در حاشیه انتخابات دور نهم ریاست جمهوری در ایران
اصلاحات زایید! این جامعه تشنه چپ اجتماعی است!
مجید تمجیدی
•
نه احمدی نژاد آدم مقتدر و سازماندهی است و نه بخش اعظم حاکمیت جمهوری اسلامی پشت او بود و نه نقشه از پیش برای پیروزی او وجود داشت که اسم او را از صندوق بیرون بیاورند. لااقل در دور اول بیشتر به یک عملیات افشای رفسنجانی و مافیای مالی شبیه بود تا برنامه ریزی برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری. برای همین هم پیروز شدند! واقعیت این است که احمدی نژاد رپیس جمهور نوزاد "تقدم اصلاحات سیاسی بر اقتصادی" است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٨ تير ۱٣٨۴ -
۲۹ ژوئن ۲۰۰۵
majidtamjidi@yahoo.se
عمدتا در تحليلها و تفاسير سياسی داخلی و خارجی انتخاب احمدی نژاد به عنوان ششمين رييس جمهور جمهوری اسلامی به عنوان واقعه ای "غير مترقبه" قلمداد ميشود. اين تحليل ها بخشا از عکس العمل مغلوبين تاثير ميگيرند. هاشمی رفسنجانی از "سبک تبليغات" گله مند است و آن را عامل مهمی در انتخاب احمدی نژاد تلقی ميکند. اصلاح طلبان نيز با تمرکز بر "تبليغ, دست کاری و سازماندهی سراسري", با ضميمه گله از "طيف تحريم", خود را برای سازماندهی "ائتلاف های گسترده" بعد از انتخابات آماده ميکنند. بخشی از "طيف تحريم" نيز با "عزای اعلام نشده" تلقين ميکند که گويا آنها که انتخاب نشدند قرار بود اوضاع را بهتر کنند. هيچکدام از اين تصاوير و به تبع آن تحليلهای غالب سياسی حول انتخابات دور نهم واقعی نيست.
اصلاح طلبان که در مرحله اول انتخابات مردم را از رفسنجانی ميترساندند حتی بر "رفاقت" با گنجی نير تف انداخته, هشت سال افشاگری از "عاليجناب سرخپوش" را بايگانی کرده و در مرحله دوم انتخابات با ترساندن مردم از احمدی نژاد خواستار حمايت سراسری از رفسنجانی شدند. با اين همه باز هم باختند! بعد از باخت هم به اندازه يک مربی فوتبال دسته پنجم هم عقل به خرج نميدهند و با تحليلهای "دلخوش کن" و "علت يابی هاي" عجيب و غريب دارند از زير بار دسته گلی که به آب داده اند شانه خالی ميکنند. اين بار قرار است دست در دست بخشی از جناج تا ديروز محافظه کار, جبهه اعتدال, حزب سراسري, جبهه دموکراسی و حقوق بشر و غيرو تشکيل دهند. خيال ميکنند اشکال کارشان فنی و تدارکاتی بوده است. به اندازه کافی با هم همکاری نکرده و بيخودی صف شان را پراکنده کرده اند. قرار است در دور بعدی اين اشتباهات را جبران کنند!
اما واقعيت اين است که اگر احمدی نژاد, به عنوان يکی از فرزندان نظام, از تريبونهای تبليغی استفاده کرده و برای پيروزی سازماندهی کرد, هاشمی رفسنجانی دهها برابر, و به گفته برخی منابع بسيار بيش از اين, همين کار را انجام داد. ميگويند اگر بودجه تبليغاتی احمدی نژاد ۱۰۰ بوده بودجه تبليغاتی رفسنجانی ۱۰۰۰۰۰ بوده است. تقلب انتخاباتی نيز چيزی مختص احمدی نژاد نبوده, جزيی از انتخابات در جمهوری اسلامی بوده و رفسنجانی و حاميان او در اين عرصه بسيار کار کشته تر و دست به جيبب تر از احمدی نژاد هستند. اگر نقش امکانات تبليغی و مالی و تقلب نقش عمده بود آنگاه بايد هاشمی رفسنجانی برنده انتخابات ميشد نه احمدی نژاد. اين تصوير مظلومانه از فرد دوم جمهوری اسلامی و رهبر مافيای ثروت و قدرت در ايران زيادی غير واقعی است و در عالم تحليل جدی سياسی خريدار پيدا نميکند.
نه احمدی نژاد آدم مقتدر و سازماندهی است و نه بخش اعظم حاکميت جمهوری اسلامی پشت او بود و نه نقشه از پيش برای پيروزی او وجود داشت که اسم او را از صندوق بيرون بياورند. شک دارم که خود او و يا مجتبی خامنه ای و باند همراهش نيز تصور رييس جمهور شدن او را داشتند. لااقل در دور اول بيشتر به يک عمليات افشای رفسنجانی و مافيای مالی شبيه بود تا برنامه ريزی برای پيروزی در انتخابات رياست جمهوري. برای همين هم پيروز شدند! واقعيت اين است که احمدی نژاد رپيس جمهور نوزاد "تقدم اصلاحات سياسی بر اقتصادي" است.
بر اثر ٨ سال سياست تعديل رفسنجانی و ٨ سال سياست اصلاحات در ايران, بر متن ۹ سال هجوم اوليه جمهوری اسلامی به سطح زندگی و معيشت مردم, بزبان ساده بخش بزرگی از جمعيت ايران نان ندارند که بخورند. زندگی اکثريت مردم زحمتکش و کار کن جامعه به جهنم و روزی صد بار مرگ را آرزو کردن تبديل شده است. دختران ٨ ساله و ۱۰ ساله را در مجالس بزم, "اقشار متوسط" و خيل پولداران تازه به دوران رسيده اسلامی با پرداخت پولی نازل ميمالند! نتيجه اصلاحات در کارخانه های برزگ مثل ايران خودرو اين شده که کارگر شرکت نميداند فردا به کارخانه راهش ميدهند يا نه! مديران اصلاح طلب به کار موقت کارگران هم رضايت نميدهند. ميگويند يا با شرايط شرکت پيمانکار کار کنيد يا برويد بيرون! با دستمزد "برو و بمير" ۱۲۶ هزار تومانی که دولت اصلاح طلب تعيين کرده ميشود از فروشگاه هاکوپيان يک تی شرت و يک شلوار پلو خوری خريد. به خيلی از کارگران همين دستمزد را هم نميدهند! برو با پيمانکار کار کن يعنی از اين هم کمتر بگير! شرکت پيمانکار به کارگر بليط فروش شرکت واحد ماهی ٣۵ هزار تومان حقوق ميدهد! در گيلان شرکت پيمان کار چای به کارگر زن برگ چای جمع کن ماهی ٣۰ هزار تومان حقوق ميدهد! ۱۶ سال است برای تحکيم و گسترش جهنم مردم زحمتکش و هيج ندار ايران طيف اصلاح طلب در داخل و خارج از کشور دارند تئوری اقتصادی و سياسی ميدهند. ميگويند اول اصلاحات سياسي. منظورشان نيز اين نيست که کار اقتصادی نميکنند. دارند با تمام قوا ميکنند. منظورشان اين است که به سياستها ی اقتصادی ما کاری نداشته باشيد! به موازات اين جهنم بخشی از طبقه متوسط به چنان نان و نوايی رسيده که "با دلار آمريکايی خرج ميکند". آخرين مدلهای اتوموبيل سواری که در مرکز شهرهای اروپايی نيز کمياب است سوار ميشود, وِيلاهای چند ميليارد تومانی ميخرد و "جگر مردم را ميسوزاند". همه کارهايشان را نيز با رشوه و خريد آدم "يک روزه " حل ميکند. تبلور اين پولهای باد آورده و رشوه و فساد در جامعه نيز کسی است که اصلاح طلبان از مردم ميخواستند به او رای بدهند!
رای مردم به احمدی نژاد رای به "پيکار با فساد اقتصادي", رای نه به تبلور فساد و رهبر مافيای ثروت و قدرت در ايران بود. رای مردم به احمدی نژاد رای نه به نتايج خانمان برانداز اصلاحات اقتصادی در ايران بود. رای نه به کسی بود که يک از بانيان اصلی و تبلور عريان اين وضعيت بود. اگر مردم به رفسنجانی رای ميدادند به معنی آن بود که بر ادامه اين روند مهر تاييد ميگذاشتند. به احمدی نژاد رای دادند که لااقل در حرف "مدينه فاضله" ديگری را وعده ميداد.
اما اين رای از سر استيصال است. از سر جهالت است. از سر باور به وعده های از نوع "مجانی کردن آب و برق" است. "جناب آقای دکتر احمدی نژاد در برنامه های انتخاباتی از بازار سرمايه قوياً حمايت کرده اند و بی شک در سالهای پيش رو، توسعه اين بازار و پيگيری رفع موانع آن و حمايت از حقوق سرمايه گذاران کوچک و بزرگ در دستور کار دولت ايشان قرار خواهد گرفت." احمدی نژاد شايد اهل "رشوه" نباشد, شايد در صدد تشکيل "خانواده مافيای نفتي" نباشد, اما او آراء رای دهندگانش را ارزان به مصلحت اسلام و نظام و صاحبان قدرت و ثروت خواهد فروخت. جمهوری اسلامی پس از انتخابات دور نهم تفاوت چشمگيری با دوران خاتمی نخواهد داشت. ولی فقيه جلوی زياده روی در محدود کردن بخشهای ديگر حاکميت را خواهد گرفت. بعد از ۲۵ سال تمرين لااقل اين کار را خوب بلدند.
مردم با رای شان به صراحت نياز به يک تغيير و اصلاح واقعی و جدی در زندگی شان را فرياد زدند. مردم خواستار رفاه و زندگی بهتر اند. احمدی نژاد از اين نياز مردم سود جست و نيازشان را ابزار به قدرت رسيدن خود کرد. رای مردم يک رای "طبقاتی از سر استيصال و جهل" بود. اگر اين نياز از طرف احمدی نژاد پاسخ نميگيرد اما همچنان نيازی است پا بر جا که قدرت بسيج توده اي, قدرت مقابله با "مافيای مالي" , قدرت مقابله با جمهوری اسلامی وقدرت مقابله با کارفرمايان اصلاح طلب را دارد. اين نياز فضای پر نشده ای است که فقط ميتواند توسط يک چپ اجتماعي, جريانی که نه تنها خواستار نان بلکه خواستار آزادی نيز هست, پر شود. جريانی که ميداند بدون ايجاد پايه های مادی آزادي, دموکراسی شعار و ابزار تبليغی بيش نيست. جريانی که رفاه و آزادی را باهم ميخواهد. انتخابات رياست جمهوری ايران بيش از هر چيز نشان داد که اين جامعه تشنه چپ عدالت خواه, برابری طلب و آزاديخواه است. پاسخ به اين نياز در گرو حاشيه ای کردن دو سنت سياسی در ميان چپ ايران است. اول سنتی است که تاکتيک و استراتژی خود را اساسا بر "توازن قوا" در بالا متکی ميکند. سنتی که وقتی از حمايت از جناح "جمهوری اسلامي" دست برداشته و انتقاد ميکند بلافاصله به حمايت از جناح ديگر ميرسد. سنتی که حمايت از و سازماندهی مبارزات و جنبش های مردمی و از پايين را در مرکز فعاليت و سياستهای خود قرار نميدهد. دوم سنتی در ميان چپ است که "مواضع" و تاکتيکهای خود را از "اصول" ميگيرد. مبارازات و تشکل يابی واقعی و تحت توازن قوای معين را "حقير" و کم ميداند و فعالين جنبشهای اجتماعی را از تاثير گذاری واقعی و سازماندهی توده ای باز ميدارد. سنتی که در حرف "توده پرست" و در عمل نخبه گرا است. فقط يک چپ اجتماعي, متکی بر جنبشهای از پايين, عملگرا و سازمانگر ميتواند به اين نياز واقعی و برحق مردم پاسخ شايسته دهد!
|