به هیچ حزب سیاسی ای وابسته نیستیم
•
دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب در برابر موج اتهامات فزاینده، بار دیگر تاکید کردند به هیچ حزب سیاسی وابسته نیستند و به عنوان یک جریان مستقل دانشجویی فعالیت می کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۲ خرداد ۱٣٨۷ -
۱ ژوئن ۲۰۰٨
اخبار روز: سایت رسمی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب، با انتشار مقاله ای بار دیگر تاکید کرد که این جریان صرف نظر از گرایش های سیاسی احتمالی اعضای خود، به عنوان یک مجموعه ی مستقل دانشجویی فعالیت می کند و به هیچ حزب و جریان سیاسی ای در خارج از کشور وابسته نیست. در این مقاله، در پاسخ به اتهاماتی که در ماه های اخیرا متوجه ی این مجموعه شده، آمده است:
آنچه که ثمره ی اصلی پراتیک دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب بوده تبیین و پیشبرد استراتژی سوسیالیستی و افق کارگری در جنبش دانشجویی بوده است. ساختمان استراتژی و پلاتفرم دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب بر این پایه ها استوار بوده اند:
۱ـ جنبش دانشجویی متحد جنبش کارگری و زنان است.
۲ـ برابری زن و مرد و این که رهایی جامعه در گرو رهایی زن است.
٣ـ مرزبندی با لیبرالهای پروآمریکایی، از جوجه نئوکانها گرفته تا محسن سازگارای وی. اُ. اِی. نشین.
۴ـ مرزبندی با جناح های جمهوری اسلامی از خط اصول گرایان گرفته تا اصلاح طلبان لیبرال درون حکومتی
۵ـ نه به جنگ و به هر گونه دخالت خارجی اعم از حمله ی نظامی و تحریم اقتصادی.
۶ـ ایجاد تغییرات بنیادین در گرو حاکم شدن افق کارگری بر افق سایر جنبش های اجتماعی است و در حرکت از پایین و از دل جامعه و نه مثلاً در حمله ی خارجی و یا در اتحاد اپوزیسیون.
۷ـ ایجاد تشکل های مستقل دانشجویی، کارگری، زنان، معلمان و...
این مقاله با رد این ادعا که جامعه ی ایران در شرایط انقلابی به سر می برد، نوشته است:
این کاملاً صحیح است که ارزیابی نادرست از شرایط باعث عواقب ناخواسته و دردناکی می گردد لیکن آن چه مهم و اساسی می باشد این است که دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب هیچ گاه در هیچ کدام از نشریات، اطلاعیه ها، بیانیه ها، وبلاگ ها و سایتشان چنین تحلیلی را تصویر نکرده اند. شرایط انقلابی دست کم با بحران های بزرگ اقتصادی و ناپایداری عمیق سیاسی کشور و با به میدان آمدن توده های عظیم اقشار فرودست جامعه شناخته می شود و اصولاً چنین تبیینی از شرایط در ادبیات دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دقیقاً به دلیل نبودن زمینه های مادی آن (شرایط انقلابی) به چشم نمی خورد.
این مقاله تصریح می کند:
لیکن در این که وضعیت سیاسی ایران در ترازهای بالایی از عدم تعادل به سر می برد، هیچ شکی نیست :از یک طرف تهدید به حمله ی غرب و در رأس آن آمریکا به بهانه ی مسئله ی هسته ای، زیر فشار بودن حاکمیت از سوی نهادهای بین المللی و افکار عمومی جهانی به دلایل مختلف چون پرونده ی هسته ای، عدم رعایت موازین حقوق بشری، تعقیب و فشار بر فعالان جنبشی و سیاسی و... و از طرف دیگر وضعیت اقتصادی ناگوار و تورم بالای بیست درصد، درصد بیکاری دو رقمی، درگیری درونی حاکمیت بین اصول گرایان و اصلاح طلبان و اغتشاشات فکری و سازمانی هر یک از جناح ها و... و در کنار همه ی این ها عروج جنبش های اجتماعی چون دانشجویی، کارگری و زنان.
این مقاله سپس در مورد اهمیت مبارزه علیه جنگ می نویسد:
آن چه که مسلم است، خطر وجود داشته و دارد (با تمام فراز و نشیب های آن در این چند ساله و این که نمونه ی عراق و افغانستان را در بیخ گوشمان داریم) و این وظیفه ی هر فعال اجتماعی و جنبشی علی الخصوص فعال چپ می باشد که جنگ و شرایط وقوع و دلایل و خانمان براندازی اش را نشان دهد، جنگی که اتفاقاً حامیانی در داخل دارد (حمله ی آمریکا به ایران آشکارا از طرف بعضی گروه ها حمایت و تبلیغ می شود)، جنگی که یک طرف آن سرمایه داری ِ امپریالیستی آمریکا می باشد و طرف دیگرش دیکتاتوری سرمایه سالار اسلام سیاسی حاکم بر ایران، جنگی که بازنده ی اصلی آن مردم ایران خواهند بود. ما این سخن لنین را به یاد داریم که «مبارزه ی طبقاتی بهترین ابزار علیه جنگ می باشد».
مقاله آن گاه در مورد «وابستگی حزبی» دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب تصریح می کند:
این که آیا این معدودی از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب وابسته به حزبی بوده اند یا خیر به دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب رابطی پیدا نمی کند و هیچ نقد استراتژیک و تشکیلاتی ای را نمی توان متوجه آن نمود. آن چه که حائز اهمیت است این است که افق ما را وضعیت مبارزه ی طبقاتی و جنبش های اجتماعی و تناسب نیروها و شرایط زیسته ی طبقه ی کارگر و اقشار فرودست تعیین می کند و نه وامداری به این یا آن حزب یا سازمان خارج از کشور.
دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب (چون گذشته) استقلال تشکیلاتی و جنبشی خود و عدم وابستگی شان را به جریانات خارج کشور (اعم از سلطنت طلب، مشروطه خواه، جمهوری خواه، سوسیال دموکرات و کمونیست) اعلام می دارد تا رشته ی اغراض پلشت دشمنان خویش را پنبه کند.
این مقاله تلاش برای آن که دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب «شاخه ی دانشجویی» «فلان حزب» معرفی شوند را دانسته یا ندانسته (در یک سقوط اخلاقی) همسو با دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی می خواند و می نویسد تمام تلاش آنان در زندان نیز همین بوده است تا با استفاده از این پاپوش دست به سرکوب جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی بزنند و طومار چپ دانشجویی را درهم بپیچند.
در پایان این مقاله آمده است:
آن چه برای آینده ی جنبش حائز اهمیت حیاتی می باشد نه تدقیق و خط کشی های عقیدتی و تحکیم مرز و صف بندی های سیاسی حول حزبی و غیره حزبی بودن و سمپاتی به فلان حزب و سازمان داشتن، بلکه اتحاد و انسجام و درک مشترک از مسیر عروج و پیشرفت جنبش دانشجویی و ایجاد سازوکارهای لازم برای پیشروی در این مسیر است. راهبردها باید توجه به گذشته ی جنبش چپ دانشجویی و با توجه به استراتژی های اصولی چپ دانشجویی که نه زاییده ی ذهن بلکه برخاسته از شرایط واقعی اند، اتخاذ شوند و در ارتباط ناگسستنی با همدیگر قرار گیرند.
|