یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ما اسم استراتژی خود را در زمان یکدست شدن قدرت در داخل کشور «حضور معترضانه» گذاشته‌ایم
تاج زاده: شعار دولت کودتا این بود؛ سیاست و حکومت درایران یعنی اعلیحضرت و دیگر هیچ
ما با حضور خود به جامعه و جهان ثابت می‌کنیم که آقای جنتی و شورای نگهبان و دولت احمدی‌نژاد با جنگ طلبان آمریکا همسویی کرده‌اند



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۱ فروردين ۱٣٨۷ -  ۱۹ آوريل ۲۰۰٨


سید مصطفی تاج‌زاده عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی در جمع اعضای مجمع دانش آموختگان ایرن اسلامی به تحلیل فضای سیاسی کشور و همچنین نتایج انتخابات دور اول مجلس هشتم پرداخت و گفت:

هر شهروند یا حزب و گروهی برای انجام عمل مناسب سیاسی لازم است بررسی کند که در چه ساختار ملی و بین‌المللی به سر می‌برد. چرا که هر ساختار فرصت ها و تهدیدهای ویژه‌ای را ایجاد می‌کند و نیز باید توجه کند که چه گفتمانی در سطح ملی و بین‌المللی حاکم است و چه ابزارهایی موجود است که در گذشته وجود نداشته یا با تغییر آرایش نیروهای سیاسی به کمک این ابزارها می‌توان اهداف سیاسی را محقق کرد.

به گزارش خبرنگار سایت امروز وی با اشاره به ساختار کنونی بین‌المللی گفت: با فروپاشی شوروی، نظام بین‌الملل که دو قطبی بود به نظامی تک قطبی تبدیل شد که آ‌مریکایی ها از آن به عنوان نظم نوین جهانی نام می برند. به این معنا که دولت آمریکا پس از فروپاشی شوروی انتظار داشت کشورهای در حال توسعه یکی از سه جواب بله، بله چشم و یا بله چشم فوری را در پاسخ به درخواست های آمریکا بگویند. چرا که در شرایط جدید خود را فعال مایشا می‌دیدند. در حقیقت در فضای دو قطبی بین‌الملل و جنگ سرد، ‌دولت آمریکا با محدودیت‌های زیادی مواجه بود و در نتیجه شرایط برای احقاق حقوق کشورهای در حال توسعه بیش از نظام تک قطبی فراهم بود. روشن است که هر چه در جهان قدرت، متمرکزتر شود امکان تحقق مطالبات دولت‌های مستقل سخت‌تر می شود.

تاج‌زاده با تاکید بر درستی این گزاره هم در نظام بین الملل و هم در سطح ملی، گفت: حتی در درون یک تشکیلات هم وقتی قدرت متمرکز شود امکان اینکه اعضای منتقد وضع موجود، بتوانند از دیدگاه‌ها و حقوق خود دفاع و جایگاه مناسبی داخل آن مجموعه پیدا کنند کمتر از زمانی است که درون آن تشکیلات قدرت توزیع شود و مدیریت و رهبری دموکراتیک باشد. وی افزود: فروپاشی شوروی یک جنبه مثبت هم داشت. پیش از آن بسیاری از پدیده‌ها، ارزش ها و مفاهیمی که اکنون به گفتمان حاکم جهانی تبدیل شده است زیر حملات شدید مارکسیست- لنینیست‌ها قرار داشت. از دموکراسی گرفته که دیکتاتوری سرمایه یا نظامی برای فریب توده‌ها خوانده می‌شد تا حقوق بشر و جامعه مدنی، سیستم چند حزبی و رسانه‌های آزاد و پدیده‌هایی که جوهره آن به حقوق شهروندان مربوط می‌شد، همگی مفاهیمی بورژوازی خوانده می‌شدند که برای بزک کردن دیکتاتوری سرمایه و تحمیق توده‌ها جعل شده‌اند. به همین دلیل گفتمان اکثر احزاب سیاسی در ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی این نبود که اگر رژیم شاه ساقط شود و آنان به قدرت برسند یک نظام دموکراتیک و با رعایت حقوق بشر مستقر خواهند کرد. ایده‌آل آنان استقرار، نظامی بسته و انقلابی بود. به هر حال فروپاشی بلوک شرق این تهاجم را از بین برد و دموکراسی و حقوق بشر و پلورالیسم به سرعت به یک گفتمان جهانی تبدیل شد.

عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی همچنین یادآور شد: قبل از پیروزی انقلاب در کشورهای در حال توسعه- چه کشورهایی که در برابر دولت‌آمریکا موضع داشتند و بعضاً جبهه مقاومت تشکیل داده بودند و چه دولت‌هایی که متحد آمریکا بودند- استبدادی اداره می‌شدند. از منظر غیردموکراتیک بودن و نقض حقوق شهروندان بین رژیم شاه با رژیم حافظ اسد یا سرهنگ قزافی یا فیدل کاسترو تفاوت وجود نداشت. اگر چه این رژیم ها در چگونگی به قدرت رسیدن حاکمان و اهداف و پایگاه‌های اجتماعی آنان و دفاع از منافع ملی کشورشان متفاوت بودند. بنابراین نه همسویی با دولت آمریکا و نه ضدیت با آن منجر به استقرار یک نظام دموکراتیک در جهان در حال توسعه نمی‌شد. اما در شرایط امروز چه بخواهیم با دولت آمریکا مقابله کنیم و چه بخواهیم با دولت آن کشور رابطه دوستی و همکاری برقرار کنیم،‌ چاره‌ای جز استقرار دموکراسی نداریم. در حال حاضر انقلابیون مارکسیست نیز در آمریکای لاتین به جای انقلاب‌های خونین با انتخابات به قدرت می‌رسند و با انتخابات هم از قدرت کنار می‌روند. همچنین در ترکیه که عضو ناتو است، روز به روز نفوذ نظامیان در حال کاهش است و انتخابات در آن آزاد و سالم برگزار می‌شود. حتی دولت آمریکا مجبور شده است ظرف مدت کوتاهی از اشغال نظامی، در عراق و افغانستان انتخابات آزاد برگزار کند، در واقع انتخابات آزاد به یک گفتمان جهانی تبدیل شده واین خواست مردم با هر دین و آیین و گرایش و سلیقه ای در همه کشورها است یعنی ملت‌ها خواستار این هستند که بر سرنوشت خود حاکم باشند. در ایران نیز گفتمان غالب حمایت از دموکراسی است.

تاج‌زاده در ادامه به تشریح ساختار سیاسی کشور پرداخت و گفت: اما در ایران پس از پایان دوره اصلاحات و استقرار دولت نهم، ساختار حاکمیت تغییر کرده که آن را حکومت یکدست می‌خوانیم. به این مفهوم ساختار قدرت در درون کشور ساختاری تک قطبی، عمودی و سلسله مراتبی شده است. دست اندرکاران چنین ساختاری انتظار دارند که اگر نیروهای سیاسی بخواهند فعالیت سیاسی قانونی انجام دهند،‌ تنها حق انتخاب بین سه گزینه بله،‌ بله چشم یا بله چشم فوری را دارند. از نگاه آنان نیروهای منتقد در این ساختار جایگاه ندارند. اگر چه این نگاه کسانی است که قدرت را در اختیار دارند. ولی در هر حال ساختار تک قطبی محدودیت‌های زیادی را بر نیروها تحمیل و کنش سیاسی را در فقط چارچوب خاصی ممکن می‌کند. در حقیقت به علت حذف اصلاح طلبان از یک سو و افزایش قیمت نفت از سوی دیگر،‌ اقتدارگرایان مغرور شده‌اند و ادبیات آنان نیز روز به روز شفاف‌تر و خشن‌تر می‌شود. به طور مثال سخنگوی شورای نگهبان رسماً اعلام می‌کند: «علت رد صلاحیت بسیاری از داوطلبان اصلاح‌طلب شرکت در تحصن است». جنبه مثبت چنین اعترافی این است که کسانی که در طول بیست سال پس از رحلت امام رد صلاحیت شده‌اند،‌ نه بخاطر فساد مالی و اخلاقی و وابستگی به رژیم سابق، بلکه تنها به دلیل مواضع سیاسی آنان بوده و مشخص شد که رد صلاحیت کنونی نیز صد در صد غیرقانونی است. چون در قانون نداریم که شرکت در تحصن موجب رد صلاحیت داوطلبان و تضییع حقوق شهروندان می‌شود. البته از نگاه جریان فوق، تحصن هم خودی و هم غیرخودی دارد، چرا که در قم علیه دولت آقای خاتمی تحصن کردند و متحصنین نه تنها تنبیه نشدند بلکه به وزارت و وکالت هم رسیدند. اصولگراها آن تحصن را عین اسلام می‌خوانند چون علیه دولت آقای خاتمی بود، اما تحصن نمایندگان مجلس ششم را عین کفر ارزیابی می کنند چون علیه اقدام غیرقانونی آقای جنتی و حامیانش بود. البته من بارها گفته‌ام ساختار شکن بزرگ در جمهوری اسلامی آقای جنتی و حامیان ایشان هستند چون در حال تبدیل ساختار جمهوری اسلامی به دولت اسلامی‌اند، همانی که علامه نایینی به آن می‌گفت شعبه استبداد دینی. ساختارشکنی یعنی این که جمهوری اسلامی که قرار بود در آن میزان رأی ملت باشد، تبدیل به نظامی کند که در آن میزان رأی یک نفر است.

وی در ادامه تصریح کرد: متاسفانه ارکان حکومت امروز از حمایت اکثریت شهروندان احساس بی‌نیازی می‌کنند و به هشدارها بی‌توجه اند که رژیم شاه را نیز همین دو مسأله حذف منتقدان و افزایش قیمت نفت مغرور کرد. واقعیت تلخ این است که آنان امروز ادبیاتی به کار می برند که در گذشته هیچ گاه به کار نمی‌بردند و به تعارضات و تناقضات آن هم توجه نمی‌کنند. برای نمونه به این سوال جواب نمی‌دهند که چرا در کنار رد صلاحیت شرکت‌کنندگان در تحصن مجلس ششم، کسانی که در تحصن هم شرکت نکرده بودند رد صلاحیت شدند؟ البته اقتدارگرایان هیچ گاه به این سوال که دلیل رد صلاحیت تعداد کثیری از نمایندگان مجلس ششم برای شرکت در انتخابات مجلس هفتم چه بود نیز پاسخ ندادند. در حالی که آن زمان تحصن مجلس ششم هم برگزار نشده بود. پس معلوم می‌شود تحصن بهانه است. مهم این است که هیچ منتقدی وارد مجلس نشود تا مجلس یکدست شود.

رییس ستاد انتخابات کشور در دوره اصلاحات گفت: ساختار سلسله مراتبی و تک قطبی نقطه مقابل دموکراسی است. شما بارها شنیده‌اید و جهان دموکرات بیش از دویست سال است که آن را پذیرفته که یکی از ارکان دموکراسی تفکیک قوا است. تفکیک قوا این نیست که ساختمان مجلس از دولت مجزا باشد، بلکه تفکیک قوا یعنی توزیع قوا و توزیع قدرت. هر نظامی که در آن قدرت در یک کانون متمرکز شود، هر چیزی می‌تواند باشد، اما قطعاً‌ دموکراسی نخواهد بود. مهم هم نیست که به نام اسلام باشد یا مارکسیسم. البته در شوروی تفکیک قوا را رد می‌کردند همچنان که با آزادی احزاب، مطبوعات و اتحادیه‌ها مخالفت می‌کردند و این روش‌ها را فریب توده‌ها می‌خواندند. اما نمی‌شود کشوری بگوید من تفکیک قوا را قبول دارم، ولی با توزیع قدرت مخالفم و چنین قرائتی هیچ جایی در دموکراسی ندارد.

تاج‌زاده همچنین گفت: وقتی قدرت در ایران سلسله مراتبی می‌شود و هرم قدرت عمودی می‌شود، اولاً به دلیل همه کاره بودن دولت و در اختیار داشتن همه درآمدهای نفتی، دولت امکان اعمال تصمیمات خود را مستقل از افکار عمومی دارد و هر چه قمیت نفت افزایش پیدا کند،‌ قدرت و امکانات دولت نیز بیشتر می‌شود و شهروندان قدرت رقابت کمتری با دولت خواهند داشت. ثانیاً به علت آنکه جامعه مدنی (در یک جمله یعنی جامعه متشکل) در ایران ضعیف است همین که قدرت متمرکز می‌شود بلافاصله میل به این پیدا می‌کند که تک صدایی در حکومت را به جامعه نیز تعمیم دهد و جامعه را هم تک صدا کند. تفاوت ایران با ترکیه و پاکستان همین است.

تاج‌زاده با مقایسه این سه کشور گفت: در ترکیه و پاکستان حتی زمانی که نظامیان کودتا می‌کنند، کابینه در اختیار نظامیان قرار می‌گیرد اما بخش‌های مختلف جامعه مستقل از رژیم کودتا و نظامیان کار خود را انجام می‌دهند. یعنی احزاب،‌ مطبوعات،‌ شبکه‌های تلویزیونی،‌ اتحادیه‌ها و NGO ها به کار خود ادامه می‌دهند و این نکته حائز اهمیتی است. اما در ایران اگر کودتا صورت بگیرد چه اتفاقی می‌افتد؟ در ۲٨ مرداد نه تنها دولت دکتر مصدق سقوط کرد،‌ بلکه آزادی هم در ایران ساقط شد. چرا که وقتی در ایران قدرت متمرکز می‌شود به همان دو دلیل مذکور، حقوق و آزادی را شخم می‌زند و هیچ نهاد و نیروی مستقلی را در داخل کشور بر نمی‌تابد و اوج آن سخن هویدا می‌شود که گفت: «چرا به اعلی حضرت می‌گویند شخص اول مملکت. مگر این مملکت شخص دوم و سوم هم دارد». به عبارت دیگر شعار رژیم کودتا این بود که «سیاست و حکومت درایران یعنی اعلی حضرت و دیگر هیچ». بنابراین سوال اساسی این است که وقتی در ایران قدرت متمرکز می‌شود چه باید کرد که جامعه یک صدا نشود؟ در این‌باره دو استراتژی و راه حل ارائه شده است: اول نگاهی که معتقد است باید اجازه و امکان پیشروی رقیب را تا جایی که می‌خواهد و می‌تواند به او داد. بعد که کاملاً‌پیشرفت کرد و همه جا را گرفت مقاومت‌ها و اعتراضات آغاز می‌شود،‌ در این زمان باید منتقدان از این فرصت استفاده کنند. نتیجه منطقی این نگاه،‌ راهبرد صبر و انتظار است. طبق این استراتژی باید سکوت کرد و انتخابات را رها کنیم. استراتژی دوم این است که ما در هر شرایطی که به سر می‌بریم اجازه ندهیم،‌ طرفداران تک صدایی و روش‌های استبدادی یک گام جلوتر بیایند. باید آنان را هر جا که هستند متوقف کنیم و سپس در جهت عقب‌نشینی آنان بکوشیم. این استراتژی احتیاج به حضور معترضانه دارد، یعنی در زمانی که قدرت از شما انتظار «بله چشم فوری» گفتن دارد، شما در صحنه حاضرید اما می‌گویید نه!

عضو شورای مرکزی مشارکت در ادامه به دلایل حضور اصلاح طلبان در انتخابات و مقایسه آن با شرایط زمان دکتر مصدق پرداخت و گفت: در گذشته انتقاد نمی‌شد که چرا دکتر مصدق پارلمان را تعطیل کرد. تحلیل عمومی این بود که چون آن مجلس دکتر مصدق را ساقط می‌کرد،‌ دکتر مصدق کار درستی کرد که با پیش دستی مجلس را منحل کرد. ولی ا مروز به این نتیجه رسیده‌ایم که در عالم سیاست آن هم در کشور ما تنها سقوط دولت‌ها مهم نیست،‌ بلکه باید به نحوه سقوط هم توجه داشت. درست است که طرفداران سیاست‌های انگلستان و آمریکا با همکاری دربار، قصد داشتند به هر شکل دکتر مصدق را ساقط کنند، چه توسط نمایندگان وابسته به خود در مجلس و چه با کودتای نظامی. اما به دلیل تفاوت ساختاری ایران و ترکیه بین ساقط شدن دولت توسط مجلس و ساقط شدن توسط کودتا، تفاوت بسیاری است. اگر مجلس دولتی را ساقط کند احتمال این‌که چند سال دیگر آن دولت بازگردد وجود دارد،‌ مهم‌تر آنکه آزادی‌ها به طور کامل از بین نمی‌رود، اما با کودتای نظامی، دولت و جامعه کاملاً یک صدا می‌شود و با استقرار سکوتی قبرستانی همه دستاوردها و آزادی‌ها از بین می‌رود و در نهایت دخالت خارجی یا انقلاب و یا شورش رخ خواهد داد.

تاج‌زاده سپس به تبیین استراتژی اصلاح طلبان در حال حاضر پرداخت و گفت: به نظر من در مجموع نخبگان سیاسی ایرانی در زمان مشروطه واقع بین‌تر از فعالان سیاسی در عصر پیروزی انقلاب اسلامی بودند. دلیل عمده آن این بود که آنان چه روحانی و چه روشنفکر یک پا در قدرت داشتند و یک پا در جامعه، بر خلاف دوره پهلوی‌ها که تمام نیروها را از عرصه سیاست راندند و همه ضد حکومت شدند و تحلیل اکثر آنان نسبت به حکومت ذهنی شد. به علاوه بسیاری از فعالان تحت تاثیر گفتمان انقلابی ناشی از انقلاب اکتبر روسیه قرار داشتند. در هر حال یکی از مهمترین تفاوت‌ها تصور ما از مبارزه بود که فکر می‌کردیم با سقوط رژیم ستمشاهی امکان ایجاد جامعه و حکومتی را داریم که در آن ظلم و تباهی و سیاهی وجود نخواهد داشت. همان اتوپیایی که بعضی اندیشمندان غربی مطرح کرده بودند و همین ناکجاآبادی که در ادبیات قدیم فارسی بود و ما به آن توجه نداشتیم. یعنی می‌توان جامعه‌ای آباد و آرمانی ترسیم کرد، اما نا کجاست یعنی وجود خارجی نخواهد داشت. به هر رو در دوران مشروطه آخوند خراسانی می‌گفت حکومت اسلامی تنها متعلق به معصوم است و هر کس دنبال آن برود خلاف اسلام حرکت کرده است. همچنین تاکید می‌کرد در غیر دوره معصوم نسبت به حکومت و ظلم مانند نسبت پوست دست به رنگ پوست است، یعنی امکان از بین بردن رنگ پوست بدن با شست و شو نیست. اما بر خلاف انجمن حجتیه دیدگاه وی و اغلب مشروطه خواهان این بود که درست است که نمی‌توان حکومت بدون ظلم ایجاد کرد اما می‌توان دایره ظلم حاکمان را محدود و حکومتی عادل تاسیس کرد و وظیفه مسلمانان نیز همین است. بنابراین سیاست یعنی محدود کردن دایره ظلم. از دید علامه نایینی نیز مجلس شورا جبران کننده ضعف ما انسان‌های غیرمعصوم در مقابل علم لدنی و عصمت معصوم است. وی سیاست ورزی اصلاح طلبانه را مستلزم پیروی از چنین دیدگاهی دانست.

تاج‌زاده در توضیح دلایل شرکت اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم گفت: ما برای اینکه در صحنه حضور داشته باشیم و از طرفی مجیزگوی قدرت هم نشویم، در انتخابات منتقدانه شرکت می‌کنیم و ضمن افشای اقدام‌های غیرقانونی اصولگراها می‌کوشیم در درون قدرت ولو به صورت اقلیت حضور داشته باشیم، چرا که در غیر این صورت اصولگراها تلاش خواهند کرد همه منتقدان را از جامعه مدنی هم حذف کنند. به همین علت از ما می‌خواستند که در انتخابات شرکت نکنیم. دقت کنید تا پیش از یکدست شدن حکومت مثالی که برای جمهوری اسلامی زده می‌شد، تشبیه نظام و دو جریان سیاسی آن به یک پرنده و دو بال آن بود، اما امروز نظام سیاسی را به یک اتوبوس تشبیه می‌کنند که مردم تنها حق انتخاب یک راننده را دارند و بس. به این ترتیب یک موجود زنده تبدیل به یک موجود مکانیکی می‌شود. نتیجه چنین دیدگاهی،‌ ادعای آقای باهنر می‌شود که زنده ماندن اصلاح طلبان را نشانه رأفت نظام دانست. هر چند نه آقای باهنر و نه همه اصولگرایان،‌ معادل نظام نیستند بلکه قسمتی از نظام را تشکیل می‌دهند؛‌ بلکه باید گفت ماندن ما، جلوگیری از خشن شدن فضا ربطی به رأفت آنها ندارد، بلکه چون باند سعید امامی متلاشی شده است این امکان برای آنها از بین رفته است. در هر صورت ما به منظور محدود کردن دایره ظلم و کاهش هزینه‌ فعالیت‌های سیاسی در میدان حاضر می‌شویم. برخلاف اصولگراها که معتقدند هزینه فعالیت سیاسی باید آن قدر بالا برود که یا همه چفیه بیندازند و یا ویزا بگیرند و به آمریکا بروند و همان حرف شاه را تکرار می‌کنند که هر کس مخالف است می‌تواند پاسپورت بگیرد و از کشور خارج شود. تاج‌زاده همچنین گفت ما با حضور خود به جامعه و جهان ثابت می‌کنیم که آقای جنتی و شورای نگهبان و دولت احمدی‌نژاد با جنگ طلبان آمریکا همسویی کرده‌اند و رد صلاحیت‌های فله‌ای و نیز قانونی نامزدها و نیز اداره غیرکارشناسانه کشور موجب شده است تا مشارکت شهروندان کاهش یابد و تنها ۲۷ درصد مردم تهران در انتخابات شرکت کنند. ضمن اینکه با صدای بلند اعلام می‌کنیم روش حذف غیرقانونی رقبا و سوء استفاده از موقعیت فرد، شبیه حق وتوی آمریکایی‌هاست و مصداق بارز ترجیح منافع گروهی بر منافع ملی به شمار می‌رود. وی افزود ما اسم استراتژی خود را در زمان یکدست شدن قدرت در داخل کشور «حضور معترضانه» گذاشته‌ایم، یعنی برای دفاع از آرمان‌‌های مردم فعالیت می‌کنیم و در انتخابات حاضر می‌شویم و ضمن دفاع از عقاید خود، به رفتارهای تمامیت خواهانه و غیرقانونی جناح حاکم اعتراض می‌کنیم و می‌کوشیم ضمن جلوگیری از نظامی شدن فضا، امکان تداوم سیاست‌ورزی در شرایط موجود را حفظ کنیم تا ناامیدی مطلق جامعه را فرا نگیرد و نگاه به خارج از کشور یا روش‌های خشن معطوف نشود. روشن است موفقیت ما در این زمینه به عملکرد اصولگراها نیز بستگی دارد که چه مقدار غرور و مستی را کنار بگذارند و به شیوه‌ای عقلانی کشور را اداره کنند.

٣۰ فروردین ۱۳۸۷
منبع: امروز


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست