روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱ مرداد ۱٣٨۷ -
۲۲ ژوئيه ۲۰۰٨
دیدگاههای تازه در مورد مذاکرات ایران و آمریکا
مفهوم پیشنهاد مسئول تیم مذاکره کننده ایران در ژنو، حذف آمریکا از دور مذاکرات است
اظهارنظرهایی در روزهای اخیر در مورد تاسیس کنسولگری آمریکا در تهران، تأمین امنیت دیپلماتهای آمریکا و مردم آمریکا را برترین ملت دنیا دانستن، به زیان اقتدار جمهوری اسلامی است
خاتمی، انتخاب منحصر به فرد و هوشمندانه اصلاح طلبان
اتوبوس دوم خرداد تا چه زمانی می خواهد در ایستگاه خاتمی توقف کند؟
واردات گندم و رویای خودکفایی
مذاکرات ژنو با حضور نماینده آمریکا و نتایج آن همچنان مورد بحث مطبوعات ایران است.
حسین شریعتمداری مدیر روزنامه کیهان در سرمقاله دیروز این نشریه: این مذاکره، آن مذاکره نیست نوشته است: آیا جمهوری اسلامی ایران در دیدگاه رسمی و نظر قبلی خود نسبت به مذاکره مستقیم با آمریکا تجدیدنظر کرده است؟ و آیا نشست روز شنبه دکتر جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان با سولانا و نمایندگان گروه ۱+۵ که در آن برای اولین بار ویلیام برنز معاون وزیر خارجه آمریکا به عنوان نماینده این کشور در مذاکرات حضور یافته بود به مفهوم عقب نشینی ایران از دیدگاه قبلی و پذیرش مذاکره مستقیم با آمریکاست؟
این روزها همزمان با قدرت نمایی ایران در عرصه بین المللی و مخصوصاً حضور مقتدرانه کشورمان در مذاکرات هسته ای ژنو و در حالی که دشمنان تابلودار بیرونی از این حضور با عنوان سیلی غیرمستقیم، اما پر سر و صدای ایران به آمریکا ـ آسوشیتدپرس ـ یاد می کنند، یک جریان دوسویه داخلی و خارجی که همسویی آنها با یکدیگر، الزاماً به مفهوم هماهنگی قبلی نیست ـ و البته در پاره ای از موارد، هست ـ تلاش می کند عقب نشینی گام به گام آمریکا طی چند هفته اخیر را با توهم پراکنی درباره عقب نشینی ایران اسلامی از دیدگاه قبلی خود ـ نفی مذاکره مستقیم با آمریکا ـ کمرنگ جلوه دهد.
تلاش دشمنان بیرونی برای کمرنگ جلوه دادن عقب نشینی آمریکا، نه فقط دور از انتظار نیست، بلکه طبیعی نیز به نظر می رسد ولی این توهم پراکنی از سوی برخی محافل داخلی غیرقابل توجیه است و در خوشبینانه ترین حالت باید آن را به کم اطلاعی و بی خبری آنان نسبت داد، اگرچه احتمالات ناخوشایند دیگری نیز در این همزبانی قابل تصور است. و اما، این نوشته را با اشاره به اظهارات آقای دکتر صادق زیباکلام پی می گیریم چرا که ایشان به صراحت در بیان شهرت دارند و سایر اظهارنظرکنندگان ـ صرف نظر از انگیزه آنان ـ در بیان منظور خود، استدلالی بیشتر از آنچه آقای زیباکلام به آن پرداخته است، ندارند.
ایشان طی یادداشتی در روزنامه اعتماد ملی ـ ٨۷,۴/۲۹ ـ با اشاره به مذاکرات ژنو و حضور ویلیام برنز در این مذاکرات می نویسد: اینها همه البته جزئیات است. آنچه مهم است نفس حضور ایران اسلامی و آمریکا در پشت میز مذاکره است. یعنی پدیده ای که ظرف سه دهه گذشته دست کم علنی صورت نگرفته. این ملاقات در شرایطی صورت می گیرد که تا قبل از این حتی فکر نشستن با آمریکایی ها پشت میز مذاکره یک تابو بود.
