عشق در ادبیات داستانی ایران در تبعید ۲
رضا اغنمی
•
در طولانی ترین بخش کتاب که شامل یکصد و بیست برگ و گزیده ای ازآثار داستانی درتبعید است. اسد سیف، با معرفی ده ها اثر داستانی دراین بخش، خوانندگان را با زیباترین و خواندنی ترین آثار تبعیدیان آشنا می کند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۶ خرداد ۱٣٨۷ -
۱۵ ژوئن ۲۰۰٨
اسد سیف
چاپ اول: زمستان ۱٣٨۶ (۲۰۰٨)
ناشر: انتشارات فروغ . کلن – آلمان
چاپ: چاپخانه مرتضوی – کلن.
۴۰۵ برگ
این فصل ازطولانی ترین بخش کتاب که شامل یکصد و بیست برگ و گزیده ای ازآثار داستانی درتبعید است.
اسد، با معرفی ده ها اثر داستانی دراین بخش، خوانندگان را با زیباترین و خواندنی ترین آثار تبعیدیان آشنا می کند.
برای پرهیز ازاطالهی کلام، به چند اثرکه درآینده اشاره خواهم کرد، جهت بررسی کوتاه برگزیدم. با این توضیح که با همان اندک توضیحاتِ اسد ازهمهی آنها سود بردم. وسوسه شدم که درآیندهی نزدیک بعضی از آنها را تهیه ومطالعه کنم.
دراین رمان، اسد، با دواثر زنده یاد هوشنگ گلشیری شروع می کند.
"آئینه های دردار" و "شازده احتجاب"
"بیگانه ای درمن" اثر شکوه میرزادگی.
"گسل" و "کافه رنسانس" از ساسان قهرمان.
"قفس طوطی جهان خانم" از نسیم خاکسار.
"چاه بابل" از رضا قاسمی
"عشق مادری" مهستی شاهرخی (نگاه عمیق و تیز اسد به این اثر خانم مهستی خیلی جالب و خواندنی ست)
"سایه ها" اثر منظر حسینی.
(سایه ها، با زبانی عریان، نه تنها ازبی پرواترین داستان های جنسی درتبعید، بل که کم نظیرترین درتاریخ داستانی و ادبیات عشقی ست که منظر حسینی با شهامتی درخور تحسین، هرآنچه که راوی از لذت همخوابگی باجسم وجانِ خود نوشیده را به عریانی در "سایه ها" روایت کرده است.)
"آنیموس" اثر کتایون آذرلی . نویسنده "مصلوب" (یکی ازهولناکترین خاطره ها از زندان های جمهوری اسلامی) و اما در آنیموس، کتایون با درون خود درکند وکاو است. فکربنیادی"آیینه – شمع وکاغذ قلم" را بر گزیده که اگر درست بنگریم وحکمت هریک را دنبال کنیم. به بلوغ وخودشناسیِ انسان می رسد.
"تابستان تلخ" رضا علامه زاده.
"مردی درحاشیه" شهرام رحیمیان.
"ایشتار" اثر ژیلامساعد.
"دور ازخانه" مهری یلفانی.
"ناتنی" مهدی خلج.
(مهدی خلج فرزند یکی از روحانیون قم. دانش آموختهی حوزه درهمان شهر. که اکنون در کانادا یا امریکا به سر می برد. دراین رمان جالب با دریدن پرده های خدعه و ریا روایتهای هولناکی از فساد روحانیون وبچه بازی های رایج، و زبان وقیح مدرسین و فرهنگِ بیشرمانهی طلاب ؛ به ویژه روایتِ سنگسار زنی محکوم؛ گذشته ازاینکه خوانندگان را با فرهنگِ رایج حوزه ها آشنا میکند، استبداد وخشونتِ حاکم مذهب را که ملکهی ذهنِ تک تک علمای دین مبین است را به درستی توضیح میدهد.)
