راه جـهنـم!
آنچه رسالت و کیهان به جبهه مشارکت پیشنهاد می کنند
ف. تابان
•
مافیای قدرت با چسباندن صفاتی چون «خودفروخته» و «جاسوس» به یکی از نمایندگان برجسته رادیکالیسم جبهه مشارکت، مقابله با این رادیکالیسم را از حوزه مبارزه سیاسی و نظری خارج کرده و در مدار مبارزه علیه «جاسوسان» و «خودفروختگان» کشانده تا راه را برای تهاجمات بعدی و سرکوب خشونت بار و نهایی علیه این جریان هموار سازد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۱ دی ۱٣٨۱ -
۱ ژانويه ۲۰۰٣
روزنامه رسالت در سرمقاله روز چهارشنبه خود که امضای «بخش سیاسی داخلی» را با خود دارد و از همین رو می توان آن را موضع رسمی این روزنامه به حساب آورد، با توجه به دادگاه عباس عبدی، پیشنهاداتی برای جبهه مشارکت دارد که در روزنامه دو قلوی عصر نیز تکرار شده است. توجه به آن چه که رسالت و کیهان نوشته اند، در روشن شدن اهداف جناح طالبانی حکومت ایران از دادگاه عباس عبدی و متنی که توسط او در دادگاه خوانده شد، بی فایده نیست.
رسالت در انتهای سرمقاله خود نوشته است: سخنان عبدی در دادگاه «همان مواضع قدیمی جناح منتقد دولت است که خروج از حاکمیت را یک شعار سیاسی و پارادوکسیکال می داند و رفراندم ساختار شکن را بر نمی تابد».
این سخنان، اعتراف جالبی است و بهتر و بیشتر روشن می کند متنی که توسط عباس عبدی در دادگاه خوانده شد، در آرزوی «اثبات» کدام نظریات تحریر شده است. اما این اعتراف جالب، یک توضیح کم دارد و آن این که رسالت و «جناح منتقد» این نکته را نیز برای خوانندگان خود روشن کنند چرا عباس عبدی و دیگران باید در درون زندان های انفرادی به «مواضع قدیمی» آن ها اعتقاد پیدا کنند؟ هر چند کیهان طرج چنین پرسشی را «هذیان گویی» می خواند «که برای هیچ شنونده عاقلی قابل توجیه نیست»، اما با این حال، این پرسش چنان طبیعی است که محال است هر کس موضوع را حتی بطور اجمالی نیز دنبال کند، با آن مواجه نشود. با توجه به همین پرسش طبیعی است که رسالت کوشیده است با طرح موضوعاتی فرعی به موضوع «پاسخ» بدهد. بعضی از اشارات این روزنامه از جمله چنین است: چرا عباس عبدی در دوران زندان قبلی خود «نبرید» و چرا اکبر گنجی و عمادالدین باقی «نبریده اند»؟
از قضا ساده ترین بخش «معمای دادگاه عبدی» همین بخش است که چرا او در دادگاه سخنانی گفته است که با مواضع قبلیش متفاوت است. افکار عمومی در کشور ما، امروز بعد از تجارب بسیار، سیستم جهنمی و بیرحمی را که بر زندان های کشور حاکم است به خوبی می شناسد و از همین رو از زمانی که فعالین و مبارزین سیاسی پای در درون این زندان ها می گذارند، اظهارات آن ها و آن چه در مورد گذشته خود و همچنین دیگران می گویند را، فاقد ارزش و اعتبار و اصالت تلقی می کند. این موضوع اکنون با توجه به نمونه های متعدد یک قاعده تقریبا پذیرفته شده در جامعه ماست. کسانی که می کوشند چنین اظهاراتی را که در شرایطی غیرانسانی و غیرآزادانه صورت می گیرد، مبنای تحلیل ها، قضاوت ها و ارزشیابی ها قرار دهند به همان اندازه ی بازجویان و شکنجه گران، به عملی ضداخلاقی و جنایتکارانه مبادرت می کنند و رسالت و کیهان همواره بدون استثنا مرتکب این گونه اقدامات ضداخلاقی و جنایتکارانه شده اند و آخرین نمونه آن برخورد نویسندگان این دو روزنامه در مقالات اساسی روز گذشته خود می باشد. امیر محبیان نویسنده روزنامه رسالت، اولین کسی بود که به استقبال این «اعترافات» رفت و کوشید با توسل به «دفاعیات» عباس عبدی که در شرایطی غیرطبیعی عنوان شده بود، «سقوط رادیکالیسم» را نتیجه بگیرد و «بخش سیاسی داخلی» روزنامه رسالت و باند حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان، همچنان پیگیر این خط هستند. توسل آنان به چنین اعترافاتی تنها نشانه آن نیست که آن ها برای اثبات خط مشی و نظرات خود هیچ چیز در چنته ندارند و مجبورند به اظهاراتی دخیل ببندند که در شرایط غیرانسانی و توام با شکنجه های جسمی و روانی اخذ می شوند، بلکه نشان گر آن است که نویسندگان این دو روزنامه وظیفه ناتمام بازجویان را ادامه می دهند و پرده دوم یک نمایش ضدانسانی را کارگردانی می کنند، که «مدیریت» پرده نخستش به عهده بازجویان سلول های انفرادی قرار دارد.
در ایفای همین نقش است که روزنامه های رسالت و کیهان، جبهه مشارکت را تشویق به یک انتخاب فوری کرده اند.
رسالت می نویسد: جبهه مشارکت «یا عبدی را یک خودفروخته و بریده و مطرود معرفی نماید و بر مواضع قبلی حزب پافشاری کند و یا از سرنوشت ایدئولوگ رادیکال خود درس بیاموزد و بداند که سرنوشت این رادیکالیسم سیاسی و التقاط فکری، جز عملگی خودآگاه یا ناخودآگاه برای بیگانگان نیست.»
و کیهان ادامه می دهد: «به نظر می رسد بهترین گزینه برای حزب مشارکت در مواجهه با پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان آن باشد که دست از تحجر حزبی بردارد و واقع نگر باشد. وقتی عضو شورای مرکزی این حزب که متهم ردیف دوم پرونده نیز هست، اشتباهات و تندروی های گذشته خویش را اصلاح می کند و بحث های خروج از حاکمیت و رفراندوم را ناشی از برداشت های افراطی و غیرعقلانی می داند... دیگر چه جایی برای متحجران مشارکتی باقی می ماند که همچنان از سر یکدنگی و لجاجت به موضوع نگاه کنند و به دنبال آن باشند که این اعترافات را به گونه ای ماله بکشند و یا برای آن توجیهات غیرعقلانی و خیالی دست و پا کنند؟! اقرار و اعتراف به اشتباه، راه را بر خطاها و اشتباهات بعدی می بندد و موجب می شود که درهای صلاح و کمال گشوده گردد. حزب مشارکت هنوز این فرصت را دارد که با نگاهی به کارنامه خویش از بدو تاسیس تاکنون، نقاط تاریک و سیاه این کارنامه را بزداید و بر دیدگاه های تند و افراطی و نگاه جریان واداده و متمایل به غرب درون حزب، خط قرمز بکشد.»
از همان زمان که عباس عبدی دستگیر و راهی زندان شد، آشکار بود هدف از این دستگیری نه آن است که محافظه کاران اعلام کرده اند، بلکه تشدید فشار بر نیروی رادیکال و پیگیر در جبهه دوم خرداد می باشد که «میانه رو»هایی مانند امیر محبیان را با درندگانی نظیر حسین شریعتمداری به وحدت رسانده است. دادگاه عبدی و مانورهای بعدی محافظه کاران، نشان داد واقعیت جز این نبوده است. مافیای قدرت با چسباندن صفاتی چون «خودفروخته» و «جاسوس» به یکی از نمایندگان برجسته رادیکالیسم جبهه مشارکت اسلامی، مقابله با این رادیکالیسم را از حوزه مبارزه سیاسی و نظری خارج کرده و به مدار مبارزه علیه «جاسوسان» و «خودفروختگان» کشانده تا راه را برای تهاجمات بعدی و سرکوب خشونت بار و نهایی علیه این جریان هموار سازد و در عین حال، جبهه مشارکت و مجموعه جبهه دوم خرداد را به جدایی و «تبری» از آنان وادار کرده و مجبورشان سازد «دور و بر رادیکال ها» را خالی کنند تا هزینه های سرکوب آن ها به حداقل کاهش یابد. پیام مشترک رسالت و کیهان، محبیان و شریعتمداری به جبهه مشارکت اسلامی جز این نیست.
هر چند این نمایش ضداخلاقی، همزمان با روزهایی صورت می گیرد، که محافظه کاران بار دیگر به یاد «وفاق» افتاده و حتی در «کمیته وفاق» هم شرکت می کنند، اما کمتر کسی است نداند حتی در این پیشنهادات نویسندگان رسالت و کیهان نیز کوچکترین صداقتی وجود ندارد و جبهه مشارکت نخواهد توانست با عمل به چنین توصیه هایی به تضمینی برای «بقای» خود دست یابد.
افکار عمومی به یاد دارد «جناح منتقد» فعلی که رسالت و کیهان هر یک سخنگوی عده ای از آن ها هستند، حتی کارگزاران سازندگی را نتوانست تحمل کند، پس چگونه است که بتواند جبهه مشارکت را که «تعدیل شده اش» نیز هزار بار رادیکال تر از کارگزاران سازندگی است، تحمل نماید؟
رسالت و کیهان به خوبی از «زمینه های داغ» جامعه ما آگاه هستند و علیرغم بلوف هایی که می زنند، می دانند جدایی بیشتر جبهه مشارکت از رادیکالیسم، به معنای انزوای سریعتر آن در افکار عمومی و به ویژه نیروهای جوان و پرانرژی و خواهان تحول است. «جناح منتقد» هدفی جز این ندارد تا با تشدید روند این جدایی و تضعیف بیشتر پایگاه اجتماعی مشارکت، از این حزب یک «قربانی آسان» بسازد.
وقتی اهداف این سناریو، چنین روشن است، راه های مقابله با آن نیز قاعدتا نباید ناروشن باشد. این سخن حقیقت ندارد که محافظه کاران شیفته و شیدای «رادیکالیسم» در جریان دوم خرداد و حرکات مردمی، از جمله جنبش دانشجویی می باشند، چنین رادیکالیسمی، برخلاف آن چه در این چند ساله تبلیغ شده به آن ها خدمت نمی کند، ریشه آن ها را هدف قرار می دهد. دادگاه عبدی بی پرده ترین هجوم آن ها در چند ساله اخیر، به رادیکالیسم و اندیشه هایی است که تحولاتی بنیادی در ساختار نظام سیاسی کشور را می خواهند.
|