درختِ همسایه
احمدرضا قایخلو
•
اینقدر نمیخواد نیمرُخت رو عوض کنی
آخرش به حرفم میرسی
خوبه که درخت
آخرش به یه چیزی برسه
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۷ تير ۱٣٨۷ -
۲۷ ژوئن ۲۰۰٨
این قدر نمی خواد نیم رُخت رو عوض کنی
آخرش به حرفم می رسی
خوبه که درخت
آخرش به یه چیزی برسه
مگه نه؟
مثِ ستاره هایی که جاخالی می دن
باقی می مونی
اما تویِ هر اجاق که نیگا کنی
نوکِ آتیش
سربه هوا
یه خُرده وقت می خواد
تیک تیک
اشک نیس
اینا
اثرِ دودِ آتیشه اینا
صورت هیشکی م تو هیچ درختی گم و گور نمی شه
می دونی؟
دود از رو قلوه سنگ
که گیر کرده زیرِ گلویِ هیمه
می پره و
چرخایِ گاری
تلوتلو
هرکدوم یه طرفی می رن
اونا عین تیر
با برگ، ورق بازی می کنن
مزرعه ی آتیش درست می کنی؟
با مُرده ها خودتو سرگرم می کنی؟
شبا،
نیم رُخت
نصفِ بیش تر آسمونو می پوشونه
باد که می آد،
بی صدا نعره می کشی
نسیم که می آد،
شاخه های شلاله رو با عطر سیب می تابونی
تا ساعتِ چند
یه پرنده ی بزرگِ سیا
بزنه به سرت
اینو می بینی دیوونه؟
تو خودش، یه جنازه قایم کرده
مثِ ته سیگار.
جِزغاله!
بزن بریم تاجِ محل
همه ی مُنحنی های خنده ی بی غل و غَشِ مُجسمه ی چاقالو
چرخ می خورن و
باز و بسته می شن
جادّه ها
دراز به دراز
افتاده ن
از زور خنده،
پیچ و تاب می خورن
روده بُر شده ن از سیل گاریا
آخه هیچ پناهنده ای می پرسه
انار چه قدر خوشبخت باشه، می ترکه؟
یه مشت دندون این جا، حیّ و حاضره
اصلن تو که همه ش سفرمی کنی، از انضباط بگو
تا کدوم زمین دراندردشت
تیرای برق
به چرکِ یخه ی تیرِ جلویی نیگا می کردن؟
غش غش خندیدی گفتی: شیطونه می گه دیگه بریم که بریم؟
برو!
اینا
اثرِ دود آتیشه
هیشکی م هیچ وخت دوباره به دنیا نیومده منتظر هیشکی باشه
هرجا دلت خواس بُرو
بُرو، اون قدر برو که سیبِ گلوت
کَپَک بزنه.
|