سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

یتیم خانه و کدخدای ده بیوه زنان


مهدی حسین زاده


• بجاست به اصلاح طلبانی که گذر زمان ثابت نموده داعیه قدرت طلبی دارند نه اصلاح طلبی، یادآور شد: "با نعش اصلاحات کاسبی نکنید." ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۱ ارديبهشت ۱٣٨۷ -  ٣۰ آوريل ۲۰۰٨


چنین نقل است که یک سیاست پیشه عقد ازلی وابدی با سیاست می بندد و آنگاه که سیاست و دولت از او روی برمی گرداند به جرگه بیوگان سیاسی می پیوندد و سامان یتیم خانه در راس امورش قرار می گیرد. به یتیم خانه حزبش بازمی گردد و جهت رتق وفتق امور درخواست اعانه عمومی می کند و از آن جهت که بی اخلاقی سیاسی در راس امورش بوده است لذا همین بی اخلاقی سیاسی شالوده یتیم خانه را نیز از هم می پاشد و بیوگان اخلاق گریز با تمسک به هر بزک وعشوه ای سودای وصالی دگر در سر می پرورانند و اینچنین امنیت جامعه به فدای هرزگی سیاسی می گردد.
سه سال پیش اصلاحات مُرد و هنوز اصلاح طلبان شعار" زنده باد اصلاحات" سر می دهند! و در این میان مردم، همیشه شاهدان تکرار تاریخ اند.
در یک نگاه اجمالی به نتایج انتخابات مجلس هشتم، ریاست جمهوری نهم وسومین دوره شوراها، عملاً نظریه سکته سیاسی اصلاحات رد و مُهرتایید بر سند مرگ اصلاحات حکومتی خواهد خورد. کمی به عقب تر بازمی گردیم تا با فرایند بیوگی سیاسی که تقریباً و تحقیقاً در سیر تاریخ یکسان بوده بیشتر آشنا شویم. بیوگان سیاسی امروز که نوعروسان دهه شصت این انقلاب بوده اند با اشراف کامل بر تاکتیک خود ابداعی خود، از خود بدل خوردند وبا بی آبرویی اسیر دشمن فرضی مُتجسمه در مُخیله خود گشتند.
روزهای اوج تاثیر گذاری دفتر تحکیم وحدت را تجسم کنید. این تاثیر گذاری رو به رشد را آمار سیاسی انتخاباتها نشان می دادند. به عنوان مثال با مقایسه پایه رای کاندیدای اختصاصی اتحادیه و پیشی گرفتن بر لیستهای سنتی و حتی صعود وی بالاتر از برخی کاندیداهای اصلاح طلب در مجلس ششم و در نهایت امتناع قدرت حاکم از حضور وی در مجلس، نشان از یک تلنگر به ارکان نظام بود، چراکه دفتر تحکیم وحدت ایام پوست اندازی خود را سپری می نمود و در حال اوج گیری و تاثیر گذاری بر معادلات سیاسی حاکم بود. نقل خاطره های روزهای انشقاق تحکیم که طی یک فرایند فکری اجتناب ناپذیر بوقوع پیوست خالی از لطف نیست. بهبهه بگیر و ببندهای تحکیم ولابی های درون اتحادیه ای بود، که طی پیشنهادی شورای حل اختلافی با حضور چهره های سرشناس اصلاح طلبان شکل گرفت. این شورا در حالت اوج کاری از ۹ چهره اصلاح طلب به عنوان عصاره های حرکت اصلاحی تشکیل می شد. در اوج این مراودات جلسه ای در منزل کدیور برگزار شد. سخن آن شب سعید حجاریان به طیف اکثریت تحکیم جالب توجه بود که می گفت: "تحکیم مرده است، با نعش تحکیم کاسبی نکنید." البته اینچنین موضعگیریهای تاکتیکی بعدها موجب گرفتن امتیازات ازاتحادیه در قالب شبیه سازی فراکسیونی گشت، یعنی دقیقاً همان الگویی که هم اکنون جناح راست با آن اصلاح طلبان حکومتی را آرایش می کند. حمایت از لایه اقلیت جهت حذف و جایگزینی با لایه اکثریت.
هرگاه در دفتر روزنامه نوروز یا دفتر مرکزی حزب سر حرف با ایشان به عنوان تئوریسین اصلی اصلاحات بازمی شد حرفهای جالبی درباره موضوعات جالبی می زد. موضوع بحث: علت عدم همکاری وهمیاری تیم دانشجویان متمایل به آنها در اوایل انقلاب با دولت موقت و اوج آن ناهماهنگی ها، یعنی ماجرای مشکوک تسخیر سفارت ایالات متحده بود که هیچگاه هیچیک حاضر به ارایه پاسخی عقل پذیر در اینباره نشدند، جز مهندس عبدی و مهندس اصغرزاده که یکی در جمع های فکری خصوصی و دیگری حتی در انظار عموم، به ناگزیر بودن آن حرکت اشاره، وحکم برمبنای اقتضای زمان می دهند. ولی در این میان حجاریان بود که حرفهای جالبی می زد. او در پاسخ این سوال، خاطره مهندس بازرگان و دانشکده فنی را یادآور می شد که گویا اوج اختلافات با دولت موقت و شخص بازرگان بوده است. وی نقل می کرد: روزی در دانشکده فنی دانشگاه تهران مهندس بازرگان خطاب به دانشجویان عضو اتحادیه می گوید:" انقلاب تمام شد. شما بروید به خانه هایتان باقی کارها به شما مربوط نیست و خودمان بهتر می دانیم چگونه رتق وفتق امور کشوری کنیم." به یاد دارم این خاطره را از حجاریان چندین بار در جمعهای مختلف به انحای مختلف شنیده بودم، ولی تنها جمله انتهایی آن را بدون تغییر نقل می کرد. می گفت: "بازرگان این اواخر دیکتاتور شده بود." بازرگان دست یاری ما را پس زد و ما را به کنج دانشگاه جهت کارهای فکری رهنمون شد. آن حرکت دولت موقت را سرنگون ساخت. شائبه حمایت امریکا از دولت موقت بسیار بود. نکته جالب اینجاست که دقیقاً تاریخ تکرار می شد و همان روز دو دهه پس آن روز، جناب حجاریان ما را به کنج دانشگاه رهنمون می شدند! لحظه کمدی تکرار تاریخ بود. در پاسخ به مزاح می گفتیم: پس می گویید ما هم برویم سفارت انگلستان را تسخیر کنیم. چون شائبه ها امروز خیلی بالاست.
جالب تر اینجاست که همین جمله "دیکتاتوری شده بود." ازسوی سران عالی جبهه اصلاحات که هم اکنون دوباره گِرد خاتمی گردیده اند، به هنگام تحصن مجلس ششم، رد صلاحیت های مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم چنین نقل می شد:" خاتمی این اواخر دیکتاتور شده بود."
باز هم کمی در تاریخ به عقب تر سیر کنیم. ماجرای مصدق و دولت او. در سیاست امروز ایران، حمایت بیوگان اصلاح طلب از آن واقعه چیزی شبیه به دودوزه بازی سیاسی است. در مراودات سیاسی با خارج کشور مصدق الهه زیگوراتی بود که غرب این فرصت یگانه تاریخ را از ملت ایران ستاند، و در مجادلات سیاسی داخلی کشور، مصدق کسی جز یک شازده قجری که در دربار شازده پهلوی خدمت می کرد و سودای بازگرداندن سلسله قاجار را در سر داشت نبود، و او هم دیکتاتوری بود که با لجاجت، واپسگرایی را به نهضت مشروطه خواهی ایران تحمیل کرد و تخم دوزرده ای برای ملت ایران نکرده است. با نقل سخن مصدق بر بام خانه اش در عصر روز کودتا به هنگام هجوم به منزلش مدعی اند: "مصدق آن اواخر دیکتاتور شده بود."
با نقل این برگه های تاریخ، نمایی از رد پای سیر استبداد داخلی اصلاح طلبان در فرایند اصلاحات حکومتی هویدا می گردد و به نقل از عالیترین رده اصلاح طلبان حکومتی، "رهبرانی چون مصدق، بازرگان و خاتمی به هنگام زوال دولتشان دیکتاتور بوده اند، و اصلاحات مرده است." شایان ذکر است اصلاحات لایه های اجتماعی کماکان فعال است و این تنها نوع نامشروع اصلاح طلبی حکومتی است که با حذف مردم از پروسه اصلاحات زنده به گور گشت و لاجَرم بیوگان سیاسی ظهور یافتند.
جدال سیاسی جهت تصاحب قطعه بزرگ کیک منجر به تسریع فرایند بیوگی سیاسی اصلاح طلبان حکومتی گشت. فرایند حذف سیاسی اصلاح طلبان طی ریاست جمهوری نهم طبق آمار رسمی که متعاقب اخراج عمومی از قوه مقننه و شوراها به وقوع پیوست اینچنین است:
آمار رسمی وزارت کشور در دور نخست انتخابات ریاست جمهوری نهم حاکی از آن بود که کل واجدین شرایط ۴۶ میلیون و ۲۶٨ هزار و ۴۱٨ نفر بوده است که ۲۹ میلیون و ٣۱۷ هزار و ۴۲ نفر درآن انتخابات مشارکت نمودند. یعنی ٨۴/۶۲ درصد.
توزیع آرا بدین شرح بود:
۱- اکبرهاشمی رفسنجانی، ۶ میلیون و ۱۵۹ هزار و ۴۵٣ نفر، معادل ۰۱/۲۱ درصد
۲- محمود احمدی نژاد، ۵ میلیون و۷۱۰ هزار و٣۵۴ نفر، معادل ۴٨/۱۹درصد
٣- مهدی کروبی، ۵ میلیون و۶۶ هزار و٣۱۶ نفر، معادل ۲٨/۱۷درصد
۴- محمد باقر قالیباف، ۴ میلیون و ۷۵ هزار و ۱٨۹ نفر، معادل ۹/۱٣ درصد
۵- مصطفی معین، ۴ میلیون ۵۴ هزار و ٣۰۴ نفر معادل ٨٣/۱٣ درصد
۶- محمد جواد لاریجانی، یک میلیون و ۷۴۰ هزار و ۱۶٣ نفر، معادل ۹۴/۵ درصد
۷- محسن مهرعلیزاده، یک میلیون و ۲٨۹ هزار و٣۲٣ نفر، معادل ۰۴/۴ درصد
اگر آرای اصلاح طلبان را مجموع آرای توزیع شده بین اکبرهاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده در نظر بگیریم و آرای محافظه کاران را مجموع آرای توزیع شده بین محمود احمدی نژاد، محمد باقر قالیباف و محمد جواد لاریجانی بدانیم، خواهیم داشت مجموع آرای اصلاح طلبان در دور اول بالغ بر ۱۶ میلیون و ۵۶۹ هزار و ٣۹۶ رای بعبارتی ۱۶/۵۶ درصد ومجموع آرای محافظه کاران در دور اول بالغ بر ۱۱ میلیون ۵۲۵ هزار و ۷۰۷ رای معادل ٣۲/٣۹ درصد شامل بوده است. پر واضح است اگر اصلاح طلبان داعیه قدرت نمی داشتند و واقعاً داعیه اصلاح طلبی داشتند می توانستند با معرفی کاندیدای واحد پیروز انتخابات در دور اول باشند ولی خوی قدرت طلبی آنان منجر به بیوگی سیاسی شان گشت. بدنبال آن برخی بازگشت به هاشمی را کلید زدند و با توهّم رهبری وی خوش اند. برخی گرد شیخ اصلاحات پنجاه هزارتومانی حلقه زدند و به امید خواب نماندن وی در صبح انتخابات آتی کارزار می کنند و بخشی دور خاتمی به عنوان کدخدای ده بیوه زنان جمع گشتند که خود او هم قادر به رتق وفتق امور یتیم خانه خود نبود و ایتام او سر به خیابان گردی سیاسی گزاردند و چنین هرزگی سیاسی امنیت اجتماعی را مختل ساخت.
نقل است، جهت سنجش میزان مقبولیت افراد کافیست به گذشته آنها و تجربیات حاصل از عملکرد آنان مراجعه نمود. با همین جمله ساده هم بود که علم جامعه شناسی و تاریخ متولد گشت. تجربه ثابت کرده است اصلاح طلبان ایدئولوگ های نوینی هستند که با بهره کشی از عرف، ایدئولوژیک حکومت می کنند. بدین ترتیب در یک دور می افتیم که خواسته یا ناخواسته در هر شرایطی ایدئولوگ ها قصد راهبری بعد عرفی نظام را دارند که تناقض نماست و به مرور درکنش های سیاسی به تناقض محض بدل می گردد. الگوی اصلاحات هشت ساله سالهای ۷۶ تا ٨۴ در برزنگاهها به حداقل رسیدن مشکوک زاویه ها در نوک هرم سیاسی قدرت یعنی نزدیکی دوایدئولوژی جاری به یک نقطه را علی رغم وجود زاویه های حداکثری و جدی در پایین هرم نمایان ساخته است. ورود به بحث انتقاد از دوره اصلاحات باید با اصلاح از درون آغاز شود که هنوزهمه اصلاح طلبان حکومتی درون و تحول طلبان برون ساختار نظام به این اصل باور نیافته اند و تا نقد خود را آغاز نکنند، به تناسب آن بازگشتشان برکرسی های راهبری و راهبردی نظام به تعویق خواهد افتاد، چرا که نقطه ضعف خود را که همانا انکارعرف بوده است نخواهند یافت تا با سرمایه گذاری بر روی آن ضعف ها را پوشش دهند.
