تأثیر اساسی و بزرگ اساطیر دینی مصر
در فرهنگ دینی کهن یهود و مسیحیان
جواد مفرد
•
منشأ اسطورهً ستیزخدایان بزرگ وهمزاد خیر و شر ایرانی یعنی اهورامزدای سیمرغ شکل و با اهریمن ماروش است. در نزد مصریان هم هوروس و هم ست با سری به شکل پرندگان تصویر گردیده اند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۷ -
۷ می ۲۰۰٨
اسطورهً معروف مصری اوزیس (ملکهً اریکه نشین) و اوزیریس (پادشاه اریکه نشین) حاوی مطالبی است که نشان میدهد یکی از منابع اساطیری معروف و اساسی داستان خدا-برادران نامتجانس اهورا مزدا و اهریمن ، خصوصا اساس اسطورهً خواهر و برادر تخت سلطنت نشین همزاد جمشید و جمی یادگار بزرگ فرهنگ مصریان کهن در دین و اساطیر و سنن ایرانیان باستان است: اسطوره بر این اساس است که پسر و دختر الههً آسمان(نوت) و ایزد زمین(گب) یعنی اوزیریس و اوزیس با هم ازدواج میکنند و ست (خدای ویرانی و صحرا و آشوب) برادر آنها و نابرادری یا عموی هوروس (ایزد خورشید دوردست=هیپریون یونانیها) این امر را نمی پسندد و اوزیریس را به قتل می رساند. بعد از آن اوزیریس ، خدا/پادشاه جهان زیرین میگردد. در اساطیر کهن هندو ایرانی این دو تحت عناوین خواهر و برادر همزاد جمشید (یمه/جم درخشان= همزاد مذکر) و جمی (همزاد مونث) یاد میشوند که از این میان یمه (جمشید میمرد یا بدست اژیدهاک=پادشاه مردوک پرست کشته میشود) و در خدا/پادشاه جهان زیرین میگردد.چه نام پدر اینان یعنی ویوسوست یا ویونگهونت (خورشید دور درخشنده) در وداها و اوستا به وضوح با هوروس مصریان به معنی لفظی(خورشید دوردست) مطابقت دارد. پیداست خود نام هوروس همچنین یادآور نام اهورا ایرانیان به معنی خالق است و لابد با ان معادل گرفته شده است. مسلم به نظر میرسد نبرد و ستیز بی امان هوروس با برادر بزرگ همزادش ست (خدای ویرانی و آشوب) منشأ اسطورهً ستیزخدایان بزرگ وهمزاد خیر و شر ایرانی یعنی اهورامزدای سیمرغ شکل و با اهریمن ماروش است. در نزد مصریان هم هوروس و هم ست با سری به شکل پرندگان تصویر گردیده اند. خصوصاً شاهین (سائینی اوستا، سیمرغ) سمبل هوروس و مار یکی از موجودات منسوب به ست است که در نزد ایرانیان با توجه به سمبلهای مار/اژدهای خدایان بزرگ بابلی یعنی انکی و مردوک به جای ست مرغ سر آورده شده است. تصاویر دایره بالدار مصری که در مصر و آثار باستانی فارس دیده میشود. نشان از علاقهً خاص ایرانیان بدین سمبل مخصوص ایزدان خورشیدی مصر یعنی هوروس و رع می باشد. جالب است نام هرمس (=ستون) خدای معروف یونانی/مصری و همچنین نام اهرام ثلاثهً معروف مصر با ست خدای مخصوص مصر علیا که اهرام ثلاثه را در خود جای داده، مترادف است. گرچه از هرمس مصریان/سامیها در اصل خدای شیروش/سفنیکس شکل حائورون مصریان / کنعانیان مراد بوده است. مصریان بعد از پس راندن هیکسوسهای پرستندهً موسه/موسی/میثه (میثره، خدای قبیله ای میتانیان حاکم بر اتحادیهً قبایل هیکسوس، خدای جنگ و خورشید و عهدو پیمان =هرمس ایرانی )، خدای بزرگ ایشان را با ست (خدای ویرانگری) معادل به حساب آورده اند. تورات و قرآن به درستی نام آخرین فرمانروای هیکسوسی و مخاصم مصری او را با عناوین موسی کلیم الله و فرعوان برادر خوانده موسی معرفی نموده اند چه اینان به ترتیب کاموسه(همکلام میثه) و اخموسه(برادر موسی) نام داشته اند. قرآن هیکسوسها (=پادشاهان بیگانه) را تحت نام اصحاب الرأس (پادشاهان چوپان) یاد نموده است.
