روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۷ -
۶ می ۲۰۰٨
فضای عدم تحمل و تسامح را باید باز تعریف کرد
رسانه ملی تلاش دارد سقف تحمل همدیگر را بالا ببرد و از همه انتظار یاری دارد
درس از وضعیت فعلی دوم خردادی ها برای دوری از افراط و تفریط اصولگرایان
غرب در محاسبه وزن ایران همواره با چالش روبروست
دور تازه توافقنامه پاریس را نمی توان دوباره روبانی پیچید و به سوی ایران پرتاب کرد
روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش: دیپلماتها در بن بست نوشته است: اطلاع از نتایج نشست گروه ۱+۵ در لندن در محافل سیاسی ایران عمیقاً مایه تفریح شده است. پس از چند ماه آمد و رفت، مذاکره آشکار و مبادله پیام پنهانی، رایزنی فراگیر، بحث و جدل های بی پایان و دراز دامنه، آخر کار، اعضای گروهی که خود را قدرتمندترین مجمع تصمیم ساز در جهان می داند، اعلام کردند بسته ای به ایران پیشنهاد خواهند کرد که اندکی بهتر از پیشنهاداتشان در خرداد ماه سال ۱٣٨۵ (ژوئن ۲۰۰۶) است و البته چنانکه وزیر خارجه روسیه گفته در ازای آن از ایران می خواهند در طول مذاکرات غنی سازی را به حال تعلیق درآورد! برای گروهی با این مشخصات، این فوق العاده تأسف آور و ناامید کننده است که پس از به کار گرفتن تمام ظرفیت ذهنی خود به جای اینکه جلو بیایند و رشد و پختگی بیشتری در مواضع آنها دیده شود، چهار سال به عقب بازگشته اند و اجناس بنجلی را که مدت ها قبل حتی به اندازه یک نگاه ساده رغبتی برنینگیخت، دوباره بزک کرده و با بوق و کرنا به همراه یک دوجین خرده فرمایش جلو ایران بگذارند و در عین حال منتظر پاسخ مثبت ایران هم باشند!
این برای ایران، بیش از آنکه ناامید کننده یا غیرمنتظره باشد، تأسف آور است. فقط جهت یادآوری، خوب است اعضای گروه ۱+۵ توجه کنند پیشنهاد عرضه بسته ای از مشوق ها به ایران و در ازای آن، درخواست تعلیق در حین مذاکرات در حالی که اساساً معلوم نیست این مذاکرات قرار است چه زمانی آغاز شود، چه زمانی پایان یابد و هدف از آن تعطیل کردن برنامه ایران است یا دریافت تضمین هایی برای صلح آمیز باقی ماندن آن، دقیقاً همان اتفاقی است که در پاییز سال ٣٨٣۱ (نوامبر ۲۰۰۴ میلادی) در جریان توافقنامه پاریــس رخ داد و خیلی زود به بن بستی آشکار انجامید.
واقعاً آیا ۱+۵ انتظار دارد چنین پیشنهادی ایران را ذوق زده کند و پای میز بکشاند؟! ویرایش یک متن کهنه و بی رمق آن هم با ناخن خشکی تمام و نهایتاً عرضه پیشنهادی که رسانه های غربی برای اعلام توخالی بودن آن یک ساعت هم صبر نکردند و مشروط کردن آن به شرطی مانند تعلیق که ایران مدت های طولانی است اساساً مفهوم آن را از نظام تصمیم سازی خود حذف کرده واقعاً چه معنایی می تواند داشته باشد؟ این نمایش است یا دیپلماسی؟! زمانی شاید این امر پنهان بود، ولی حالا دیگر تقریباً همه آنها که با مختصری علاقمندی اخبار مربوط به پرونده هسته ای ایران را پی گیری کرده اند می دانند که ایران ظرف همین ماه های اخیر پیشنهادهایی بسیار پربارتر و اغوا کننده تر از این را از طرف های مذاکراتی خود دریافت کرده و آنها را حتی قابل مذاکره تشخیص نداده است، با این وصف حالا چرا باید تکه کاغذی که چیزی جز تکرار مشتی حرف های بی ارزش نیست را جدی بگیرد؟! لااقل غربی ها که خود به آن پیشنهادها ـ که صرفاً زمانی کنار نهاده شد که ایران به آنها بی میلی نشان داد و الا آنها مشتاقانه حاضر به توافق بر سر آن بودند ـ واقفند؛ پس چرا دوباره فرسنگ ها به عقب بازگشته اند و از ایران می خواهند احیای مرده ریگ تعلیق را در ازای شوخی ای به نام مذاکره بپذیرند؟
حقیقتاً نمی توان باور کرد اعضای گروه ۱+۵ تا آن حد ساده باشند که نفهمند از سال ۲۰۰۴ تا امروز بسیاری چیزها دگرگون شده، پس نمی توان دور توافقنامه پاریس را دوباره روبانی پیچید و به سوی ایران پرتاب کرد. می توان حدس زد آنچه دوباره غربی ها را فریب داده و آنها را به ورطه این اشتباه محاسبه کشانده که ممکن است با اتکا به همان فرمول های قدیمی بتوانند وارد معامله ای جدید با ایران شوند این است که تصور کرده اند افزایشی که اخیراً به طور محسوس در ابعاد فشارهای وارده به ایران رخ داده به اضافه حجم سنگین عملیات روانی در مورد عواقب ناگوار به آخر خط رسیدن دیپلماسی تهران را تا آن حد نرم خو یا محافظه کار ساخته که دستاوردهای بسیار باارزش فنی و استراتژیک خود را به بهایی اندک معامله کند. اگر این اشتباه محاسبه رخ داده باشد ـ که ظاهراً در اثر ضعف های جبران ناشدنی نظام کسب و برآورد اطلاعاتی غرب برای چنددهمین بار رخ داده ـ مرور برخی حقایق ساده خالی از فایده نخواهد بود.
قبل از هرچیز باید به این نکته توجه کرد که ایران همچنان خود را قدرتی منحصر به فرد و غیرقابل رقابت در منطقه خاورمیانه می داند که هیچ نیازی به غربی ها ندارد سهل است آنها را به اسفناک ترین وجه ممکن به خود نیازمند ساخته و به خوبی نشان داده است اگر فقط اندکی از امکانات بی پایان خود را بسیج کند می تواند بازی های بسیار پیچیده آنها را در هرگوشه از این منطقه بی نهایت حساس به هم بریزد و بلکه نابود سازد. فقط به عنوان یک نمونه، آمریکایی ها در یکی دو هفته اخیر انرژی بسیاری صرف متهم ساختن ایران درناآرامی های عراق کرده اند. پس از ناآرامی های بصره، تقریباً همه مقام های واشنگتن به صراحت از حضور قوی و موثر ایران در عراق ـ که البته آنها کارکرد آن را منفی ارزیابی می کنند ـ سخن گفتند. در عین حال که معلوم بود در دل از به جان هم افتادن دو گروه قدرتمند شیعه شادمانند و آن را به معنای تضعیف دوستان ایران می دانند، تلاش کردند ایران را به عنوان مقصر اول و آخر این ناآرامی ها جلوه دهند. اگرچه اشغالگران خود بهتر از هرکسی می دانند که ایران جز ثبات و تشکیل دولت قدرتمند شیعه هدف دیگری در عراق ندارد، اما بیایید یک لحظه فرض کنیم حرف آمریکایی ها راست باشد و به واقع ایران اوضاع عراق را درهم ریخته باشد. نتیجه چیست؟ خیلی ساده و روشن، معنای چنین اتفاقی این است که ایران می تواند ظرف دو هفته همه آنچه را که آمریکایی ها در مدتی قریب به یک سال تحت عنوان طرح جدید امنیتی با افزایش بی سابقه نیرو رشته اند، پنبه کند. این اگر علامت قدرت نیست، پس چیست؟ آمریکایی ها حتی آنجا که به خیال خود در حال مذمت ایران هستند کاری جز تعریف از آن و اعتراف به قدرت آن در مقابل خود نمی کنند.
این فقط یک مورد است و بسیاری حرف های دیگر درباره مسائلی مانند بحران اقتصادی آمریکا و اروپا که اندک نوسانی در بازار انرژی می تواند ابعاد آن را بی نهایت فاجعه بار کند، وضعیت افغانستان و لبنان که بدل به گره های کور برای غرب شده اند، پیشرفت فنی فوق العاده ایران که مدت هاست تمامی مرزهای ممنوعه را پشت سرگذارده هنوز ناگفته است و وقتی ابعاد آنها هم به اندازه کافی باز شود معلوم خواهد شد که ایران هرگز اینچنین به توانایی های خود مطمئن نبوده و لذا بدون ذره ای تردید هر پیشنهادی را که ناقض حقوق آن باشد به دامن عرضه کنندگان پرتاب خواهد کرد.
زمانی تحلیل برخی ناظران از بن بست به وجود آمده در گروه ۱+۵ این بود که آنها فقط به دور خود می چرخند و امکان پیشروی را از دست داده اند. حالا ظاهراً اوضاع خراب تر است و مدعیان قدرت عالمگیر، نه فقط توان جلو رفتن بلکه حتی امکان تشخیص صحیح موقعیت خود را هم از دست داده اند. جمعه شب وقتی بیانیه ۱+۵ حاوی حرف هایی که از سال ها قبل از فرط تکرار بی رنگ و مندرس شده، منتشر شد ناخودآگاه به یاد آن دو کوهنورد خوشمزه ای افتادم که پس از ساعت ها بحث و جدل برای یافتن موقعیت خود از روی نقشه ای که جلوی خویش پهن کرده بودند، ظفرمندانه به این نتیجه رسیدند که اکنون روی قله کوه مقابل ایستاده اند!!
هدف، شکست دوم خردادی ها نبود
روزنامه ایران با عنوان: آیین جوانمردی نوشته است: توصیه ای از آقای خاتمی همواره در ذهنم مانده که نفرت و شیفتگی را مذموم دانسته بود. اگرچه این نگاه را نمی توان در اعتقادات دینی جاری کرد، اما در حوزه های سیاسی و اجتماعی امری قابل اعتناست. بر همین اساس می توان همفکران سیاسی را نسبت به پیامدهای غرور ناشی از این کامیابی های ظاهری هشدار داد، زیرا رجزخوانی های بعد از پیروزی انتخاباتی از آنهایی که راه و رسم خدمتگزاری به بندگان خدا را دنبال می کنند، شایسته نیست. برای خادمان، آنچه شوق برانگیز است، نه ناکامی رقیب سیاسی، بلکه فراهم شدن امکان خدمت به مردم به عنوان نماد مهرورزی و رسم جوانمردی است.
تقسیم بندی ها و نامگذاری های جعلی جریان های سیاسی کشور نباید چنان جدی گرفته شود که به تدریج مایه شیفتگی و نفرت نسبت به این و آن گردد، چه آن که تفاوت سلیقه سیاسی لزوماً از جنس تقابل دینداری و بی دینی نیست، تا انسان را به ورطه شورش علیه دیگری وادارد.
تجربه به ما می گوید در همه جریان های سیاسی ـ کم و بیش ـ عناصر ناخالص و فرصت طلب وجود دارند که زیر نام روشنفکری یا ارزش ها، تنها به منافع خود می اندیشند و هرگاه پای منافع ملی و نوعدوستی به میان آید، خبری از آنها نیست!
این روزها که فرصت خدمتگزاری برای اصولگرایان تمدید شده است، نباید به گونه ای سخن گفت که انگار هدف از حضور در میدان رقابت سیاسی شکست دادن دوم خردادی ها بود و بس.
دغدغه و نگرانی درست این است که مبادا فرصت سازندگی ایران اسلامی و روند نمایاندن بیشتر کارآمدی حکومت دینی در دیدگاه جهانیان با درگیری های بیهوده و آرزوهای کوچک تلف شود. باید فراتر از چپ و راست بازی های رایج در عرصه سیاسی کشور ـ که متأسفانه گاهی تا عمق حوزه اجتماعی نیز نفوذ می کند ـ از توانایی و تجارب عناصر دارای التزام عملی به آرمان های انقلاب اسلامی و ولایت فقیه ـ فارغ از شناسنامه سیاسی آنها ـ بهره گیری کرد. اگرچه افراطیون دوم خردادی چنان عمل کردند که نوعی تردید در جامعه نسبت به سلامت اعتقادی خیلی از عناصر موسوم به اصلاح طلب به وجود آمد و امکان جاری شدن تجربه و توانایی برخی از دلسوزان نظام در مدیریت کشور از ایشان سلب شده است، اما اصولگرایان نباید به منزوی شدن افراد متعهد و کاردان با چوب نارفیقان شان رضایت دهند، هرچند سکوت و مماشات ایشان در قبال کجروی و تندروی همراهان نارفیق شان جای گلایه مندی است.
وضعیت فعلی دوم خردادی ها می تواند درس خوبی برای دوستان اصولگرا باشد که از افراط و تفریط همقطاران شان بموقع دوری جویند تا به عنوان نمره منفی در کارنامه شان ثبت نشود. مردم به شایستگی دریافته اند نارسایی های این کشور فقط با مقاومت در برابر زیاده خواهی های بیگانگان، پرهیز از سیاسی کاری و تلاش برای حل مشکلات مردم با اعتنا به روش های علمی و بومی مرتفع خواهد شد.