"چه کسی باور میکند رستم" اثر روح انگیز شریفیان.
"بویی که سرهنگ را دلباخته کرد" شهرام رحیمیان.
"آقای احمد گلساری" اثر قدسی قاضی نور.
"دیدار" اثر خسرو دوامی.
"فتح شده و ثبت شده" اثر لیلا – ک.
"انتقام" الاهه بقراط .
(خانم بقراط قلم شیرین و نثر پخته ای دارد. داستان هایی که ازایشان خوانده ام، دیدگاه تند وانتقادی ش به مردسالاری حس انتقام را درخواننده تحریک میکند. با این حال آثارش قابل توجه است. خانم الاهه از داستان نویسان ارزشنمدی ست که در زمینه های سیاسی نیزنظرات و دیدگاه های قابل توجهی دارند.)
"وناگهان پلنگ گفت زن" اثر عزت السادات گوشه گیر.
"همنوائی شبانه ارکستر چوب ها" اثر رضا قاسمی.
"کافه گوگن" ازسودابه اشرفی.
"ماریکا" افسانه خاکپور.
"ماهی" و "لیدی مکبث" از مهرنوش مزارعی.
"کالبدشکافی یک عشق تاریک" اثر فهیمه فرسایی.
"عاشیق" تثر مرضیه ستوده.
"اکس EX مات" اثر ناصر فاخته.
"طبل عشق" و "برادرم جادوگر بود" اثر اکبر سر دوزامی.
"مرغ عشق" اثر عدنان غریفی.
"در جستجوی تجلی عشق" رمان. هایده صنعتی.
"تاک های عاشق" رمان. نوشین شاهرخی.
" بسوزان عشق" اثر مسعود نقره کار.
"سرزمینی بدون عشق" از بهمن سقایی.
"عارفی درپاریس" کامران بهنیا.
"من اگر پروانه بودم" حسین آذر نوش.
"سایه ها" از کامشاد کوشان.
"محبوبه و آل" از رضا دانشور.
اسد، دربرگ ۲۵۰ بخش"عشق درادبیات داستانی ایران درتبعید" را می بندد. سپس با عنوان:
"عشق، مفهومی ثابت که تکرارمی شود"، به تحلیلِ داستان"مرجان! تو مرا کشتی، عشق تو مرا کشت"، "داش اکل" صادق هدایت میپردازد. هشداری تکان دهنده که فصل بزرگی ازغفلت ها را توضیح میدهد. با تآکید بر نفوذ ویرانگرجهل، ایستائی و سکون هولناک ما را به رخ میکشد:
«صادق هدایت "بوف کور" را درسال ۱٣۱۶ شمسی دردوبخش مینویسد. بخش نخست آن خواب است. خوابی مست کننده در دنیائی مه آلود. بخش دوم واقعیتِ آن خواب است دربیداری. رویاها دربخش دوم چنان جان میگیرند تا واقعیتِ آرمانی ما معنا شود. خواب و بیداری ما در دوسوی "نهرسورن" به هم میرسند و دربرابر هم قرار میگیرند، تا آیینه هم شوند. پنداری یکی هستند. واقعیتِ امروز انگار تکرار آن چیزی است که پیشتر درخواب دیده شده. واین درواقع فرهنگ ماست که دارد تکرار میشود. امروزِ ما دیروز ما را بازتولید میکند بی آن که چیزی به آن افزوده باشد. بی آن که دستاوردهای ادبیات داستانی ایران دراین چند دهه اخیر نادیده گرفته شود باید اقرار کرد که: پیرمرد خنزرپنزری و به همراه آن دختر لکاته ودختراثیری، اگرچه لباس روز پوشیده اند، اما هنوز بوف کور برشانه هاشان نشسته است. ... » صص۵۲ - ۲۵۱
اسد خیلی صبور و پرحوصله است. انتظار دارد هشتاد سالی که از انتشار بوف کورگذشته، ملت جای بوف، مولفه هایی ازمعارفِ رهائی ازجهالت را برشانه هاشان بنشاند! نه دوست عزیز ما به صیانت غفلت ها و تقدیس جهل و فرآورده های آن معتاد شده ایم. این اعتیادِ واگیرما را علیل و زمینگیر کرده. پانزده قرن بعد از کاشتن مزدکیانِ دگراندیش روی زمین با کلّه، و گچ گرفتن دورآنها، توسط پادشاه عادل! ساسانی، درهمین دو دهه پیش بود که همان سبعیّت تکرارشد و هزاران زندانی را درزندان های مخوف ایران به دار آویختند. آب ازآب تکان نخورد. ناله و فریاد مادران و یتیمان نیزکمترین خراشی بروجدانِ آمران و حاکمانِ کپَره بستهی وارد نیاورد.