اصلاح طلبان حکومتی که به هنگام صدارت بر قوای اجرایی و قانونگذاری حتی از ارایه طرح یا لایحه ای جهت بازگشت قدرت به مردم دریغ نمودند، امروز توقع حضور مردم در پای صندوق به نفع آنان را دارند ولی پاسخ نمی گویند از حق مردم چگونه دفاع کردند؟ پاسخ گویید: نحوه برخورد اصلاح طلبان با برگ برنده مردم یا آرای سفید چگونه بوده است؟ در قوانین اوایل انقلاب وزن آرای سفید، نشان از قدرت به چالش کشانیدن سیاسیون توسط جمهور وعملاً قضاوت مردم بر مسئولین بوده است، ولی هنگامیکه در سیاست همه با هم محرم شدند، تلاش وافر خود را در حفظ ارتباطات مشروع یا نامشروع ابراز وعملا ً به حفظ شرایط موجود رغبت نشان دادند که تغییر ماده ۱٨ قانون انتخابات یکی از آنهاست. هنگامیکه تبصره ذیل ماده ۱٨، آرای سفید را جزء آرای ماخوذه محسوب نمود عملا ً کودتای سفید سیاست ورزان بر سیاست شوندگان رخ داد وهیچ یک از جناحهای به قدرت رسیده بعدی سعی در بازگرداندن قدرت رای سفید به مردم را حتی سمبولیک هم از خود نشان ندادند. بدین ترتیب خرده ایدئولوگ ها با رضایت ایدئولوگ پدر به اَرنج عرفیون می پردازند که نقض غرض از منظرعرف است. این خرده ایدئولوگ ها موسوم به اصلاح طلبان درون نظام یا احزاب دوپا به همراه اقتدارگرایان تغییر کاربری داده به اصول گرایان، در پایان دوره اصلاحات خاتمی، دانسته یا نادانسته آب روان عرف را باهم به آسیاب ایدئولوگ ها منحرف نمودند وهنوز هم چنین می کنند واین موضوع جای هیچ حاشا کردنی برای آنها نگذارده است.
بحث شورای نگهبان ونظارت مجلس بر آن از موضوعات چالش برانگیز دوره های خاص بوده است. از نقاطی که مجلس به عنوان عصاره اراده جمهور می تواند موثر واقع گردد، دربحث رای اعتماد مجلس به حقوقدانان شورای نگهبان است. اصلاح طلبان که فریاد وامصیبتا سرمی دهند که قربانی سلیقه شورای نگهبان شده اند. پاسخ گویند در مجلس ششم به هنگام رای اعتماد به حقوقدانان شورای نگهبان چرا اهمال کردند، هر چند این سندروم فردی در جاهای دیگر نیز بروز یافت. ایجاد چنین دگرگونی های بنیادی سهواً که خیر، عمدا ً نادیده گرفته شده و می شود تا احزاب و نمایندگانشان درمعراج سیاسی اسیر سوختگی پر پرواز نشوند ومراحل تقرّب سیاسی هرچه سریعتر و بی هزینه تر طی شود. نتیجه اهمال کاری دیروز به بیوگی سیاسی امروز انجامید.
آمار رهیافتگان مجلس هشتم حاکی از حضور حداکثر ۶۰ نماینده اصطلاحاً اصلاح طلب و در حقیقت ایدئولوگ اصلاح طلب دارد که ۲۰ درصد یا یک پنجم مجلس نمایندگان را تشکیل می دهد. اصل ۶۵ قانون اساسی حداقل رسمیت جلسات را دو سوم کل نمایندگان می داند. این آمار نشان می دهد اصلاح طلبان حکومتی قادر به آبستراکسیون جلسات نیز نخواهند بود، و بود و نبود آنان یکسان است. این نتیجه بی اخلاقی سیاسی هشت ساله آنان است که موجب رویگردانی عامه مردم از سیاست گشته است. این عدم اقبال عمومی به اصلاح طلبان حکومتی که در اکثر لیستها از پوستر خاتمی هم جهت جلب نظر افکار عمومی استفاده کردند نشان از "نه بزرگ به خاتمی" نیز بوده است که هوس کاندیداتوری در ذهن نپروراند. بجاست به اصلاح طلبانی که گذر زمان ثابت نموده داعیه قدرت طلبی دارند نه اصلاح طلبی، یادآور شد: "با نعش اصلاحات کاسبی نکنید."

freecorvus@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست