یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مایلی کهن: از احمدی نژاد حمایت می کنم!



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۴ ارديبهشت ۱٣٨۷ -  ۲٣ آوريل ۲۰۰٨


محمد مایلی کهن مربی سابق تیم ملی فوتبال ایران قرار است به زودی با شکایت علی دایی به دادگاه برود. خبرگزاری فارس در مصاحبه ای اختصاصی با مایلی کهن، نظرات او را جویا شده است. مایلی کهن در این گفتگو اعلام کرده است که هوادار احمدی نژاد است. متن گفتگو را در زیر می خوانید:

گناه من حمایت از احمدی‌نژاد در انتخابات بود

* مردم تشنه حقایق هستند
مردم شدیدا تشنه‌ این هستند که حرف‌ها را صریح و روشن بشنوند. اگر این خواسته آنها برآورده نشود، سراغ منابعی می‌روند که حقایق را نمی‌گویند. این می‌تواند خطرناک باشد. من هم به دعوت خبرگزاری پاسخ مثبت دادم تا حقایق را بدون التهاب به مردم منتقل کنم.

* گناه من حمایت از احمدی‌نژاد در انتخابات است
گناه من این است که در انتخابات ریاست جمهوری از دکتر محمود احمدی‌نژاد حمایت کردم و در این زمینه دلایل و مستنداتی دارم. از رئیس‌جمهوری محترم تقاضا دارم مصاحبه من را بخواند. می‌توانستم خدمتشان برسم و مقابل دفتر خیابان پاستور حضور پیدا کنم. مرا می‌شناختند و مردی ورزش‌ دوست هستند؛ اما نخواستم وقتشان را بگیرم چرا که به قدر کافی مشکلات عدیده وجود دارد.

* به نامزدهای دیگر پاسخ منفی دادم
در دوره‌های گذشته انتخابات ریاست جمهوری به هیچ عنوان از نامزدی اعلام حمایت نکردم. فقط در این دوره از آقای احمدی‌نژاد حمایت کردم؛ آن هم در شرایطی که از دفتر نامزدهای دیگر برای حمایت از آنها دعوت شده ‌بودم. پاسخ منفی دادم؛ ولی با وجود آنکه از سوی احمدی‌نژاد دعوت نشده بودم، بر اساس اعتقادم، از ایشان حمایت کردم.

* جذب شخصیت احمدی‌نژاد شدم
زمانی‌که آقای احمدی‌نژاد شهردار تهران بودندکارها و خدمات ایشان نظرم را جلب کرده بود و مدام امور ایشان را پیگیری می کردم، برای افتتاح ورزشگاهی در منطقه ۱٨ تشریف آورده بودندو مرا هم دعوت کرده بودند، ایشان را آنجا ملاقات کردم و حرکات، سکنات، لباس پوشیدنش و عملکردش را پسندیدم. هنر یک مدیر آن است که بهترین عملکرد را با کمترین هزینه داشته باشد. شاید برخی مدیران با بریز و بپاش عملکرد خوبی داشته باشند؛ اما مثل مدیر صرفه‌جو ارزشمند نیست. این فاکتور باعث شد جذب دکتر احمدی‌نژاد شوم و پیگیر شوم تا ببینم میتینگ‌های انتخاباتی ایشان کجا برگزار می شود. اولین میتینگ انتخاباتی آقای احمدی‌نژاد در سالن هفتم تیر بود که بین جمعیت نشسته بودم و مرا بردند کنار ایشان. آخرین میتینگ انتخاباتی هم در سالن افراسیابی برگزار شد.

* حمایت از احمدی‌نژاد ریسک بزرگی بود
زمانی که از آقای احمدی‌نژاد حمایت کردم، دنبال چیزی نبودم. با این حال، حمایت از ایشان ریسک بزرگی بود و هیچکس تصور نمی‌کرد در حالیکه رجالی مانند هاشمی رفسنجانی، لاریجانی و قالیباف، با پشتوانه‌های سیاسی زیاد در انتخابات حضور دارند، دکتر احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور شوند؛ اما بر اساس اعتقادم عمل کردم و جلو رفتم. اکنون نیز هر روز بیشتر از روز قبل اعتقادم به احمدی‌نژاد بیشتر می‌شود.

* در کشور اسلامی از اسلام علیه اسلام استفاده کردند
اهل چاپلوسی نیستم. وقتی می‌گویم اعتقادم به ایشان بیشتر شده، دلایل خودم را دارم چرا که می‌دانم چه کارهایی انجام می‌دهند.وقتی ایشان رئیس جمهور شدند ۲۷ سال از انقلاب اسلامی گذشته و متاسفانه کشور ما در بسیاری از بخش‌های مدیریتی قالب‌بندی شده بود. این ایجاد خطر می‌کرد و کشور را از شعار اصلی انقلاب دور می‌کرد؛ اما او درصددقالب شکنی کردند و طبیعی است قالب‌شکنی هزینه دارد. ایشان هزینه آن را می‌پردازند. یک مثال برایتان می اورم. زمان سرمربیگری من در تیم ملی، این تیم با کمترین امکانات عالی ترین بازی ها را انجام میداد و منضبط و خوش اخلاق بود به گونه ای شده بود که این تیم به سفره‌ها و سجاده‌های مردم راه پیدا کرده بود (مخالفین نمی توانستند بازیکن به تیم تحمیل کنند و راه دیگری برای ایراد گرفتن نداشتند) و چون چیزی برای ایراد گرفتن نداشتند، می‌گفتند مایلی کهن شب تا صبح از بازیکنان می‌خواهد که دعای کمیل بخوانند و آنها را برای نماز صبح بیدار می‌کند. کاری می‌کردند که در کشور اسلامی از اسلام علیه اسلام استفاده کردند و کسی هم از من حمایت نکرد.

* بازیکنان خارجی تبلیغ مذهب خود را می‌کنند
در کشورهایی که اعتقادات مذهبی قوی ندارند یا مذهبشان با مذهب ما فرق می‌کند، مذهب را ترویج می‌کنند و آن را بزرگ نشان می‌دهند. وقتی رونالدینیو گل می‌زند و صلیب می‌کشد، دارد کدام دین را تبلیغ می‌کند؟ همانطور که گفتم، در کشور اسلامی از اسلام علیه اسلام استفاده کردند و آب هم از آب تکان نخورد. آن هم در شرایطی که ماهنامه کنفدراسیون آسیا نوشت، رنسانس فوتبال ایران از سال ۱۹۹۶ و از سوی مایلی‌کهن صورت گرفت.

* پرسپولیس در زمان من و پروین پرافتخار شد
اعتقادم به آقای احمدی‌نژاد هر روز بیشتر از روز قبل می شود ؛ اما دلیلی ندارد انتقاد نداشته باشم.بله من به همکاران ایشان انتقاد دارم؛ به خصوص در حیطه کاری خودم. ۲٨ سال است کارمند سازمان تربیت‌بدنی هستم. لیسانس و فوق‌لیسانس این حوزه را دارم. مسئولیت‌های مختلفی داشتم. قبل و بعد از انقلاب قهرمان ملی بودم. ۱۴ سال عضو یکی از بهترین باشگاه‌های ایران یعنی پرسپولیس بودم. از بهمن ماه سال ۱٣۵۴ با پرسپولیس قرارداد بستم و تا آخر سال ۱٣۶٨ در این تیم بازی کردم. به مدت ۵ سال در این تیم مربیگری کردم و بهترین دوران پرسپولیس همان زمان بود. آن موقع من و علی پروین عضو کادر فنی بودیم و این تیم قهرمانی و نایب قهرمانی جام در جام آسیا را کسب کرد. سرمربی تیم ملی بزرگسالان، جوانان و امید بوده‌ام. با تیم فوتسال در دومین دوره جام جهانی در هنگ کنگ، مقام چهارمی جهان را کسب کردم. در همان مسابقات، جام اخلاق را هم به ایران دادند. زمانی که تیم ملی بزرگسالان را تحویل گرفتم، این تیم در رده‌بندی جهانی در مکان صد و بیست و دوم بود. در آن شرایط تیم را در جام ملت‌های آسیا به مقام سوم رساندم و جام اخلاق را هم کسب کردیم.

* نمی‌خواهند با رئیس‌جمهوری روبرو شوم
۲٨ سال است در سازمان تربیت بدنی کار می‌کنم و نباید از سازمان خودم انتقاد کنم چرا که به برخی برمی‌خورد. همانطور که گفتم، گناه من حمایت از آقای احمدی‌نژاد بود. ۲ سال است جشن تجلیل از قهرمانان برگزار شده و رئیس‌جمهوری نیز در آن حضور داشتند.در دو سال گذشته انواع و اقسام آدم‌ها را در این جشن می‌دیدید؛ اما به دلیل آنکه انتقادهایی داشتم، دعوت نشدم.سوال من این است مگر در سازمان تربیت‌بدنی چند مایلی‌کهن وجود دارد؟ البته تمام همکاران من شریف هستند اما مگر چند نفر از پرسنل سازمان تربیت‌بدنی لیسانس و فوق‌لیسانس تربیت‌بدنی دارند که قهرمان ملی هم بوده باشند؟ باور کنید به اندازه انگشتان یک دست هم چنین آدم‌هایی پیدا نمی‌شوند؛ اما به دلیل انتقاداتی که مطرح کردم، به جشن دعوت نشدم تا با دکتر احمدی‌نژاد روبرو نشوم.

* پست‌های کلیدی سازمان ورزش در اختیار افراد غیرورزشی است
این را با صدای بلند می گویم آقای علی‌آبادی، رئیس سازمان تربیت‌بدنی قابل مقایسه با رئیس قبلی نیست؛ حداقل از نظر وقت گذاشتن. نباید چشم‌ها را روی واقعیت‌ها بست. علی‌آبادی ۱۴۰ سفر رفته و این برای زندگی عادی هم ویران‌کننده است؛ اما خروجی این همه تلاش و صرف انرژی چندان زیاد نیست چرا که برخی که ورزشی نیستند و حتی حس ورزشی هم ندارند، از بیرون سازمان آمدند و دارای پست کلیدی هم هستند و با ۶۱ سال سن به استخدام هم درآمده اند. می‌دانید حس ورزشی نداشتن یعنی چی؟ یعنی وقتی سالنی برای والیبال ساخته می‌شود و ارتقاع آن کمتر از حد استاندارد است، به آن مدیر گوشزد می‌کنیم، می‌گوید چه عیبی دارد؟ این افراد شناخت ناقص هم از ورزش ندارند. پست‌های کلیدی را در اختیار گرفته‌اند. سازمان تربیت بدنی این همه نیروی انسانی دارد. چرا باید از بیرون فردی جذب شود؟ در سازمان نفراتی هستند که استخوان ترکانده‌اند و در ورزش زحمت کشیده‌اند؛ آن موقع به افراد غیر ورزشی پست داده می‌شود. این موضوع انگیزه‌ها را می‌کشد.

* آبدارچی سازمان تربیت‌بدنی هم باید ورزشی باشد
کارشناسان ورزشی داریم که خود را پیش از موعد بازنشسته کرده‌ اند. نمی‌توانم فیلم بازی کنم. کشور و مردم را بیشتر از خودم دوست دارم. نظام جمهوری اسلامی ایران را دوست دارم. دلم می‌سوزد. وقتی برخی حرکات و اعمال را می‌بینم، احساس خطر می‌کنم. در امور اداری سازمان فردی حضور دارد که برخی کارمندان با ایشان مشکل دارند؛ اما آنها می‌گویند پیش رئیس سازمان (به دلیل روابط نسبی) که نمی‌توانیم برویم. هر جا بروند، در پایان باید با آن فرد روبرو شوند. به شخصیت حقیقی ایشان کاری ندارم و جسارت نمی‌کنم؛ اما آیا در سازمان تربیت‌بدنی کسی نبود که به امور اداری آشنا باشد؟ زمانی در سازمان تربیت بدنی به این نتیجه رسیده بودند که حتی آبدارچی هم باید ورزشی باشد چون سازمان جایی است که باید با عواطف و احساسات مواجه شد.

* باید به قهرمانان احترام گذاشت
وقتی کسی که قهرمان آسیا و جهان است به سازمان می‌آید، از شما غیر از احترام گذاشتن چه می‌خواهد؟ زمانی که در دفتر امور مشترک فدراسیون‌ها بودم، وقتی داورانی قدیمی مثل مرحوم اصغر تهرانی و مرحوم سعید صدری می‌آمدند، وظیفه خود می‌دانستم که اگر نامه‌ای می‌خواهند، سریع کارشان را راه بیندازم. وقتی نامه آنها را سریع آماده می کردم، فکر می‌کردند دنیا را به آنها داده‌ام؛ من که برای آنها کاری نکرده بودم و تنها احترام گذاشته بودم؛ اما بیشتر آقایان با قهرمانان بیگانه هستند. سازمان با جاهای دیگر فرق دارد. اینجا باید قهرمان ورزشی را شناخت و به او احترام گذاشت.

* از قطبی مثل قهرمان ملی استقبال کردند
هر جا شایعه باشد، محمد مایلی‌کهن می‌خواهد پست بگیرد، می‌گویند چون از احمدی‌نژاد حمایت کرده، می‌خواهند به او پست بدهند؛ در حالی که مایلی‌کهن قبل از احمدی‌نژاد، مایلی کهن بود. سال ۵٣ آقای گل تهران شدم. بهمن ۵۴ با پرسپولیس قرارداد بستم. سال‌ها در این تیم بازی کردم و سابقه مربیگری در تیم ملی را دارم؛ اما من که رکوردار سابق بازی در پرسپولیس بودم با پیراهن این تیم از بازیگری خداحافظی کردم هر وقت می‌خواهم مربیگری کنم، می‌گویند به خاطر احمدی‌نژاد است؛ اما فلان شخصی را که ٣۰ سال است در ایران نبوده بهترین تیم را دستش می‌دهندو با توجه به زد و بندهای موجود، می‌گویند حقش است و به عنوان قهرمان ملی وارد‌ کشور می شود. اگر می توانست با تیم ملی یک کشور ۶ گل به ایران بزند، حتما در تمام میادین تهران مجسمه‌اش را هم می‌ساختند؛ اما ما را که ۶ گل به کره زدیم، به حساب نمی اورند.

* هزینه‌های فراوان در دعواهای مدیریتی پرسپولیس
مدیر باید به موقع پول خرج کند و به موقع نیز دست و دلش برای هزینه کردن بلرزد. حضرت علی (ع) وقتی می‌خواستند کار خصوصی کنند، شمع بیت‌المال را خاموش می‌کردند. در دعواهای مدیریتی پرسپولیس چه پول‌هایی جابه‌جا شد؛ بدون آنکه کسی خم به ابرو بیاورد. همه هم تقصیر را گردن دیگری می‌اندازند.

* چرا نباید ۱۰ ورزشگاه مناسب داشته باشم؟
برای المپیاد ایرانیان چقدر هزینه کردیم؛ اما خروجی کار چه بود؟ تمام رشته‌ها را می‌شناسم؛ اما یک مثال فوتبالی برایتان بزنم . در این المپیاد، خداداد عزیزی در تیم آستان قدس رضوی گلزنی کرد؛ آن موقع باید بگوییم دنبال استعدادیابی بوده‌ایم؟ وقتی این حرف‌ها را می‌زنم، ناراحت می‌شوند. من دشمن آنها نیستم؛ من کارمند سازمان هستم. بعد هم می‌گویند در این کشور پول نیست. علی‌آبادی می‌گوید در ۶۰ سال گذشته به اندازه الان ساخت و ساز نشده است. دستشان درد نکند؛ اما چرا نباید ۱۰ ورزشگاه مناسب داشته باشیم تا زمانی که مسابقات برای خارج از کشور پخش می‌شود، متوجه شوند که کار کرده‌ایم؟ چرا همه کارها در پستو انجام می‌شود؟چه اشکالی دراد که کار تبلیغی انجام دهیم اگر این کارها را انجام دهیم دیگر نیازی به هزینه تبلیغات نیست داشتن ده ورزشگاه مجهز بهترین تبلیغ است.

* بناهای ورزشی ابنیه تاریخی شده‌اند
در بحث کمیتی کارهای زیادی انجام شد؛ اما از بعد کیفیتی چه طور؟ در شهر کاشان ورزشگاه افتتاح کردیم و پس از افتتاح در آن را قفل کردیم. کلنگ‌ برخی ورزشگاه‌ها از قبل خورده بود. ورزشگاه سردار جنگل رشت گیشه بلیت فروشی ندارد و در روزهای مسابقه از مینی‌بوس به جای گیشه استفاده می‌کنند. در سال ۱٣۵٣ ورزشگاه آزادی را پنج ساله ساختیم و کره‌ای‌ها و ژاپنی‌ها انگشت به دهان ماندند؛ اما در انزلی که مهد قهرمان پروری است و به نوعی به این شهر حساسیت دارم، فقط یک ورزشگاه وجود دارد که متعلق به ۵۰ سال پیش است. در انزلی در بیشتر رشته‌ها استعدادهای فراوانی یافت می‌شود. از قایقرانی و بوکس گرفته تا فوتبال و کاراته. در این مدت هر کسی آمد، فقط چند سکو برای تماشاگران در ورزشگاه تختی انزلی ساخت. بعد هم می گویند به دلیل شرایط آب و هوایی باید این ورزشگاه چمن مصنوعی شود؛ آن هم در شهری که اگر آهن بکارید، بعد از دو هفته سبز می‌شود. عجیب است که اقای بهمن صالح نیا که استاد من است و خیلی هم برایش احترام قایل هستم از این تصمیم استقبال می‌کند. شاید او می گوید چمن مصنوعی از هیچی بهتر است. برخی بناهای ورزشی ما به ابنیه تاریخی تبدیل شده‌اند. ورزشگاه یادگار امام تبریز یا ورزشگاه نقش جهان اصفهان که ظاهرا باید آنها را خراب کرد و از اول ساخت. باید کارها را اولویت بندی کرد.

