اسطوره ¨رقابت, همکاری¨ در ¨جامعه فراصنعتی¨
نقد یک نمونه: محمد حسین ادیب
مجید تمجیدی
•
اینکه در ¨جامعه فراصنعتی¨ روابط بین واحدها بر رقابت استوار است و روابط درون واحد بر تعاون و همکاری, با اسنتاد به نتایج تحقیقات متعدد در کشورهای ¨فراصنعتی¨, اسطوره و توهمی بیش نیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱٣ اسفند ۱٣٨۲ -
٣ مارس ۲۰۰۴
majidtamjidi@yahoo.se
مقدمه
طی دهه های هفتاد و هشتاد میلادی تئوریهای مختلفی در مورد ¨پایان دوران صنعتی¨ و عروج ¨جامعه فراصنعتی¨, پایان سخت افزار و توفق نرم افزار در دنیای دیجیتال_گلوبال, پایان کارگر و دوران هژمونی ¨فن_عصیان گران¨ و غیرو از طرف افرادی نظیر دانیل بل (۱), پتر دراکرز (۲)و الوین تافلر (٣) و غیرو مطرح شد. این طیف از نظریه پردازان که به ¨آینده نگران¨ شهرت یافتند قصه های زیادی در مورد زندگی در بهشت آینده, ¨کلبه های الکترونیک¨, نوشتند. قرار بود بزرگترین مشغله ما در ¨آینده¨ این باشد که با اوغات فراغت طولانی خود چکار کنیم و بجای اینکه دیگران هویت ¨وظایف شغلی_کاری¨ ما را تعیین کنند خود, به مثابه فرد, کل محتوی کار را تعریف کرده و در مورد چگونگی پیشبرد آن تصمیم بگیریم. (۴) قرار بود بجای ¨عصر جدید¨ چارلی چاپلین و سیستم تایلوریستی_فوردیستی, صفحات تلویزیونی کنترل خط تولید, سرپرستان آقا بالا سر و روابط عمودی و هیرارشی سازمان کار و شرکت, سیستم مبتنی بر ¨تولید لاغر¨ (lean production) و ¨توزیع درست سر وقت¨ (just-in-time delivery) , مبتنی بر روابط افقی, مسطح, گروهی, شبکه ای, مبتنی بر دانش و خلاقیت فردی و همکاری, جانشین شود. وقتی هری برورمن در سال ۱۹۷۴ (۵) نوشت که در صد ساله اخیر روند سلب مهارت از کارگر و کنترل فرایند کار افزایش یافته کل دنیای آکادمیک بلرزه در آمده و محققین کارفرمایی یکی پس از دیگری بر رد این تئوری فاکت و استدلال ارائه دادند. اما همین محققین چند سال بعد, با هدف وصف بهشت آینده فراصنعتی, در تاکید بر تکرار کارهای کسالت آور و ¨از خود بیگانگی کارگر¨ در جامعه صنعتی گوی سبقت را از یکدیگر ربودند. تاثیر خواب آور این قصه ها اساسا ربطی به غنای تئوریک, آمار ارائه شده, قوه استدلال, چیزی که اساسا در این ادبیات غایب بود, نداشت. خیل عظیمی از جوانان تازه فارغ التحصیل دانشگاهها و کاریریست, سر خورده از جنبش دهه شصت میلادی, عمدتا ¨چپ سابق¨ و فرزندان طبقات مرفه جامعه, با سرمایه گذاری شرکتهای چندفرا ملیتی و کمکهای بیدریغ سازمان سیا در پوشش مراکز معتبر علمی, راز رمز آلود ¨انفجار ناگهانی¨ و اقبال تئوریهای فرا صنعتی و پست فوردیستی بود. ریش ها و گل سینه های ¨لنینی¨, عینکهای ¨تروتسکیستی¨, سیگارهای برگ ¨چگوارایی¨, ¨موهای دم اسبی¨, شلوارهای جین وصله دار, لقب های ¨صدر¨ و ¨مائو¨ و غیرو با کیفهای سامسونیت, عطرهای خوش بو, کت و شلوارها و مدلهای موی ¨بیزنسی¨ جانشین شده و جایگاه خطابه ها و شعارهای ¨انقلابی¨ از خوابگاههای دانشجویی و صف اعتراض و تظاهرات دانشجویی به مراکز آکادمیک, انیستیتوهای کارفرمایی و سمینارها و جلسات مدیران شرکتهای مختلف منتقل شد. (۶)
اگر برای عده ای ¨دست نامرئی¨ مناسبات خانوادگی در جامعه ¨شایسته سالار¨ (۷), راز خلاصی از ¨نامادری¨ نامهربان ¨پرولتاریا¨ بود اما دست مرئی شاهزاده اسب سفید سوار, سرمایه در دنیای فراصنعتی و دیجیتال, نه تنها بسوی کارگران و کارکنان دراز نشد بلکه حصار قلعه از خود بیگانگی, سلب فردیت و زدن از همان حقوق ¨جامعه صنعتی¨ نیز بلند تر و محکم تر شد. غول تایلوریسم ¨عصر جدید¨ از تنگنای شیشه جادویی فابریک آزاد شده, عرصه حمل و نقل, بهداش و آموزش و خدمات, تکنولوژی جدید و دیجیتال و حتی مراکز آکادمیک و کل جامعه را در حصار خود در آورد. طول عمر قصه های شیرین نجات سپید برفی توسط شاهزاده ¨آینده نگر¨ بسیار کوتاه بود. به بایگانی سپرده شدن این تئوریها, به عنوان قصه ها و لالایی های بزرگسال خواب کن, اما با چند اعتراض و اعتصاب ¨سخت افزاری¨ در پاریس و لندن, هجوم تماسهای تلفنی به ژاک شیراک و تونی بلر و با پیامهای سراسیمه وار مدیران و صاحبان صنایع و شرکتها, ¨تا ۲۴ ساعت دیگر هم دوام نمیاوریم¨, ¨کل حمل و نقل فرانسه و کشورهای اروپایی فلج شده ¨ و غیرو اعلام شد. (٨) صاحبان و مدیران شرکتها بودجه بیشتری به امر تحقیق در مورد کارگر و بخش ¨سخت افزاری¨ سازمان کار, کنترل, بیماریهای ناشی از کار, پیدا کردن مکانهایی ¨امن و با ثبات¨ برای انتقال سرمایه اختصاص دادند. دانیل بل بسیار پیشتر از اعتصابات پاریس و لندن, در سال ۱۹٨۰ , نظر پیشین خود مبنی بر نقش برجسته نرم افزار و صاحبان دانش و متخصصین در جامعه فراصنعتی را پس گرفته و آن را غلو آمیز خوانده بود. اما اعتراضات سخت افزاری کارگران اروپا, و اعتراضات تعطیل ناپذیر کارگری در اقصی نقاط جهان, نقش واقعی کارگر و اسطوره های تئوریهای پست صنعتیفوردیستی را در صحنه واقعی ¨جامعه فرا صنعتی¨, با انتقادی مادی, به عیان به نمایش گذاشت.
کشورهای عقب مانده, کالاهای از رده خارج شده
چند سال پیش در ایران بطور اتفاقی مدتی میزبان دو جوان اروپایی شدم. گفتگوهای متنوعی داشتیم. در حین این گفتگوها متوجه شدم که ما, با وجود اختلاف کم سنی, نه فقط از نظر جغرافیایی بلکه عمدتا از نظر زمانی نیز در دو دنیای متفاوت زندگی میکردیم. بطور مثال وقتی از کمدین های ¨معروفی¨ مثل نورمن ویزدم اسم میبردم آنها اصلا اسمش را هم نشنیده بودند. فیلمها, رمانها و اثرهای ادبی که ما با آنها آشنا بودیم بسیار پیش از آن در اروپا از دور خارج شده بود.
سالها پیش وقتی در عرصه ساخت قالبهای پلاستیکی و ماشین آلات صنعتی شروع بکار کردم متوجه شدم که بیشتر قالبها و دستگاههای فلز تراش که برای ما در ایران ¨جدید¨ محسوب میشد مدتها پیش از آن در غرب به عنوان کالاهای ¨از دور خارج شده¨ رده بندی شده بود.
هم اکنون بخش مهمی از صادرات کالاهای مختلف از جهان غرب و پیشرفته به جهان سوم و کشورهای عقب افتاده, بویژه در عرصه تکنولوژی جدید, شامل ¨کالاهای از دور خارج شده¨ است. این عرصه فقط شامل کالاهای مصرفی نبوده بلکه حتی عرصه تکنولوژی نظامی, هواپیماهای مسافربری, واگن های قطار, سرورها و کارتهای مختلف دیجیتال و غیرو را نیز شامل میشود. هم اکنون بخشی از بیزینس پررونق در غرب شامل تهیه لوازم و کالاهای دست دوم و از رده خارج شده توسط شرکتهای واسطه و دلال و پیدا کردن خریدارانی در کشورهای عقب مانده و جهان سوم است.
دوستی تعریف میکرد که در دهه هفتاد در لندن یک جمع دوستانه دانشجویی داشتند. میگفت هر وقت که فارغ از فشارهای از راه دور خانواده در ایران مبنی بر پشتکار در تحصیل میخواستیم لبی تر کنیم یکی از دوستان میگفت: ¨بچه ها اینقدر علاف نباشید باید به فکر آینده بود¨. بیست و چند سال بعد وقتی امکان تجمع همان دوستان قدیمی, اکنون فارغ التحصیل و شاغل, فراهم شده بود و بساط می و گپ پهن, همان فرد گفته بود که ¨بچه ها اینقدر علاف نباشید باید به فکر آینده بود¨. یکی از جمع در جوابش گفته بود فلان فلان شده آن آینده ای که بیست و پنج سال پیش از آن حرف میزدی خوب همین امروز است. متاسفانه در دنیای علم و دانش نیز فروختن اجناس از دور خارج شده به عنوان کالاهایی جدید و ¨آکبند¨ رواج دارد. از جمله میتوان به ارائه نظریه های از دور خارج شده در مورد ¨آینده¨, به عنوان نظریاتی جدید در کشورهای عقب افتاده اشاره کرد. گویا نه اینکه ¨آینده¨ فراصنعتی دانیل بل و ¨شوک آینده¨ الوین تافلر واقعیت امروز جهان فراصنعتی در غرب و بسیاری از کشورها در اقصی نقاط جهان است. نظرات ¨آینده نگر¨ های ایرانی مرا به یاد خاطره دوستم میاندازد.
اسطوره های نظرات محمد حسین ادیب
قبل از پرداختن مستقیم به نظرات آقای محمد حسین ادیب, سردبیر تهران اکونومیست(۹) و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان, یادآور میشوم که مباحث مقدماتی من در این نوشته با هدف ارائه تصویری کوتاه از مباحث ¨آینده نگر¨ ها ارائه شده و الزاما یک به یک شامل نظرات ایشان نمیشود. اگر ایشان در بخشهایی از این تصویر جای نمیگیرند قبلا پوزش مرا بپذیرند. اما آوردن این مقدمه برای نشان دادن نظرات این طیف در سطح عمومی الزامی بود. من نیز مثل بسیاری از خوانندگان مقالات آقای ادیب از آمار و اطلاعات مندرج در مقالات ایشان مستفیض میشوم اما تا آنجا که به نظرات تحلیلی و تئوریک ایشان برمیگردد متاسفانه این نظرات جز نشر افسانه هایی در مورد دنیای معاصر نیست. از جمله آقای ادیب اخیرا در نوشته کوتاهی (۱۰) کنه نظراتشان را در مورد اقتصاد جوامع پیشرفته و فرا صنعتی بیان کرده اند. به نظر من این نظرات, که بدون کوچکترین استدلال و فاکتی طرح شده, با شاخص فاکتهای واقعی جوامع ¨فراصنعتی¨ افسانه ای بیش نیست. اجازه دهید به این افسانه ها از فاصله نزدیکتری نگاه کنیم.