بوف، دردرون ماست. خودمان بوفیم! بوف کور که صادق هدایت نمونه آورده خودمانیم. با زاد و ولدی حیرت آور در سیمای آدمیزاذ!
اسد، دراین بخش مخاطبین خود را با سرفصلی که درپیشانی اثرش حک شده وارد متن میکند.
گواینکه سرآغاز فصل ، شک و تردید دردل خواننده راه می اندازد!
« اگرچه مقوله عشق جای گسترده ای درادبیات داستانی ایران درتبعید ندارد، اما با توجه به آن چه دراین راستا آفریده شده، میتوان شاهد گام های امیدوارکننده ای بود» ص ۱۴۱
اما وقتی خواننده وارد متن این فصل می شود، از گذاشتن کتاب به زمین باز میماند، دلش میخواهد برگ هارا پشت سرهم بنوشد و ازروایتِ راویان گوناگون لذت ببرد.
نگاه اسد، به دو اثر زنده یاد هوشنگ گلشیری. "آیینه های دردار" و شازده احتجاب".
این دو کتاب را نمی توان درردیف ادبیات تبعید منظور کرد . شازده احتجاب سال ها پیش در رژیم گذشته چاپ و منتشر شده و آیینه های دردار درسال ۱٣۷۱ همزمان در آمریکا و ایران به چاپ رسید.
به ظن قوی منظور اسد، یادآوری سنت های فکری واثر رسوبات آن است. همو با اشاره به این دو اثرو با به میدان آوردن " صنم بانو" و "مینا" دو نقش آفرینان اصلی کتاب "آینه های دردار" و "فخری" و "فخرالنساء " قهرمانان "شازده احتجاب"، این بوده بگوید که:
«مرد تاریخی ما ترجیح میدهد، عشق را در زنی دیگر بجوید. در معشوق، زنی شهوانی، زیبا، کامبخش، لوند و ساقی. زن نخست، همسرایده آل است، دومین زن اما معشوق ایده آل. درآغوش اولی به فرزند و اجتماع میاندیشیم و در آغوش دومی لذت تن. ... » ص ۱۴۲
خواننده قبلا این هشدار را نیز ازاسد دریافت کرده :
«با نگاهی به ادبیات کلاسیک ایران، ما همیشه کوشیده ایم تا واقعیتهای فکری خویش را باجامه ای از زبان تخیل بپوشانیم. چیزی که نظیرآن را درفرهنگ یونانی و رومی نمیتوان یافت.» ص ۷٨
اسد، با گشت وگذاری در رمان "بیگانه ای درمن" اثر خانم شکوه میرزادگی، تحلیل جانانه ای از این رمان خوب و خواندنی را به خوانندگان کتاب ارائه کرده است. من که سال ها پیش این رمان را خواندم، گذشته از کشش داستانی و هنرنمائی آفریده های خانم میرزادگی، ازهماهنگیِ قدرتِ خشونت، واستمرارِ دائمی آن دردو رژیم - استالینی و خمینی – واشتراک فکری درشیوهی هر دوحکومت بیشتر لذت بردم. این نیز اضافه کنم که همین رمان تنها اثری بود تا موقع انتشار، که برای نخستین بار این دو رژیم را باهم و کنارهم گذاشته بود. اگر بعدها یا جلوترازانتشار"بیگانه ای درمن" در رمانی به این مسئله اشارتی رفته غفلت ازمن بوده وپیشاپیش عذر میخواهم.
"گسل" و "کافه رنسانس" از ساسان قهرمان دو اثر ارزشمندی ست که اسد، به تحلیل آن ها پرداخته است.
«در"کافه رنسانس" شخصیت های داستان مینویسند تا خودرا تعریف کنند. اعترافات آنان بهانه ایست برای یافتن ریشه های تاریخی مشکلی که باعث درجا زدن یک جامعه شده است. سرگذشت زن و اخلاق حاکم دستمایه شکل گیری داستان است....» ص ۱۵٨
در"کافه رنسانس" ساسان قهرمان و رمان "آزاده خانم ونویسنده اش" اثر رضا براهنی، نشانه ها یی ازیک فکر مشترک حس می شود. درهردو اثر شخصیت ها داستان مینویسند تا خود را تعریف کنند.
قفس طوطی جهان خانم
اثر نسیم خاکسار.
نسیم دراین رمان، با آفریدن شخصیتِ محکم و با اراده، دختری به نام جهان خانم، زن نمونه ای را معرفی میکند که درخانوادهی مذهبی و زیرنظر پدری عارف مسلک بزرگ شده است. زنی آزاده ولی غیرمتعارف،
که نه رفتارش با زمانه سازگار است و نه فضای خانوادگی اش ونه اجتماع کوچک شهری که او را پرورانده؛ میتواند چنین دختری را به بار بنشاند. بااین حال وقتی خواننده درحال وهوای آن سال ها، ازنسیم میشنود که دختر خود خطبهی عقدش را خوانده، شخصیتِ دختر بیست و دوساله در ذهنش بعنوان قهرمان نقش میبندد. اما در برگهای بعدی رمان این ذهنیت فرو می ریزد. اطاعت و سکوتش درمقابل اسدالله خان، تمامی بافته های ذهنی خواننده را برهم میزند. اما ازنگاه دیگر، میرزا پدر جهان خانم، با آن مسلمانیِ محکم و باورمندی که دارد و ازاسدالله خانِ لات هم بیزار است، این آزادگی را دارد که کمترین اعتراضی به انتخاب دخترش نکند. دخترش را آزاد بگذارد تا شوی دلخواه خود را برگزیند. چیزی که نه در بین خانواده های روستائی و نه در میان خانواده های شهری سابقه نداشته. گذشته از آن، از پدرسالاری منحوس و نکبتبار که درسراسرتاریخ نمناک ما حضور مستمردارد، دراین رمان خبری نیست.
پروراندن شخصیتِ بی سروپائی چون اسدالله خانِ خودرو که ظاهرا پیمانکارجزء شرکت نفت است، از هشیاری نسیم خبرمیدهد که خود ازنسل و تبار "سوخته زار" ان است. به تجربه دریافته که اسدالله خان های زیادی دردهه های سی به بعد پا به عرصه گذاشتند وبا همان شغل ومنش های اسدالله خانی به ثروت های کلان وباد آورده دسترسی پیدا کردند. این سلالهی لمپنِ غارتگر، بعد ازانقلاب با اشغال پستهای حساس وپول ساز، چپاول ثروت های ملی را هنورهم ادامه میدهند.
فصل دوم
قتل فرشته خانگی
قتل فرشتهی خانگی را ویرجینیا ولف گفته است:
«بیش از آنکه ما زنان قادر به نوشتن شویم، باید آن فرشتهی خانگی را به قتل برسانیم». فرشتهی خانگی چیزی نیست جز جامه ای که جامعه ی مردسالار برتن زن کرده.» ص ۲٨٣
نویسندهی بزرگ انگلیسی، زنی که دربهترین دوران شکوفائی ادبی اش خود را دررودخانه غرق کرد.
نویسنده، با اشاره به جنبش مشروطیت و روایت آرای نویسندگان آن دوران که با آرمان های تجدد طلبی مبنی «برحضور زن در اجتماع و گسترش امکانات آموزشی و تربیتی برای زنان را تبلیغ میکردند و به نقد سنن پوسیده و عوامل عقب ماندگی زنان میپرداختند. اینان، از جمله اولین کسانی بودند که به مقایسهی زن ایرانی با زن فرنگ برخاستند و بر ستمی که برزن درایران میرفت انگشت انتقاد بلند کردند.» بحث وتحلیل را دنبال میکند. ص ۲۷۲
مخالفت ملایان با مدارس نوین وسایر پدیده های دوران نوخواهی، اولین زورآزمائی سنت ومدرنیته بود. چند سالی طول کشید که سنتگرایان به بهانهی تقیه عقب نشستند. حریف رضاشاه نشدند. تحولات و دگرگونی ها آغاز شد. درسلطنت محمدرضاشاه، گردونهی سیاستِ دوران به نفع ملایان چرخید. راه اندازی روضه خوانی دربار درکاخ گلستان، که نوعی ریشخند شاه به رفتار پدر بود به علمای دین میدان داد بساطِ ازرونق افتادهی گذشته را راه بیندازند که، این بارآسوده خاطر درسرهرکوی و برزن علم وکتلی راه انداختند. چند سالی طول نکشید علم سلطنت فقها در سراسرخاک وطن برافراشته شد!
این زایش های جبری تاریخ، آن چنانکه دراروپا نیز رخ داد، ازموادخام رنسانس وعصرروشنگری ست که در کلیت، توضیحی ازتجربه های تاریخی را در باروری رنسانس یادآور میشود.
نگاه تند و تیز و زبانِ صمیمیِ اسد، بسی پند آموز است.
«درکشورما، به شهادت تاریخ، ما صاحب تاریخ مذکرهستیم. دراین کشورهمیشه مردان بوده اند که نوشته اند تا مردان بخوانند، ودراین میان اگر زنی هوس خواندن کرد، میتواند با خواندن این آثار ازدنیای مردانه بیاموزد تا او نیزمردانه فکرکند. دراین تاریخ از زن نام و نشانی دردست نیست. زن نه حضور دارد و نه موجودیت. هیچ زنی دراین دنیای مردسالارما نتوانست "تاریخ دل" خویش را بنویسد. فرصت نیافت واگرنوشت، امکان عرضه نداشت. باید سال ها میگذشت تا زن بتواند" تاریخ نویس دل آدمی در روزگاری خاص" بشود.» صص ۷٣ – ۲۷۲
اسد، درگذر این بررسی ها، نظری به آثار نویسنده های زن دارد که هریک دراین بازنگریها و فاشگوئیهای تاریخی سهمی بسزا دارند. انتخاب چهاراثر از آثار زنان در فصل دوم کتاب، این مدعا را توضیح میدهد با این که گوشهی چشمی هم به آثارخانم سیمین دانشور و منیرو روانی پور ودیگران دارد.
اسد، دراین بخش، با اشاره به "تاثیر تزهای جلال آل احمد" مینویسد:
آل احمد با نوشتن و انتشار "غرب زدگی" جوّ شدیدی را برعلیه زن شهری به راه انداخت. این چهرهی منفی از زن شهری به داستان ها راه پیدا کرد . و زن غربزده و فرنگی مآب تجسم فتنه و فسادی شد که اخلاق جامعه را به اضمحلال می کشید و دراصل، در بی هویت ماندنِ زنِ ایرانی پای میفشرد.» ص ۲٨۰
بازشدن فضای سیاسی دردههی سی زمینه های رشد فکری را دربین طبقات گوناگون جامعه فراهم آورد. آزادی مطبوعات ونشریات با همهی فشارهای مدعیان که همگی، بی تجربه، اما گرفتارشتابزدگی بودند درجدال احزاب وبه بیراهه افتادن تنها حزب سیاسی منجسم، زمینه های تحول فکری را که درحال رشد بود متوقف کرد.
شکلگیری فدائیان اسلام، قتل کسروی وچند ترورکلیدی، تجربهی شکست دونهضت محلی آذربایجان و کردستان وانشعاب و ملی شدن صنعت نفت تاحوادث کودتای ننگین ۲٨ مرداد میدانِ تبلیغات ارتجاعی وسنتهای فراموش شده و کنار زده را گشود. تبلیغات برعیله تجدد وآرمان های نوگرائی وتقدیس پوسیده ها درابعاد وسیعی بر سر زبانها افتاد. آل احمد و دهه ای بعدعلی شریعتی ازدستاوردهای آن تجربه ها وشکستها بود. آن دوباغربزدگی و فاطمه فاطمه است و ... جاده صاف کن موجی شدند تا ملت ایران را به زمانهی صدراسلام برگرداندند.
شگفتا که دراین تحولات، جماعت روشنفکر ایرانی نیز دنباله روی مذهبیون و دارودستهی عوام شدند. این گفتهی
اسد را باید پذیرفت:
« بخشی از اپوزیسیون غیر مذهبی نیز با ساده و محدود کردن سیاست، با نفی خواهش های تن و امیال جنسی به جنگ با رژیم برخاست.» ص ۲٨۰
بعد ازکودتای ۲٨ مرداد، به موازاتِ توجه وتقویت مراکزمذهبی ازطرف حکومت که از سال ها پیش شروع شده بود، زنها نیز درعرصه های گوناگون وارد اجتماع شدند تا وزارت پیش رفتند. واقعیت این است که در سال های پایانی رژیم گذشته، تبعیض بین زن و مرد ایرانی درحال رنگ باختن بود.
با اینکه دررهگذرتحولاتِ چند سالهی دوران اخیر ایران، زن ها، بزرگترین قربانیان این دگرگونی ها شدند، اما
شیوه های مبارزهی عاقلانه زن ها، افق های روشن و تابناک درچشم انداز آینده گشوده که بسی امیدوار کننده است. نوید یک نهضتِ فکری تازه را درفضای مسموم وخفقانزای ایران نشرمیکند. روش مبارزهی زن ها، نه از روی تهییج و تحریکِ شعاری، بل که از شعورِ خردگرایانه و از رفتارِ دوراندیشانهی مادرانه نشآت گرفته:
صبر و تحمل ومتانت. مبتنی بر خردی که تنها مادران ازفضیلت آن آگاه و برخوردارند.
اسد، با انتخاب چهار کتاب از زنان، که درتبعید منتشر شده:
ماجرای ساده و کوچک درخت از شهرنوش پارسی
سوگ، اثر شهلا شفیق
بریده های نور از مهرنوش مزارعی
بی بی شهرزاد رمان از شیوا ارسطوئی
با تحلیل آثار هریک از این نویسنده ها کتاب را به پایان میرساند.
من نیز با سپاس و تمجید ازشهامتِ اسد سیف که چنین بیرحمانه با لخت و عورکردن بتهای پوشالی، پرده از نقاب فرهنگِ مردانه برداشته و صبر و حوصله ای که درتدوین چنین اثر رشگ برانگیز به کار برده است، کتاب را می بندم با این آرزوکه درادامهی مبارزه با زن ستیزان متعصب بیمار و سیاهفکر، جلدهای آتی را که قول داده است به زودی منتشر کند.
از وبلاگ های زیر دیدن کنید:
www.ketabsanj.blogspot.com
www.ketabedastan.blogspot.com
|