روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۷ خرداد ۱٣٨۷ -
۱۶ ژوئن ۲۰۰٨
مأموریت خاویر سولانا تهدید ایران به پذیرش خواسته های غیرقانونی غرب است
۱+۵ با توافق درباره مذاکره پیرامون مبانی مشترک، کلیات بازی برد ـ برد را پذیرفت
بسیاری از مسئولان حاضر نیستند این واقعیت را بپذیرند که مردم با گرانی دست و پنجه نرم می کنند
توصیه شاعر به یک سیاستمدار: جوان، اسب پشتارابه نباش!
حسین شریعتمداری مدیر روزنامه کیهان در سرمقاله دیروز این نشریه بسته جواب بسته! سفر خاویر سولانا به تهران و پیشنهادهای کشورهای ۱+۵ را در مورد پرونده هسته ای مورد بررسی قرار داده و نوشته است:
آیا خاویر سولانا، عضو ارشد سیاست خارجی اتحادیه اروپا و نماینده کشورهای ۵+۱ ـ آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین و آلمان ـ برای مذاکره درباره پرونده هسته ای کشورمان به ایران آمده است؟ و آیا بسته پیشنهادی۵+۱ که سولانا حامل آن است با هدف موازنه مثبت و تعامل دوجانبه در فعالیت هسته ای ایران تهیه شده و مقصود از آن اطمینان غرب از صلح آمیز بودن برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران و عدم انحراف آن به سوی تولید سلاح اتمی است؟
مقامات رسمی آمریکا و اروپا به این دو پرسش، پاسخ مثبت می دهند و با ژستی که می کوشند نشانه صلح دوستی! و تعهد آنان به قوانین و معاهدات بین المللی باشد، پاسخ مثبت خود به این دو سوال را با بوق و کرنا و تبلیغات گسترده به این سوی و آن سوی جهان می فرستند.
اما، شواهد و قرائن و اسناد غیرقابل انکاری که در دست است، از ماجرای دیگری حکایت می کند و نشان می دهد آمریکا و متحدان اروپائی اش کمترین تردیدی در صلح آمیز بودن فعالیت هسته ای ایران ندارند و خاویر سولانا، نه برای مذاکره، بلکه با مأموریت تهدید ایران به پذیرش خواسته های غیرقانونی غرب و تن دادن مسئولان ایران اسلامی به باج خواهی آمریکا و متحدانش به ایران آمده است. مأموریتی که به دلیل مشخص بودن موضوع، پیشاپیش هر دو سوی ماجرا ـ ایران و کشورهای گروه ۵+۱ ـ شکست آن را پیش بینی کرده بودند و اکنون نیز اگرچه طرفین در تعارفات دیپلماتیک از موفقیت آمیز ! بودن این سفر سخن می گویند ولی به وضوح پیداست که آنچه را در دل دارند نمی گویند! چرا؟… آمریکا و متحدانش به این علت که باج خواهی و قانون شکنی آنها رسوایی برانگیز است و ایران به این خاطر که نمی خواهد با پیشقدمی در بستن باب مذاکره در افکار عمومی جهانیان، بازنده بازی شیطانی آمریکا و متحدانش تلقی شود و در همان حال، هر دو طرف آرزو می کنند که طرف مقابل از این بازی پای پس بکشد… و در این باره اشاره به نکاتی ضروری است.
۱ ـ در توافقنامه نوامبر ۲۰۰۴ پاریس ـ آبان ۱٣٨٣ ـ ایران و تروئیکای اروپایی ـ انگلیس، فرانسه و آلمان ـ توافق کردند ظرف ٣ ماه بعد از نشست پاریس، ایران به اروپا تضمین عینی ـ OBJECTIVE GUARANTEEـ بدهد که فعالیت هسته ای اش به سوی تولید سلاح اتمی منحرف نشود و در مقابل اروپایی ها به ایران تضمین قطعی ـ FIRM GUARANTEE ـ بدهند که از فعالیت صلح آمیز هسته ای کشورمان حمایت کرده و تبادل آزاد تکنولوژی و تجهیزات مورد نیاز میان ایران و کشورهای اروپایی جریان یابد.
سه کشور اروپایی در اولین نشست کارگروه هسته ای ـ آذرماه ٨٣ دسامبر ۲۰۰۴ ـ با صراحت اعلام کردند که منظور آنها از تضمین عینی توقف کامل غنی سازی اورانیوم است ـ کیهان پیش از آن در یادداشتی با عنوان این بسته پر از خالی است ! پاسخ اروپایی ها را پیش بینی کرده بود ـ پاسخ اروپا به وضوح نشان می داد غرب نگران تسلیحاتی بودن فعالیت هسته ای ایران نیست، بلکه خواستار محرومیت کشورمان از هرگونه دانش و فعالیت هسته ای است، یعنی نقض آشکار مفاد معاهده NPT و پادمان های مربوطه.
۲ ـ در اجلاس ژوئن ۲۰۰۵ شورای حکام آژانس بین المللی که در وین تشکیل شده بود بعد از ارائه گزارش توافقنامه پاریس و اعلام این بند از توافقنامه که ایران قصد دارد برای اثبات عدم انحراف به سوی تولید سلاح هسته ای، تضمین عینی بدهد، گریگوری شولتی نماینده آمریکا در آژانس، به صراحت و به طور رسمی اعلام کرد، تنها تضمین مورد قبول آمریکا، نه فقط توقف کامل فعالیت های هسته ای ایران است بلکه این کشور بایستی تمامی تاسیسات هسته ای خود را پیاده کرده ـ DISMANTLING ـ و این تاسیسات را برای همیشه از فاز بهره برداری خارج کند! همین آقای گریگوری شولتی چند روز بعد طی مصاحبه ای گفت؛ برای اطمینان از این که ایران تاسیسات پیاده شده را دوباره به کار نگیرد باید از الگوی لیبی پیروی کرده و قطعات و تجهیزات پیاده شده را با کشتی به آمریکا منتقل کند !
٣ ـ همانگونه که دو سند فوق نشان می دهند، آمریکا و متحدانش دغدغه انحراف فعالیت هسته ای ایران به سوی تولید سلاح اتمی را ندارند، بلکه خواسته اعلام شده آنها توقف کامل برنامه هسته ای کشورمان و محرومیت همیشگی از فن آوری صلح آمیز هسته ای است.
در آن هنگام، جمهوری اسلامی ایران به دنبال توافقنامه اکتبر ۲۰۰٣ تهران ـ آبان ۱٣٨۲ ـ تهران برای اعتمادسازی مورد ادعای غرب تمامی فعالیت های هسته ای خود را به حالت تعلیق درآورده بود ولی بعد از دریافت پاسخ باج خواهانه آمریکا و اروپایی ها و اطمینان از این که آنها خواستار محرومیت ایران از فعالیت اتمی هستند، در آگوست ۲۰۰۵ فعالیت کارخانه UCF اصفهان را از سر گرفته و اعلام کرد به تدریج سایر فعالیت های هسته ای به تعلیق درآمده را از تعلیق خارج خواهد کرد. این اقدام ایران اسلامی با تهدیدهای پی درپی آمریکا و متحدانش روبرو شد که حمله نظامی نیز از جمله این تهدیدها بود ولی مسئولان هسته ای کشورمان بی اعتنأ به این تهدیدها و همانگونه که از پیش اعلام کرده بودند فعالیت های هسته ای را از سر گرفتند تا آنجا که امروزه به غنی سازی اورانیوم در مقیاس نیمه صنعتی و نزدیک به تمام صنعتی دست یافته ایم و تعلیق ، یک درخواست خارج از موضوع تلقی می شود.
۴ ـ علی رغم ارجاع غیرقانونی پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و قطعنامه های باج خواهانه این شورا که تعلیق غنی سازی ترجیع بند و محور اصلی تمامی این قطعنامه ها و نگرانی و تردید از انحراف در فعالیت هسته ای ایران بهانه صدور آنها بوده و هست! گزارش های بازرسان آژانس مخصوصاً سه گزارش اخیر البرادعی تاکید دارد که در فعالیت هسته ای ایران کمترین نشانه ای از انحراف دیده نمی شود و از سوی دیگر و در همین حال و هوا ـ آذر ماه ۱٣٨۶ ـ دسامبر ۲۰۰۷ ـ سندی با عنوان برآورد اطلاعات ملی آمریکا ـ NIEـ که فشرده گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی و امنیتی آمریکا بود منتشر شد و در آن با صراحت آمده بود ماهیت برنامه هسته ای ایران ـ حداقل ـ در فاصله سال های ۲۰۰٣ تا ۲۰۰۷ (یعنی زمان انتشار سند) صلح آمیز بوده است.
این سند رسمی و ده ها شاهد و سند رسمی دیگر که گزارش های دو سال اخیر بازرسان آژانس از جمله آنهاست کمترین زمینه ای برای بهانه جویی های آمریکا و متحدانش در غیرصلح آمیز بودن فعالیت هسته ای ایران باقی نمی گذارد، بنابراین چرا علی رغم تمامی این اسناد محکم و قطعی همچنان بر تردید خود نسبت به انحراف برنامه هسته ای ایران تأکید ـ بخوانید تظاهر ـ می کنند؟! پاسخ روشن است. مشکل آنها فعالیت هسته ای ایران است و نه نگرانی از تسلیحاتی بودن آن. آمریکا و متحدانش می بینند با وجود ۰٣ سال دشمنی و کینه توزی علیه ایران اسلامی که جنگ تحمیلی، بمباران شهرها و مناطق مسکونی، تحریم اقتصادی، طراحی چند کودتای نظامی، راه اندازی غائله های قومی، تشکیل و حمایت از ده ها گروه تروریستی، جنگ نفتکش ها، جنگ سفارتخانه ها، اتهام نقض حقوق بشر، درگیری بی وقفه سیاسی و… نه فقط حرکت انقلاب اسلامی را متوقف نکرده بلکه شتاب آن نیز همه روزه افزایش یافته است تا آنجا که امروزه به قول جیمز ولسلی شاهد حضور قطب قدرتمند اسلام به پرچمداری ایران اسلامی در منطقه ـ و به قول اولیوت کوهن در جهان ـ هستند. آیا این همه اقتدار معنوی، سیاسی، علمی، نظامی و… کشوری که آمریکا بیشترین دشمنی ها و کینه توزی های عملیاتی را علیه آن به کار گرفته است، گویاترین گواه بر این واقعیت نیست که اولین گام برای پیشرفت و ترقی کشورها، مقابله با زورگویی های آمریکاست؟ و آیا این واقعیت ملموس، توهم ابرقدرتی آمریکا را به چالش جدی و رسواکننده نکشیده و نمی کشد… مسئله اصلی این است و نه برنامه هسته ای ایران که می دانند صلح آمیز است… .
۵ ـ آمریکا و متحدانش می دانند و بارها به صراحت این پاسخ قطعی را از ایران اسلامی دریافت کرده اند که غنی سازی اورانیوم خط قرمز جمهوری اسلامی ایران است که تحت هیچ شرایطی حاضر به تعلیق آن نیست. بنابراین چرا در تمامی قطعنامه های شورای امنیت و تمامی بسته های پیشنهادی به ایران، تعلیق غنی سازی اورانیوم را به عنوان محور اصلی خواسته های خود مطرح می کنند؟ و به اصطلاح برای بسته پیشنهادی قیمتی تعیین می کنند که می دانند خریداری ندارد؟!
آمریکایی ها به یقین کمترین امیدی به پذیرش خواسته غیرقانونی خود از سوی ایران ندارند ولی با تظاهر به مذاکره و ناکام ماندن پی درپی پیشنهادات تکراری خود قصد دارند از یکسو وانمود کنند اهل مذاکره و گفت وگو هستند و از سوی دیگر ایران را به لجاجت و رد تمامی پیشنهادات ارائه شده متهم کنند! آمریکا از این طریق درپی بازسازی چهره زورگو و قانون شکن خویش است که خوشبختانه ابتکار ایران اسلامی در ارائه بسته پیشنهادی، این ترفند آمریکا و متحدانش را عقیم و ناکام گذاشته است، زیرا از این پس آنها نیز در مقابل این پرسش قرار می گیرند که چرا تمامی پیشنهادات ایران را رد می کنند؟!
۶ ـ در همین زمینه می توان ابتکار تعیین کننده و هوشمندانه ایران اسلامی یعنی ازسرگیری تدریجی فعالیت های تعلیق شده و ادامه فعالیت های جدیدتر هسته ای نیز اشاره کرد که باید بدون کمترین وقفه دنبال شود، چرا که تا قبل از آگوست ۲۰۰۵ به علت تعلیق فعالیت های هسته ای ایران، هرگونه وقت کشی و فرصت سوزی به نفع حریف بود ولی از آن تاریخ به بعد، فرصت سوزی ها به زیان حریف است بی آن که برای فعالیت هسته ای کشورمان کمترین زیانی داشته باشد.
۷ ـ و بالاخره، به قول حضرت امام (ره) که رهبر معظم انقلاب نیز چند روز قبل بر آن تاکید ورزیدند، آمریکایی ها هر اقدام خصمانه ای که توانایی انجام آن علیه ایران اسلامی را داشته اند به کار برده اند و اگر از حرکت کینه توزانه ای خودداری ورزیده اند تنها به علت آن بوده است که توان انجام آن را نداشته اند، از این زاویه می توان تلاش آمریکا را برای راضی کردن ایران به تعلیق غنی سازی اورانیوم، نشانه ناتوانی از برخوردهای خصمانه دیگر و اطمینان از بی اثر بودن قطعنامه های شورای امنیت تلقی کرد که این نیز از درستی برخورد ایران در بی اعتنایی به قطعنامه های غیرقانونی یاد شده حکایت می کند.
استقبال از مبانی مشترک بسته ها
روزنامه ایران هم با عنوان: حاکمیت منطق در دیپلماسی نوشته است:
خاویر سولانا بامداد روز گذشته وارد ایران شد و نه تنها منابع خبری کشورمان که همه رسانه های دنیا به فراخور اقدام به پوشش خبری این سفر کردند.
موضوع بسته مشوق های ـ همان هویج ها ـ ۱+۵ به کشورمان مدت ها بود که پیش فرض های زیادی را در مجاری رسانه ای جهان پدید آورده بود و بن مایه تمامی این گمانه ها به واسطه رفتار گذشته غرب در قبال این موضوع نوعی بدبینی حاصل از احساس عدم تمایل برای خاتمه یافتن موضوع مورد توافق طرفین را القا می کرد.
در چنین شرایطی ارائه بسته پیشنهادی سوم به ایران قطعاً متأثر از چنین فضایی بود و همانگونه که گفته شد رویکرد پوشش این موضوع در رسانه های دنیا حاکی از پذیرش این واقعیت داشت، اما ارائه بسته پیشنهادی ایران به طرف مقابل و بعضی از کشورهای تأثیرگذار دیگر راهکاری کاملاً معقولانه و ناشی از خردگرایی در عرصه دیپلماسی هسته ای بود. بسته ایران برخلاف مشوق های بسته های گذشته ۵+۱ در برگیرنده موضوعات مهم و برجسته ای است که تأملی کوتاه بر سرفصل های آن، تمایل کشورمان برای توافق درباره اختلافات را برجسته می کند.
وجود سرفصل های مهمی مانند دموکراسی، مسائل کلان اقتصادی، انرژی و امنیت و پیوست های تفصیلی آن در بسته پیشنهادی ایران این پیام آشکار را پیشاپیش به دنیا بخصوص ۵+۱ داد که توافق در موضوع هسته ای بایست دریچه ای باشد برای ورود به عرصه انجام توافقات بسیار کلان. حداقل رهاورد این پیام این است که مشوق های ۵+۱ نباید دور باطل گذشته را بپیماید، چرا که سنجش بسته ایران و بسته ۵+۱ در این هنگام سنگینی بسته ایران را نسبت به مشوق های طرف مقابل به نمایش خواهد گذاشت.
طبیعی است ابتکار ایران در ارائه این بسته پیشنهادی کلان نگر، تجدید نظر تصمیم گیران ۵+۱ در اتخاذ رویه گذشته را موجب می شود و آنچه جمهوری اسلامی ایران طی روزهای اخیر سعی در انجام آن داشته، تفهیم این واقعیت به طرف مقابل بود. موضوعی که خوشبختانه طی مذاکرات روز گذشته سولانا با مقامات کشورمان نمود پیداکرد.
در این مذاکرات طرفین بخصوص ۵+۱ از مبانی مشترک موجود در بسته های پیشنهادی استقبال کردند.
این دستاورد مهم قطعاً مسیر جدیدی را پیش روی مذاکرات هر دو طرف خواهد گشود. اینک جمهوری اسلامی ایران پیشنهاداتی را مطرح کرده که ۵+۱بایست در کنار ارائه پیشنهادات خود، به آنها بپردازد یعنی مذاکره و گفت وگو پیرامون مبانی مشترک بسته ها یعنی تجمیع و تقریب دیدگاه ها حول موضوعاتی که هم ایران و هم ۵+۱ خواستار حل و فصل آنها هستند. طرفین دیدگاه های خود را درباره این موضوعات ارائه داده اند و اینک با این توافق، موسم انجام چانه زنی های معمول فرا رسیده است.
این توافق به معنای فیصله یافتن موضوعات فی مابین نیست اما نویدبخش بروز یک تعامل راهبردی و منطقی است.
مذاکرات درباره مبانی مشترک بسته ها در آتیه ای نزدیک برگزار خواهد شد. این که در این مذاکرات شاهد چه رفتاری خواهیم بود، به طور یقین حائز اهمیت است اما مهمتر این که ۵+۱ با توافق روز گذشته خود عملاً کلیات بازی برد ـ برد با ایران را پذیرفت و این به معنای اعتراف به واقعیت های برنامه هسته ای امروز ایران است. حاکمیت منطق در دیپلماسی هسته ای ایران نتیجه ای جز این پیروزی ها به دنبال نخواهد داشت.
نمی تواند فتح بابی باشد
روزنامه همشهری با عنوان صیانت از حقوق ملی ایرانیان پیرامون مذاکرات سولانا در تهران نوشته است:
ایران ضمن آنکه تکالیف خود را در چارچوب ان پی تی انجام می دهد بر این مهم نیز اصرار دارد که از حقوق مشروع و قانونی خود که همان دانش و فناوری صلح آمیز هسته ای است، برخوردار باشد.
این امید وجود دارد که سفر خاویر سولانا به تهران نقطه عطفی در آغاز گفت وگوهای قاعده مند و دارای نتیجه باشد، اما آنچه مهم به نظر می رسد این است که کشورهای اروپایی از تجربیات گذشته پند بگیرند و مسیر گفت وگوها را هموار کنند.
سخن ما با دنیای غرب این است که فقط با زبان تکلیف با ایران سخن نگویند و حقوق ملی ایرانیان را مدنظر داشته باشند؛ ایران به دنبال زیاده خواهی نیست، اما آنچه دنبال می کند، صیانت از حقوق خود است.
اگر سفر سولانا و بسته پیشنهادی گروه ۵+۱ در نهایت به برون رفت از وضعیت کنونی منجر شود یک گام مهم و موثر در حل مسائل بین المللی تلقی خواهد شد؛ هر چند که جمهوری اسلامی ایران همواره راه حل موضوع هسته ای خود را در مذاکره و گفت وگو دانسته و از اینگونه سفرها و مذاکرات استقبال می کند، اما باید به خاطر داشت که پیشنهادهای پیشین غرب، به انسداد سیاسی مذاکرات انجامید و بسته پیشنهادی جدید در ادامه خط قبلی، نمی تواند به فتح بابی برای مذاکره و گفت وگو بین طرفین مبدل شود.
دومقصر در پدیده گرانی
روزنامه جمهوری اسلامی سرمقاله دیروزش را به مسأله راه حل مبارزه با گرانی اختصاص داده و نوشته است:
محور اصلی اظهارات ائمه جمعه در خطبه های نماز جمعه گذشته در شهرهای مختلف شکوه علیه گرانی و تاکید بر ضرورت مقابله با این پدیده آزار دهنده و فلج کننده بود.
همه میدانیم که ائمه جمعه در میان مردم زندگی می کنند از مشکلات مردم با خبرند مراجعات مردمی دارند و به همین دلایل زبان مردم هستند.
بنابر این هنگامی که از خطبه های جمعه علیه گرانی شکایت می شود این شکایت به معنای اعلام شکایت عموم مردم علیه یک مشکل عمومی است.
از طرف دیگر ائمه جمعه در نظام جمهوری اسلامی همواره تلاش می کنند توجیه گر سیاست های نظام و عملکرد دولت باشند. بنابر این سخنان ائمه جمعه هرگز به معنای معارضه با دولت و کارگزاران و مسئولان اجرائی کشور نیست و آنها تا احساس ضرورت نکنند زبان به شکوه نمی گشایند. با توجه به این واقعیت می توان چنین نتیجه گرفت که مشکل گرانی به نقطه اوج خود رسیده و برای صبر و حوصله و جانبداری هائی که نسبت به نظام و مسئولان اجرائی دارند ناچار شده اند زبان به شکوه بگشایند و از دولتمردان بخواهند با این مشکل مقابله کنند و مردم را از دیو گرانی نجات دهند.
خوشبختانه با ملاحظه اظهارات ائمه جمعه درباره گرانی می توان به این واقعیت پی برد که آنها تحلیل درستی از این پدیده دارند زیرا آنها در سخنانشان بر دو نکته تاکید کرده اند یکی تدابیری که خود دولت باید برای مبارزه با گرانی بکار بگیرد و دومی مقابله که باید با فرصت طلبان اقتصادی بعمل آید. تاکید بر این دو نکته در بطن خود این واقعیت را دارد که قضاوت های یکطرفه درباره پدیده گرانی کاملا نادرست است و برای حل این مشکل همه باید واقع بینی را پیشه کنند.
مشکل مهمی که در کنار گرانی وجود دارد و خود موجب می شود این پدیده منحوس لاینحل باقی بماند اینست که بسیاری از مسئولان حاضر نیستند این واقعیت را بپذیرند که مردم با گرانی دست و پنجه نرم می کنند و واقعا گرفتارند و آن دسته از مسئولان که می پذیرند گرانی وجود دارد حاضر نیستند سیاست ها و عملکردهای خود را در پدید آمدن گرانی موثر بدانند و همواره با نوعی فرافکنی آنرا به گردن دیگران میاندازند.
اظهارات ائمه جمعه که خواستار کنترل قیمت ها توسط دولت و مقابله با فرصت طلبان اقتصادی شده اند یک قضاوت منصفانه است که موضوع را بصورت همه جانبه در نظر گرفته و راه صحیح مبارزه با گرانی را نیز نشان داده است. در این اظهارات از یکجانبه گرائی پرهیز شده و به واقعیت امر توجه گردیده است. آنها معتقدند از یکطرف باید دولت در برنامه ها و عملکرد اقتصادی خود تدابیری اتخاذ کند که موجب افزایش تورم و رشد قیمت ها نشود و از طرف دیگر دستگاه های مسئول باید با فرصت طلبان اقتصادی برخوردی جدی و قاطع نمایند و جلوی سواستفاده آنها را بگیرند.
به عبارت روشن تر در پدیده گرانی هم دولت مقصر است و هم فرصت طلبان اقتصادی. یکسره دولت را مقصر دانستن درست نیست کما اینکه تبرئه کردن دولت نیز با واقعیت منطبق نیست. با اینحال و بعد از پذیرش این واقعیت آنچه مهم تر از پیدا کردن مقصر است برخورد با عوامل گرانی و مقابله با این پدیده خطرناک است. سرگرم پیدا کردن مقصر شدن و از تلاش برای مقابله با خود گرانی غافل ماندن مشکل را دو چندان می کند و آنکس که در این میان ضربه می بینند و هر روز ضعیف تر می شود ملت است.
بنابر این دولت باید با تجدیدنظر اساسی در سیاست های اقتصادی خود تدابیری جدی و کارساز برای کنترل گرانی اتخاذ نماید و در عین حال دستگاه های مسئول از قبیل قوه قضائیه باید برای مقابله با فرصت طلبان اقتصادی که از وضعیت بوجود آمده در جهت احتکار و ایجاد فضای روانی به منظور فراهم ساختن زمینه برای سوداگری و سودجوئی و پر کردن کیسه های گشاد خود سواستفاده می کنند به دولت کمک کنند و روند خطرناک سیر صعودی قیمت ها را متوقف سازند.
سیاستگذاری مجلس
اولویت های سیاستگذاری در مجلس هشتم عنوان سرمقاله دیروز روزنامه رسالت است که در پی نقل شده است:
هر چند اعوجاجات لاینحل دموکراسی درباره نحوه دقیق بروز و ظهور اراده مردم در حکمرانی مانع از ارائه یک برداشت عمومی و صریح می شود اما بسیاری برآنند که مردمسالاری کیفی رابطه مستقیمی با افزایش رفاه عمومی دارد. با عقلانی شدن بطئی جوامع، نوع رفتار انتخاباتی شهروندان به محاسبات عقلانی برای افزایش کیفیت زندگی مادی و معنوی جامعه متمایل می شود. احساس گریزی و افزایش آراء خاکستری به معنای کسانی که تا لحظه انتخابات تصمیم نمی گیرند به کدام جریان رای دهند یک فرایند کاملا طبیعی و محتوم است. اگر چه این موضوع به معنای تقبیح تعلقات حزبی در این جوامع نیست اما گسترش طبقه متوسط تحصیلکرده ناگزیر بر آراء خاکستری می افزاید.
در این فضا تلفیق و تنظیم اولویت های سیاستگذاری توسط منتخبین مردم با چرایی اقبال عمومی به این نامزدها پیوندی مرصوص و بنیانی دارد. به تعبیر دیگر در انتخابات مختلف رای دهندگان به نامزدهایی رای می دهند که در برنامه های اعلامی خود نماینده تمام یا بخشی از سیاستها و منافع مورد علاقه آنها هستند. شهروندان انتظار دارند که وکلا و منتخبین آنها در صورت بندی اولویتهای سیاستگذاری برنامه های اعلامی خود را با جدیت و صراحت اجرا کنند و نتیجه و بازخورد آن را در معرض قضاوت عمومی قرار دهند.
طی چند انتخابات اخیر در کشور ما برنامه های اعلامی اصولگرایان که اغلب نقطه ثقل آنها افزایش کارآمدی نظام اقتصادی بود توانست اقبال عمومی چشمگیری را به سوی نامزدهای اصولگرا جلب کند. با افزایش عقلانیت سیاسی در جامعه و بلوغ رفتار انتخاباتی مردم، برنامه هایی که از جنس مطالبات عمومی بودند توسط رای دهندگان برگزیده شدند که برایند این انتخاب عقلانی را امروز در دولت، مجلس و شوراها می توان مشاهده کرد. بدون تردید تجربه موفق مردمسالاری دینی در ایران باید منجر به افزایش کارآمدی اقتصادی و رفاه عمومی گردد چرا که نگارنده معتقد است تجلی واقعی اراده مردم را تنها می توان در یک الگوی مردمسالار دینی جستجوکرد. اصولگرایان در دولت و مجلس باید در سیاستگذاری ها همواره به چرایی رای مردم به آنها التفات مضاعف داشته باشند. چرا که تداوم الگوی کیفی مردمسالاری دینی مسبوق به این است که مردم احساس کنند رای آنها در سرنوشتشان موثر است و می تواند بر کیفیت زندگی مادی و معنوی آنها بیفزاید. لختی بوروکراسی، تبار تاریخی بعضی از مشکلات فرارو، و یا سایر اصطکاکات کاهنده ای که در سطوح مادون سیاستگذاری ها وجو دارد توجیه مناسبی برای رای دهندگانی که منتظر بهبود امور خود هستند، نیست. جریانی که مورد اقبال عمومی واقع می شود باید توانایی آن را داشته باشد تا با بیماری های مزمن کنار بیاید و مترصد درمان آنها باشد. نوع کنش و واکنش اخیری که بر سر اولین لایحه دولت در مجلس پدید آمد نشان داد که برای عده ای از منتخبین مردم در مجلس هنوز برخی از اولویت های اصلی کشور به منظور صورتبندی قوانین راهگشا معلوم نیست. چرایی رای دوباره مردم به اصولگرایان در درجه اول حل فوری مشکلات سخت اقتصادی و افزایش کارآمدی اقتصادی است. ناکامی و دلسردی مردم از نوع انتخابشان می تواند تبعات زیانباری را در پی داشته باشد. البته مهندسی مجلس هشتم به گونه ای است که بسیاری از دلسوزان انقلاب را به هم افزایی دولت و مجلس امیدوار نموده است. سخن آخر اما اینکه به نظر می رسد تلفیق و تنظیم اولویت های سیاستگذاری توسط اصولگرایان در مجلس هشتم و دولت نهم تنها با درک پیام انتخابات ۲۴ اسفند و پاسخگویی به آن می تواند موفق باشد و مطالبات عمومی را به منابع نرمی تبدیل کند که به پشتیبانی و افزایش کیفیت مردمسالاری در ایران منجر شود.
چنگیز آیتماتوف
دکتر عطاءالله مهاجرانی به مناسبت مرگ چنگیز آیتماتوف ، خاطره ای از دیدار با وی را هنگامی معاونت رئیس جمهوری را داشت در سایت خود آورده است. دکتر مهاجرانی نوشته است:
چنگیز آیتماتوف چند روز پیش د رگذشت. او پرچم ادبیات و هویت فرهنگی قرقیزها بود. قرقیزهای همه جای جهان. از جمله آنانی که در سین کیانگ چین زندگی می کنند، با داستان های او با زبان او و شخصیت جذاب او زندگی می کردند، و می کنند.
از بخت خوش در جشنواره افسانه ای هزاره ماناس که در بیشکک برگزار شد، با او آشنا شدم. بهانه آشنایی هم صحبت اسلام کریم اوف بود که گفت: همسر ماناس ازبک بوده است.
دلیلش این بود که بخارا جزو ازبکستان است! به نخست وزیر قرقیزستان گفتم باید به کریم اف جواب بدهم. گفت: سخنرانی ها در سطح روسای کشورهاست، شما معاون رئیس جمهوری هستی! گفتم، اگر سخن کریم اف نبود اصراری نداشتم، با عسکر آقایف مشورت کرد، پذیرفتند که حرف بزنم. درباره منظومه ماناس و نسبت آن با شاهنامه، حتی وزن شعر، شباهت بحر متقارب شاهنامه و بحر متدارک منظومه ماناس صحبت کردم، گفتم ماناس روح قرقیزستان و همه قرقیزهاست. مثل شاهنامه که روح ما ایرانیان است. منظومه ماناس و شاهنامه فراتر از یک ملت قرار می گیرند، جزو میراث بشری اند. درباره بخارا هم حرف زدم… بی تاب هم بودم.
رحمانوف رئیس جمهور تاجیکستان از شادی در پوست نمی گنجید، بعد از صحبت گفت: اسلام کریم اوف گپ بسیار می زند، اما شما از سی و دو دندانش یکی را آباد نگذاشتی!
گوشم به سخن نمکین رحمانوف بود، اما چشمم گرم نگاه چنگیز آیتماتوف! داشت با ماناچی ها حرف می زد. گرمی نگاهش را حس کردم. به سویش رفتم. دستش را بر شانه ام گذاشت. گفت: جوان ممکن است دیگران از تو تعریف کنند. اما من نه! می خواهم حرفی بزنم که برنجی!
گفتم: من شما را دوست دارم. از حرفتان نمی رنجم.
گفت: کسی که کلمه را می شناسد، درباره ی وزن شعر ماناس و شاهنامه حرف می زند، نباید وقتش را در سیاست تلف کند. مثل اسبی هستی که ارابه را جلواش بسته اند… شانه ام را فشار داد.
جوان اسب پشت ارابه نباش!
همچنان به چشمان مورب و لبانش نگاه می کردم. ضربه اش تا مغز استخوانم رسیده بود.
در صحرای سبز تالاس ـ شهر ماناس ـ برای هر هیاتی یورت اختصاص داده بودند. خیمه قرقیزی. دنیای دیوانه کننده رنگها. پوست پلنگ و پازن که بر دیوارها آویخته بود.
مهمانداران با لباس های قرقیزی برایمان در لیوان های پایه بلند بلور آبی روشن شیر آوردند، سفیرمان گفت من شیر اسب نمی خورم! گفتم من می خورم. این جام بلور شیر اسب نشانه ی کمال مهمان نوازی قرقیزهاست.
لیوان پایه بلند را در دست گرفتم. صدای آیتماتوف هم در گوشم بود. شیر غلیظ بود. طعم شیر بز و دوغ تازه می داد. تا ته لیوان نوشیدم. از خیمه بیرون آمدم. پرسیدم آیتماتوف کجاست. گفتند همراه عسکر آقایف است. در خیمه اوست…
پیدایش کردم. همراه فدریکو مایور مدیرکل یونسکو بود… به خیمه ماناچی ها رفتیم تا ماناس برایمان بخوانند.
می خواندند، معنای هیچ واژه ای را نمی فهمیدم. اما اشک مجالم نمی داد.
آیتماتوف هم ماناس خواند. صدایش در گوشم مانده است. در شعری که آیتماتوف خواند واژه بیشکک آمده بود. پرسیدم معنای بیشکک چیست؟
کیسه چرمینی که سواران در آن شیر اسب می ریختند…
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|