اسطوره ¨رقابت آزاد¨ در جامعه فراصنعتی
آقای ادیب مدعی است که ¨جامعه فراصنعتی استوار است بر رقابت ... در اقتصاد پسامدرن در روابط بین واحدها باید رقابت باشد¨. این تز با واقعیت دنیای معاصر مغایرت داشته و بر فاکت مبتنی نیست. بر عکس عرصه روابط میان شرکتها هیچگاه این چنین انحصاری نبوده است. واقعیت این است که تئوری ¨ آدام اسمیت در مورد تنظیم بازار توسط ¨دستهای نامرئی¨ و مکانیزم ¨رقابت آزاد¨ هیچگاه در دنیای واقعی محلی از اعراب نداشته است. شرکتهایی که در مقاطع اولیه و بویژه بر متن رشد سریع سرمایه داری در غرب شکل گرفته و گسترش پیدا کردند عموما وابسته به خانواده های معینی بوده, روابط معینی با نهاد قدرت داشته و رقیبان خویش را عمدتا نه در یک پروسه رقابت ¨آزاد¨ بلکه با استفاده از اهرمهای قدرت و ¨دستهایی کاملا مرئی¨ از دور خارج کردند. حتی شرکتهایی که در مقاطع پیدایش ¨بلوکهای فنی_توسعه¨ (۱۱) جدید توانستند تغییر شیفت داده و در عرصه های جدیدتر فعالیت نمایند عمدتا شرکتهایی بودند که از این ابزار و اهرمها برخوردار بودند. (۱۲) بعلاوه خارج از مرزهای ملی, حتی در چهارچوب جغرافیای اروپا, انحصار بر بنادر و راههای بازرگانی و تعیین قیمت کالاها رابطه مستقیمی با توان قوای نظامی داشت. خارج از مرزهای اروپایی زبان تجارت و تعیین قیمت کالا توسط شرکتهای متعلق به ¨دنیای رقابت آزاد¨ زبان کشتی های جنگی و باروت و توپ بود. منطقا باید این نیز به دانش عمومی تبدیل شده باشد که بخشی از تاریخ رشد سرمایه داری مبتنی بر ¨رقابت آزاد¨ در غرب, بخش مهمی از تاریخ جوامع دیگر مبتنی بر استعمار, ¨غارت¨ مواد اولیه و برده داری بوده است. البته آدام اسمیت زنده نماند تا معنای زمینی ¨رقابت آزاد¨ را به چشم ببیند. از اواخر قرن نوزده و عمدتا همراه با شروع قرن بیستم, سرمایه داری وارد فازی شد که امکان رقابت ¨آزاد¨ میان شرکتها تنگتر و تنگتر شده و اطلاق صفت امپریالیسم به این مرحله از رشد سرمایه داری انتخاب بجا و درستی بود. بحث من این است که در دهه های اخیر, در جوامع ¨فراصنعتی¨ و روند جهان گستری آن, خصلت انحصاری در روابط میان شرکتها نه تنها تشدید شده بلکه در رابطه با عمق و سطح آن با دهه های پیشین قابل مقایسه نیست. خیلی ساده آمریکا دارد با تکیه بر زور و زر به تمام دنیا زور میگوید. کسی که فکر میکند قیمت قهوه و نفت در جهان دارد با مکانیزم ¨بازار آزاد¨ تعیین میشود متاسفانه درکی از بازار و روابط بین المللی ندارد و یا دارد عامدانه موانع کارکرد بهتر این مکانیزمها را هموار میکند.
بعلاوه اینکه در کل اقتصاد جهانی انحصاری ساختاری وجود دارد نیز باید به دانش عمومی تبدیل شده باشد. بخش اعظم و قابل توجهی از فعالیت اقتصادی جهانی اساسا در چهارچوب سه بلوک اروپا, آمریکا و ژاپن انجام میگیرد. (۱٣) در درون خود این بلوکها شرکتهایی انگشت شمار بر عرصه های معینی از تولید , توزیع و فروش کالاها انحصار مطلق دارند. وسعت و حجم بازار فروش کالاهای این شرکتها, با توجه به روند تعمیق و فشردگی پدیده جهانی شدن, با دهه های پیشین اساسا قابل مقایسه نیست. آیا آقای ادیب میتوانند بیش از تعداد انگشت شمار از شرکتهایی که در هر عرصه از تولید انبوه نرم افزارهای مختلف, تلفن های همراه (موبایل), کالاهای ماهواره ای, دیچیتال و غیرو, که بخش اعظم بازار جهانی را در انحصار دارند, نام ببرند؟ حجم و عمق این انحصار در مقایسه با دهه هایی که بازار فروش عمدتا به ¨بازار ملی¨ و یا ¨همکاری متقابل¨ محدود میشد اعجاب آور است. بعلاوه باید برای درک این انحصار, و وارد کردن آمار مربوط به درجه غلظت این انحصار, نکته مهمی در رابطه با روابط میان شرکتها در دنیای معاصر را توضیح داد. واقعیت این است, و بسیاری از نتایج تحقیقات مربوط به عرصه تقسیم کار میان شرکتها آن را تایید میکند, که در دهه های اخیر بر تعداد شرکتهای واسطه, پیمان کار و پروژه ای افزوده شده است. اما این روند اساسا ربطی به مقوله ¨رقابت آزاد¨ ندارد. افزایش تعداد سازمانها در این عرصه اساسا با مقوله روند ¨عقلایی کردن¨ سازمان کار و کاهش هزینه ها صورت گرفته و نه بر اثر افزایش فضای رقابت آزاد میان شرکتها. بخشی از اهداف روی آوری به ¨تولید لاغر¨ و ¨توزیع سر وقت¨ این بوده که هزینه های شرکتهای مادر, بزرگ و انحصاری, با انتقال بخشی از فعالیتها به شرکتهای میانی و کوچکتر کاهش یابد. اگر شرکتهای مادر با این تغییر ریل بخشا به فعالیت شرکتهای پیمانکار و واسطه ای میدان داده و بخشا به آنها وابسته میشوند اما این شرکتها, جدا از اشکال مالکیت, اساسا بخشی از همان شرکت مادر محسوب میشوند. بنا بر این تمرکز بر افزایش تعداد شرکتهای ثبت شده در دهه های اخیر و نامرئی کردن افزایش نقش انحصاری شرکتهای فراچند ملیتی در بازار جهانی در دهه های اخیر با واقعیات جامعه معاصر خوانایی ندارد.
اسطوره افزایش همکاری در درون واحد
اما اسطوره رقابت میان شرکتها در مقایسه با اسطوره همکاری درون واحد در دنیای فراصنعتی افسانه ای فرعی تر است. این ادعا که سازمان کار جدید مبتنی بر همکاری و خلاقیت فردی است به واقعیات جهان معاصر بیربط است. بر عکس نه تنها سیستم تایلوریستی حذف نشده بلکه این سیستم نه تنها فابریک بلکه روابط تولید و توزیع خارج از حصار فابریک را نیز در نوردیده است. از خود بیگانگی کارگران و کارکنان شرکتها در دنیای معاصر نه تنها کاهش نیافته بلکه حتی در مقایسه با چند ده سال پیش افزایش یافته است. متاسفانه بر خلاف ادعای آینده نگران این عقب گرد فقط شامل حوزه صنعت, موج دوم و عرصه های عقب مانده تولید نبوده و در بدترین شکل آن اتفاقا در حوزه های جدید و دیجیتال تولید بوقوع پیوسته است. در بسیاری از کشورهای اروپایی جوانان تازه فارغ التحصیل در رشته های کامپیوتر و غیرو فقط پس از چند سال کار به صف بیماران روانی پیوسته اند. این جوانان گزارش داده اند که ساعات کار آنان بیش از هفتاد ساعت در هفته بوده, اضافه کاری و شب کاری امری عادی بوده و حتی مجبور بوده اند بخش زیادی از اوقات فراغت خویش را به کسب دانش جدید اختصاص دهند. بخش اعظم این جوانان اساسا شامل هیچ قرارداد جمعی نبوده و یا عضو اتحادیه نبوده اند. بسیاری از گزارشات و نتایج تحقیقات نشان میدهد که کنترل, فشار کار, واهمه, استرس و ناراحتی ها و بیماریهای ناشی کار در جهان معاصر و فراصنعتی افزایش یافته است. آقای ادیب حتما باید باخبر باشند که یک خبر اصلی, که در صدر اخبار رسانه های غربی قرار گرفته, دغدغه سیاستمداران و دولتمردان کشورهای ¨فراصنعتی¨ در مورد افزایش سرسام آور هزینه بیماریهای ناشی از کار در جوامع غربی در سالهای اخیر بوده است. اجازه دهید به خاطر تخصص و علاقه خاص آقای ادیب به آمار, به چند نمونه در کشور سوئد, یکی از پیشرفته ترین کشورهای ¨فراصنعتی, بپردازیم:
الف: گزارش اتحادیه سراسری کارگری سوئد, LO
اتحادیه سراسری سوئد ( LO ) (۱۴), در گزارشی نتیجه تحقیقات خود, در مورد اینکه اعضای این اتحادیه چه برداشتی از محل کار خود دارند, را منتشر کرده است. در پاسخ به سوال ¨آیا در طی سه سال اخیر شرایط غیر بهداشتی کار بر اثر واهمه و استرس افزایش پیدا کرده است؟¨ بیش از ۷٣ درصد پاسخ مثبت داده اند. حدود ۹۰ درصد از این افراد گفته اند که این افزایش بر اثر تشدید فشار کار در ¨درون واحد¨ بوده است. در گزارش دیگری از همین اتحادیه (۱۵) گزارش شده که تعداد کسانی که طی ده ساله ۱۹٨۹ تا ۱۹۹۹ در محل کار واهمه و هراس را تجربه کرده اند دو برابر شده است. این رقم برای دختران جوان افزایشی معادل سه برابر داشته است. ممکن است گفته شود این عرصه عمدتا به کارخانه ها, محل کارهایی مربوط به صنعت و ¨موج دوم¨ معطوف است. اجازه دهید سری هم به عرصه خدمات, حوزه طفل شیرین آینده نگران, آنهم از نوع ¨غیر کارگری¨ آن بزنیم.
ب: گزارش اتحادیه کار خدماتی سوئد, HTF
اتحادیه خدماتی سوئد (۱۶) که, شامل کارکنان بخش خدماتی خصوصی, غیر کارگری, بوده و عمدتا کارکنان با موقعیت بالاتر را شامل میشود, در گزارشی به نام ¨ سر کار ما اینطوری است¨, در مورد شرایط روحی در محیط کار به موارد زیر اشاره میکند. بیماریهای طولانی مدت ناشی از کار بین سالهای ۱۹۹٨ تا ۲۰۰۲, ۱٣۰ درصد افزایش پیدا کرده است. در این گزارش بر افزایش شدید فشار کار, افزایش رابطه غیر قابل تحمل با مدیریت و افزایش هراس و استرس تاکید شده است. ۶٣ درصد از اعضا همواره کار خیلی زیادی برای انجام دادن دارند. ۵٨ درصد هرگز و یا اغلب و یا بندرت میتوانند وقت تنفس در زمان کار داشته باشند. ۴۶ درصد مجبور میشوند بخاطر کار زیاد و شدت کار از خیر ناهار گذشته, یا اضافه کاری کرده و بخشی از کار را به انجام آن در خانه محول کنند. ۵٨ درصد آنقدر کار توام با استرس دارند که نمیتوانند در ساعات کار به چیز دیگری بجز آن حتی فکر کنند. ۲۴ درصد همیشه یا اغلب با وجود بیماری به سر کار میروند. ۴۶ درصد نمیتوانند حتی در اوقات فراغت و تعطیلی نیز از فکر کار خلاص شوند. ۲٨ درصد به دلیل مشکلات ناشی از کار مشکل خواب دارند. ۲۲ درصد به خاطر ترس از عوارض منفی نمیتوانند حتی نظرات انتقادی خود را در مورد شرایط کار با مدیریت مطرح کنند. تاکید میکنم که این آمار مربوط به کارکنان خدماتی با موقعیت بالا است و خواننده میتواند از دریچه آن شرایط کار کارکنان خدماتی با موقعیت پایینتر را حدس بزند. بعلاوه دوباره تاکید میکنم که این بخش یعنی خدمات قرار بوده خصلت نمای کار در دنیای فراصنعتی باشد. اما اجازه دهید برای اینکه کل این تصویر را کامل کنیم سری به حوزه ای کاملا جدید, شرکتهای جدید, بزنیم.
ج: نتیجه تحقیق در ٣۵۰ شرکت جدید سوئدی
نتایج مطالعه بر روی ٣۵۰ شرکت سوئدی که در حوزه اینترنت, سی دی, دی وی دی فعالیت کرده و بطور متوسط در سال ۱۹۹۲ تاسیس شده اند, نشان میدهد که بخش اعظم کارکنان این شرکتها جوان بوده, فقط یک پنجم کارکنان شامل قرارداد جمعی هستند, فقط نصف آنهایی که شامل قرارداد جمعی نمیشوند اساسا یک قرارداد استاندارد دارند و ٣۶ درصد کارکنان فقط قرارداد فردی دارند. بیش از نیمی از کارکنان اضافه کاری میکنند و ۶۶ درصد آنها اساسا برای کار اضافی هیچ پولی دریافت نمیکنند. (۱۷) فقط متذکر میشوم که در مقایسه با استاندارد کار در سوئد, از جمله شامل قرار داد جمعی بودن بخش اعظم کارگران و کارکنان این کشور, عضو اتحادیه بودن بیش از ٨۰ درصد, حقوق و مزایای اضافه کاری و غیرو, شرکتهای ¨فراصنعتی¨ در مقایسه با ¨جهان صنعتی¨, چیزی جز ابزار احیاء برده داری نوین نیستند. هدف از آوردن این نمونه ها آن بود که نشان داده شود در جامعه فراصنعتی موقعیت کارکنان نه فقط در حوزه فابریک, نه فقط در حوزه خدمات, نه فقط در حوزه شرکتهای جدید, بلکه در کل جامعه در مقایسه با دوران صنعتی به مراتب بدتر شده و نه تنها نشانی از همکاری و ¨خلاقیت فردی¨ نیست بلکه تایلوریسم, کار تکراری و سلب فردیت کارگر, کنترل, این بار الکترونیکی و غیر مستقیم آن, بشدت افزایش یافته و حال بسیاری از کارگران و کارکنان در مقایسه با جامعه صنعتی بسیار بدتر شده است. چیزی که عوض شده جانشینی لغاتی مثل سرپرست با کاپیتان تیم است! انقلابی در حوزه لغت و ¨فرهنگ¨ که قرار است با ایجاد ¨حس همکاری¨ کاذب از درد روحی کارگر بر متن بدتر شدن اوضاع و شرایط کار بکاهد.
کلام آخر
همانطور که ملاحظه کردید تلاش من این بود که نشان دهم مقوله رقابت میان شرکتها و عمدتا همکاری درون واحد در جامعه فراصنعتی افسانه ای بیش نیست. واقعیت این است که که مدیریت با جانشین کردن کنترل الکترونیکی و غیرمستقیم بجای روشهای ساده تر گذشته عملا کنترل بر فرایند کار را افزایش داده و شاخصهای ¨الکترونیکی¨ اندازه گیری کار و تعیین دقایق آن جانشین صفحه تلوزیونی کنترل ¨عصر جدید¨ چارلی چاپلین شده است. بخش زیادی از این وظیفه اساسا به برنامه و نرم افزارهای کامپیوتری منتقل شده است. در سازمان کار جدید, و بقول آقای ادیب روابط درون واحد, درجه کنترل بر کار کارگر, فشار کار و بیماریهای ناشی از آن و غیرو در مقایسه با ¨جامعه صنعتی¨, یعنی در مقایسه با چند ده سال پیش, افزایش یافته است. اگر در بدو افسانه سرایی آینده نگران در مورد مدینه فاضله جامعه فراصنعتی هنوز کسانی به ¨معجزه کامپیوتر¨ و نیروی در خود رهایی بخش تکنیک امید داشتند بهشت سرمایه داران فراصنعتی برای بخش اعظم کارگران و کارکنان غرب جهنمی است که با در سپیده دم آن با کابوس ¨محل کار¨ از خواب برمیخیزند و با از دست دادن همان دستاوردها و رفاه ¨جامعه صنعتی¨ دمای سوزاننده آن را با گوشت و پوست خود لمس کرده اند. افزایش ¨بیزاری از سرمایه¨ نیز بیش از هر چیز ریشه در این واقعیت, یعنی عملکرد ¨کارگر ستیزی¨ سرمایه عصر فراصنعتی دارد. اگر در ¨جوامع صنعتی¨ مبتنی بر ¨دولت رفاه¨, ¨سرمایه ستیزی¨ کاهش یافت اما با عروج تاچریسم و ریگانیسم, توفق سیاستهای نئولیبرالیستی و با آشکار شدن نتایج سحر ¨جوامع فراصنعتی¨, بویژه در دهه ۹۰, افزایش ¨بیزاری از سرمایه¨ در این جوامع یک فاکت غیر قابل انکار بوده و خوشبختانه پدیده ای صرفا ایرانی نیست.
آقای ادیب! بر خلاف تاثر شما, خوشحال شدم که خبر داده اید ¨سرمایه ستیزی¨ در بدنه جامعه ایران قوی است. متقابلا عرض میکنم که این پدیده جهانی است و در سالهای اخیر نیز بشدت افزایش یافته است.
۱. Bell Daniel (۱۹٨۰) The Coming of Post-Industrial Scociety. A Venture in Social Forecasting. New York: basic Books.
Bell Daniel (۱۹٨۰) The social framework of the information society. In: Forester Tom (ed) The Microelectronics Revolution. Oxford: Basil Blackwell.
Drucker P (۱۹٨۶) The Change World Economy. Foriegn Affairs ۶۴:۴. ۷۶٨-۹۱
۲. Drucker P (۱۹۹٣) Post-Capitalist Society. Oxford: Butterworth-Heinemann Ltd.
٣. تافلر الوین (۱٣۷۲) شوک آینده, ناشر و مترجم: حشمت الله کامرانی, چاپخانه گلشن
تافلر الوین (۱٣۷۱) موج سوم, چاپ ششم, ناشر و مترجم: شهیندخت خوارزمی, چاپخانه پوریا
۴. Wahlström Bengt (۱۹۹۶) En förändrad värld, Malmö: Liber-Hermods
۵. Braverman Harry (۱۹٨۵) Arbete och monopolkapital, Arbetes degradering i det tjugonde århundradet. Stockholm: Rabén & Sjögren
Nyberg Mikael (۲۰۰۲) Kapitalet.se, Stockholm: Ordfront .۶. وقتی میکائیل نی بری در این کتاب به مدیران و مشاوران مدیریتی عالی رتبه شرکتهای سوئدی اشاره میکند اکثر آنها متعلق به چپ دهه ۶۰ و اوایل دهه هفتاد هستند. جوانان روشنفکر, عمدتا متعلق به خانواده های مرفه, که در ایام نادانی و ¨شباب جوانی¨ بر علیه ارزشهای ¨پدری¨ قیام کردند, فعالین کارگری را در عدم درک مبارزه برای حذف سریع ¨کار مزدی¨ و چسبیدن به منافع ¨آنی¨ و صنفی¨ مورد شماتت و دشنام قرار دادند و وقتی بزرگسال شدند به آغوش ¨خانواده پدری¨ بازگشتند. این پدیده البته پدیده ای سوئدی نیست. دانیل بل و الوین تافلر هم هنوز نشان ¨چپ سابق¨ را بر سینه حمل میکنند. الصاق این ¨گل سینه¨ ابزاری برای تسهیل طی نمودن مدارج ترقی در دنیای غرب است. نمونه ایرانی ¨آینده نگران¨ نمونه ای آزمایشگاهی از طیف وسیع است. افرادی نظیر نادر اسکویی, سام قندچی, محمد امینی و بخش اعظم ¨آینده نگر¨های ایرانی نیز به این طیف تعلق دارند. بیوگرافی کوتاه آقای سام قندچی, از ندای آزادی تا شیفتگی به تافلر, و از شعارهای سطحی و افراطی آنتی امپریالیستی_سوسیال امپریالیستی تا حمایت آشکار از حمله جرج بوش به عراق, بخشی از تصویر بزرگتر بیوگرافی طیف ¨چپ سابق¨ و ¨آینده نگر امروز¨ است. برای خواندن این بیوگرافی به سایت www.ayandehnegar.org , مراجعه کنید.
۷. جامعه شایسته سالار مبتنی بر تئوریهای جامعه شناس آمریکایی پارسونز است که از طرف دانیل بل و دیگر نظریه پردازان آینده نگر بکار گرفته شد. ظاهرا مبنای جامعه شایسته سالار نه بر اساس روابط (بویژه روابط خانوادگی) بلکه بر اساس ضوابط و شایستگی ها است. نتایج بسیاری از تحقیقات نشان میدهد که در چند ده ساله اخیر, و در جامعه فراصنعتی, نه تنها ما شاهد کاهش نقش روابط خانوادگی_ ارثی و افزایش نقش فاکتور تحصیل و تخصص نیستیم بلکه نقش این فاکتورها حتی در مقایسه با سالهای قبل کاهش نیز یافته است.
٨. ر.ج.ک به منبع ۶
۹. www.TehranEconomist.com
۱۰. www.iran-chabar.de
۱۱. در مباحث مربوط به توسعه, بلوکهای فنی _ توسعه به بلوکهایی گفته میشود که در هر دوره حول یکی از ماشینها و اختراعات فنی شکل میگیرد. مثلا حول ماشین بخار (راه آهن و معادن و غیرو), حول الکترونیک (کارخانه های اتوموبیل سازی, لوازم خانگی مثل تلویزیون, یخچال), حول رایانه ( انواع کامپیوترها و سرورها, اینترنت و ...)
۱۲. Cameron Rondo (۱۹۹۷) A Concise Economic The World, Oxford University press.
Schön Lennart (۲۰۰۰) En modern svensk ekonomisk historia, Stockholm: SNS förlag
۱٣. Hirst Paul (۲۰۰۱) War and Power in the ۲۱st Century. Cambridge: Polity Press
۱۴. Nelander Sven (۲۰۰۲) Uppföljning av rapporten Ohälsans trappa, LO:s löne- och välfardsenhet, www.lo.se
۱۵. Nilsson Carina (۲۰۰۲) Psykiska och sociala hälsorisker i arbetet, LO:s löne- och välfärdsenhet, www.lo.se
۱۶. HTF-medlemmarnas arbetsmiljö ۲۰۰۰, Så har vi det på jobbet, www.htf.se
۱۷. Sandberg, Å and Augustsson F (۲۰۰۲) Interactive Media i Sweden ۲۰۰۱, The Second Interactive Media, Internet and Multimedia Industry Survey, Stockholm: Arbetslivsinstitutet:۶۰
بازگشت به صفحه نخست
|