…اهمیت نشست امروز (شنبه) را باید در چارچوب شکستن تابوی گفت وگو با آمریکا نگریست. فراموش مان نشود که قریب به سه دهه پیش وقتی مرحوم مهندس بازرگان نخست وزیر به همراه دکتر ابراهیم یزدی ملاقاتی غیررسمی در لابی محل برگزاری یک اجلاس بین المللی در الجزیره با برژینسکی مشاور امنیت ملی داشتند چه توفانی در داخل کشور به پا شد که چرا با برژینسکی صحبت کرده اند به نحوی که مهندس بازرگان صراحتاً اعلام داشت من که هویدا نیستم تا برای انجام کوچک ترین امری موظف به کسب اجازه باشم. چند سال بعد از آن شاهد جریان مک فارلین بودیم و با اینکه آقای هاشمی رفسنجانی امام(ره) را در جریان کامل ماوقع قرار داده بودند اما باز هم آن توفان به پا خاست و تحولی که می توانست سرنوشت جنگ با عراق را به نفع ما رقم بزند در نیمه راه متوقف شد. چند سال بعد نوبت دکتر عطاءالله مهاجرانی بود که به عنوان مشاور هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور، مجبور شد آنچه را که درخصوص مذاکره با آمریکا گفته بود پس بگیرد. بعد نوبت به خاتمی رسید که پس از پیروزی در دوم خرداد سال ۷۶، شاخه زیتونی در دست جلوی دوربین CNN با کریستین امانپور ظاهر شد. واکنش محافظه کاران آنچنان سهمگین بود که او مجبور شد شاخه زیتونش را به زیرپا بیفکند و چند شب بعدش در مراسم احیا در مرقد مرحوم امام، با همه وجود به آمریکا بتازد و عملاً آنچه را که گفته بود پس بگیرد.
درباره این دیدگاه باید گفت؛
۱ ـ آنچه جمهوری اسلامی ایران با صراحت نفی کرده و کماکان بر تصمیم خود اصرار دارد، مذاکره مستقیم با آمریکا برای حل و فصل تخاصم ٣۰ ساله و مشکلات فیمابین است و آنچه روزشنبه در ژنو اتفاق افتاده مذاکره هفت جانبه درباره فعالیت هسته ای ایران است و حضور آمریکا در این مذاکرات به عنوان یکی از ۵ کشور عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل و دارنده حق وتو در این سازمان، صورت می پذیرد دقیقاً مانند حضور مشترک نمایندگان ایران و آمریکا در سایر مجامع بین المللی و همراه با نمایندگان سایر کشورها، که در فرهنگ شناخته شده سیاسی و عرف تعریف شده دیپلماتیک به مفهوم مذاکره دو کشور برای حل مشکلات فیمابین نیست که به قول آقایان تابو شکنی باشد!
۲ ـ یکی از مشخصات تعریف شده مذاکره مستقیم برای حل مسائل فیمابین، حضور و توافق خود خواسته دو کشور طرف مذاکره است و حال آن که اولا؛ حضور آمریکا در مذاکرات ژنو در بستر و چارچوب قوانین بین المللی ـ صرفنظر از درستی یا نادرستی آن ـ صورت می پذیرد و از آنجا که پرونده هسته ای ایران ـ البته به ناحق و برخلاف مفاد منشور سازمان ملل ـ به شورای امنیت ارجاع شده، آمریکا به عنوان یکی از ۵کشور عضودائمی و دارای حق وتو در ترکیب کشورهای مذاکره کننده ۱+۵ حضور دارد و این حضور خواسته ایران نیست که تعبیر و تعریف مذاکره مستقیم ایران و آمریکا درباره آن صادق باشد.
ثانیاً؛ حضور ایران اسلامی در این مذاکرات نیز با میل و رغبت و خواسته خود صورت نپذیرفته، بلکه این حضور در امتداد قوانین ـ هرچند تحمیلی ـ بین المللی انجام می گیرد. بنابراین در این مذاکرات عنصر رضایت طرفین ـCONSENTـ حداقل از جانب جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد و از این روی عنوان مذاکره مستقیم ایران و آمریکا درباره مذاکرات ژنو نمی تواند مصداق داشته باشد.
ثالثاً؛ گفتنی است که آقای دکتر جلیلی مسئول تیم مذاکره کننده ایران در اجلاس ژنو، با اعلام ناخرسندی از حضور آمریکا در این مذاکرات فرمول ۱ ـ ۷ را پیشنهاد کرده بود که مفهوم آن حذف آمریکا از دور مذاکرات و ادامه مذاکرات با حضور ۵ کشور، انگلیس، فرانسه، چین، روسیه و آلمان از یکسو و جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر بود.
اکنون باید از برخی مدعیان اصلاحات ـ و نه الزاماً آقای زیباکلام ـ پرسید در کدام فرهنگ سیاسی و عرف شناخته شده دیپلماتیک، یکی از طرفین مذاکره مستقیم خواستار حذف حریف از دور مذاکرات می شود؟!
