یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سیمای ایلام افسرده


فریبا پژوه


• ایلام این شهر نهان شده در میان جنگل های زیبای بلوط این روزها شاهد پرواز ققنوس هایی در آتش است و سکوت همه شهر، بل همه ایران را فرا گرفته است. نمی دانم چگونه، اما ای کاش دست زمانه غبار افسردگی و غم از سیمای ایلام بروبد تا اینبار ققنوس ها نه در آتش، بلکه در چشمان شاد دخترکان و پسرکان ایلامی به پرواز در آیند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۲ مرداد ۱٣٨۷ -  ۲ اوت ۲۰۰٨


ایلام، شهری نهان شده میان کوههای بلند پوشیده از بلوط. از کرمانشاه و جاده قلاجه که به جنوب می آیی، جاده سرازیر می شود به جمع خانه های نه چندان بلند و بیشتر سیمانی و مردمانی از طایفه و تیره های گوناگون ؛ با کوچه های باریک و تنها چند خیابان بزرگ، که نام این همه روی نقشه جغرافیا؛ «ایلام» است.
شهر ایلام به لحاظ موقعیت جغرافیایی در یک بن بست قراردارد. به طوری که تنها برای رفتن به ایلام؛ باید از جاده ایلام گذشت. مردمان ایلام را اقوام گوناگون تشکیل می دهند که از جمله بزرگترین ایلات، می توان از طایفه های شوهان، ملک شاهی، میش خاص، ده بالایی، عالی بیگی، خزل، کلهر، ایوانی، کاویورده نام برد. هر کدام از این اقوام در منطقه ایلام به صورت عشایر می زیسته اند و هر کدام گویش زبانی مخصوص به خود را دارند.
بافت جمعیتی ایلام را می توان از دو قوم بزرگ کرد و لر دانست که لهجه زبانی مردم در این شهر نیز آمیزه ای از دو زبان کردی و لری است که گاهی از آن به نام «لک» نیز یاد می شود. با این همه نمی توان از کنار تاثیر فرهنگ و تعصبات عربی- عراقی که از طریق هم مرز بودن با کشور عراق و تعاملات فرهنگی و مراودات اقتصادی و کالایی صورت گرفته است به راحتی عبور کرد. به طوری که نماد فرهنگ عربی، چادر عربی؛ را می توان بر سرزنان شهر دید. زنانی که دستارکردی و چادر عربی بر سردارند و با گویش کردی- لری سخن می گویند.
این روزها شاید بتوان با یک نگاه دریافت که جامعه ایلام در حال عبور از نوعی سنت کهن وریشه دار به نوعی مدرنیته خاص است. به گفته کریمی، مسئول حزب اصلاح طلب مشارکت در استان ایلام، خانواده های گسترده ایلامی در حال تبدیل شدن به خانواده کوچک است، به طوری که کم کم خانواده های بزرگ و پیر سالار که شامل چند نسل پسر، پدر و پدر بزرگ می شدند، به خانواده های کوچک تبدیل می شوند، و آپارتمان نشینی به عنوان نماد خانواده کوچک در حال رونق یافتن است. اما به هر شکل هنوز فضای عشیره ای و قومی در شهر ایلام محسوس است و هنوز افراد جامعه می توانند از روی نام فامیل و با محل سکونت افراد، به وابستگی ایلیاتی آنها پی ببرند.
هنوز افرادی در جامعه وجود دارند که به وابستگی قومی خود افتخار می کنند و یا از آن گریزانند و این مساله در مراحل خاصی، نظیر انتخابات محلی (شوراها) ویا انتخابات مجلس بروز وظهور روشن وملموس تری دارد. به گفته یکی از مقامات پیشین سیاسی در استان ؛ هنگامی که عبدالواحد موسوی لاری وزیر کشور در دولت محمد خاتمی به شهر ایلام سفری داشته است؛ ایلام را «شهر مغموم» خوانده است و بی شک این غم و افسردگی را می توان در شهر دید. مجید بیگ نظری؛ مدیر مسئول هفته نامه محلی و اصلاح طلب «شکوه آزادی» با تایید این مطلب می گوید: "افسردگی در شهر عیان است و مساله قابل انکار نیست. در ایلام نمای بیشتر خانه ها سیمانی است و ساخت و سازها و نما سازی ها خارج از طرح جامع شهری مصوب انجام می شود و بر آن کنترل و نظارت خاصی وجود ندارد .خیابان های شهر ایلام بسیار کم عرض ساخته شده اند و تنها ۲ یا ٣ خیابان اصلی موثر وجود دارند. اگر وجود فضای سبز را یکی از شاخص های سرزنده وشاداب بودن فضای شهری بدانیم؛ باید به این مساله توجه کرد که سرانه فضای سبز در این شهر با رقم استاندارد آن تفاوتی فاحش دارد، به طوری که در شهر، شاید تقریباً هیچ پارک وفضای سبزی وجود ندارد. رضا رحیمی، یک شهروند ایلامی است. وی در این زمینه می گوید:" ایلام هیچ امکانات رفاهی و تفریحی متناسب با میزان جمعیت و وضعیت شهری ندارد.
در هر شهری، یک پارک و جایی برای میانسالان و پیرمردها وجود دارد که آنجا بنشینند و گپی بزنند، اما حتی این فضا، در ایلام وجود ندارد و پیرمردها، عصر در وسط میدان مرکزی شهر (۲۲ بهمن و یا میدان شاه سابق) می نشینند. این شهر فقط یک سینمای نیمه تعطیل برای ۲۰۰ هزار نفر جمعیت خود دارد و هیچ نهادی نه قانونا ً ونه شرعاً دراین زمینه احساس مسئولیت نمی کند." رضا اینبار با صدایی بلندتر و در حالی که برافروخته به نظر می رسد ادامه می دهد: "جنگ. تاثیر منفی و مخربی که جنگ بر این منطقه و بر مردمان آن گذاشت به این زودی ها حل نمی شود." او می گوید: "به نظر من تمام مردم ایلام ۵۰% جانباز اعصاب و روان هستند واین همه از تاثیرات جنگ است و سوال این است آیا پیش از شروع جنگ، ایلام طلایه دار آمار روز افزون خود کشی در کشور بود؟"
سازمان بهداشت جهانی نیز تخمین زده است که در هر سال حدود یک میلیون انسان خود کشی می کنند و به طور متوسط در هر ۴۰ ثانیه یک نفر در جهان خود کشی می کند. خودکشی در ایران نیز به مثابه یک آسیب جدی تلقی می شود. اما به نظر می رسد مسئولان حاضر به پذیرش صورت مساله نیستند و نمی خواهند اطلاعات کامل و دقیقی در این زمینه منتشر کنند، اما به هرحال بر طبق اطلاعات موجود و غیر رسمی که از سوی محققان و پژوهشگران اعلام شده؛ خودکشی در ایران سالانه به بیش از ٣ هزار نفر می رسد. سن پر خطر خود کشی در ایران ۱۵ تا ٣۵ سال است. این در حالی است که در کشورهای دیگر این سن برای مردان ۵۴ و زنان ۵۵ سال است. آماری نیز در ارتباط با نسبت جنسی مردان به زنان در خودکشی به دست آمده که نشان می دهد در مقابل هر ۱۰۰ زن، چند مرد دست به خودکشی زده اند. آمارهای پراکنده ارائه شده در سال ۱٣٨٣ در ایران نیز نشان می دهد که بالاترین شمارخودکشی زنان، حدود ۶۶۰ نفر مربوط به استان قم بوده است . بر اساس پژوهشی دیگر که خبرگزاری دانشجویان ایران، «ایسنا» نتایج آن را منتشر کرد مهمترین علل اقدام به خودکشی در زنان متاهل، خشونت همسر و اختلافات زناشویی است. طبق آمارهای بدست آمده در این پژوهش، ٣۷۴ زن از زنان مورد مطالعه ازدواج اجباری داشته اند، و ۵/۵۰ در صد آنها از شوهران خود می ترسیدند. همچنین ۶۷ درصد افراد مورد مطالعه، مورد خشونت همسران خود قرار گرفته اند و ۷/۷۴ در صد آنان نیز از وجود مراکز حمایتی در جامعه ناآگاه بوده اند.
ایران سومین کشور جهان است که در آن آمار خودکشی زنان افزایش می یابد ودر حال پیشی گرفتن از آمار خودکشی مردان است. رتبه های اول و دوم را در این زمینه کشورهای چین وهندوستان دارند. در مورد خودکشی زنان در گزارش ملی خشونت علیه زنان که توسط نهاد ریاست جمهوری در سال ۷۹ منتشر شد، آمده است که آمار خودکشی زنان در استانهای کهکیلویه و بویر احمد، ایلام، کرمانشاه و کردستان بسیار بالاتر از میزان کشوری آن است. در حالی که رقم خودکشی زنان در استانهایی مانند تهران و سیستان وبلوچستان به زیر ۱۰ در صد می رسد. در کرمانشاه و ایلام نکته‍ی قابل توجه، روش هایی است که زنان برای خودکشی انتخاب می کنند، این روشها معمولاً عبارتند از خودسوزی و یا خوردن سموم قوی کشاورزی، چون سم کشنده «سوین» و این انتخاب تنها یک معنی دارد و آن « تصمیم قطعی» برای مردن است.
همچنین در آماری که روزنامه دولتی ایران آن را انتشار داد، با مقایسه آمار خود سوزی زنان در سالهای بین ٨۰ و ٨٣، شاهد رشد ٣۷ درصدی خود سوزی زنان در استان های کرمانشاه و ایلام بوده ایم. اما سوال اینست که چرا خودسوزی؟ بسیاری از کارشناسان معتقدند که خود سوزی در خود یک نوع اعتراض نهفته دارد و در حقیقت بر خلاف روش های دیگر، همچون خوردن قرص و حلق آویز کردن است که آرام و بی سرو صدا صورت می گیرد. به نوعی می توان گفت که خودسوزی یک فریاد بلند در اعتراض به وضع موجود است. روی تخت بیمارستان طالقانی شهر ایلام که دست کم از یک مرکز بهداشت در شهرهای بزرگ ندارد؛ در بخش سوانح وسوختگی که شامل ۲ اتاق مجزا برای مردان وزنان است: فرشته عبدالهی دختر ٣۲ ساله ایلامی آرمیده است. فرشته یکی از دهها وشاید صدها زنی است که در اعتراض به وضع موجود ؛ اقدام به خودسوزی کرده است. و این خود سوزی موفقیت آمیز بوده و او دچار سوختگی ۱۰۰ درصد شده است. پرستاربخش و تنها کسی که باید از او اجازه ورود به بخش را گرفت ، دخترکی است اهل اصفهان که دوره طرح خود در ایلام را سپری می کند. وقتی از خاطره در مورد وضعیت خودسوزی در ایلام می پرسم، می گوید: "این مساله بسیار اینجا متداول است. روزی نیست که ما خودسوزی نداشته باشیم. طی سالهای پیشین خود سوزی مشابه متعلق به خانم ها بود ولی این روزها مردان خود سوخته رانیز به بیمارستان منتقل می کنند. بیمارستان ایلام تجهیزات کافی برای مداوای خود سوختگان ندارند و بنابراین کسانی در این بیمارستان باقی می مانند که سوختگی کامل داشته و امیدی به زنده بودنشان وجود نداشته باشد. " خاطره، ماسک روی صورتش را جابه جا می کند و با ناراحتی ادامه می دهد: "امیدوارم دوره طرح من در این شهر زودتر تمام شود. اگر همینطور ادامه پیدا کند، در این بیمارستان و به خصوص در این بخش دچار افسردگی روحی خواهم شد." بیرون از در پدر فرشته ایستاده، گاهی می نشیند و گاهی سیگاری آتش می زند. از حرف زدن امتناع می کند. حتی مخالف عیادت من از دخترش است. اما کم کم، آرام می گیرد و می گوید: " نمی دانم چه شد. فرشته را فرستادم دانشگاه در تهران، لیسانس گرفت و آمد ایلام. یک سال بیکار بود. بعد به صورت حق التدریسی جذب آموزش و پرورش شد. حدود یک سال معلمی کرد، بعد از یک سال هم عدم نیاز برایش زدند و حقوقش را قطع کردند و فرشته خانه نشین شد." پدر فرشته اشک نمی ریزد، اما بریده بریده وبا صدایی آرام به آن طور که اطرافیان و همسایه ها و اهل شهر صدایش را نشنوند ادامه می دهد: " دیروز از فرشته پرسیدم، چرا این کار را کردی! به من گفت نمی خواستم سربار شما باشم . هدف من از تحصیل این بود که سر کاربروم وبه شما کمک کنم اما حالا مایه دردسر شدم، آخه من کارگر ساختمانی هستم. ۶دختر و ۲پسر دارم. فرشته اولین بچه ام بود و برادرهایش خیلی کوچک هستند وفرشته همیشه می خواست در خرج خانه به من کمک کند، اما حالا...."
درمورد معضل خودسوزی در برخی شهرهای ایران؛ و آمار مربوط به آن اطلاعات به صورت جسته و گریخته وجود دارد. چرا که مسوولین در دستگاه های دولتی حاضر به ارایه آمار کامل و قطعی در این زمینه نیستند و بنابراین اطلاعات و آمار در حد مقالات، مشاهدات و روایات باقی می ماند. با این حال طی سالهای گذشته پروین بختیارنژاد کتابی در این زمینه به نام «زنان خود سوخته» منتشر کرده است.وی در زمینه علل افزایش آمار خودکشی در برخی از استان کشورهای می گوید:" بالارفتن سطح آگاهی زنان و اطلاع از اینکه چه حقوقی از آنان سلب شده است در این زمینه نقش بازی می کند در مقابل ناتوان بودن زنان برای تغییر وضع موجود باعث می شود که آنان احساس کنند به بن بست رسیده اند و توانایی هیچ کاری را ندارند و به همین دلیل است که به خودکشی دست می زنند." وی ادامه می دهد: " زنانی که در استان ایلام زندگی می کنند در واقع چادرنشین بودند و زیر چادر زندگی می کردند ولی از طریق رادیو و معلم ده پیشرفت ها و تغییر و تحولاتی که در کلان شهرها اتفاق افتاده است را آرام آرام دنبال می کنند و چون نمی توانند حقوق خود را به دست بیاورند وشرایط را تغییر دهند به خود آزاری و خود سوزی دست می زنند." بختیاز نژاد در کتاب خود به مساله جنگ ٨ ساله ایران وعراق و تاثیرات آن بر روحیه مردمان استان های مرزی اشاره می کند وادامه می دهد: "استان هایی که آمار بالای خودکشی را دارند اکثراً استان های مرزی بوده و مناطقی هستند که ٨ سال درگیر جنگ بوده اند و بنابراین افسردگی های بعد از جنگ می تواند یکی دیگر از علل روی آوردن اهالی این مناطق به خود کشی باشد." بسیاری از کارشناسان و مردم در مورد تاثیرات روانی جنگ بر مردم استان های مرزی اتفاق نظر دارند.
عباس یک خیاط است و در بازار شهر در خیابان ۲۲ بهمن شلوار کردی می دوزد و می فروشد. کم کم از نوع تفاوت شلوارهای کردی ایلام و کردستان شروع می کنم تا به مسئله خودسوزی و خودکشی در شهر برسیم. عباس در حالی که با دست مشغول کوک زدن شلوار کردی است؛ می گوید:" این مسئله کم کم در حال تبدیل شدن به یک عادت و فرهنگ است. مردم اینجا در دوران جنگ خیلی آسیب دیدند. همسر باردارمن دخترمان را که ۵ ماهه بود، به علت ترس از حملات هوایی از دست داد و هنوز که هنوز است همسرم گاهی دچار مشکلات روحی می شود."
حیران نجف پور، کارشناس ارشد جامعه شناسی و از جمله معدود زنان فعال بومی است که در باره معضل خودسوزی فعالیت دارد. وی خود و با هزینه شخصی یک مرکز غیر دولتی حمایت از زنان آسیب دیده و کلینیک مددکاری اجتماعی "NGO" را ثبت کرده و با محدود ترین امکانات آنجارا اداره می کند و تاکید دارد ۹۵ درصد مراجعین به این کلینیک مدد کاری را زنان تشکیل می دهند. نجف پور خود به عنوان یک فعال بومی در شهر ایلام با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند. چنانچه به گفته وی هنوز و پس از گذشت چندین سال از شروع رانندگی زنان در شهر؛ زنان راننده که خودروهای شخصی خود را می رانند از سوی جامعه مردان مورد تمسخر واقع می شوند و رانندگی زنان که شاید موضوعی بسیارپیش پا افتاده باشد به صورت کامل در شهر جا نیافتاده است. خانم نجف پور نیز در تاثیر شدید جنگ بر پدیده خود کشی در استان ایلام پای می فشارد و می گوید:" ایلام در یک بن بست جغرافیایی قرار دارد وبا سایر استان ها روابطی ندارد در زمان جنگ نیز اکثر مردم این استان به جای پناه بردن به سایر استان ها به کوه های اطراف پناهنده شدند و آنجا چادر زدند چنانچه من و خانواده ام نیز سال ها در کوه های اطراف چادر زده بودیم. حال اگر به آمار خود سوزی دقیق بنگریم خواهیم دید که تا سال ۱٣۷۰ مسئله به نام خودکشی و به شکل خودسوزی در استان وجود خارجی نداشته است و این مسئله می تواند یکی از پیامدها و تاثیرات روانی مستقیم جنگ بر مردم باشد." وی با اشاره به کوچ مهاجرین از دهات و شهرهای کوچک اطراف به حاشیه شهر ایلام ادامه می دهد: "در مسائل اجتماعی پدیده حاشیه نشینی مسئله ای است که باید به صورت خاص به آن پرداخته شود. چنانچه این مسئله به معضلی برای کلان شهر تهران نیز تبدیل شده است. به هر شکل از حاشیه نشینی و مشکلات ناشی از آن می توان به عنوان یکی دیگر از علل افسردگی وخود کشی های ناشی از آن یاد کرد. افراد وخانواده هایی که از دهات اطراف به حاشیه ایلام پناه آورده اند انتظاراتی دارند که انتظارات آنان برآورده نمی شود. آنان میان یک نوع زندگی روستایی- دامداری و زندگی شهری و لوازمات آن معلق هستند و به این ترتیب مشکلات بعدی حاصل می شود." نجف پور با اشاره به اینکه طی سالهای اخیر برخی مسائل اقتصادی با توجه دول گذشته به مناطق محروم تا حدودی بهتر شده است ادامه می دهد: "شاید طی چند سال اخیر برخی از نشانه های بهبود وضعیت اقتصادی در شهر به صورت نمادین دیده شود، اما ارزش های اجتماعی هیچ کدام کوچک ترین تغییری نکرده اند و شاهد تاخر فرهنگی شدیدی در مسایل اجتماعی وبه خصوص مساله زنان دراین استان هستیم." وی با اشاره به نواقص فرهنگی می گوید: " از جمله مسایل به نظر ساده پیش پا افتاده که در بسیاری موارد منجر به اقدام به خودکشی می شود، مساله «برچسب زدن » به افراد است و در این میان بر چسب ناموسی، از حساسیت ویژه ای برخوردار است. وقتی این مساله روی فرد یا افراد و به هر دلیل و با هر نیتی به زن یا مردی نسبت داده می شود، این سخن دهان به دهان وسینه به سینه در شهر کوچک ایلام انتشار می یابد و به دلیل اینکه جامعه اصرار به حفظ ساختار سنتی خود دارد، این مسایل غیر قابل دفاع است و افراد برای فرار از این مساله اقدام به خودکشی می کنند. و این راه شاید تنها راه گریز از مهلکه اتهامات اخلاقی باشد ." حیران نجف پور با تاکید براینکه گاهی قانون نیز در مقابل آنچه «عرف» نامیده می شود، سکوت می کند و می افزاید: "حتی ممکن است و پیش آمده که بخشی از خود کشی های ناموسی قتل بوده ولی جامعه به صورت عرفی از کنار این مسئله گذشته است و حتی قانون نیز در مقابل این مسائل سکوت کرده و تابع عرف شده است." خانم نجف پور که با هیجان سخن می گوید و نگرانی را می توان از نی نی نگاهش خواند آهی می کشد و ادامه می دهد: "تا چند سال پیش مسئله خودکشی پذیرفته شده نبود و افراد خانواده فردی که اقدام به خودکشی کرده بود سعی می کردند تا مسئله را به نوعی پنهان سازند اما متاسفانه خودکشی رفته رفته حالت طبیعی به خود می گیرد و به عنوان مرگ طبیعی پذیرفته می شود. گویا خود کشی یک روشی است طبیعی که هر انسانی ممکن است که به وسیله آن می میرد. مردم نیز به صورت عادی مراسم ختم برگزار می کنند و سایرین نیز در این مراسم شرکت می کنند. حتی شاید بتوان گفت که خود سوزی این روزها مد شده و این زنگ خطر است،چراکه گویا جامعه نسبت به خودکشی و زجر آورترین روش آن خودسوزی واکسینه شده و آن را یک فرهنگ تبدیل کرده است!"
از کلینیک کوچک حیران که بیرون می آیم، آگهی ترحیم یک جوان توجه ام را به خود جلب می کند. آگهی ترحیم و مراسم شب سوم رضا کاکاوند، فرزند حسین در مسجد والی شهر. سن رضا در عکس آگهی ترحیمش کمتر از ٣۰ سال به نظر می رسد، همچنان سر گرم نگاه کردن به آگهی ترحیم هستم که مردی آن سوی کوچه نزدیک می آید و بی مقدمه می گوید: "سه روز پیش با هفت تیر خودکشی کرده است، محمد قاسم در کیان، خواهر زاده رضا هم پارسال در «چغا سبز» خودش را دار زد." چند قدم جلوتر یک تاکسی می گیرم تا کمی از فضا فاصله بگیرم. اما راننده تاکسی سر صحبت را باز می کند.- غریبه هستید خانم؟ -بله! مسافرم. - راننده سیگاری روشن می کند. اعتراض می کنم که: «آقا می شه سیگارتان را خاموش کنید؟» - - معلوم است که مسافرید. ای خانم اعصاب نمانده برایم. همین چند روز پیش طفلک سوارش کردم و به پدرش تحویل دادم، اما حالا... - و باز بیمارستان طالقانی ایلام.در حیات بیمارستان غوغایی است. صدای شیون زنان فضای بیمارستان را پر کرده و هیچ کس به آن همه صدا متعرض نمی شود. زنی با لباس محلی سری و باد ستاری بر سر ، مدام دست هایش را دور هم می چرخاند و چیزهایی می گوید که تنها کلمه «روله» آنرا متوجه می شوم. - پوریا کهزادی، ۱٣ ساله ، روز گذشته خودسوزی کرده و به علت ۱۰۰ درصد سوختگی در بیمارستان طالقانی و این بار در اتاق آقایان بستری است. مردی نیز کنارش است با دستانی سوخته و باند پیچی شده و صورتی سوخته تر . - راننده تاکسی ادامه می دهد: " حدود یک ماه پیش؛ پوریا که سوار تاکسی من شد و گفت مرا به دربست به کرمانشاه ببر. من هم علت ماجرا را جویا شدم و فهمیدم که پوریا دوباره با زن بابایش دعوا کرده و اینبار قصد فرار از خانه دارد. با پدرش تماس گرفتم و به سختی و با مصیبت پوریا را تحویل خانواده اش دادم ولی این کاش این کار را نمی کردم.اگر تحویل نمی دادم شاید حالا زنده بود." - پوریای ۱٣ ساله چند سال بود که با همسر پدرش دچار اختلاف شده بود و با لاخره بعد از جدال با او و تهدید به خودسوزی ، خود را به آتش کشیده بود . تلاشهای پدر پوریا برای خاموش کردن پسرش، نیز به نتیجه نرسیده بود. پدر نیز خود دچار سوختگی دست و صورت شده بود ...»
بر طبق آمار رسمی و قابل استناد یکی از نهادهای دولتی استان ایلام ؛ بین سالهای ٨۲ تا ٨۶ قریب به ۲۰۰۰تن تنها به استان ایلام اقدام به خودکشی کرده اند که این آمار عبارتند از : سال ۱٣٨۲ ۴٨۵ نفر سال ۱٣٨٣ ٣٣۷ نفر سال ۱٣٨۴ ٣۲۰ نفر سال ۱٣٨۵ ۴۱۷ نفر سال ۱٣٨۶ ٣٨۷ نفر از میان این آمار بیشترین ابزار خودکشی سم های کشاورزی (شهرستان دره سبز) و قرص بوده است و بیشترین آمار خودسوزی مربوط به شهر ایلام است. در این میان در سال ٨۴ یک مرد اقدام به خودکشی کرده و سعی داشته که سر خود را با چاقو از بدن جدا کند و در سال ٨۵ نیز یک زن با خوردن یک بسته سوزن خیاطی اقدام به خودکشی کرده است.
دکتر "یارمحمدقاسمی " جامعه شناس و یکی دیگر از افراد بومی واهل ایلام است که معضل خودکشی در استان یک از دغدغه هایش بوده در این راه هزینه هایی را نیز متحمل شده است. وی ریشه بسیاری از نابسامانی های استان را ناشی از در حال گذار بودن جامعه ایلام از سنت به نوعی مدرنیزم می داند. به گفته این عضو هیات علمی دانشگاه ایلام؛ جامعه ایلام دچار یک مدرنیته زود هنگام و شتابان شده است. به گفته وی در اوایل دهه ۵۰ که ایلام به عنوان یک استان مستقل از استان کر مانشاه شناخته شد، بودجه هایی به این استان سرازیر شد وقسمت وسیعی از این بودجه ها در بخش ساختمان سازی تمرکز یافت. این در حالی بود که جامعه ایلام؛ جامعه ای ایلیاتی بود و بیش از نصف جامعه ییلاق و قشلاق می کردند. پس از تمرکز بودجه ها در این استان، جامعه ایلاتی به نوعی اسکان یافت و جمعیت ایلام از حدود ٣۰ هزار نفر در طی ۲ دهه به ۱۰۰ هزار وامروز به ۲۰۰ نفر افزایش یافته است. به این ترتیب جامعه ایلیاتی از بافتی سنتی پس افتاده به جامعه ای رسیدند که ۱٨۰ درجه با جامعه دیروز متفاوت می نمود و با سرعت بیش از اندازه ، تکنولوژی ( تلویزیون ، سینما، پارک ،خانه های مهندسی ساز،ماشین و سایر ابزار مدرن و این روزها موبایل و ....) به جامعه تزریق شد ولی اطلاعات و فرهنگ استفاده از تکنولوژی و آداب شهروندی به این جامعه وارد نشد. .به این ترتیب صورت شهروندی که به ذات فرد گراست وارد یک جامعه قبیله گرا و جمع گرا و پیرسالار گشت و این مساله باعث پدید آمدن پایه های تضاد در اجتماع ایلام شد." دکتر قاسمی درادامه می گوید : " من از جنگ و تبعات ناشی از آن به عنوان یک کاتالیزور و تسریع کننده پدید آمدن معضلات اجتماعی جامعه ایلام یاد می کنم. مشکلات روحی جنگ میتواند یکی از علل اقدام به خودکشی باشد؛ اما پارادوکس و تضاد میان جامعه مدرن و سنتی را اصل ترین عامل معضلات اجتماعی استان می دانم." وی در ادامه با اشاره به پخش برنامه های تلویزیون و دسترسی آسان مردم به برنامه هایی تلویزیون که از پایتخت ارسال می شود می گوید:" حتی برنامه و سریال هایی که از تلویزیون پخش می شود خود می تواند موجب پدید آمدن نوعی دوگانگی شخصیت درمیان مردم و به خصوص جوانان شود. به طوری که بسیاری از جوانان و زنان در مقایسه زندگی نیمه ایلیاتی رفته خود با زندگی نمایش داده شده در سریال های تلویزیونی دچار تعارض می شوند و بسیاری از آنان دچار بحران بی هویتی می شوند . به این ترتیب و با توجه به برخی فشارهای فرهنگی که به نوعی در کشور فراگیر است و در ایلام به علت بافت جامعه قوی تر می شود شاهد ایجاد شکاف های فرهنگی شدید می شویم و نتایج این شکاف ها گاهی به انفعال و اعتیاد ، خودکشی و خودسوزی؛ الکلیسم و قتل و گاهی به وندالیزم اجتماعی تبدیل می شود." وقتی از دکتر یار محمد قاسمی در مورد نحوه درمان این معضلات اجتماعی و چگونگی برخورد با آن سوال می کنم ، دکتر سکوت می کند و زیر لب می گوید:"شاید دیگر دیر شده باشد." قاسمی در ادامه می گوید: " باید پیش از اینها به این معضل رسیدگی و از پدید آمدن آن پیشگیری می شد، حالا دیگر این بیماری همه بدن را فرا گرفته است.و به نظر می رسد در این شرایط بیمار باید سیکل بیماری را طی کند و آثار منفی آن را تاب بیاورد و هزینه بدهد." وی تاکید می کند که بررسی مساله خودکشی که ایلام نیاز به یک برش٣۰ ساله دارد، اما متاسفانه این روزها شاهدیم که سیستم دست به اقداماتی می زند که اقدام به خودکشی را به نوعی تقویت می کند. عضو هیات علمی دانشگاه ایلام که این روزها و پس ازروی کار آمدن دولت نهم و اخراج اساتید برتر از دانشگاه های کشور ؛ بامشکلاتی در دانشگاه نیز روبه رو شده؛ می گوید: " با توجه به پسوند محروم که به استان ایلام پیوند خورده است، طی سالهای اخیر سعی شده که به پیشرفت های سخت افزاری اهمیت داده شود و جامعه ایلام اسیر سخت افزار شده است. این در حالی است که ایلام به تجدید نظر در موضع توسعه نیازمند است. مدیران باید زیر ساخت های فرهنگی و توسعه فرهنگی را هدف قرار دهند و به آن اولویت دهند." وی می گوید : « با نگاه و سیاست گذاری بر مبنای تکنوکراسی ، جامعه ایلام از خودکشی و آمار روز افزون آن رهایی نمی یابد و تخریب خانه های سنتی و تبدیل آن به آپارتمان بدون تبیلغ وبرنامه ریزی برای تشریح فرهنگ آپارتمان نشینی هرگز پاسخگوی مشکلات نخواهد بود.» ...
و ایلام این شهر نهان شده در میان جنگل های زیبای بلوط این روزها شاهد پرواز ققنوس هایی در آتش است و سکوت همه شهر، بل همه ایران را فرا گرفته است. نمی دانم چگونه، اما ای کاش دست زمانه افسردگی و غم از سیمای ایلام برود تا اینبار ققنوس ها نه در آتش ، بلکه در چشمان شاد دخترکان و پسرکان ایلامی به پرواز در آیند.

منبع: رادیو بین المللی فرانسه


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست