شباهت های تاسف آور
ف. تابان
•
چرا روش های مورد استفاده اصلاح طلبان در مبارزه سیاسی با روش های مورد استفاده محافظه کاران شباهت یافته و به سوی روش های اطلاعاتی- امنیتی تمایل می یابد؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۶ آذر ۱٣٨۱ -
۱۷ دسامبر ۲۰۰۲
اصلاح طلبان می گویند شیوه های غیراخلاقی مبارزه سیاسی را نفی می کنند و از این نظر همیشه انتقادات آن ها متوجه جریان رقیب محافظه کار بوده است که برای پیشبرد اهداف خود، هر وسیله ای را مجاز می شمرد. یکی از این وسیله ها، شایعه پراکنی در سطح جامعه به منظور پیشبرد اهداف مورد نظر است که همیشه مورد مخالفت اصلاح طلبان قرار گرفته است. اما متاسفانه پیگیری مواضع اصلاح طلبان نشان می دهد استفاده از این روش، در نزد آن ها نیز وسیعا رواج دارد و به طور مستمر شایعاتی از سوی محافل اصلاح طلب در میان افکار عمومی پخش می شود، که اهداف سیاسی معینی را دنبال می کند. بیشتر این شایعه پردازی ها، مربوط به فعالیت های دانشجویی است و هدف صریحی که تعقیب می کنند، جا انداختن این ایده مورد علاقه اصلاح طلبان است که گرایش دانشجویان به سوی رادیکالیسم، دست پخت محافظه کاران است و از سوی آن ها تقویت و حتی ایجاد می شود. سابقه پخش شایعاتی در این جهت، به دوران بعد از ١٨ تیر ١٣۷٨ بر می گردد و هر بار که جنبش دانشجویی از خود تحرکی نشان داده است، بر حجم پخش شایعات نیز افزوده شده است. به چند نمونه در روزهای اخیر توجه کنید:
١. یک سایت اصلاح طلب همزمان با شانزده آذر روز دانشجو، شایعه ای را پخش کرد که حشمت الله طبرزدی یکی از فعالین دانشجو که در چارچوب سیاست های اصلاح طلبانه جناح دولتی قرار ندارد، از زندان آزاد شده است. هدف از پخش این شایعه القای این نکته بود که محافظه کاران وی را عمدا برای «شلوغ کاری» و کشاندن دانشجویان به اقدامات خلاف قانون و تظاهرات در خیابان از زندان هفت ماهه آزاد کرده اند. دوستان نزدیک طبرزدی این شایعه را تکذیب کرده و اعلام کردند طبرزدی همچنان در زندان انفرادی به سر می برد. سایت منتشر کننده خبر، نه نسبت به این تکذیبه واکنش نشان داد و نه شایعه ای را که در آستانه شانزده آذر منتشر کرد، پیگیری کرد. افکار عمومی هنوز نمی داند که بالاخره طبرزدی آزاد شده است یا نه؟! نمی داند باید از آزادی یک زندانی سیاسی خوشحال شود یا نگران؟ اما شایعه منتشره، تاثیراتی را که قرار بوده، بر جای گذارده است.
٢. از سوی محافل اصلاح طلب بارها حدس و گمان های تایید نشده ای در مورد ارتباط اجتماعات «غیرقانونی» که در هفته های اخیر در حمایت از دانشجویان برپا شده است با محافل محافظه کاران منتشر شد. دامنه پخش این شایعات حتی به بالاترین مقامات اصلاح طلب رسید و از جمله آقای محمدرضا خاتمی دست کم دو بار مدعی ارتباط محافل «ضد اصلاحات» با این گونه اجتماعات شد (آخرین بار ایشان در سخنرانی خود در کنگره فوق العاده مشارکت این ادعا را طرح کرد). این شایعه نیز در جهت شایعه نخست، یعنی القای این ایده که رادیکالیسم از سوی محافظه کاران دامن زده می شود عنوان شد، اما اصلاح طلبان هیچگاه حاضر نشدند، نشانه های روشن و قابل قبولی از این ارتباط ارایه دهند و افکار عمومی را در این سرگردانی باقی گذاردند که آن چه می گویند حدس و گمان است یا متکی بر اطلاعات قابل قبول و یا شایعاتی غیراخلاقی که خود نیز به نادرستی آن آگاهی دارند؟
٣. همزمان با فراخوان برای اجتماع معلمان، این شایعه در مورد ارتباط محافظه کاران با اجتماع معلمین در روز جمعه گذشته نیز در محافل اصلاح طلب بر سر زبان ها افتاد و بر قلم ها جاری شد. پخش این گونه شایعات در مورد معلمین نیز سابقه قبلی دارد و هر گاه معلمین درصدد حرکتی برآمده اند، بازار شایعه ارتباط بین حرکات معلمین و عوامل محافظه کار داغ شده است. در این زمینه نیز هیچ گاه اطلاعات قابل قبولی ارایه نگردیده است.
۴. یکی از آخرین شایعات و جنگ روانی اصلاح طلبان علیه مخالفین غیرمحافظه کار خود، که اخیرا از طریق یک سایت دیگر اصلاح طلب منتشر شده این است که «گفته می شود» دو نفر از دانشجویانی که در محافل دانشجویی شعارهای رادیکال می دهند، با محافل محافظه کار در ارتباطند و از آن ها دستور می گیرند. هدف از این شایعه نیز القای رابطه بین رادیکالیسم و محافظه کاران است. سایت منتشر کننده این خبر وعده داده است که در صورت تایید خبر فوق، اسامی این دانشجویان را منتشر کند. اما بنا به تجربه، باید مطمئن بود که این وعده نیز تحقق نیابد.
روش دیگری که اصلاح طلبان برای از میدان بدر کردن مخالفین خود به کار می گیرند، تخریب شخصیت است. درست همان روشی که در اردوی محافظه کار نیز رواج بسیاری دارد.
این روش به اصلاح طلبان حکومت ایران محدود نمی شود و حتی سابقه ای قدیمی تر از آن ها دارد. شاید خیلی ها به یاد داشته باشند زمانی که داریوش فروهر بر حجم فعالیت ها و انتقادات خود علیه حکومت افزود، شایعات بسیاری در این مورد بر سر زبان ها افتاد که «از خودشان است» و «سرش به جایی بند است». بعدتر عین همین شایعات در مورد پیروز دوانی، به ویژه در محافل چپ رونق گرفت. هم داریوش فروهر و هم پیروز دوانی قربانی مبارزات آزادیخواهانه خود شدند.
چند نمونه از سال های نزدیک تر:
١. نمونه اول حشمت الله طبرزدی است که در بالا نیز از آن یاد شد. چندین سال است که در مورد ارتباطات پنهان طبرزدی با محافل محافظه کار شایعات گسترده ای بر سر زبان هاست. این شایعات تا به حال هرگز با اطلاعاتی که برای مخاطبین قابل قبول باشد، همراه نشده است. در عوض گذشته طبرزدی بارها زیر و رو شده است. اکنون همه می دانند که حشمت الله طبرزدی زمانی از مریدان آیت الله خامنه ای و «آیت الله هاشمی رفسنجانی» بوده است. پرسش اینجاست که مگر دیگران نبوده اند؟ چه کسانی را در جناح اصلاح طلب ـ شاید به جز نسل جدید رهبران دانشجویی و آن همه نه همه آن ها ـ می توان یافت که مرید این و آن نبوده اند و در اقدامات سرکوبگرانه حکومت اسلامی نقش نداشته اند؟ طبرزدی این گذشته را کتمان نکرده و از آن انتقاد کرده است. می توان به صادقانه بودن این انتقاد تردید کرد، اما مدعیان فعلی حتی این انتقاد از خود را هم نکرده اند.
٢. مورد دوم ابراهیم اصغر زاده است. تخریب شخصیت اصغرزاده و «رو کردن» گذشته او درست زمانی شروع شد که وی قصد کرد در انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٠ کاندید شود و با محمد خاتمی به رقابت بپردازد. رد صلاحیت اصغرزاده از سوی شورای نگهبان، اصلاح طلبان را از «وظیفه مقدسی» که آغاز کرده بودند، موقتا معاف کرد، اما تخریب شخصیت اصغرزاده با اتکا به «گذشته» او – که معلوم نیست تا چه اندازه آن حقیقت دارد – هنوز گاه به گاه و همزمان با مطرح شدن نام وی به هر مناسبتی ادامه می یابد.
٣. مورد سوم عباس امیرانتظام است. بعد از انتشار کتاب خاطرات عباس امیرانتظام، قدیمی ترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی که در آن برخی رفتارهای اصلاح طلبان فعلی با او در زندان ها مورد اشاره قرار گرفته بود، گروهی از اصلاح طلبان به روش مورد علاقه متوسل شده و از ارتباط انتشار کتاب خاطرات امیرانتظام و محافل محافظه کار و پشت پرده سخن گفتند. آن ها نیز وعده کردند که در «فرصت مناسبی» این ارتباط را افشا کنند، اما این فرصت هرگز به دست نیامد. برخی از آن ها که این اتهام را به عباس امیرانتظام زدند، اکنون در زندان اوین با او هم سرنوشت شده اند.
۴. جدیدترین مورد قاسم شعله سعدی است. دلیل این که بعضی از اصلاح طلبان به یاد گذشته قاسم شعله سعدی افتاده اند، نامه ای است که او اخیرا منتشر کرده و سیاست های آیت الله خامنه ای و نیز محمد خاتمی و سایر اصلاح طلبان را مورد نقد قرار داده است. از انتقاداتی که توسط برخی چهره های خوش نام اصلاح طلب و برخی طنزنویسان که بعد از آزادی از زندان «ضعیف کش» شده اند، نسبت به شعله سعدی صورت گرفته است، به هیچ وجه نمی توان دریافت که آن ها با «گذشته» وی مخالفند، یا با انتقاد از آیت الله خامنه ای؟ اما یک چیز را به وضوع می توان دریافت: هراس از اینکه رهبری «جنبش بی سر» و «دانشجویان» از انحصار «اصلاح طلبان خودی» بیرون بیاید.
این نگرانی منشاء همه این سیاست ها و روش ها و اعمال نادرست و غیراخلاقی است که در اینجا مورد اشاره قرار گرفت. اصلاح طلبان حکومت ایران نگرانند. نگران آن که کسانی یافت شوند که با طرح شعارهای رادیکال تر، رهبری را از «چنگ» آنان خارج سازند. اصلاح طلبان علیرغم آن که از طریق شایعات روزمره خود می کوشند این ایده را در جامعه القا کنند که رادیکالیسم محصول محافظه کاران و پیوند عناصر مشکوک با محافل قدرتمند در این جناح است، اما خود می دانند که جامعه ایران در موضعی رادیکال تر از آنان قرار دارد و از همین رو نگرانند که هر حرف و سخن رادیکال، موقعیت انحصاری آن ها را به خطر اندازند. به این دلیل است که آن ها چنین شایعاتی را به طور روزمره پراکنده می کنند و به تخریب شخصیت هر کسی که در چارچوب خط مشی آن ها نگنجد اقدام می کنند.
اما،
نخست: برای آرامش خاطر اصلاح طلبان باید تاکید کرد که جامعه ایران و طبعا جوانان ایران، آن قدر خام و ناپخته نیستند که با آزادی یک فرد از زندان، برافراشتن پرجم یک رقابت و یا انتشار یک نامه، «سر» خود را پیدا کنند و رهبران جدیدی برای خود برگزیند.
دوم: اصلاح طلبان مختارند که با رقبای سیاسی خود به هر دلیلی مخالفت کنند، اما مجاز نیستند در این مخالفت، به روش های اخلاقی پای بند نمانند.
چرا در اردوی اصلاح طلبان همواره وقتی به یاد «گذشته» کسی می افتند که او پا از دایره مرزهای دوم خرداد بیرون می گذارد؟ آیا در سرتاسر این جبهه عریض و طویل، کسان دیگری یافت نمی شوند که پیش از این که «تمرد» کنند، دانستن «گذشته» آن ها برای ملت ایران مفید باشد؟
چرا وقتی محافظه کاران برای تخریب شخصیت اصلاح طلبان و بیرون کردن آن ها از میدان به «گذشته» رجوع می کنند و مثلا سوابق اطلاعاتی آن ها را افشا می سازند، مورد انتقاد اصلاح طلبان قرار می گیرند، اما اصلاح طلبان خود هر جا لازم می بینند همین روش ها را در مورد دیگر مخالفین خویش انجام می دهند؟ چرا وقتی آن روزنامه های معلوم الحال، از ارتباطات محافل اصلاح طلب، با «صهیونیسم» و سازمان های جاسوسی خارجی بدون هیچ گونه دلیل و مدرک سخن به میان می آورند، مورد اعتراض اصلاح طلبان قرار می گیرند، اما اصلاح طلبان خود هر زمان تشخیص می دهند از روابط مشکوک و پنهان مخالفین یا رقبای خود با محافل محافظه کار و ... سخن به میان می آورند، بدون اینکه زحمت اثبات آن را به خود بدهند؟
این نوشته نه قصد دفاع از طبرزدی را دارد، نه اصغرزاده و نه شعله سعدی. مثال هایی آورده شد تا در پرتو آن ها یک سیاست غیراخلاقی نقد شود. تردیدی نیست که به ویژه در مورد شخصیت های سیاسی، احترام به افکار عمومی و اصل علنیت حکم می کند که دیروز و امروز همه کسانی که می خواهند در عرصه های سیاسی و اجتماعی کشور فعال باشند، روشن باشد. اما این اصل نباید مورد استفاده ابزاری قرار گیرد. اصلاح طلبان به دلیل دست یابی به منابع اطلاعاتی و برخورداری از «رانت اطلاعاتی» از این موضوع استفاده ابزاری می کنند و با «اطلاع رسانی قطره ای» و جهت دار به قصد پیشبرد سیاست هایی معین، شعور و آگاهی مردم توهین می نمایند.
بهتر نیست آن ها یک مبارزه سیاسی شفاف و روشن با مخالفین را جایگزین مبارزات اطلاعاتی و ضداطلاعاتی و جنگ های روانی سازند؟
|