٣ ـ در مذاکره دو کشور برای حل مسائل فیمابین، علاوه بر توافق طرفین برای انجام مذاکره، هر دو طرف روی موضوع مذاکره نیز به توافق می رسند و یا حداقل یک یا چند نقطه مشترک را به عنوان کف مذاکرات ـ COMMON BED ـ انتخاب کرده و سپس مذاکرات را آغاز می کنند و حال آن که اولاً؛ موضوع مذاکره در مذاکرات ژنو، یعنی رسیدگی به پرونده هسته ای ایران، نه فقط مورد توافق جمهوری اسلامی ایران نبوده است، بلکه مسئولان کشورمان با استناد به مفاد معاهده NPT اساسنامه آژانس، پادمان های مربوطه و منشور سازمان ملل متحد ـ به حق ـ بر این باورند که فعالیت هسته ای ایران در بستری صلح آمیز و کاملا عادی جریان دارد و نه فقط بایستی از دستور کار شورای امنیت سازمان ملل خارج شود، بلکه ادامه حضور پرونده در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی را نیز غیرقانونی می دانند.
بنابراین، موضوع مذاکره نیز با توافق ایران انتخاب نشده که عنوان پذیرش مذاکره با آمریکا از سوی جمهوری اسلامی ایران مصداق داشته باشد.
۴ ـ جمهوری اسلامی ایران بر این باور منطقی بوده و هست که مذاکره با آمریکا نه فقط به نفع ایران اسلامی نیست بلکه دام خطرناکی است که آمریکا اصرار به پهن کردن آن دارد. از جمله آن که؛ آمریکا مذاکره را فقط برای مذاکره می خواهد، زیرا مقاومت٣۰ ساله ایران اسلامی در برابر باج خواهی و زورگویی آمریکا و متحدانش، جمهوری اسلامی ایران را به پرچمدار مبارزه با سلطه جهانی و الگوی موفق برای حرکت های آزادیخواهانه تبدیل کرده است به گونه ای که امروزه نهضت های اسلامی در جهان اسلام با الهام گرفتن از این مقاومت ٣۰ ساله عرصه را بر زورگویی ها و باج خواهی های شیطان بزرگ تنگ کرده اند. هدف آمریکا از کشاندن ایران به پای میز مذاکره، ابلاغ این توهم به نهضت های اسلامی است که ایران نیز بعد از ٣۰ سال مقاومت چاره ای جز تسلیم در برابر آمریکا نداشت! و این قصه سر دراز دارد. . .
۵ ـ و بالاخره ضمن آن که تمامی شواهد و قرائن نشان می دهند آمریکا در برابر ایران اسلامی تغییر استراتژی نداده است، این واقعیت نیز قابل انکار نیست که مقاومت سرسختانه جمهوری اسلامی ایران و اقتدار روزافزون آن عامل عقب نشینی های پی در پی آمریکا بوده است. این پیروزی بزرگ شایسته تقدیر و مباهات است و نباید تحت الشعاع منافع تنگ و نگاه کم دامنه حزبی و گروهی قرار گیرد و در همان حال نمی توان این عقب نشینی ها را با خوش خیالی به مفهوم تغییر استراتژی آمریکا علیه ایران اسلامی تلقی کرده و از ترفندها و کینه توزی های دشمن غفلت ورزید.
شیفته برقراری رابطه نباشید
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله دیروزش: توهم دوستی با شیطان بزرگ! نوشته است:
این روزها مطالبی از بعضی دست اندرکاران شنیده می شود که نشان میدهد زمزمه رسانه های خارجی در مورد از سرگیری رابطه میان ایران و آمریکا قند در دل آنها آب کرده است !
مقوله برقراری رابطه با آمریکا و قبل از آن مذاکره با آمریکا در طول ٣۰ سال گذشته همواره در محافل مختلف مطرح بوده و نشیب و فرازهائی را طی کرده است. در تمام این مدت مواضع رهبری چه حضرت امام و چه آیت الله خامنه ای در برابر خواسته های آمریکا و نظرهائی که در داخل یا خارج درباره این مساله داده میشد مواضعی پرصلابت و نشان دهنده بی نیازی و استغنا بود.
اقتضای جایگاه نظام جمهوری اسلامی و آرمانهای بلند انقلاب اسلامی نیز همین است. مهمتر آنکه آمریکا نه تنها هرگز حاضر نشد از رفتارهای گستاخانه گذشته خود نسبت به ایران عذرخواهی کند و آنرا جبران نماید بلکه همواره به دخالت ها و تحریکات خود علیه نظام جمهوری اسلامی ادامه داد و هر کاری که توانست علیه ملت ایران انجام داد. بطور طبیعی در برابر این گستاخی های مستمر موضع جمهوری اسلامی ایران نمی توانست چیزی غیر از نپذیرفتن مذاکره از سوی مسئولان نظام جمهوری اسلامی باشد.
در این زمینه نکات مهمی وجود دارند که توجه به آنها برای درک صحیح موضوع لازم است.
۱ ـ جمهوری اسلامی ایران همواره برای از سرگیری رابطه با آمریکا سه شرط را مطرح کرده و اکنون نیز همین سه شرط پابرجاست که عبارتند از:
ـ عذرخواهی آمریکا از ایران به خاطر دخالت های گذشته
ـ آزادسازی اموال و دارائی های ایران که توسط آمریکا بلوکه شده
ـ و دادن تعهد کتبی مبنی بر خودداری از دخالت در امور داخلی ایران در آینده.
تاکنون آمریکا به هیچیک از این سه شرط عمل نکرده و حتی به خصومت خود با جمهوی اسلامی ایران شدت نیز بخشیده است. بنابر این راهی را که تهران از ابتدا برای حل مشکل رابطه میان دو کشور در نظر گرفته بود همچنان مسدود است و عامل این انسداد نیز آمریکاست.
۲ ـ طبق قانون اساسی تصمیم گیری درباره مسائل کلان از اختیارات رهبری است. مذاکره با آمریکا و هر تصمیمی درباره برقراری رابطه در هر سطحی با آن کشور با توجه به شرایط خاص فیمابین و سوابق استعماری آمریکا و دخالت هایش در ایران از مصادیق مسائل کلان است و لذا فقط رهبری می تواند درباره آن تصمیم بگیرد. موضع رهبری نیز تاکنون درباره مذاکره با آمریکا تغییر نکرده و همچنان منفی است.
٣ ـ با توجه به این دو نکته اظهارنظرهائی که در روزهای اخیر درباره مذاکره و رابطه با آمریکا صورت گرفته و می گیرد نه تنها از نظر قانونی غیرموجه است بلکه اصولا به زیان اقتدار نظام جمهوری اسلامی است. یکی می گوید ما آماده بررسی پیشنهاد آمریکا برای تاسیس کنسولگری در تهران هستیم آن دیگری می گوید ما آمادگی داریم امنیت دیپلمات های آمریکائی را در ایران تامین کنیم و سومی اظهارنظر می کند که ما مردم آمریکا را برترین ملت دنیا می دانیم !
حتی اگر آمریکا دشمن آشکار ما نبود و در مساله هسته ای اینهمه با ماخصومت نمی کرد و هر روز خبر تازه ای از توطئه آمریکا برای براندازی نظام جمهوری اسلامی نمی شنیدیم باز هم جا نداشت اینهمه خودرا شیفته و تشنه برقراری رابطه با آمریکا نشان دهیم. در عرف سیاسی رسم است کشوری که میخواهد شرایط خود را به طرف مقابل بقبولاند با بی نیازی کامل وارد صحنه می شود تا بتواند امتیاز بگیرد. روشی که اکنون در پیش گرفته شده نه تنها به امتیاز گرفتن منجر نخواهد شد بلکه می تواند طرف مقابل را برای گرفتن امتیاز وسوسه کند.
اظهارات وزیر امورخارجه آمریکا در آستانه مذاکرات هسته ای ژنو که از موضعی کاملا مستکبرانه صورت گرفته نشان می دهد آمریکائی ها موضعگیری های مشتاقانه مسئولان ایرانی را به معنای ضعف ما تلقی کرده اند و احساس می کنند می توانند ما را وادار به عقب نشینی نموده و از ما امتیاز بگیرند. کاندولیزا رایس در جمع خبرنگاران در وزارت امورخارجه آمریکا گفته است: با آنکه بوش دیپلمات ارشد خود را برای گفتگوهای هسته ای با نماینده ایران در نظر گرفته اما برای مذاکره با ا یران هنوز شرایطی دارد. وی افزود: تغییر در سیاست دولت آمریکا نشان می دهد دولت بوش در دیپلماسی جدی است اما این به معنای آمادگی واشنگتن برای مذاکره بی پایان با ایران نیست و گفتگوها با ایران زمانی می تواند انجام شود که تهران غنی سازی اورانیوم را متوقف کند تا بر همگان روشن شود که آمریکا برای آغاز مذاکره با ایران شرط دارد و این شرط همان تعلیق قابل تایید غنی سازی و فعالیت های بازفرآوری ایران است .
این اظهارات نشان می دهد آمریکا همچنان موضع خصمانه خود نسبت به ایران را حفظ کرده و کسانی که فکر می کنند بوش و سایر حاکمان کاخ سفید دست از خصومت با ملت ایران برداشته اند و آماده نشان دادن انعطاف هستند دچار توهم شده اند. دولتمردان آمریکا همچنان دچار خوی استکباری هستند و قابل اصلاح نیستند. آمریکا هنوز هم همانطور که امام خمینی گفتند شیطان بزرگ و ام الفساد قرن است و اینکه کسانی فکر کنند با ام الفساد قرن و شیطان بزرگ می توانند نرد دوستی ببازند سخت در اشتباهند.
مبنای رفتار دولت آینده آمریکا
روزنامه صدای عدالت با عنوان: ثمره نشست ژنو، تعیین کننده سیاست های آمریکا در قبال ایران نوشته است: پرونده هسته ای ایران به نقطه ای رسیده که همه طرف های این پرونده متقاعد شده اند از راه مسالمت آمیز و مذاکره این پرونده را به نتیجه برسانند و به عبارتی فضای مذاکره، بر نشست هائی که در مورد موضوع هسته ای ایران تشکیل می شود حکم فرما است. آمریکا در موقعیتی است که روش های تند گذشته را پشت سر گذاشته است، با نزدیک شدن به پایان دوران ریاست جمهوری بوش و انتخاب احتمالی فردی همچون اوباما شاهدیم که مردم آمریکا خواهان دوری از روشهای تند گذشته هستند و در واقع دولت آمریکا خود را برای قرار گرفتن در چنین فضائی آماده می کند. اگر گفتگوها در ژنو به نتیجه برسد مبنای رفتار دولت آینده آمریکا در قبال پرونده هسته ای ایران خواهد بود. جمهوری اسلامی ایران از گذشته نیز خواهان مذاکره در مورد پرونده هسته ای بوده است و با ارائه دو بسته پیشنهادی از سوی ایران و کشورهای اروپائی فضای مذاکرات گسترده تر فراهم شده است و در چنین شرایطی هر دو طرف بر توافق بر روی مشترکات تاکید دارند. سولانا در سفر به ایران حامل یک پیام مثبت از سوی کشورهای اروپائی برای ایران بود که جمهوری اسلامی ایران هم با این مسئله مثبت برخورد کرد. در واقع نشست ژنو یک نشست تبادل نظر بود تا از یک طرف کشورهای اروپائی اگر اراده ای برای مذاکره دارند ارائه دهند و از سوی دیگر طرف ایرانی می خواهد بداند کشورهای اروپائی غنی سازی در ایران را به رسمیت می شناسند یا خیر. در گذشته آمریکائیها نفس مذاکره مستقیم را نفی می کردند ولی امروز با تغییر سیاستهای خود که موفقیتی برای جهان است حاضر به مذاکره در زمینه هسته ای ایران نیز شده اند.
خاتمی انتخاب منحصر به فرد
محمد عطریانفر از اعضای ارشد حزب کارگزاران در سرمقاله دیروز روزنامه کارگزاران با عنوان مأموریت تاریخی خاتمی نوشته است: ضرورت حضور اصلاح طلبان در انتخابات آتی ریاست جمهوری از دو منظر باید ارزیابی شود: ۱ ـ به عنوان تکلیف ملی و وظیفه ای سیاسی که اصلاح طلبان همواره خود را ملزم به مشارکت می دانند و چنانکه این رویکرد را از ابتدای انقلاب تاکنون به دلیل تبعیت از خط امام و دلبستگی های ملی دنبال می کردند. ۲ ـ به منظور مبارزه با رادیکالیزمی که در حال حاضر کشور متاثر از حاکمیت آن دچار مشکلات و مصائب فراوانی شده است و نیز احیای مدیریت کشور بر پایه برنامه ریزی که ایجاب می کند جریان اصلاحات با تمام تلاش نسبت به بازگرداندن چرخ اداره کشور به روال منطقی گذشته خود وارد صحنه شود. لذا بر این اساس بر اصلاح طلبان است که از تمام ظرفیت های سیاسی خود استفاده کرده و با طرح دیدگاه های منطقی و ارائه چشم انداز توسعه همه جانبه کشور و نقد کاملا شرافتمندانه از عملکرد سه ساله دولت نهم برنامه ای را عرضه کنند که جامعه سیاسی ایران و مردم مشخصاً نسبت به آینده امیدوار شوند و با مشارکت گسترده کاندیدای موردنظر خود را برای اداره شایسته کشور انتخاب کنند. البته اصلاح طلبان در این مسیر برای عملیاتی کردن تکالیف سیاسی خود به ناچار باید اولا با اجماع و وحدت همه جانبه منادی یک شعار بوده و دارای مواضع متحد و یکپارچه ای باشند و از تشتت و پراکندگی پرهیز کنند، به طوری که سمت وسوی همه لایه های گروه های اصلاح طلبی در مسیری واحد جریان پیدا کند. ثانیا اصلاح طلبان حتما باید برای پیروزی به صحنه بیایند و علاوه بر انجام وظایف ملی و تاریخی خود بر این باور استوار باشند که قطعا پیروزمندانه مجددا به قدرت خواهند رسید و لذا از رفتارهای تفرقه آمیز و احیانا درویش مآبانه باید خودداری کنند. ثالثا اصلاح طلبان باید به چهره واحدی به عنوان نامزد موردنظر خود دست پیدا کنند و از یک وجاهت ملی و شناخت جامع الاطرافی از ناحیه مردم برخوردار باشند. چون برای رقابت در صحنه ای که علی الاصول جریان راست رادیکال علاقه مند است با تمام قوا در برابر اصلاح طلبان بایستد و چشم انداز توفیق آمیز آنها را به یأس مبدل کند، فرصت چندانی برای چهره های ناشناس در این میانه نیست.
برپایه این محورها به طور منطقی در برابر اصلاح طلبان در حال حاضر چهره ای کاملا شفاف و با تجربه کاملا موفق و البته مورد اعتماد مردم به نام سیدمحمد خاتمی قرار دارد و منطقاً، عرفاً و شرعاً این انتخاب منحصربه فرد و کاملا هوشمندانه خواهد بود. در این رابطه خوشبختانه حول محور سیدمحمد خاتمی هم نخبگان سیاسی هم اکثریت قاطع لایه های جریان اصلاح طلبی، هم روشنفکران، هم تکنوکرات ها و هم مدیران لایق در عرصه ملی و از همه مهم تر مردم در سراسر کشور آن هم نه تنها طبقات مرفه و متوسط شهری حتی روستاییان و طبقات فرودستی که از نابسامانی های اقتصادی رنج می برند و آینده نگران کننده ای در برابر چشمان خود ترسیم شده می بینند، اتفاق نظر وجود دارد و به یک معنا او را منجی آینده این کشور می دانند. بر این اساس سیدمحمد خاتمی برای حضور در صحنه هیچگونه تردیدی را بر خود نباید روا بدارد و از عدم همبستگی احتمالی بین گروه های اصلاح طلب نیز نباید نگران باشد چرا که بر نقش محوری ایشان حتی منتقدان درون جریان اصلاحات تاکید دارند و قطعا او را همراهی خواهند کرد و از همه مهم تر آنکه آقای خاتمی چنانچه تردیدها را هرچه زودتر از خود بزداید، مطمئن باشد اگر اقبال ملی و رویکرد مردم به سمت ایشان از دور گذشته ریاست جمهوری بیشتر نباشد، کمتر نیست.
علاوه بر این تفاوت هایی که در این دوره جامعه نخبگان ما و مردم شریف ایران از رئیس جمهور محبوب آینده خود انتظار دارند و طبعا متفاوت از سال ۷۶ و ٨۰ است، می تواند در قالب برنامه ایجابی و با تکیه بر تجارب ارزنده مکتسبه هشت سال مدیریت دوره اصلاحات و هشت سال دوره سازندگی برای توجیه مردم و ترسیم آینده موفق به ملت ایران تقدیم شود و در این راه همه شخصیت های محوری اصلاحات و عناصری که این تکلیف را بر دوش خود خوب احساس می کنند در این مسیر یار و همراه ایشان خواهند بود.
سیدمحمد خاتمی باید بر این نکته واقف باشد که او چه بخواهد و چه نخواهد ماموریت تاریخی این دوره که همانا بازگشت مدیریت کشور بر پایه اصلی و منطقی خود است، بر دوش ایشان خواهد بود و این تکلیفی است که شخص ایشان نمی تواند برعهده نگیرد بلکه این تکلیف ولو طاقت فرسا به عنوان یک رسالت ملی و جسارتاً شرعی بر دوش ایشان است. شاخص ترین چهره های جریان اصلاحات، شخصیت ممتاز و موثری چون آقای هاشمی رفسنجانی، فرهیختگان و روشنفکران این جامعیت و قابلیت و مسوولیت را برای سیدمحمد خاتمی نه تنها به رسمیت می شناسند بلکه بر او تاکید می کنند حضور او و فائق آمدنش بر همه تردیدها نه تنها راه را برای پیروزی جریان اصلاحات ساده و هموار خواهد کرد بلکه وجدان مردم را به یک آرامش مطلوب و مطبوعی خواهد رساند. در هر صورت فرصت را باید غنیمت بشماریم و به سوی بازسازی نظام به هم ریخته اقتصادی، اجرایی، فرهنگی و سیاسی کشور همت نماییم.
ارزیابی دقیق جایگاه خاتمی
روزنامه رسالت نیز در مقاله ای با عنوان: ایستگاه خاتمی نوشته است: در حاشیه اظهارات اخیر خاتمی درباره تصمیم نهایی وی برای شرکت یا عدم حضور در انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ برخی منابع خبری از دیدار خاتمی وهاشمی رفسنجانی خبر دادند که در این دیدارهاشمی رفسنجانی به خاتمی توصیه می کند اگر قصدی برای حضور در انتخابات هم ندارد، فعلا صراحتاً این امر را بیان نکرده و منتظر شرایط بماند.
در اینکه حضور یا عدم حضورخاتمی به عنوان یک سرمایه سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده نقش بسزایی در فرایندهای زیردستی ائتلاف سازی دوم خردادی ها دارد، شکی نیست اما در اینکه اتوبوس دوم خرداد تا چه زمان می خواهد در ایستگاه خاتمی توقف کند جای چون و چرا بسیار است. این موضوع برای مسافران این اتوبوس نیز نگران کننده و ناخوشایند است. خاتمی در سالهای گذشته برای دوم خردادی ها به ماده ای سیاسی تبدیل شده که گویا هیچ وقت قرار نیست به انرژی تبدیل شود این در حالی است که به تعبیر یکی از نویسندگان دوم خردادی در عالم سیاست اصل بر بقای انرژی یک نیروی سیاسی است و نه ماده آن.
از سویی در تحلیل پدیده خاتمی بین گروه های دوم خردادی این یک سوال جدی است که خاتمی مایه اتحاد است یا اختلاف! آسیب شناسی فرآیند ائتلاف سازی در جبهه دوم خرداد مستلزم مطالعه موردی بر هویتهای چندگانه سیاسی است که به ظاهر در هیبت یک جریان واحد ظاهر می شوند. اگر چه فرایند ائتلاف سازی در ایران مسیر پیچیده ای را همواره در پیش رو داشته است اما این ضعف در قبال گروه های دوم خردادی جنبه ساختی به خود گرفته واساسا تا گلوگاه تفرق دراین جریان بسته نشود نمی توان امید چندانی به حرکت های روبنایی وتاکتیکی داشت. گروه هایی چون اعتماد ملی، کارگزاران، مجمع روحانیون مبارز، اعتدال و توسعه، مردمسالاری و
همبستگی چند سال است که به طور جدی در صدد هستند تا راه خود را از مشارکت و سازمان مجاهدین جدا کنند.
مهدی کروبی دبیر کل حزب اعتماد ملی در آخرین اظهار نظر خود در جمع اعضای شورای مرکزی این حزب اعلام کرده است اعتماد ملی مطمئنا کاندیدای حزبی خواهد داشت حزب اعتدال و توسعه نیز عملا با کارت حسن روحانی وارد بازی شده است. کارگزاران نیز در صدد جلب نظر برخی از اعضای مجمع روحانیون برای حمایت از گزینه های این حزب است. و سایرین نیزقس علی هذا
مضاف بر اینکه این تفکردر بین برخی از استراتژیستهای دوم خردادی در حال رشد است که در یک بازی سیاسی با هزینه کرد منابع به مرور زمان از ارزش آن منابع کاسته می شود. این یک انحراف ذهنی استراتژیک است که برخی به ظرفیت های ازدست رفته خاتمی دل بسته اند مضاف براینکه تشخیص و تخمین جایگاه سید محمد خاتمی در افکار عمومی کشور مستلزم مطالعات گسترده ای است که در صورت کوچک ترین اشتباه حداقل سرمایه گروه های دوم خردادی را نیز به باد می دهد.
معمولا تا چند ماه به انتخابات مانده نمی توان از یک افکار عمومی منسجم و واقعی سخن راند. تنها مسائل مهم وگفتمان ساز است که می تواند در یک دوره ده ساله یا بیشتر افکار عمومی را حول خود نضج دهد. از سویی در جوامع موزائیکی تشخیص جایگاه افراد و شعارهایشان در افکار عمومی به مراتب سخت تر است.
واقعیت آن است که دوم خردادی ها طی ده سال گذشته یک ارزیابی دقیق از جایگاه متغیر خاتمی در افکار عمومی نکرده اند وگمانه زنی های فعلی مبنی بر حضور مجدد خاتمی و ظرفیت های به اصطلاح ذاتی وی نمی تواند درموقعیت آتی اصلاح طلبان موثر افتد.
علاوه بر آنکه بخش عظیمی از افکار عمومی منسجم حول خاتمی تصنعی بود و نه طبیعی. یعنی درست چند شب قبل از انتخابات دوم خرداد ۷۶ کمتر کسی خاتمی را می شناخت. در واقع قسمت معتنا بهی از محبوبیت خاتمی رسانه ای بود.
از سویی با بلوغ سیاسی جامعه از میزان نفوذ عوامل شخصیتی کاسته شده و مردم بیش از آنکه تحت تاثیر افراد واقع شوند برنامه ها و شعارهای انتخاباتی برایشان مهم است. از آنجا که گروه های دوم خردادی هنوز بر یک مانیفست مشترک توافق نکرده اند خاتمی نمی خواهد وارد فازی شود که هیچ حرف جدیدی برای گفتن نداشته باشد…
واردات گندم و رویای خودکفایی
سرمقاله دیروز روزنامه اعتماد ملی به واردات گندم و مسأله خودکفایی اختصاص یافته است.
اعتماد ملی با عنوان: واردات گندم و بحران مدیریت در بخش کشاورزی چنین نوشته است: این روزها در اقتصاد ایران یک بار دیگر بحث واردات گندم در صدر برنامه های اقتصادی قرار گرفته است. براساس اطلاعات موجود به احتمال زیاد دولتی های نهم برنامه واردات ۷ میلیون تنی گندم را اجرایی می کنند؛ برنامه ای که تا به اینجای کار توانسته است موجب حیرت بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی شود.
بدون شک در حال حاضر این چالش بیش از هر زمان دیگری وجود دارد که پیکان اقتصاد ایران چه هدفی را نشانه گذاری کرده است یا به عبارتی با کدام برنامه به سمت اهداف مورد نظر حرکت می کند. به نظر می رسد چند سالی می شود که رویای خودکفایی در تولید گندم در میان محافل اقتصادی، دست به دست می شود. آنگونه که دست اندرکاران اقتصاد ایران می گویند برای رسیدن به مرز خودکفایی گندم، فعالیت ها و هزینه های زیادی برای اقتصاد کشور انجام شده است.
اما حالا دوباره به جایی رسیده ایم که بدون شک خودکفایی گندم تنها تصویر نقاشی شده ای است که می تواند دیوار اقتصاد کشور را تزئین کند. اطلاعات موجود نشان می دهد که در پایان دهه ۷۰ و در بدترین روزها از حیث واردات گندم، ایران با ۶,٣ میلیون تن گندم وارداتی در میان ۵ کشور بزرگ واردکننده این محصول قرار داشته است. این موضوع را نیز اما نباید فراموش کرد که از آن سال ها تا امروز سطح زیر کشت به میزان ۵۰ درصد و قیمت خرید تضمینی گندم معادل ۴ برابر افزایش یافته است. با این اوصاف به طور حتم باید پذیرفت که واردات ۵ تا ۷ میلیون تنی گندم می تواند ضربه ای بر پیکر اقتصاد ایرانی محسوب شود. آگاهان اقتصادی بر این باورند که مدیریت و عدم درک شرایط اقتصادی ایران دلیل اصلی این سقوط یا جدا شدن از رویای خودکفایی است.
به نظر می رسد در این مورد باید به صاحب نظران حق داد، شاید اگر استفاده از منابع آبی در سال های ٨۵ و ٨۶ از عقلانیت علمی تبعیت می کرد چنین باری اکنون روی دوش اقتصاد کشور سنگینی نمی کرد. در دو سال گذشته برداشت از منابع آب کشاورزی از ٨۲ میلیارد مترمکعب (سرانه برای هر نفر ۲۱۰۰ متر مکعب) عبور کرده است. این یعنی یک آمار بسیار ناخوشایند برای اقتصاد کشاورزی که اگر وضع به این صورت ادامه یابد در سال ۱۴۰۰ سرانه هر نفر از منابع آب کشاورزی تا مرز ۱٣۰۰ مترمکعب کاهش می یابد. یعنی نقطه ای که دیگر نمی توان برای تولید گندم (به عنوان کشتی کاملا متکی بر منابع آب) امید داشت.
جالب اینجا است که پیش از این بارها کارشناسان نسبت به استفاده بی رویه از منابع آب و افول وضع تولید گندم هشدار داده بودند. حالا در این شرایط به نظر می رسد دولت باید به این پرسش پاسخ دهد که به رغم وجود هشدارهای کارشناسی، چگونه برنامه ریزان کشاورزی به سمتی چرخیده اند که خودکفایی گندم به رویایی بربادرفته تبدیل شده است؟
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|