خطر جنگ و آسودگی خیال ایرانیان
م. چشمه
•
آیا میتوان خطر جنگ را برای ایران نادیده گرفت، و آیا مردم ایران میتوانند بخود اجازه دهند تا نسبت به خطرات یک درگیری نظامی با غرب و یا شعله ورشدن یک جنگ منطقه ای دچار آسودگی خاطر شوند!؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٣۱ فروردين ۱٣٨۷ -
۱۹ آوريل ۲۰۰٨
اکنون مدتی است که پس از انتشار گزارش دستگاههای امنیتی آمریکا در مورد توقف اقدامات رژیم جمهوری اسلامی در جهت ساخت بمب اتمی حدود چند ماه پیش، جامعه ایران و اپوزیسیون سیاسی دلنگرانی یکی دو سال گذشته خود را در مورد حمله نظامی آمریکا و یا اسرائیل بایران تا حد زیادی از دست داده است. ظاهراً این آسودگی خیال با در نظر گرفتن مخالفت جدی مردم آمریکا با ادامه جنگ عراق، عدم پیشرفت جدی در تثبیت اوضاع افغانستان، اوضاع وخیم اقتصادی در آمریکا و بحران قیمت نفت، و بطور کلی عدم آمادگی جامعه آمریکا برای درگیر شدن در یک جنگ جدید، تا حدی توجیه پذیر است. در واقع گزارش محافل امنیتی آمریکا بنوعی جناحهای تند روی درون حاکمیت سیاسی آمریکا را در مورد حمله نظامی به ایران تا کنون خلع سلاح کرده است. اما گزارش اخیر ژنرال پترائوس و رایان کراکر سفیر آمریکا در عراق در مورد نقش خرابکارانه جمهوری اسلامی در عراق و بویژه بر زمینه شکست دولت مالکی در نبرد اخیر بصره، بنوشته روزنامه واشنگتن پست (۱۲ آوریل ۲۰۰٨)، دولت بوش را قانع کرده است که خطر اصلی در عراق نه سازمان القاعده، بلکه رژیم جمهوری اسلامی است. در همین زمان دولت آمریکا خطر رژم جمهوری اسلامی را مهمترین چالش سیاست خارجی خود قلمداد کرده است. اهمیت این موضوع را میتوان در چند نکته خلاصه کرد: یکم اینکه، اگر تا کنون موجودیت القاعده در عراق و خطرات ناشی از آن توجیه گر حضور نظامی آمریکا در عراق و ادامه جنگ بود، در آینده این حضور نظامی در درجه اول بعلت دخالتهای باصطلاح "بدخیم" رژیم ایران (عبارت وزیر دفاع آمریکا) توجیه خواهد شد. دوم اینکه، بنظر میرسد سیاست هسته ای رژیم ایران در مقایسه با دخالتهای جمهوری اسلامی در عراق و کلاً در منطقه خاورمیانه، حد اقل در کوتاه مدت، از نقطه نظر دولت آمریکا در رده دوم اهمیت قرار خواهد گرفت. بدین معنی که تدریجاً از اهمیت گزارش محافل امنیتی آمریکا در زمینه توقف فعالیتهای هسته ای ایران کاسته خواهد شد، و در نتیجه دولت بوش خواهد توانست در صورت اتخاذ تصمیم به حمله بایران، گزارش محافل امنیتی را نادیده گرفته و دخالتهای ایران در عراق را برجسته کند. سوم اینکه، تثبیت اوضاع عراق و پایان درگیری آمریکا در این کشور، که اکنون بیکی از حاد ترین مسائل سیاسی در کارزار انتخاباتی این کشور تبدیل شده است، بنوعی با تغییر کیفی سیاست خارجی رژیم جمهوری اسلامی و یا تغییر خود رژیم عجین شده است.
هم اکنون در ایران رژیمی حاکم است که بدون اغراق علیرغم در آمد سرسام آور نفت بخاطر بینش فوق ارتجاعی اش در کلیه عرصه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شکست خورده و نا کارآمد بوده است. حرکت بسمت انحصار بیشتر در ترکیب حاکمیت سیاسی از طریق مهندسی انتخابات نمایشی، مخدوش و رسوا؛ ارعاب، سرکوب و آزار جامعه مدنی و مردم، بی بند و باری و ضدیت با قوانین بدیهی سرمایه داری و روی آوری بشیوه حاکمیت خلیفه گری اسلامی- شیعی، و مهمتر از همه تنش آفرینی در عرصه بین المللی و سیاست خارجی، واقعیت تردید ناپذیر حاکمیت سیاسی کنونی ایران است. طرفه اینکه هر اندازه رژیم جمهوری اسلامی در عرصه داخلی با مشگلات تازه روبرو میشود، بخاطر منحرف کردن اذهان مردم و جلب توجه توده های مسلمان جهان، بر چاشنی بحران آفرینی در عرصه بین المللی می افزاید. اگر فرضاً یک ناظر بیطرف به سخنرانیها و مواضع احمدی نژاد (طبیعتاً با سکوت و رضایت آقای خامنه ای) در عرض یکماه گذشته دقت کند، حقیقتاً دچار حیرت خواهد شد، چرا که این رژیم هر روزه در صدد تحریک و عصبانی کردن جامعه بین المللی، بویژه آمریکا، اروپا و اسرائیل بر آمده است. یک روز اسرائیل را تهدید به نابودی میکند، روز دیگر با اعلام نصب سانتریفیوژهای جدید بچشم شورای امنیت سازمان ملل خاک میپاشد، وبالاخره در موقعیتی دیگر با ایجاد شبهه در مورد حملات تروریستی سپتامبر ۲۰۰۱، دولت و جامعه آمریکا را عصبانی میکند. این رژیم درمانده و هوچی اکنون کارش بجائی رسیده که رسالت مدیریت امور جهان را نیز بعهده گرفته است. بیهوده نیست که در میان ناظران سیاسی، عده ای در مورد سلامت روانی زمامداران ایران و بویژه آقای احمدی نژاد (هاله نور) دچار تردید جدی شده اند. عده دیگری اما معتقدند که گرایش حجتیه ای (امام زمانی) در میان اینان بآنچنان حد افراط رسیده که اینان حقیقتاً با خرابکاری در داخل و تنش آفرینی و تحریک آشکار جامعه بین المللی، بزعم خود زمینه را برای ظهور امام غایب فراهم میکنند.
قاعدتاً اگر در ایران رژیمی بر سر کار بود که از یک جو شعور سیاسی و یک ذره عرق ملی برخوردار بود، میبایست با در نظر گرفتن فشارهای شورای امنیت سازمان ملل و انفراد بینظیر در عرصه بین المللی، و با در نظر گرفتن پیشنهادات بسیار سودمند توسط دول غربی به ایران در جهت کاهش تنش با جامعه بین المللی و بویژه آمریکا حرکت کند. اما افسوس که چنین نیست، و ما با رژیمی سر و کار داریم که نه تنها حاضر است بخاطر حفظ منافع خود اصول دین ادعائی خود را کنار بگذارد، بلکه حاضر است صد البته منافع ملی ایران را نیز فدا کند. در چنین شرایطی، آیا میتوان خطر جنگ را برای ایران نادیده گرفت، و آیا مردم ایران میتوانند بخود اجازه دهند تا نسبت به خطرات یک درگیری نظامی با غرب و یا شعله ورشدن یک جنگ منطقه ای دچار آسودگی خاطر شوند!؟
|