یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تآملاتی در شب ِ سال ِ نو


عبدالرضا سالک


• رسم خوبی بود در روزگاران ِ دور، که در کنار تخت ِ پادشاهان، دلقکان چمباتمه زده بودند. هیچ چیزی قادر نیست، انحطاط ِ سدهء بی نظیر و شکوهمند ِ ما را بهتر به نمایش بگذارد که ناپدید شدن ِ دلقکان از روزگار ِ ما. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣ دی ۱٣٨۴ -  ۲۴ دسامبر ۲۰۰۵


پیتر بم

سال، نفس های آخرش را می کشد - و ما هم پا به پای او. پس بگذارید رشتهء کلام را به دلقک وا گذاریم!
رسم خوبی بود در روزگاران ِ دور، که در کنار تخت ِ پادشاهان، دلقکان چمباتمه زده بودند. هیچ چیزی قادر نیست، انحطاط ِ سدهء بی نظیر و شکوهمند ِ ما را بهتر به نمایش بگذارد که ناپدید شدن ِ دلقکان از روزگار ِ ما.
شب ِ مقدس ِ زیلوستر (۱)، یعنی واپسین شب ِ سال، از دیرباز، شب ِ دلقکان بوده است. قِدّیس ِ این روز، پاپی بنام ِ زیلوستر  ِ اول بوده. افسانه ها حاکی از آنند که او کسی بوده که به امپراتور کنستانتین کبیر، غسل ِ تعمید داده. در آن زمان، دوران ِ کُفر (۲)، با شکوه و حشمتی تمام پایان گرفت تا با شکوه و حشمتی باز هم تمام تر، مغربزمین بتواند به تسخیر ِ مسیحیت در آید.
یک مُشت رب النوع ِ کافر ِ سرخوش و پیر و پاتال که بساطشان را در شهر و روستا گسترده بودند، از جایگاه ِ خدائی خود در این جهان محروم شدند. اما نمردند. بصورت ِ شیاطینی بیدار و شاداب، بصورت ِ اجنّه ای خبیث و موذی، بصورت دیوهائی کوچک جثه، دگر بار ظاهر شدند. بین ِ آنان کم نبودند آنانی که  روح ِ انسان را بعنوان مسکن و مأوا برگزیدند، اسباب کشی کرده، آن را به دلقک تبدیل کردند. همهء این شیاطین، اجنّه و دیوان با پنهان شدن زیر ِ عبای گَل و گشاد ِ همان قدّیسی نجات یافتند که قال ِ الوهیت آنان کنده بود. قدّیس زیلوستر، با برخوردی بزرگ منشانه، همهء آنان را زیر ِ چتر ِ حمایت خود گرفت. زیر ِ عبای هر قدّیسی برای فراوان چیزهای ناسوتی جا هست. در غیر ِ اینصورت مگر می شد که مشتی شیاطین ِ فلک زده بتوانند به شکوه ِ بی پایان ِ آسمان دستبردی بزنند. جشن های بزرگ ِ سال، جشن های مذهبی اند. در شب ِ زیلوستر ِ مقدّس، دیگر بار قدری از سرزندگی ِ پیشین ِ حیات فرا می روید که به انسان نهیب می زند تا بر سر ِ شأن و مرتبهءِ خویش، کلاه ِ زنگوله دار دلقکی گذاشته، بر شانهء همنوعش که کلاه بوقی ِ دلقکان بر سر دارد انگشت نوازش بکشد.
آیا جشن گرفتن در حالی که می دانیم چنین کاری تنها در فاصلهء میان ِ گورها میسر است، رواست؟
عجب پرسشی!
انگار که هرگز امکان ِ دیگری هم برای برپائی ِ جشن ها، جز در فاصلهء میان ِ گورستان هائی که از ازل، سلسلهء پایان ناپذیر ِ نسل ها بر روی زمین گسترده، وجود داشته.
انسان چنانچه ساده ورق باشد، گرایشی به فلسفه ندارد. زمانی که سال ِ کهنه در مه ِ خاکستری رنگ ِ گذشته فرو می رود و سال ِ نو، از درون ِ صبح آینده همچون خردسالی خنده رو بسوی مان می آید، آنوقت دست بدور ِ گردن ِ هم حلقه می کنیم، طوری که انگار همه با هم برادریم. در چنین حالت هائی غالباً  تا خرخره هم زیر ِ نشئهء پانچ (٣) قرارداریم .
نشاط ِ غریب و جنون آمیزی که در شب ِ زیلوستر ِ مقدس انسان را فرا می گیرد، پوچ و بی معنا جلوه می کند. کیست که بتواند از خوبی های فراوان ِ سالی که سپری شده، داد ِ سخن در دهد و کیست که اگر تا خرخره زیر ِ تأثیر ِ پانچ نباشد، از سال ِ نو براستی چیز ِ زیادی انتظار داشته باشد!
بشریت ِ اروپائی عصر تاریخی بزرگی را از سر می گذراند. بدین معنا که آسایش از این قارهء کهن رخت بربسته. در افق، برق ِ صاعقه بچشم می خورد. زمین ِ زیر ِ پایمان می لرزد. خدایان،  کوه ِ اُلمپ (۴) را در مه پوشانده اند. نمی دانیم در مورد ِ ما چه تصمیمی گرفته شده.
 
سرزندگی، ثمرهء پانچ نیست. پانچ ثمرهء سرزندگی ست. سرزندگی ِ غریب و جنون آمیز ِ شب مقدس ِ زیلوستر، جشن ِ شجاعت ِ قلب ِ انسانی ست. با کوه هائی از رنج در قفا، با کوه هائی از دلواپسی در مقابل، انسان گیلاسش را به آسمان بلند کرده، خنده سر می دهد. این خندهء قلبی ست دلاور که در سالن هائی که از دیوارهایشان شعله بر می خیزد، جشن ها را تا به پایان بر گزار می کند.
بگذار که دلقک بازی، جفتک پرانی هایش را اجرا کند. این تنها دلقکانند که شایستگی ِ کشاندن ِ دنبالهء فضیلت را دارند.
دلقکان در میان کثافات ِ خیابان جست و خیز می کنند تا مبادا قبای ارغوانی ِ فضیلت که دنباله اش را در دست خود دارند، از گِل و لای، خراش بر دارد.
سیصد و شصت و پنج روز ِ سخت را پشت سر، سیصد و شصت و پنج روز ِ سخت را در مقابلمان داریم. بیائید در این یگانه شب ِ زیلوستر ِ مقدس با قلبی شجاع، گیلاس پانچمان را بسلامتی ِِ شأن و مرتبهء روح انسان به آسمان بلند کنیم و بخاطر ِ شأن و مرتبهء روح ِ انسانی،خویشتن را به مسخرگی بزنیم.
باشد که خدایان به ما رحمت آورند.
 
 
 
Sylvester ۱
۲ منظور دوران ِ پیش از مسیحیت و اعتقاد به خدایان ِ یونان و رُم باستان است.
Punch٣
نوشابه ای الکلی که از پنج چیز ساخته می شود: چای، عرق، قند، آب و لیمو.
                        
Olymp۴ )
در اساطیر یونان کوهی که محل گردهمائی های خدایان بوده و در آنجا در زمینهء سرنوشت ِ بشر تصمیم گرفته می شده.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست