یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۷ -  ۲۹ آوريل ۲۰۰٨


پیروزی اصولگرایان چه نتایجی در پی دارد؟
دعوت از اصلاح طلبان معتقد به مبانی انقلاب و نظام به ایجاد یک جریان کارآمد اصولگرا!
معلوم نیست در عمل مجلس هشتم چه برنامه ای در پیش خواهد گرفت
مجلس هشتم باید بازداشتن دولت را از روش های نادرست جدی بگیرد
آسیب ها و نواقص متعدد در جریان اصلاح طلب و چاره یابی و شناخت آنها
عدم تبعیت دانش جعفری از سیاست های دولت می تواند جرمی نابخشودنی باشد
دولت به انتقادهای بزرگواران و عالی رتبگان سیاسی مذهبی و فرهنگی کشور اعتنایی نمی کند؟

حسین شریعتمداری مدیر روزنامه کیهان در سرمقاله دیروز این نشریه: همراهان ناهمدل نوشته است: شهید مجید شریف واقفی از اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود. او بعد از تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم با اعتراض شدید به اعضای مرکزیت از سازمان جدا شد و مدتی بعد توسط همان سازمان به شهادت رسید و پیکرش را در بیابان های اطراف مسگرآباد تهران به آتش کشیدند. همراه مجید چند تن دیگرنیز که با انگیزه های اسلامی جذب سازمان شده و ایدئولوژی مارکسیسم را بر نمی تافتند از سازمان جدا شده و یا فعالیت خود را به طور محسوسی متوقف کرده بودند. این عده در فاصله میان جدایی شریف واقفی از سازمان و شهادت او، با وی تماس گرفته و پیشنهاد کرده بودند که به اتفاق یکدیگر تشکیلات جدیدی ایجاد کرده و راه قبلی سازمان یعنی راه قبل از تغییر ایدئولوژی را ادامه دهند. مرحوم شریف واقفی در پاسخ گفته بود: اگر ساختار و ایدئولوژی اولیه سازمان خالی از اشکال بود، سرانجام آن به این نقطه نمی رسید بنابراین از کجا معلوم که ادامه همان راه به بیغوله دیگری نرسد و ناکجاآباد جدیدی پیش روی نباشد و پیشنهاد کرده بود که ابتدا باید گذشته را ارزیابی و نقد کنیم و بعد از کشف و رفع اشتباهات و ناخالصی ها به راه ادامه دهیم.شریف واقفی فرصت این نقد و ارزیابی را پیدا نکرد و مرکزیت مارکسیست شده سازمان به طرز فجیعی آن مجاهد راستین را به شهادت رساند. اما پیش بینی او بی کم و کاست تحقق یافت و رهبران سازمان که آن هنگام در زندان بودند اگرچه تغییر ایدئولوژی سازمان را محکوم کرده و مرکزیت بیرونی را اپورتونیست چپ نما ! نامیدند ولی بعد از آزادی همان راه گذشته سازمان را ادامه دادند و نهایتاً از بیغوله ای هزاران بار نفرت انگیزتر و مشمئزکننده تر از تغییر ایدئولوژی سازمان سر برآوردند و به ابواب جمعی ارتش بعثی عراق، پیاده نظام آمریکا و اخیراً پادوهای بی شخصیت رژیم صهیونیستی تبدیل شدند. نکته عبرت انگیز دیگر آن که برخی از همان اعضای سازمان که بعد از جدایی شهید شریف واقفی از سازمان جدا شده و یا برای ادامه راه با تردید جدی روبرو شده بودند، بعدها تردیدهای خود را جدی نگرفته و با سازمان همراه شدند و نهایتاً به همان بیغوله رسوایی برانگیز و ذلت باری رسیدند که امروزه سازمان منافقین در آن دست و پا می زند!
