فریبِ واژه ها
شهلا بهاردوست
•
با صدای ِ جرقّه ی هیزمها، کنارِ های های ِ رابطه ها
بگذار برقصم همینجا روی این سطرها
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۷ -
۱ می ۲۰۰٨
روی ِ تپّه ها، خط نشانده سایه ها
روی ِ سایه ها، تب کرده پلّه ها
نشسته آنجا با نگاهی بازیگوش
کنارِ خمارهای سرخ ِ، خوشه های ِ انگور
پشتِ چشمها، هوسها رنگِ بنفش
دانه دانه مست وُ ملنگ
کشیده تنگ، پیچیده، مزه شکار می کند
میان ِ باغ ِ لیمو، بوی ِ شکوفه ها که دست به دهانم می برد
چه گردنها دراز، زبانها ترش می شوند!
برای ِ آخ آخ، وای وای، جیرجیرِ سوسکها
لبت چه شیرین به خنده باز، دلت همه را آب، فوّاره هوا می کند
حالا گوش کن، می خوانم
با صدای ِ جرقّه ی هیزمها، کنارِ های های ِ رابطه ها
بگذار برقصم همینجا روی این سطرها
از نفس بیفتم، تو نگاه کنی از روی پلّه ها
گر بگیرند خوشه ها، میان ِ سایه ها
برقصی، بخوانی با طومارِ پر فریب این واژه ها
با این همه آهنگ بغلتی، در هر خط پا بکوبی
در معنای ِ خواستن گیر کنی
کسی نیاید، دستت را نگیرد
بیفتی همینجا کنارِ خطم، تا فردا
راستی فردا چه دلرباست!
هامبورگ، ۲۱ آپریل ۲۰۰٨
از مجموعه ی رقص واره های آب
www.bahardoost.org
|