همجنس گرا و هم جنس باز
محمدرضا اسکندری
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۰ تير ۱٣٨۷ -
٣۰ ژوئن ۲۰۰٨
از آغاز خلقت تاکنون بحث روابط جنسی یکی از مقوله های مهم و جنجالی در زندگی بشر بوده است. انسانها در طول قرنهای متمادی تلاش کرده اند به شیوه های مختلف از روابط جنسی خود لذت ببرند یکی از نکات لذت بخش در زندگی انسانی روابط عاشقانه جنسی است.
تلاش نگارنده در این مقاله بر آنست تصویر واضحی در مورد همجنس گرائی و همجنس بازی ارائه دهد.
بحث همجنس گرائی " Homosexual" یکی از مقوله هائ است که ریشه در تاریخ بشریت دارد. این مسئله در جهان غرب پس از کش و قوس های فروان،مخالفت گسترده کلیسا ها و تثبیت حقوق شهروندی به نقطه خوبی رسیده است. ولی در سایر نقاط جهان هنوز نه تنها در این رابطه به صورت جدی بحث و گفتگوئی صورت نگرفته است بلکه با قدرت گرفتن حکومت های مذهبی در آسیا و افریقا این مسئله به مشکل بزرگی تبدیل شده است. بخاطر اعمال فشار از طرف جناح های مذهبی، طرفداران حقوق هم جنسگرایان بعضی اوقات به اشتباه می افتند و به حمایت از هم جنس بازان و یا به قول مردم بچه بازها دست می زنند. از انجائی که بحث پیرامون مسئله همجنس گرائی مردود شمرده میشود تاکنون کمتر کسی در رابطه با این مقوله مهم به یک بررسی علمی و هم جانبه دست زده است. در همین راستا تصمیم گرفته ام به عنوان یک کارشناس علوم اجتماعی و تربیتی یک بررسی جامع از این مسئله ارائه بدهم. بدان امید که دیگر دوستان نیز مرا در این راستا یاری رسانند.
اولا باید بدانیم که همجنس گرا به چه کسی می گویند و فرق آن با بچه باز و یا همجنس باز چیست.
همجنس گرا، دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق( مرد با مرد و یا زن با زن )، است و از این نوع روابط جنسی لذت می برد و تمایلی به رابطه جنسی با جنس مخالف خود ندارد. در مقابل این گرایش جنسی به فردی که به جنس دیگر گرایش داشته باشد دگرجنسگرا و به افرادی که هم به جنس دیگر و هم به همجنس خود تمایل دارند دوجنسگرا میگویند.
هم جنس باز یا بچه باز، به افرادی گفته می شود که برای ارضائ جنسی خویش از کودکان و جوانان و یا هم جنس های خود بدون اینکه طرف مقابل لذتی از رابطه جنسی ببرد استفاده می کند. به این قبیل افراد که عموما با افراد زیر ۱٨ سال عمل جنسی انجام می دهند پدوفیل گفته می شود.
در فرهنگ اسلامی نیز به ارتباط جنسی بین مردان «لواط» (برگرفته از نام لوط پیامبر قومی که به این کار مشهورند) و به ارتباط جنسی بین زنان «مساحقه» میگویند. در گویش مردم افراد همجنسگرا مرد همجنسباز می گویند و این کلمه ریشه در فرهنگ مذهبی مردم و شیوه های ارضای جنسی هم جنس بازان دارد.
متاسفانه باید گفت که در جامعه ما به خاطر سرکوب تمام عیار و فقر فرهنگی تا به حال این مسئله از لحاظ اجتماعی توسط کنشگران اجتماعی مورد بررسی و تحقیق قرار نگرفته است. و هیچ کس نمی داند که چه تعداد هم جنسگرا و چه تعداد هم جنس باز در ایران داریم.
قبل از وارد شدن به بحث تفکیک این دو مقوله بهتر است به این بپردازیم که در ایران ارتباطات جنسی چگونه است.
در جامعه ای که ارتباط دو جنس مخالف با هم جرم است، پس برقراری روابط جنسی هم جنس ها کاری آسان و بدون درد سر است. اما آیا این روابط همیشه با آزادی کامل و به دلخواه صورت می گیرد. در این رابطه باید بگویم نه.
در تمام لایه های جامعه از آخوند حوزه گرفته تا دانشجو و دانش آموز این ارتباط وجود دارد و خواهد داشت. اما در جاهائی که ارتباطات بسته و افراد در محیط بسته تری زندگی می کنند این روابط بیشتر وجود دارد. در زندانها، حوزه های دینی، و شهرهای مذهبی این مسئله حاد تر است. حتی در بین سازمانهای سیاسی و در بین زندانیان سیاسی هم این مسئله وجود داشته و دارد. اما آیا این روابط را می توان روابط برابر نماید و آن را برابر با روابط هم جنس گرایان که در غرب وجود دارد نامید؟
پاسخ من به این سوال خیر است. زیرا این نوع روابط جنسی بر مبنای دوستی و علاقه به هم جنس خود نیست. بلکه بخاطر عدم آزادی و در خفاء صورت می گیرد. بیش از ۹۰ در صد افرادی که دارای قدرت بدنی بیشتر، قدرت سیاسی و مالی هستند به افراد زیر دست خود که از لحاظ عاطفی و جسمی توانائی دفاع از حریم شخصی خود ندارند تجاوز می کنند. در تمام شهرها و روستا های ایران همه ما هزاران نمونه از این نوع قربانیان داریم. در شهری که من زندگی کرده ام دهها نفر وجود داشت که مورد تجاوز قرار گرفته بودند و هیچ کدام به میل خود تن به این کار نداده بودند. فقط یک مرد بود که با رضایت خود و حتی با دادن پول به کسانی که برایش کار می کردند سعی می کرد که مسائل جنسی خود را حل نماید. اما صدها و هزاران نفر دیگر در ایران زندگی می کنند که توسط لاتها و چاقو کشان و یا در شرایطی قرار گرفته که توسط دوستان خودشان مورد تجاوز قرار گرفته بودند. در فرهنگ ایرانی هم اگر یک بار به فردی تجاوز شد، دیگران هم می خواهند نفر دوم باشند. و تازه هم جامعه و هم حکومت قربانی را به محاکمه می کشاند به همین خاطر هزاران انسان و جوان به خاطر آنکه بی آبرو نشود سالها تا زمانی که خود قدرت مقاومت نداشته باشد با تجاوز یک نفر به صورت پنهانی راضی می شود.
حال با این مقدمه می خواهم وارد اصل مطلب شوم.
آیا کسانی که برای ارضائ جنسی خود در محیط بسته ایران از این شیوه ها استفاده می کنند می توان به آنها لقب هم جنس گرا داد. باز هم پاسخ من به این سوال خیر است.
این افراد به خاطر اینکه از چشم ماموران حکومتی در آمان باشند و ماموران حکومتی به رابطه دو جنس موافق شکی نکند دست به این کار می زنند! ضمنا در این رابطه جنسی کمترین احساس دوستی و آزادی وجود ندارد. در رابطه ای که یک طرف فاعل و طرف دیگر همیشه مفعول است به نظرهم جنس گرایان اروپائی نمی تواند رابطه هم جنس گرا یانه به ان گفته شود بنا به تجربیات و گفته آنها خیلی به ندرت اتفاق می افتاد که رول فرد برای همیشه مشخص باشد.
من چند نمونه از این روابط که در بین پناهندگانی که از ایران خارج شده اند و خود قربانی این روابط بوده اند می پردازم.
یک مرد ایرانی متاهل در طول زندگی زناشوئی با یک پسر بچه ارتباط جنسی برقرار کرده بود. پسر جوان در مغازه او کار می کرده. مرد ایرانی بعد از سالها استفاده جنسی پسرک را با خودش به هلند می آورد. پسر بچه که دیگر جوان ۲۰ ساله شده بود پس از یک سال اقامت در هلند دیگر راضی به ارتباط جنسی با آن مرد نمی شود. مرد با شیوه های مختلف او را مورد تجاوز قرار می دهد و در نهایت پسر جوان به پلیس داستان را می گوید. مرد همجس باز پسر جوان را که دیگر حاضر به رابطه با او نیست به قتل می رساند. به خاطر اینکه پسرجوان کسی را ندارد مرد متجاوز فقط به ۴ سال زندان محکوم می شود و پس از ۴ سال از زندان آزاد می شود.
یکی نمونه دیگر: یک جوان هم جنس گرا می گفت به خاطر خوشگل بودنم آنقدر در ایران مورد تجاوز قرار گرفتم که حال دچار مشکل و بحران شدید شده ام و نمی دانم که از چه خوشم می آید.
در ضمن به یاد حرف دوستم افتادم که مسئول سازمان میراث فرهنگی ایران بود. او گفت یک دوست داشت ، اهل تبریز بود و پدرش در زمان شاه دوست داشت که او آخوند شود. او را به حوزه تبریز می برد که در آنجا درس بخواند. یک روز پسر جوان می رود تا از کتابخانه حوزه کتابی را بیاورد. وقتی وارد کتابخانه می شود صدای از حجره بغلی به گوشش می رسد. کنجکاو می شود و در را باز می کند. می بیند که مدیر حوزه یکی از طلبه ها را لخت کرده و دارد با او تجاوز می کند. پسر جوان پا به فرار می گذارد و داستان را به پدرش می گوید. پدرش دست او را می گیرد و او را به کلاس موسیقی می برد. او به جای که آخوند شود به کار آهنگ سازی روی می آورد.
از این نوع تجاوزات در همه جا اتفاق افتاده و هر روز هم می افتد. اما این حرکت افراد را چه می شود نامید.
آیا می شود این اعمال را آزادی و هم جنس گرائی نامید؟
پس مرز هم جنس گرائی و بچه بازی کجاست؟
کنشگران اجتماعی خوب باید بدانند که هروقت یک نفر به صورت مداوم مورد تجاوز قرار بگیرد دچار مشکل بزرگ روانی و جنسی می شود. در خیلی از موارد فرد قربانی نمی داند که در چه دامی گرفتار شده است. دچار بحران جنسی می شود.
برای اینکه فرق هم جنس گرا و بچه باز و یا همجنس باز را در اروپا بدانیم خلاصه گفتگویم را با دو همجنس گرا هلند ی در اینجا می آورم.
یک نفر که بیش از ۵۵ سال داشت و مهندس بود تا دوسال قبل یک زندگی مشترک با زنش داشته بود او صاحب ٣ فرزند است اما دوسال پیش پس از سالها کشمکش با خودش که هیچ گونه میل به زنش و هیچ جنس مخالفی نداشته بوده و تا ۵۵ سالگی ادامه زندگی مشترکش را فقط به خاطر خانواده و محیط پیرموانش ادامه داده بوده، از همسرش خیلی دوستانه جدا می شود و با یک مرد زندگی جدیدی را آغاز می کند او می گوید در این دوسال بیشتر از تمام زندگیش لذت برده است.
نمونه دوم یک مرد ۲٨ ساله است. او از اول هیچ کششی با جنس مخاف نداشته است و همیشه حتی در دوران مدرسه به پسرها علاقه بیشتر داشته است تا دخترهای همکلاسیش. ولی تا ۱٨ سالگی از ترس خانواده این مسئله را با آنان در میان نمی گذارد. اما در ۱٨ سالگی و مستقل شدن به رویای خود که زندگی با یک مرد است سامان می بخشد. او می گوید که رابطه جنسی برابر با دوست پسرش دارد و اینطور نیست که یکی فاعل و یکی مفعول باشد. آنان از هم لذت می برند.
اگر این گفته های دو نفر هلندی هم جنس گرا را با آنچه که در کشور ما اتقاق می افتد مقایسه کنیم ، بخصوص آخرین جنایتی که در قزوین روی داده بود و یک قاضی به یک جوان ۱٣ ساله تجاوز کرده بود درمی یابیم که ما در کشورمان پدوفیل و هم جنس باز بیشتر داریم تا هم جنس گرا. هم جنسگرایان هر روز با یک نفر نیستند و رابطه غیر برابر ندارند . آنهائی که این کار را می کنند همان بچه باز ها و یا همجنس باز ها هستند که متاسفانه در کشور ما تعدادشان بیشتراز هم جنس گرایان است.
ما نباید به خاطر دفاع از حقوق انسانی و آزادی، از متجاوزان دفاع نمائیم. اگر چه متاسفانه حکومت جمهوری اسلامی متجاوز و کسی که به او تجاوز شده جرم آنان را در یک کفه ترازو قرار می دهد و هر دو را به طور مساوی مجرم می شناسد ولی ما باید سعی کنیم در این رابطه متجاوزان را رسوا و کسانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند مورد حمایت قرار دهیم.
همجنس گرایی یک نیاز طبیعی وجنسی بخشی از انسانهای جامعه اعم از مرد و زن است هرانسانی حاکمیت بر تن وروان، نیاز و عاطفه فردی خود را دارد. اما جامعه هم جنسگرایان ایرانی باید سعی کنند با دادن آگاهی، هم جنس بازان را رسوا نمایند و روشنفکران نیز باید بدانند که نادیده گرفتن حقوق همجنس گرایان و کاربرد خشونت برعلیه آنان یکی از سنتهای زشت فرهنگی ماست. نمی توان از اهمیت نفی خشونت در فرهنگ ایرانی سخن گفت اما در رابطه با خشونت برعلیه هم جنس گرایان سکوت کرد.
در قوانین ایران مجازات همجنس گرایی مرگ است و نوع مرگ را قاضی تعیین می کند(ماده ۱۴۱). این در حالی است که چند روز گذشته در همین جمهوری اسلامی قاضی فلاح در قزوین به یک پسر بچه ۱٣ ساله تجاوز کرده بود.
حال ما باید این دو مقوله را از هم جدا سازیم و در جهت حمایت از هم جنسگرایان و مقابله با بیماران جنسی و یا پدوفیلی در ایران مبارزه نمائیم. هر فردی نمی تواند برای ارضای جنسی خویش، چون رژیم مخالف هم جنسگرا یان است، دست به هر تجاوزی بزند. به نظر من در ایران ما بیشتر هم جنس باز داریم تا هم جنس گرا وهمجنس گرایان ایرانی خود نیز قربانی این جنایت کاران شده اند. البته من از هم جنس گرایان زن ایرانی معذرت می خواهم که در رابطه با مشکل آنان چیز زیادی یاد آوری نکرده ام، چون در این رابطه اطلاعات بسیار کمی دارم. امیدوارم که خود آنان و یا کسانی که در این رابطه اطلاعات داردند به این مسئله بپردازند.
محمدرضا اسکندری
کارشناس اجتماعی هلند
mreskandari@gmail.com
www.payieez.blogspot.com
|