یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

رویای منجی


مرتضی سیمیاری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۷ تير ۱٣٨۷ -  ۱۷ ژوئيه ۲۰۰٨


نمای اول: جیمی کارتر بر خلاف و نظر و پیش بینی شاه و دستیارانش بر جرالد فورد پیروز شد اما کارتر در مبارزات انتخاباتی خود گفته بود که رژیم های دیکتاتوری اقمار امریکا را تحمل نخواهد کرد . شاه که در دوران ترومن مجبور به تحمل قوام و رزم ارا و مصدقی شده بود که هر سه الترناتیوی برای قدرت او بودند در دوره کندی نیز علی امینی را نخست وزیر کرد و با طرح اصلاحات سیاسی اداری امینی از تغیر طبقاتی و تنظیم دیالکتیک سر در اورد و در نهایت که چه بلاها که بر سر خود نیاورد که در سایه توسعه مدرنیزاسیون و اقتدار بر مدرنیسم بنیاد گرایی را قدرت بخشد تا نشان دهد دیکتاتور با قواعد دموکراتیک هیچ همخوانی ندارد.
نمای دوم: قرار بود به عنوان وزیر امور خارجه به شورای امنیت بروم یک دفعه بدون اطلاع قبلی دفتر امام اطلاعیه داد که هیچ کس از ایران در شورای امنیت شرکت نخواهد کرد نزد ایت الله رفتم و با تندی و عصبانیت گفتم این چه رفتاری است چرا ابروی مملکت را می برید وزارت خارجه یعنی چه مگر وزیر خارجه مستخدم منزل شما است که هر کاری بخواهید بکند اقای خمینی گفتند که حفظ حیثیت شما در این بود. این جملات بخشی از خاطرات ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور تاریخ ایران است .ماجرایی که انتهای ان برای امریکا اکتبر سورپرایز بود و برای انقلابی ها به تعبیر هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه "مالاندن پوزه امریکا به خاک و دخالت در انتخابات انها و رسوا کردنشان"
نمای سوم: جمله مشهور ولی ساده ای در روابط ایران و امریکا وجود دارد که نتایج معادلات سیاسی دو کشور را به یکدیگر پیوند می زند که هر گاه کلینتون ها در امریکا بر سر کار باشند شاهد حضور خاتمی ها در ایران هستیم و هر گاه بوش ها بر سر ایند حاصل کار انتخابات ها در ایران احمدی نژاد ها می باشند این جمله ساده باورانه نشان دهنده عمق مطلبی در پس واقعیت های نظم جهانی می باشد که متاسفانه جریان های دموکراسی خواه در ایران دچار کج فهمی در درک ان می باشند. گفتمان ایران امریکا در طول تاریخ روابط بین دو کشور نه تابو در مذاکره بلکه تابو در مذاکره کننده گان می.باشد به همان میزان که ترومن نمی تواند ارتشبد زاهدی را تحمل کند به همان میزان نیز بین کارتر و ریگان در ایران تفاوت وجود دارد که اگر این گونه نبود قفل حوادث سفارت و گروگان گیری دانشجویان خط امام در پس انتخابات امریکا شکسته نمی شد در واقع روابط بین ایران وامریکا در پس منازعات بین گروهای درگیر در هر دو کشور باید جستجو شود نه در فضایی رمانتیک و فانتزی که گروهای دموکراتیک در ایران در پی ان می باشند. لذا جریان دموکراسی خواه در ایران با اغشته کردن خود به این گونه روابط تنها پارادایم های موثر خوش نامی را با بد نامی و منافع ملی را با بیگانه پرستی تعویض می کنند در حالی که ترکیب روابط بین دو کشور در پس ساختارهای حقوقی و قضایی و اخلاقی تنظیم نمی شود در واقع در میان گروهای تاثیر گذار بر قدرت در ساختار هر دو کشور قطب های مثبت و منفی ربایش گری وجود دارد که بر اساس شکل و ساختار یکدیگر را جذب می کنند ولی با این تفاوت که قطب ربایش قدرتمند برای حفظ منافع عمل میکند و گروه ضعیف تر در پی حفظ جایگاه و ثبات خود می باشد تا در طول تاریخ ایران و غرب قراردادهایی مانند قرارداد ۱۹۱۹ وثوق الدوله و الجزایر بسته شود. قطب جنگ طلب نئوکان تنها میتواند با جنگ طلبان ایرانی دیالوگ مشترک پیدا کند زیرا هر دو منافع خود را در منازعه و درگیری در منطقه جستجو می کنند نه صلح وحقوق بشر والا چگونه می شود که اصول حقوق بشر اسلامی و منشور حقوق بشر جهانی را کنار زد و یکی ساکت و دیگری فاعل بر انواع بمب های خوشه ای و اتش زا و اورانیم دار علیه بشریت در منطقه باشند در این میان طبیعی است که حمایت نئوکان ها از جریان دموکراسی خواه در ایران جنبه ابزاری و در حد پالس های هدایت کننده منافع در منطقه و کشور صورت بگیرد زیرا جریان جنگ طلب امریکا و غرب هیچ گاه بر اساس ماهیت و شکل و ساختار نمی توانند با جریان دموکراسی خواه در ایران پیوند بخورد.
نمای چهارم: در تاریخ روابط ایران و امریکا کم نیست از رویدادهایی که تلاش اپوزسیون برای ارتباط با غرب نه تنها نتیجه عکس داده است بلکه مذاکره در گوشه ای دیگر و در پس روابط و زد بندها و کارتل های سیاسی _اقتصادی شکل گرفته است و مذاکره کننده اصلی در حاشیه ای خاکستری رنگ قرار گرفته است. این گونه می شود که مصدق و امینی و بنی صدر و خاتمی در مذاکره با امریکا و غرب سایه کم رنگی بیشتر محسوب نمی شوند لذا جریان دموکراسی خواه ایرانی باید وظیفه اصلی خود را نه در قدرت سازی جدید در مناسبات بلکه در وادار کردن حاکمیت به پذیرش مبانی حقوق بشر و دموکراسی قرار دهند بدون توجه به چنین نظم پذیرفته شده ای اپوزسیون مستقل ایران راهی را می رود که ٣۰سال قبل حزب توده رفته و نتیجه نگرفته است. مناسبات دولت های شبه مدرن با امپریالیسم شرقی و غربی در حفظ ثبات درونی فراتر از ان چیزی است که جریان اپوزسیون ایران در نظر دارد. این جریان باید در نظر داشته باشد که به عنوان ابزار مورد سواستفاده قرار نگیرد زیرا قاعده طبیعی ان است که امریکا یا هر کشور دیگری منافع خود را نسبت به جریان خارج تنظیم میکند حال روزی با دولت ایران و روز دیگر با مخالف ان و در این سو نیز جریانی وجود دارد که پتانسیل واگذاری کلیه سرمایه های کشور را دارد و دارای استعداد بالا در امتیاز دهی را دارا می باشد پس جریان اپوزسیون ایران با کدام معیار می خواهد در برابر لابی ها و کارتل های قدرتمند مقابله کند و هیچ گاه فراموش نکند که این شیخ مهدی کروبی است که با ویلیام کیسی ریس ستاد انتخاباتی ریگان در۲۷ ژانویه ۱۹٨۵در هتل ritz مادرید قرار ملاقات می گذارد نه بنی صدر.
انچه که از رفتار شناسی اپوزسیون ایران بر می اید بجای تلاش در جهت ارتقای نقش اجتماعی خود به دنبال پروژه منجی سازی می باشد تا بتواند بار وظایف انجام نداده خود را به گردن او بیندازد بدون توجه به این نکته که برای طیف جنگ طلب امریکا دموکراسی یک ابزار محسوب میشود نه یک قاعده برای تحقق جامعه متعالی. امریکایی که در سرنگون کردن دولت ملی مصدق از هیچ تلاشی فرو گزاری نمیکند و حمایت از کشورهای دیکتاتوری در راس خواسته های این کشور قرار دارد بعد چه می شود که همین حکومت های دیکتاتوری را ساقط می کند و یا در مقابل انقلاب ها منافع خود را تنظیم میکند و بعد از مدتی منافع خود را در گسترش بنیادگرایی در منطقه می بیند و در نهایت منافعش را در دولت های متعادل در منطقه تنظیم میکند و اپوزسیون ابزاری در این منافع میگردد و توسط انها این استحاله میشود؟ پاسخ به این گونه سوالات نیازمند بازنگری در رفتار جریان های حاکم در این کشورها و دول استعماری و منافعی که هر دو گروه در این ساختار دارند می باشد.
اگر چه داشتن دولت متعادل و دموکراسی خواه ارمان محسوب می شود اما ایا هدف هر وسیله ای را باید توجیه کند و پارادایم های منافع ملی و ملی گرایی با مبانی منافع ساز پیوند بخورد.
نمای پنجم: داشتن روابط محترمانه با همگان امری منطقی است ولی این مسئله بسیار پیچیده نیز می باشد. حزب توده ایران که دل به کانون های انقلاب کمونیستی داشت هنوز فراموش نکرده است که در حالی پلنوم خود را در شوروی برقرار کرد که در همان زمان شوروی و ایران بر سر قرارداد نفتی خوریان به توافق رسیده بودند تا رهبران توده از مسکو به المان شرقی منتقل شوند. بعد صد سال که نیازمند ان هستیم که دولت ملی با دموکراسی پیوند بخورد علاوه بر اتهام نخ نما شده امریکایی بودن و حقوق بگیر بودن از سیا اپوزسیون ایران باید صریحا و شفاف مواضع خود را در قبال جامعه بین الملل اعلام کند. اگر چه ارتباط با هر نهادی حق مسلم اپوزسیون می باشد اما این تفکر باید در لوای حفظ منافع ملی صورت بگیرد که اگر چنین تفکری سر امد شود اظهر من الشمس است که امریکا از چنین جریانی حمایت نخواهد کرد.
تلاش دولت نهم علارقم شعارهایی که می داد به تشکیل دفتر حفظ منافع امریکا در ایران رسیده است که اگر چه نفس کار مناسب است اما حامل پیام مهمی نیز می باشد. در ورای چنین توافقی عملکرد اپوزسیون پر اهمیت می باشد لذا این جریان بدون هیجان زدگی و حرکات احساسی حضور خود را با همخوانی دادن نگاه روشن فکری واجتماع تنظیم کند زیرا نبود چنین جریانی منابع عظیم ملی را در در معرض نابودی قرار میدهد. این نکته بسیار کودکانه می باشد که به دنبال کشورهایی باشیم که تحریم سیاسی ونظامی را به اقتصادی تبدیل میکنند و کانون فشار را از دولت به ملت منتقل می کنند و می خواهند با بحران سازی بیرونی برگ برنده را در تعیین کنندگی درونی ایران داشته باشند و با حذف استراتژی تعامل بر اساس منافع ملی به دنبال رابطه تهاجمی بر حسب منابع ملی ما باشتد.

منبع
۱-درس تجربه_خاطرات ابوالحسن بنی صدر
۲-ایران بین دو انقلاب _یرواند ابراهامیان


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست