روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۶ تير ۱٣٨۷ -
۲۶ ژوئن ۲۰۰٨
اصلاح ساختار اقتصادی کشور، مستلزم واگذاری بسیاری از وظایف دولت به بخش غیردولتی است
نادیده گرفتن نظرات کارشناسی و تجربیات جهانی ممکن است جراحی را به قصابی تبدیل کند
یارانه کالاهای مصرفی همچون یک بهمن برفی
مهم این است چه کسی می تواند گام اول را بردارد
حذف نظام یارانه ای، نه نقدی کردن یارانه ها
رزمایش اسرائیل، پیام آمریکا به اروپایی ها!
مصاحبه دوشنبه شب رئیس جمهوری در تلویزیون و اعلام طرح تحول اقتصادی انعکاس وسیعی در مطبوعات دیروز تهران داشت. در حالیکه رسانه های دولتی و طرفدار دولت از جمله روزنامه ایران آنرا یک جراحی بزرگ در اقتصاد به نفع توده های مردم بخصوص اقشار آسیب پذیر نامیده اند،. روزنامه های منتسب به اصلاح طلبان برخورد احتیاط آمیزی با این طرح داشته و ضمن تأیید مشروط برخی قسمت های این طرح، آنرا جراحی خطرناک ، طرحی بسیار ضروری و حیاتی به شرط اجرای استراتژی آزادسازی اقتصاد دانسته اند.
ایران با عنوان: دستی که باید فشرد نوشته است: سخنان دوشنبه شب دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری در بیان مسائل و مشکلات اساسی کشور که تأکید عمده وی روی نارسایی ها و دشواری های اقتصادی بود، نشان داد که رئیس جمهوری همانگونه که از ابتدای تشکیل دولتش عهد کرده، بنا دارد تا اساسی ترین نیاز تاریخ کشور یعنی یک جراحی بزرگ را در اقتصاد آن به نفع توده های مردم بخصوص اقشار آسیب پذیر عملی سازد. نیازی که همه صاحبنظران، کارشناسان و اندیشمندان دلسوز، آن را درد مزمن کشور می دانند.
در برنامه تحول اقتصادی کشور، نظام بهره وری، هدفمند کردن یارانه ها، اصلاح سیستم اخذ مالیات، بهبود وضعیت گمرک، اصلاح ساختار نظام بانکی، تنظیم نظام توزیع کالا و خدمات، ارزش گذاری پول ملی و نیز اصلاح ساختار دولت از مهمترین عناوین مهم برشمرده شده که نیاز به بازبینی و ترمیم آن ضروری دانسته شده است.
اقتصاد کشور در طول دهه های گذشته و شاید از یکصد سال پیش که اولین بشکه های نفت در آن استخراج شد، با دشواری ها، ناهماهنگی و نابسامانی های بسیاری آمیخته شده است و ریشه بسیاری از مشکلات را باید به ساختار اقتصادی کشور ارتباط داد. نگاهی به وضعیت تولید، توزیع، نرخ گذاری ها، سرمایه گذاری، حجم بالای یارانه ها بدون اینکه هدفمند شده باشد و بسیاری مقولات دیگر در این حوزه، تأکید و تأییدی بر ضرورت اصلاح ساختار اقتصادی کشور است. رئیس جمهوری در حالی تصمیم به این انقلاب اقتصادی گرفته است که دولت او آخرین سال خدمت خود را طی می کند و معمولاً در چنین شرایطی دولت ها بیشتر به فکر کسب آرای مردم برای انتخاب دوباره هستند تا حل معضلات اساسی و ریشه ای کشور.
اصلاح ساختار اقتصادی کشور بدون اصلاحات عمیق در ساختار دولت که آن را در جایگاه واقعی خود یعنی سیاستگذار و هدایتگر امور قرار دهد، ممکن نیست. تحقق چنین امری مستلزم باز تعریف وظایف دولت است و این، به این معنی می باشد که دولت باید بسیاری از وظایف و مسئولیت هایی را که در طول قرنها دولت داری در ایران، و نوعاً بنا بر ملاحظاتی بردوش دولت ها قرار گرفته و به این دولت نیز به ارث رسیده، به بخش های غیر دولتی بسپارد و مردم را هرچه بیشتر در اداره و پیشبرد امور خود سهیم نماید که خود تحقق یکی از شعارهای اساسی انقلاب اسلامی یعنی مردم سالاری و اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی است.اصلاح ساختار اقتصادی کشور بدون اصلاح سیستم یارانه ها که اساس آن را نیز درآمدهای نفتی تشکیل می دهد و هدفمند کردن آن، ممکن نیست. برای مثال دولت اینک سالانه بالغ بر ۹۰ هزار میلیارد تومان تنها یارانه سوخت می پردازد که باید با هدفمند کردن آن، اثراتش را در زندگی مردم در اقصی نقاط کشور نشان دهد. یارانه ها ممکن است در بخش هایی که به آن تعلق می گیرد منجر به عرضه کالا با قیمتی کنترل شده شود، ولی آسیب های بسیار آن را باید دید که از جمله باعث می شود تا سطح رقابت ها که منفعت مصرف کننده را به شکلی اصولی تر و پایدارتر تأمین می کند، از بین برود و علاوه بر آن روحیه کار، تلاش، خلاقیت، نوآوری و ابتکار را از مردم بگیرد و یا کم رنگ نماید. دولت برای اصلاح ساختار اقتصادی کشور به نظرات کارشناسی نخبگان و صاحبنظران نیازمند است و همانطور که رئیس جمهوری در سخنان دوشنبه شب خود گفت، از ملت تقاضا و انتظار دارد که آن را در مسیری که در پیش گرفته همراهی و یاری نمایند. همه با هم یک بار برای همیشه اجازه دهیم و بپذیریم که با تحمل همه آثار، اقتصاد کشور در مسیری درست، علمی و سازمان یافته و در خدمت به مردم به عنوان صاحبان اصلی انقلاب حرکت نماید.
محاسن و معایب طرح
مرتضی الویری شهردار سابق، نویسنده سرمقاله روزنامه کارگزاران با عنوان: جراحی خطرناک نوشته است: پریشب از شبکه یک سیما، مصاحبه آقای رئیس جمهور را با دقت گوش کردم. در این نوشتار کوتاه نمی خواهم به تحلیل مصاحبه مذکور بپردازم، اما بدون تردید مهم ترین بخش و شاه بیت این گفت وگو بحث نقدی کردن نظام یارانه ها بود. آقای رئیس جمهور فرمودند که سالانه حدود ۰۹هزار میلیارد تومان یارانه برای مصرف انرژی در کشور می پردازیم و در این جراحی بزرگ اقتصادی می خواهیم هر سه ماه یک بار این یارانه را به صورت نقدی به حساب ملی خانواده ها (تا شش نفر) واریز نماییم و بلافاصله پس از واریز مبالغ فوق، انرژی (نفت و گاز و گازوئیل و مازوت) به قیمت آزاد عرضه خواهد شد. اینک محاسن و معایب اجرای این پیشنهاد را بررسی می کنیم.
الف محاسن
۱ ـ با اجرای طرح، به دلیل اینکه قیمت حامل های انرژی به چند برابر قیمت فعلی افزایش می یابد، موضوع قاچاق بنزین به کشورهای همجوار منتفی می گردد و ضمنا مصرف داخلی به دلیل بالا بودن قیمت کاهش می یابد. در این صورت نیازی به کارت هوشمند و سهمیه بندی نخواهیم بود و همچنین نیازی به اختصاص ارز برای واردات بنزین نخواهیم داشت، زیرا از محل فروش فرآورده و تبدیل ارزی آن، دولت یا بخش خصوصی می توانند اقدام به ورود فرآورده نمایند.
۲ ـ تخصیص بهینه منابع شکل خواهد گرفت و هزینه های واقعی تولید کالا و خدمات که در شرایط یارانه ای فعلی مخدوش شده است، مشخص خواهد شد و به این ترتیب مزیت نسبی تولید کالا در داخل در مقایسه با مشابه خارجی مفهوم واقعی خود را پیدا خواهد کرد.
٣ ـ تمایل و گرایش به وسایط نقلیه عمومی و همچنین بهینه سازی مصرف انرژی (در واحدهای تولیدی، مسکن و…)، نه بر مبنای دستور و فرمان حکومتی بلکه بر مبنای منطق اقتصادی کلید خواهد خورد که طبیعتا برای رسیدن به الگوی توسعه پایدار یک باید و ضرورت است.
ب ـ معایب
۱ ـ اجرای این طرح موجب افزایش سریع حجم نقدینگی و متعاقبا رشد شدید تورم خواهد شد. تزریق ۹۰ هزار میلیارد تومان به نقدینگی کشور، حتی اگر بر مبنای طرح سه ماهه، بخشی از این مبلغ به سیستم اقتصادی کشور وارد شود، فاجعه بار خواهد بود. ممکن است مدافعان طرح بگویند که در مراحل بعدی، از طریق فروش بنزین این نقدینگی جمع می شود. واقعیت این است که شما این مبلغ را به مصرف کنندگان بنزین نمی دهید بلکه به آحاد جامعه عرضه می کنید. در گزارش آقای رئیس جمهور ذکر گردید که هفت دهک پایین درآمدی یعنی هفتاد درصد مردم فقط ۰٣ درصد انرژی را مصرف می کنند. در طرح یادشده، نه سی درصد، بلکه هفتاد درصد یارانه نقدی سرازیر دهک های پایین درآمدی می شود در حالی که در سیکل های بعدی فقط سی درصد مبلغ فوق از طریق خرید بنزین برمی گردد. یادآوری می کنم که حجم نقدینگی کشور در زمان روی کار آمدن دولت نهم (تیرماه٨۴) ۷٣ هزار میلیاردتومان بود که اینک به حدود ۱۶۵هزارمیلیارد تومان رسیده و با اجرای طرح جراحی آقای رئیس جمهور، با شتاب زیاد حجم نقدینگی از مرز دویست هزار میلیارد تومان خواهد گذشت. سه برابر شدن حجم نقدینگی در دوره سه ساله آقای رئیس جمهور بدون تردید یک رکورد خواهد بود.افزایش نرخ تورم که متعاقب این تصمیم گیری چه در سال جاری و چه در سال های بعد (با توجه به اینکه آثار رشد نقدینگی با تأخیر زمانی چندماهه ظاهر می شود و تا سالیان طولانی ادامه دارد) شکل می گیرد، موضوع ساده ای نیست که بتوان به دلیل منافع طرح از آن گذشت. بدون تردید با اجرای این طرح آقای احمدی نژاد در کارنامه خود رکورد نرخ تورم را در طول تاریخ ایران خواهد شکست.
۲ ـ ایجاد آشفتگی پیامد دیگر اجرای طرح پرداخت نقدی یارانه هاست. با یک حساب سرانگشتی یک خانوار پنج نفری بیش از ماهی پانصدهزارتومان یارانه دریافت خواهد کرد. به راحتی می توان اثر این رقم را در زندگی دهک های خانوار که با مبالغی بسیار کمتر از عدد فوق زندگی می کنند تجسم نمود. از آنجا که هیچگونه برنامه ریزی برای نحوه هزینه مبلغ بادآورده و غیرمنتظره فوق وجود ندارد، آشفتگی مالی در این قبیل خانوارها (شکل گیری تقاضاهای کاذب، انجام هزینه های غیرضروری) و جبران تورم سنگین که این طرح بر آنها بارکرده است پیامد قطعی آن است. در حالی که می توان این مبلغ عظیم را به جای توزیع بی برنامه و علی السویه که ناشیانه ترین روش توزیع منابع است، با برنامه ریزی در مسیر محرومیت زدایی و ایجاد اشتغال هدایت نمود.
٣ ـ در این طرح مشخص نشده که آیا شبکه حمل و نقل عمومی (تاکسی ها، وانت ها و… ) مجددا از یارانه بهره مند خواهد شد یا نه؟ اگر جواب مثبت باشد، نقض غرض است و بایستی مجدداً مبالغ هنگفتی یارانه به این منظور اختصاص یابد و اگر آنها مجبور به استفاده از بنزین آزاد باشند بایستی افزایش شدید قیمت کرایه وسائط نقلیه عمومی را شاهد باشیم.
۴ ـ اجرای این طرح فی الواقع یارانه را حذف نمی کند، بلکه نحوه پرداخت آن را تغییر می دهد. به عبارت دیگر سالانه ۹۰ هزار میلیارد تومان، به جای اینکه به مصرف کنندگان انرژی داده شود به آحاد مردم علی السویه پرداخت می شود. بنابراین، اولا آثار منفی پرداخت چنین مبلغ کلانی بودجه عمومی دولت را کماکان تحت فشار قرار خواهد داد و ثانیا هیچ مبلغی برای جبران آثار افزایش قیمت انرژی (بهینه سازی ساخت و سازها و واحدهای تولیدی برای صرفه جویی انرژی، توسعه حمل و نقل عمومی، تولید خودروهای دوگانه سوز، توسعه شبکه های بزرگراهی و… ) آزاد نخواهد شد.
ج ـ راه حل
به اعتقاد اینجانب بهترین راه حل همان است که در ماده ۲ قانون برنامه چهارم توسعه به تصویب مجلس ششم رسید، ولی متاسفانه مجلس هفتم در اوایل دوره خود آن را لغو کرد. اگرچه مجلس هفتم در آخرین سال خود تصمیم به جبران اشتباه خود گرفت و بحث تثبیت قیمت ها را منتفی کرد ولی متاسفانه اقتصاد کشور متحمل خسارات سنگینی گردید که خاموشی های اخیر برق جلوه ای از این خسارات است. به موجب آنچه که در ماده ۲ برنامه چهارم توسعه مقرر شده بود، در طول برنامه پنج ساله چهارم (٨۴ لغایت ٨٨) به تدریج قیمت نفت کوره، نفت گاز و بنزین به قیمت های عمده فروشی خلیج فارس می رسید و از محل درآمد مازادی که دولت کسب می کرد نسبت به گسترش حمل و نقل عمومی، سیاست های جبرانی (از طریق نظام تامین اجتماعی به اقشار آسیب پذیر)، بهینه سازی ساختمان ها برای صرفه جویی انرژی، دوگانه سوز کردن خودروها، تجهیز شبکه فوریت های پزشکی و بیمارستانی، مبارزه با آلودگی هوا و… اقدام می کرد. اگر قانون فوق توسط مجلس هفتم لغو نشده بود، اکنون ما سه پنجم این جراحی بزرگ را پشت سر گذاشته بودیم.
بدون تردید تداوم وضعیت فعلی یعنی پرداخت مبالغ هنگفتی یارانه برای مصرف انرژی فاجعه بار است و نتیجه ای جز هدر دادن منابع، آلودگی محیط زیست، قاچاق سوخت به کشورهای همجوار، تشدید بی عدالتی، شکل گیری سفرهای غیرضروری و مخدوش کردن مزیت های نسبی در بر ندارد. من شجاعت دولت را برای انجام جراحی ارج می نهم. اما نادیده گرفتن نظرات کارشناسی و تجربیات جهانی ممکن است جراحی را به قصابی تبدیل کند و از چاله در آمده و به چاه بیفتیم. شما کدام کشور دنیا را سراغ دارید که از طریق توزیع پول به صورت مساوی بین مردم یارانه را حذف کرده باشد؟ طرح آقای رئیس جمهور یعنی توزیع پول بین مردم، ممکن است امروز لبخندی بر لب بیاورد و حرکت خوبی برای جلب آرای عوام الناس باشد، اما فردا که گرانی و تورم افسارگسیخته و نابسامانی های اقتصادی وضع بد فعلی را بد و بدتر نمود جواب خدا و مردم را چه خواهید داد؟
جراحی ها و اصلاحات بنیادین
روزنامه جام جم با دفاع محتاطانه ای از این طرح با عنوان: رفع یک اتهام از دولت نوشته است: با اعلام رسمی طرح تحول اقتصادی از سوی رئیس جمهور در رسانه ملی، حالا دیگر به نظر نمی رسد کسی مدعی اعمال سیاست های و عوام پسند از سوی دولت نهم باشد. تا پیش از اعلام طرح تحول اقتصادی بسیاری از منتقدان، دولت نهم را به اعمال سیاست های پوپولیستی و اقداماتی که صرفا در جهت افزایش محبوبیت در میان توده مردم ارزیابی می شود، متهم می کردند.
هرچندبرخی از سیاست های اقتصادی دولت نهم در مدت ٣ سال گذشته از زوایای گوناگون قابل نقد و بررسی است و برخی از این سیاست ها از جمله افزایش بی سابقه بودجه طرح های عمرانی و افزایش شدید حجم نقدینگی، برخی از طرح های دولت در بخش مسکن، اختصاص بخش عظیمی از تسهیلات بانک ها به بنگاه های زودبازده و… با انتقادهای کارشناسان مستقل و غیرسیاسی روبه رو شده است اما باید اذعان کرد اجرای برنامه سهمیه بندی بنزین و به دنبال آن، اعلام طرح تحول اقتصادی با بیان جزییات آن، دولت نهم را به کلی از اتهام سیاستگذاری های زودگذر در جهت حفظ محبوبیت خود مبرا می کند.
طرح تحول اقتصادی شامل جراحی ها و اصلاحات بنیادینی است که هرکدام از آنها به تنهایی می تواند یک دولت را جابه جا کند. هدفمند کردن یارانه ها، اصلاح نظام بانکی، اصلاح نظام گمرکی، شفافیت نظام مالیاتی، بهبود سیستم توزیع و… به عنوان بخش هایی از این طرح عظیم پروژه هایی است که به دلیل حجم بسیار سنگین کار و تبعات اجتماعی ناشی از آن، هیچ یک از دولت های پس از جنگ تحمیلی حاضر به اجرای آن نشدند یا دست کم شرایط اجرای آن را نداشتند.
تردیدی نیست که اجرای بخش هایی از این طرح از جمله هدفمند کردن یارانه ها یا اصلاح نظام بانکی، مخالفت ها و ناملایمت هایی را در میان برخی طیف های مردم و لایه هایی از گروه های صاحب نفوذ و قدرت ایجاد می کند، اما هر روز تاخیر در اعمال این سیاست ها، وضعیت را از این که هست، بدتر خواهد کرد.
شاید این عبارت زیاد تکرار شده باشد که یارانه کالاهای مصرفی بسان یک بهمن عظیم برفی است و این بهمن هر روز در حال بزرگ تر شدن است و چنانچه دیر بجنبیم، این بهمن عظیم روزی تمام فرصت ها را سلب می کند و طومار اقتصاد کشور را در هم خواهد پیچید.
هم اکنون میزان یارانه های پرداختی دولت (ناشی از اختلاف قیمت فروش داخلی و بین المللی) فقط در بخش نفت و گاز و فرآورده ها به بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار رسیده و ادامه این روند، به هیچ وجه امکان پذیر نیست.
شاید اگر در همان سال های نخست پس از جنگ، اقدامی اساسی و زیربنایی برای جلوگیری از بزرگ تر شدن بهمن یارانه ها صورت می گرفت، امروز دیگر چیزی به نام هدفمند کردن یارانه ها، دغدغه بزرگ نظام نبود و دست و دل کسی برای آن نمی لرزید. اما بالاخره دولت نهم، این جرات و جسارت را به خرج داده و بنا را بر آن گذاشته است تا جلوی این رویه نامطلوب را بگیرد.
درخصوص چگونگی اجرای طرح تحول اقتصادی، حرف و حدیث بسیار است و صاحب نظران و استادان اقتصاد، آسیب شناسی لازم در این خصوص را ارائه کرده اند. نباید فراموش کرد؛ اجرای غیرکارشناسانه این تصمیم بزرگ، فاجعه ای بزرگ تر به دنبال خواهد داشت.
سخنانی متواضعانه تر و پخته تر
روزنامه صدای عدالت با عنوان احمدی نژاد از پوپولیسم فاصله می گیرد به بررسی سخنان رئیس جمهور پرداخته است: در سخنرانی دوشنبه شب رئیس جمهور، با یک احمدی نژاد بسیار پخته تر متواضع تر و کم ادعاتر از سه سال گذشته روبرو بودیم. در سخنان خود سعی نمی کردند که همچون گذشته شعارها و وعده های عجیب غریبی بدهد که به نظر می آید سه سال تجربه اجرایی در عالی ترین سطوح و امتحان کردن بسیار دردناک و هزینه آفرین، راه های غیر علمی، درس های بزرگی به ایشان و دولت ایشان داده است. البته آقای رئیس جمهور در زمینه های مختلف آمارهای خلاف واقع زیادی راهم دادند اما در مجموع شعارپردازی بسیار کمتری نسبت به گذشته داشتند که نشان می دهد ایشان آمادگی بیشتری برای اصلاحات در کشور پیدا کرده اند. مهمترین حرفی که گفته شد، اصلاح یارانه ها بود که وعده داده شد که از نیمه دوم سال آغاز می شود. خوب این حرف جدیدی نیست و به نوعی نقدی کردن یارانه ها در شعار تمام دولت های گذشته هم بوده است و اولین بار هم سعی شد که در دولت آقای هاشمی رفسسنجانی در سال های ۷۰ یا ۷۱ اجرا شود. در شعارهای انتخاباتی آقای کروبی هم همین حرف مطرح شد. این طرح، طرح بسیار بزرگی است و به شدت و قاطعانه باید از آن حمایت کرد. همه نیروهای داخلی کشور صادقانه بایستی از اجرای این طرح بزرگ حمایت کنند که این اصلاح بزرگ در اقتصاد انجام گیرد. اینکه چه کسی کجا و چگونه این حرف ها را مطرح می کند مهم نیست بلکه مهم این است که چه کسی می تواند گام اول را بردارد و این طرح را اجرا کند. اختلاف نظرهای سیاسی و اینکه ما در قدرت هستیم یا نه نباید عاملی باشد برای اینکه ما در مقابل این طرح قرار گیریم. البته من خیلی نگران روش اجرایی این طرح هستم. دستگاه های اجرایی ما در اجرای طرح های بزرگ ناتوان هستند که این هم مربوط به آقای احمدی نژاد نیست چرا که از گذشته دستگاه های اجرایی در ایران برای اجرای اینگونه اصلاحات به شدت ناتوان بوده اند وبراین اساس هم تجربه های قبلی به شکست انجامیده است. ولی معنایش این نیست که ما این طرح را نباید انجام دهیم بلکه معنایش این است ما این طرح را این بار با دقت انجام دهیم. این طرح یک اصلاح بسیار بزرگ و ضروری و حیاتی است اگر مطابق آنچه که رئیس جمهور اعلام کردند قرار است اجرا شود اتفاق بزرگی رخ خواهد داد. مطرح کردن چنین طرحی که مهمترین بخش آن نقدی کردن یارانه ها بود نشان می دهد که یکدست شدن حکومت اگر هزار بدی داشته باشد در واقع این حسن را دارد طرحی که سال های سال دولت ها می خواستند اجرا کنند و در راه آنها کارشکنی های بزرگی توسط همین نیروهای که اکنون حاکم هستند صورت می گرفت، قرار است توسط نیروهای مخالف دیروز و موافق امروز اجرایی شود و به هر حال این یک گام رو به جلو است. این طرح فقط یک عیب بزرگ دارد براساس آنچه که آقای رییس جمهور اعلام کردند هر کسی نکته ای به ذهنش می رسد به ما بگویید. اجرایی استراتژی آزاد سازی حامل های انرژی و پرداخت نقدی یارانه به عنوان یک طرح بسیار بزرگ ضروری و حیاتی اقتصادی منوط است به اجرای استراتژی آزاد سازی اقتصاد. یعنی اگر ما به عنوان یک بسته جامع، استراتژی آزاد سازی اقتصاد را اجرا نکنیم نخواهیم توانست در درون آن استراتژی آزاد سازی حامل های انرژی و به طبع آن پرداخت نقدی یارانه ها را انجام دهیم. آزاد سازی موضعی یا مقطعی یا گزینشی در هر حوزه ای بی نتیجه و غیر ممکن است و باید به صورت فراگیر انجام شود. این در حالی است که بر اساس شواهد موجود دولت نهم بنا ندارد که آزاد سازی اقتصادی را دقیقا دنبال کند.
…با سخنان دوشنبه شب رئیس جمهور این امید تقویت شده است که دولت با اجرای این طرح از مواضع سه سال گذشته خودش فاصله گرفته و یکبار دیگر به این جمع بندی همچون دو دولت گذشته رسیده است که یگانه راه پیش برد و نجات اقتصاد ایران اعمال و اجرای استراتژی آزادسازی اقتصادی به صورت یک بسته است. البته ممکن است هرکس در باره سرعت اجرای آن یک نظری بدهد ازجمله من هم مخالف آن هستم که این استراتژی یک شبه انجام شود. به هر حال بعد از سه سال حکومت کردن، ایشان عملا گفتند که من نتوانستم هیچ کاری بکنم. این اظهارات از این جهت خیلی حائزاهمیت است که نشان می دهد آقای رییس جمهور چه آگاهانه و چه غیرآگاهانه در حال فاصله گرفتن از پوپولیسم است و این مسئله مهمی است. رئیس جمهور در ادامه از اقتصادی که سه سال سکان هدایت آن را در اختیار داشتند به شدت انتقاد کردند و همچنان سعی می کرد که در قبال این اقتصاد نقش اپوزوسیون را ایفا کند گرچه پخته ترو متواضعانه تر از گذشته بودند. بنابراین، این اظهارات نشان می دهد که تقریبا نه تنها هیچ اصلاحی در ساختار اقتصادی کشور صورت نگرفته است بلکه وضعیت بدتر هم شده است که اینگونه رییس جمهور به دولت خودش حمله می کند. نکته دیگری که مطرح شد این بود که ایشان گفت که من می خواستم واردات انجام بدهم که مجلس اجازه نداد و رفتم از رهبری اجازه آن را گرفتم ، این یک خبر بسیار مهمی است. بدعت بسیار خطرناکی گذاشته شده است این که مجلس اجازه وارادات ندهد و دولت برود از رهبری اجازه آن را دریافت کند ادعای بسیار بزرگی است و اگر صحت داشته باشد یک حرکت بسیار خطرناک است. ایشان گفتند که ما، هم حجم دولت و هم بودجه آن را کم کردیم، در صورتی که این حرف نادرست است، متاسفانه حجم دولت در سه سال گذشته هم زیاد شده و هم بودجه آن به شدت افزایش یافته است. سیاست های اعلام شده آقای احمدی نژاد این بوده است که حجم دولت و سهمش در تولید ناخالص داخلی زیاد شده، شواهد رسمی بانک مرکزی هم نشان می دهد که هم حجم و هم بودجه دولت زیاد شده است…
حذف نظام یارانه ها
روزنامه همشهری که از سوی شهرداری تهران منتشر می شود مهم ترین بخش طرح رئیس جمهوری را تحول در نظام یارانه ها می داند و موفقیت دولت در اجرای آن را مشروط به شرایطی می کند و می نویسد: ۱ـ مهم ترین بخش گزارش اقتصادی رئیس جمهوری، تحول در نظام یارانه ها و به عبارت دقیق تر پرداخت نقدی یارانه ها بود.
موضوعی که سالیان سال است با برجسته شدن نقش درآمدهای نفت گریبانگیر اقتصاد کشور است و شیوه و نگاه کنونی آن نه تنها اقشار هدف را توانمند نساخته و عملا در راستای رشد اقتصادی کشور قرار نگرفته بلکه آثار و صدمات اقتصادی فراوانی را به لحاظ هدر دادن منابع به کشور تحمیل کرده است.
واقعیت این است که گذار از کنار مسئله از سوی دولت ها و واگذارکردن ساماندهی آن به آینده، روزبه روز هزینه این ساماندهی را در شکل ایجاد فشار مضاعف به مردم تشدید کرده است.
با وجود تاکیدات مکرر در دولت های گذشته و همچنین برنامه های توسعه برای اصلاح این نظام، متاسفانه گام مهمی در این راستا برداشته نشده است.
عزم دولت نهم برای اصلاح این نظام، قابل تقدیر است و باید گفت حرکت در این مسیر حتی با فرض ملاحظات سیاسی و غیرسیاسی باید آغاز شود اما این حرکت باید به گونه ای برنامه ریزی شود که از اهداف نهایی و اولیه منحرف نشده و هزینه های بیشتری را تحمیل نکند، هرچند این حرکت خود هزینه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دارد.
۲ـ نقدی کردن یارانه ها نباید هدف باشد. آنچه در بحث یارانه باید مدنظر باشد حذف نظام یارانه ای به عنوان یک متغیر و عامل تاثیرگذار در اقتصاد کشور و تغییر مسیر منابع آن به رونق تولید و کسب وکار و مهم تر از آن قطع وابستگی مردم به نظام یارانه ای از طریق افزایش توانمندی اقتصادی و درآمدی آنان است.
در واقع ابزار یارانه امروزه در نظام های اقتصادی توسعه یافته برای بخش های تولیدی و در جهت ارتقای توان رقابتی و حفظ آنان در بازار کار و تولید تعریف می شود و آسیب پذیری شهروندان در کوران تحولات اقتصادی با ایجاد و تکامل نظام های تامین اجتماعی جبران می شود.
در واقع نگاه دولت به ابزار یارانه در اقتصاد باید از حوزه اجتماعی به حوزه اقتصادی و تولید تغییر کند و در صورت ضرورت تداوم نگاه سنتی به یارانه اجتماعی، این مهم موقت دیده شود.
هرچند تحقق این هدف زمانبر است و باید به صورت تدریجی و مرحله ای اجرا شود اما این مراحل باید در تکمیل هم و در راستای هدف نهایی که ذکر شد، باشد.
سوال این است آیا طرح جدید دولت ضرورت گذار از نظام سنتی یارانه ها را رعایت کرده است و آیا اصولا دولت اهداف بلندمدت را در بطن اقدامات کوتاه مدت دیده است؟
٣ـ هدفمند شدن یارانه مستلزم مقدمات و شرایطی است و تازمانی که این شرایط فراهم نشود ابعاد مختلف هدفمند شدن از جمله نقدی شدن یارانه ها موثر واقع نمی شود.
از جمله این شرایط اصلاح قیمت ها و به تعبیری آزادسازی و واقعی شدن قیمت هاست که خود مسئله ای بسیار مهم است.
از سوی دیگر، یارانه در ایران ماهیت آشکار و پنهان دارد و تنها بخشی از یارانه های پرداختی کشور در قالب قانون بودجه دارای حساب و کتاب است و بخش اعظم آن به ویژه در مورد سوخت از حساب دقیق در قوانین بودجه برخوردار نیست که برای این مهم نیز باید سازوکار قانونی دقیقی تدوین شود.
برگ سوخته حمله نظامی به ایران
روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش به بررسی تصمیم اخیر اتحادیه اروپا دایر بر تحریمهای جدید علیه ایران پرداخته و با عنوان: بورس برگهای سوخته نوشته است: مجموعه تحرکات و تصمیم های غربی ها درباره ایران ظرف هفته گذشته ظاهراً حاوی تناقضی است. از یک سو مجموعه ای از علائم به شدت منفی وجود دارد که از شکل گیری تهدیدهای جدید علیه ایران حکایت می کند و از جانب دیگر، یکی دو علامت بسیار بی رمق هست که غربی ها سعی می کنند آنها را حاکی از شکل گیری نوعی رویکرد مثبت نسبت به ایران جلوه دهند. تامل در این باره که این فضای رسانه ای ـ دیپلماتیک به واقع حاوی چه پیام هایی است، به نتایجی جالب و مهم منتهی خواهد شد و نشان خواهد داد که چگونه برخی مولفه های مهم در استراتژی غرب جابجا شده و در عین حال کلیت و اهداف آن دست نخورده باقی مانده است.
بهترین راه توصیف فضا این است که از گزارش هفته گذشته نیویورک تایمز آغاز کنیم. این روزنامه از قول منابعی در پنتاگون نوشت رژیم صهیونیستی طی هفته گذشته رزمایشی در دریای مدیترانه انجام داده که هدف از آن مشخصا تمرین برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران بوده است. بلافاصله بعد از انتشار این خبر این سوال مطرح شد که هدف واقعی از انجام این رزمایش و مهم تر از آن، درز دادن خبر آن چه بوده است؟ آیا اسراییل قصد درگیر شدن با ایران را دارد؟ اگر آری، با کدام توان و اگر نه، پس چرا فستیوال تئاتر جنگی به راه انداخته است؟ محافل تحلیلی در غرب ـ به رغم سکوت معنادار اسراییلی ها ـ وقت چندانی برای پاسخ دادن به این سوال ها تلف نکردند. برای کسانی که آشنایی ولو بسیارسطحی با توانایی های ایران دارند مثل روز روشن بود که پرواز چند هواپیما و بالگرد روی دریایی صاف و خالی از هرگونه مزاحمت، آن هم پیش چشم منابعی که همه تحولات را به دقیق ترین وجه ممکن رصد می کنند، هر معنایی می تواند داشته باشد الا اینکه اسراییلی ها خیال جنگ با ایران به سر دارند. ارزیابی های بسیار دقیقی وجود دارد که نشان می دهد این رزمایش چیز تازه و جدیدی نبوده و اساسا اسراییل هم به دلایل عملیاتی و هم به دلایل سیاسی در موقعیتی نیست که توان یک رویارویی دوجانبه با ایران را داشته باشد. بعلاوه امریکایی ها و اسراییلی ها خوب می دانند، چنین حمله ای حتی اگر انجام بگیرد در دستیابی به مهم ترین هدف خود که همان متوقف ساختن برنامه هسته ای ایران است قطعا شکست خواهد خورد. برنامه ایران حتی اگر به طور کامل نابود شود، امری که احتمال وقوع آن دقیقا مساوی صفر است، به سادگی و ظرف مدت زمان بسیار کوتاهی بازیابی خواهد شد منتها با این تفاوت که در آن شرایط همانطور که مدیر کل آژانس دو روز پیش گفت ممکن است تجدیدنظری اساسی در اهداف آن صورت بگیرد و نهایتا به یک نقض غرض هولناک برای غرب تبدیل شود.
اگر اینطور است و قصد واقعی برای درگیری در کار نیست، پس چنان رزمایشی را چگونه باید تفسیر کرد؟ موضوع بسیار ساده است. اروپایی ها به همراه روسیه و چین ـ البته با درجات مختلف ـ انگیزه خود را برای تداوم روند تقابل با ایران از دست داده اند و این اکنون احساسی فراگیر در میان آنهاست که باید راهی برای کنار آمدن با ایران یافت. تقویت این روحیه نزد این کشورها فاجعه ای عمیق برای امریکا و صهیونیست ها که به جهانی شدن تهدید ایران و تداوم اجماع برای متوقف کردن آن دل بسته اند، محسوب می شود. در چنین شرایطی معقول است اگر فکر کنیم که امریکایی ها به دنبال یافتن راهی برای شارژ کردن این کشورها خواهند گشت و ظاهرا این مانور در حکم همان شارژر بوده است. یک مقام اسراییلی ناشناس درباره اهداف این رزمایش به رویترز گفته بود: این امر برای فرستادن پیام تهدیدی خاص بود تا در پی آن به خواسته دلخواه خود برسیم . پیام تهدید به چه کسی؟ خیلی ها سعی کردند بگویند مخاطب این پیام ایران بوده است، ولی در واقع مخاطب اروپا بود: این خبر که اکنون از سوی روزنامه معتبری مانند نیویورک تایمز منتشر می شود، و اسرائیل نیز در انتشار آن عمد دارد، با این هدف صورت می گیرد که ایالات متحده و بویژه کشورهای اروپائی و سایر قدرت ها خصوصا روسیه و چین برای وادارکردن حاکمیت ایران به دست کشیدن از طرح های هسته ای فعالیت و جدیت بیشتری نشان دهند. (هاآرتص، عاموس هرئل، ۲تیر ۱٣٨۷). اسراییلی ها می خواستند به اروپا بگویند اگر با تحریم های جدید موافقت نکنند، شاهد جنگی جدید در منطقه خواهند بود و متاسفانه اروپایی ها هم که به رغم ادعاهای دور و درازشان خرد سیاسی چندان پیشرفته ای ندارند، برگ سوخته حمله نظامی به ایران را به قیمتی گزاف یعنی تحریم بانک ملی و مخدوش کردن بخشی از روابط مالی خود با ایران، از اسراییل و امریکا خریدند…
خاویر سولانا در ایران تلاش کرد بن بست عدم مذاکره با ایران را ـ که غرب شدیدا به رفع آن محتاج است ـ بگشاید. به همین منظور همانطور که رسانه های غربی طی روزهای اخیر و البته به شکل عموما تحریف شده نوشتند مکتوبی به ایران داده است که به طور ضمنی پیش شرط تعلیق برای آغاز مذاکرات را حذف می کند. حذف ضمنی این پیش شرط و ابراز آمادگی شفاهی او برای آغاز مذاکرات با ایران بدون تعلیق غنی سازی اورانیوم، اگرچه دستاوردی برای دیپلماسی ایران محسوب می شود و آن را به هیچ چیز دیگری به جز مقاومت و ایستادگی مردم و حکومت نباید ربط داد، اما این اقدام به هیچ وجه نباید این توهم را به وجود بیاورد که غرب فرایند اعمال فشار علیه ایران را متوقف کرده یا در دیدگاه خود درباره جلوگیری از تسلط کامل ایران بر دانش هسته ای تغییری داده است. از این جهات همه چیز به همان شکل است که بود. حداکثر چیزی که می توان گفت این است که غربی ها استراتژی فشار به اضافه مذاکره بدون پیش شرط را جایگزین استراتژی فشار به اضافه مذاکره با پیش شرط کرده اند، ضمنا در این مرحله جدید قربانی اصلی اروپاست که ظاهراً بناست بار عمده تولید فشار بر ایران را به دوش بکشد. هدف این پروژه هم چنانکه غربی ها تصریح کرده اند علاوه بر بالا بردن هزینه پافشاری بر حق غنی سازی اورانیوم تاثیرگذاری بر رای مردم در انتخابات سال آینده است که از مدت ها قبل به آن چشم دوخته بودند.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|