روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٣۱ تير ۱٣٨۷ -
۲۱ ژوئيه ۲۰۰٨
بازتاب حضور برنز در مذاکرات هسته ای ژنو
آمریکایی ها سعی کردند فضای دیپلماسی درباره ایران را با یک شوک مواجه کنند
حضور آمریکا در مذاکرات هم چالش است و هم فرصت
کاری را که سایرین نتوانستند انجام دهند، احمدی نژاد می تواند!
تغییر استراتژیک در سیاستهای آمریکا
شرایط جدید زمینه را برای تعامل و تفاهم منطقی فراهم کرده است
گشایش دفتر آمریکا در تهران تا یکماه دیگر؟
سرمقاله با مقالات اصلی روزنامه های دیروز و پریروز تهران به مذاکرات ژنو اختصاص یافته بود.
روزنامه کیهان با عنوان: پرسش از استراتژی به تاکتیک نوشته است: حضور ویلیام برنز معاون سیاسی وزیر امور خارجه امریکا در مذاکرات ژنو چندان غیر منتظره نبود. امریکایی ها سعی کردند با اعلام ناگهانی این خبر فضای دیپلماسی درباره ایران را با یک شوک مواجه کنند، اما برای کسانی که الگوی رفتار غرب و خصوصا امریکا درباره ایران را در ماه های گذشته به دقت زیر نظر داشته اند واضح بوده است که این اتفاق اگر نگوییم طبیعی، لااقل مطابق برنامه بوده است. مجموعه ای از اطلاعات وجود دارد که نشان می دهد بوش در حال اجرای برنامه ای خاص در روابط خارجی و سیاست های امنیتی دولت خود است تا در ماه ژانویه ۲۰۰۹ کاخ سفید را در موقعیتی آبرومندانه ترک کند. زمان آغاز اجرای این برنامه ها به حدود دوسال قبل باز می گردد یعنی زمانی که بوش استراتژی جدید خود در عراق را اعلام کرد اما بعدها به سرعت آشکار شد مورد عراق فقط تکه ای از یک نقشه استراتژیک بسیار بزرگتر بوده و مجموعه ای از بازنگری ها در حوزه هایی بسیار وسیع در راه است. درباره علت گرایش دولت بوش به سمت این بازنگری استراتژیک ـ که تعداد زیادی از رسانه های غربی طی روزهای اخیر و پس از اعلام خبر اعزام برنز به ژنو گزارش هایی درباره آن منتشر کرده اند ـ بحث های بسیار مهم و مفصلی وجود دارد ولی در خلاصه ترین بیان ممکن باید به این نکته توجه کرد که استراتژیست های دولت بوش از حدود دو سال قبل، آرام آرام در حال پی بردن به این واقعیت بوده اند که زمان برای آنها به سرعت در حال از دست رفتن است و اگر نتوانند پرونده هایی را که از سال ۲۰۰۱ به این سو گشوده اند به نحو آبرومندانه ای جمع و جور کنند، نه فقط انتخابات سال ۲۰۰٨ را بی برو برگرد باخته اند بلکه جمهوری خواهان احتمالا تا سال های بسیار طولانی باید هزینه پروژه های شکست خورده بوش را بپردازند و به بازگشت به قدرت ـ که برای احزاب امریکایی مساوی است با همه چیز ـ امیدی نمی توانند داشت.
قلب این پروژه بازنگری استراتژیک فعالیتی است که می توان آن را کارنامه سازی در سیاست خارجی و پوشاندن شکست های سیاسی با استفاده از عملیات رسانه ای خواند. قبل از آن که به مورد ایران برسیم خوب است توجه کنیم که این پروژه بازنگری چگونه پرونده هایی مانند عراق ، کره شمالی و صلح اعراب و رژیم صهیونیستی را در مسیرهایی جدید قرار داده است. در مورد عراق امریکایی ها در پی آنند که با متقاعد کردن دولت شیعه به امضای توافقنامه جامع سیاسی ـ امنیتی علاوه بر فراهم آوردن زمینه برای حضور طولانی مدت خود در این کشور، مورد عراق را از یک شکست مسلم در کارنامه خود به پیروزی ماندگار میراثی ارزشمند برای آیندگان بدل کنند. درباره کره شمالی موضوع اگرچه در مراحل ابتدایی خود قرار دارد اما کمی ساده تر است. امریکا بالاخره با اعطای امتیازاتی بی ارزش به کره که همواره مورد درخواست آن بوده، موافقت کرده و کره ای ها لااقل در مقام حرف پذیرفته اند در ازای آن برنامه هسته ای تسلیحاتی خود را از بین ببرند. حتی در مورد پرونده به اصطلاح صلح خاورمیانه هم روی میز قرار گرفتن دستورکارهای جدید واضح است. دولت بوش که تاپیش از این هیچ اعتنایی به زمینه سازی برای یافتن یک راه حل مذاکراتی نداشت، حالا به اصرار بخشی از دستگاه سیاست خارجی خود و مشخصا از زمان برگزاری کنفرانس آناپولیس به بعد، سعی می کند خود را طرفدار و پشتیبان نوعی مصالحه میان جناح سازشکار فلسطینی و دولت رو به زوال و عمیقا ناپایدار صهیونیستی نشان دهد.
حضور ویلیام برنز معاون کاندولیزا رایس در مذاکرات هسته ای با ایران و چند اتفاق دیگر از جمله بالا گرفتن بحث ها در امریکا درباره تقاضای دولت بوش برای اعزام دیپلمات به دفتر حافظ منافع خود در تهران را باید با ملاحظه چنین فضا و زمینه ای تحلیل کرد. امریکایی ها اگر از مواجهه چند ده ساله خود با ایران بویژه در مورد پرونده هسته ای یک درس گرفته باشند، آن درس این است که سرسختی بیش از حد فقط ممکن است به آبروریزی بینجامد. مورد کره همین را به امریکا نشان داد، اما نمونه ایران بسیار گویاتر است. از یک سال پیش تقریبا قطعی شده بود که متحدان امریکا درگروه ۶ تا ابد حاضر نخواهند بود هزینه کله شقی های بوش را بپردازند. تحریم ها بی اثر بودن خود بر اراده ایران را به خوبی نشان داده بودند و به تدریج این نکته هم در حال رخ نمودن بود که هیچ پروژه ای در ایران به این دلیل که امریکا خوشش نمی آید متوقف نشده و نخواهد شد و تحریم کنندگان ایران به تعبیر روز گذشته چاک هاگل در کنگره امریکا فقط خود را تحریم می کنند . علاوه بر این نیاز روزافزون به تعامل با ایران به دلیل گرفتاری های منطقه ای به رشد این دیدگاه در بین سیاستمداران واقع گرای اروپایی و حتی امریکایی کمک کرد که نباید وقت خود را با طلب روزی ننهاده تعلیق تلف کرد و گفت وگو با ایران مهم تر از آن است که با امثال این دلایل متوقف بماند.
در این میان امریکایی ها همواره تلاش می کردند نوعی فاصله ایمن را میان خود و این فرایند که روز به روز به سمت نرمش بیشتر با ایران پیش می رفت حفظ کنند. بازی کردن نقش پلیس بد یا به تعبیر برخی رسانه های امریکایی چماقدار در مذاکرات، از جانب امریکا دقیقا به این دلیل آغاز شد که اولا امریکایی ها تصور می کردند برای موثر شدن دیپلماسی و نافذ شدن کلامشان در مذاکرات، در کنار ارائه مشوق و تاکید بر دیپلماسی، به ابزارهای تهدید هم نیاز دارند و ثانیا آنقدر زمان دراختیار دارند که با جامعه بین المللی سر فرصت چانه بزنند و فشارها بر ایران را تدریجا تا جایی اضافه کنند که تاثیر آن بر فضای داخل ایران نهایتا نتیجه مطلوب آنها یعنی تضعیف اجماع داخلی و سست شدن اراده ایران را در پی داشته باشد.
اکنون ظاهرا همه این توهمات به هم ریخته است. امریکایی ها دریافته اند در تعامل میان ایران و جامعه جهانی فرایندی آغاز شده که به صرف اوقات تلخی آنها متوقف نخواهد شد. در واقع ایران نشان داده است برای جامعه جهانی مهم تر از آن است که بخواهند صرفا به خاطر تبعیت از خرده فرمایشات امریکا خود را از امکانات و توانایی های آن محروم کنند. امریکایی ها پس از مدت ها کج خلقی دیپلماتیک حالا ظاهرا دریافته اند که جامعه بین المللی تصمیم خود را برای نزدیکی به ایران گرفته و نا همراهی امریکا این بار فقط به منزوی شدن آن خواهد انجامید و حتی ممکن است معادله چند ساله همه منافع مال ما، همه ضررها مال آنها را به سرعت معکوس کند. این شیوه نگاه به موضوع، احتمالا کوتاه ترین مسیر و برای دست یافتن به تحلیلی اصولی از عقب نشینی اخیر امریکا است. امریکا با اعزام برنز به ژنو در واقع می خواهد بگوید بخشی از فرایند تازه آغاز شده با ایران است و در همراهی با بقیه جامعه بین المللی برای پیمودن این راه جدی است. اگر چه امریکایی ها سعی می کنند بگویند تا آنجا که به اصول مربوط می شود چیزی تغییر نکرده و آنها همچنان خواستار توقف برنامه غنی سازی اورانیوم در ایران هستند اما نباید فراموش کنیم که تا همین یک هفته پیش مقام های کاخ سفید از عدم مذاکره با ایران تا زمان اعمال تعلیق قابل راستی آزمایی به عنوان یک اصل یاد می کردند ولی در زمان کوتاهی آن را تعدیل کردند و نام چرخش خود را هم انعطاف تاکتیکی گذاشتند. حالا هم هیچ بعید نیست مجموعه عواملی که امریکا را تا اینجا به عقب نشینی واداشته از این به بعد هم کارگر بیفتد و اصول استراتژیک را به انعطاف های تاکتیکی بدل کند.
حضور برنز در ژنو مستقیما ناشی از نیاز دستگاه سیاست خارجی بوشرو همچنین حاکی از وجود اختلافات مهم در میان اعضای گروه ۶ است.
بنابر این بایدمواظب بود که دوباره ماجرای جا زدن نیاز به مثابه امتیاز که زمانی آمریکایی ها در مورد گفت وگوهای خود با ایران درباره عراق درصدد انجام آن بودند تکرار نشود. امریکا دیگر در موقعیتی نیست که بتواند حضور خود پای میز مذاکره را به کسی بفروشد.
هدفهای آمریکا از شرکت در مذاکرات
صادق خرازی معاون پیشین وزارت امور خارجه و سفیر ایران در فرانسه در دولت خاتمی در سرمقاله روزنامه کارگزاران با عنوان: چالش و فرصت مذاکرات ژنو نوشته است: از تابستان گرم ۲۰۰٣ تا تابستان گرم و پیچیده ۲۰۰٨ ماجرای مذاکرات مختلف ایران با آژانس، اتحادیه اروپا و کشورهای عضو شورای امنیت تا کشورهای جنبش عدم تعهد، خود حکایت بلند تاریخ دیپلماسی ایران است. آن روزها آمریکایی ها سرمست از پیروزی در عراق رجزخوانی و تهدید می کردند و خط و نشان می کشیدند و امروز دولت در حال تغییر محافظه کار با تجاربی تلخ برای جامعه بشری و ملت آمریکا غزل سرد خداحافظی را توام با ناکامی ها سر داده است.
چیستی و چرایی ماجرای هسته ای ایران واقعیت درس آموزی است که می تواند به خودی خود برای نسل امروز و آینده ایران، ظرفیت مطالعه ای گسترده را داشته باشد. اما همکاری گسترده ایران با آژانس انرژی هسته ای ماجرای مذاکرات فرسایشی با سه کشور اروپایی و اشتباهات استراتژیک اروپا در به هدر دادن فرصت های استثنایی، گزارشات متناقض آژانس انرژی اتمی، گزارش NIE و در نهایت چند قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل متحد، تحریم های تحریک کننده اروپا و برخی از دول صنعتی، ماجرای مبهم مدالیته از پی حوادثی است که طی این سال ها با آن روبه رو بوده ایم. از پس همه این اتفاقات امروز دو بسته میان ایران و گروه ۱+۵ رد و بدل شده است. خیلی گذرا از کنار این دو بسته می گذریم و منتظریم تا ساعاتی دیگر نتیجه گفت وگوهای دو طرف اعلام شود. مقام رهبری استراتژی و خط مذاکره کنندگان را مشخص کردند و تردیدی نیست که با استقامت و پایداری توام با متانت و روح همکاری حقوق ملت ایران تامین خواهد شد. اما باید مراقب چند نکته بود به ویژه که دولت آمریکا پس از چند ماه رایزنی های پنهان و آشکار در این دور مذاکرات شرکت خواهد کرد. نخست ابهام جدی در همکاری ایران با آژانس وجود دارد. ماجرای توافق سال گذشته ایران و آژانس موسوم به مدالیته دارای سوالات جدی است. چرا در قبال همکاری گسترده ایران با آژانس بخش civil پرونده هسته ای ایران فیصله پیدا کرده و چرا مطالعات ادعایی دامنه خود را وسیع تر نموده، بخش های دفاعی و امنیتی را هدف قرار گرفته است؟ و چرا گزارش های اخیر آژانس خیلی کلی و در عین حال در برگیرنده سوالاتی فراتر از مسولیت آژانس است و چرا پیشنهاد ۱+۵ در حد اعلام رئوس و برنامه های کلی است و فاقد تعهدات و تضمین های جزئی است؟ و اینک فضای جدید مذاکره با ۱+۵، تغییر موضع آمریکا کاملا روشن و مشهود است. گرچه آمریکایی ها مدعی هستند که موضع شان تغییر نکرده است در مذاکره به عنوان ناظر حضور دارند ولی می توان حدس زد که تصمیم به شرکت در مذاکرات ژنو پس از موافقت بوش و کنار زدن نظر نومحافظه کاران به دست آمد. به نظر می رسد آمریکایی ها ۴ هدف را از شرکت در مذاکرات دنبال می کنند:
الف ـ نشان دادن همراهی با ۱+۵ و اجماع هم پیمانان خود
ب ـ خود را طرفدار موفقیت دیپلماسی نشان دهند
ج ـ اتمام حجت به اینکه اگر مذاکرات به نتیجه نرسد چاره ای جز تحریم های بیشتر نیست
د ـ گرفتن اهرم از اوباما مبنی بر عدم مذاکره با ایران و کمک به مک کین
حضور آمریکا در مذاکرات ژنو هم چالش است و هم فرصت، فرصت است زیرا اگر طرف مقابل حسن نیت داشته باشد امکان رسیدن به توافق بیشتر می شود و چالش است زیرا با سرسختی طرف مقابل و به شکست کشاندن مذاکرات زمینه برای اقدام های بعدی شورای امنیت فراهم می شود. اگرچه ۱+۵ به دنبال پیش شرط به مراحل بعدی مذاکرات جامع هستند و از ایران تعلیق یا توقف موقت توسعه را طلب می کنند، ولی طرف ایرانی می بایست در پی گرفتن تعهدات جزئی توام با تضمین لازم و عینی باشد.
عقبه ای که مخالفتی با مذاکره ندارد
دکتر صادق زیباکلام فعال سیاسی درباره مذاکره با آمریکا در روزنامه اعتماد ملی با عنوان: احمدی نژاد و شکستن تابوی مذاکره با آمریکا نوشته است: مذاکرات ژنو میان سعید جلیلی و خاویر سولانا به نمایندگی از اتحادیه اروپا و ۱+۵ بدون تردید نقطه عطفی در تاریخ دیپلماسی ایران بعد از انقلاب به شمار خواهد آمد. آخر وقت روز سه شنبه بود که کاخ سفید رسما اعلام کرد که ویلیام برنز معاون وزیر خارجه آمریکا نیز به ژنو رفته و در مذاکرات حضور خواهد یافت. سراسر روز چهارشنبه خبر فوق درصدر اخبار خبرگزاری های بین المللی قرار داشت چراکه پس از قریب به سه دهه برای نخستین بار است که دو مقام ارشد ایران و آمریکا رسما، علنی و با اعلام قبلی سر یک میز مذاکره حضور به هم می رسانند.
ویلیام برنز که سر میز مذاکره با جلیلی حاضر شده است را می توان از نظر سلسله مراتب هرم سیاسی قدرت در کاخ سفید در رده یا جایگاه سوم پس از رئیس جمهوری و وزیر امور خارجه قرار دارد. اگرچه سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد که حضور برنز در قالب ناظر خواهد بود و او شرکت مستقیمی در مذاکرات نخواهد داشت، اما این را بیشتر توجیه حضور وی باید دانست چراکه قبلا خانم رایس وزیر امور خارجه آمریکا رسما اعلام کرده بود که پیش شرط هرگونه مذاکره ای با ایران، توقف غنی سازی است.
اینها همه البته جزئیات است. آنچه مهم است نفس حضور ایران اسلامی و آمریکا در پشت میز مذاکره است. یعنی پدیده ای که ظرف سه دهه گذشته دست کم علنی صورت نگرفته. این ملاقات در شرایطی صورت می گیرد که تا قبل از این حتی فکر نشستن با آمریکایی ها پشت میز مذاکره یک تابو بود. گفتن این سخن به هیچ روی به معنای آن نیست که دیوار بلند بی اعتمادی میان ایران و آمریکا فرو ریخته یا حتی در شرف فروریختن است و مذاکرات روز شنبه در ژنو فرشته نجات سه دهه بن بست دیپلماتیک میان شیطان بزرگ و محور شرارت است. دیوار بی اعتمادی به هیچ روی فرو نریخته اما اهمیت نشست امروز را باید در چارچوب شکستن تابوی گفت وگو با آمریکا نگریست. فراموش مان نشود که قریب به سه دهه پیش وقتی مرحوم مهندس بازرگان نخست وزیر به همراه دکتر ابراهیم یزدی ملاقاتی غیررسمی در لابی محل برگزاری یک اجلاس بین المللی در الجزیره با برژینسکی مشاور امنیت ملی داشتند چه توفانی در داخل کشور به پا شد که چرا با برژینسکی صحبت کرده اند به نحوی که مهندس بازرگان صراحتا اعلام داشت من که هویدا نیستم تا برای انجام کوچک ترین امری موظف به کسب اجازه باشم. چند سال بعد از آن شاهد جریان مک فارلین بودیم و با اینکه آقای هاشمی رفسنجانی امام(ره) را در جریان کامل ماوقع قرار داده بودند اما باز هم آن توفان به پا خاست و تحولی که می توانست سرنوشت جنگ با عراق را به نفع ما رقم بزند در نیمه راه متوقف شد. چند سال بعد نوبت دکتر عطاءالله مهاجرانی بود که به عنوان مشاور هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور، مجبور شد آنچه را که در خصوص مذاکره با آمریکا گفته بود پس بگیرد. بعد نوبت به خاتمی رسید که پس از پیروزی در دوم خرداد سال ۶۷، شاخه زیتونی در دست جلوی دوربین CNNبا کریستین امانپور ظاهر شد. واکنش محافظه کاران آنچنان سهمگین بود که او مجبور شد شاخه زیتونش را به زیر پا بیفکند و چند شب بعدش در مراسم احیا در مرقد مرحوم امام، با همه وجود به آمریکا بتازد و عملا آنچه را که گفته بود پس بگیرد.
اما این بار با دفعات گذشته فرق می کند. این تفاوت به معنای آن نیست که در کشور یا درون نظام نسبت به آمریکا تغییر و تحولی اساسی رخ داده بلکه دلیل تفاوت بازمی گردد به شخص آقای احمدی نژاد. او بارها اعلام کرده که حاضر است با آمریکایی ها، یا حکومت آمریکا، یا دولتمردان آن و حتی رئیس جمهور آن کشور گفت وگو و مناظره داشته باشد. جالب است که هیچ صدا و ندایی هم در مخالفت با وی بلند نشده. او به راحتی و خیلی خونسرد و عادی می گوید که چگونه با یکی از فرماندهان ارشد نظامی آمریکا عکس یادگاری گرفته و به آنان برادرانه توصیه کرده که با مردم عراق درست رفتار کنند. اگر یک هزارم آنچه از سوی ایشان در ارتباط با آمریکا گفته می شود از جانب کس دیگری گفته می شد، مثلاً هاشمی رفسنجانی، خاتمی، کروبی یا هر فرد دیگری، خدا عالم است که چه توفانی به پا می شد. اتفاقا اگر قرار شود که روزی روابط میان ایران و آمریکا از دشمنی به سمت تنش زدایی و نهایتا برقراری رابطه دیپلماتیک برود، این مهم فقط می تواند به دست کسی مثل احمدی نژاد صورت گیرد. همچنان که پذیرش قطعنامه ۵۹٨ و پایان جنگ با عراق فقط می توانست توسط شخص امام صورت گیرد. ایشان چند ویژگی دارند که این ویژگی ها باعث می شوند تا کاری را که خیلی های دیگر نتوانستند به مقصود برسانند او بتواند. نخستین و مهم ترین این ویژگی ها عبارتند از شهامت، جسارت و شجاعت فردی شخص رئیس جمهور. او ظرف سه سال گذشته نشان داده اگر به مساله ای اعتقاد دارد که باید صورت گیرد، قرص، محکم و قاطع پای آن می ایستد و خیلی برایش مهمِ نیست که دیگران چه فکر می کنند؛ با او همراه هستند یا نه. ابایی در بیان آنچه معتقد است درست است ندارد. این سخن به هیچ روی به معنای آن نیست که آنچه ایشان کرده اند لزوما درست بوده، خیر. بلکه به معنای آن است که کاری را که اعتقاد دارد درست است، پایش می ایستد و خیلی برایش مهم نیست که واکنش دیگران چیست. ویژگی مهم دیگر احمدی نژاد عبارت است از حمایت عقبه نیرومند سیاسی که وی از آن برخوردار است؛ حمایتی که هاشمی رفسنجانی و خاتمی از آن برخوردار نبودند. آن عقبه سیاسی ظرف سه سال گذشته پشت احمدی نژاد ایستاده و به نظر نمی رسد که پیرامون مذاکره با آمریکا هم مخالفتی با وی داشته باشد. شاید آمریکایی ها هم متوجه شده باشند که اگر قرار باشد روزی یخ دشمنی میان تهران ـ واشنگتن شکسته شود، احتمال تحقق این مهم به دست رئیس جمهوری به نام احمدی نژاد خیلی بیشتر از سایر رهبران و مسئولان ایران خواهد بود.
تغییر استراتژیک سیاستهای آمریکا
روزنامه ایران با عنوان: مذاکرات ژنو و ابتکارات پیش رو نوشته است: مقام معظم رهبری در دیدار با قشرهای مختلف مردم در سالروز ولادت حضرت علی(ع) با اشاره به شگرد همیشگی ابرقدرت ها در تهدید و ارعاب ملت ها برای خارج کردن آنها از میدان تأکید کردند: این شگرد در مورد دولت هایی که متکی بر آرای مردم نیستند، نتیجه بخش است، اما با تهدید و ارعاب نمی توان نظام و دولتی را که متکی به آرا، عواطف و ایمان مردم است، از صحنه خارج کرد و عقب راند.
معظم له با اشاره به موافقت جمهوری اسلامی ایران برای مذاکره با اروپا یادآور شدند : مذاکره در صورتی پیشرفت خواهد داشت که فضای تهدید بر آن حاکم نباشد، اروپایی ها باید توجه داشته باشند که طرف مذاکره آنان، ملت ایران است و ملت ایران نیز ملتی غیور است که از تهدید خوشش نمی آید و زیربار هیچ تهدیدی نخواهد رفت.
بنابراین در آستانه آغاز مذاکرات هفت کشور و ابراز تمایل آمریکایی ها به اعزام سومین فرد تصمیم گیر در سیاست خارجی این کشور (ویلیام برنز) برای شرکت در این مذاکرات، باید چند نکته اساسی مورد توجه قرار گیرد:
۱ـ نظام جمهوری اسلامی از مواضع خود عدول نکرده و پیشگامی غرب و آمریکا برای مذاکرات معطوف به ارتقای جایگاه ایران در تعاملات منطقه ای و جهانی و پذیرش آن به عنوان یک قدرت فرامنطقه ای است.
۲ـ اعلام آمادگی آمریکا برای شرکت در مذاکرات و اعزام یکی از افراد موٌثر سیاست خارجی این کشور به ژنو بیانگر نیاز جدی آمریکا به دستاوردهای آن برای مسائل داخلی این کشور و بویژه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست
٣ـ اگرچه آمریکایی ها در تبلیغات رسانه ای خود اعلام کردند که اعزام برنز به این دلیل است که امریکا نگران انعطاف سولانا، اروپا، روسیه و چین در برابر ایران است و یا این که خانم دانا پرینو ، سخنگوی کاخ سفید، تغییر کامل سیاست آمریکا در قبال ایران را تکذیب و اعلام کرده که شرکت برنز در گفت وگوی مستقیم با ایران یک تغییر تاکتیکی است، اما از این نکته نباید غافل شد که تغییر موضع این گونه نمی تواند صرفاً عملی تاکتیکی باشد چرا که در این تاکتیک آمریکا ناچار شده است که خطوط قرمزی را که خود در رابطه با ایران مطرح کرده بود، اکنون زیرپا گذاشته و به نوعی زمینه تغییر استراتژیک در سیاست های خود در رابطه با ایران را فراهم کند.
۴ـ برخلاف گذشته و فرصت هایی که برای این گونه مذاکرات مطرح می شد، ایران از موضع یک قدرت طرف مذاکره و نه یک متهم در مذاکرات حضور یافته است و این پاسخ به شبهه کسانی است که می پرسند: چرا ایران در گذشته پیشنهاد برای مذاکرات را نمی پذیرفت.
۵ـ دستاورد حاصل تا همین مرحله را باید موفقیت قابل توجه در سیاست خارجی دولت نهم قلمداد کرد، زیرا تأکید مقام معظم رهبری در سخنان اخیر خود در روز ولادت حضرت علی(ع) بر درایت مسئولان در پیشبرد فعالیت های هسته ای کشور در شورای عالی امنیت ملی با ریاست رئیس جمهور محترم و تأکید براین که آن چیزی که از سوی رئیس جمهور مطرح می شود، مورد اجماع تمام مسئولان است، از یک سو و شهامت و شجاعت رئیس جمهور در بیان مواضع از سوی دیگر و این که نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر خطوط قرمز اعلام شده خود روند تحولات را پی می گیرد، ابعاد روشن دیپلماسی نظام جمهوری اسلامی ایران است.
شرایط جدید زمینه ساز تفاهم
علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس مذاکرات ژنو را نشانه عقب نشینی آمریکا دانسته و در روزنامه همشهری نوشته است: حضور نماینده آمریکا در مذاکرات دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و مسئول هماهنگی سیاست خارجی اتحادیه اروپا به معنای پذیرفتن حق ملت ایران برای دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای و غنی سازی اورانیوم تلقی می شود.
از سوی دیگر ابراز تمایل آمریکا به شرکت در مذاکرات هسته ای ژنو را می توان تحولی مهم در نگرش و رویکرد آمریکا در باره برنامه هسته ای صلح آمیز کشورمان توصیف کرد و از همین منظر، رویکرد جدید آمریکا به لحاظ سیاسی حائز اهمیت خواهد بود.
پس از نامه کشورهای گروه ۱+۵، این دومین گام آمریکا در ارتباط با ایران است که به طور آشکار نشان دهنده عقب نشینی واشنگتن از موضع قبلی خود مبنی بر تعیین پیش شرط برای مذاکره در باره فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران است.
آمریکا سردمدار صادرکنندگان قطعنامه های غیرقانونی در شورای امنیت است که به نظر می رسد با تصمیم اخیر برای شرکت در مذاکرات هسته ای ژنو، شاهد تغییر در نگرش و رویکرد غیرمنطقی سابق این کشور در این باره باشیم.
یادآوری این نکته هم ضروری است که دانشمندان ایرانی به دانش کامل فناوری هسته ای دست یافته اند و بومی شدن آن در ایران قطعی شده است.
از این رو غرب باید بپذیرد که جمهوری اسلامی ایران اکنون در موقعیتی قرار دارد که پیروز عرصه هسته ای است و گروه ۱+۵ در مذاکرات ژنو در مقابل کشوری قرار دارد که از توانمندی هسته ای به ویژه غنی سازی اورانیوم برخوردار است.
شرایط جدید زمینه را برای تعامل و تفاهمی منطقی مبتنی بر حفظ منافع ۲طرف براساس نظریه بازی برد ـ برد فراهم کرده است، پس بهتر است طرفین از این فرصت به خوبی استفاده کنند.
گشایش دفتر در تهران
روزنامه کارگزاران به نقل از یک روزنامه انگلیسی خبر از گشایش دفتر آمریکا در تهران تا یک ماه آینده داده ونوشته است: یک روزنامه انگلیسی گزارش داده که آمریکا ظرف یک ماه آینده قصد خود برای ایجاد دفتر دیپلماتیک در تهران را برای اولین بار طی ٣۰ سال گذشته اعلام خواهد کرد. روزنامه گاردین در صفحه نخست شماره روز پنج شنبه خود گزارش داد که واشنگتن اقدام به گشایش دفتر حفاظت منافع در تهران خواهد کرد که نیمی از مسیر حرکت به سوی گشایش سفارتخانه است. براساس این گزارش خبر تغییر سیاست جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا که در طول ریاست جمهوری خود رویکردی جنگ طلبانه را در قبال ایران اتخاذ کرده بود، در لحظه حساس در روابط ایران و آمریکا انجام گرفته است. به گزارش گاردین، جیمز روبین، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در دولت بیل کلینتون، هفته گذشته در مقاله ای در ستون آزاد نیویورک تایمز نوشته بود یک مقام بلندپایه (آمریکایی) به من گفته است که کاندولیزارایس، وزیر خارجه، سعی دارد برای ایجاد دفتر حافظ منافع آمریکا در پایتخت ایران از جورج بوش مهر تایید بگیرد. گاردین گفت که این تحول چرخشی چشمگیر در سیاست پرزیدنت بوش است که تاکنون یک سیاست تند خصمانه را در سراسر دوران ریاست جمهوری خود علیه ایران دنبال می کرد. گاردین در گزارش خود افزوده است: بوش در هفت سال اخیر موضع سرسختانه ای را در قبال ایران اتخاذ کرده است اما به نظر می رسد وی قصد دارد در روزهای پایان دوران ریاست جمهوری اش یک میراث مثبت از خود به جا بگذارد. براساس گزارش گاردین بازگشت دیپلماتهای آمریکایی به ایران به اجازه تهران بستگی دارد، اما محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران هفته گذشته گفته است که با گشایش دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران مخالف نیست و ایران هرگونه درخواستی را که با هدف بهبود روابط بین دو کشور انجام گیرد با دید مثبت بررسی خواهد کرد. در حال حاضر سفارت سوئیس در تهران حافظ منافع آمریکا در ایران است. این دفتر همانند دفتر حافظ منابع آمریکا در هاوانا خواهد بود. آمریکا درسال ۱۹۶۱ روابط خود را با کوبا قطع کرد، اما دیپلماتهای آمریکایی درسال ۱۹۷۷ به این کشور بازگشتند. از نظر پروتکل این دفتر بخشی از سفارت سوئیس خواهد بود اما از سفارت سوئیس مستقل است و کارکنان آمریکایی خواهد داشت. آمریکا روابط دیپلماتیک خود با جمهوری اسلامی را در آوریل سال ۱۹٨۰ قطع کرد.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|