روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٣ ارديبهشت ۱٣٨۷ -
۲۲ آوريل ۲۰۰٨
مأموریت هاینونن در تهران، بیرون از روال تعریف شده و قانونی است
جعلی بودن فیلمی که آمریکایی ها مدعی شده اند از لپ تاپ شخصی یک مسئول هسته ای ایران به دست آورده اند
در تهران، شانس اصلی پیروزی با کدام گروه است
نگاهی به رفتار مردم در انتخابات اخیر
حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در سرمقاله دیروز این نشریه: کلاه گشاد اسرائیلی! نوشته است:
امروز اولی هاینونن معاون البرادعی، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی به بهانه ادامه مذاکرات درباره پرونده هسته ای کشورمان به ایران می آید. واژه به بهانه را از آن روی به کار گرفته ایم که مأموریت هاینونن آنگونه که سخنگوی آژانس اعلام کرده است، بیرون از روال تعریف شده و قانونی مذاکرات است و بر اساس شواهد و اسنادی که به آن اشاره خواهیم کرد، این مأموریت با هدف تکمیل ترفند مشترک آمریکا و اسرائیل در ارائه اطلاعات و اسناد جعلی علیه فعالیت هسته ای کشورمان صورت می پذیرد. ترفندی که به یک نمایش مسخره شبیه است. آقای هاینونن در اجلاس مارس ۲۰۰٨ شورای حکام، پرده اول این نمایش مسخره را که مطابق اسناد موجود، نمایشنامه آن را موساد نوشته و کارگردانی آن را آمریکا برعهده دارد، به اجرا گذاشت و قرار است در سفر اخیرش به ایران، پرده دوم آن را بازی کند. طراحی و اجرای این ترفند از سوی آمریکا و اسرائیل تعجب آور نیست؛ آنچه تعجب آور و تأسف برانگیز است، موافقت مسئولان هسته ای کشورمان با سفرهاینونن به ایران است. نه این که از ادامه مذاکرات با آژانس خودداری ورزند، بلکه پرسش این است، چرا با وجود اعلام قبلی آژانس درباره مأموریت هاینونن و موضوع مذاکرات وی، با این سفر موافقت کرده و سفر او را به عذرخواهی وی از نمایش مسخره اجلاس مارس ۲۰۰٨ مشروط و موکول نکرده اند؟! و البته، هنوز هم دیر نشده است و مسئولان محترم هسته ای کشورمان می توانند ـ و باید ـ برای حفظ عزت نظام اسلامی، اولاً؛ موضوع اعلام شده برای مذاکره، یعنی بحث درباره اسناد جعلی اسرائیل علیه فعالیت هسته ای ایران را نپذیرند و ثانیاً؛ برای ادامه مذاکرات در روال و بستر حقوقی و فنی آن، بر حضور نماینده دیگری از آژانس ـ غیر ازهاینونن ـ تأکید ورزند.
درباره چرایی این پیشنهاد منطقی که از اصول سه گانه سیاست خارجی کشورمان ـ عزت، حکمت و مصلحت ـ ریشه می گیرد، گفتنی هایی هست.
۱ ـ در اجلاس مارس ۲۰۰٨ ـ اسفند ماه ۱٣٨۶ ـ شورای حکام آژانس در حالی که آخرین گزارش البرادعی از حل و فصل مسائل فیمابین ایران و آژانس حکایت می کرد و از سوی دیگر ۱۶ نهاد اطلاعاتی و امنیتی آمریکا بر صلح آمیز بودن فعالیت هسته ای کشورمان تأکید کرده بودند، و از این روی صدور قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل ـ ۱٨۰٣ ـ مبنای حقوقی و فنی نداشت، به ناگاه آقای هاینونن، اعضای شورای حکام را به یک جلسه فوق العاده فراخواند و در آن فیلمی را که آمریکایی ها مدعی بودند از لپ تاپ شخصی یک مسئول هسته ای ایران به دست آورده اند، برای حاضران به نمایش گذاشت. اعتراض برخی از کشورهای عضو شورای حکام مبنی بر غیرمستند و جعلی بودن این فیلم، مورد توجه اعضای اصلی قرار نگرفت و نهایتاً شورای امنیت سازمان ملل به بهانه این که فیلم یاد شده از تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای حکایت می کند! گزارش های البرادعی و ۶۱ نهاد اطلاعاتی و امنیتی آمریکا را نادیده گرفته و قطعنامه ۱٨۰٣ را علیه ایران صادر کردند. اما موضوع این لپ تاپ و اسناد مورد اشاره چه بود؟ به نکات زیر توجه کنید.
۲ ـ فیلم یاد شده ـ که آمریکایی ها مدعی بودند از لپ تاپ یک مسئول ایرانی به دست آورده اند ـ مجموعه ای از چند نقاشی متحرک ـ انیمیشن ـ و تعدادی اسلاید ـ POWER POINT ـ بود و در آن روی سه موضوع تکیه شده بود.
الف: چند آزمایش انفجاری EXPLOSION TEST که به صورت انیمیشن تهیه شده بود.
ب: چند اسلاید درباره پروژه نمک سبز که هیچ نشانه ای از تأسیسات هسته ای ایران در آن دیده نمی شد.
ج: چند اسلاید که بخشی از عملیات نصب کلاهک جنگی روی یک موشک را نشان می داد، بدون آن که چهره هیچ یک از افراد مشخص باشد و یا کمترین اثر و نشانه ای از وقوع آن در ایران دیده شود.در همان هنگام و بعد از اطلاع رسانه ها از این به اصطلاح سند! بسیاری از صاحبنظران، حقوقدانان و کارشناسان اسناد، آن را جعلی
دانستند تا آنجا که گارت پورتر GARETH PORTER یکی از برجسته ترین تحلیلگران امنیت ملی و کارشناس ارشد سندشناسی، اعلام کرد؛ تهیه چند انیمیشن و اسلاید و کنار هم گذاشتن آن، نه فقط در هیچ یک از مراجع رسمی و کارشناسی به عنوان سند مورد قبول نیست، بلکه یک دانش آموز آشنا با ابتدایی ترین کاربردهای کامپیوتر نیز می تواند به آسانی چنین فیلمی را تهیه کند.
٣ ـ ماجرای این فیلم به سال ۲۰۰۴ برمی گردد. در آن سال آمریکایی ها با سر و صدای فراوان رسانه ای اعلام کردند به سندی از لپ تاپ شخصی یک مسئول ایرانی دست یافته اند که تردیدی درباره غیرصلح آمیز بودن فعالیت هسته ای ایران باقی نمی گذارد! و کالین پاول ـ وزیرخارجه وقت آمریکا ـ این فیلم را در اختیار آژانس و برخی از رسانه های نزدیک به دولت بوش قرار داد ولی علی رغم اصرار آژانس و تعدادی دیگر از کشورهای عضو شورای حکام، اجازه بهره برداری از آن در چالش هسته ای ایران را نداد! چرا… ؟! پاسخ این سوال بسیار واضح است، زیرا این فیلم کمترین ارزش و سندیتی نداشت و به قول گارت پورتر و بسیاری از صاحبنظران حرفه ای دیگر، تهیه آن از یک دانش آموز آشنا به کامپیوتر نیز ساخته بود.
خودداری آمریکا از ارائه این فیلم به عنوان یک سند، در حالی بود که آمریکایی ها مطمئن بودند با فشارهای بین المللی به ایران می توانند این کشور را از ادامه فعالیت هسته ای خود بازدارند، بنابراین ارائه فیلم یاد شده در آن مقطع از یکسو، حقانیت ایران را اثبات می کرد و از سوی دیگر برای آمریکا و متحدانش آبروریزی و رسوایی بزرگی در پی داشت.آیا قابل تصور است که آمریکایی ها سند محکمی درباره غیرصلح آمیز بودن فعالیت هسته ای کشورمان در دست داشته و طی ۴ سال گذشته از ارائه آن خودداری ورزیده باشند؟ خدا بر درجات امام راحل ما (ره) بیفزاید که می فرمود آمریکا هرچه از دستش برآمده علیه جمهوری اسلامی ایران انجام داده و اگر از انجام کاری خودداری ورزیده، تنها به این دلیل بوده که قدرت انجام آن را نداشته است.
۴ ـ ارائه این به اصطلاح سند، بعد از آخرین گزارش های البرادعی و گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی و امنیتی آمریکا مبنی بر صلح آمیز بودن فعالیت هسته ای ایران، به وضوح نشان می دهد که آمریکا در اوج ناامیدی و در حالی که هیچ دستاویز قابل قبول دیگری در اختیار نداشته از این به اصطلاح سند بی اعتبار و جعلی به مصداق سنگ مفت، گنجشک مفت ! استفاده کرده است.
آمریکایی ها می دانستند و می دانند که این فیلم جعلی مورد قبول هیچیک از کارشناسان و مراجع رسمی قرار نخواهد گرفت ولی آنها به جوسازی لحظه ای برای صدور قطعنامه ۱٨۰٣ احتیاج داشتند که خوشبختانه ایران اسلامی آن را به پشیزی نگرفت.
گفتنی است که بخش عمده ای از متن قطعنامه ۱٨۰٣ به این سند جعلی اختصاص یافته است.
۵ ـ آمریکایی ها ادعا می کردند که این به اصطلاح سند را سازمان منافقین از لپ تاپ شخصی یک مسئول ایرانی دزدیده اند ـ با همین تعبیر ـ ولی بعدها چند خبرنگار آمریکایی در پی تحقیقات مفصلی فاش کردند که منافقین، کمترین جایگاه و دسترسی به مراکز هسته ای ایران ندارند و این فیلم جعلی را موساد ساخته و برای رد گم کردن از طریق سازمان منافقین که با آن طی سالهای گذشته روابط نزدیکی دارد در اختیار آمریکا و از آن طریق در اختیار آژانس قرار داده است.
گزارش مفصل این خبرنگاران همراه با مستندات آن در سایت اینترنتی ـWWW. IPSNEWS. NET ـ سایت ارتباطی خبرنگاران آمریکایی ـ موجود و قابل مراجعه است.
۶ ـ براساس مدالیته ـ چارچوب ـ مورد توافق ایران و آژانس که مواد آن با استناد به مفاد NPT اساسنامه آژانس و پادمان مربوطه تنظیم شده است تمامی پرسش های آژانس درباره فعالیت هسته ای کشورمان، باید همراه با اسناد مربوطه در اختیار ایران قرار گیرد تا مسئولان هسته ای بعد از بررسی اسناد، پاسخ مورد نیاز بازرسان آژانس را به آنها ارائه دهند ولی آمریکایی ها نه فقط طی ۴ سال گذشته ـ سپتامبر ۲۰۰۴ ـ از ارائه این به اصطلاح سند به ایران خودداری کرده اند، بلکه بعد از طرح آن در اجلاس مارس ۲۰۰٨ شورای حکام نیز کماکان به آژانس، اجازه تحویل آن و یا نسخه ای از آن را به مسئولان هسته ای کشورمان نمی دهند! چرا…؟!
این در حالی است که بازرسان آژانس نه فقط در بازرسی های خود نسخه اصلی اسناد ـ ORIGINALـ را مطالبه می کنند، بلکه برخی از آنها بعد از دریافت نسخه های اصلی اسناد ارائه شده از سوی ایران، این اسناد را مانند سگ های پلیس، بو می کنند تا از اصلی بودن آنها مطمئن شوند!
چندماه قبل ـ ژانویه ۲۰۰۴ ـ آقای البرادعی که از اصرار آمریکا برای پیشگیری از ارائه این به اصطلاح سند به مسئولان ایرانی تعجب کرده بود طی مصاحبه ای گفت؛ من یک حقوقدان هستم و مطابق قوانین موجود، هرگاه کسی را به انجام جرمی متهم می کنند باید ابتدا به او تفهیم اتهام کنند تا بداند قرار است در دادگاه به چه اتهامی پاسخ بدهد بنابراین تعجب می کنم چرا آمریکا اجازه ارائه این سند به ایران را نمی دهد ؟!
۷ ـ امروز ـ قرار است ـ آقای هاینونن با مأموریت شنیدن پاسخ ایران به سند جعلی یاد شده وارد ایران شود و تعجب آور است چرا مسئولان محترم هسته ای کشورمان با توجه به دلایل محکمی که در اختیار دارند و به وضوح از جعلی بودن فیلم یاد شده حکایت می کند و علی رغم تمامی موازین حقوقی و فنی که مذاکره درباره این سند جعلی را مردود و غیرقانونی می داند، به هاینونن ـ که پرده اول این نمایش مسخره را در اجلاس مارس ۲۰۰٨ بازی کرده بود ـ اجازه داده اند با مأموریت اعلام شده ـ مذاکره درباره این سند، یعنی اجرای پرده بعدی نمایش مضحک یاد شده ـ وارد ایران شود؟! و چگونه حاضر شده اند این کلاه گشاد اسرائیلی را که در اوج ناشی گری نیز تهیه گردیده است، تحمل کنند؟!
بدیهی است که ادامه مذاکره با آژانس یک سیاست تعریف شده است ولی پذیرش زورگویی ها و قانون شکنی های آشکار آژانس با هیچ منطقی پذیرفتنی نیست و نادیده گرفتن اصول سه گانه حکمت، عزت و مصلحت در سیاست خارجی و از جمله مذاکرات هسته ای است. و البته مسئولان هسته ای کشورمان بارها در عمل نشان داده اند که فریب اینگونه ترفندها را نمی خورند و اگر چنین نبود، موفقیت های اخیر به دست نمی آمد.
بهانه گیری های تازه
روزنامه جام جم در همین زمینه با عنوان: بهانه تازه نوشته است:
اولی هاینونن، معاون امور پادمان های آژانس بین المللی انرژی اتمی امروز در تهران است تا با مقامات مسوول کشورمان مذاکرات دیگری داشته باشد. رسانه های غربی درخصوص این سفر حساسیت های ویژه ای بروز داده اند و با خبرسازی درصدد هستند که این سفر را غیرعادی و مرتبط با بخش مطالعات ادعایی طرح اقدام بین ایران و آژانس معرفی کنند.
هاینونن که دارای دکترای رادیو شیمی از دانشگاه فنلاند است، از سال ۱۹٨٣ با آژانس بین المللی انرژی اتمی همکاری دارد و تاکنون به اکثر کشورهای عضو این سازمان سفر کرده است. وی با توجه به مسئولیت خود در بخش پادمانی، سفرهای متعددی به ایران کرده که در برخی موارد حدود ۲هفته نیز اقامت داشته است بنابراین سفرهاینونن فی نفسه یک سفر عادی، فنی و البته غیرسیاسی است.
از سوی دیگر وفق طرح اقدام، موضوعات باقیمانده (از ابهامات فنی گزارش فوریه ۲۰۰۶ آژانس) پایان یافته، پرونده عادی شده و افزون بر تصریح این نکات در گزارش و سخنان البرادعی، عدم صدور قطعنامه در نشست مارس گذشته شورای حکام نیز دلیلی در این خصوص است.
نباید فراموش کرد که بر اساس مدالیته، در مورد مطالعات ادعایی آژانس موظف به ارائه تمام اسناد ادعایی و ایران نیز مکلف به اظهار نظر رسمی درخصوص این ادعاها بوده و چنین نیز شده است. لذا سفرهاینونن به تهران علاوه بر این که یک سفر کاری عادی برای تنظیم روابط ایران و آژانس است، به احتمال قوی بر اجرایی کردن دو موافقتنامه جدید ایران با آژانس در مورد تاسیسات نطنز و تنظیم پوشش نظارتی آژانس بر فعالیت های جدید سانتریفیوژی ایران خواهد بود.
اما سوال اینجاست که جوسازی در مورد یک سفر عادی و فنی و تلاش برای سیاسی و رمزآلود نشان دادن آن چه رویکردی دارد؟
نباید فراموش کرد که بعد از انتشار قطعنامه ضعیف ۱٨۰٣ در شورای امنیت سازمان ملل متحد، شکست اولین دور گفتگوهای گروه ۱+۵ در شانگهای چین در افکار عمومی به نشانه شکست بلوک بازهای این گروه (با محوریت امریکا، انگلیس و فرانسه) و تقویت موضع کبوترهای ۱+۵ یعنی روسیه و چین بوده است.
چنین فضایی به اضافه خبر تولید و آزمایش نصب جدید سانتریفیوژها در ایران و فرآیند نصب ۶۰۰۰ سانتریفیوژ دیگر توسط محققان ایرانی باعث شده تا جناح تندروی این گروه با انتشار چنین اخباری، از یک طرف شکست شانگهای را تحت الشعاع قرار داده و از طرف دیگر اتمسفر روانی لازم را برای توجیه نشست بعدی این گروه فراهم کند.
بعد از مقاومت های روسیه و چین در برابر زیاده خواهی های آمریکا از موضوع هسته ای ایران در شورای امنیت، شاهد این بوده ایم که واشنگتن تلاش کرده است به جای فشار از کاخ سفید، مسکو و پکن را با فشارهای فزاینده از پایین و حاشیه مواجه کند. سرعت بخشیدن به طرح های سپر موشکی در شرق اروپا و نیز دخالت های ژئواستراتژیک در آسیای میانه و حوزه قفقاز (از جمله شتاب بخشیدن به فرآیند عضویت کشورهایی مثل اکراین در ناتو) اهرم های اخیر واشنگتن علیه مسکو و موضوعاتی مثل استقلال تایوان و تبت، حقوق بشر و نیز انتشار اخبار مجعول در مورد ارائه اطلاعات سری هسته ای ایران از سوی چین به آژانس (که با واکنش شدید این کشور مواجه شد) از جمله اهرم های فشار علیه پکن بود.
نکته مهم دیگر، متمایل شدن بهانه گیری ها و ابهام آفرینی های غرب علیه فعالیت های هسته ای ایران (پس از شکست در اثبات ادعاهای نظامی، سیاسی و فنی) به سمت تشکیک در حوزه ایمنی است.
در حالی که آژانس بین المللی انرژی اتمی چندین بار رسما رعایت ایمنی در تاسیسات و فرآیند تبدیل مواد هسته ای ایران را بالاتر از استانداردهای فنی خود دانسته است، اخیرا برخی رسانه های غربی و در پی آن اتحادیه اروپایی در این زمینه به انتشار مطالب غیرواقعی اقدام کردند.
همچنین در پی سفر حقارت بار وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به قطر، تحریک سران کشورهای منطقه خلیج فارس به موضوع ایمنی نیروگاه اتمی بوشهر شدت یافت. درحالی که علاوه بر آژانس، روسیه نیز صراحتا ایمنی کامل فعالیت های اتمی ایران را مورد تاکید قرار داد.
یادمان نرفته که استراتژی کاخ سفید برای خدشه در عزم و اراده ملی ایرانیان در پیگیری حق خود در فعالیت های صلح آمیز هسته ای پیش از این ۴ مرحله را طی کرده است. اول؛ مدعی شدند که ایران با توجه به ذخایر فراوان فسیلی نیازی به انرژی هسته ای ندارد. لااقل؛ پیشنهاد خود امریکا در سال ۱٣۵٣ به ایران و طرح ضروری بودن تولید ۲۰ هزار مگاوات انرژی هسته ای ، فعالیت ۱۰۵ نیروگاه اتمی (با توجه به ذخایر سرشار نفت وگاز در این کشور) و همچنین توصیه جهانی برای متنوع کردن منابع انرژی و رعایت پیمان های زیست محیطی خط بطلانی بر این ادعا شد.
دوم؛ مدعی شدند که پیگیری حقوق هسته ای در ایران نه خواسته ای ملی، بلکه خواسته یک جناح سیاسی است که دفاع یکپارچه مردم، چهره ها و گروه های سیاسی از حقوق ملت، پاسخ این ادعا بود. سوم؛ مدعی شدند که توان فنی ایران ناقص است و مثلا غنی سازی در ایران از خلوص لازم برخوردار نیست.
گزارش های آژانس در این زمینه موید کیفیت بالای فناوری اتمی ایران شد و چهارم؛ مدعی شدند که ایستادگی نظام جمهوری اسلامی ایران بر حقوق ملی، نشانه میل به برخورد و جنگ طلبی حاکمیت ایران و پیگیری مخفیانه برنامه هسته ای نظامی است.
در این زمینه نیز تاکید آژانس به تحت حسابرسی بودن تمام مواد و عدم مشاهده رویکردهای نظامی در فعالیت ها از یک سو و تلاش های مبتکرانه ای چون طرح اقدام برای جلب اعتماد جامعه جهانی از سوی دیگر، قابل اشاره است.
هر چهار مورد فوق اینک بی فرجام ماند؛ لذا محور ادعاهای جدید ظاهراً تشکیک در رعایت ضوابط ایمنی در فعالیت های ایران است. حال آن که این موضوع به خودی خود تضعیف بهانه گیری ها و به عبارتی پذیرش اصل و ماهیت غیرنظامی فعالیت هاست، به نوعی که می توان آن را انتقال نگرانی های ادعایی مطرح شده درخصوص فعالیت غیرصلح آمیز هسته ای در ایران به نگرانی از ایمنی تاسیسات ارزیابی کرد. موضوعی که می تواند بیانگر تضعیف و تقلیل راهبردهای بین المللی جناح بازهای ۱+۵ به راهبردهای منطقه ای نیز محسوب شود.
شانس اصلی پیروزی
روزنامه رسالت با عنوان: پیروز دور دوم انتخابات نوشته است:
فضای عمومی در حوزه هایی که انتخابات در آنها به دور دوم راه یافته کاملا انتخاباتی شده و اغلب گمانه زنی ها و نظرسنجی ها حکایت از اقبال عمومی به اصولگرایان دارد.
در تهران شانس اصلی پیروزی لیست ۱۱ نفره جبهه متحد اصولگرایان است. دوم خردادی ها به غیر ازسی چهل نفری که در دور اول به مجلس راه یافتند امید زیادی به دور دوم دارند تا تعدادی از سرلیستهای خود را در شهر تهران به مجلس بفرستند. توقع یک اقلیت موثر از راه یافتگان فعلی تا حدودی زیاد است. در واقع دوم خردادی ها می کوشند در دور دوم راس هرم اقلیت را کامل کنند و به یک قدرت کنترل و مهار درونی دست پیدا کنند.
در این فضای انتخاباتی جای این سوال هنوز باقی است که چرا علی رغم حجم عظیمی از تبلیغات تخریبی و جنگ روانی علیه اصولگرایان بار دیگر شاهین اقبال عمومی بر دوش اصولگرایان نشست و وزنه ترازوی انصاف مردم را به نفع اصولگرایان بیشتر از گذشته سنگین کرده است؟
توضیح رفتار انتخاباتی رای دهندگان در ۲۴ اسفند و گرایش عمومی به جریانی که مسیر خدمت دولت را هموار می کند حکایت از باور قلبی مردم به تلاشها و خدمات صادقانه اصولگرایان طی چند سال گذشته دارد. مردم علی رغم برخی فشارهای اقتصادی، فعالیتهای شبانه روزی دولت را احساس می کنند. دولت نهم پیشانی محبوبیت اصولگرایان است. عمده تبلیغات منفی که علیه دولت در برخی رسانه های دوم خردادی صورت می گیرد به طور غیر مستقیم تاثیرات مثبتی بر محبوبیت احمدی نژاد، دولت نهم و تمام اصولگرایان دارد. گفتمان خدمت وپیشرفت باعث شده است که مردم در طرح مطالبات خود منطقی تر و واقعی تر فکرکنند. بررسی واکنشهای روانی اغلب شهروندان پس از سخنرانی های مختلف رئیس جمهور و تبیین واقعیات کشور توسط ایشان، نشان می دهد که مردم فارغ از احساسات زودگذر کاملا عقلانی به مسائل کلان کشور نگاه می کنند و این هنر یک رئیس دولت است که مطالبات مردم را واقعی کند.
گرانی، تورم و مشکل مسکن غیر قابل انکار است و مردم را درمضیقه قرار داده است. اما با این حال جامعه حاضر نمی شود زلف خود را با جریاناتی که از اصول فاصله گرفته اند، گره بزند. در دالانهای ذهنیت اجتماعی روز به روز این ایده محکم تر و متقن تر از گذشته شکل می گیردکه تنها راه نجات کشور تداوم گفتمان اصولگرایی است. مهم این است که از دل توده های مردم محبت و علاقه به دولت نهم و اصولگرایان می جوشد و این رضایت عمومی به تعبیر مولای متقیان(ع) ناخشنودی خواص را بی اثر می کند.
در دور دوم انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز گفتمان پیروز اصولگرایی خواهد بود و این پیروزی از هم اینک اظهر من الشمس است. اقلیت مجلس هشتم به مراتب ضعیف تر از مجلس هفتم خواهد بود و شاخصه غالب آن بی برنامگی و نوعی آنارشی غیر قابل کنترل است.
نگاهی به رفتار مردم
روزنامه کارگزاران نیز با عنوان: درس بزرگ نوشته است:
انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی رو به پایان است. هرچند قلم به دستان و صاحبنظران از زوایای مختلف به این رخداد سیاسی پرداختند اما نیم نگاهی به رفتار مردم ایران نیز در انتخابات اخیر خالی از لطف نیست. از شهریورماه سال ٨۶ که انتخابات مجلس کلید خورد و جناح اصولگرا سعی بر آن داشت تا با توجه به زمینه منفی خود که ناشی از ناکامی ها در تحقق شعارهایشان بود با دو رویکرد حساب شده؛ اول نشان دادن اتحاد و انسجام داخلی و دوم سیاه نمایی چهره رقیب شرایط را برای تسلط بی چون و چرای خود بر قوه مقننه فراهم آورد.
در همین راستا ابتدا با تشکیل گروه ۵+۶ ادعا کردند که همه اصولگرایان زیر یک چتر جمع شده اند. این تاکتیک هرچند اول کار با سر و صدای زیاد موجب توهم میان نیروهای اصولگرا شد اما به تدریج مشخص شد که بخش های وسیعی در قالب سازمان های سیاسی یا اشخاص حقیقی نه تنها دل خوشی از آن جریان ندارند که خود در پی حرکتی دیگر و تابلویی جداگانه هستند. ارائه فهرست اصولگرایان فراگیر و نیز حضور چهره های منفرد از آن جناح دال این موضوع بود. حرکت دوم آنها جهت تخریب چهره اصلاح طلبان پس از یک دوره تلاش برای ملکوک ساختن آقای سیدمحمد خاتمی و نیز بمباران تبلیغاتی علیه آقای هاشمی رفسنجانی از شهریورماه مجددا با مرتبط ساختن اصلاح طلبان با سخنان رئیس جمهور آمریکا از سر گرفته شد و این موج را تا جایی تشدید کردند که در برخی از مساجد و منابر اصلاح طلبی را معادل ارتداد ذکر نمودند. مجموعه این دو راهبرد منجر به مشروعیت بخشیدن به حذف نامزدهای اصلاح طلبان تحت عناوین مختلف و به استناد بندهای یک، ٣ و ۵ از ماده ۲٨ قانون انتخابات شد و برای باقیمانده نامزدهای جناح اصلاحات نیز برنامه هایی از جنس اجرایی و دخالت طراحی شد که هنوز درگیر و دار آن هستیم. حال نگاهی به نتایج حاصل از صندوق ها در مرحله اول عبرت آموزترین درس سیاسی را ارائه می کند. آمار مرحله اول حاکی از آن است که از مجموعه جبهه متحد اصولگرا تنها ٨۵ نفر به مجلس راه یافته اند و از این تعداد نیز طرفداران شش دانگ دولت فقط ۲۰ نفرند و ۱۲۴ نفر دیگر از جریانات مقابل این جبهه را اصولگرایان فراگیر ۲۵ نفر، اصلاح طلبان ۴۴ نفر و ۵۵ نفر هم مستقلین تشکیل می دهند. معنا و مفهوم این آمار این است که حتی در مشارکت کمتر از ۵۰ درصد مردم (با لحاظ جمعیت رای دهنده طبق نظر مرکز آمار ایران) باز هم مردم ایران حاضر نیستند فریب وعده های توخالی جناح اصولگرا را بخورند. همچنین حرکت مردم نشان از آن دارد که مردم ایران در تنگ ترین شرایط نیز قادرند پیام خود را به گوش صاحب منصبان و اقتدارگرایان برسانند و همین خصلت ایرانیان است که امید به حرکت های مدنی را زنده نگه داشته و تلاش های رادیکالی را پرهزینه و کم فایده نشان می دهد. ان شاءالله که همه فعالان سیاسی این درس بزرگ را خوب گرفته باشند.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|