجدد مفاهیم، روابط و مناسبات، از مومیایی شدن جنبش ها جلو گیری کنند. در نهایت فعالان و حاملان جنبش های اجتماعی در ایران، باید استراتژی مشخصی را با توجه به شرایط خاص اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در برخورد با مسایل و چالش های فراروی اتخاذ کنند و از دچار شدن به روز مرگی و مسایل حاشیه ای پرهیز نمایند. همچنین باید به این نکته توجه داشت که اگر جنبش های اجتماعی خود دارای استراتژی نباشند ، دنباله روی استراتژی دیگر گروههاو نیروهای سیاسی و.... خواهند شد.
منبع: عرصه سوم
|