روی سخن در این نوشته با آن دسته از اصلاح طلبان است که نشان داده اند نسبت به مبانی و آموزه های اسلام و انقلاب وفادارند و اگر در پاره ای از موارد با اصولگرایان اختلاف نظرهایی دارند و اداره امور کشور را به گونه ای متفاوت می پسندند، اما در اهداف نهایی و تعریف شده نظام با اصولگرایان اختلاف نظر چندانی ندارند. این طیف از اصلاح طلبان شاید داستان مورد اشاره درصدر این نوشته را برای ورود به موضوع مناسب ندانند و ابرو درهم کشیده و مقایسه میان جبهه اصلاحات و سازمان یادشده را قیاس مع الفارق تلقی کنند. ولی اولاً؛ در مثل مناقشه نیست و ثانیاً این نوشته با ارائه برخی از شواهد و قرائن میان طیف مورد اشاره از اصلاح طلبان و سایر افراد و گروههای این جبهه تفاوت قائل شده است و… بخوانید:
۱ـ انتخابات چند سال گذشته و از جمله انتخابات اخیر مجلس هشتم به وضوح نشان داد که مردم از مدعیان اصلاحات رویگردان شده و آنها را برای حضور در کانونهای تصمیم ساز و سیاست پرداز نظام شایسته نمی دانند. این واقعیت غیرقابل انکار را برخی از شخصیتهای حاضر در جبهه اصلاحات پذیرفته و به آن اذعان نیز دارند در مقابل این گروه طیف دیگری از مدعیان اصلاحات را می توان دید که کماکان بر توهمات قبلی خود اصرار می ورزند و بعضاً حرفهای خنده داری هم می زنند نظیر آن که اصولگرایان اعم از ریاست جمهوری، خبرگان، شوراهای اسلامی شهر و روستا و مجلس شورای اسلامی در مجموع منتخب و نماینده ۱٣ درصد از مردم هستند! و این اقلیت ۱٣ درصدی زمام امور اجرایی و قانونگذاری کشور را برعهده گرفته اند! و… روی سخن به این طیف از مدعیان اصلاحات نیست چرا که برخی از آنان به تنها چیزی که اهمیت نمی دهند عقل و منطق و محاسبه است و برخی دیگر نیز به گواهی اسناد موجود، مأمورند و چاره ای جز انجام مأموریت ندارند. سخن اصلی این نوشته ضرورت مرزبندی اصلاح طلبان معتقد به مبانی و آموزه های نظام با همین طیف بی منطق و یا مأموران کذایی است زیرا خنجر نفاقی که این گروه برکشیده اند، قبل از مردم و اصولگرایان بر پهلوی اصلاح طلبان معتقد به نظام فرورفته است.
۲ـ در جبهه اصلاحات پیرامون چرایی و علت یا علتهای رویکرد این مردم از اصلاح طلبان اظهارنظرهای متفاوتی می شود: نظیر رقابتی نبودن انتخابات مجلس هشتم که در ۷۰ درصد رقابتها میان اصولگرایان و اصلاح طلبان، پیروزی با اصولگرایان بوده است و یا رد صلاحیت افراد شاخص و شناخته شده اصلاح طلبان که صرف نظر از ضرورت ردصلاحیت افراد فاقد صلاحیت در بسیاری از حوزه ها از جمله در دور دوم تهران با وجود آن که نامزدهای اصلاح طلبان شناخته شده تر و معروفتر از نامزدهای اصولگرایان بودند ولی مردم آنها را انتخاب نکرده و به اصولگرایان رأی دادند و یا گفته می شود اگر مردم می آمدند! نامزدهای اصلاح طلب را انتخاب می کردند، این درحالی است که ۶۰ درصد مردم در دور اول انتخابات حضور داشتند و نزدیک به ۷۲ درصد اصولگرایان را انتخاب کردند و در دور دوم نیز مثل همیشه اگر چه حضور کمتر بود ولی باز هم رویکرد به اصولگرایان بود. مفهوم دیگر دیدگاه مورد اشاره آن است که معدود نامزد اصلاح طلب نیز که به مجلس هشتم راه یافته اند، برگزیده واقعی مردم نبوده اند!! و…
اما صرف نظر از این گونه اظهارنظرهای بی اعتبار و غیرمنطقی شماری از اصلاح طلبان پایبند به آموزه های نظام درباره رویگردانی مردم از اصلاح طلبان نظر دیگری دارند. آنها انکار نمی کنند که عملکرد و مواضع اصلاح طلبان در دولت گذشته، مجلس ششم شورای شهر اول تهران و مطبوعات مدعی اصلاحات، علت اصلی رویگردانی مردم از این جبهه بوده است. این درک صحیح و منصفانه را باید گام بلندی به جلو تلقی کرد و نشانه هوشیاری طیف یاد شده، ولی متأسفانه برخی از راهکارهایی که برای خروج از این بن بست ارائه می کند نه فقط راهکار موثری نیست بلکه در نهایت به همان نقطه ختم می شود که امروزه در آن ایستادند، چرا؟…
٣ ـ لاپلاس، ریاضی دان معروف فرانسوی می گفت؛ اگر کسی پشت به خورشید در کویر حرکت کند، همواره سایه خود را پیش روی خویش خواهد داشت و نباید تصورکند که با افزودن بر سرعت خود می تواند از سایه خویش جلو بزند وآن را در نقطه ای جابگذارد! چرا که طبیعت اینگونه دویدن، سایه خویش در پیش روی داشتن است.
طیف مورد اشاره از دوستان اصلاح طلب، گاه از عملکرد نامناسب و مواضع ضددینی، غیرمردمی و در برخی از موارد، از مواضع مشکوک و آمریکاپسند آن طیف از مدعیان اصلاحات که آنها را افراطی می دانند به شدت گلایه می کنند ولی در سرفصلهای تعیین کننده نظیر انتخابات با همان طیف ائتلاف کرده و کنار یکدیگر قرار می گیرند و در نتیجه، تمامی سوابق و عملکرد سوء و پلشت آنها را بر خود بارمی کنند. شاید بر این باور ـ بخوانید توهم ـ هستند که در جریان این ائتلاف، از ظرفیت و توانمندی طیف مورد اشاره سود برده اند! غافل از آن که این طیف نه از ابتدا چیزی داشته اند و نه در طول راه چیزی یافته اند، آنان برای طیف اصلاح طلبان معتقد به مبانی اسلام و نظام بارخاطرند نه یار شاطر و بدنامی می آورند و زحمت می افزایند. در یک کلام، شتر مجنون هستند که به قول ملای رومی، میل کوی لیلی نداشت و برخلاف میل مجنون گام برمی داشت.
۴ـ چرا اصلاح طلبان معتقد به مبانی و اصول انقلاب و نظام مانند مجنون از ناقه ناهمراه پیاده نمی شوند و به پای خود راه کوی لیلی را پیش نمی گیرند؟! شاید جدایی از افراد و گروههایی که سالها در کنار یکدیگر بوده و به عنوان دو روح در یک بدن شناخته شده اند بر ایشان تلخ و ناگوار است! و تصور می کنند در ادامه راه می توانند این ناقه ناهمراه را با خود همراه سازند و راه پیش روی را هموار! اگر چنین باشد ـ که به نظر می رسد چنین است ـ سخت در اشتباهند، زیرا همراه ناهمدل آنان نیز در همیشه اندیشه است و از آنجا که بارها بی اعتقادی و یا دستکم، بی اعتنایی خود به مبانی و اصول را نشان داده است، بیم آن می رود که طیف معتقد به مبانی در همراهی با آنان مصداق این مثل معروف باشد؛ شد غلامی که آب جوی آرد، آب جوی آمد و غلام ببرد !
۵ـ چاره چیست؟… چاره کار دل کندن اصلاح طلبان معتقد به مبانی و اصول از همراهان ناهمدل خویش است. داروی این نسخه اگرچه ممکن است که تلخ باشد ولی به یقین شفا در پی دارد و صدالبته، قرصهای مسکن، هرچند برای مدتی کوتاه درد را تسکین می دهند، اما نه فقط جای داروی شفابخش تلخ را نمی گیرند، بلکه بر شدت بیماری نیز می افزایند. در میان طیف یاد شده از اصلاح طلبان ـ منظور سردمداران این جبهه است و نه بدنه آن ـ افراد و شخصیتهای خوش سابقه، کارآمد و صاحب اندیشه ای وجود دارند که چنانچه از ناقه مجنون فرودآیند، بر ظرفیت و کارآمدی نظام، مخصوصاً در شرایط کنونی، به یقین می افزایند.
و کلام آخر این که شاید این دوستان به علت برخی از تفاوت دیدگاهها با اصولگرایان، خروج از جبهه اصلاحات و رویکرد به جبهه اصولگرایان را خوش ندارند که در این صورت باید گفت: اصولگرایی دامنه ای به مراتب گسترده تر از اصولگرایان دارد و دوستان مورد اشاره می توانند با حفظ تفاوت نظرها و اختلاف سلیقه های خود یک جریان کارآمد، موثر و اصولگرا، جدای از جریانات اصولگرای شناخته شده کنونی باشند. مگر اصولگرایان ضمن آن که اهداف مشترکی دارند، با یکدیگر در برخی از زمینه ها اختلاف نظر ندارند؟

نتایج پیروزی اصولگرایان
روزنامه اعتماد با عنوان: از عجایب شکست ها و پیروزی ها نوشته است: در اینکه اصلاح طلبان در انتخابات دوره هشتم مجلس شکست خوردند شکی نیست، اگر این شکست را ناشی از رویگردانی اکثریت مردم از ایشان ندانیم و به دلایلی چون نابرابر بودن فضای انتخاباتی و ردصلاحیت های گسترده چهره های صاحب رأی اصلاحات استناد کنیم، در آن صورت وجهه یی دیگر از شکست خودنمایی می کند که در نوع خود یک هزیمت سخت و تاریخی است و اسباب تاسف و تاثر را فراهم می سازد. اصلاح طلبان در انتخابات اخیر نتوانستند شرایط کلی و پیرامونی سیاسی را تغییر داده و رقیب را وادار به رعایت حداقلی از شرایط معمول و متعارف کنند و جالب اینکه هیچ اتفاقی هم بر اثر نوع برگزاری انتخابات نیفتاد. نام این واقعه را هرچه بگذاریم هیچ از واقعیت موجود در جامعه نخواهد کاست. چه اینکه نهادینه شدن انتخابات آزاد و رقابتی هدفی به مراتب بزرگ تر و تاریخی تر از پیروزی اصلاح طلبان بود. شماردن دلایل و علل عدم موفقیت اصلاح طلبان خود مجال و مقال جداگانه و مفصلی را طلب می کند اما قبل از پرداختن به ذیل این بحث به نظر ضروری می رسد که صورت سوال و مساله به خوبی طرح شود. اصلاح طلبان از چه چیزی شکست خورده اند؟ آیا واقعاً جامعه از آنها رویگردان شده است؟ چرا آنها تنها هنگامی پیروز می شوند که مشارکت مردم در اوج خود باشد؟ چگونه می توانند برای خود یک پایگاه ثابت مردمی بسازند؟ کی این پایگاه امکان ساختن پیدا می کند؟ آیا مستقل از حکومت امکان تشکیل یک پایگاه منسجم و قابل مدیریت وجود دارد؟اگر به سوالات فوق به خوبی پاسخ داده شود و در اطرافش بحث های متقن و کارشناسانه و مسئولانه صورت بگیرد شاید در ابتدای راهی قرار بگیریم که امتدادش کاملاً مشخص و ناظر به چرخش چرخ توسعه اجتماعی و فرهنگی است. اگر شکست ها پله ای برای تامل و ترقی نباشد هزیمتی ذاتی و غیرقابل بازگشت خواهد شد. اما در میانه پیروزی سرد محافظه کاران که حتی برای خودشان موجبات سرور و برپایی جشن و شادمانی نشد یک نکته مهم به چشم می خورد که شکافتنش خالی از فایده نیست. راستی محافظه کاران در چه چیزی پیروز شده اند و از چه کسی و در راه کدام هدف از رقیب سبقت جسته اند؟ در همه جای جهان شکست ها و پیروزی های سیاسی حاوی معانی و اثرات مشخص سیاسی، اجتماعی است، وقتی در ایتالیا حزب برلوسکونی پیروز می شود در سیاست خارجی نزدیکی به آمریکا و در سیاست داخلی توسعه اقتصادی در دستور کار قرار می گیرد و همه طرف ها اعم از مردم و دولت ها با یک پدیده نوظهور روبه رو نمی شوند. در انگلیس پیروزی حزب محافظه کار یا حزب کارگر هم معانی نسبتاً دقیق خود را دارد و در فرانسه و آمریکا و هند و ژاپن هم تقریباً وضع به همین منوال است. اما حداقل در حال حاضر در کشور ما مشخص نیست که پیروزی اصولگرایان در عمل چه نتایج مشخصی به بار می آورد؟ مجلس هفتم که ابتدا و در دوران تصدی محمد خاتمی سیاست تثبیت قیمت ها را در پیش گرفت در میانه راه آن را رها کرد و در زمینه اقتصادی دیگر یک خط سیر مشخص از خود بروز نداد، در زمینه مسائل سیاسی هم جز انتشار برخی از بیانیه ها تحرک قابل ملاحظه ای حتی در پشتیبانی از دولت همسوی خود به خرج نداد. حال و در هنگامه اختلافات شدید در میان اصولگرایان که تا تغییرات بی سابقه در کابینه دولت پیش رفته است، معلوم نیست در عمل مجلس هشتم چه برنامه ای در پیش خواهد گرفت و پیروزی اش چه نتایج معین و تعریف شده ای خواهد داشت؟ در واقع یکی از مبهم ترین پیروزی های سیاسی در انتخابات مجلس هشتم محقق شده است و چه بسا اگر از خود اولیای اصولگرا پرسیده شود خط مشی مشخص و مدونی برای عرضه ارائه نکنند، کمااینکه تاکنون هم جز اشارات کلی و شعارگونه برنامه ای در زمینه های مختلف نداده اند.
به تعبیر دیگر در حال حاضر با رویداد پیش آمده در انتخابات در آینده مسائل سیاسی اعم از تعامل میان مجلس و دولت و میزان تاثیرگذاری آن در روابط خارجی و رویکرد چاره جویانه اش در برابر تورم افسارگسیخته ابهامی غریب پیش آمده که در هیچ دوره ای حتی دوره هایی که مجلس در اختیار محافظه کاران بوده است وجود نداشته است. به نظر می رسد طول زمان زندگی و شادابی شعارها و برنامه های اصولگرایان چندان نبوده است که از مجلس هفتم عبور کند و تا مجلس هشتم موتور محرکه ای و منبع انگیزاننده ای باشد. باید منتظر حوادث ماند تا از ورای آنها رویکرد احتمالاً جدید و البته پراکنده محافظه کاران مشخص شود. از عجایب سیاست در ایران همین است که چندان معلوم نیست اصلاح طلبان از چه چیزی و برای چه شکست خورده اند و اصولگرایان بر چه چیزی و با کدام برنامه پیروز شده اند؟

بازداشتن از روش های نادرست
روزنامه همشهری با عنوان: بازنگری ۶+۵ نوشته است: ۱ـ اصولگرایان در مجلس هشتم پیروز قاطع انتخابات شدند. این اقبال عمومی بار مسئولیت و ایفای تکلیف دینی و قانونی را برای جریان اصولگرایان که گفتمان تحول خواهی، عدالت طلبی، خدمت صادقانه و بی منت به مردم پیشرفت و اعتلای ایران اسلامی و اولویت در برنامه ها برای حل مشکلات اقتصادی را در سپهر برنامه تبلیغاتی خود قرار داده است بسیار صعب و دشوار می کند.
۲ـ مهار تورم و تعیین آن به عنوان اولویت اول کشور و قوه مقننه از برنامه های اصولگرایان مجلس هشتم است. در حال حاضر تورم، مهم ترین مشکل عامه مردم و به ویژه طبقات کم درآمد است. تورم شدید نه تنها مغایر عدالت و تشدیدکننده شکاف فقیر و غنی است، بلکه تولید و سرمایه گذاری و اشتغال را نیز مختل می کند. نمایندگان مجلس هشتم باید با ابزارهای قانونی در اختیار خود، رشد بیش از حد نقدینگی را مهار و انضباط مالی را بر نهادهای پولی ـ مالی کشور تحمیل کند.
٣ـ عملی شدن سند چشم انداز و اجرایی شدن اصل ۴۴ از موارد جدی در دستور کار مجلس هشتم خواهد بود. اصل ۴۴ را برخی انقلاب اقتصادی خوانده اند. رهبری خردمند بارها بر اجرای همه آن و لزوم بسیج امکانات و منابع کشور برای ملی شدن آن تأکید ورزیده اند؛ مجلس هشتم باید دولت را موظف به ارائه گزارش نوبه ای به طور مستمر از اجرایی شدن اصل ۴۴ کند و برنامه ای زمان بندی شده را برای نیل به این مهم تدوین کرده و به کار بندد.
۴ـ مجلس هشتم باید کمک به دولت نهم از طریق هدایت قوه مجریه به مسیر صحیح و بازداشتن دولت از اجرای سیاست ها و روش های نادرست را جدی بگیرد.
۵ ـ از روزهای آینده بحث انتخابات دهم ریاست جمهوری و شیوه حضور در این انتخابات مورد بحث قرار خواهد گرفت. باید تاکید کنیم که خوشبختانه با درک ضرورت شرایط کنونی و با همت بلند جمعی از نیروهای خدوم و دلسوز نظام در مجموعه اصولگرایان از اواخر سال ٨۵ و اوایل سال ٨۶ جبهه متحد اصولگرایان (یا همان ۶+۵) تشکیل شد که دستاوردهای خوبی داشته اما برای تداوم این کار بزرگ لازم است همه طیف های اصولگرا خود را در این مجموعه ببینند و احساس نشود که طیفی از جبهه متحد بیرون مانده است.
۶ـ وحدت برای اصولگرایان یک راهبرد دائمی است لیکن شیوه رسیدن به وحدت با توجه به وضعیت زمانی متفاوت است؛ ضرورت دارد مکانیسم ۶+۵ آسیب شناسی شود و با رفع کاستی ها و نواقص، شیوه کارآمدتری برای مراحل بعدی داشته باشیم.

آسیب ها و نواقص جریان اصلاح طلب
روزنامه کارگزاران با عنوان: این طور هم نمی ماند به بررسی نتایج انتخابات مجلس پرداخته و به نواقص جناح اصلاح طلب در این انتخابات اشاراتی دارد. این نقد را در پی نقل کرده ایم: سرانجام دومین مرحله انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی هم برگزار شد و ارزیابی و رفتارشناسی بازیگران حاضر در صحنه این رقابت ها از چند منظر قابل بررسی و تدقیق است. سخن نخست اینکه همه ما یعنی اصلاح طلبان و جریان رقیب بایستی پذیرای شکست یا پیروزی خود باشیم. به رسمیت شناختن حق رقیب و رعایت حریم گروه های سیاسی فعال در صحنه اولین مرحله از تمرین دموکراسی و منش دموکراتیک به شمار می رود. صرف نظر از نتایج انتخابات مرحله اول هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی و اینکه همچنان افکار عمومی به دلیل عدم تن دادن مجریان و ناظران به بازشماری آرا و در اختیار قرار دادن صورتجلسات صندوق های اخذ رای تشکیک جدی دارد، می توان گفت اکنون تا حدودی نسبت به نتایج مرحله دوم انتخابات اطمینان وجود دارد، اما نتایج حاصله از آن و فهرست راه یافتگان به مجلس شورای اسلامی حاوی تجربه های گرانقدری برای نیروهای فعال در صحنه انتخابات است که بدون شک بازخوانی و پندآموزی از آنها حائز اهمیت است.
الف: اردوگاه اصولگرایان در این مرحله از انتخابات از رانت های متعددی برخوردار بودند؛ رانت هایی که هر شنونده منصف و هر ناظر بی طرفی آن را تایید کرده و گواهی می دهد که بهره گیری از آنها تاثیر بسزایی در تغییر نتیجه انتخابات خواهد داشت.
۱ ـ یکدست بودن مجریان و ناظران انتخابات بدون حضور ناظران بی طرفی که وابستگی به جریان رقیب داشته باشند و یا حداقل با جریان برگزارکننده انتخابات همسو نباشند. همین امر در چینش مسئولین صندوق ها، نحوه شمارش آرای ماخوذه و عدم دقت نسبت به آرای طیف مقابل و تغییرات آرای جریان خودی بسیار موثر است و می تواند حوادث مهمی را سبب شود. به عبارت دیگر می توان گفت در این دوره از انتخابات مجلس همسویی نهادهای مجری و ناظر در فرآیند رای گیری پدیده ای بی نظیر در تاریخ جمهوری اسلامی بود.
۲ ـ بهره مندی و بهره گیری اصولگرایان یا جریان موسوم به راست از حمایت بخش های مختلف حاکمیت از جمله تفسیر به رای کردن نظرات تشویق گرایانه مقام معظم رهبری برای شرکت همگانی در انتخابات و انعکاس همه جانبه بیانات و نوشتار مسئولین اجرایی، تقنینی نظام جمهوری اسلامی با ابزارهای مختلف سمعی و بصری، الکترونیکی و مخابراتی (SMS) در تیراژ بسیار وسیع و با استفاده از امکانات دولتی. این بهره گیری ها از سخنان رئیس جمهور و رئیس مجلس شورای اسلامی در حالی صورت گرفت که بایستی این دو مقام عالیرتبه در برخورد با جریانات و گروه های سیاسی عدالت را رعایت کرده و نسبت به حقوق همه رقیبان اهتمام ورزند.
٣ ـ هماهنگی بیش از حد و همگامی دستگاه های نظارتی و اجرایی برای حضور نمایندگان نامزدهای جریان اصولگرا در پای صندوق های رای در کنار حضور جریان های همسو که در پیش ذکر شد.
۴ ـ حمایت آشکار و پنهان بعضی نهادهای نظام که علی الاصول طبق فرامین امام راحل نباید در منازعات سیاسی جریانات فعال موضع گیری کنند؛ اما این حمایت ها به گونه ای بود که شاهد بودیم این رفتار به صورت آشکار به دنبال تخریب جریان اصلاح طلب و رقیبان حاضر مطرح شد. در کنار این مسئله استفاده همه جانبه از امکانات بالفعل و بالقوه دستگاه های ذیربط برای این منظور هم مشهود بود.
اظهارات و سخنرانی جانشین… در بخش اداری یکی از نهادهای نظامی کشور که در هفته تبلیغات انتخاباتی و در وزارت راه و ترابری مطرح شد و سخنران محترم طی آن تاکید کرد که نباید بگذارید حتی یکی از اصلاح طلبان هم از تهران به مجلس راه یابد شاهد این مدعاست.
۵ ـ عدم تمکین به فرامین قانونی در جهت خودداری از تبلیغات در پای صندوق های رای و توزیع اوراق تبلیغاتی جریان موسوم به جبهه متحد اصولگرایان در هنگام رای گیری هم یکی از موارد است که گزارشات متعدد ناظرین کاندیداها به ستاد انتخابات اصلاح طلبان و گزارش های بازرسان ویژه وزارت کشور هم در تایید این سخن موجود است.
۶ ـ و در پایان هم باید گفت که استفاده از رانت ویژه ردصلاحیت ها توسط شورای نگهبان و نهادهای اجرایی و نظارتی انتخابات و فقدان چهره های کارآمد و مطرح جریان رقیب اصولگرایان صحنه را برای بازی برد ـ برد این جناح سیاسی آماده کرد، اما از سوی دیگر در جریان اصلاح طلب هم آسیب ها و نواقص متعددی مشاهده شد که شناخت هر کدام و چاره یابی آنها می تواند راهگشای آینده باشد.
الف: وجود دیدگاه های ناب طلبانه نسبت به دموکراسی و عدم تعامل با بخش هایی از حاکمیت که نظرات آنان به هر حرکتی در جامعه تاثیربخش است.
ب: عدم انسجام و شیخوخیت در جریان اصلاح طلبی، به گونه ای که در مرحله اول انتخابات مشاهده کردیم که حداقل سه لیست متفاوت با نام اصلاح طلبان در صحنه مطرح شد.
ج: عدم تصمیم گیری صریح نسبت به تخلفات صورت گرفته توسط جریان رقیب و واکنش منطقی نسبت به آن به طوری که سبب سردرگمی در طیف هواداران و حامیان این جریان شد.
د: فقدان همراهی بخش عظیمی از اصلاح طلبان با ستادهای انتخاباتی همین جریان که تنها با توجیه اینکه هر حرکتی در مقطع کنونی با شکست مواجه خواهد شد و یا محکوم به شکست است صورت گرفت.
ح: شخصیت محوری بیش از حد در جریان اصلاح طلبی. واقعیت این است که به رغم تاثیرات بی نظیر و کم نظیر شخصیت های برجسته ای همچون آیت الله هاشمی رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی، مهدی کروبی و تاثیرپذیری احزاب از این بزرگواران به گونه ای رقم خورده است که آنان بدون توجه به تصمیمات ساختاری درون تشکیلاتی خویش سهم ویژه و فضای بیش از حد انتظاری را برای ایشان قائلند. بایستی گفت فارغ از اینکه تجربه بزرگان در هدایت و راهبری جناح سیاسی مزبور کتمان ناپذیر است لیکن تشکیلات و تصمیمات گروهی از اولویت مهم تری برخوردارند.
خ: نتیجه گرا بودن بخش هایی از جریان اصلاح طلبی و عدم تحمل شکست در جریانات انتخاباتی که منجر به وازدگی و یأس سیاسی نیروها و بدنه تشکل های سیاسی می شود. این رفتار به طوری است که متاسفانه مشاهده می شود پس از هر شکستی نامزدهای اصلاح طلبان یاران و هواداران خود را فراموش کرده و حتی برای تشکر و قدردانی از زحمات آنان هم وقت نمی گذارند؛ گویی نیروهای هوادار تنها موظف به انجام تکلیف بوده و نیازی به حمایت رهبران ندارند.
این در حالی است که بزرگان و شخصیت های هر کدام از گروه ها و تشکل های سیاسی اصلاح طلب باید پس از پیروزی و یا شکست در رقابت های انتخاباتی آداب فعالیت های دموکراتیک را رعایت کنند.
کلام آخر اینکه اصولگرایان بدانند این رانت ها و حمایت ها و شرایط یکسویه ماندگار و پایدار نخواهد ماند و همان طور که از قبل هم گفته اند این طور هم نمی ماند بلکه شرایط تغییر خواهد کرد و این سنت غیرقابل انکار تاریخ است.
خلاصه سخن این است، حال که اصولگرایان به مدد رانت ها و براساس ویژه خواری به مجلس راه یافته اند از این پس به آداب دموکراتیک پایبند بوده و خود را در معرض آرای واقعی مردم قرار دهند.
اصلاح طلبان هم باید بدانند که به هر صورت نتوانستند حدود ۹۰ درصد مردم را قانع کنند تا پای صندوق های رای حاضر شوند (در خوشبینانه ترین حالت رای دهندگان مرحله دوم انتخابات در تهران تنها ۹ درصد واجدین شرایط بودند). مردم چشم امید به کسانی خواهند بست که در سختی ها و مرارت ها شکیبا بوده و در پیروزی ها بردبار باشند. ایرانیان به پای افرادی خواهند ایستاد که مستحکم و استوار روی پای خود بایستند و شهروندان را در سختی ها و شادی های خویش شریک بدانند.
پس تدبیر باید کرد… تدبیر باید کرد، زیرا در ماه های آینده امر بسیار مهم تری به نام انتخابات ریاست جمهوری در پیش است که درباره آن سخن بسیار است.

جرم نابخشودنی دانش جعفری
روزنامه ایران در سومین مقاله خود پیرامون اظهارات وزیر برکنار شده اقتصاد و دارایی و نقد سخنان وی با عنوان جرم واقعی این است نوشته است: اظهارات آقای دانش جعفری در لحظه وداع با وزارت اقتصاد و دارایی که لبخند و شادی را برای مخالفان دولت در پی داشت باید از جنبه های مختلف مورد نقد و بررسی قرار گیرد. گرچه این مقال مجالی برای ورود به آن نیست اما در عین حال نمی توان یک واقعیت روشن را که بعضاً بر روی آن سرپوش گذاشته می شود، نادیده انگاشت و به سادگی از کنار آن عبور کرد. وزیر سابق اقتصاد و دارایی، به وضوح این نکته را روشن ساخت که او از اجرای سیاستهای اقتصادی دولت سرباز می زد و در برابر آن می ایستاد. در دفاع از این موضع آقای دانش جعفری، آقای مجید انصاری در اظهارات اخیر خود، جرم وی را مقاومت در برابر سیاست های دولت عنوان کرد.
اما حقیقت این است اگر به سبک آقای انصاری بخواهیم برای آقای دانش جعفری جرمی در نظر بگیریم، این جرم چیز دیگری است. آقای دانش جعفری یک عضو مهم و برجسته دولت نهم محسوب می شد که سکان مدیریت یکی از حساسترین ارکان اداره کشور یعنی اقتصاد را در اختیار داشت و پیمان بسته بود به عهد خود با مردم و منتخب ملت متعهد باشد بنابراین عدم تبعیت او از سیاست های دولت می تواند جرمی نابخشودنی باشد که نسبت به آن، آشکارا غمض عین شد، اما در ورای این پیمان شکنی توجیه ناپذیر آقای دانش جعفری که در عمل موجب مختل ساختن سیاستهای اقتصادی دولت و رئیس جمهور طی سه سال گذشته گردید، یک سوال اساسی وجود دارد. او مجری سیاست های چه کسی یا چه جریانی بود آیا جز این می توان گفت که وضعیت امروز اقتصاد کشور، ثمره اجرای سیاست ها و دیدگاههای آقای دانش جعفری است دیدگاهی که وزیر سابق اقتصاد به مغایرت آن با دیدگاه رئیس جمهوری اعتراف کرد.
برخلاف تصور رایج در افکار عمومی، به نظر می رسد که دکتر احمدی نژاد برای انتخاب اعضای کابینه اش در برابر موانع و محدودیت های زیادی قرار داشته است. یعنی دست او برای انتخاب فرد اصلح از عناصر صاحب صلاحیت که از بن دندان با دیدگاه ها و سیاستهای او همراه، همصدا و همسو باشند، باز نبوده است. پیمان بستن با یکایک وزیران کابینه نیز حاکی از همین واقعیت است زیرا به نظر می رسد که دکتر احمدی نژاد از این طریق، تلاش کرده است تا افراد گزینش شده برای مصادر امور در دولت را به پی جویی و اجرای سیاست ها و دیدگاههای دولت نهم و خدمت بی منت به مردم متعهد سازد.
مظلومیت دولت نهم آنگاه مضاعف می شود که برخی از این افراد به جای پایبندی به پیمان خویش با رئیس جمهور و مردم، به دنبال انجام تعهداتی دیگر باشند. بلند شدن صدای اعتراض و ستیز با تغییرات در کابینه، نمی تواند بی دلیل باشد. این مخالفت ها فقط ناشی از روحیه محافظه کاری، سکون و حتی عقب گرد مخالفان نیست، بلکه بیش از هر چیز، می تواند متأثر از این امر باشد که تیغ جراحی دکتر احمدی نژاد به جای حساسی نشسته است.
کسانی که از بیرون دولت و با اعمال نفوذ، پای خود را در کفش رئیس جمهور کرده اند، لطفاً رفتار خود را اصلاح کنند و به قواعد بازی پایبند باشند زیرا تیغ جراحی تیز است و برا.
به هر روی جا دارد به این نکته توجه کنیم که ترمیم کابینه در این دولت یک سیاست از قبل اعلام شده بر اساس اصالت هدف است. همه ما ابزار هستیم و ملت هدف. فرصت اشتباه کردن و محافظه کاری نداریم. وزرای جدید یا قدیم این کابینه هیچ یک سیاست باز و قدرت طلب نبوده و آرزوی وزارت نداشته و ندارند، همه ما باید به امانت بزرگ خدا و مردم و فرصت محدودی که در اختیار داریم بیندیشیم.

بی اعتنایی به استفاده ها
روزنامه اعتمادملی در سرمقاله دیروز خود گوش شنوا معتقد است دولتمردان کم طاقت شده اند و دولت به انتقادهای بزرگواران و عالی رتبگان سیاسی، مذهبی و فرهنگی کشور اعتنایی نمی کند.
اعتمادملی نوشته است: با وجود آنکه این روزها بسیاری ازدولتمردان کم طاقت شده اند و به لطایف الحیل سعی می کنند با ردیف کردن اتهامات رنگارنگ منتقدان را به عنوان نیروهای خبیثی به جامعه معرفی کنند که کمر به شکست دولت بسته اند اما کیست که نداند این استراتژی تلاش برای سرپوش گذاردن بر ناکارآمدی و عدم پذیرش خطاهایی است که هزینه هایی گزاف به کشور تحمیل کرده است.
تکیه دولت بر این استراتژی زمانی به بن بست می رسد که برخی شخصیتها و مراجع گرانقدر که در نیت خیرخواهانه آنها ذره ای نمی توان تردید روا داشت زبان به انتقاد از آنچه در جامعه پدید آمده می گشایند.
سخنان حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی در جمع مسئولان خبرگزاری دانشجویان و انتقاد ایشان از گرانی و تورم شدید که گریبانگیر کشور شده است بی گمان باید در ردیف هشدارهای مشفقانه و دلسوزانه ای قرار گیرد که پیش از این نیز از سوی برخی دیگر از آیات عظام و شخصیتهای عالیرتبه کشور مطرح شده بود.
اوضاع نابسامان اقتصادی و تصمیم گیری های ناگهانی و غیرکارشناسی در دوسال و نیم گذشته اکنون چنان رخ نموده که به رغم فضای شبهه افکنانه ای که از سوی برخی صاحبان قدرت علیه منتقدان پدید آمده است، مشفقان و دلسوزان انقلاب و نظام سکوت را جایز نمی دانند.
جدا از انتقاد حضرت آیت الله موسوی اردبیلی از اوضاع اقتصادی مردم، نکته با اهمیت دیگر در سخنان ایشان تاکید بر ضرورت جریان آزاد و پویای اطلاع رسانی در کشور است. جریانی که چنانچه تحدید شود یا از رونق و پویایی بیفتد بی گمان جامعه از مطالبات و حق خود برای آگاهی از آنچه در این سرزمین می گذرد چشم پوشی نخواهد کرد بلکه اطلاعات را از مجاری دیگری به دست خواهد آورد که درباره نیت خیرخواهانه آنها هیچ تضمینی وجود ندارد؛ همان گونه که بستن فضای سیاسی و به انفعال کشیدن نیروهای سیاسی ریشه دار، عرصه را برای جولان برخی نحله های فکری انحرافی فراهم می آورد که این نکته نیز مورد زنهار حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی درباره برخی تحرکات در دانشگاهها قرار گرفته است.
به هرحال به نظر می آید چنانچه گوش شنوایی برای پذیرش عملی این انتقادها بین دولتمردان نباشد و انتقادهای بزرگواران و عالی رتبگان سیاسی، مذهبی و فرهنگی کشور که این روزها فزونی یافته درچارچوب همان استراتژی بی اعتنایی دولت به منتقدان تعبیرو تفسیر شود، بی تردید روزهای خوبی نه در انتظار مردم خواهد بود و نه در انتظار کسانی که اتکا به پول بادآورده نفت آنها را مدهوش و دچار ناشنوایی و لجبازی مزمن کرده است.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست