یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آیا این بار مارکس به زبان خویش سخن خواهد گفت؟


مجید تمجیدی


• بر متن این زمینه ¨بازگشت به مارکس¨ یک پدیده روز و رشد یابنده نه فقط در غرب بلکه در بسیاری از کشورهای پیشرفته سرمایه داری است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۱ آبان ۱٣٨۲ -  ۱۲ نوامبر ۲۰۰٣


majidtamjidi@yahoo.se  

دوران ¨جنگ سرد¨ با پیروزی قطعی غرب پایان یافت. یک رکن اساسی و مهم این جنگ اما ¨جنگ ایدئولوژیکی¨ بود که منبع اصلی تغذیه آن سرمایه گذاری عظیم و هنگفت سازمان امنیتی آمریکا (سیا) بود. طی این سالها بودجه تعداد زیادی از مراکز و نهادهای تحقیقی, علمی و معتبردر سطح بین المللی توسط سازمان سیا تامین شد. تعداد زیادی از سرشناس ترین و معتبرترین افراد کسانی بودند که نه تنها از نظر سنت نظری مورد تایید سازمان سیا بودند بلکه تعدادی از آنها نظیر ساموئل هانتینگتون (مبتکر نظریه ¨جنگ تمدنها¨) و دانیل بل (پدر نظریه ¨جامعه فراصنعتی) به عنوان صاحب نظرانی ضد کمونیست همکاری نزدیک و آشکاری با این سازمان (در عرصه تحقیقی و تئوریک) داشته اند. آثار این طیف از محققین, مستقل از درجه واکنش آتی بازار و متکی بر مکانیزم ¨خلق بازار¨, همزمان به زبانهای مختلف ترجمه و در تیراژ انبوه منتشر شد. اما نتیجه مستقیم این ¨جنگ ایدئولوژیک¨ و پیروزی در آن فقط محدود به شکست سنت نظری پروروسی نشد. یک نتیجه بلافصل این پیروزی شکست کمونیسم در انظار ¨افکار عمومی¨ بود. همراه با شکست سنت پروروسی بخش اعظم سنتهای دیگر کمونیسم قرن بیستم نیز شکست خورد و یا اساسا به حاشیه رانده شد. یکی از دلایل این شکست این بود که این سنتها نیز در محوری ترین عرصه های نظری و مبارزاتی تفاوت مهمی با سنت پروروسی نداشته و یا اساسا خود از آن تغذیه میکردند. کمونیسم ملی جهان سوم, انقلابیگری غیر کارگری در اروپا و دیگر شاخه های کمونیسم قرن بیستم خود اساسا شاخه ای از سنت روسی بوده و ¨ایسم¨ های مختلف در چین, آلبانی و غیرو با حفظ خمیر مایه سنت روسی ¨انتقادات¨ ملی خویش را تئوریزه میکردند. جریان سوسیال دموکراسی پس از جنگ جهانی اول نیز اساسا با بریدن تدریجی از ایده تغییر انقلابی جامعه, یعنی لغو کاپیتالیسم, رشد نمود. چیزی که در کل این قرن به حاشیه رانده شد اما تمرکز نقد مارکس به سازمان کار, یعنی پایه نحوه سازماندهی کل جامعه, بود. این عرصه نه فقط به حاشیه رانده شد بلکه ابتدا در روسیه و سپس توسط سوسیال دموکراسی ¨مدیریت علمی¨ تایلوریستی و سرمایه دارانه از تیرس نقد پایه ای در امان نگه داشته شد. در روسیه برای تدریس ¨آموزشهای تایلور¨ به ¨مدیران کمونیستی¨, کلاسهای آموزشی گذاشته شد و در کشورهای غربی انتقاد و اعتراض فعالین کارگری به این شیوه مدیریت با صفت ¨حماقت¨ استقبال شد. چیزی که در این قرن غایب بزرگ بود صدا و نقد مارکس به دنیای کار و نحوه سازماندهی تولید بود. نه تنها اعتراض به اساس این رابطه به حاشیه رانده شد بلکه حتی تلاش اندک فعالین کارگری برای رفرم و مقابله با شیوه تایلوریستی سازمان کار با مقاومت روبرو شد. متاسفانه صدای هری برورمن (۱۹۷۴) و تاثیر نظرات او بر تعدادی از فعالین کارگری در غرب استثنایی بر قاعده قرن بیستم بود.
اما با گذشت بیش از یک دهه از شکست شوروی و بلوک شرق, غرب در مقابل این سوال قرار گرفته است که در خود غرب چه خبر است؟ مشکل بخش اعظم مردم غرب در سالهای شروع قرن بیست و یکم اما خود سازمان زندگی و کار در غرب است. بخش قابل توجهی از این مردم, نه فقط در آمریکا بلکه حتی در پیشرفته ترین کشورهای اروپایی, اساسا خارج از سیستم قرار گرفته اند. بیکاری وسیع و طولانی مدت به یک نهاد جا افتاده در غرب تبدیل شده است. به زبان ساده حال بخش قابل ملاحظه ای از کارکنان و کارگران خوب نیست. نه تنها خوب نیست بلکه تعداد زیادی از آنها بدلیل صدمات روحی ناشی از کار بیمار هستند. البته این امر توجه رسانه ها, دولتها, بانکها و غیرو را از منظر ¨عقلایی¨ یعنی کاهش بودجه ¨هزینه ها¨ به خود جلب کرده است. اما این فقط یک طرف قضیه است. روی دیگر سکه اما این است که بخش زیادی از فعالین کارگری, محققین و انسانهای کنجکاو و عدالتخواه به دنبال پاسخی جدی و اقدامی پایه ای هستند. بر متن این زمینه ¨بازگشت به مارکس¨ یک پدیده روز و رشد یابنده نه فقط در غرب بلکه در بسیاری از کشورهای پیشرفته سرمایه داری است. تعداد ارجاع به مارکس در تحقیق و بررسی مشکلات سیستم جدید دنیای کار و زندگی, سازمان کار بطور شگرفی در حال افزایش است. نه تنها آثار مارکس دوباره در تیراژ وسیع بازتکثیر و چاپ میشود بلکه تیراژ و تنوع کتب مستقیما مربوط به مارکس افزایش میابد. اما مهمتر از همه آنکه از طرف فعالین و نهادهای کارگری مباحث, سمینارها و کنفرانسهای متعددی در مورد مارکس گذاشته میشود. نه فقط این, بلکه صدای مارکس در تشکلهای کارگری و اتحادیه های کارگری, نظیر اتحادیه های کارگری کره جنوبی رساتر شده است. این آن زمینه واقعی است که در آن مارکس این بار, در قرن بیست و یکم, به زبان خویش سخن خواهد گفت.
کتاب Mikael Nyberg (۲۰۰۱) Kapitalet.se , Stockholm: Ordfront. , در این زمینه حاوی اطلاعات ارزشمندی است و خواندن آن را به خوانندگانی که با زبان سوئدی آشنایی دارند توصیه میکنم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست