سازمان ملل متحد علیه حقوق بشر
•
این متن که به ابتکار LICRA، لیگ جهانی علیه راسیسم و یهودی ستیزی، تهیه شده به هنگام انتشار به امضای نزدیک به دو هزار نفر از روشنفکران رسیده بود و در آن آمده است: اگر کفرگویی به عنوان راسیسم تلقی شود، اگر انتقاد از مذهب غیرقانونی اعلام شود، اگر احکام مذهبی در هنجارهای بینالمللی گنجانده شوند، عقبگردی خواهد بود همراه با عواقبی ویرانگر
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٨ اسفند ۱٣٨۶ -
۱٨ مارس ۲۰۰٨
آیا سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰٨، در شستمین سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر، همزمان شاهد نابودی اصول آن توسط خود سازمان ملل متحد خواهد بود؟ از چند سال پیش، بنا بر شواهد موجود، ترس از آن است که سازمان ملل متحد، با این کژراهه رفتنها، اعتبار خود را خدشهدار کند.
در سال ۲۰۰۱، در شهرDurban ، واقع در جنوب افریقا، ، در همان شهری که گاندی شغل وکالت را آغاز کرد، کنفرانس بینالمللی علیه راسیسم به ابتکار سازمان ملل متحد برگزار گردید. به نام حقوق مردم، فریادهای «مرگ بر امریکا» و «مرگ بر اسراییل» سر داده شد؛ و تحت عنوان نسبیت فرهنگی، در مورد تبعیض و خشونتی که علیه زنان اِعمال شده، سکوت اختیار شد.
سازمان ملل متحد با آگاهی از بههمریختگی وخیمی که در درون «کمیسیون حقوق بشر»، بدین ترتیب آشکار گردید، در ژوئن سال ۲۰۰۶، یک «شورای حقوق بشر» کاملا جدید افتتاح کرد که قرار بود این کژراهه رفتنهای نگرانکننده را جبران کند. امروز میتوان گفت که حاصل کار، تأسفبار است: در چشمانداز فوروم Durban ۲ که در سال ۲۰۰۹ برگزار خواهد شد، ما حتا شاهد تقدیس این کژراههها هستیم. از این بدتر آنکه، برساختن رسمی هنجارهای تازه، و گنجاندن آنها در لوح یک اعلامیه جهانی حقوق بشر تازه و بسیار ویژه، فاتحهی جهانروایی حقوق را خواهد خواند.
ساز و کارهای درونی فوروم، ائتلافها و اتحادهایی که در آن شکل میگیرند، گفتمانهایی که ارائه میشوند، متونی که مورد بحث قرار میگیرند و واژگانی که به کار میروند، آزادی بیان را نابود میکنند، به سرکوب زنان مشروعیت میبخشند و دموکراسیهای غرب را به طور سیستماتیک به شدت محکوم میکنند. «شورای حقوق بشر» به یک دستگاه جنگ ایدئولوژیک علیه اصول بنیادی خویش، بدل شده است. دور از چشم رسانههای بزرگ، روز از پس روز، جلسه پشت جلسه، قطعنامه در پی قطعنامه، لفاظی سیاسی به منظور مشروعیت بخشیدن به اقدام و خشونتهای فردا چهره مینماید.
یک «ائتلاف سهگانه» متشکل از سازمان کنفرانس اسلامی، که امروزه توسط پاکستان نمایندگی میشود، جنبش عدم تعهد، که کوبا، ونزوئلا و ایران نقش محوری در آن ایفا میکنند، و چین- با همدلی گستاخ روسیه -، دستاندر کار انقلاب واقعی به اصطلاح «چندفرهنگی» اند. بدین ترتیب، Doudou Diène، گزارشگر ویژهی سازمان ملل، هماکنون ربارهی اشکال امروزی راسیسم، اعلام میکند که انتقاد از داشتن بورکا ﴿نقاب﴾، یک تعرض راسیستی محسوب میشود، و لائیسیته از فرهنگ بردهداری و استعماری نشأت گرفته، و قانون فرانسه علیه داشتن علائم مذهبی در مدارس، ناشی از راسیسم ضدمسلمان، معروف به «اسلامهراسی غرب» است.
آشفتگی ذهن زمانی به اوج خود میرسد که هرگونه انتقاد از مذهب، به عنوان نگرش راسیستی قلمداد میشود. این یک تهدید ریشهای علیه آزادی اندیشه است که اکنون توسط سازمان ملل پشتیبانی میشود. سخنگویان این ائتلاف جدید، با راسیسم جلوه دادن هرگونه انتقاد از انحرافات کسانی که به نام اسلام سخن میگویند، چرا که به فرض آنان، بیانگر نگرش نواستعماریست، مردم کشور خود را تحت فشار بیشتری قرار میدهند و بنیانهای مدنیت را که در اروپا به بهای گزافی پس از جنگهای مذهبی به دست آمده است، ویران میکنند.
کمیسر عالی حقوق بشر، خانم Louise Arbour ، در سپتامبر ۲۰۰۷ در کنفرانسی در تهران شرکت داشت که به «حقوق بشر و تنوع فرهنگی» اختصاص داده شده بود. او که طبق قوانین جمهوری اسلامی حجاب بر سر کرده بود، منفعلانه شاهد اعلام اصولی بود که چنین خلاصه شده بود: «تعرض علیه ارزشهای مذهبی، راسیسم شمرده میشود». طرفه آنکه فردای همانروز، ۲۱ ایرانی، ازجمله چندین خردسال در ملاء عام به دار آویخته شدند. در حضور او بود که احمدی نژاد بار دیگر بر نابودی اسرائیل، کشور عضو سازمان ملل و ایجاد شده توسط این سازمان تأکید کرد. کمیسر عالی در مقابل پرسشی دربارهی علت سکوتاش، روش منفعلانهی خویش را چنین توجیه کرد که به قانون ایران احترام گذاشته، و به عنوان حقوقدان، موظف بوده، و نمیخواسته «به میزباناناش توهین کند». خود داند.... دکتر گوبلز در سال ۱۹٣٣ در تریبون جامعه ملل، از همین استدلال استفاده کرد تا از انتقادهای یک نهاد بینالمللی ناتوان، شانه خالی کند، نهادی که دست کم اصول آن همچون اصول سازمان ملل به کژراهه نیفتاده بود.
جنایات بزرگ سیاسی همواره نیازمند واژههایی برای مشروعیت خویش بودهاند. حرف، پیشدرآمد عمل است. از نبرد من تا رادیوی «هزار تپه»، از استالین تا پول پوت، نمونههای فراوانی در تأکید بر ضرورت نابودی دشمنان خلق به نام نژاد، به نام رهایی تودههای زحمتکش، یا به نام نظام الهی به دست میدهند. ایدئولوژیهای توتالیتر جانشین مذهب شده بودند. اما جنایات آنها، و بیثمری وعدههایی که از «آیندهی تابناک» میدادند، دربِ سیاست را چهارطاق، به روی خدا گشود. در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، چند روز پس از کنفرانس Durban، به نام خدا بزرگترین جنایت تروریستی تاریخ به وقوع پیوست.
دموکراسیها در مقابل این استراتژی، نگران از موازنهی بازرگانیشان، انفعال شگفتانگیزی از خود نشان دادند. در مقابل صادراتشان به چین، سرنوشت مردم تبت چه ارزشی دارد؟ آزادی آیان ایرش، نمایندهی سابق مجلس هلند چه بهایی دارد که پس از قتل دوست کارگردانش، تئو ون گوگ در سال ۲۰۰۴، به جرم توهین به اسلام در فیلم «تسلیم»، جانش در خطر است؟ نمونهها بسیارند، از تسلیمه نسرین تا سلمان رشدی، از روبرت ردِهکر تا محمد سیفویی، شاهد آن اند که بنیادگرایی مذهبی احکام خود را با ترور تحمیل میکند. چه تعداد از زنان در الجزایر، در مغرب، خاورمیانه، ترکیه، پاکستان، به خاطر عدم تسلیم در برابر تاریکاندیشان مذهبی، جان خود را از دست دادهاند؟
اگر از بدِ حادثه، سازمان ملل زیر بار چنین معیارهایی برود، اگر کفرگویی به عنوان راسیسم تلقی شود، اگر انتقاد از مذهب غیرقانونی اعلام شود، اگر احکام مذهبی در هنجارهای بینالمللی گنجانده شوند، عقبگردی خواهد بود همراه با عواقبی ویرانگر، و تباهی ریشهای تمامی سنتهای مبارزه علیه راسیسم، که جز در آزادی مطلق وجدان نمیتوانست و نمیتواند رشد کند. مجمع عمومی در دسامبر سال ۲۰۰۷، بر متونی صحه گذاشت که اظهاراتی را که توهین به اسلام تلقی میشوند، محکوم کردهاند. مسئله روشن است؛ پدیدهایست جهانی: دفاع از آزادیهای فرد در میان است. یا کشورهای دموکراتیک به خود میآیند و با آموختن از کانادا که عدم شرکت خود را در کنفرانس Durban ۲ به دلیل این که «صحنهی اظهارات ضد مدارا و ضدیهود» خواهد شد، اعلام نمود، از دادن رأی ممتنع یا رأی دادن به قطعنامههای ضد آرمان جهانشمول سال ۱۹۴٨، خودداری خواهند کرد، یا تاریکفکری مذهبی و پیروان جنایات سیاسی، تحت عنایات سازمان ملل متحد پیروز خواهند شد. و زمانی که کینه و نفرت از حرف به عمل رسید، هیچکس نمیتواند بگوید «ما نمیدانستیم».
* این متن که به ابتکار LICRA ، لیگ جهانی علیه راسیسم و یهودی ستیزی، تهیه شده به هنگام انتشار به امضای نزدیک به دو هزار نفر از روشنفکران رسیده بود.
|