یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

راهکار سوسیالیستی در اوضاع سیاسی کنونی
«موانع و امکانات»


هلمت احمدیان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱ خرداد ۱٣٨۷ -  ۲۱ می ۲۰۰٨


گرایش سوسیالیستی و جایگاه آن در اوضاع سیاسی ایران، به عنوان یک موضوع مهم عینی و اجتماعی مدتهاست به یک بحث جدی در میان نیروهای چپ و کمونیست تبدیل شده است. دلیل این امر قبل از هر چیز به نیاز مبرم تر جامعه به گفتمان های رادیکال و سوسیالیستی در پاسخ به نیازهای مبارزاتی و سیاسی جامعه بر می گردد و این امری فی البداهه نیست. گرایش سوسیالیستی با حضور گسترده اش در جامعه ایران، تاریخی طولانی را پشت سر دارد و در جنبش های اجتماعی چند دهه گذشته مهر خود را بر همه جنبش های حق طلبانه و عدالت خواهانه کوبیده است. نمونه بارز این حضور گسترده در جریان انقلاب ۵۷ بود که بویژه در جنبش کارگری و جنبش انقلابی کردستان خود را نشان داد. این گرایش با اعتصاباتش و ایجاد جنبش کنترل کارخانه و شوراهای کارگری این تجربه را فرا روی همه نیروهای سوسیالیستی در ایران قرار داد که بدون حضور طبقه کارگر، سوسیالیسم نمی تواند آینده ای قابل اتکا داشته باشد. این گرایش توانست بر بطن جنبش انقلابی کردستان سنت و فرهنگ و رویه ای نو و متفاوت از راهکارهای ناسیونالیستی را به صحنه آورد و به قدرتی اجتماعی و توده ای تبدیل شود و این گرایش توانست نیروهای سوسیالیست ایران را به جهتی براند که علیرغم کشتارها و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی، تاثیرات افکار و راهکارهای آنها دهه ها بر جامعه ایران بماند.

اگر حضور طبقه کارگر در صحنه سیاسی جامعه زمینه پیشروی مارکسیسم را فراهم آورد و برای دوره ای طولانی همنگری زیادی را در بین نیروهای چپ و کمونیست بر سر پایه ترین اصول اعتقادی بوجود آورد، در سالهای اخیر نیز رشد جنبش کارگری که بر بستر آن طیف وسیعی از فعالین پپشرو به میدان آمده اند و امر تشکل یابی توده ای کارگری به امر مبرم آنها تبدیل شده است. بر بستر این ریشه عمیق و گسترده و تعمیق اختلاف و مبارزه طبقاتی در ایران از یک سو و بحران استراتژیک گرایشات رفرمیستی و لیبرالی در سالهای اخیر از سوی دیگر، ما شاهد رشد بیشتر گرایشات سوسیالیستی هستیم، بگونه ای که حضور و تاثیرات آن به واقعیتی غیر قابل انکار و اغماض حتی برای جبهه مخالف تبدیل شده است.
همچنین رشد دوباره این روند کمک کرده است که تببین های لیبرالی و سوسیال دمکراتیک از نقش و جایگاه چپ بی اعتبارتر گشته و نیروهای صاحب این گرایش ها حنایشان در بین مردم از هر زمانی بیشتر رنگ باخته و از ادعاهای نیم بندشان برای بهبود وضع جامعه بیشتر فاصله گرفته و با صراحت بیشتری خود را در راستای تعقیب استراتژی های راست و نئولیبرالیستی بیابند و بیشتر به آلترناتیوهای از بالا چشم بدوزند. به عبارتی دیگر به حاشیه رانده شدن نسخه ها و پروژه های رفرمیستی باعث تضعیف بیشتر اپوزیسیون بورژوایی شده و آنها عملا یا به دنبالچه های بی رمق رژیم یا به چشم براهان «عطوفت» نیروهای امپریالیستی تبدیل شده اند. این روند همچنین باعث ضعیف تر شدن تمایلات امکان گرایانه در اقشاری از مردم متوهم برای "رهایی" از دست جمهوری اسلامی به کمک آمریکا و متحدینش، بویژه بعد از مشاهده نتایج مرگباری که این نوع راه حل ها در عراق و افغانستان، شده است.

این ریشه ها و روندها در اوضاع کنونی مجموعا بیشتر از هر زمانی زمینه رشد راهکارهای رادیکال و سوسیالیستی و متکی به خود را در جامعه ایران فراهم کرده است و به این اعتبار ایفای نقش نیروها و احزاب سوسیالیستی بیشتر از گذشته برای تقویت این آلترتاتیو پر رنگ تر گشته است. بر این بستر است که جسارت و ابراز وجود رادیکال، پیشرو و علنی این جریان در فعل و انفعالات اجتماعی تناسب قوای جامعه را تغییر داده و مرزهای رایج کار سیاسی به شکل سنتی را شکسته است. این روند و این نیروها با استفاده از همه فرصت ها و ظرف های موجود در جامعه، در قالب های جدید از جمله در قالب تشکل های کارگری، دانشجویی و توده ای خود را می نمایانند و دخالتگریشان در مسائل جامعه هر روز بیشتر و بیشتر می شود.
گرایش سوسیالیستی که در اعماق جامعه ایران ریشه دوانده است و بیش از یک ربع قرن با درنده ترین رژیم های جهان درافتاده و سراشیبی ها و سختی های زیادی را طی کرده است، اینک بیشتر از هر زمانی به حضور قدرتمند تر در رویدادها و روندهای سیاسی جامعه نیاز دارد و بستر این همسویی همانگونه که تاریخا هم به اثبات رسیده داشتن استراتژی مشترک و معطوف شدن هرچه بیشتر به جنبش کارگری و جنبش های دیگر اجتماعی است.

در پرتو رشد این روند، نیروهای سیاسی در داخل و خارج کشور ، بیشتر و بیشتر خود را تحت فشار خود تطبیقی با اوضاع فرارو می بینند و در فکر معطوف و متکی شدن بیشتر به پایه های اجتماعی، کارگری و توده ای خود هستند. اما جنبش های اجتماعی در جامعه ایران را نمی توان با روش ها و سنت های ناکارا و محدود نگرانه رایجی که ریشه در سنت های منسوخی که استراتژی سوسیالیتسی در آن غایب است و هر چه بیشتر از مبارزه عینی طبقه کارگر و اقشار تهیدست و محروم و حق طلب جامعه فاصله گرفته، پاسخ داد.
کمونیست ها و نیروهای چپ و انقلابی می توانند در پرتو نقد و بررسی موانع و چالش های موجود، بر بستر یک کار و فعالیت مشترک، در راستای خدمت به یک استراتژی مشترک سوسیالیستی از تجربه ها درس گرفته و بیشتر و بیشتر خود را به روند عینی و موجود درون جامعه ایران تطبیق دهند.
چرا که اگر از اختناق و دیکتاتوری حاکم بر جامعه ایران به عنوان یک عامل خارجی که امکان فعالیت نیروهای و سازمان های چپ و کمونیست را دشوار ساخته و موجب دور افتادن شان از موضوع و محل کار و فعالیتشان، که به پراکندگی و تضعیف آنها انجامیده است، بگذریم، باید روی عوامل درونی یعنی ضعف و کاستی ها در بین این نیروها تاکید نمود که باعث تشتت و تیر و تار شدن افق و استراتژی مشترک بین این نیورهای بوده است.
افراد و نیروهای سیاسی که خود را در جبهه رادیکال و سوسیالیستی جامعه می بینند، طیف ناهمگونی را تشکیل می دهند که به صورت تشکیلاتی یا فردی از ریشه ها و تاریخ های متفاوتی برخوردار هستند. دسته بندی این نیروها در گذشته به خط بندی هایی مربوط بوده، که از فاکتورهایی از قبیل شیوه و سبک کار تا تعلقات اردوگاهی آنها سرچشمه می گرفت . شوروی، چین، آلبانی، کوبا و ...هرکدام در گذشته شاحص بازشناسی طیف بندی ها و بلوک بندی های بین نیروهای سیاسی در ایران بود، که دیگر به آن شکل سابق نیست.

با این وصف و با توجه به همه موانع و فرصت ها سئوال این است که در شرایط کنونی چه حلقه ای می تواند این طیف وسیع و متنوع و پراکنده نیروهای چپ و کمونیست را به هم نزدیک کند؟

تجربه نشان داده است که شرط قرار دادن برنامه و پلاتفرم مشترک برای همکاری مشترک بین این نیروها نمی تواند کارآیی چندانی داشته باشد، چرا که هیچ نیرو و جریانی از برنامه و پلاتفرم کمی ندارد و همچنانکه در گذشته و بارها گفته شده است می توان برنامه موجود هر یک از احزاب و گروههای موجود را با اندکی تغییر، مبنایی برای برنامه مشترک برای همه دید.
همچنین و همانگونه که در عمل هم تجربه کرده ایم جمع فیزیکی نیروها و وحدت تشکیلاتی این نیروها هم راه حلی موثر نبوده و نیست. چرا که در بهترین حالت و در شرایطی که همه نیروها به این تشکل جدید هم متعهد باشند، تنها به تشکیلاتی مقداری قوی تر و بزرگتر از تشکیلات های فعلی منجر می شود. در حالیکه همانگونه که در عمل هم دیده ایم این نوع تشکل، برای همه نیروهای تشکیل دهنده اش، تشکیلات دوم خواهد بود.
با این حساب و با نگاهی به وقایع این چند سال اخیر به روشنی می بینیم که فراسوی قول و قرار و وعده و وعید این نیرو یا آن نیرو، فراسوی سنت های ریشه دار سکتاریستی در بین این یا دیگری؛ فراسوی کنفرانس ها و نشست های این جریان با آن جریان، دو عامل اصلی می تواند محورهای اصلی همگرایی و وحدت بین گرایشات سوسیالیستی گردد. اول افق و استراتژی مشترک سوسیالیستی و تقویت عملی این روند در درون جنبش های اجتماعی و دوم پاسخ به نیازهای واقعی این جنبش ها در داخل ایران و در راس آنها جنبش کارگری، چرا که بطور واقعی این دو، بسترهای عینی و رئالیتسی ای هستند که دیوار ها و مرزها و خط کشی ها، را به کناری می نهند و فضا را برای همکاری و بهم نزدیک شدن طیف های مختلف نیروهای چپ و کمونیست فراهم می سازند.
ساختن بنای این افق را از هم اینک با پراتیکی که خدمت به رشد این روند می کند باید مبنی قرار داد. نمی توان خود را گرایش سوسیالیستی نامید و در عمل به شکل و شمایل یک نیروی سرنگون طلب صرف عمل کرد. سرنگونی بدون جایگزینی آلترناتیو سوسیالیستی، مرز بین نیروهای سوسیالیست و لیبرال را مخدوش می سازد. نمی شود در جنبش کارگری فعال بود و تنها به خواسته های صنفی کارگران معطوف بود و تشکل های توده ای کارگری را از حرکت بسوی ایجاد ارکان دخالت گریشان برای کسب قدرت دور نگه داشت. نمی شود طرفدار جنبش رهایی زن بود و این جنبش را در چارچوب مبارزه به یک سری خواسته های محدود و لیبرالی محدود دید و ....
استراتژی مشترک سوسیالیستی، افق، زبان و همسویی عملی و پراتیکی نیروهای سوسیالیست در بطن این جنبش هاست.
بر این بستر است که تقدم و تاخر و جایگاه این نوع فعالیت، مدتهاست نه از سر تعلقات و وابستگی های گذشته این یا آن نیرو، و حتی در درون یک حزب و سازمان، نه از روی طول و عرض فعلی این یا آن تشکیلات، نه از روی تعلقات تشکیلاتی یا غیر تشکیلاتی این یا آن فعال، بلکه در تلاش صادقانه و صمیمانه هر تک صدایی در پاسخ به ضرورتی که جنبش های واقعی در جامعه مان فرا روی تک تک ما به عنوان انسان های کمونیست قرار داده است، سرچشمه می گیرد.
این روند به سرعت فاصله فعالین داخل و خارج کشور را، که دشمن بر ما تحمیل کرده در نوردیده و فریاد و صدایی مشترک در همه جهان می شود. تجربه مبارزه یکدست برای آزادی فعالین کارگری و در راس آنها محمود صالحی نشان داد که این همان حلقه وحدت و نزدیکی نیروهای چپ است. دفاع از آزادی دانشجویان سوسیالیست نشان داد که کمپین های عملی و پراتیکی، همه جویبارهای پراکنده در داخل و خارج را به رود پرخروشی از عزم جریان رادیکال، سوسیالیست و میلتانت تبدیل می کند که می تواند بستری مناسب برای تشکلات طبیعی و متکی بهم را در آینده و بویژه در دل تشکلات توده ای کارگری، دانشجویی و زنان فراهم سازد.

اتحاد عمل و همگرایی در پرتو داشتن یک استراتژی مشترک و در پاسخ به نیاز جنبش های اجتماعی در ایران و در راس آنها جنبش کارگری مسیر و امکانی است که در شرایط کنونی می تواند نیروها را بهم نزدیک یا از همدیگر دور سازد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست