یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ژل سحرآمیز:


لقمانعلی گزارشگر


• پیش خودم فکرکردم که بهتره اول برای مدتی از این ژل سحرآمیز استفاده بکنم و بعد که « عضوم» هم کلفت شد و هم بزرگ بعد راه بیفتم به دنبال طرف. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ تير ۱٣٨۷ -  ۶ ژوئيه ۲۰۰٨


 
 
امان از دست دوست بد! یه دوست قدیمی، چند ماهی پیشتر- یعنی درواقع پارسال- این لینک
salamatsara.com
را برای من فرستاد. من هم که قدرت خدا هزار و یک جور عقده دارم، دستم بشکنه که به این لینک سرزدم. دیدم نوشته:
 
 
« بهترین نوع ژل جنسی برای مردان با چهار کار برد . این ژل دارای چهار کارآیی بزرگ کنندگی و کلفت کنندگی ، افزایش میل و شهوت جنسی و همچنین موجب طولانی شدن مدت انجام عمل جنسی و نیز ضد عفونی نمودن ناحیه جنسی می باشد . این ژل با بهره گیری از فرمول حیوانی و گیاهی موجب افزایش قابل ملاحظه لذت جنسی شده و موجب افزایش رضایت جنسی در شریک جنسی می شود . این ژل همچنین موجب ازبین بردن درد در کسانی می شود که به دلیل تنگی ناحیه یا عوارض دیگر در هنگام نزدیکی احساس درد می نمایند » (1).
 
 
پیش خودم گفتم دیگه بهتر از این نمی شه. یه کمی خورد توی ذوقم چون قیمت اش کمی گرون بود ولی بعد به خودم گفتم، چشمم کور نمی شه هم خدا را داشته باشم و هم خرما رو. این ژل از زغفرون که کمتر نیست، تازه این ژل معجزه آسا، کیلوئی فقط 240 هزارتومنه که می شه حقوق سه هفته من. دل به دریا زدم، به خودم گفتم مهم نیست، سه ماه یه وعده غذا می خورم ولی باید این ژل معجزه آسا را بخرم آخه این چیه که فقط یه هوا بزرگتر از یک هسته خرما گذاشتم لای پام و دلم خوشه. هنوز نخریده و استفاده نکرده اصلا یه طوری شدم. دروغ چرا، خیلی ذوق کردم که بالاخره من هم می تونم، بعله. دیدم هنوز هیچی نشده چشمام داره سیاهی می ره. به روی خودم نیاورم و رفتم و دراولین فرصت، این ژل رو خریدم و همین که خریدم دیدم ای دل غافل این تازه اول بدبختیه. اولین کاری که کردم این بود که   فکر کردم بد نیست یک دفعه دندونهام رو با این ژل مسواک بزنم. شاید ریشه های دندونم محکم شد و دوسه تا دندونی که افتادن،کار دنیا را چی دیدین، شاید دراومدن. ولی حالم داشت بهم می خورد. به نظرم رسید که دارم گریس می خورم . نمی دونم این سگ مصب چیکار کرد که با همون یک بار مسواکی که زدم، دو تا از دندونهام افتاد. دارم فکر می کنم که برم پیش دندانساز میدون حضرت معصومه و همه را بکشم و یک جفت دندون مصنوعی دست دوم بگذارم و خیالم را راحت کنم. ولی   بعد مونده بودم که خوب، حالا این ژل معجزه آسا را خریدیم، طرفش را از کجا پیداکنیم. کاش این هائی که این اگهی را گذاشته اند توی انترنت آدرس چند تا خونه عفاف رو هم می دادند. ولی ازخدا که پنهون نیس از شما که به من ا زخدا نزدیکترین چرا پنهون بکنم. این شهر مقدس قم از این نظرها ده دفعه از پاریس هم بهتره. اصلن پاریس چیه، قم الان آمستردام جهان اسلامه چون هرچه که فکرش را بکنین توش پیدا می شه. ولی هنوز نمی دونستم که ژل را باید به کجام بزنم. یک دفه دیگه این پاراگراف را خوندم. دروغ چرا ترس برم داشت، چون از بچگی توی مغزم کرده بودن که آدم دروغگو کم حافظه هم هست و معمولا هم حسابش خرابه.یارو اگرچه می گه 4 کاربرد ولی شمردم دیدم نه بابا، این یارو شکسته نفسی کرده، این ژل راسی راسی معرکه اس:
بزرگ کنندگی
کلفت کنندگی
افزایش میل و شهوت جنسی
طولانی شدن مدت انجام عمل جنسی
ضد عفونی نمودن ناحیه جنسی
افزایش رضایت جنسی در شریک جنسی
از بین بردن درد
یادفروشگاههای زنجیره ای فرنگ افتادم که یادم نیس در کجا خونده بودم که   هر وقت بعضی جنسا روی دستشون باد می کنه، می آدو میگن یکی بخر و یکی هم مجانی بگیر یا به نصف قیمت. این جا، هم یارو کیلوئی 240000 هزارتومن می گیره که 4 تا کاربرات بکنه ولی سه تا کار دیگه رو هم برات مجانی انجام می ده. از این بهتر.
خلاصه داشتم می گفتم هنوز نمی دونستم این پماد را به کجام باید بزنم!!!
بازرفتم سر لینک، دیدم نوشته:
 
 
« برای استفاده این ژل را به مدت 1 - 4   دقیقه قبل از انجام عمل جنسی بر روی عضو گذاشته قرار داده و به آرامی ماساژ دهید .این عمل را به مدت 8 الی 12 هفته صبح ها و شب ها برای حصول نتیجه مطلوب ( بزرگ کنندگی و کلفت کنندگی ) انجام دهید . هشدار :    این دارو فقط برای مصرف خارجی است . تاکنون هیچگونه عوارض جانبی از مصرف این دارو گزارش نشده است » (1)
 
 
تازه دوزاری ام افتاد که نباید با این پماد دندونم رومسواک می زدم! آقا یا خانم محترمی که شما باشین. گفتم الحمدالله نه فقط این مشکل من حل شد بلکه خدا خودش بهتر می دونه که مشکل چه تعداد آدمهای دیگر هم حل می شه. پیش خودم فکرکردم که بهتره اول برای مدتی ازاین ژل سحرآمیز استفاده بکنم و بعد که « عضوم» هم کلفت شد وهم بزرگ بعد راه بیفتم به دنبال طرف. فکرکردم- یعنی به خودم گفتم- به جای « عمل جنسی» دراین مرحله،   خودارضائی می کنم که هم استفاده اش را ببرم و هم این که امتحان کنم که آیا این ژل سحرآمیز کار می کنه یا نه. سرتان را با جزئیات نبرم با ترس و لرز کمی از این ژل را گذاشتم سرانگشتان خودم ولی دودل بودم. خدایا خداوندا اگر این حضرات دروغ گفته باشند، من چه خاکی به سرم بریزم! یعنی نه فقط این عجایب 7 گانه اتفاق نیفته بلکه درست به عکس اش اصلا خارشک بگیرم یا چه می دونم همه تنم کهیر بزنه. نمی دونستم به حال خودم بخندم یا گریه کنم. زل زدم به این ژل و لی هنوز جرئت نمی کردم که آن را به « عضوم» بمالم. یک مرتبه دیگر خواندم و دیدم یارو نوشته که هیچ گونه عوارض جانبی گزارش نشده.... حالا دیگر بیشتر ترسیدم و حسابی ترس برم داش که این ژل را بالاخره به « عضوم» بمالم یا نه! پیش خودم گفتم یارو نمی گه که عوارض جانبی نداره، بلکه می گه که چنین عواقبی   گزارش نشده. چرا جای دور برم خودمن، اگر این یک هسته خرمای بنده هم با مصرف این ژل آب بره ویا زخم و زیل بشه، آیا من به کسی یا جائی گزارش می کنم که دیگران گزارش بکنند؟ دروغ چرا، اصلن روم می شه به کسی بگم! البته که روم نمی شه و به کسی گزارش نمی کنم. پیش خودم گفتم اصلا بعید نیست که عوارض جانبی آن قدر بدباشه که کسی جرئت نمی کنه گزارش بکنه. داشتم وسوسه می شدم که پماد را از روی انگشتم پاک کنم و اصلن تمامش را بریزم دور وبی خود این سرکچل را که درد نمی کنه دستمال نبندم. درهمین فکر بودم که یادم آمد چقدر پول بالای این بی صاحب داده ام ودلم نیامد که پماد را حرام کنم ولی هم چنان خوف داشتم که آن را به « عضوم» بمالم یانه! شوخی نیس، ما مردائیم و همین یک « عضو»- دروغ می گم شما رو بخدا!- اگر زاپاس داشتیم، خوب مهم نبود. می تونستیم اضافه ها را هدربدیم ولی این جا،   این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیس. اگر می شد رفت پیش مکانیک و تعمیرش کرد، اونم باز یه چیزی. ولی از این خبرا نیس. از همه این ها گذشته، اگر یک دفعه پماد می زدی و   ماساژ می دادی و « عضو» آدم قد می کشید و باد می کرد باز یک چیزی. همه چیز به کنار هزینه پماد برای 8 تا 12 هفته آنهم روزی دو بار با کیلوئی 240 هزارتومان، سر به فلک می زنه و حتما اگربخواهم این کار را بکنم،   ورشکست می شم. باز به خودم تشر زدم که مردناحسابی، حالا وقت گیر آوردی که این همه سق سیاه می شی! یا می خواهی « عضو»ت بزرگ و کلفت بشه و یا این که با همین هسته خرماباید سر بکنی. شتر سواری که دولادولا نمی شه. یا زنگی زنگ یا رومی روم. با این همه زل زدم به سر انگشتم و به پمادو هم چنان دودل و نگران. پیش خودم گفتم وقتی یک پمادی این همه مزایا داشته باشه، حتما فایده های دیگری هم داره. بدون این که یک لحظه دیگر فکر بکنم، پماد سر انگشتم را مالیدم به سرم که مثل کف دستم صاف و طاس بودوشروع کردم به آرامی ماساژ دادن. پیش خودم گفتم برای چند روز به جای این که پماد را بمالم به « عضوم» می مالم به سرم، شاید موی سرم دراومد. بیش و کم نیم ساعتی سرم را به آرامی ماساژ دادم و خیالم از این بابت راحت شد. هم از پماد استفاده کرده بودم و تلف نشده بود وهم این که شاید، کسی چه می دونه، تونستم یک فایده تازه ای کشف کنم. درهمین فکر وخیال ها به خودم گفتم آخ لقمان، اگر این طوری بشه آن وقت می تونی خانه ات را گرو بگذاری و از بانک پول قرض بگیری و مقدار زیادی از این پماد را بخری و بعد، نه به عنوان پمادی برای کلفت و بزرگ کردن« عضو» بلکه برای درمان طاسی سر به مردم با قیمتی خیلی بیشتر بفروشی. ازاستفاده مالی زیادی که خواهم برد دهانم آب افتاده بود. درعین حال یاد دوست قدیمی ام خدابیامرز محمد تقی افتادم که آن وقتی که ما خیلی مو داشتیم- سالهای آخر دبیرستان ادب رو می گویم در فیروزکوه- اون طفلک داشت طاس می شد و نمی دونم کدام شیر پاک نخورده ای به او گفته بود که چاره کارش اینه که سرش را با روغن مار همین طوری به آرامی ماساژ بده. او هم هفته ای چند روز کار وزندگی اش را ول می کرد و دنبال مار و افعی می گشت و آنها را می انداخت تو یک ماهی تابه که گذاشته بود روی یک چراغ نفتی- آخه اون موقع تو فیروزکوه برق که نبود!- این بیچاره ها هم جلز وولز می کردند و روغن پس می دادند. آن وقت محمد تقی مار یا افعی برشته شده را می انداخت دور و ماهی تابه را می گذاشت تا کمی سرد بشه و بعد با سر انگشتش با روغن مار وافعی پوسته سرش را به آرامی ماساز می داد. نشون به اون نشونی که وقتی برای سال آخر دبیرستان رفته بودیم ساری امتحان بدهیم محمد تقی خدابیامرز، سرش که هیچ مو نداشت، به کنار، حتی موی ابروهاش هم ریخته بود.
دیگه کارمن در آمده بود. سه چهارساعت بعد، به هر مصیبتی یک آینه ای گیر آوردم و شروع کردم سرطاسم رو ورانداز کردن و حتی دو سه بار به آن دست کشیدم که ببینم مودرآمده یا نه، فقط چرب بود ولی هنوز از مو خبری نبود. خودم از حماقت خودم خنده ام گرفت ولی به روی خودم نیاوردم. فردا و پس فردا هم همین کار را کردم. ولی چون نمی خواستم پمادی که خریده بودم زود تمام بشه، روزی دو بار به سرم پماد نزدم به خودم گفتم اگر بتونه کاری بکنه همین یک دفعه هم کافیه. یک هفته ای روزی یک بار به سرم پماد زدم و به آرامی هم ماساژ دادم. دیدم نه خبری نیست. داشتم پشیمان می شدم که باز رفتم و خواندم و دیدم نوشته اگر می خواهید نتیجه بگیرین باید روزی دو دفعه پماد را بگذارید روی « عضو» تون. گفتم لابد این هم حکمتی داره و من هم لابد باید روزی دو دفعه به سرم پماد بزنم. روز نهم که یک روز پنجشنبه بود تصمیم گرفتم که آن روز دو دفعه به سرم پماد بزنم. یک بار صبح زود که از خواب بلند شدم به سرم پماد مالیدم و به آرامی ماساژ دادم و یک بار هم عصر که از سرکار به خانه برگشتم. بار دوم که پماد زدم بیشتر از معمول ماساژ دادم. تقریبا آخر های ماساژ بود که دیدم پوسته سرم داغ و حساس شده و همین که دستم به آن می خورد دلم می خواهد داد بزنم. پیش خودم گفتم، آخ جون حتما دارد اثر می کند. به هرجان کندنی بود چند دقیقه دیگر هم ماساژ دادم و بعد نماز عصر وشبم را خواندم و برخلاف شبهای دیگر که خیلی طول می کشید تا خوابم ببرد این دفعه خیلی سریع خوابم برد.
روزبعد طرفای ظهر از خواب بیدار شدم. با این که بیشتر از هرروز خوابیده بودم ولی حالم خوش نبود. قبل از هرچیز همین که چشمم به ساعت افتاد گفتم الحمدالله روزجمعه است والی مرا از کارم هم بیرون می کردن. به نظرم آمدکه سرم ازهمیشه سنگین تر شده. به هر زحمتی بود سرم را بلندکردم و از رختخواب اومدم بیرون. همین که چشمم افتاد به قیافه خودم درآینه از وحشت نزدیک بود سکته کنم. سرم اگرچه هم چنان طاس بود ولی هم باد کرده بود و هم سرخ شده بود مثل جگرزلیخا. به سرم دست کشیدم. آن قدر درد می کرد که نزدیک بود از زیادی درد بی هوش بشم. بی اختیار از ته دل جیغ زدم. پوسته سرم مثل بادکنک های کم باد شده بود وخیلی هم دردناک.
اولین کاری که کردم رفتم و لوله پماد را برداشتم و با غیظ و عضب انداختم توی سطل آشغال. به خودم گفتم چشمت کور می خواستی این همه پول بالاش ندهی. تازه مرد ناحسابی، یارو گفته اگر به « عضو»ت بمالی وماساژ بدهی، « عضوت» بزرگ و کلفت می شه. آخه خره واسه چی زدی به سرت! سرکجا و « عضو» آدم کجا! یعنی تو فرق سرت رو با « عضوت» نمی دونی. بازبرگشتم و جلوی آینه ایستادم وحیران.   پوست سرانگشتم که معمولا با آن به سرم پماد می زدم هم ورآمده بود. ولی دستم زیاد درد نمی کرد و باد هم نکرده بود. به هرزحمتی بود روی یک دستمال کمی مایع ظرفشوئی ریختم و   بعدبه آرامی شروع کردم به شستن پوسته سرم. فکر کردم تنها کاری که می تونم بکنم اینه که تتمه پماد را از روی پوسته سرم پاک بکنم. به سرم دست کشیدم به نظرم کمی زمخت اومد . شک برم داشت و ته دلم گفتم،   نکنه موی سرم داره در می آید. چشمهایم را کمی کور کردم که بهتر ببینم. نشد. رفتم و عینکم را آوردم و خوب نگاه کردم. نه، از مو خبری نبود. به نظرم رسید که پمادهائی که به سرم مالیده بودم، انگار روی هم انباشته شده و الان هم ترک خورده بودند. با ناخنم یک تکه اش را به هرمصیبتی بود کندم. دیدم حدسم درست بود. جای شما خالی، همان جا جلوی آینه شروع کردم به آرامی ولی این بار، این پماد خشک شده را که به صورت پوسته اضافی روی سرم مانده بود با دقت وظرافت در بیاورم. وقتی پس از دوسه ساعت، از این کار خلاص شدم، سرم هم چنان درد می کرد و هم چنان هم کمی بادداشت و هم چنان هم طاس بود....
با خودم عهد کردم که دیگر به حرفهای هیچ دوستی اصلا گوش نکنم و هرکی برام از این لینکها فرستاد نخوانده و ندیده حذفشون بکنم .....
(1)    برای اصل خبر به این آدرس مراجعه شود: salamatsara.com
دیگریادداشتهای نویسنده را دراینجا بخوانید.
http://www.loghmanali.blogspot.com /


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست