روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲٣ فروردين ۱٣٨۷ -
۱۱ آوريل ۲۰۰٨
پیروزی اصولگرایان؛ کاهش فشارهای سیاسی خارجی؟
تحلیلی از نتایج دور اول انتخابات در تهران
اصلاح طلبان در تعامل با غرب بیشتر متمایل به مدارا هستند؟
هیچکدام از وزرا احساس امنیت و حس برنامه ریزی برای آینده ندارند
رئیس جمهور در مقابل اختیار برکناری وزرا باید پاسخگو به مردم هم باشد
ایران و نتایج سه دور گفتگو با آمریکا در عراق
روزنامه اعتماد در تحلیلی از نتایج دوره اول انتخابات تهران معتقد است آرای ثابت جناح اصولگرا بدون اندک ریزش یا رویشی نسبت به انتخابات جدی و رقابتی نظیر مجلس ششم، از کار برآمدند درحالی که اصلاح طلبان با ریزشی هفتاددرصدی میدان را به رقیب واگذار کردند.
این تحلیل را با عنوان: جردن را ول کن، شوش را بچسب! در پی می خوانید:
آدرس اشتباه اکثر تحلیل ها از نتایج هشتمین دوره انتخابات مجلس ناشی از سرگردانی آنان بین نتیجه رسمی رای گیری و شبهه مخدوش بودن انتخابات است. چه، اگر نتایج شمارش آرای مردم تهران را بر مبنای یافته های وزارت کشور ـ که در هفته اخیر به تفکیک صندوق هم به دست نامزدها رسید ـ بپذیریم چندان محلی برای شوک و تعجب باقی نمی ماند. چنانچه هم اصل را بر شبهه در شمارش بگذاریم که اساساً مداقه در فهرست اعلامی راه یافتگان مرحله اول و بازماندگان مرحله دوم، عملی عبث است. سخن گفتن از تقلب و تغلب در فرآیند رای گیری و شمارش از سوی اصلاح طلبان ولو بحق به سمع مردم پذیرفتنی نیست. تکرار این معنی پس از اعلام نتایج نیز چندان نمره بالاتری نمی گیرد. خرده وارد به اکثر تفاسیر این است که مقدمه را از نتایج رسمی آغاز می کنند. انتخابات به تالی تقلب می رسند. انتخابات سال گذشته با فرض صحت کاملاً ساده و قابل فهم است، انتخابات هشتم واجد هیچ شگفتی و رخداد غیرمنتظره یی نبود. ترکیب بازیکنان، تیم داوری، کیفیت قضاوت و تعداد تماشاگران این رقابت از قبل قابل پیش بینی بود. به روال پیشین داور قبل از دمیدن در سوت آغاز بازی، بازیکنان اصلی یک تیم را کنار گذاشت و از آنها خواست با ۶ یار ذخیره خود در برابر تیم یازده نفره یی صف آرایی کنند که در شیب زمین، استفاده از امکانات ملی، همراهی سازمان لیگ، مدیریت ورزشگاه و… دست بالا را داشت.
فی الواقع به غیر از ثبت نام نه چندان قوی چهره های اصلاح طلب که با مدعاهای گذشته همخوانی نداشت، رفتارهای حریف نعل به نعل بر مبنای میزانسن طراحی شده نویسنده و با سلیقه کارگردان پیش رفت. مقدمات و اصل رویداد ۲۴ اسفند تهی از هر غیرمنتظره یی برای ائتلاف اصلاح طلبان بود.
مشارکت: اقبال مردم پایتخت به انتخابات مجلس کمی بیشتر از انتخابات شورای ٨۵ بود. این تفاضل اندک جز تفاوت ماهوی دو انتخابات و جدی تر بودن موضوع مجلس برای رای دهندگان علت دیگری نداشت. مردمی که زمستان ٨۶ در عددی معادل کل رای دهندگان انتخابات مجلس هشتم تنها به سیدمحمدرضا خاتمی رای داده بودند، در این هشت سال نه تصمیم گرفته اند آرای خود را به سوی جناح محافظه کار برگردانند و نه برای همراهی با لیست حداقلی اصلاح طلبان مجاب شدند. گرچه فروکاسته شدن مشارکت مردم تهران به کمتر از سی درصد واجدین شرایط و تبدیل شدن پرچمعیت ترین و سیاسی ترین شهر ایران به عاملی برای کاهش میانگین آرای کشور واجد پیام خوبی برای گروه های سیاسی و دلخوشی برای حاکمان نیست اما عملکرد شورای نگهبان در هر دو انتخابات اخیر مجلس نشان می دهد که ظاهراً حاکمیت به همین حد مشارکت با نتایج ایمن راضی است.
شورای نگهبان با رساندن حد ردصلاحیت ها به لیست انتخابات اخیر اصلاح طلبان عملاً میزان مشارکت و نتیجه انتخابات را قابل پیش بینی ساخت. نتایج: در این سطح مشارکت مردم تهران تقریباً نتایجی با فرمولی معین حاصل می شود. در این حالت آرای ثابت جناح اصولگرا بدون اندک ریزشی و رویشی نسبت به انتخابات جدی و رقابتی نظیر مجلس ششم پای صندوق ها حاضر شده و اصلاح طلبان با ریزشی هفتاد درصدی میدان را به رقیب واگذار می کنند. از این رو نتایج انتخابات شورا و مجلس اخیر دقیقاً بر هم منطبق بودند. اگر از رای غلامعلی حدادعادل که رای آورترین چهره اصولگرایان در سه دوره اخیر مجلس بوده و کماکان توانسته آرای هشت سال پیش خود را حفظ کند (نه افزایش دهد) صرف نظر کنیم رای مرتضی آقاتهرانی نفر دوم تهران در حدود رای مهدی چمران در انتخابات شورای سوم است. درصد و عدد آرا برای سایر نامزدهای دو جناح نیز دقیقاً همان است. در این دو سال هیچ اتفاق ویژه یی برای اصولگرایان و اصلاح طلبان نیفتاده به جز اتحاد اصولگرایان. آنالیز آرا به خوبی مشخص می کند که رای مجید انصاری در مجلس نزدیک به رای معصومه ابتکار در شورا و میانگین لیست اصلاح طلبان به همان میزان است. در چنین شرایطی اگر اصولگرایان به مانند انتخابات شورا با دو لیست وارد میدان شدند و ائتلاف فراگیر با محدودیت های آشکار و نهان روبه رو نمی شد یقیناً چهره های هر دو لیست اصولگرا به همراه هشت تا ده نامزد اصلاح طلب به پارلمان راه می یافتند. اگر هوشمندی و قدرت پنهان جبهه متحد اصولگرایان نبود یقیناً (وفق نظرسنجی ها) نام امیررضا خادم، محمد خوش چهره، حسین مظفر در میان ده نفر اول قرار می گرفت و شکستن آرای اصولگرایان، انصاری، جلودارزاده، دعایی و جهانگیری را در نیمه بالای لیست منتخبان می نشاند.
تحلیل مقدماتی نتایج تهران مبین این واقعیت است که تا زمان تداوم مشی کنونی تصمیم گیران انتخابات در ردصلاحیت چهره های انگیزه ساز و رای آور اصلاح طلبان میزان و کیفیت مشارکت در همین وضع خواهد بود. آمار تفکیکی صندوق های تهران نشان می دهد کماکان میانگین آرا تنها تقریباً همان نتایج مناطق جنوبی و شهرستان ری است و درصد بالای آرای اصلاح طلبان در مناطق شمالی انحراف معیار جدی در این آمار ایجاد نمی کند.
در شرایط موجود اصلاح طلبان با لیست های حداقلی و عدم حضور ٣۰ درصد واجدان که وفق آمار مجلس ششم تقریباً به طور کامل متعلق به آنان است مواجه خواهند بود. پس فعالیت انتخاباتی آنان به معنای تبلیغات و مجاب کردن ۲۷ درصد مشارکت کنندگان فعلی که ٣۰ درصد آن اصولگرا و حدود ۱۵ درصد آن اصلاح طلب بوده و مابقی آرا ـ با توجه به عدد بالای هشت درصدی آرای باطله ـ سهم رای دهندگان بی انگیزه و تعطیل است که بین نامزدها پخش می شود، عملاً با امتناع کامل روبه رو است. چرا که از طرفی رای ثابت اصلاح طلب نیاز به تبلیغ ندارد و از سویی تبلیغات برای این سطح از لیست قادر به بسیج آرای خاموش اصلاح طلبان نخواهد بود. آیا در این فضا خرده گرفتن اصلاح طلبان به علت فراموش کردن توده های جنوب و اصرار بر مجاب کردن نیمه شمالی و غربی تهران وارد است؟
اگر روزی تصمیم گیران انتخابات به مشارکت کمتر از ۲۷ درصدی مردم پایتخت هم راضی باشد باز باید به عملکرد انتخابات اصلاح طلبان خرده گرفت که چرا از این سبد سهمی نصیب خود نکرده اند؟
تمایل به مدارا با غرب
روزنامه رسالت در سرمقاله دیروزش مذاکره با ایران نوشته است: با پیروزی مسلم اصولگرایان در دور اول انتخابات مجلس شورای اسلامی و قطعی شدن آرایش سیاسی مجلس هشتم تا حدودی از فشارهای سیاسی خارجی بر کشور کاسته شده و کشورهای غربی بخصوص آمریکا متمایل به مذاکره مستقیم با ایران شده اند.
فردای انتخابات ایران کیسینجر اعلام کرد: یک طرف باید برای مذاکره آماده شود و من فکر می کنم ما باید آماده مذاکره با ایران باشیم. چند روز بعد پاول نیز درباره ایران گفت: مذاکره با دشمن سخت است ولی نباید راه مذاکره را بست.
فایننشال تایمز در تحلیل نتایج انتخابات مجلس هشتم نوشت: شاید آمریکا در اقدامی جدید برای مذاکره با ایران وارد صحنه شود. سرهنگ توماس ریلی وابسته سابق نظامی آمریکا در روسیه با انتشار مقاله ای تحت عنوان زمان مذاکره با ایران فرا رسیده است نوشت: واشنگتن باید این واقعیت دردناک را بپذیرد که پس از حمله آمریکا و متحدانش و اشغال عراق، ایران تنها فاتح راهبردی این جریان از کار درآمد.
همچنین مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در کتابی با عنوان یادداشتی به رئیس جمهور منتخب با تاکید بر این که اسلام دشمن کشورش نیست، رئیس جمهوری آتی آمریکا را به انجام گفتگوهای محرمانه و مستمر با ایران فرا خواند.
باراک اوباما نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز خواستار مذاکره واشنگتن با تهران درباره عراق شد.
اوباما در سخنان خود اعلام کرد برقراری امنیت در عراق بدون کمک ایران غیر ممکن است.در نهایت در هفته ای که گذشت آمریکا درخواست برگزاری دور جدید مذاکرات سه جانبه با ایران و عراق را ارائه و علت تعویق برگزاری دور چهارم مذاکرات را مسائل فنی اعلام کرد.
همچنین وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد اعضای ۱+۵ اواسط آوریل درباره استراتژی در قبال ایران مذاکره می کنند.
به نظر می رسد نتایج مرحله اول انتخابات و پیروزی قاطع اصولگرایان تاثیرات زایدالوصفی را بر سیاست های منطقه ای و بخصوص رویکرد دولتمردان آمریکایی به جا گذاشته است.
اهمیت پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم تاکید بر تداوم و استمرار سیاست های مقتدرانه و داهیانه جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی بود.
پر واضح است چنانچه اکثریت این مجلس به دست افراطیون دوم خردادی می افتاد علاوه بر آنکه مشکلات فراوانی برای نظام و کشور پدید می آمد، فشارهای خارجی علیه ایران نیز تشدید می شد و تحریم ها از شداد و غلاظ بیشتری برخوردار می شد و این از آنجاست که دوم خردادی ها بنا بر تجارب گذشته مقاومتی که اصولگرایان در برابر فشارهای غربی دارند از خود نشان نمی دهند.
اصلاح طلبان در تعامل با غرب بیشتر متمایل به مدارا هستند.
این روحیه ضعیف امکان هرگونه سوءاستفاده ای را به غربی ها می داد و آنها به سادگی می توانستند خواسته های نامشروع و غیر قانونی خود را مبنی بر تعلیق فعالیت های هسته ای به ایران تحمیل کنند.
روند فشارها مسلما به همین جا محدود نمی شد و غربی ها خواستار تجدید نظر ایران در سیاست های خود در قبال عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین و… می شدند.
این فشارها می توانست اعم از تحریم های اقتصادی، تهدید به جنگ و حمله نظامی و یا افزایش فشار از طریق سازمان های بین المللی باشد.
بخصوص که دوم خردادی ها بارها اعلام کرده بودند که در صورت تصاحب اکثریت کرسی های مجلس هشتم هر آنچه که در مجلس ششم نتوانستند اجرا کنند مصمم هستند که عملی نمایند.
اما بصیرت انتخاباتی ملت ایران در برهه حساس کنونی کلیه تهدیدها را تبدیل به فرصت نمود.
مجلس هشتم مجلسی است که قاطبه آن را اصولگرایان تشکیل می دهند که هرگونه مداخله جویی از جانب دشمنان را با پاسخی محکم جواب خواهند داد.
اصولگرایان در رابطه با حقوق مسلم ملت ایران به هیچ وجه مسامحه و مدارا را نمی پذیرند و طی چند سال گذشته که بر سریر قدرت حضور دارند به بهترین شکل و کم خطرترین نحو ممکن پیگیر حقوق ملت ایران علی الخصوص در موضوع هسته ای بوده اند.
آمریکایی ها با مشخص شدن نتایج انتخابات مجلس هشتم که به تعبیر رهبر معظم انقلاب آزمون عظیم ملی برای افزایش اقتدار وعزت ملت ایران ونظام اسلامی بودچاره ای جز مذاکره و کوتاه آمدن در مقابل اراده آهنین ملت ایران ندارند.
نتایج انتخابات مجلس هشتم و حضور غرور آفرین ملت ایران پای صندوق های رای عزت کشور ایران را در عرصه های بین المللی دو چندان نموده است و مجلس هشتم ان شاءالله خاری در چشم دشمنان انقلاب اسلامی خواهد بود که همواره آنها را آزار می دهد.
نبود احساس امنیت و برنامه ریزی
روزنامه اعتماد ملی با عنوان: عجیب تر از دروغ سیزده! نوشته است: در روزگار عجیبی به سر می بریم، عجیب تر از دروغ سیزده. درحالی که غلامحسین الهام سخنگوی با اعتماد به نفس بالای دولت نهم در ملاقات هفتگی با خبرنگاران و نمایندگان رسانه ها خبر مربوط به تغییر وزرا را دروغ سیزده نامید و آن را ناشی از ذهن خبرساز ارباب رسانه ها معرفی نمود، تنها دو روز پس از آن مصاحبه با شجاعت در مقابل یکی از رسانه ها حضور یافت و خبری که آن را یک دروغ سیزده می دانست اعلام داشت. انکار الهام از آنجایی عجیب می نمود که پس از آن اظهارنظر مطایبه آمیز، رئیس جمهور بر ضرورت ترمیم کابینه سخن رانده بود. اینک باید از سخنگوی دولت فخیمه پرسید اینگونه رفتارها چه جای توجیه و تفسیر دارد؟ آیا حقیقتاً ایشان در جریان تغییرات کابینه قرار نداشتند یا تصور می نمایند به زبان راندن هر جمله ای با هر قصد و انگیزه ای می تواند موجب انبساط خاطر ارباب خبر شود؟ اگر چنین قصدی دارند راهش اینگونه نیست. ایشان می توانند جلسات چای و قلیان ممنوعه را در حاشیه کاخ ریاست جمهوری تشکیل داده و از امثال و حکم ها فراوان بر زبان جاری سازند. نکته عجیب تر آنکه شاید به درستی جناب الهام در جریان اخبار تغییرات قرار نداشته است! و این تنها می تواند از کثرت مشاغل عدیده حاصل شود. با این همه پیشنهاد می شود به جای جلسات هفتگی با خبرنگاران، جناب الهام در جایگاه رسانه ها جلوس فرمایند و ارباب رسانه ها ایشان را در جریان اخبار مملکتی قرار دهند! مساله دیگر به روند تغییرات در کابینه مربوط می شود. از آغاز شروع به کار دولت نهم موج تغییرات مدیریتی در سطوح عالی و میانی با شتاب در جریان بوده است. شاید رئیس جمهور و مردان اطرافش چنین تصور نمایند که این اقدام نوعی بدعت، نوآوری و ابتکار در عمل است. صورت مساله روشن است؛ آن روز که ایشان تیم همکاران خود را انتخاب می نمود، به خود هیچ زحمتی برای مشورت و بهره گرفتن از تجارب مدید مدیریتی پیشینیان و حتی ریش سفیدان اردوگاه محافظه کاران نداد. احمدی نژاد آمده بود تا به قول خود انقلابی در انقلاب راه اندازد. حال حوزه انقلاب بیشتر از آنکه موجب تغییراتی موثر در زندگی مردم شود هر از چند گاهی کابینه نهم را در هم می نوردد. اسم این کار را نمی توان ابتکار نامید. ما با یک فاجعه مدیریتی روبه رو هستیم.
هیچکدام از وزرا احساس امنیت و حس برنامه ریزی برای آینده ندارند چرا که ممکن است رئیس جمهور انقلابی، تنها با شنیدن یک گزارش دست به تعویض آنها بزند. در اینگونه موارد همان گونه که در داستان هیات مدیره بیمه ایران روی داد معمولا معلوم می شود که اصولا مستند تصمیم درست نبوده است.
حال در این میان با آبرو، اعتبار، وقت و تعهدات دولت به مردم چه می رود حسابش جدا است. در پایان می توان تصور نمود با این روندی که جناب رئیس جمهور در پیش گرفته اند در پایان دوره اول ریاست جمهوری ایشان هیچکدام از وزرایی که در آغاز با ایشان کار را آغاز نموده اند در کابینه حضور نداشته باشند. طنز این داستان از نمک دروغ سیزده جناب الهام بیشتر است.
پاسخگوئی به مردم
روزنامه کارگزاران نیز سرمقاله دیروزش را به خبر کنار گذاشتن دو تن از وزیران کابینه اختصاص داده و با عنوان: مدیریت، اختیارات و مسئولیت نوشته است: اداره امور کشورها و جوامع در گذر زمان و متناسب با گسترش فرهنگ، سیاست، اقتصاد و امور اجتماعی مرحله به مرحله پیچیده تر و دارای ابعاد حقوقی و فنی مسئولیت آور شده است.
اگر در گذشته حاکمان با صدور فرامین ساده تمشیت امور جامعه را می کردند و دارای اختیارات مطلق و بدون مسئولیت بودند، امروزه کمتر جامعه ای را می توان سراغ گرفت که بتواند به چنین شیوه ای اداره شود، به طوری که حتی امیرنشینان کشورهای جنوب خلیج فارس هم اقدام به تشکیل مجالس شورای انتصابی و تشکیل محاکم قضایی براساس آیین نامه های دادرسی مشخص و یا استقرار دولت شامل وزارتخانه ها و سازمان های مشخص نموده اند.
در دنیای امروز قانونمداری، برنامه محوری و مسئولیت در مقابل اختیار از لوازم اولیه اداره موفق جوامع به حساب می آید.
تحولات سال های اخیر در مدیریت ایران صرف نظر از منافع و مضار واقعی برای اقتصاد و سیاست و فرهنگ ایران به لحاظ اصول اداره کشور نوعی عقب گرد تلقی می گردد.
هرچند رئیس جمهور به عنوان رئیس قوه مجریه برای اداره کشور بر مبنای قانون اساسی دارای اختیارات مشخصی است لیکن نباید فراموش کرد که این اختیارات برای ایشان مسئولیت آور است.
رئیس جمهور برای اداره کشور مکلف به حرکت در چارچوب قانون، رعایت سیاست های کلی مصوب مقام معظم رهبری و در عین حال پاسخگویی به رهبری، مجلس و مردم می باشد.
در این مختصر آنچه که مورد توجه قرار می گیرد آن است که چرا تاکنون رئیس جمهور محترم دلایل خود را در مورد تغییرات غیرمتعارف کابینه در اختیار افکار عمومی قرار نداده است.
آنچه که این روزها به طور خاص مورد بحث قرار گرفته و موضوع تغییر وزرای اقتصاد و کشور است، ایشان باید با صراحت تمام اعلام کند که آیا وزیر اقتصاد به خاطر تورم لجام گسیخته فعلی برکنار می شود یا به دلیل مخالفت با سیاست های تورم زای ایشان مردم مایلند بدانند مسئول گرانی های لجام گسیخته اخیر آقای دانش جعفری است یا حضور آقای دانش جعفری در سمت وزیر اقتصاد عامل محدودکننده تورم بوده است؟ یا در مورد وزیر کشور، آیا اقدامات ایشان در سلب صلاحیت هزاران نفر از کاندیداها توسط هیات های اجرایی مورد اعتراض آقای رئیس جمهور است و یا ایستادگی محدود ایشان در مقابل تمامیت خواهی شورای نگهبان یا پاره ای نزدیکان رئیس جمهور موجب دلخوری آقای احمدی نژاد شده است.
به هر حال چون رئیس جمهور در مقابل اختیار برکناری وزرا باید پاسخگو به مردم باشد انتظار داریم این بار با صراحت و صداقت تمام شاهد آن باشیم که جناب آقای رئیس جمهور به جای کلی گویی به طور مشخص ایرادات و اشکالات وزرای در شرف عزل را به مردم اعلام کنند.
آمریکا و سیاست ایران در عراق
روزنامه کیهان در سرمقالهِ دیروزش ایران و اشغالگران عراق نوشته است: دیروز (۹ ژانویه) مصادف با پنجمین سالگرد سقوط بغداد و اشغال عراق به دست نظامیان آمریکایی بود.
در سالگرد این اشغال، رایان کراکر سفیر کاخ سفید در بغداد و ژنرال دیوید پترائوس فرمانده نظامیان اشغالگر آمریکایی در عراق پریروز طی گزارش مشترکی خطاب به دو کمیته روابط خارجی و نیروهای مسلح همان نکاتی را مطرح کردند که بوش دو هفته قبل در شهر دیتون گفته بود؛ اوضاع امنیتی در عراق رو به پیشرفت اما ناپایدار و قابل برگشت است. این پیشرفت مربوط به افزایش ٣۰ هزار نفری نظامیان آمریکا در عراق می باشد اما برای تداوم آن، باید به ادامه حضور در عراق ادامه داد و فعلاً از خروج بخشی از نیروها منصرف شد. ایران با تجهیز گروه های شورشی و شبه نظامیان مخل این پیشرفت امنیتی است. البته کراکر لابلای گزارش خود، ضرورت مذاکره با ایران را هم ـ در کنار متهم کردن جمهوری اسلامی ـ مطرح کرد.
یک هفته پیش از این هم آمریکا با ارائه درخواستی رسمی خواستار برگزاری دور چهارم گفت وگوها با ایران درباره عراق شده بود.
درباره وضعیت امنیتی ـ سیاسی عراق، درخواست آمریکا برای گفت وگو در کنار متهم جلوه دادن ایران، موقعیت اشغالگران پس از ۵ سال اشغالگری و نهایتا پازل چالش بزرگ میان ایران و آمریکا بر سر مسائل خاورمیانه که موضوع عراق بخشی از آن را تشکیل می دهد، چند نکته قابل تامل است:
۱ـ آمریکا ۵ سال پیش وقتی فاتحانه وارد بغداد شد، تصور کرد با انتخاب یک حاکم موقت آمریکایی (پل برمر) و سپس واگذاری حکومت به عنصری لائیک و دست نشانده نظیر ایاد علاوی می تواند روند گذار از نظامی گری به تثبیت سیاسی اشغالگری را به سادگی طی کند.
اما در این میان پیش بینی تحلیل گرانی نظیر رئول مارک گرکت عضو ارشد و سابق سیا و دانیل پایپز مشاور ارشد بوش به وقوع پیوست که معتقد بودند در صورت برگزاری هر نوع انتخابات، با توجه به بافت جمعیتی عراق و سازمان قوی شیعیان، فرزندان معنوی آیت الله خمینی و مرجعیت روی کار خواهند آمد. در عمل هم دولتی که با رأی مردم روی کار آمد، عمدتا متشکل از چهره هایی ـ اعم از شیعه یاکرد ـ بود که اپوزیسیون اصلی صدام به شمار می رفتند و دوران مبارزه با صدام را میهمان ملت و دولت ایران بودند.
حقیقت این نفوذ در سفر اسفندماه گذشته رئیس جمهور اسلامی ایران به بغداد کاملاً خود را به رخ کشید و در قیاس با سفر دزدانه برخی مقامات آمریکایی به عراق ـ بدون استقبال رسمی ـ واقعیت های نفوذ معنوی بی بدیل و سازنده ایران را نشان داد.
اکنون دولت عراق متحد استراتژیک ایران به شمار می رفت و آمریکا به عنوان کشوری اشغالگر، انگشت نماتر می شد.
در واقع ایران در قطب مشروع، قانونی و همسو با حاکمیت ملی عراق ایستاده بود و آمریکا در جایگاه مقابل دولت ـ ملت جدید عراق.
نفوذ ایران در عراق چنان واضح می نمود که رایان کراکر سفیر کارکشته آمریکا، دی ماه سال گذشته در دیدار با یکی از مقامات بلندپایه عراق گفت دیوار چین هم نمی تواند ایران و عراق را از هم جدا کند.
من مدت ها پیش در ایران بوده ام و به خوبی از پیوندهای مذهبی، تاریخی و فرهنگی دو کشور آگاهم. کلید حل مشکل عراق در دست ایرانی هاست.
آنها روابط عمیقی با مردم عراق دارند. کراکر این سخنان را ضمن ابراز نارضایتی از وضع سیاستگذاری های آمریکا در عراق عنوان کرده بود و خبر اخیر روزنامه واشنگتن پست مبنی بر اینکه کراکر به دنبال استعفا از سمت خود در چند ماه آینده پس از روی کار آمدن دولت جدید در آمریکاست ، نارضایتی وی از وضعیت سیاسی خود و دولت متبوعش را تایید می کند.
دولت آمریکا پس از دریافت شوک بزرگ، کوشید ضمن نشان دادن مشت و درفش، قدرت برآمده در عراق را که چالشی اصلی در برابر اشغالگری به شمار می آمد، از درون منحل کند.
در کنار تشدید درگیری ها میان سه طیف شیعه، سنی و کرد، جمع آوری و سازماندهی مجدد اعضای موثر حزب بعث و بازگرداندن آنها به ارتش و حتی مدیریت های سیاسی و اطلاعاتی در دستور کار قرار گرفت.
رکن دیگر پروژه جدید، تقویت تروریسم بود که لزوم تداوم اشغالگری را توجیه می کرد.
اما مهم تر از همه تکاپویی بود که ایجاد یا تعمیق اختلاف در درون جریان های موثر شیعه را در دستور کار قرار داشت.
این مسئله خود را در اختلاف های گوناگون صدری ها، حزب الدعوه، مجلس اعلا و دولت مالکی نشان داد و در حادترین شکل خود به درگیری نظامی دولت و نیروهای مقتدا صدر ـ با صدها کشته و مجروح ـ انجامید.
در چنین فرایندی دولت شیعه تحت فشار سایر طوایف، درگیر بحران دیگری هم می شد و بدگمانی میان جریان های موثر شیعی نسبت به هم شدت می گرفت.
احتمال این بود که ماحصل پروژه ـ در کنار رایزنی گسترده با نیروهای محلی و استانی ـ در فرایند سیاسی که در آینده ای نه چندان دور شکل می گرفت، به تقویت موقعیت اشغالگران منجر شود و در عین حال موقعیت ایران، دولت مالکی و سایر نیروهای شیعه را متزلزل کند.
۲ـ آمریکا در حالی درخواست برگزاری چهارمین دور گفت وگوها با ایران درباره عراق را مطرح کرد که ۱۵ اسفند سال گذشته و در حالی که هیئت ایرانی به همین منظور در بغداد حضور داشت، به طور غیرمترقبه و یکطرفه، گفت وگوهای امنیتی را لغو کرده بود.
دور سوم این گفت وگوها ۱۵ مرداد ٨۶ و دور دوم آن ۲ مرداد ٨۶ برگزار شد و آغاز دور اول این گفت وگوها مربوط به ۷ خرداد سال گذشته بود.
به عبارت دیگر پس از سه دور مذاکره در فاصله زمانی ۲ ماهه، برگزاری دور چهارم، هم به خاطر مسائل عراق و هم چالش های جهانی دو کشور بر سر مسائل خاورمیانه و فناوری هسته ای به مدت ٨ ماه به تعویق افتاد.
آمریکا اکنون در حالی درخواست رسمی گفت وگو را ارائه می دهد که همزمان به ایراد اتهام مبنی بر حمایت ایران از شورشیان و تروریست ها در عراق می پردازد و در واقع می کوشد تهران را در این مذاکره مورد نیاز بوش، بدور از جایگاه قدرتمند خود در جایگاه ضعف (اتهام) بنشاند و به شکل چندلایه از این مذاکره سود برد.
هم به اتهامات تروریستی علیه ایران سندیت بخشد، هم به افکار عمومی خود چنین القا کند که در عراق دست برتر را دارد و هم در عین حال از صدقه سر کمک امنیتی ایران به دولت عراق ـ و از طریق کانالیزه یا منحرف کردن این کمک امنیتی ـ احیانا استفاده سیاسی یا امنیتی کند (اینها البته تمایلات آنهاست).
دیپلماسی هنرمندانه و قدرتمندانه جمهوری اسلامی البته تاکنون قرین توفیق بوده است اما باید با هوشمندی مضاعفی به صحنه عراق از یک سو و چالش گسترده و متنوع آمریکا با ما در خاورمیانه و ماجرای هسته ای از سویی دیگر نگریست تا اعتماد به نفس فراهم آمده از توفیقات زنجیره ای چند سال اخیر خدای ناکرده موجب غرور و خطا نشود.
امروز خاورمیانه با انواعی از چالش های آمریکا با ایران و جهان اسلام، به شکل پازلی بزرگ درآمده که اگرچه قطعاتی جدا از هم دارد اما این قطعات یک کل به هم پیوسته اند.
امروز آمریکا با همداستانی عربستان و برخی دولت های مرتجع عربی، همان نقش اختلاف افکنانه را در عراق ایفا می کند که در قبال لبنان و فلسطین و سوریه.
بنابراین مسئله عراق را نمی توان منتزع از نقشه کلی تحولات و چالش ها در خاورمیانه بررسی کرد.
بوش در ماه های پایانی دولت خود، به قماربازی همه چیز باخته می ماند که مجبور است به هر تقلایی دست بزند.
او با شعار خاورمیانه جدید و بزرگ، خیلی چیزها را باخت و این باخت در عراق و لبنان و فلسطین را قبل از هر چیز زیر سر ایران می بیند و می کوشد ضمن گشودن چند جبهه، دیپلماسی و مذاکره و زور و فشار و تهدید را به هم بیامیزد تا در این میان امتیازهایی عینی به دست آورد یا لااقل پرستیژ و حیثیت خود را در منظر افکار عمومی بازسازی کند.
ایران همچنان که اعلام کرده مذاکره ای با دولت مستکبر آمریکا ندارد و اگر گفت وگو درباره مسائل امنیتی عراق را پذیرفته صرفاً به خاطر امنیت ملت عراق و درخواست متحدانش در دولت این کشور است.
بنابراین نباید اجازه داد آمریکا نیاز و گدایی خود را به عنوان یک امتیاز از موضع بالا به ما بفروشد یا بدتر از آن، با ایراد و تکرار اتهام حمایت از تروریسم در آستانه هر درخواست مذاکره ای، به این تهمت سندیت بخشد.
٣ـ نتایج آن سه دور گفت وگو و تحولات یک سال گذشته در عراق را باید به طور همه جانبه ارزیابی نمود.
همچنان که باید توجه کرد همه چیز پای میز گفت وگو حل و فصل نمی شود و اغلب، تلاش های قبل و پس از گفت وگوها در عرصه ایجاد و تعمیق قدرت است که تاثیرات اساسی را دارد.
اگر قرار است خلع سلاحی در عراق صورت گیرد که حتما کار درستی است باید در سطح ملی ـ و نه صرفا جریان شیعه ـ و در کنار مشخص شدن تکلیف اشغالگری انجام شود.
اگر باید دولت ملی تقویت شود که سیاست پسندیده جمهوری اسلامی است، آمریکا هم باید به این مهم متعهد باشد نه اینکه از تروریست ها، بعثی ها، سلفی ها و سایر گروه های دست نشانده معارض با دولت مالکی حمایت کند و به رغم مخالفت این دولت، به شرکت های سیاه تروریستی مانند بلک واتر رأسا مجوز فعالیت دهد تا آدم کشی ها را ادامه دهند.
آمریکا ژاندارم نیست و نمی تواند مشی درندگان را علیه ملت و دولت عراق در پیش گیرد و در موقع مقتضی لباس میش بر تن کند و انگشت اتهام به سوی ایران بگیرد.
ماحصل دیپلماسی ایران که بحمدالله تاکنون هم قرین توفیقات بزرگی بوده باید بر مدار تقویت پیوند جریان های ملی عراق در برابر سناریوی انشقاق و تقابل و درگیری تداوم یابد و مانع از تبدیل دو قطبی ملت ـ اشغالگر به دو قطبی های جعلی نظیر شیعه در برابر شیعه ، شیعه در برابر سنی و گروه ها در برابر دولت شود که آمریکا و برخی دولت های مرتجع قطعا دنبال این جداسازی ها به ویژه در میان جریان قدرتمند شیعه و آنگاه قیچی کردن حیات سیاسی تک تک آنها ـ از جمله دولت مالکی ـ هستند.
در عین حال باید این واقعیت را در کانون توجه داشت که برای نومحافظه کاران آمریکا، وضعیت عراق و اشغالگری در چند ماه آتی کاملا حیاتی است.
عراق برای آنها نه تنها دستاوردی قابل عرضه به مردم آمریکا نداشته بلکه اسباب اعتراض را فراهم کرده است.
آنها با ایجاد بحران و ناامنی در عراق، می خواهند بمانند تا باخت خود را جبران کنند اما انتخابات قریب الوقوع ریاست جمهوری، چون کابوسی انتظارشان را می کشد.
در چنین شرایطی خبرگزاری آسوشیتدپرس با اشاره به گزارش اخیر کراکر ـ پترائوس به سنا و تاکید بر مذاکره با تهران، می نویسد تلاش برای احیای گفت وگوها با ایران، نشانه ای دال بر این امر است که آمریکا فهمیده معادلات در عراق تغییر کرده است.
مذاکره دوبعدی شده است
مشوق های غیرقابل اعتماد عنوان سرمقاله روزنامه جام جم است. این روزنامه نوشته است: بزرگترین مشوق برای موضوع هسته ای، همان تایید هسته ای شدن جمهوری اسلامی و مهمترین تعهد ایران به پایبندی به ان. پی. تی و اساسنامه آژانس و پادمان نظارتی است.
فعالیت هسته ای ایران در گزارش البرادعی مورد تایید و تاکید قرار گرفته و طبیعی است ایران را کشوری بدانیم که نباید مشمول محدودیت ها و تبعیض های تازه ای قرار گیرد که برخی قدرت ها بر آژانس می خواهند تحمیل کنند.
در این خصوص می توان به موضوع باشگاه هسته ای جدید که شامل کشورهای دارای فناوری سوخت هسته ای و غنی سازی هستند، اشاره کرد.
جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر توان متخصصان داخلی خود در بحث هسته ای، قدرت های دنیا را در موضع انفعالی قرار داد و در شرایطی که آنها برخلاف مقررات موجود، برنامه هسته ای را تحریم کرده بودند، در زمره معدود کشورهای دارای فناوری هسته ای قرار گرفت.
در این زمینه معتقدیم که مذاکرات در خصوص پرونده هسته ای نباید تحت هیچ شرایطی قطع شود زیرا شکست دیپلماسی، تنها به سود بانیان خشونت و مخالفان حقوق بین الملل خواهد بود.
تلاش ما باید در جهت مذاکره در چارچوب مقررات آژانس قرار گیرد.
در حال حاضر، مذاکره مربوط به برنامه هسته ای ایران دارای دوبعدی شده که یک بعد آن مربوط به آژانس و بعد دیگر مربوط به شورای امنیت است.
در بعد دوم قطعنامه شورای امنیت دارای اثر عملی شده و ما باید به گونه ای عمل کنیم که آثار تنبیهی و تحریمی این قطعنامه به حداقل برسد بنابراین اگر در این هنگام، بحث مشوق ها مطرح می شود، نباید خللی در حقوق ایران در آژانس ایجاد کند و فقط مذاکره مربوط به مشوق ها در کانال دوم یعنی در حاشیه شورای امنیت سازمان ملل مطرح شود.
در این ارتباط مشخصا مهمترین مشوق ها می تواند به حال تعلیق درآوردن آثار تحریمی بندهای ۱۵ گانه ماده ۴۱ از فصل ۷ منشور ملل متحد باشد که تاکنون در قالب آن، ٣ قطعنامه علیه ایران صادر شده است.
اگر تحریم ها به حال تعلیق دربیاید و مشوق های فراتر از این، شکل گیرد؛ مذاکره در کانال شورای امنیت بر خشونت غلبه خواهد کرد.
جمهوری اسلامی ایران نشان داده که فناوری هسته ای راهی برگشت ناپذیر است و باید با آن، به عنوان واقعیت انکارناپذیر کنار آمد.
پیشنهاد مشوق ها که از طرف روسیه و چین مطرح شده، هنوز پیشنهادی است که در میان کشورهای ۱+۵ محل اختلاف است؛ لذا تا مرحله تبدیل شدن به یک پیشنهاد جدی فاصله دارد، بویژه که در آن، چیزی فراتر از مشوق های سال گذشته آقای سولانا در دیدار با لاریجانی وجود ندارد.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|