سوای دو مورد فوق در فرهنگ اساطیر ایرانی- بر خلاف همسایگان یهودیشان که خیلی از ایشان تأثیر پذیرفته اند- به سادگی تأثیر از اساطیر مصر باستان در نمی یابیم. این دو مورد هم باید غیر مستقیم توسط مرمان آسیای صغیر به ایران رسیده باشد. از این موارد ناب در فرهنگ تورات و یهود نامهای اساطیری صهیون (کوه ازدحام)، جهوت (زهوتی، ایزد ماه که ریشهً مصری نام زئوس یعنی در اصل خدای ماه یونان هم هست)، تور سینا (کوه ایزد گاو شکل ماه)، یهوه (ایزد ماه) است که در ستارهً داودی شش پر ماه در درفش یهود تصویر شده اند. در این رابطه بسیار جالب است که اسامی اساطیری دیگر کوه مقدس تور سینا ، یعنی صهیون (سیون، به اکدی)، قرقیسیا (کیر-کوسیا به عبری/هوریانی)، آرماختون (به لوویایی/یونانی) هم جملگی به معنی کوه سرزمین " ایزد ماه (یهوه صبایوت)" می باشند. از موارد قابل ذکر دیگر نام حّوا (مادر الهه) است که در معنی الههً هوا و دم با الههً مادر مصری سرکت مشترک است. در باب اشتراک و تأثیر و تأثر مصریان با بابلیان گفتنی است. به نظر میرسد نام ایزد معروف بابلی نبو (=اسماعیل، نیای اساطیری عرب) که همچنین نینورتا/حائوران/رشپ شولمان/نین گیرسو (خدای شیر فش= به عربی هرمس و صاحب گرز و پهلوان سفرهای جنگی) نامیده شده است، علی الاصول از لقب مصری وی یعنی نب آهایو (جنگجوی بزرگ) اخذ شده است چه این همان خدا/پهلوانی است که نزد یونانیها تحت نام هراکلس (پهلوان معروف، حائوران/حائورون کنعانی) دارای گرز و خفتان از پوست شیر بومی شده است. در سنت دینی مسیحیان هم موارد مهمی و نابی وجود دارد که بر گرفته از فرهنگ اساطیری مصر است. از آن جمله نام و نشان خدایان ایزیس (فرمانروا/ایزد منجی مردم در جهان دیگر)، الهه ایسائوس (آنکه می آید بزرگ است) و ایهی (ایزد زمزمه های خدایی، خدای جوانی که از او به عنوان خدای متصدی نان و شراب مقدس یاد شده است).
دوست عزیزم آریارمن (س.فرناباز) که این مقاله حاصل ونتیجهً بحث و گفتگوی اخیر با اوست، سلسله مقالاتی تحقیقی بسیار جالبی در باب منشاً دایره بالدار هخامنشیان و خصوصاً اساس اساطیری و دینی کهن مصری آن دارد که ضمن آنها اساطیر معروف مصری را در این باب با جزئیات مورد برسی قرار داده و در وبلاگش در جستجوی سده های فراموش شده درج نموده است. در اینجا بخشهایی از مطالب وی در این وبلاگ تحقیقاتی را بی کم و کاست در باب اسطوره هوروس و ست ضمیمه می نمایم:
ریشه های پیدایش نگاره دایره بالدار (جستار هفتم)
سرانجام نوشتارهای ما در شش جستار پیشین (درباره ریشه های پیدایش دایره بالدار مصریان) براین بود که به شهر «ادفو» (Edfu) رفته در ویرانه های باستانی پرستشگاه هوروس به جستجوی اسطوره دایره بالدار باشیم. دستاورد جستارهای پیشین ما در وبلاگ «در جستجوی سده های فراموش شده» این بود که دریافتیم دایره بالدار مصریان نمادی برگرفته از اندیشه های خورشید و درخشندگی آن در آسمان و نیز نمادی از باورهای دیرین درباره نبردهای روشنایی و تاریکی، نبرد نیکی و بدی، نمادی از چیرگی روشنایی و پیروزی هوروس خدای آسمان و شاهین بر «ست» خدای آشفتگی و بدی و نشانه ای برای برپایی یک پادشاهی نیرومند در مصر (که خود را نماینده روشنایی و نیکی می دانست) بود.
از اینرو بود فرعونها که خود را «هوروس» و نیز فرزند «را» خدای خورشید می نامیدند، برای آسمانی نمودن پادشاهی خویش و نمایش توانایی و گستردگی باور به نیروی چیرگی خود بر دشمنان و پراکندن ترس در دلهای مردمان از خشم خود، دایره بالدار را ارج نهادند و بویژه در روزگار پادشاهی نوین آنرا با شکوه بسیار بر سردر کاخها، بر دیوارها، زیر سقف ها، آسمانه ها، ستونهای سنگی، تخت ها، مهرها و... نمایش می دادند. فراز پندارها درباره این دایره بالدار مصری اسطوره ای بود که برای پاسداشت یاد دلاوریهای هوروس پدیدار گشت و بر دیوارهای پرستشگاه ادفو در مصر بالا به دبیره هیروگلیف نگاشته شد.
شهر ادفو در کرانه غربی رود نیل میان شهرهای «اسنا» (Esna) و «آسوان» (Aswan) است که مردمی نزدیک به شصت هزار تن را در خود جای داده است. در این شهر است که ویرانه هایی دیده می شود که در نوشته های هیروگلیف آنرا wetjese-hor خوانده که بخش دوم این نام، همان نام هوروس است و پسان تر رومیان آنرا «آپولینوپولیس مگنا» (Apollinopolis magna) نامیدند که معنی آن «شهر هوروس برتر» بود. آپولو از خدایان خورشیدی یونانیان بود و نامی بود که یونانیان و رومیان به هوروس داده بودند. هم هرودوت (کتاب دوم) و هم پلوتارک (داستان ایزیس و ازیریس) و دیگر نویسندگان کلاسیک هوروس را آپولو و در پیوند با خورشید خوانده اند.
یافته های بدست آمده از ادفو نشان می دهد که دیرینگی ویرانه ها به روزگار خاندان پنجم رسیده و مصریان در روزگار پادشاهی نوین این جایگاه را به یاد هوروس خدای آسمان «بهوتت» (Behutet) نیز می گفتند که این واژه مصری به معنی «رنگارنگ» است و یادآوری رنگارنگی بالهای هوروس و نیز پرتوهای خورشید در آسمان بود.
در نزدیکی ادفو بود که پرستشگاههایی برای خدایان و ایزدبانوان در «دندرا» (Dendera) ، «اسنا» (Esna) ، «کومومبو» (Komombo) و «فیلایی» (Philaie) برپا شده بود. اما به راستی نامداری ادفو بیشتر از این جایگاهها و این نامداری برای برپایی پرستشگاه هوروس خدای آسمان و شاهین بود.
پرستشگاه هوروس به یاد پیروزی های او و همزمان با نامداری و پراکندگی اسطوره های نبرد با ست و در روزگار پادشاهی نوین ساخته شد. برخی نوشته های بدست آمده از آن نشان می دهد که پرستشگاه نه در یک زمان کوتاه که در روزگاری دراز هنگام فرمانروایی «رامسس یکم» (Ramesses I) (۱٣۴۶-۱٣۲۲ پ.م)، «ستی یکم» (Seti I)
(۱٣۲۱-۱٣۰۰ پ.م) و «رامسس دوم» (Ramesses II) (۱٣۰۰-۱۲٣٣ پ.م) ساخته شده است. این دیرینگی در ساخت پرستشگاه نشان می دهد که هوروس چگونه نامدار بود و فرعونها که خود را هوروس می نامیدند چقدر برایش ارزش می نهادند که هریک چون شاهان هخامنشی که به تخت جمشید افزودند، آنها نیز به پرستشگاه هوروس افزودند.
در آن روزگاران سوی پرستشگاه و از دروازه بزرگ آن تا درون آن در راستای گردش در آسمان و از شرق به غرب بود. در شرق این پرستشگاه دروازه بزرگی به یاد هوروس برپا شده بود که اکنون تنها نشانه هایی از آن برجا مانده است و شیوه هنری ساخت آن همان شیوه نامدار هنر دروازه ها و پنجره های مصری بود که در جایگاههای دیگر مانند کارناک، فیلایی، دندرا و ... بکار رفت و پسان تر سر در کاخها و دروازه های بزرگ هخامنشیان از آن الگوبرداری گردید.
پرستشگاه کهن ادفو بیش از هزار سال زیست و دوران پادشاهی شکوهمند نوین مصریان، دوران چیرگی آشوریان، پارسها و یونانیان را دید. این پرستشگاه تا روزگار چیرگی یونانیان برمصر برپا بود و در روزگار بطلمیوس سوم برآن شدند تا به یاد همان هوروس پرستشگاهی بزرگتر و باشکوهتر را برجای این ساختمان فرسوده و کهن برپا سازند.
ساخت پرستشگاه نوین هوروس در سال ۲٣۷ پ.م و درست برروی همان پرستشگاه کهن آغاز شد. سرانجام پس از سالهای دراز در روزگار پادشاهی بطلمیوس دوازدهم و سال ۵۷ پ.م به پایان رسید. باز هم دیرهنگامی تا پایان ساخت پرستشگاه نشان از بزرگی و نامداری هوروس در میان مصریان داشت.
اینبار دروازه ای بزرگ و بلند را که هنوز پابرجاست چون دروازه پرستشگاه کرناک، به همان الگوی کهن مصری در جنوب پرستشگاه هوروس برپا ساختند. دروازه ای که ما ایرانیان با دیدن آن ناخودآگاه به یاد هنر ساخت دروازه بزرگ «مردمان» که در روزگار پادشاهی خشایارشا در پارسه برپا شد و نیز دروازه های کاخ «تچر» و ... می افتیم. درست در بخش بالای دروازه، نگاره ای بزرگ از دایره بالدار به همراه مارهای ایارت دیده می شود که نمایش آن در بالای دروازه به گونه ای شکوهمند چیرگی و توانمندی دایره بالدار هوروس را نشان می دهد..."
دوست محقق مان آریامن (س. فرناباز) حتی تشابه اساسی اسطورهً مصری اوزیریس و اوزیس با اسطورهً ایرانی جمشید و خواهر همزادش جمی را از نظر نیانداخته است. در این وبلاگ، ضمن مقالهً پنجم نگارهً دایرهً بالدار این مطلب را چنین شرح داده است:
روزگار پادشاهی ازیریس بر سرزمین مصر در چند سرچشمه آورده شده است. به نوشته پلوتارک (۴۶-۱۲۰ م) در داستان ازیریس و ایزیس، ازیریس در هنگام پادشاهیش تلاش کرد مصریان را شهرنشین (متمدن) ساخته و به آنها هنر کشاورزی آموخت. او بود که مردم را سامان داد و داد و قانون را برپا نمود. به مردم فرمان داد خدایان را پرستش کنند و آرامش و آبادانی و پیشرفت را به سرزمین مصر داد. نیز او برآن شد که به دیگر مردمان نیز شهروندی و پیشرفت در زندگی را بیاموزد. پس روزگار پادشاهی ازیریس روزگار شادی و خوشبختی مصریان و آبادانی مصر بود. نوشته های پلوتارک را سرچشمه هایی به دبیره هیروگلیف در خود مصر بازتاب می دهند. ستون یادبود «آمن موس» (Amenmose) که اینک در موزه لوور پاریس نگاهداری می شود، در ۱۴۰۰ پ.م آشکارا از آبادانی و پیشرفت سرزمین مصر در روزگار ازیریس سخن می گوید. در این ستون سنگی ازیریس آورنده خوشبختی و فراوانی برای مصریان، نگاهدارنده آبهای سرگردان «نو» (Nu) ، آورنده بادهای دلنواز شمالی، بالنده گیاهان و ستارگان، دارنده چوبدستی (عصا) و تازیانه پادشاهی و دارنده تاج «پردار» بزرگ (تاج فرعونها) خوانده شده است:
« درود بر تو ای Wesir ] ازیریس [ ... نخستین جاودانگی، با خوشبختی بسیار در جایگاه مقدس، ...، او به سرزمین خوراک داد، بهترین در میان خدایان ۹ گانه بود، نیرومندترین روان در میان خدایان، از اوست که نو آبهای خود را نگاه داشت، از اوست که باد شمالی بالای رودخانه وزید، هوا گرایش داشت که از بینی او بوزد، پس دل او آرامش را دریافت. با خواست او گیاهان سبز بالیدند و برای او زمین بخشش خود را داد، آسمان و ستارگان از او فرمانبرداری کردند، از برای او دروازه های بزرگ آسمان باز شدند، او دریافت کننده ستایش از آسمانهای نیمروز و پرستش شده در آسمان شمالی بود. ستارگانی که به دور ستاره قطبی می گشتند، در فرمانش بودند و جایگاهش ستارگان خستگی ناپذیر بود و او با آرامش با چوبدستی که دردست داشت پیش می رفت ... آنهایی که در جهان زیرین بودند، زمین را بوسیدند و آنهایی که در بیابان، او را کرنش کردند. نیاکان هنگامیکه او را می دیدند شادی می کردند. آنهاییکه فراتر بودند در ترس او بودند. دو سرزمین ] مصر بالا و مصر پایین [ با یکدیگر یگانه شدند ... او پادشاهی را از گب بدست آورد ... او ] گب [ پادشاهیش را برای راهنمایی جهان به آینده ای خوشبخت به ازیریس بخشید. او سرزمین خود را به او داد. آبهای آن، هوای آن، گیاهان آن، چراگاههای آن و همه آفریدگان آن، همه روندگان آن، همه پرندگان آن، همه کسانیکه آتشین هستند، خزندگان و جنبندگان آن، همه بیابانهای سرکش و همه چیز به پسر نوت بخشیده شد و دو سرزمین با این بخشش ها خوش و خرم بود ...»
|