روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۰ مرداد ۱٣٨۷ -
٣۱ ژوئيه ۲۰۰٨
نقش نظام بین المللی در مذاکرات ایران و آمریکا
گفتگوی جدی و موثر بین ایران و آمریکا پس از تعدیل نگاه طرفین به نظام بین المللی رخ خواهد داد
نگاهی خام در واکنش به حضور خاتمی در انتخابات
سخن گفتن از توزیع پول بین مردم بدون اصلاح روش پرداخت یارانه افزودن بر دردهای اقتصاد کشور است
علت انتظار از جنبش عدم تعهد
عباس عبدی فعال سیاسی در روزنامه اعتماد ملی با عنوان: آیا مذاکرات کنونی جدی است؟ می نویسد: آیا آنچه که تحت عنوان مذاکرات کنونی ایران با آمریکا مشاهده می شود جدی است؟ آیا آن طور که برخی معتقدند جناح مسلط به دلیل یک دستی بی سابقه آنان در قدرت، در موقعیت خوبی برای انجام این مذاکرات و آب کردن روابط منجمد میان دو کشور قرار دارند؟ من نیز به نوبه خود حدود دو هفته پیش یادداشتی تحت عنوان امیدواری از سیاست جدید نوشتم و به نوعی از کاهش تنش استقبال کردم، اما در پایان همان یادداشت نوشتم که امید چندانی به اصیل بودن این رفع تنش ندارم و اکنون که مدتی از آن مذاکرات گذشته است، دلیل آن ناامیدی را نیز می خواهم بنویسم.
در عرصه بین الملل به مذاکره به عنوان بهترین شیوه حصول توافق و رفع اختلاف که کمترین هزینه را دارد، تاکید زیادی می شود، و اصولا هر سیاستمدار یا کشوری که مذاکره را رد کند، به لحاظ افکار عمومی در موضع فرودست قرار می گیرد و به همین دلیل است که برخی از دولت ها و سیاستمداران تحت تاثیر فشار افکار عمومی به صورت مقطعی و غیرواقعی مذاکره را می پذیرند، در حالی که در ورای گفت وگو درپی تغییر معادله قدرت خود با طرف مقابل هستند. بنابراین صرف گفت وگو نباید ما را به این خطا دچار کند که تحول مهمی در شرف وقوع است. آن هم گفت وگویی از این دست که عضوی درجه چندم از دولت آمریکا در گوشه میزی بنشیند و به شکل شنونده آزاد عمل کند، و رئیس مذاکره کننده فرد دیگری از اروپا باشد. البته این مساله مهم است که به هر حال دو طرف حاضر به چنین حضوری شده اند، گرچه مشابه این امر قبلا هم در مذاکرات مربوط به افغانستان رخ داده بود، اما در هر حال مذاکره و گفت وگو وقتی اصیل و جدی است که در ورای آن اراده ای معطوف به حل اختلافات در طرفین مذاکره دیده شود و اگر چنین اراده ای دیده نشود، علی القاعده، هدف از حضور در جلسه گفت وگو بهره برداری های جانبی از آن است.
در این نوشته چندان درپی توضیح اهداف آمریکایی ها از این رفتار نیستم، اما شاید بتوان گفت که آنان با این کار خود شعار دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری آینده را در خصوص ضرورت مذاکره با ایران تا حدود زیادی کم اثر کرده اند و چه بسا اگر در روزهای آینده پاسخ ایران به درخواست های غرب منفی باشد، این شعار در انتخابات آمریکا مطلقا غیرموثر خواهد شد و حتی محتمل است که اوباما مجبور شود برای جبران مواضع تندتری هم اتخاذ کند. همچنان که در هفته های اخیر این مسیر را طی کرده است.
در طرف ایران هم انگیزه های متعددی برای انجام مذاکرات صوری و حتی جدی وجود دارد و به طور مشخصی فشار برخی از نیروها (اعم از آنان که درون ساختار قدرت هستند یا کسانی که بیرون هستند) بر تعدیل تنش های میان دو کشور این زمینه را فراهم می کند تا دولت به چنین اقدامی دست بزند، اما مهم ترین انگیزه نزد مسئولان دولتی شاید چیز دیگری باشد زیرا به نظر می رسد که آنان به لحاظ روحی و روانی آمادگی زیادی برای انجام این کار دارند و آن را خوشایند می دانند و اگر به نحوه انعکاس عکس گرفتن یک افسر آمریکایی و چگونگی تعریف آن و نیز سایر موارد توجه کنیم، این انگیزه را قوی می یابیم، اما در عمل رخ دادن چنین چیزی بسیار مشکل است. چرا؟
هر گفت وگویی وقتی صورت می گیرد که طرفین حداقلی از اعتبار را برای مطالبات یکدیگر قائل باشند. به عبارت دیگر حداقلی از اشتراکات پایه ای را دارا باشند. گفت وگو وقتی صورت می گیرد که تسلیم محض یک طرف مطرح نباشد و طرفین برمبنای چند اصل شناخته شده ای که پذیرفته اند، وارد چانه زنی شوند. در غیاب چنین توافقی گفت وگویی صورت نمی گیرد و اگر هم باشد، جملات به کار برده شده در گفت وگو ترجمه ای از تسلیحات نظامی طرفین است و نه چیز دیگر.
مشکل دولت های ایران و آمریکا، پیچیده تر از آن است که حل آن با یک چنین نشستی و به صورت ساده مطرح شود و می توان گفت که این مشکل در دهه گذشته به صورت صریح مطرح نمی شد، اما در سه سال اخیر، صریحا بیان می شود، و منشاء و اساس این اختلاف میان طرفین به گونه ای است که نمی تواند موضوع گفت وگو قرار گیرد.
اختلاف واقعی نگاه طرفین به نظام بین الملل است. از نظر ایالات متحده در جهان امروز نظام بین المللی حاکم است که کمابیش حدود و ثغور و اصول قابل فهمی دارد، حتی اگر درباره حدود و ثغور آن بتوان مجادله کرد و تا حدی آن را پس و پیش کرد، اما نمی توان ماهیت آن را دگرگون کرد. برای مثال یکی از ویژگی های این نظام بین الملل، فصل الخطاب بودن احکام شورای امنیت است. یکی از اصول آن، غیرقابل بحث بودن موجودیت کشورهای عضو این سازمان است و موارد مشابه. در این نظام جایگاه خاصی برای برخی از قدرت ها منظور شده است و جایگاه دیگر کشورها نیز به نوعی سلسله مراتبی است، اما نه بدان معنا که سلسله مراتب کاملا تثبیت شده است و هیچ کشوری نمی تواند جایگاه خود را تغییر دهد، ولی در هر حال چنان نیست که بتواند ماهیت این نظام سلسله مراتبی را دگرگون کند.
آمریکا برای خود نقش تعریف شده ای در این نظام بین المللی دارد و خود را در رأس آن قرار می دهد، برخی از جناح های آمریکا این نقش را بسیار وسیع تعریف می کنند، در حالی که متعادل ترین آنان، نقش هدایتگری و رهبری را در این نظام برای ایالات متحده منظور می دارند. اما از سوی دیگر ایران عملا و حتی تصریحا این اصول را نفی می کند (البته از تعارضات سیاست ایران هم نباید غافل بود که علی رغم داشتن چند قطعنامه علیه خود و رد آنها در روزهای اخیر خواهان عضویت در شورای امنیت برای سال آینده هم شده است!!) و روشن است که چنین نگاهی از سوی دو دولت به نظام بین الملل قابل جمع و گفت وگو نیست. مگر اینکه موضوع گفت وگو تغییر این دو نگاه متعارض باشد که چنین چیزی هم قابل تصور نیست.
بنابراین گفت وگوی جدی و موثر که قابلیت نتیجه گیری داشته باشد، صرفا پس از تعدیل یکی از این دو نگاه رخ خواهد داد و اگر گفت وگویی صورت گیرد که تعدیل این دو نگاه متضاد، بلکه متناقض، مقدمه آن نباشد، یقین بدانید که امری شکلی و با اهداف جانبی است و چه بسا دو طرف در پی خریدن وقت باشند.فراموش نکنیم که صلح با عراق نیز در چنین وضعی قرار داشت. اگر به یاد داشته باشیم، ایران چندان تمایلی به مذاکره نداشت، زیرا جنگ را نهایتا به گونه ای تعریف کرده بود که سرنوشت آن را باید در میدان نبرد تعیین می کرد و به همین دلیل پس از پذیرش قطعنامه، ایران متهم شد که قطعنامه را تاکتیکی پذیرفته است، مرحوم امام صریحا اعلان کرد که در پذیرش این سیاست کاملا صادق هستیم با توجه به این نکات در شرایط حاضر هیچ نوع تغییری در نگرش دو طرف نسبت به مقوله بسیار مهم نظام بین الملل مشهود نیست و اتفاقا حساسیت غرب و آمریکا نسبت به غنی سازی اورانیوم ایران هم از زاویه تأکید آنان بر نظام بین الملل کنونی است و به همین دلیل هم حساسیت آنان در برابر هند و پاکستان بسیار اندک بود، زیرا دستیابی آنان را به دانش هسته ای موجب اخلال راهبردی در نظام بین الملل موجود نمی دانستند. همراهی نسبتا کامل روسیه و چین با غرب و آمریکا در جریان پرونده هسته ای ایران دقیقا مرتبط با همین مسأله است. زیرا آنان هم خود را به تناسب یکی از پایه های نظام موجود بین الملل می دانند و حاضر به پذیرش بروز اختلال در این وضع نیستند و با غرب همراهی نسبی می کنند. مقایسه رفتار آنها در رأی دادن علیه ایران با رفتارشان درباره زیمبابوه، مثال روشنی در تأیید این ادعاست.فراموش نکنیم که تغییر راهبرد نسبت به نظام بین الملل از سوی ایران، آثار و تبعات سیاسی گسترده ای در سطح سیاست داخلی نیز دارد و بدون تحمل این آثار و تبعات نمی توان پذیرفت که چنین تغییر نگرشی میسر است. سطحی کردن موضوعی چنین مهم در سطح مطبوعات و رسانه ها، صرفا به انحراف افکار عمومی از واقعیت پدیده می انجامد و نتیجه دیگری در بر ندارد.
یک طرح خام
طرحی خام عنوان نوشته ای است در روزنامه اعتماد پیرامون انتخابات آینده ریاست جمهوری و نامزدی احتمالی دکتر خاتمی رئیس جمهوری سابق. این نوشته را در پی می خوانید: غیر منطقی ترین نظری که انتظارش هم می رفت بیان شود ـ که کمی زود بیان شد ـ از زبان یکی از منتقدان منصف دولت احمدی نژاد در واکنش به حضور احتمالی خاتمی در انتخابات بیان شد.انتشار صریح نظر نویسنده روزنامه کیهان درباره احتمال ردصلاحیت آقای خاتمی حکایت از این دارد که آقای خاتمی در صورت حضور در انتخابات از شانس خوبی برخوردار خواهد بود. همین مساله نشان می دهد که حاکمیت اصولگرایان به رغم حمایت همه جانبه قدرت از رئیس جمهور نه تنها کامیابی که پیروزی او را در دور بعد تضمین کند، به دست نیاورده است. بلکه احتمال این می رود زنجیره ناکامی آنها را بسان دوم خرداد و حوادث پس از آن تکرار کند. مضافاً اینکه نیروهایی که به انزوا رفته بودند، مجدداً برای فعالیت اعلام آمادگی کرده اند و همین توان بیشتری به اندیشه اصلاح طلبانه می دهد.بدیهی است که ردصلاحیت خاتمی یک طرح خام بیش نیست چون اگر قرار باشد خاتمی صلاحیت نداشته باشد، بسیاری دیگر هم به طریق اولی صلاحیت ندارند چون خاتمی یک رجل سیاسی و مذهبی است و هستند کسانی که رجل نبودند و از این منظر هنوز درباره صلاحیت آنان ابهام وجود دارد. اما هدف از طرح ردصلاحیت خاتمی به جز ایجاد ترس میان اصلاح طلبان چه می تواند باشد.
آنها می دانند خاتمی نسبت به خرد جمعی بی تفاوت نیست لذا می خواهند با القا کردن طرح خود نسبت به حضور خاتمی تردید ایجاد کنند، در حالی که خاتمی در دور دوم به نیکی گفت؛ استاده ام چو شمع مترسان ز آتشم.
علت انتظار از جنبش عدم تعهد
روزنامه ایران با عنوان آزمون برای عمل گرایی نوشته است: پانزدهمین نشست وزیران امور خارجه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران فرصتی برای ۱۱٨ کشور عضو این جنبش برای انعکاس دیدگاه های بخش عظیمی از ملل در حال توسعه محسوب می شود که به رغم عضویت دولت های غیرمتعهد در بسیاری از سازمان های منطقه ای، بین منطقه ای و بین المللی تعهدآور، همچنان چشم امید به این جنبش دوخته اند.
علت چنین انتظاری از جنبش عدم تعهد به این واقعیت باز می گردد که به رغم وجود سازوکارهایی همچون گروه۷۷ به عنوان تریبون خواست های اقتصادی کشورهای جنوب، جنبش عدم تعهد تریبونی چندمنظوره است. از تریبون جنبش عدم تعهد نه تنها خواست های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که حتی امنیت بین الملل نیز شنیده می شود، از طرفی اعضای جنبش با بهره گیری از پتانسیل ناشی از کثرت اعضا پس از سازمان ملل متحد در ردیف مهم ترین سازمان های جهانی دارای قدرت مانور محسوب می شوند که خروج هرگونه خواستی از تریبون آنها در جامعه بین المللی پژواک ایجاد می کند و بدین ترتیب سایر سازوکارها از جمله سازمان ملل متحد را به یافتن تدابیری برای حل و فصل چالش ها و مسائل مورد تأکید گروه نم فرا می خواند.
اما با توجه به تحرکات گسترده جنبش عدم تعهد و همچنین درخواست ها و پیشنهادات اعضا در جریان برگزاری نشست های وزیران خارجه و سران به نظر می رسد جنبش عدم تعهد برخلاف دوران جنگ سرد که نقش تریبون فریادرسان را برای کشورهای جهان سوم ایفا می کرد در سال های پس از جنگ سرد و به دنبال عبور از بحران هویت سازمانی و بازتعریف مأموریت های خود اکنون درصدد است از حالت تریبون صرف خارج شده به عنوان سازوکاری تأثیرگذار مطالبات اعضا را پیگیری نماید. شکل گیری تروئیکای عدم تعهد یکی از شاخص های شکل گیری چنین راهبردی نزد غیرمتعهدهاست. حضور پررنگ گروه نم در جریان بحث های مربوط به فعالیت هسته ای صلح آمیز ایران در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، صدور بیانیه های جداگانه در دفاع از حقوق هسته ای ایران در چهاردهمین نشست سران جنبش در هاوانا و مواضع متحد گروه عدم تعهد در خلال نشست های سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد شاخص دیگری در تأیید فرضیه راهبرد جدید جنبش به شمار می رود. بدین ترتیب ملاحظه می شود که ۱۱٨کشور عضو جنبش با وجود مشکلات ساختاری ناشی از نبود دبیرخانه یا دبیر کل برای پیگیری مصوبات و همینطور نداشتن بودجه کافی و مقر ثابت بر روی این اصل اتفاق نظر دارند که جنبش عدم تعهد از حالت فعلی یعنی گردهمایی گاه و بیگاه مسئولان و دست اندرکاران کشورهای عضو و اکتفا به سخنرانی های آتشین بایستی عبور کند و با تمهیدات مناسب بسترهای لازم را برای اجرای منویات کشورهای عضو فراهم کند. اما برگزاری پانزدهمین نشست وزیران خارجه جنبش در تهران بویژه با توجه به جایگاه پیشرو ایران در قبال مسائل درونی جنبش و موضوعات بین المللی که بعضاً فراتر از دغدغه های اعضای عدم تعهد است فرصتی برای خیزش تکمیلی غیرمتعهدها است تا ضمن افزودن بر سرعت همگرایی در مواضع، از مشمول مرور زمان شدن برخی تصمیمات بر زمین مانده جلوگیری کنند. جنبش عدم تعهد با در اختیار داشتن حدود دو سوم آرای سازمان ملل متحد نه تنها می تواند به همکاری دسته جمعی جهانی برای مقابله با سلاح های کشتارجمعی، تروریسم، مواد مخدر، آلودگی محیط زیست و مبارزه با فقر روح تازه ای ببخشد که از ورود برخی خواست های نامشروع برخاسته از همکاری انتخابی برخی کلوب قدرتمند که منویات خود را به نام دغدغه های جهانی معرفی می کنند ممانعت به عمل آورد. اما آیا چنین ایده و آرزویی محقق خواهد شد. پاسخ این سوال همچنان در گرو اراده اعضا در تعهد به اجرای مصوبات و احترام به هویت سازمانی نهفته است. دو مولفه مهمی که به رغم تأکید همه کشورهای عضو بر اهمیت آنها فعلاً برخی کشورهای غیرمتعهد در سیاست های عملی نسبت به آنها پایبند بوده و سایرین همچنان در سطح سیاست های اعلامی بسنده کرده، گامی برای عملیاتی کردن آنها برنداشته اند.
لزوم اصلاح روش پرداخت یارانه
روزنامه اعتماد اظهارنظر یک اقتصاددان را پیرامون طرح تحولات اقتصادی دولت با عنوان : مرهم یا نمک بر زخم اقتصاد منتشر کرده است. سعید شیرکوند نوشته است: مباحثی که این روزها تحت عنوان طرح تحولات اقتصادی در حوزه اقتصاد کشور مطرح است حاوی نکات مهم و قابل تاملی است. برگزاری چندین جلسه با حضور رئیس محترم دولت و گروه های مختلف از فعالان در عرصه تئوری و عمل اقتصادی، نشان از اهمیت بسیار زیاد این طرح در حال و آینده اقتصاد ایران دارد…
ماهیت یارانه ها در اقتصاد ایران به دلیل آنکه از محل درآمدهای نفتی تامین شده و می شود موجب شده است که با تخریب مکانیسم قیمت ها در دستیابی به نقطه تعادل در اقتصاد، کلیه قیمت های تعیین شده بر کالاها و خدمات را غیرواقعی کند. در حال حاضر آنچه تحت عنوان یارانه در اقتصاد ایران وجود دارد مابه التفاوت قیمت هایی است که دولت با تزریق درآمدهای نفتی آن را در سطح پایین تر از هزینه تمام شده تولید نگه داشته است.به عبارت روشن تر آنچه دولت می خواهد تحت عنوان یارانه در مورد آن تصمیم گیری کند مابه التفاوت قیمت فعلی با قیمت واقعی کالاها و خدماتی است که دولت در توزیع آن نقش مستقیم یا غیرمستقیم دارد.
حال اگر دولت می خواهد این یارانه ها را مستقیماً میان مردم توزیع کند در حقیقت می خواهد قیمت ها را به سطح واقعی رسانده و مابه التفاوت قیمت فعلی را با قیمت واقعی تحت عنوان یارانه مستقیماً بین مردم توزیع کند.یارانه هایی که در حال حاضر دولت می پردازد، موجب پایین نگه داشتن قیمت کالاها و خدماتی مانند دارو، نهاده های بخش کشاورزی و صنعت، نان، روغن، برق، گازوئیل، نفت سفید، بنزین، گاز مصرفی کارخانجات و موسسات و بسیاری کالاها و خدمات دیگر است.آنچه دولت تحت عنوان طرح تحول اقتصادی مطرح می کند آن است که قیمت دارو، برق، بنزین و… واقعی خواهد شد و آن گاه مابه التفاوت قیمت بین مردم توزیع شود، حال سوال جدی آن است که آیا دولت واقعاً می خواهد چنین طرح بزرگی را در اقتصاد ایران انجام دهد. دولتی که هم فکر و هم نظر با مجلس هفتم از افزایش ۱۰ درصدی قیمت بنزین ممانعت به عمل آوردند و ادعا کردند تورم آن تحمل ناپذیر است حال با کمک مجلس هشتم می خواهد قیمت بنزین را ۷ برابر کند؟ قیمت برق را ۵ برابر و قیمت دارو و نان را به همین طریق افزایش دهد؟ آیا مجلس هشتم که همفکر مجلس هفتم است با این رویکرد موافق است؟
همان گونه که گفته شد هدفمند کردن یارانه خصوصاً از طریق نقدی کردن یارانه مستلزم آزادسازی قیمت کالاها و خدمات است. آیا دولت نهم و مجلس هشتم تا این حد دچار دگرگونی در عرصه فکر و عمل شده اند که می خواهند با این شتاب خارج از وصف این جراحی بزرگ را در دستور کار قرار دهند و از گذشته خود تبری جویند؟دولت نهم و مجلس هفتم بارها اعلام کرده اند که برنامه سوم و چهارم رویکرد لیبرالیستی داشته و تحت تعالیم و آموزه های بانک جهانی و محافل غربی تنظیم شده است و در نتیجه بارها ادعا کرده اند از آن برنامه ها بوی نگرش های اقتصاد آزاد بلند است، حال چه اتفاقی رخ داده است که با این شدت و عجله از اصلی ترین و بنیادی ترین توصیه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول (آزاد سازی قیمت ها) تمکین کرده و آن را با افتخار در سرلوحه کار خویش قرارداده اند؟
جناب آقای دکتر شمس الدین حسینی دبیر کارگروه طرح تحول اقتصادی و جناب آقای دکتر مصباحی رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس را از سال ها قبل می شناسم و سخت بر این باورم که هر دو این دوستان به پیشرفت این کشور و توزیع عادلانه درآمد ملی و هدفمند کردن یارانه ها علاقه مند و وفادار هستند. اما برادرانه به هر دو این بزرگواران به عنوان دولت و مجلس عرض می کنم که این جراحی بزرگ نیازمند الزامات و پیش فرض های بسیاری است که از من بهتر می دانید. اما نکند خدای ناکرده عظمت و ضرورت این کار موجب شود که نه تنها دردی درمان نشده بلکه درد جدید و بزرگ تری به دردهای پیشین بیفزایید.منطق اقتصادی حکم می کند ابتدا مشخص کنید که چقدر پول و از چه طریقی می خواهید کسب کنید؟قیمت کدام یک از کالاها و خدمات را می خواهید آزاد کنید و پس از آزاد شدن قیمت این کالاها و خدمات چقدر پول جمع آوری می کنید.
در تمام نکاتی که تاکنون مطرح شده هیچ اشاره یی به این نکته نشده است و هنوز بیان نکرده اید که مدیریت شما در آزادسازی قیمت چگونه است، اگر محل تامین و ذخیره کردن پول از طریق حذف یارانه از برخی کالاها و خدمات باشد، بخشی از درد را التیام بخشیده اید، اما نگرانی حقیر آن است که در مرحله اول و برای یک بار دولت از یک محل ناشناخته (بدون حذف یارانه از کالا و خدمات مشمول یارانه) و با انجام یک عملیات حسابداری یا از محل حساب ذخیره ارزی، چندهزار میلیارد تومانی پول تحت عنوان یارانه های نقدی میان بخشی از اقشار جامعه توزیع کند اما هیچ قیمتی نیز اصلاح و هیچ یارانه یی نیز هدفمند نشود و هیچ اصلاحی در چرخه تولید و توزیع کالاها و خدمات صورت نپذیرد. حال اقتصاد ملی ما است و یارانه های سابق و یارانه جدیدی که به حجم یارانه های غیرهدفمند پیشین افزوده شده است.
مرحله دومی نیز نخواهد داشت زیرا منبعی برای آن از محل آزادسازی قیمت شکل نگرفته است.جناب آقایان حسینی و مصباحی و سایر عزیزانی که به قصد خدمت به اقتصاد ملی رنج ورود به این بحث را تحمل کرده اند، هدف اصلی پرداخت پول جدید به اقشاری از جامعه نیست (اعانه ملی) بلکه هدف ساماندهی اقتصاد و هدفمند کردن یارانه است. اگر هدف پرداخت پول به بخشی از افرادی است که تاکنون در سبد شناسایی دولت قرار دارند مانند بازنشستگان، افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی، طرح شهید رجایی و… که این امکان وجود دارد اما اگر می خواهیم یارانه ها را هدفمند کنیم، شما بهتر می دانید که اول باید یارانه ها را از صورتی که هست خارج کنیم و پس از تجمیع آن به توزیع آن بپردازیم. سخن گفتن از توزیع پول میان مردم بدون آنکه اصلاحی در روش پیشین پرداخت یارانه صورت پذیرد، افزودن بر دردهای اقتصادی کشور است و شما نزد خداوند و ملت ایران مسئول هستید.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|