* طرح جامع ورزش طرح گنجه بود
بعد از ارایه طرح جامع ورزش، خیلی‌ها گفتند این طرح گنجه است و درست هم می‌گفتند. چقدر هم پول برای این طرح هزینه شد یا چقدر پول بابت تاسیس مرکز توسعه ورزش‌ قهرمانی هزینه شد؟ در کنار آن، مرکز ملی مدیریت و توسعه ورزش را تاسیس کردند؛ اما برای آنکه برای برخی جا باز شود، معاونت‌هایی راه‌اندازی شد؛ اما آموزش حذف شد. در دو ساله گذشته سازمان چند کتاب چاپ کرده و در زمان‌ هاشمی طبا چندین جلد کتاب منتشر شد؟ معاونت آموزشی را که از واجبات است، از دست دادیم. کار معاونت فرهنگی هم این شد که زیر پله‌های سازمان شعار بنویسد که عقل سالم در بدن سالم. در گذشته در مرکز آموزش کتابخانه‌ای داشتیم که بسیار باارزش بود. افرادی که می‌خواستند کار تحقیقاتی و پژوهشی انجام دهند، به آنجا می‌آمدند. اما شما ببینید چه بلایی سر ان کتابخانه امده است

* کارمندان و کارشناسان سازمان بی‌انگیزه می‌شوند
هر کس بخواهد همراه تیم‌های ملی به خارج از کشور سفر کند، کار دشواری پیش رو ندارد؛ اما اگر کارشناسان سازمان بخواهند سفر بروند، باید شورای معاونین در این مورد تصمیم‌گیری کند. بخشنامه شده کارشناسان حق ندارندبدون اجازه سازمان مسوولیتی در فدراسیون ها داشته باشند. این کارها انگیزه‌ها را از بین برده است. اغلب افراد بهکار گرفته شده در فدراسیون ها متعلق به پرسنل شریف سازمان نیستند.

* من کارمند علی‌آبادی هستم
یکی دو نفر سایه مرا با تیر می‌زنند. برخی آمدند پیش من و گفتند می‌خواهیم بین تو و علی‌آبادی را آشتی بدهیم. گفتم اولا کارمند اقای علی‌آبادی هستم و ثانیا با ایشان قهر نیستم. می‌تواند به عنوان اینکه کارمند زیر دستش هستم، یک تلفن به من بزند و بگوید پیشم بیا؛ اما یک مرتبه پیش ایشان رفتم و دیدم باید از شهرداری حرف بزنم و ایشان از ورزش.

* رئیس‌جمهوری ورزش را دوست دارد
بعد از انتخابات ریاست جمهوری یک روز خدمت رئیس‌ جمهوری محترم رسیدم؛ در شرایطی که پروتکل الحاقی امضا شده بود و مشکل هسته‌ای را به دامن دولت نهم انداخته بودند. با این حال، با آقای احمدی‌نژاد ۴۵ دقیقه صحبت کردم و حرف‌های من را گوش کردند و گفتند هیچ تلفنی وصل نشود؛ مگر آنکه تیم مذاکره کننده از وین تماس بگیرند. متوجه شدم رئیس‌جمهوری ورزش و اهالی ورزش را به خوبی می شناسد. ایشان ورزش را خوب می‌شناسند و آن را به دقت دنبال می کنند.

* در تهران شصت و هفتم شدم
در انتخابات مجلس شورای اسلامی نامزد شدم و با نود و پنج هزار و هشتصد و هفتاد و هشت رای در مکان شصت و هفتم ایستادم؛ در حالیکه به عنوان نامزد مستقل شرکت کرده بودم. شاید اگر در فهرست یا گروهی قرار می‌گرفتم، می‌توانستم به مجلس راه پیدا کنم؛ اما با یک تراکت ساده که روی آن نوشته بودم "اگر مرا می‌شناسید و فکر می‌کنید می‌توانم موثر باشم به من رای بدهید" در انتخابات شرکت کردم. با این شرایط، از شخصی که صاحب سه روزنامه است و کنار بیشتر اسطوره‌های ورزشی ایستاد و عکس گرفت، بیشتر رای آوردم. این شخص حتی چند روز به انتخابات مانده بود به طور خیلی اتفاقی در سه برنامه زنده تلویزیونی نیز حاضر شد؛ اما فقط شش هزار و صد و هشتاد و نه رای آورد. دست تمام کسانی را که به من رای دادند؛ حتی آنهایی که به من رای هم ندادند، می‌بوسم.

* پرسپولیس و استقلال زیر نظر علی‌آبادی هستند
آقای علی‌آبادی در یکی از مصاحبه‌های اخیر خود اعلام کردند با فرهنگی که در فوتبال حاکم شده، مدیریت بر آن دشوار است. بعید است که مدیری اینگونه حرف بزند. در ٣ سال اخیر دو باشگاه پرسپولیس واستقلال تحت نظر و اراده چه کسی بوده است؟ آیا غیر از این است که محمد علی‌آبادی رئیس مجمع هر دو باشگاه هستند؟ به امور مجامع آشنا هستم. در یک مجمع به طور مثال فلان شرکت ۵۰ سهم دارد. یک شرکت دیگر ٣۰ سهم دارد و ... در نهایت، مجمع هیئت مدیره را انتخاب می‌کند و رئیس هیئت مدیره نیز شخصی می‌شود که بیشترین سهم را دارد. آیا مجامع استقلال و پرسپولیس نیز اینگونه هستند؟ اقای علی‌آبادی که رئیس مجمع است، اعضای هیئت مدیره را انتخاب می کند و آنها نیز از بین اعضای هیئت مدیره مدیرعامل را انتخاب می‌کنند. بنابراین، نباید زیاد دنبال مقصر گشت.

* هزینه‌های میلیاردی پرسپولیس بی‌ثمر بود
اگر مدیری در پرسپولیس و استقلال موفق نیست، قصوری متوجه علی‌آبادی نمی‌شود؟ در سه سال گذشته در استقلال قریب، مقداد نجف‌نژاد و علی‌فتح‌ا... زاده بودند و در پرسپولیس نیز حجت‌ا... خطیب، محمدحسن ‌انصاری‌فرد و حبیب کاشانی مدیریت کرده‌اند. این مدیریت‌ها چقدر هزینه کرده‌اند؟ می‌ توانم بپرسم آری ‌هان را چه کسی آورد؟ این مربی هلندی چرا آمد و چرا رفت؟ مصطفی دنیزلی چرا سرمربی شد و سپس اخراجش کردند؟ افشین قطبی چرا آمد؟ با چه هزینه‌ای آمد؟ پرسپولیس در این سه سال چند میلیارد هزینه کرده است؟ اگر قرار بود از جیب خودشان فقط ۲ ریال خرج کنند، اینگونه هزینه می‌کردند؟ نتیجه این همه هزینه در سه سال اخیر برای پرسپولیس چه بوده است؟ این تیم در سه سال گذشته کدام را قهرمانی کسب کرده یا از نظر فرهنگی و اخلاقی چه رشدی داشته است؟ اصلا می‌پرسم در این سه سال این باشگاه محض نمونه یک بازیکن معرفی شده‌ است؟ این دو باشگاه‌ها حدود ۱۰ میلیارد بدهی دارند و بیش از ۱۵ میلیارد هزینه کرده‌اند؛ بدون آنکه ثمری داشته باشد و بازیکنی پرورش دهند.

* باید رئیس ‌کمیته بین‌الملی المپیک شوم
یکی از مشکلات من و علی‌آبادی زمانی رخ داد که قرار بود اعضای هیئت مدیره معرفی شوند. یک پنج‌شنبه از دفتر علی‌آبادی با من تماس گرفتند و خدمت ایشان رسیدم. رئیس سازمان تربیت‌بدنی به گونه‌ای که می‌خواهند صدقه بدهند یا انگار تحت فشار بودند، گفت که می‌خواهد مرا به عضویت هیئت مدیره درآورد. واقعا ناراحت شدم زیرا وقتی شخصی مانند مهرعلیزاده که هیچ سابقه و تحصیلاتی در ورزش ندارد، رئیس سازمان تربیت بدنی می‌شود، من باید رئیس کمیته بین‌المللی المپیک شوم.

* برای حضور در هیئت مدیره پرسپولیس شرط گذاشتم
در آن زمان خطاب به علی‌آبادی گفتم، هم‌دوره‌های من رئیس سازمان و دبیر کل کمیته المپیک شده‌اند، حضور در هیئت مدیره پرسپولیس برای من زیاد نیست. بارها عنوان کرده‌ام هرچه دارم، ابتدا از خدا، بعد از کشور و مردم و سپس از پرسپولیس است. برخی می‌گویند ما پرسپولیس را نگه داشته‌ایم؛ اما این پرسپولیس بود که همه را نگه داشت. بگذریم. به آقای علی‌آبادی گفتم به شرطی می‌آیم که مدیرعامل شوم؛ وگرنه این سمت را قبول نمی‌کنم؛ اما ایشان گفتند انتخاب مدیرعامل بستگی به نظر هیئت مدیره دارد. در سطوح مختلف کار کرده‌ام، اعضای هیئت مدیره را چه کسی انتخاب کرده بود؟

*برای تخریبم می‌گویند تند مزاج هستم
برخی برای اینکه مرا تخریب کنند، می‌گویند تندمزاج هستم؛ در حالیکه با سرمربیگری دو تیم ملی، در رقابت‌های بین‌المللی هم مقام آورده‌ام و هم جام اخلاق را. آنهایی که مقام نیاورده‌اند و از میدان هم اخراج شده‌اند، کند مزاج هستند؟ کاپ اخلاق را به تیمی که آخر شده نمی‌دهند و این جام به تیمی داده می‌شود که رتبه‌های بالایی کسب می‌کند.

* پرسپولیس مثل یک اداره زیر مجموعه سازمان
متاسفانه علی‌‌آبادی نیز در پرسپولیس راه قبلی‌ها را رفت. پول‌ها را چه کسی می‌دهد و مدیران را چه کسی انتخاب کرد؟ وقتی که اقای نژاد فلاح به هیئت‌ مدیره باشگاه‌ می‌آید که نمی‌تواند یک ریال هم کمک کند. یک نماینده مجلس اگر در شبانه‌روز ۲۴ ساعت را هم برای وظیفه نمایندگی خود بگذارد، باز هم وقت کم می‌آورد؛ آن موقع به هیئت مدیره می‌رود که چه بشود؟ علی سعیدلو معاون اجرایی رئیس‌جمهوری هستند و مشغله فراوانی دارند. اگر به جای ۲۴ ساعت، ۷۲ ساعت هم وقت داشته باشد، باز هم وقت کم می‌آورد. با انتخاب این نفرات در زمان تامین هزینه‌ها به سراغ سازمان تربیت‌بدنی می‌آیند. من می‌گویم بیایید برای پرسپولیس مثل یک اداره زیرمجموعه سازمان مانند اداره کل تربیت بدنی استان تهران که مدیرکل، معاون اداری،‌مالی و .. دارد، ردیف بودجه جاری و بودجه عمرانی تعریف کنید. سازمان‌ اکنون هزینه پرسپولیس را می‌دهد؛ بدون آنکه سنگی روی سنگ گذاشته شود. اگر این اتفاق رخ می داد، نتایج بهتری هم کسب می‌شد.

* حبیب کاشانی حقوق نگرفت؛ اما اعتبار کسب کرد
محمدحسن انصاری فرد هرچه باشد ورزشی است؛ اما حبیب کاشانی از زمانی که مدیرعامل شده،‌ می‌گوید چهار ماه و سه روز و ۲۴ دقیقه و ٣۰ ثانیه است که مدیرعامل شده‌ام و هیچ حقوقی نگرفته‌ام. آقای کاشانی عزیز، می‌توانم بپرسم از حضور در پست مدیرعاملی چقدر اعتبار کسب کرده‌ای؟ برخی حاضر هستند میلیاردها از جیب بدهند و فقط مدیرعامل این باشگاه شوند؛ آن هم نه آنکه اختیار تام داشته باشند بلکه با وظایف محدود تعریف شده. مدیرعاملی که به دنبال حقوق باشد، وضع باشگاهش بهتر از این نمی‌شود.

* اگر پرسپولیس ورشکسته نبود، کاشانی مدیرعامل نمی‌شد
اگر در پرسپولیس همه چیز مرتب بود و باشگاه ورشکسته نبود که حبیب کاشانی مدیرعامل نمی‌شد. ایشان را آورده‌اند که باشگاه را از ورشکستگی نجات بدهند. اعتبار و امکانات بیاورد. افرادی هستند که حاضر هستند میلیارد ها تومان پول بدهند تا فقط مدیرعامل شوند.

* از تخصص مدیرعامل پرسپولیس تعجب می‌کنم
حبیب کاشانی در برنامه ۹۰ می‌گوید، مرزبان مشاور عالی مدیرعامل شد و این پست خیلی مهم است و تیم هم در هشت بازی آخر فصل دیگر نیازی به بدنسازی ندارد. واقعا از شنیدن این حرف تعجب کردم. خودشان را به علم هم وصل می‌کنند. چگونه یک تیم در هشت هفته پایانی نیازی به بدنساز ندارد؟ این از میزان تخصص آقایان است. پس از شکست برابر استقلال اهواز مشخص شد که پرسپولیس اصلا مدیرعامل ندارد که اگر داشت، لیدرهای قلدر به خودشان اجازه نمی‌دادند پس از بازی به داخل رختکن بروند و هرچه لایق خودشان است را نثار بازیکنان کنند. راستی این لیدرها از چه کسی حقوق می گیرند؟

* فوتبال سربار دولت شده است
در قبال جامعه احساس مسئولیت می‌کنم. در قبال آن ۹۵ هزار رای که آورده‌‌ام، خودم را مسئول می‌دانم. فوتبال ما نباید اینجا باشد. نگران فوتبالم. برای همین نمی‌توانم همرنگ جماعت شوم. فوتبال اکنون سربار دولت شده است. چقدر بودجه دولتی تزریق شد؛ در حالیکه در سال‌های قبل وضعیت این چنین نبود. وقتی رئیس فدراسیون را تغییر می‌دهید، باید یک نفر هم قواره او رئیس شود. در فوتبال این کار انجام نشد و میلیارد ها تومان از اعتبارات دولتی ظرف دو سال گذشته خرج شد؛ در حالیکه پیش از این، هر جا سازمان گیر می‌افتاد، از فوتبال پول می‌خواست.

* به رئیس جمهوری دروغ گفتند
در جام ملت‌های آسیا کاروان تیم ملی ۹٣ نفره بود؛ اما در زمان سرمربیگری من فائقی می‌گفت "پول نداریم، پزشک برای چی می‌خواهی" همراه تیم ببری. روزی که رئیس جمهوری محترم با والیبالیست‌ها نشستی داشتند، در مورد میزان پاداش به بازیکنان تیم ملی فوتبال در روز روشن آقای کیومرث هاشمی دروغ گفتند و میزان پاداش اهدایی را ۵۰۰ دلار عنوان کردند؛ در حالیکه حدود ۱۰ هزار دلار پاداش گرفته بودند. یک بار هاشمی در برنامه ۹۰ خطاب به صفایی فراهانی گفت، شنیده بودیم در روز روشن دروغ می‌گویند؛ اما ندیده بودم در شب تار دروغ بگویند؛ ظاهرا منظورشان از دروغ گفتن در روز روشن، خودشان بوده است.

* مالدیو را تحقیر نکردیم
در زمینه فرهنگی وقتی مالدیو را در دور رفت ۱۷ بر صفر شکست دادیم، دیدم خداداد عزیزی فقط ۲ گل زده؛ اما روی ۱۵ گل دیگر موثر بوده است. بعد از آن مسابقه ولخرجی کردیم و ۵۰ دلار به او پاداش دادیم. قبل از بازی نیز به بازیکنان گفتم، باید امروز تفاضل گل خوبی کسب کنیم؛ اما باید احترام حریف را هم حفظ کنیم. یعنی اگر گل زدیم، سریع توپ را از داخل دروازه به وسط زمین نیاوردیم؛ اینگونه هم به حریف توهین می‌شود و هم احساسات حریف جریحه دار می‌شود. در بازی های برگشت صعودمان قطعی شده بود و به بازیکنان گفتم کمتر به مالدیو گل بزنند تا تحقیر نشود و آن دیدار را با ۹ گل به سود خود تمام کردیم.

* در زمان ما سرمربی مسئول شکست‌ها بود
زمانی که سرمربی بودم، وقتی تیم پیروز می‌شد، بازیکنان در آن نقش داشتند و شکست‌ها گردن من بود؛ اما اکنون همه چیز عکس شده است. اینکه می‌گویند بازیکنان تبانی بازی کردند را قبول ندارم. وقتی چند نفر در کوچه و خیابان گل کوچک بازی می‌کنند، تمام حواسشان متمرکز توپ و دروازه خودی و دروازه حریف است. حتی به زن و بچه و نوه و نتیجه و مشکلات مالی هم توجهی ندارند. برخلاف نماز خواندن که به همه چیز می اندیشیم غیر از نماز.

* قطبی ۶۰۰ هزار دلار دستمزد گرفت
نوع قراردادهایی که بین بازیکنان، مربی، سرپرست و مدیران عامل ما امضا می‌شود، حرفه‌ای نیست. چطور مربی توقع دارد بازیکن تمام وقتش را برای تیم بگذارد؛ اما خودش اینگونه رفتار نمی‌کند؟ افشین قطبی چطور پول گرفته و حالا هم فقط می‌گوید همه چیز به خاطر وطنم بوده است. به او ۶۰۰ هزار دلار پول دادیم و ماهی ۵ هزار دلار کرایه خانه اش را می‌دهیم؛ آن هم به مربی که در کره جنوبی ۱۰۰ هزار دلار هم دستمزد نگرفته است. پول دادن عیبی ندارد؛ اما باید برای تیم وقت بگذارند. سرپست تیم کارمند فلان اداره است و فقط سر تمرین حاضر می‌شود.

* بعد از دیده بوسی با پروین می‌گفتند باید برکنار شود
اگر محمدحسن انصاری فرد ماهی ۵ میلیون تومان هم از پرسپولیس حقوق گرفته باشد، اشکالی ندارد. آنچه مهم است اینکه عملکردش چقدر به باشگاه زیان زد. زمانیکه عضو هیئت مدیره بودم، در چهار هفته تیم ۱۰ امتیاز گرفت. دیدن ما به بازیکنان شوک مثبت تزریق کرد؛ اما آقایان از یک طرف با پروین دیده بوسی می‌کردند و از طرف دیگر می خواستند او را عوض کردند. مربی که خوب کار می‌کند، باید ادامه بدهد. در ادامه گونش سرمربی ترکیه‌ای را به ورزشگاه آزادی آوردند. در این حالت بازیکنان از فردا برای سرمربی هیچ احترامی قائل نیستند و می‌گویند فردا یک نفر دیگر جانشین او می‌شود، پس دیگر اهمیتی ندارد.

* از ابروی نازک آن بازیکن خجالت می‌کشم
از یک طرف می‌گویند پول نداریم، بعد ۲۵۰ میلیون تومان به بازیکنی می‌دهند که در شش هفته یک دقیقه هم بازی نکرده است. کار فرهنگی هم مشخص است. بازیکن آنقدر زیر ابرویش را نازک کرده که من خجالت می‌کشم. متاسفانه در غوغا سالاری ها خیلی چیزها گم می‌شود.

* قطبی نه گذرنامه ایرانی داشت و نه شناسنامه ایرانی
اگر روند حضور افشین قطبی در ایران را بررسی کنیم، به خیلی چیزها می‌‌رسیم. خود کاشانی می‌گوید قطبی نه شناسنامه ایرانی داشت؛ نه گذرنامه ایرانی. می‌توانم ثابت کنم به این مربی ۶۰۰ هزار دلار می‌دهیم و خانه‌ای هم در اختیارش می‌گذاریم. یکی از اعضای هیئت مدیره باشگاه که برادر چهار شهید است، هنگام ورود قطبی به ایران، از او مثل قهرمان ملی استقبال می‌کند و زمانی که این مربی را در آغوش می‌کشد، اشک شوق می‌ریزد. آقای فردوسی پور هم می‌گوید قطبی مدرک مهندسی خود را از کالج ‌UCLA گرفته است؛ حالا این چه ربطی به فوتبال دارد، نمی‌دانم. فلان گزارشگر فوق سنگین صدا و سیما نیز مدام از خوب حرف زدن این مربی تعریف می‌کرد؛ در حالی‌که اگر بنا به خوب حرف زدن است، پس بهتر است الهی قمشه‌ای را سرمربی تیم کنید. قطبی خودش در یک برنامه زنده تلویزیونی گفت که مربی تیم زنان بودم. آن موقع با یک مربی به دلیل آنکه در بازی‌های آسیایی سئول در سال ۱۹٨٨مسابقه تیم والیبال زنان را از تلویزیون نگاه کرد، چه کارهایی نکردند که عامل پررنگ شدن این مسئله هم یکی از مدیران عامل سابق پرسپولیس بود.

* قرار بود مدیر فنی پرسپولیس شوم
زمانیکه سروری از هیئت مدیره پرسپولیس استعفا کرد، در برنامه ورزش و مردم گفتم درود بر شرفش؛ حسن بیادی و حبیب کاشانی هم باید همین کار را بکنند چرا که از ورزش شناخت ندارند. کاشانی مرا از قبل می‌شناخت، در مراسم مذهبی که همه می‌رفتند و ما هم رفتیم، دیدمش و خیلی هم به من ابراز محبت می‌کرد؛ اما از سوی دیگر برایم پیغام اوردند که کاشانی گفته موتور مایلی‌کهن را پائین می‌آورم. من هم به یکی از کارمندان ایشان پیغام دادم که بیچاره مایلی کهن همین یک موتور را دارد اگر آنرا پایین بیاورید چگونه تردد کنم؟ بعد همان کارمند به من تلفن کرد و گفت کاشانی می گویدچنین حرفی نزده است. همین ارتبا ط باعث شد که یک روز در شورای شهر با هم قرار گذاشتم تا حرف بزنیم. در آنجا به من گفت، به هیچوجه نمی‌خواهد مدیرعامل شود (البته تعبیر من این بود که ایشان تمایل دارند که مدیر شوند)؛ به ایشان گفتم حاضرم به شما کمک کنم. گفتند چه کمکی؟ گفتم حاضرم مدیر فنی تیم محبوبم شوم و تمام امور فنی از انتخاب سرپرست تا بازیکن و مربی را بر عهده بگیرم. کلیه امور فنی و انتخاب کادر فنی و سرپرستی را به من بسپارید و امکانات بیرونی مثل آوردن پول هم با شما. بعد از آن، کاشانی با من تماس گرفت و گفت که پیرو جلسه‌ای که با هم داشتیم، می‌خواهم دیداری دیگر داشته باشم و قبول کردم؛ اما ساعت ٣۰/۲۱ همان شب برای اولین بار دیدم در شبکه خبر اسامی کادر فنی را اعلام کرد. همان موقع تماس گرفتم و گفتم جلسه فردای ما منتفی است. گفتم وقتی همه اعضای کادر فنی را انتخاب کرده‌اید، بیایم نگهبان جلو در را انتخاب کنم؟

* کاش من هم به خارج می‌رفتم تا عزیز می‌شدم
خاک بر سر من مایلی کهن که به خارج از کشور سفر نکردم تا عزیز شوم. می‌خواستم مجید جلالی را سرمربی پرسپولیس کنم؛ حتی پیش کاشانی هم رفتیم. می‌توانستیم. او عاشق فوتبال است و زندگی بدون فوتبال برایش معنا ندارد. با او اختلاف سلیقه دارم؛ اما بسیار مربی توانایی است. فکر می‌کنم عدم صداقت باعث شد که مدیرفنی نشوم. ای کاش ما هم به خارج از کشور می رفتیم و برمی گشتیم تا عزیز شویم.


* لابی دایی از همه پرزوتر بود
اگر در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰ فقط یک تیم از گروه صعود می‌کرد، کار ما دشوار می‌شد؛ اما ۲ تیم صعود می‌کنند. ایران صعود می‌کند؛ اما مرحله بعدی بسیار سخت‌تر است. یک شب ساعت ۹ شب، مهدی تاج از فدراسیون به من زنگ زد و گفت تا شنبه صبح یک برنامه‌ برای تیم ملی بدهید. نظراتم را در هشت صفحه روی کاغذ آوردم زیرا زمانی می‌توانی برنامه ارائه کنی که برنامه لیگ و مسابقات تیم ملی را در اختیار داشته باشی. در آن ٨ صفحه مشکلات را گفتم؛ حتی از بازیکنانی مثل احسان حاج صفی یا محمود کریمی که به او می‌گویم مایکل اوون وطنی نام بردم و مجید جلالی را برای مربیگری پیشنهاد دادم. همان زمان دایی در برنامه ۹۰ در مورد ۵ نامزد سرمربیگری تیم ملی گفت که هر کس لابی و رابطه قدرتمندی داشته باشد، سرمربی می‌شود. بعد مشخص شد لابی او از همه قدرتمندتر بود. ایشان گفتند با خدا لابی کرده؛ اما نمی‌دانستم خداوند هم اختصاصی شده است.

* دایی باید حرمت بازیکنان را نگه دارد
درباره مربیگری علی دایی حرفی نزدم؛ فقط گفتم نباید قلدرمآبانه برخورد کند. اگر رفتاری که با مهدی مهدوی کیا شد، با خود دایی انجام می‌دادند، جنجال به پا می‌کرد. نگفتم چرا دایی مهدوی کیا را دعوت نکرد. حق او است که نفرات را با سلیقه خودش انتخاب کند. وقتی خبرنگاری از او درباره دعوت نشدن به هاشمیان و مهدوی کیا به تیم ملی سوال کرد، با لفظ بدی گفت که چرا به این دو بازیکن گیر می‌دهید. این ادبیات در شان یک معلم نیست. او می‌تواند بگوید مهدوی کیا در تاکتیک تیمی من نمی‌گنجد یا فوتبال او را قبول ندارم. این حق مربی است. به عقیده من، مهدوی کیا بزرگتر از دایی است و ٨ و ۹ سال مستمر در آلمان بازی کرده و تعداد بازی های او در یک لیگ معتبر دنیا و حضور موثرش در دو جام جهانی را باید در نظر گرفت. پیراهن مهدوی کیا را سریع بر تن مجید غلام‌نژاد در تیم ملی کردند. البته شماره پیراهن ارث کسی نیست؛ اما بحث منزلت است.

* نباید با افکار عمومی بازی کرد
دایی بعد از تساوی برابر کویت گفت که این تیم، یکی از بهترین تیم‌ سال‌های اخیر است؛ اما داور یک اوت اشتباهی گرفت و آن توپ گل شد. این حرف‌ها توجیه عملکرد است. داور آن روز خیلی با ما صمیمی بود. یک گل درست کویت را مردود اعلام کرد. روی دو حادثه دو گل زدیم. باید واقع بین باشیم. کویت اکنون در راه بندی فیفا در مکان ۱۲۲ است؛ اما زمانی که ما با این تیم بازی کردیم، در مکان بیست و دوم بود. بدر حاجی، جاسم الهویدی و بشار عبدا... را داشت. نباید با افکار عمومی بازی کرد.

* نرفتن به جام جهانی فاجعه نیست
حضور در جام جهانی ۲۰۱۰ هم سخت است و هم آسان. فوتبال بی ‌رحم ترین ورزش دنیا است؛ حتی کشورهایی که لیگ‌های منظم برپا می‌کنند و نخست وزیر آنها نیز نمی‌تواند برنامه بازی‌ها را تغییر دهد، گاهی شکست می‌خورند. نمونه بارز آن تیم ملی انگلیس است که در کشور خود مقابل کرواسی بازنده شد و از حضور در یورو ۲۰۰٨ باز ماند. این بی‌رحمی فوتبال است. اگر به جام جهانی نرفتیم، نباید فاجعه تلقی شود. اگر هم صعود کردیم، نباید تصور کنیم صاحب همه چیز شده‌ایم. صعود به جام جهانی این حسن را دارد که در سایر زمینه‌ها می‌توانیم استفاده بهینه داشته باشیم.

* مصلحت مدار هستیم؛ نه قانون مدار
به جای قانون‌مداری، مصلحت‌مدار هستیم. در کشوری مثل ایتالیا که می‌گویند مافیا حضور دارد، شب قبل از دیدار نهایی جام جهانی اعلام می‌شود تیمی مثل یونتوس که کمپانی فیات حمایتش می‌کند، باید به لیگ سری B سقوط کند یا آث میلان که نخست وزیر را حامی خود دارد، باید با ۱۶ امتیاز منفی لیگ فصل بعد را شروع کند. آنجا اصل قانون مداری است و تیم‌ها را محروم می‌کنند. دیدید که ایتالیا پیروز شد. آیا آنها عرق ملی ندارند؟

* نباید رئیس سازمان وارد کارهای جزیی شود
آقای علی آبادی می‌گویند لیگ نهم باید ۱۶ تیمی شود. وقتی اینقدر در مسائل، ریز می‌شوند، مسائل کلان را از دست می‌دهند. علی کفاشیان چند مرتبه در مورد ورزش های پایه حرف زد؟ در دوومیدانی، ژیمناستیک، شنا و ... چند مدال طلا در المپیک داریم؛ اما دریغ از آنکه یک زمین تمرین در اختیار قهرمانان پرتابگر قرار دهیم. اگر نگاه کنید، متوجه می‌شوید فدراسیون هایی مع رئیس های آنها قهرمان ورزشی بوده اند، موفق هستند. در شمشیربازی فردی را رئیس می‌کنند که ۲۰۰ رقم حرف پشت سر او می‌زنند و فرزندانش تغییر ملیت داده‌اند. به راستی اگر خوب عمل کنیم، نمی توانیم در ورزش رو به جلو حرکت کنیم؟ به عنوان مثال در ورزشی مثل تیراندازی، با وجود داشتن ارتش بیست میلیونی نباید صاحب یک مدال برنز شویم؟

گفت و گو از علیرضا وهابی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست