«حرف» خروج، «اصل» خروج!
ف. تابان
•
اصلاح طلبان می توانند از طریق سایت های اینترنتی خود به مخاطبانشان رجوع کرده و از آن ها بپرسند، آیا برداشت آنان نیز از ایده خروج از حاکمیت همان بوده است که آقای عبدی در دادگاه مطرح کرد و آقای نبوی و دیگران در آزادی کامل آن را پی گرفته اند؟ آیا این مخاطبان و در مقیاس وسیعتر افکار عمومی نیز موضوع را این گونه فهمیده بود که باید حرف «خروج» را بزند و با اصل «خروج» مخالف باشد؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٨ دی ۱٣٨۱ -
۲۹ دسامبر ۲۰۰۲
نزدیک به دو ماه از زمانی می گذرد، که فعالین اصلاح طلب، در برابر افکار عمومی و نمایندگان رسانه های جمعی حاضر شده و اعلام می کردند در صورت رد لوایح دوگانه رئیس جمهور، اصلاح طلبان از حاکمیت خارج خواهند شد. در آن زمان نظریه «خروج از حاکمیت» پرطرفدار بود و رسانه ها، مملو از اظهاراتی بودند که در جهت تایید این تز، در صورت رد لوایح، از سوی نمایندگان مختلف مجلس و نمایندگان برجسته برخی احزاب اصلاح طلب بیان می شد. ما در آرشیو اخبار روز، ده ها اظهارنظر در این مورد را ضبط کرده ایم. استدلال مشترک همه کسانی که چنین آینده ای را وعده می دادند، این بود که در صورتی که قطعی شود، ادامه حضور اصلاح طلبان در حاکمیت بی فایده است و آن ها نخواهند توانست اقدامات موثری در جهت اجرای برنامه های اعلام شده جریان اصلاحات انجام دهند، آن گاه از حکومت خارج می شوند زیرا حضورشان در حکومت نه به خاطر به دست آوردن موقعیت ها و امتیازها بلکه برای انجام تعهدات معینی بوده است. انجام آن تعهدات که ناممکن شود (یا باشد) ادامه حضور در حاکمیت نیز بی معنا خواهد بود. آن دسته از اصلاح طلبانی نیز که به صراحت گروه نخست از به اجرا گذاردن ایده خروج از حاکمیت در صورت عدم تصویب لوایح سخن نمی گفتند، در این نکته با گروه اول متفق القول بودند که اگر هیچ راهی برای ادامه اصلاحات نماند، خروج از حاکمیت تنها راه پیش پای اصلاح طلبان است. اختلافشان با گروه نخست در این بود که حتی در صورت رد لوایح، هنوز چشم اندازها یا باریکه راه هایی را برای اینکه بتوان جریان اصلاحات را ادامه داد، ممکن می دانستند. افکار عمومی بارها از زبان برخی از این عناصر موثر و بلندپایه جبهه اصلاحات، همین وعده را شنیده است.
به نظر می رسد دادگاه عباس عبدی نقطه ای شده است برای تجدیدنظر در این راهکار.
وقتی عبدی در برابر قاضی مرتضوی، مشهور به «جلاد مطبوعات»، از برگه ای که در دست داشت، چنین خواند:
«پذیرش این دیدگاه (خروج از حاکمیت) منجر به نقض آن خواهد شد و زمینه را برای سازش و تفاهم فراهم می کند و این مساله را بارها به مطبوعات گفته ام...»، «این دیدگاه نگرشی بازدارنده است و اگر چنین نبود موضوعیتی برای ارایه دیدگاههای مبتنی بر سازش و تفاهم وجود نداشت...» «اگر فرد یا افردای خروج از حاکمیت را به منزله یک رفتار ضروری و آنی و تحقیق علمی در شرایط کنونی و نه به عنوان یک نگاه و دیدگاه بازدارنده تبلیغ می کنند، مسولیت آن متوجه خودشان است....»، «باید پذیرفت که ازابتدا هم می توانستم عنوان بهتری را پیشنهاد کنم تا احتمال سواستفاده از این شعار و تبلیغ و سردرگمی و تشویش اذهان نشود...»، «درخصوص وجه عمل خروج از حاکمیت معتقدم که موجب کاهش اعتبار کشور و مشروعیت آن می شود و شرایط را برای مداخله بیگانگان و افزون طلبی آنان فراهم می کند و باید از آن پرهیز کرد...»
برداشت عمومی این بود که عبدی تحت اجبار حرف هایی گفته است که باید از این گوش شنید و از آن گوش بیرون کرد. «تجدیدنظری» که بعد از پنجاه روز زندان انفرادی و در پیشگاه قاضی مرتضوی صورت گیرد، ارزشی جز این نخواهد داشت که آن را جدی نگرفت و جدی ندانست...
اما ظاهرا این «برداشت عمومی» که متکی بر تجربه ای طولانی از اعترافات زندانیان سیاسی می باشد، منطبق بر حقیقت نبوده و برخی ها که در زندان و انفرادی و تحت فشار نیز نیستند، این سخنان را جدی گرفته اند. همان کسانی که می گویند نظر عبدی تغییر نکرده است و نظر جبهه مشارکت اسلامی همان نظر عباس عبدی (در دادگاه) است.
بخشی از رهبران دو جریان عمده اصلاحات از زمره این کسان هستند.
به عنوان نمونه، بهزاد نبوی یکی از موثرترین اعضای جبهه دوم خرداد و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مصاحبه ای که روز جمعه با خبرگزاری دانشجویان ایران انجام داده است، چنین می گوید:
«در مورد “ خرج از حاکمیت”، من هم به آنچه آقای عبدی در نامه و مصاحبه خود مطرح کردند گواهی میدهم. ایشان همیشه شعار خروج از حاکمیت را به عنوان یک شعار بازدارنده مطرح میکردند و هرگز از ایشان نشنیدم که با اصل خروج، موافق باشند.»
قابل توجه و بسیار جالب است که آقای نبوی پیش از این سخن و در همین مصاحبه، در پاسخ به این پرسش که «شما در مصاحبهی اخیرتان، بر ماندن اصلاحطلبان در قدرت به هر نحو ممکن تاکید کردهاید، اگر ممکن است بیشتر توضیح دهید» توضیح بیشتر را به این صورت داده است که: « من گفتم ما هنوز به خروج از حاکمیت نرسیدهایم، چون در صورت بروز چنین اتفاقی، حرکت اصلاحی اعلام میکند که اصلاحات در چهارچوب قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی میسر نیست. طبعا این موضع صحیح نیست و معتقدیم که نباید چنین تصوری را در جامعه ایجاد کرد، مگر اینکه کارد به استخوان برسد.» یعنی اینکه آقای نبوی هنوز دوست دارند «حرف» خروج از حاکمیت را بزنند هر چند با «اصل» آن موافق نباشند!
چنین اظهارنظراتی موجب یک سردرگمی ناخوشایند شده است. آیا آن چه تاکنون اصلاح طلبان مطرح می کرده اند، یک «تهدید» بوده است که خود نیز هرگز به جدی بودن آن اعتقاد نداشته اند و در دل به کسانی که این «تهدید» را «جدی» گرفته بودند،می خندیده اند؟ اصلاح طلبانی که بسیار به نظرسنجی علاقمند هستند، می توانند دست کم از طریق سایت های اینترنتی خود به مخاطبانشان رجوع کرده و از آن ها بپرسند، آیا برداشت آنان نیز از ایده خروج از حاکمیت همان بوده است که آقای عبدی در دادگاه مطرح کرد و آقای نبوی و دیگران در آزادی کامل آن را پی گرفته اند؟ آیا این مخاطبان و در مقیاس وسیعتر افکار عمومی نیز موضوع را این گونه فهمیده بود که باید نمایندگان آن ها حرف «خروج»را بزنند و با اصل «خروج» مخالف باشند؟
بسیاری از صاحب نظران و تحلیل گران سیاسی معتقد بوده و هستند که اصلاح طلبان حکومت ایران هرگز ایده خروج از حکومت را حتی وقتی «کارد به استخوان برسد» به اجرا نخواهند گذاشت. به دو دلیل روشن. نخست آن که نگاهی به کارنامه این اصلاح طلبان نشان می دهد آن ها اهل چنین ریسک ها و اقدامات رادیکالی نیستند و پای در راهی نمی گذارند که رشته های الفت آن ها با محافظه کاران به طور کامل گسیخته شود و دوم آن که بخش بسیار بزرگی از اصلاح طلبان علیرغم آن که می گویند برای خدمت به حکومت وارد شده اند و نه استفاده از امتیازات، به این امتیازات بسیار بیشتر دلبستگی دارند که به منظور خدمت، از آن ها چشم پوشی کنند. بنابر این موضوع در حقیقت نیز بیشتر برای سرگرم کردن افکار عمومی از یک سو و اعمال فشار بر محافظه کاران از سوی دیگر بوده است.
با این حال کمتر کسی می توانست حدس بزند، که ایده خروج از حاکمیت اصلاح طلبان، چنین سرنوشت غم انگیزی بیابد و بخش بزرگی از اصلاح طلبان (همان ها که می گویند نظر عبدی تغییر نکرده و نظر او همان نظر جبهه مشارکت است) با یک «حاشای» بلند، گریبان خود را از دست آن رها کنند. شاید این یکی از آن امتیازاتی است که قرار است اصلاح طلبان در «عقب نشینی» بزرگ خود برای حفظ خویش به حریف بدهند. باید امیدوار بود چنین نباشد زیرا اگر سخنانی که این روزها از سوی مقامات و مسئولین اصلاح طلب به زبان می آید و یک نمونه آن را در اینجا بررسی کردیم به یک سخن و موضع واحد در جناح های استوارتر جبهه دوم خرداد تبدیل شود، آن گاه این احساس تقویت می شود که با مردم بازی شده است، اعتمادشان مورد سوئ استفاده قرار گرفته است و اصلاح طلبان حرف هایی را می گویند که با «اصل» آن موافقتی ندارند. شکل گرفتن چنین اعتقادی در افکار عمومی ضربات بسیار مهلک تری از آن چه که دادگاه عباس عبدی وارد آورد، بر حیثیت اصلاح طلبان وارد خواهد آورد. این گروه از اصلاح طلبان با برخوردهای گاه شگفت انگیز خود، در جهتی سیر می کنند که این دادگاه را که می توانست به سان سایر دادگاه ها، تنها تاسفی را برانگیزد، به سوی یک فاجعه هدایت کنند. از درون این فاجعه بی اعتمادی گسترده تر نسبت به اصلاح طلبان و به ویژه جبهه مشارکت اسلامی بیرون خواهد آمد. در چنین صورتی مردم حق خواهند داشت به صداقت رهبران این جبهه و به هر سخن آن ها به دیده شک بنگرند، حق خواهند داشت اگر تصور کنند، آن ها حرف هایی را می گویند برای آن که آن حرف ها را اجرا نکنند، حق خواهند داشت به این نتیجه گیری برسند که شعارهای اصلاح طلبان، وسیله ای برای بده و بستان با جناح رقیب است و حق خواهند داشت باور کنند این رهبران قابل اعتماد نیستند و نباید به آن ها اعتماد کرد.
|