آ نکه دیوار ندارد، خود نیست
منوچهر جمالی
•
اهریمن، وجودی بود که همیشه خود را می بست
او نخستین کسی بود که به گرد خود، دیوار کشید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۲ تير ۱٣٨۷ -
۲ ژوئيه ۲۰۰٨
اهریمن، وجودی بود که همیشه خود را می ب ست
او نخستین کسی بود که به گرد خود ، دیوار کشید
و با این دیوار ، همه دیوارها را آفرید
و گفت که : « خود » ، دیوار است .
و هرکه میخواهد « باشد » ، باید دیوار داشته باشد .
و کسی « هستی » می یابد که گرداگردش دیوار میکشد
و همانقدر که گرداگردش دیوار است ، همانقدر نیز « هست » .
و هر که بی دیوار است ، نیست .
بودن و داشتن واندیشیدن و مهر ورزیدن، هنردیوارساختن است
و راه دیوار ساختن به گرد هر چیزی را نیز، به انسان آموخت .
به انسان آموخت ، چگونه به گرد اندیشه هایش میتواند دیوار بسازد ،
تا عقیده و دین و فلسفه و علم و بینش بشوند .
به انسان آموخت، چگونه میتواند به گرد مهرو کینه اش ، دیوار بکشد .
وبه گردآنانی که دوست میدارد ، دیوار بکشد ، تا از گزند، نگاه دارد
و به گرد آنانی که کین میورزد ، دیوار بکشد ،
تا کشتارگاه و نخجیرگاه و غارتگاهیباشد که برای او قرق کرده اند
و برترین هنراو این بود که جائیکه دیوار کشیدن، دشواربود،
خط میکشید .
واین خط ، مانند پل صراط ، بسیار نازک و باریک بود
و ازاین پس،حق وحقیقتیکه افقهای پیرامونشان ، به بیکرانه میرسیدند
دارای خط و نشان شدند .
و فقط چیزی حقیقت داشت ، که دورش خط کشیده شده بود .
و هرکه به جستجویحقیقت میرفت،
چه بسا ، نیمیازپایش دردامنه حقیقت ،
و نیمی دیگر از پایش ، در دامنه باطل میلغزید ،
و به گرد خدا و آنچه خدائیست نیز خط کشید
و از آن پس ، خدا هم نمیدانست که کجا خداست و کجا خدا نیست
وکجا دین است و کجا کفر است
و خدائی که پیرامونش همیشه گشوده وباز بود ،
در شناخت مرزهایش ، در گمان و شک میافتاد .
و از اهریمن ، در باره مرزهای خدائیش و دینش ، خبر میگرفت
و سپاسگذار بود که با یاری اهریمن ،
مرز خدائیش ، مرز حقیقتش ، مرز دینش را میشناخت
و این دیوارهای خطی ، هرچه باریکتر میشدند ، سخت تر بودند
و نشان داد که وقتی این خطها یباریک ، بدید نیایند ،
از دیوارهای چین ، بلندتر و چیره ناپذیر ترند ،
و این دیوارهای نادیدنی را که خطوطی مه آلود و سایه گون بودند
در خیالات انسانها کشید ،
و نامشان را مدارائی و تسامح گذاشت !
|