یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۴ ارديبهشت ۱٣٨۷ -  ۲٣ آوريل ۲۰۰٨


هشدار نسبت به بدعت و رویه ناصواب؟!
آنها که دیروز برای نقد کابینه سکوت کرده بودند امروز اظهارنظر می کنند
برای رسیدن به توسعه، نوسازی و مدنیت یک منطق عقلانی و نقشه راه نیاز است

روزنامه ایران با عنوان: بالاتر از مصلحت نوشته است:
نامه روز گذشته رئیس جمهوری به رئیس مجلس شورای اسلامی، گواه دیگری بر پایبندی دکتر احمدی نژاد به این سوگند است که مطابق قانون اساسی در پیشگاه ملت یاد کرده: به عنوان رئیس جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند متعال سوگند یاد می کنم که پاسدار مذهب رسمی و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشم.
صراحت، شجاعت و قاطعیت دکتر احمدی نژاد بر کسی پوشیده نیست، اما گویی اکنون او تمام تعارفات را کنار گذاشته و محکم و استوار، بی اعتنا به مصلحت های خودساخته و مفروضات منفعت طلبانه، مسیر حق را در پیش گرفته است.
اگر این عزم و اراده راسخ برای عمل به وظایف قانونی رئیس جمهور نبود، قطعاً دکتر احمدی نژاد می توانست از تذکر و اخطار به رئیس مجلس صرفنظر کند و به بهانه مصلحت سنجی به گونه دیگری با تخلف قانونی صورت گرفته، مواجه شود، اما پاسداشت قانون اساسی از هر مصلحتی بالاتر است.ماهیت ٣ مصوبه ای که آقای حداد عادل بر خلاف مستندات ارائه شده، مدعی عدم ابلاغ آنها شده، به خوبی بیانگر آن است که واکنش دکتر احمدی نژاد به اقدام رئیس مجلس در ابلاغ مجدد این مصوبات فارغ از هر نوع نگاه سیاسی بوده و رئیس جمهوری جز قانون و صیانت از آن دغدغه ای نداشته است. شاید اگر این موضوع درباره مصوباتی چون تغییر ساعت، انحلال شوراها و یا مواردی از این قبیل روی می داد، برخی می توانستند ادعا کنند که به دلیل اختلاف دولت و مجلس درباره این مصوبات، ادعای رئیس مجلس مبنی بر عدم ابلاغ مصوبات مذکور درست است و دولت و رئیس جمهور را به تعلل و استنکاف متهم نمایند؛ اما این بار، راه این قبیل بهانه تراشی ها بسته است، زیرا درباره ٣ قانون مذکور هیچ دعوا و اختلاف نظری بین دولت و مجلس وجود نداشته است. چنین حساسیتی نسبت به قانون از سوی رئیس جمهور، بیش از هر کسی برای اعضای کابینه نهم آشناست؛ آنجا که احمدی نژاد از وزرای خود حساب کشی می کند، پاسخ می خواهد، فرا می خواند، تشویق می کند و اگر هم لازم شد، خداحافظی.
قطعاً این که رئیس جمهور دارای چنین روحیه، جسارت و پایبندی ویژه ای به قانون است برای هر وجدان بیداری افتخارآور است، اما همان گونه که دکتر احمدی نژاد نیز در نامه خود اشاره کرده، اگر پای قانون اساسی و سوگند رئیس جمهور برای پاسداشت آن در میان نبود، شاید قابل پذیرش بود که موضوع به طریقی دیگر دنبال شود.
به تعبیر رئیس جمهوری، اگر جناب آقای حداد عادل و اطرافیان ایشان با دقت بیشتری در این مسئله رفتار می کردند، می توانستند خود حافظ حرمت ارکان قانونگذاری کشور باشند و رئیس جمهور را وادار به اخطار قانون اساسی نکنند، اما وقتی که آنها علاوه بر سهل انگاری در انجام وظایف خود، با عجله و نیز غفلت از فرصت طلبان رسانه ای، زمینه هجمه، تهمت و افترا به شخص دوم مملکت را فراهم می آورند، آیا نباید نسبت به چنین بدعت و رویه ناصوابی هشدار داد؟
باید هوشیار بود و اجازه نداد امروز که زمان قطع دست مفسدان از بیت المال فرا رسیده و صدای شکسته شدن پایه های قدرت مافیای اقتصادی، این شبکه را نگران کرده، مسائل انحرافی درعزم سربازان ملت خللی ایجاد کند و یا حداقل خستگی را بر تن آنها نشانده و آنها را مجبور سازد که به نزد مردم شکایت برند.

عکس العمل نسبت به تحولات کابینه
عماد افروغ نماینده اصولگرا و منتقد مجلس در سرمقاله روزنامه همشهری با عنوان: تغییرات قابل پیش بینی نوشته است:
رئیس جمهوری در چارچوب اختیارات اجرایی خود که به گونه ای به قانون اساسی باز می گردد بایستی آزادی عمل و قدرت مانور داشته باشد. این آزادی و اختیار عمل رئیس جمهوری نباید با دخالت یا اظهارنظرها و مشورت هایی که تعبیر به دخالت می شوند، خدشه دار شود.
برخی از تصمیم گیری های خارج از قوه مجریه، اظهارنظرها درباره کابینه و تلاش بر ادامه کار یا تغییر یک وزیر، که مصداق آن را در جمع آوری امضا از سوی نمایندگان در حمایت از یک وزیر دیدیم، تعبیر به دخالت در امور سایر قوا می شود. ما همانطور که مایلیم از شأن مجلس دفاع کنیم و مجلس را در رأس همه امور ببینیم مایل نیستیم که این در راس امور بودن، به قیمت دخالت در کار سایر قوا تعبیر شود؛ چرا که معمولا کسانی که در کار قوا دخالت می کنند عامل اصلی تضعیف جایگاه مجلس هستند. این نوع دخالت ها نه به صلاح مجلس و نه به صلاح کشور است زیرا فرصت توجیه رفتار را برای دولت فراهم می کند.
دولت همانگونه که باید آزادی عمل داشته باشد به همان ترتیب نیز باید جوابگوی سیاست های خود باشد و دخالت در امور قوه مجریه فرصت فرافکنی را برای دولت فراهم می آورد. کسانی که در روز معرفی کابینه برخی وزرا را به رئیس جمهوری تحمیل کردند در واقع مجلس را از جایگاه اصلی دور و رئیس جمهوری را به سمت تصمیمات بعدی بردند. زمان معرفی کابینه با شناختی که از رئیس جمهوری وجود داشت مشخص بود که این کابینه متناسب با برنامه ها و شعارهای وی چیده نشده و نقد نگارنده در همان زمان بر آن بود که این کابینه تناسبی با شعارهای رئیس جمهوری ندارد و دوام نخواهد داشت و امروز می بینیم که این پیش بینی درست از آب درآمده است.
جدای از نتایج مثبت یا منفی تغییرات ایجاد شده در کابینه، نکته قابل تامل عکس العمل برخی نمایندگان نسبت به تحولات کابینه است؛ آنهایی که دیروز برای نقد این کابینه سکوت کرده بودند امروز اظهارنظر می کنند و این نگرانی وجود دارد که همان ها امروز هم در برابر موارد دیگری سکوت اختیار کرده و فردا اظهارنظر کنند. اظهارنظرهای بعدی دیر است.
مجلس این اختیار را داشته که به هنگام معرفی کابینه، آن را نقد و درباره رای اعتماد به اعضای کابینه اظهارنظر کند. عده ای آنجا که باید رای اعتماد یا عدم اعتماد بدهند، رای مخالف اعتماد یا عدم اعتماد می دهند اما بعدها در کار قوای دیگر دخالت می کنند که این توجیه پذیر نیست.

لزوم داشتن یک نقشه راه
دکتر احمد پورنجاتی رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس ششم در سرمقاله دیروز روزنامه اعتماد با عنوان: بزن بریم، به سرعت برق و باد نوشته است:
پشت چراغ قرمز منتظر بودم که ناگهان صدای ساز و آواز رادیو پخش خودروی بغلی توجهم را جلب کرد. راننده جوان که با انگشتان خود روی غربالک فرمان ضرب گرفته بود با حرکات موزون به گردن و کمر خود تکان می داد و صدای پر شور و حال خواننده ترانه یی را همراهی می کرد که بنده فقط توفیق از بر کردن یک جمله آن را یافتم؛ بزن بریم، بزن بریم، به سرعت برق و باد!
کاش زمان چراغ قرمز به درازا می کشید تا با استماع همه ترانه شورانگیز، متوجه شوم که دست آخر، بزن بریم به سرعت برق و باد به کجا می انجامد!
ناخودآگاه این مساله گریبان ذهنم را گرفت که به واقع یکی از مهم ترین علت های سندرم ناپیوستگی روند توسعه در ایران همین قضیه بزن بریم به سرعت برق و باد بوده است. بیش از یکصد سال از نهضت بیداری جامعه ایران و تلاش برای استقرار و حاکمیت قانون و عدالت و آزادی و تکوین جامعه مدنی می گذرد.هم رهبران فکری و سیاسی و هم توده مردم تاکنون چندین بار به گونه یی تمام عیار تا پای ایثار جان و مال و آسایش خویش برای تحقق و پیروزی خیزش و نهضت و انقلاب، مایه گذاشته اند. پیش و بیش از بسیاری از ملت های خاورمیانه و خاور دور و جاهای دیگر، با مفاهیم دموکراسی و حقوق بشر و استقلال و آزادی و عدالت و پارلمان و انتخابات آشنا شده اند و برای تحقق آنها کوشیده اند. اما جای انکار نیست که هنوز که هنوز است انگار در کند و کاو یافتن گمشده مقصودند، انگار گرفتار پروژه یی ناتمام اند. به باور من همچون همه پدیده های اجتماعی، این وضعیت، این سرنوشت و این برداشت عمومی از واقعیت را نمی توان تنها و تنها به یک علت نسبت داد. تک سبب بینی هرگز قادر به تفسیر واقعیت های اجتماعی نیست. چندین علت ذهنی و عینی دست اندرکار آفرینش پدیده های اجتماعی اند هرچند برخی اصلی، برخی فرعی اما به گمان این قلم، یکی از علت های اصلی تحولات ناپیوسته جامعه ایران که تاکنون یک انقلاب ناتمام ، یعنی مشروطه و یک نهضت ناکام ، یعنی نهضت ملی روی دست ملت ایران گذاشته و متاسفانه به نظر می رسد همچون خوره به جان انقلاب اسلامی هم افتاده همین ویروس بزن بریم، بزن بریم، به سرعت برق و باد است.شگفت آنکه هم روشنفکر وطنی، هم سیاستمدار و صاحب قدرت و هم توده مردم ایران آماج این آمبولی سیاسی بوده اند و هنوز نیز کم یا بیش گرفتار آنند.
مرحوم مهندس بازرگان در کشاکش جمع و جور کردن اوضاع کشور و سامان دادن به مدیریت نخستین ماه های پس از پیروزی انقلاب در واکنش به خواسته ها و شعارهای دامن گستر که از سوی پیروان مکتب بزن بریم به سرعت برق و باد مطرح می شد، می گفت؛ همه چیز را می خواهند، خوبش را هم می خواهند، زیاد هم می خواهند، همین حالا هم می خواهند! آنچنان که اشاره کردم در دمیدن به آتش این تئوری عقیم، هم برخی از روشنفکران ایرانی و هم به ویژه بسیاری از رهبران سیاسی و مدیران صاحب منصب، به هر قصد و انگیزه یی، نقش اساسی داشته اند. گاه با تابلوی حرکت و اقدام انقلابی ، گاه با عنوان حل یک شبه مشکلات کشور ، گاه با بهره گیری از شعار یک یا حسین دیگر و در سال های اخیر با عنوان فریبنده ما می توانیم ، در واقع همان ترانه بزن بریم به سرعت برق و باد را سر داده اند که سرانجامی جز آنچه شاهدیم نداشته است.اشتباه نشود، این قلم هرگز در پی انکار یا کم اهمیت دانستن نقش انگیزه های پرشور، هنرمندی های خلاف آمد عادت در تدبیر و مدیریت امور کشور، به ویژه در دوران جنگ و نیز در اجرای برخی از پروژه های صنعتی و عمرانی و غیره نیست. اما نام و عنوان این هم افزایی های ملی و اعتقادی هرچه باشد، از جنس تئوری بزن بریم به سرعت برق و باد نیست.
تاریخ و تجربه همه ملت ها و کشورهایی که راه پرفراز و نشیب توسعه و نوسازی و مدنیت را پیموده اند، نشان می دهد که برای به سرانجام رسیدن این راه علاوه بر آگاهی و اراده و عزم ملی، علاوه بر آمادگی برای هزینه پرداختن و پایمردی کردن، به یک منطق عقلانی که در ادبیات این سال ها به نقشه راه مشهور شده نیاز است. و به گمان من، مهم ترین مولفه چنین نقشه یی، زمان بندی و پذیرش خویشتندارانه تحقق این نقشه در یک دوره زمانی ـ نه در یک برهه و حتی گاه یک دوره انتخاباتی، مجلس یا دولت ـ است.پس آن کس که در کسوت رجل سیاسی، دولتمرد یا وکیل مجلس بی توجه به نقشه راه و بی اعتنا به مهم ترین لازمه آن یعنی زمان بندی عقلایی، شعارهایی از جنس یا مترادف بزن بریم به سرعت برق و باد سر می دهد، خواسته و ناخواسته به تاریخ و سرنوشت یک ملت خیانت کرده است و مردمانی که آن را باور کرده اند در حقیقت فریب خورده اند.من، این همه را نه برای توجیه کاستی ها و کژی ها و ندانم کاری ها و فرصت سوزی های میدان داران عرصه تحول اصلاحی در جامعه ایران، بلکه به مثابه یک علت یابی بالینی در رفتار سیاسی دولتمردان و مردم ایران مورد توجه قرار داده ام.مگر نمی بینید که چگونه فضای ذهنی جامعه را قاعده فلج کننده همه یا هیچ فراگرفته است؟،آیا اگر شخصی به دردی مزمن گرفتار شد تنها به شرطی حاضر است به پزشک مراجعه کند و تجویز او را بپذیرد که با نخستین نسخه و بی درنگ و به طور کامل بهبود یابد و اگر چنین نباشد، مرگ را یا ادامه رنجش آور بیماری مزمن را ترجیح می دهد؟،هر انسان هوشیار و خردمند و واقع گرا درمان تدریجی را می پذیرد، گام به گام به پیش می رود، هر چند گاهی نیز ناگزیر از مراجعه به پزشک دیگر شود، اما هیچ گاه به اصل تداوم و استمرار درمان خویش تردید نمی کند و صد البته که برای دکانداران و جارچیان شعار بزن بریم به سرعت برق و باد و تابلوهای درمان بیماری های مزمن در یک دقیقه، نیز پشیزی ارزش قائل نیست.من احساس درونی کسانی را که پس از دوم خرداد ۷۶ و انتخاب آقای خاتمی و پس از آن تشکیل مجلس ششم، با محاسبه داده ها و ستانده ها، به این نتیجه رسیده اند که باز هم نشد، اصولاً فایده یی هم ندارد، بیخود بخیه به آبدوغ نزنید که این راه سرانجامی جز سراب ندارد، درک می کنم اما صرف نظر از اینکه در محاسبه دستاوردها و تا این حد منفی دیدن نتیجه کار محل مناقشه است، آیا تصور نمی رود که نوعی ترانه بزن بریم به سرعت برق و باد بر داوری آنان سایه افکنده است؟،آیا انتخابات چیز مهمی است؟ می تواند مهم باشد، می تواند چندان مهم نباشد، اما اگر کسی از مسیر تئوری بزن بریم به سرعت برق و باد به این نتیجه رسیده است که رای دادن هیچ تاثیری ندارد، راست می گوید. درست می اندیشد، بهتر است که رای ندهد.اما هرگز نباید در انتظار تولد چیزی باشد که در خیال و رویای خویش پرورده است. در زهدان تئوری بزن بریم به هر اسم و رسم، نطفه هیچ نوزادی منعقد نمی شود. چون سزارین در مورد زهدان خالی معنا ندارد، قلک خالی را چه سود از شکستن؟

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست