یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۰ خرداد ۱٣٨۷ -  ۹ ژوئن ۲۰۰٨


تعطیلات چند روزه و غول ترافیک در جاده های شمال
نمونه هایی از گرایش سودجویان به احتکار کالاهای مورد نیاز مردم
نگرش منفی به فراغت موجب کاهش سرمایه گذاری در این بخش شده است
توافقنامه امنیتی آمریکا با عراق، امنیت ملی ایران را تهدید می کند
کلید نگارش یک کتاب!

روزنامه اعتمادملی با عنوان تعطیلات ایرانی نوشته است: به نظر می رسد ایرانیان در تقویم خود از بالاترین رقم تعطیلات سالیانه در میان ملل جهان برخوردارند. اگر به این لیست تصمیم های خلق الساعه مدیران سیاسی را اضافه نماییم؛ بعید است در طول سالیان آینده نیز کشوری به رکورد ما دست یابد. در این میان چنانچه تعهد و انضباط کاری خود را نیز اضافه نماییم درمی یابیم که ایرانیان انصافا بالاترین رقم استراحت را در میان ملل جهان دارند! این ادعا بدان معنا نیست که در امکانات و استانداردهای تفریح نیز چنین وضعیتی را دارا هستیم اما بدون تردید ما جزو آن دسته از مللیم که می دانیم چگونه زندگی خود را شاد نماییم.کافی است فرصتی دست دهد تا محیط را برای فرح بخشی خود فراهم آوریم. شاید به همین دلیل است که ما جزو مللی هستیم که در ساختن لطیفه در میان ملل سرآمد هستیم. هرچند انکار نمی کنیم که شرایط زندگی در ایران به خلایق چنین آموخته است. با این توضیح و با علم به اینکه در اواخر هفته گذشته دو روز تعطیل پیش بینی شده و در کنار دست و دلبازی های رئیس جمهور که ظاهرا او نیز از تعطیلات بدش نمی آید، کل هفته گذشته تعطیل شد و با توجه به گرمای هوا، شمال یگانه انتخاب ایرانیان بود. اما چرا این تعطیلات برای برخی از مسافران به یک کابوس بدل شد؟ گذری بر برخی عوامل ایجادکننده آن بی مناسبت نیست:
ما با این روش ها ذهنیت برنامه ریزی برای کودکانمان را نابود می کنیم. این را که امتحانات جابه جا و ناگهان امور کشور مختل می شود، چه کسی باید پاسخ دهد؟ فرض کنید آیا امکان انجام چنین تصمیمی در کشوری مانند آلمان امکان پذیر است؟ این تصمیم ها به ذهنیت ما برمی گردد. مثلا آیا تا به حال دیده اید یک سریال ایرانی در ساعتی که هفته ها زمان شروع آن را اعلام می کنند شروع شود؟ اینگونه داستان ها شبیه خریدن لباس و کفش در دوره جوانی نسل اول کشور است. والدین ما معمولا چند شماره بزرگ تر می خریدند تا ما آرام آرام در سال های آتی به آن سایزها برسیم!
ایرانیان در میان بدترین رانندگان جهان قرار دارند. در این میان مللی هستند که از ما بدتر هستند. اما ما هم در این میان بسیار خطاکاریم. ما جزو مللی هستیم که در تخلف در زمان رانندگی به گنهکاران مدد می رسانیم. در سر پیچ ها و جاده ها به هم اطلاع می دهیم که پلیس جلوتر ایستاده است، مبادا در این قسمت تخلف نمایید! جالب آن است با آنکه ما فرهنگی به نام تعارف داریم ظاهرا پشت فرمان که هستیم تغییر شخصیت می دهیم. از هر راهی که بتوانیم گذر می کنیم و هر چراغ قرمزی را پشت سر می نهیم و هیچ فرصتی به دیگران نمی دهیم. این بی نظمی در رانندگی کار را در اینگونه بحران ها سخت تر می کند. گاهی ترافیک با رفتار ما غامض تر و شکننده تر می شود. مثلا در کشوری مانند مالزی یا چین اگر شما در ترافیک گیر بیفتید محال است به خود اجازه دهید از خط ویژه عبور نمایید. گاهی چهار ساعت در ترافیک می ایستید اما گردش به خلاف مشاهده نمی کنید. حتما آنها زرنگی ما را ندارند!
مردم ایران از نظر تفریحی دارای امکانات فراوانی نیستند. موجبات فرهنگی نیز دایره این محدوده را کاهش داده است. لذا برخی شهرها و اماکن دارای مزیت های بیشتری هستند؛ شهرها و اماکن زیارتی و شهرهای شمالی. بدیهی است در ایام تعطیلات آن هم در تابستان شمال از جاذبه بیشتری برخوردار است. از سویی مسیر شمال دارای اهمیت استراتژیک نیز هست چون ما را به کریدور شمال متصل می کند. اما جاده شمال در این سال ها همانی است که در دوران پهلوی ساخته شده بود. تنها در دولتین هاشمی و خاتمی بود که توجه به این مسیر در دستورکار قرار گرفت و دولت خاتمی طرح آزادراه شمال و راه آهن آستارا به قزوین را آغاز نمود. با این همه طرح مذکور با کندی به پیش می رود. حال ضرورت دارد با جدیت بیشتری نسبت به این پروژه ها اقدام شود، زیرا در حال حاضر در هر مقطع زمانی و در هر ساعتی از شبانه روز که بخواهیم به شمال سفر نماییم ناچار از ملاقات با غول ترافیک هستیم.
با توجه به سابقه مدیریت بحران در ایران، انتظار می رود دستگاه های مسئول از خود قدرت و توانایی بیشتری نشان دهند. اینکه دستگاه هایی چون پلیس راه، هلال احمر و وزارت راه اینگونه خلع سلاح و از کارایی ساقط شده و از کارگشایی اظهار عجز نمایند، چندان شایسته به نظر نمی رسد. عادت کرده ایم بپذیریم که اتفاقاتی از این دست ظاهرا آخرین آنها نخواهد بود اما امیدواریم بدترین آنها نیز نباشد.

احتکار کالاهای مورد نیاز
روزنامه رسالت در سرمقاله دیروزش: شایعه گرانی چای! نوشته است: شایعه گرانی چای در تعطیلات اخیر برای بسیاری از شهروندان نگران کننده بود. هر چند مسئولان ذیربط بلافاصله ضمن تکذیب افزایش قیمت چای و قند و شکر، خبر از کشف۲۰ تن چای احتکاری در کرمانشاه دادند اما این دست شایعات متداول ـ که بعضا به واقعیت هم پیوست! ـ در چند ماه اخیر، متاسفانه امنیت اقتصادی مردم را به خطرانداخته است. در اغلب کشورهای توسعه یافته سازوکاربازار در پیوند مستقیم با نقش نظارتی و تنظیمی دولت، امکان مدیریت توفانهای اقتصادی را به بهترین شکل ممکن فراهم کرده و مانع اخلال در معیشت مردم می شود. بازار مامور به تامین مایحتاج مردم و دولت موظف به تنظیم فرایندهای عرضه و تقاضا است. این سیستم اقتصادی توسط دانشگاهها، رسانه ها و… حمایت فکری و نظری می شود. اما چرا در ایران پس از انقلاب چرخ دنده های دولت و بازار هیچ وقت آن طور که باید چفت نشده اند؟ چرا اهرمهای نظارتی دولت ضعیف هستند؟ چرا دولتها در مسیر مدیریت بحرانهای اقتصادی با دنده سنگین حرکت می کنند؟ دانشگاه ها، رسانه ها، اتاقهای فکر و سایر نهادهای تاثیرگذار چرا قادر نیستند روندهای ذی مدخل در سامانه تامین و تنظیم تقاضا در کشور را پشتیبانی تئوریک کنند؟ و از همه مهمتر چرا در فرهنگ عمومی کشوری که سه دهه از انقلاب اسلامی درآن می گذرد عده ای از تجار و بازرگانان سودجو باید به سوی احتکار کالاهای اساسی و مورد نیاز مردم بروند؟
احتکار برنج در زنجان، احتکار چای در کرمانشاه، احتکار پودر شوینده در قزوین، احتکار قند در تبریز، احتکار برنج در دامغان و… تنها نمونه هایی از گرایش سودجویان به انبار کردن مایحتاج مردم تنها در چند ماه اخیر است.این مشکل که در سه دهه گذشته در سایه اعوجاجات ساختاری نظام اقتصادی متکی بر نفت، یکی از چالشهای جدی پیش روی نظام اسلامی بوده است از دو منظر زودگذر و کلان قابل بررسی است.
در یک سطح تحلیل زودگذر به زعم راقم این سطورکشور نیازمند طرح ارتقای امنیت اقتصادی است. حاکمیت در مقام بایدها و نبایدهاست. نگرانی و ناامنی اقتصادی در دهک های مختلف جامعه مانع از نشاط اجتماعی و اقتصادی شده و فضای عمومی کشور را ملتهب کرده است. آمار رانت خواری ها، سودجویی ها، دلال بازی ها و… به وضوح بیانگر ضعف اهرمهای نظارتی دولت است. موفقیت حرکتهای ضربتی در طرح ارتقای امنیت اجتماعی نشان داد که می توان در برخی عرصه ها به این دست اقدامات مقطعی امید بست. رئیس جمهور به صراحت اعلام کرد که دولت آمادگی دارد برای جراحی های بزرگتر در اقتصاد کشور با شجاعت اقدام کند. اما درد این جراحی نباید موجب تشدید این بیماری شود. دولت می تواند با بسیج نیروها در وزارتخانه های مختلف و حتی استمداد از نیروهای داوطلب بسیجی ضعف ها و کمبودهای سامانه نظارتی خود را جبران کند تا دست سودجویان کوتاه گردد. اما در یک منظر کلان مشکلات اقتصادی کشور محصول فقدان یک الگوی توسعه اسلامی ـ ایرانی است که این مسئله بارها از جانب مقام معظم رهبری به مسئولان، اندیشمندان و دانشگاهیان گوشزد شده است. بارها گفته شده که توسعه مانند تجویزات سازمان بهداشت جهانی فراگیر نیست. نسخه های توسعه که در دهه ۰۶ نگاشته شده، دانشی عقب مانده است و همگام با سایر علوم پیشرفت نکرده است. هر اجتماعی به فراخور مقتضیات فرهنگی خود می تواند الگویی با مختصاتی بومی طراحی و اجرا کند. الگوی توسعه چین، ژاپن، مالزی، کره جنوبی و… اگر چه حل المسائلی نوشته شده است اما ما هنوز در مسئله یابی در کشورمان دچار مشکل هستیم. چه بسا این الگوها از جنس مسائل کشور ما نباشد.
از سویی کاربست و صورتبندی مفاهیم تئوریک در یک بستر بومی باید پاسخگوی مطالبات مردم و رهبری باشد. نمی توان چشم اندازی برای توسعه کشورنوشت که از واقعیات پیرامونی بگریزد و یا تنها در یک اتاق دربسته جواب دهد. در این الگوی اسلامی ـ ایرانی نه تنها استعانت از دانش و تجارب دیگران قبیح نیست بلکه می تواند بسیاری از راههای میانبر پیشرفت را نیز کشف نماید.

کاهش سرمایه گذاری در بخش صنایع فراغتی!
روزنامه همشهری با عنوان: زنده باد بطالت و بزهکاری! نوشته است: اوقات فراغت به تابستان محدود نمی شود و نیاز به فراغت نیز اختصاص به دانش آموزان ندارد.
با وجود این در ایران بحث اوقات فراغت فقط در تابستان و همزمان با تعطیلات دانش آموزان داغ می شود. این مسئله خود نشان دهنده طرز تلقی و نوع نگرش مسئولان نسبت به فراغت در ایران است.
در ایران فراغت موضوعی کم اهمیت و ثانوی تلقی می شود، که اختصاص به کودکان دارد و به همین دلیل نیز چندان جدی گرفته نمی شود.
در لایه های عمیق تر چنین نگرشی، سرگرمی، تفریح و حتی شادی معادل بی مسئولیتی لاابالی گری، ولنگاری و بطالت است؛ این درحالی است که بسیاری از جامعه شناسان و صاحب نظران، تمدن را محصول لحظات فراغت بشر می دانند؛ اوقاتی که انسان فارغ از هر نوع فشار و اجبار با ابتکار، نوآوری و خلاقیت خود توانسته به خود شکوفایی برسد.
نگرش منفی به فراغت در بین مسئولان و برنامه ریزان کشور موجب کاهش اعتبارات و سرمایه گذاری در این بخش، شکل نگرفتن صنایع فراغتی و بی رونقی بازار عرضه خدمات و امکانات فراغتی است.
کم اهمیتی و نگرش منفی به فراغت در ایران در حالی است که ما در بین کشورهای جهان بالاترین زمان تعطیلات و فراغت را داریم و میزان آن پس از انقلاب پیوسته در حال افزایش بوده است؛ به طوری که در سال ۵۷ کشور ما تنها ۱۶ روز تعطیلات رسمی داشت اما پس از انقلاب به ۲۵ روز افزایش یافت.
در حال حاضر با احتساب جمعه ها سالانه ۱٣۶روز در ایران تعطیل است؛ این در حالی است که میانگین تعطیلات در جهان۱۱۰ روز است. اما میزان تعطیلات برای نوجوانان و جوانان دانش آموز از این میزان هم فراتر می رود و با منظور کردن ٣ماه تعطیلات تابستانی به ۲۰۵روز می رسد.
چنانچه نگرش منفی به فراغت و بی رونقی صنایع فراغتی را در کنار افزایش فوق العاده روزهای فراغت و تعطیل قرار دهیم به نوعی پارادوکس، سردرگمی، بلاتکلیفی می رسیم که خود را به شکل رفتارهای عصبی و پرتنش، اضطراب، افسردگی و بطالت و بزهکاری نشان می دهد.
روند روبه افزایش گرایش به مواد مخدر و روانگردان ها در جامعه با وجود مبارزه گسترده با قاچاقچیان، دستگیری، زندان و حتی اعدام آنها و نیز کشف و انهدام هرساله ده ها تن موادمخدر می تواند تنها یکی از پیامدهای بی برنامگی و جدی نگرفتن اوقات فراغت باشد.
در نبود فضا و امکانات فراغتی مناسب، متنوع و ارزان برای بازی، تفریح و شادی طبیعی است که این نیاز سرکوب شده خود را به شکلی ناهنجار بروز دهد.
پناه بردن به صورت های منفعل تفریح و شادی و مخدرات خلسه آور و روانگردان ها به عنوان قرص های شادی آور یا آدامس های نشاط نتیجه مستقیم و غیرمستقیم فقدان برنامه ها و امکانات فراغتی و فضای طبیعی شادی و نشاط در جامعه است اما متأسفانه کمتر مسئول یا دستگاه و سازمانی تاکنون به طور جدی و با برنامه ریزی بلندمدت به آن توجه کرده است.

تهدید امنیت ملی عراق
روزنامه جام جم با عنوان کاپیتولاسیون درقرن ۲۱ توافق نامه امنیتی آمریکا با عراق را تهدید امنیت ملی ایران دانسته و نوشته است: توافق نامه امنیتی آمریکا با عراق که قرار است دهم تیر ماه بین روسای جمهور ۲ کشور به امضا برسد، چیزی جز یک کاپیتولاسیون واقعی و تحت الحمایگی عراق زیر نظر آمریکا نیست. آمریکا که به دنبال طرح خاورمیانه بزرگ و ایجاد سپر امنیتی برای رژیم اشغالگر قدس است، این بار کشور مسلمان و همسایه و بی پناه عراق را هدف قرار داده است.
این توافق نامه برای آمریکا و اشغالگران متحد آن، دستاوردهای مهمی را در پی دارد؛ کسب موفقیت برای جمهوریخواهان در آستانه انتخابات ۲۰۰٨ میلادی، جلوگیری از افزایش روزافزون تلفات انسانی و هزینه های مالی آمریکا در عراق، تحمیل بخشی از هزینه اشغالگری بر مردم عراق و نهادهای بین المللی، تضمین حضور درازمدت آمریکا در منطقه حساس خاورمیانه، تغییر چهره آمریکا از یک نیروی متجاوز و اشغالگر به نیروی حافظ صلح و امنیت در عراق، کنترل سلطه بر منابع و نفت عراق، مهار حرکت های خودجوش اسلامی و ایجاد مزاحمت و چالش های امنیتی بر کشورهای همسایه بخصوص ایران از جمله پیامدهای یکجانبه گرایی آمریکا در عراق است.
با کمال تاسف آنچه تاکنون از مفاد پیش نویس توافق نامه دریافت می شود، آن است که آمریکایی های اشغالگر اجازه خواهند یافت بدون محدودیت زمانی و مکانی در عراق عملیات نظامی انجام دهند، به بهانه مبارزه با تروریسم تا هر وقت که بخواهند در عراق بمانند و هیچ گونه محدودیتی برای حضور نظامی آمریکا وجود نخواهد داشت، افراد نظامی و غیرنظامی آمریکا مجبور به حضور در دادگاه های عراق نیستند و از مصونیت کامل برخوردارند، آمریکا می تواند پایگاه های نظامی در عراق ایجاد کند، وزارتخانه های دفاع، کشور و اطلاعات عراق زیر نظر مقامات آمریکایی فعالیت خواهد کرد و نیروهای آمریکایی بر خرید، تسلیح و آموزش ارتش و پلیس عراق نظارت خواهند کرد.
براستی این توافق نامه آیا چیزی جز تبدیل کردن عراق به پایگاه نظامی آمریکا و تحت الحمایگی یا به عبارت دیگر مستعمره شدن عراق، معنا و مفهومی دارد؟ آیا عراق از نظام بعثی صدام رها شد که گرفتار آمریکا شود؟
آیا این توافق نامه چیزی جز تهدید علیه امنیت ملی ایران و همسایگان عراق که در به رسمیت شناختن رژیم پس از سقوط دیکتاتور و سپس تلاش برای استقرار آن نهایت همکاری را داشته اند، پیام دیگری دارد؟
فردریک کیگن، محقق موسسه آمریکایی اینترپرایز وابسته به نومحافظه کاران در جمع روزنامه نگاران عراقی گفت: بزرگترین تهدید امنیتی که عراق را هدف قرار داده است، حضور ایران در عراق است و آمریکا برای مقابله با خطر ایران و تامین امنیت منطقه خاورمیانه، نیازمند سامانه امنیتی و منطقه ای برای اطمینان خاطر دادن به کشورهای ضعیف است.
آیا این سخنان نهایت هدف اشغالگران را برملا نمی سازد؟ براستی دولت و مسئولان و ائتلاف یکپارچه عراق در برابر این تحقیر بزرگ که در قرن بیست و یکم تازگی دارد، چه پاسخی به مردم محنت دیده و بی پناه عراق دارند؟…
در آستانه سفر نوری المالکی، نخست وزیر عراق به ایران لازم است دولت عراق پاسخگوی این اقدام و تهدید آشکار امنیتی علیه ایران باشد. ثانیا مسلمانان جهان اجازه نخواهند داد اشغالگران، سرزمین های اسلامی را یکی پس از دیگری مورد تجاوز قرار دهند و آن گاه در خفت بارترین حالت اقدام به انعقاد موافقت نامه های تحت الحمایگی کنند…

کلیدش را پیدا کردم
دکتر عطاءالله مهاجرانی با عنوان عذر دلپذیر تاخیر! در سایت خود نوشته است: مدتی سرگرم ویرایش آخر رمان خوش خیال بداقبال امیل حبیبی بودم. به ناگزیر مدتی این مکتوب تاخیر شد! در کنار آن هم کلاس نقد و تفسیر مثنوی که تا به حال دوهفتگی بود، از این شنبه در کانون توحید لندن هفتگی خواهد بود… اما تاخیر در نوشتن مطالب برای مکتوب دلیل مهمتری دارد؛ رفته بودم نماز جمعه استنمور، در حیاط نمازجمعه دوستی که از ایران آمده بود. در همان حال و هوایی که داشتیم شیر قهوه بعد از نماز را می نوشیدیم، و من مست گل رزی بودم که حاج غلامحسین جان محمد به من داده بود. دوست ایرانی گفت، پیش آقای مقدادی بودم، ایشان گفتند: اگر فلانی درباره حضرت علی علیه السلام کتابی بنویسد، من هم کمک می کنم. همین جمله در چند هفته گذشته خواب و آرامم را گرفته است!
مثل همان روز و شبهایی شده ام که پیام آور عاشورا را می نوشتم. دربارهٌ حضرت امیر هم از سالها پیش چنین قصدی داشتم… انگار با تشویق سرور ما حضرت آقای مقدادی آن نیت به بار نشسته است. مدتی است که در اندیشه بودم کتاب را باید از کجا و چگونه آغاز کرد… کلیدش را پیدا کردم!

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست