نفت به سر سفره ها نیامد که هیچ، خرده نانی هم اگر بود دیگر نیست!
بیانیه ی کانون وحدت در مورد وضعیت وخیم اقتصادی مردم
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۷ -
۲۰ می ۲۰۰٨
موج جدید گرانی و تورم کمر خمیده ی ملت را خمیده تر کرده است.«فقر» تنها واقعیتی است که امروزه بیشتر از هر عصری،لگد مال شدن شرافت و هویت انسانی مان را به نظاره نشسته و آنرا به سخره گرفته است.عادتمان داده اندکه هیچ انتظاری برای تغییر در زندگی فلاکت بارمان و بازگشت انسان به جایگاه والایش نداشته باشیم.مستقیم وغیر مستقیم درگوشمان نجوا کرده اند که امیدی برای نیل به وضع مطلوب آرزویی بیهوده است.اما این بار موج جدید گرانی چنان مردم را به استیصال و تباهی کشانده است که بر آنمان داشت تا دیگر بار ترجمان سکوت سرشار از فریاد ملتمان باشیم.
دانشجویان و ملت رنج دیده ایران؛
با قبول کردن این اصل بدیهی که تنها میتوان و باید مسائل اقتصادی را در یک بستر تاریخی بررسی کرد ( البته ارتباط تنگاتنگ بین ساختار اقتصادی با مقوله هایی همچون سیاست،فرهنگ و… نیز جای خود دارد)،لازم است به پیش زمینه ی به وجود آمدن وضع «واقعا موجود» اشاره ای هر چند مختصر داشته باشیم:
در طی ۲۰ سال گذشته تیم های اقتصادی حاکم از نظریه پردازان گرفته تا عوامل اجراییشان بدون در نظر گرفتن زیر ساخت های جامعه و عدم لحاظ فاصله ی شدید طبفاتی که در نتیجه ی سالها حکومت سرمایه داریِ غارتگرِ وابسته ی رژیم سلطنتی سابق به وجود آمده بود،شروع به ساختن! ایران کردند. مضاف بر عوامل از یاد رفته جهت برنامه ریزی صحیح در نظر بگیرید ٨ سال جنگ را ...
اینهمه نتیجه ای به جز تقویت و تشدید بیش از پیش شکاف طبقاتی «شمال نشین- جنوب نشین» را در بر نداشت.اما نیک واقفیم که در این تضاد هر دو طرف قضیه قربانی شدند هر چند «جنوب نشین» قربانی تر ...
به دنبال توسعه ی اقتصادی آمرانه و تکنوکراتیک وار!،گفتمان نیم بند و شکننده ی توسعه ی جامعه ی مدنی،دموکراسی و حقوق بشرٍ اصلاحات ظهور کرد. البته با وجود اینکه ظهور چنین جریانی به تغییرات نسبتا مثبت در فضای سیاسی کشور انجامید، اما متاسفانه تیم و برنامه ریزیهای اقتصادی تغییر اساسی نکرد و قدم در جای پای دولت پیش از خود نهاد و این خود به هر چه بنیادی و نهادینه تر شدن شکاف طبقاتی موجود انجامید.پس از افول دولت اصلاحات این محافظه کاران و اقتدار گرایان بودند که با شعار کاهش فقر و نابرابری و عدالت طلبی بر موج آرأ سوار گشته و مدیریت اجرائی کشور را تصاحب کردند.با به روی کار آمدن دولت مهرورز نهم که گل سر سبد وعده هایش آوردن نفت بر سر سفره های مردم بود،با اینکه به بهانه ی حمایت از محرومان! شاهد تغییراتی در سطوح مدیریتی کشور بودیم،اما عملا نه تنها هیچ اتفاقی در جهت کاهش شکاف طبقاتی نیفتاد،بلکه با ایجاد تنشهای غیر معقولانه ی بین المللی و نیز افزایش نقدینگی و در نتیجه ی آن رشد سرسام آور نرخ تورم اوضاع معیشتی مردم رو به وخامت هر چه بیشتر گرائیده و خیل عظیم طبقه ی متوسط را به سمت زیر خط فقر سوق داده است.آنچه مسلم است اینکه:
«جز از طریق تورم به هیچ شیوه ی دیگر نمیتوان در کوتاهترین زمان اقلیتی بسیار کوچک را ثروتمند و اکثریت بسیار بزرگی را فقیر کرد.» و این همان اتفاق شومی بود که افتاد.
آیا نتیجه ی چنین فاجعه ای گسترش فقر،فلاکت،فحشا،اعتیاد و دیگر ناهنجاریهای اجتماعی نیست؟
کوچه ها و خیابانهای شهرهایمان هر روز شاهد صحنه هایست بس دلخراش.انسانهایی که در کنار جویها در سرما و گرما بدون هیچ سرپناهی شب را به صبح و صبح را به شب میرسانند،کودکانی که در چهارراهها و پارکها برای سیر کردن شکم خود ملتمسانه به دنبال انسانهای به ظاهر خوشبخت می دوند،پدران و مادران زحمتکشی که روز به روز زیر فشار تورم و گرانی شکسته تر و عاجز تر میشوند،و شرفی که نابود می گردد و مرگ بر این زندگی خفت بار ارجحیت می یابد.افزایش تصاعدی آمار خودکشی های خانوادگی،طلاق،دختران فراری،فشارهای روحی-روانی شدید و عواقب آن و… نمود راسخ این مدعاست. زمانیکه زنی برای سیر کردن شکم خود و فرزندانش تن فروشی می کند، انسانیت دیگر به گند کشیده شده است...
آیا با وصف آنچه گوشه ای از اوضاع «واقعا موجود» ماست،در دراز مدت بحراهای عمیق تر و بنیان فکن اجتماعی در انتظار جامعه ی ما نیست؟
آیا در چنین شرایطی سخن گفتن از هر موضوعی تحت عنوان «حق مسلم» غیر از نان،و البته الزامات زیربناییش نسبتی با مطالبات واقعی مردم دارد؟
مردمان این سرزمین را نه نای مرگ بر گفتن هاست و نه زنده باد گفتن ها،اما نمی شود و صد البته نمیتوان سکوت کرد و نگفت:
مرگ بر فقر– مرگ بر نا برابری
|