فضای عدم تحمل و تسامح در جامعه
روزنامه جام جم در سرمقاله اش: سقف تحمل یکدیگر نوشته است: از جمله ویژگی های جامعه تک صدایی، استبداد رای، نبود آزادی های مشروع و قانونی، فقدان نهادهای غیردولتی همچون احزاب و تشکل های سیاسی، نبود فرهنگ کار جمعی و حاکمیت فرهنگ تملق، چاپلوسی و ترس و وحشت از حاکمان است.
در چنین جامعه ای از گفتگوی دو یا چندجانبه، فرهنگ تسامح و مدارای سیاسی، نقد و پرسشگری و مکلف بودن مسئولان و پاسخگویی در قبال مسئولیت ها خبری نیست.
در سایه انقلاب اسلامی، نظام مردم سالاری دینی بر پایه اسلامیت و جمهوریت با تکیه بر آرای عمومی مستقر شد. قانون اساسی به مثابه میثاق ملی در اصول متعدد از وجود آزادی ها، حقوق و تکالیف متقابل شهروندان و حاکمیت، تصریح به وجود نهادهایی چون احزاب و تشکل های سیاسی که نشانگان رشد و توسعه جامعه است، سخن گفته است.
افزون بر این آموزه های دینی، رهنمودها و وصایای معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) همواره بر بیان حق بدون لکنت زبان وترس و واهمه تاکید دارد که سرمایه گرانقدری برای ما محسوب می شود.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بارها و بارها از نهضت آزاداندیشی و نظریه پردازی سخن گفته اند و در سفر خود به شیرازبرای چندمین بار تاکید فرمودند که: از تکفیر، دشنام و عصبانیت برای مقابله با نظرات انحرافی پرهیز شود.
تصریح این مهم در سال نوآوری و شکوفایی، پیام آور این نکته است که باید فضای فرهنگی و سیاسی موجود را بازتعریف کرد.
متاسفانه به رغم دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی هنوز عادت نکرده ایم آداب گفتگو و مذاکره را با هم بدرستی تمرین و اجرا کنیم. حوصله و تحمل همدیگر را نداریم چه برسد به دیدگاه های مخالف و منتقد. با نقد و عیار آن آشنا نیستیم و فرق نقد و تخریب و مچ گیری را از هم تمییز نمی دهیم.
انتقادهایی که منشا خیرخواهانه و برطرف کردن عیوب دارد را هم چون با این نگاه می بینیم، وقعی نمی نهیم و چه بسا سرمایه ها، فرصت ها و منابع و ظرفیت های فراوانی را در سالیان اخیر در سایه آمد و شد دولت ها و فراز و فرود جریانات سیاسی از دست داده ایم و ظاهراً هیچ جریانی، شخصی، مقام مسئولی و قوه ای حاضر نیست پا پیش بگذارد و درخواست نقد عملکرد خود را از دیگران به مثابه هدیه ای که در روایات اسلامی از آن یاد شده است، نماید.
روابط جریانات سیاسی، مناسبات قوای سه گانه، مندرجات مطبوعات و نشریات، دعواهایی که باید به اصطلاح در پشت میز مذاکره حل و فصل شود و در تریبون های عمومی حریف می طلبد و واکنش به برخی اشارات و تلویحات به صنف یا شغلی… حتی در یک سکانس برنامه نمایشی در رسانه ملی نشانگر وضعیت نامطلوب و وجود فضای عدم تحمل و تسامح در جامعه کنونی ماست.
رسانه ملی تلاش دارد فضای سقف تحمل همدیگر را بالا ببرد و از همه انتظار کمک و یاری دارد.
نباید رسانه را به گونه ای آچمز کنیم که در مهندسی این فضای مطلوب با محذورات بی مبنا روبه رو شود. بیانات حکیمانه رهبر عزیز انقلاب اسلامی فرصتی چندباره برای فراهم ساختن این فضاست تا هر کس به سهم خود گامی به جلو بگذارد.
غرب و محاسبه وزن ایران
روزنامه رسالت با عنوان: بناپارتیسم معکوس نوشته است: …تب بناپارتیسم نوعی بیماری فصلی است که هراز چندگاه سیاستمداران غربی را زمینگیر می کند. پادزهر این بیماری تاریخی حرکت عقل مدارانه است. پادزهری که پس از گذار به هزاره سوم، به شدت در داروخانه های مخصوص امراض سیاسی غرب نایاب گردیده است. از این رو تب بناپارتیسم در درون کالبد اروپاییان رشدی سرطانی پیدا نموده و به بناپارتیسم معکوس تبدیل شده است. در بناپارتیسم معکوس، عوامل محیطی و امکانات غرب در خدمت توهم توسعه طلبی افراطی قرار می گیرد و حجم الیتیسم را نسبت به حجم پروپاگاندیسم کاذب به شدت کاهش می دهد. طبیعتاً نتیجه تداوم چنین روندی مشخص است: قرار گرفتن داوطلبانه در آغوش زوال.
توافق اخیر گروه ۱+۵ در خصوص ارائه بسته پیشنهادی مشوقها به ایران در قالب همین بناپارتیسم معکوس قابل تفسیر است. دور دوم گفتگوهای گروه ۱+۵ در لندن پایتخت انگلیس برگزار شد و پنج کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین به علاوه آلمان با ارائه بسته پیشنهادی مشوق ها به منظور پیروی ایران از قطعنامه های سازمان ملل موافقت کردند. ۱+۵ در سال ۲۰۰۶ نیز بسته پیشنهادی به ایران ارائه کردند که مفاد اصلی آن شامل این بود که ایران فعالیت های به اصطلاح نگران کننده برنامه هسته ای خود را در ازای دریافت مشوق های اقتصادی و سیاسی و احتمالا رابطه سیاسی بهتر با واشنگتن کنار بگذارد. اما ایران این پیشنهادها را نپذیرفت و اعلام نمود غنی سازی تنها در خاک جمهوری اسلامی ادامه خواهد یافت.
دیوید میلیبند، وزیر امور خارجه انگلستان ارائه این بسته تکراری را مصداق صداقت و جدیت غرب در مذاکره با تهران دانسته است!گویا حزب کارگر انگلستان که به تازگی طعم شکست در انتخابات محلی را چشیده است، تحولات دنیای امروز را از پنجره خانه شماره ده داونینگ استریت رصد می کند!به راستی میلیبند و همراهان اروپایی وی چگونه از صداقت از بین رفته و جدیت مضحکانه غرب در خصوص بررسی پرونده هسته ای ایران سخن به میان می آورند؟از سوی دیگر، هرگونه اظهار نظر، ارائه مشوق، اعمال خشونت و تهدید و… باید متعاقب محاسبه وزن دقیق جریان مقابل به فعلیت برسد. اما این واقع گرایی به هیچ عنوان در غرب وجود ندارد. از این رو غرب در محاسبه وزن ایران همواره با چالش روبه روست. تازمانی که این چالش برطرف نشود، به هیچ عنوان نمی توان برای تشویقها و تنبیه های غرب اصالتی قائل شد.
آنگلا مرکل ، نیکلاسارکوزی ، جرج واکربوش و گوردون براون به عنوان چهار سمبل افراط گرایی در غرب در جایگاه ترسیم نحوه روابط آمریکا و اروپا با ایران قرار ندارند. این حقیقت زمانی پررنگ تر می شود که موقعیت کمرنگ و روبه افول حزب کارگر انگلستان، نومحافظه کاران آمریکا و حزب راستگرای فرانسه را به صورتی همزمان مدنظر قرار دهیم. حزب دموکرات مسیحی آلمان نیز در فقدان دیگر جریانهای افراطی غرب چاره ای جز حرکت به سوی درونگرایی واکنشی ندارد.
هم اکنون، بسته پیشنهادی۱+۵ از سوی افرادی ارائه شده است که در حال ترک میدان سیاست هستند. با این وصف، آیا صرف انرژی فکری و سیاسی تهران بر روی چنین بسته تکراری و بی ارزشی معقول و منطقی خواهد بود؟پاسخ این سوال منفی است. دستگاه دیپلماسی ایران باید بدون توجه به پیشنهادات تکراری غرب، همچنان مسیر فناوری هسته ای خود را با استناد و اتکا به پیوند شکل گرفته میان مردم و حاکمیت طی نماید.
نسل جدید افراط گرایان غرب فاصله چندانی تا رسیدن به پرتگاه ندارند. در بازه زمانی ایجاد شده میان حال حاضرو لحظه سقوط مدعیان بناپارتیسم، تهران باید با درایتی مثال زدنی در پی مدیریت زمان و استراتژیها باشد. مدیریتی مطلوب که نتیجه آن استیصال آمریکا و تروییکای اروپایی در برابر ملت و حکومت ایران خواهد بود.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|