یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۴ مرداد ۱٣٨۷ -  ۴ اوت ۲۰۰٨


وجه تمایز دولت نهم با کابینه های پیشین
اقدامات دولت نهم در ساماندهی امور مستمندان و کمک به فقرا با هیچ دوره ای قابل مقایسه نیست
پنج میلیون نامه درخواست کمک مالی در سفرهای رئیس جمهور جواب مثبت گرفته است
تفاوت دیدگاه هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد
تحلیل انگیزه تغییر وزیران
تعریف دیگری از مدعیان نخبگی و روشنفکری!
مسأله تورم و گرانی در طرح تحول اقتصادی نادیده گرفته شده است

روزنامه ایران با عنوان: دولت نهم و محرومان نوشته است: مهم ترین وجه تمایز دولت نهم از کابینه های پیشین همانا در جهت گیری آن نسبت به طبقات محروم نهفته است و این که این دولت گفتمانی را مبنای عمل خویش قرار داد که شیرازه آن بر زدودن فقر و تبعیض استوار است. عدالت اجتماعی با آن که عالی ترین هدف انقلاب اسلامی بوده است اما در سه دهه اخیر در پیچ و خم مناقشات سیاسی و کلامی جناح ها هیچ گام جدی در مسیر تحقق این آرمان بلند برداشته نشده است.
به اقرار اغلب کارشناسان برای نخستین بار است که در دولت نهم یک استراتژی روشن و کارآمد در قبال مبارزه با مصادیق بی عدالتی و برچیدن محرومیت و فاصله های معیشتی ارائه می شود.
از همین روست که باید منحنی عملکرد سه ساله دولت نهم را با همین جهت گیری محرومیت زدایی به ارزیابی نشست. در این فهرست تصمیم ها، سیاست ها و پروژه هایی که دولت احمدی نژاد به انجام رسانده، اتفاق روز جمعه محله خانی آباد نو نمونه ای قابل تأمل است.
اتفاقی که در آن رئیس جمهور رأساً در میان یکی از محرومترین محلات پایتخت حضور می یابد تا از نزدیک مشکلات مردم این منطقه را رفع و رجوع کند تا حدی که از هیئت مدیره این شهرک می خواهد که موارد و مشکلات را به صورت دقیق و مستند جمع آوری کنند تا در نشست با مسئولان قوه قضائیه برطرف شود.
همین دست حرکت ها رمز تأییدات رهبر معظم انقلاب از دولت نهم و پیوند آحاد جامعه با آن است. دولت نهم از همان ابتدا اعلام کرد که شأنی جز خدمتگزاری برای مردم قائل نیست و اعضای کابینه احمدی نژاد نیز در سه سال اخیر با همین آرمان ۴۱ سفر استانی را که بخش عمده آن به مناطق محروم اختصاص داشته، انجام داده اند.
روابط و مناسبات دولت نهم با طبقات فرودست جامعه موضوعی است که تاکنون چنان که باید از سوی رسانه ها تشریح نشده است. برپایه گزارشی که مسئولان غیر دولتی در حوزه امور امداد ومحرومان داده اند اقدامات دولت نهم در ساماندهی امور مستمندان و کمک به فقرا و محرومان جامعه با هیچ دوره ای قابل قیاس نیست. بر پایه این گزارش ها دولت های قبلی نه در جهت افزایش اعتبارات مناطق محروم اقدام کرده بودند و نه درجهت افزایش مستمری مددجویان.
این گزارش ها از پاسخگویی مثبت به پنج میلیون نامه درخواست کمک های موردی در جریان سفرهای استانی رئیس جمهوری به عنوان یک اتفاق بی سابقه یاد کرده و می افزاید: این نامه ها و درخواست ها که اغلب درخواست کمک های مالی بوده پس از بررسی جواب مثبت گرفته اند و همه آنها که می توانست مراجعات به نهادهای ذیربط را افزایش دهد در مرحله اولیه بروز مشکلات حاد برای خانواده ها حل شده و پاسخ مثبت دریافت کرده است. در این گزارش ها همچنین از اعطای سهام عدالت به عنوان اقدام بنیادین برای رفع محرومیت و حمایت از افراد ضعیف و کم درآمد جامعه تعبیر شده است.
اکنون امید می رود پس از سفرهای استانی و برنامه اعطای سهام عدالت دولت نهم مهم ترین گام بعدی خویش برای زدودن تبعیض و محرومیت را با اجرای طرح نقدی کردن یارانه ها بردارد. طرحی که با اجرای آن اقشار محروم و دهک های پائین جامعه منتفع خواهند شد.

تفاوت دو دیدگاه
یک بستر و دو روایت عنوان سرمقاله روزنامه اعتمادملی است که در پی نقل شده است: جمله اول: متاسفانه در دو و سه سال گذشته به اندازه این زمان در راستای سند چشم انداز حرکت نکرده، بلکه عقب تر رفته ایم و باید در ۱۷ سال آینده، با سرعت بیشتری حرکت کنیم. جمله دوم: امروز هم ملت ایران خوشبخت است و هر روز بر خوشحالی و خوشبختی آنها افزوده می شود. جمله اول راهاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و جمله دوم را محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران بر زبان جاری کرده است.
تفاوت زمان طرح این جملات چند ماه یا چند سال نیست بلکه به فاصله ۲۴ ساعت طرح شده اند. حال باید پرسید به راستی در ایران امروز چه خبر است؟ آیا ما حقیقتا در ٣ سال گذشته درجا زده و یا حتی عقب رفته ایم، یا اینکه آنقدر خوشبخت هستیم که ملت های دیگر به این همه سروری، سعادت و پیشرفت ما غبطه می خورند؟
در این مجال نمی خواهیم ارزیابی ارزشی و داوری نهایی درباره سخنان برشمرده شده داشته باشیم، زیرا اموری اینچنینی نسبی بوده و هر سخنرانی با فلسفه ذهنی و جهان بینی خاص خود به طرح دیدگاه های خویش می پردازد. آقای هاشمی که یکی از معماران انقلاب اسلامی و از نزدیک ترین یاران امام راحل بوده معتقد است در این سه سال کشور به عقب رفته و با سند چشم انداز بیست ساله فاصله گرفته است؛ به گونه ای که باید در ۱۷ سال باقیمانده جور این سه سال را کشید. حال باید با این تحلیل پرسید، چنانچه احمدی نژاد در دور دوم ریاست جمهوری نیز بر کرسی قدرت جلوس نماید، آیا باید به جای ذکر ٣ سال عقب رفت، از عدد ٨ استفاده کرد؟
جمله دوم را هم محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران طرح کرده است، کسی که در دور دوم انتخابات نهم به قدرت رسیده است. او جهان را به کام، روزگار را سعید و طالع مردم ایران را بخت یار می بیند. همه چیز خوب است و ایام به کام. اما افکار عمومی از خود می پرسند، نمی توان انتظار داشت در یک سیستم سیاسی که قواعد خاص خود را نیز دارا است، تفاوت دیدگاه تا این حد متنافر و بعید باشد. یعنی آنکه اتفاقی در حال روی دادن است. گوینده جمله اول چه در مبارزه، چه در مدیریت و چه در تجربه با گوینده جمله دوم قابل قیاس نیست یعنی آنکه باید نگرانی را جدی انگاشت. حداقل آن است که دولت نهم باید به این دست دغدغه ها واکنش مناسبی نشان دهد. البته راه واکنش، راه انداختن کارناوال فحش و ناسزا و تخریب همه جانبه نیست. اینطور نیست که سایت هایی راه بیندازیم و منتقدان خود را به آمریکا و اسرائیل و… نسبت دهیم. اتفاقی در شرف وقوع است. بخشی از نیروهای انقلاب، سیاست حاکم بر دولت و تصمیم گیری های مترتب بر آن را برنمی تابند. حداقل انتظار آن است که دولت نهم به این انذارها توجه نماید، مبادا زمانی دریابد ره به خطا برده است که کار از کار گذشته باشد.

انگیزه تغییر وزیران
روزنامه کارگزاران با عنوان: تغییر وزیران: پویایی یا بیماری نوشته است: دولت نهم در زمینه تغییر وزرا بسیار فعال عمل کرده است! اما مانند سایر زمینه ها تلاش های دولت در این زمینه نیز ابهام آفریده و پرسش ایجاد کرده است! بعد از هر تغییری این پرسش مطرح می شود که این تغییر با چه انگیزه ای صورت گرفته و علامت و نشانه چیست؟ تغییر دولتمردان واقعه عجیبی نیست، مهم انگیزه آن و در مرحله بعد پیامد آن است. چون راهی برای فهم آنچه در ذهن و درون دولت نهم می گذرد نداریم به ناگزیر برای تحلیل انگیزه تغییر در وزرا باید به طرح احتمالات و بررسی هر کدام بپردازیم. با توجه به تجربه می توان برای تغییر وزرا چند دلیل طرح کرد:
۱ ـ تغییر ترکیب حاکمیت. انتخاب وزرا به طور معمول تحت تاثیر نیروهای مختلفی که بر ریاست دولت وارد می شود قرار دارد. به ویژه در حکومت هایی که مبتنی بر نظام های حزبی استقرار یافته ای نیستند جریان های مختلف می کوشند تا نمایندگان خویش را به درون دولت رانده و به این ترتیب سهم خود را از قدرت دریافت نمایند. هر ترکیبی از کابینه علاوه بر دلالت های دیگری که دارد بر ترکیب خاصی از بناها در درون حاکمیت نیز دلالت می کند. با تغییر این ترکیب، ترکیب کابینه نیز می تواند تغییر کند و از سهم برخی جناح ها کاسته و بر سهم برخی دیگر افزوده شود. طی ماه های اخیر اگر چه ترکیب مجلس به ضرر جناح راست افراطی و به نفع جناح راست محافظه کار تغییر کرده است اما غلبه گرایش راست افراطی در آن از میان نرفته است و این غلبه تنها تضعیف شده است. اما در درون قوه اجرایی به نظر می رسد که این ترکیب دائما به نفع گرایش راست افراطی در حال دگرگونی بوده و به تدریج نمایندگان راست محافظه کار از هیات دولت رانده می شوند. این تحول را در سطوح پایین تر قوه مجریه نیز می توان مشاهده کرد.
۲ ـ فشار منتقدان و افکار عمومی. در جوامعی که به شیوه دموکراتیک اداره می شوند، منتقدان و مخالفان دولت می توانند با طرح انتقادات خویش و بسیج افکار عمومی دولت را وادار به تغییر وزیر سازند. در شرایط حاکمیت یکدست که دولت نهم از حمایت همه جانبه قوای حاکم بر کشور برخوردار است و منتقدان نیز فاقد رسانه های دارای پوشش فراگیر و توان طرح انتقادات خود هستند، آیا می توان این انگیزه را انگیزه غالب دانست؟ رسانه های منتقدان در چند روزنامه خلاصه شده اند که به محض آنکه تیراژشان از حدی بالاتر رود یا صراحت انتقادهایشان از حدی افزون گردد به تیر غیبت گرفتار شده و تعطیل می شوند! رسانه های متکی از امکانات عمومی نیز به صورتی یکپارچه از دولت و اقداماتش حمایت کرده و هیچ گونه نقدی را منعکس نمی سازند، مگر نقدهای درون جناحی را. وضعیت دانشگاه ها نیز که روشن است. هزینه انتقاد از قدرت آنقدر زیاد شده است که کمتر کسی آن را در شرایط حاضر به مصلحت دانسته و حاضر به پرداخت آن می شود!
٣ ـ ناهماهنگی با ریاست دولت و برنامه او. روشن است که نمی توان از برنامه برای دولت احمدی نژاد سخن گفت. این دولت حداکثر آرزوهایی دارد و ایده هایی ناپخته برای اداره امور. آنچه که می توان دید تاکید مشخص رئیس جمهور برای هماهنگی وزیران با خود است. رئیس جمهور با حلقه کوچکی از مشاوران و همراهانش تنها همکاری کسانی را تحمل می کند که خود را با او هماهنگ سازند و ارتباطات خویش با سایر نهادهای قدرت و جریان های سهیم در قدرت را از مجرای رئیس جمهور برقرار کنند. رئیس جمهور نمی پذیرد که وزیری او را دور بزند و با مراکز قدرت یا جناح های سیاسی ارتباطی مستقیم برقرار سازد. اطلاعات غاطاعتفپذیری شرط لازم ماندن در هیات وزیران است. نکته مهمی که در همین رابطه باید به آن توجه کرد این است که وزیران در هنگام انتخاب متعهد می شوند که آرزوها و ایده های رئیس جمهور را دنبال کنند.
اما پس از رفتن به محل کار خویش و طرح این آرزوها و ایده ها با بدنه کارشناسی و فن سالار وزارتخانه ها با مشکل مواجه می شوند! به رغم تاکید و گاه تهدید وزیر یا مسئول منتخب، بدنه نمی تواند خط مشی سازگار و برخوردار از منطقی قابل قبول برای تحقق این آرزوها و ایده ها پیدا کند. از این رو وزیر از دو طرف در فشار قرار می گیرد. از یک سو ریاست دولت خواهان پیاده شدن ایده های خویش است و از سوی دیگر بدنه کارشناسی خطرناک بودن این ایده ها را گوشزد کرده و گاه بر ناممکن بودن آن پای می فشارند. دیوانسالاری و فن سالاری شکل گرفته در کشور هنوز به صورت موم در دست سیاستمداران قرار نگرفته است و به همین دلیل هم مورد بی مهری قرار می گیرد. این فشار دو جانبه گاه مسئولان را متوقف کرده و جلوی اقدامات آنها را می گیرد.
۴ ـ جمع بندی و ارزیابی مداوم عملکردها. در یک وضعیت مطلوب تغییر مسئولان اجرایی می تواند ناشی از ارزیابی مداوم عملکرد آنها در مقایسه با یک برنامه مدون و شاخص های تعریف شده باشد. ناتوانی آنها در تحقق دادن به برنامه و فاصله داشتن آنها از شاخص ها با تغییر آنها بازخورد مناسب پیدا می کند. اما این احتمال برای دولت نهم مصداق ندارد. این دولت فاقد برنامه مشخص و شاخص ها و معیارهای تعریف شده و قابل اندازه گیری است. دولت نهم در حرف و عمل بی اعتقادی خود به برنامه چهارم توسعه را نشان داده است و برنامه ای نیز جایگزین آن نساخته است. به علاوه تغییر وزیران هیچ نشانی از افزایش کارآیی یا بهبود عملکرد نداشته است. از این رو نمی توان این احتمال را موجه دانست.
از میان احتمال های قابل طرح تنها احتمال اول و سوم را می توان جدی تلقی کرد. این دو احتمال هم با توجه به جهت گیری های راست محافظه کار و راست افراطی و شخصیت و ویژگی های رئیس دولت، امیدی برای توسعه همه جانبه و مردمسالاری ایجاد نمی کنند. حال می توان به پرسش عنوان این مقاله جواب داد.

تعیین تکلیف برای روشنفکران
روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش: روشنفکر یا نوکر خانه زاد؟! نوشته است: …آنچه این روزها میان ملت ما و برخی قدرت ها به بهانه چالش هسته ای در جریان است بی شباهت به بسیاری از نقاط عطف تاریخ ـ اسلامی و غیراسلامی ـ نیست. چالش هسته ای، تنها بخش کوچکی از کوه یخ کش و قوس ما با سیطره جویان و مستکبران عالم است که هویداست. اینجا گردنه ای از گردنه ها و منازل تاریخ است. تاریخ قرار است ورق بخورد، قرار است تازه و جدید شود. تاریخ بشری در حال پوست انداختن است، در حال فرو ریختن و از نو ساخته شدن. این هیاهوها ـ که گاه به ضجه شبیه تر است ـ اگرچه برای ترساندن باشد اما در واقع ناله احتضار کسانی است که از نظم ناعادلانه قدیم سود می بردند و با نابرابری ها و هیبت و هژمونی برآمده از آن نظم زنده اند. آنها اکنون رگ حیات خود را بریده می بینند و ناچارند عربده بکشند، شاید در این میان، تلقی طرف مقابل ترک برداشت و روحیه را باخت و اراده را فروگذاشت.
به واقع شیرازه تصمیم سازی آنها را روئین تنی و هماوردی پولادین ایران از هم گسلانده است که در مذاکره با ادب و احترام می نشینند، چند روز بعد شیپورهای تبلیغاتی آنها عالم را پر می کنند که اولتیماتومی صادر شده و شمارش معکوس آغاز گشته است. ضرب الاجل که تمام می شود و مهلت کذایی به سر می آید و معلوم می گردد در اراده مشروع ایران ذره ای خلل وارد نشده، سخنگویان رسمی آنها وارد عمل می شوند و انکار می کنند وجود اولتیماتوم را. راست هم می گویند. کدام اولتیماتوم؟! می بینید که مرز واقعیت و تلقی و تصور به هم ریخته است و بستگی دارد که شما چگونه موضوع را بفهمید و با آن مواجه شوید. حالا رویتر از قول آقای سولانا و دیگر دیپلمات ها می گوید که ما به ساعت نگاه نمی کنیم و وسواس به خرج نمی دهیم. چند روز دیگر برای دریافت پاسخ ایران منتظر می مانیم و سخنگوی وزارت خارجه آمریکا که دولت متبوعش معرکه گردان اصلی درباره پایان مهلت و بی اعتنایی ایران بوده، موضوع را انکار می کند و می گوید من روزها را حساب نکرده ام ! و این ماجرای طنزآمیز اولتیماتوم است که از ۵ سال پیش هرچند هفته یا هرچند ماه یکبار به سر می آید و چون ساعت شنی دوباره برعکسش می کنند.
تکلیف ملت ایران روشن است. برای آنها نه یک بار بلکه چندین و چندبار، ترس و رعب از دشمن فرو ریخته و آنان طعم شیرین پیروزی را در پس استواری و باورمندی و بینش و دوراندیشی چشیده اند. ملتی که ۲قرن بود در هر جنگی شکست می خورد و هر نهضتی را پس از چند ماه یا حداکثر چند سال، شکست خورده می یافت، این بار جنگ با صدام (و نه صدام که جنگ با جهان کفر) را به برکت همان بصیرت و صبر با پیروزی به پایان برد همچنان که انقلابش را ٣ دهه استوار داشت تا امروز در جای جای خاورمیانه اسلامی سایه گستر شود. روحیه و اراده این ملت را به این سادگی نمی توان خرد کرد و به عقب بازگرداند. اما می مانند شماری از مدعیان نخبگی و روشنفکری که چون به ملت و نظام جمهوری اسلامی می رسند از لزوم تغییر و دگرگونی و اصلاح دم می زنند و به تحقیر و تخطئه و کوچک شماری سرمایه خودی می پردازند. و چون با قدرت های بیگانه مواجه می شوند از هر محافظه کار تسلیم طلبی، محافظه کارتر و منقادتر می شوند و از ملت و حاکمیت ایران اسلامی هم می خواهند که جلو قدرت ها کرنش کنند.
این طایفه اگر حامی تغییر و دگرگونی به سمت وضع مطلوب و آرمانی اند نمی توانند در تقابل با بیگانگان دست از تحول خواهی و اصلاح طلبی بکشند و نسخه تن دادن به وضع ظالمانه و زورگویانه را برای ملت و مسئولان بپیچند اما اگر تا این حد مرعوب و محافظه کار و طرفدار حفظ وضعیت موجود هستند حق ندارند در برابر ملت تحول خواه، اصلاح طلب و اصولگرای ایران دم از روشنفکری و پیشاهنگی و اصلاح طلبی بزنند. آنها به شهادت تاریخ هرگز جریان موثری در تاریخ سیاسی معاصر نبوده اند اگرچه به دشمنان آدرس غلط و روحیه داده و ناامیدی او را تبدیل به طمع و امید کرده اند. این جریان بی خیر از این طریق همواره هزینه های سنگین بر دوش ملت ایران نهاده اند در حالی که اگر شر نمی رساندند ، شر دشمنان ملت به مراتب زودتر از اینها از کشور و ملت دور می شد.
تاریخ از چنین جماعتی هرگز به خوشنامی یاد نمی کند. آنها اگر حقیقتاً اهل بینش و دانش هستند باید طرحی نو در اندیشه و باور و راهبرد خود بیاندازند و یکبار فکر و جان و روح خود را در زلال جاری باورهای ملت شست وشو دهند تا آنگاه بتوان از آنان به عنوان جریان قابل اعتنا و تاثیر گذار یاد کرد وگرنه، تاریخ مصرف روشنفکری مجیزگوی قدرتمندان عالم دهه هاست در ایران سپری شده است. اگر به مفهوم واقعی روشنفکرند ـ منتقد و مخالف مصمم برای تغییر وضع موجود جهانی ـ بسم الله، قدمشان در عرصه سیاست و فرهنگ و رسانه مبارک است وگرنه، روشنفکری تعظیم عرض می کنم، چاکرم، خانه زادم، عبدم، عبیدم، بیشتر به طنز و کاریکاتور بلاهت آمیز در نگاه افکارعمومی ایران تبدیل شده است. این فرقه از روشنفکری اگر به حیات و احترام خویش به عنوان یک نیاز اساسی می نگرد، ناچار است تکلیف بی ارادگی خود را در قبال عزم و اراده و ایمان ملت روشن کند. توهم زدگی و اسارت در خیال های خود ساخته از دشمن، هرگز نخواهد گذاشت روشنفکری کذایی در قد و قواره و شان و جایگاه ملت ایران سربلند کند.

مسئله تورم و گرانی در طرح تحول
حلقه مفقوده طرح تحول اقتصادی عنوان نوشته ای است در روزنامه همشهری دیروز که آن را در پی می خوانید: طرح تحول اقتصادی که ظاهراً محور کار دولت درسال چهارم قرار گرفته و به نظر می رسد دولت فارغ از دیگر برنامه های توسعه فقط به این طرح می اندیشد به گونه ای که سکاندار وزارت اقتصاد را نیز بر این مبنا انتخاب کرده است، دارای حلقه های مفقوده متعددی است که مهم ترین آن تورم است.
تورم امروزه به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و فعالان اقتصادی، بزرگ ترین و مهم ترین مشکل اقتصاد ایران است که دلایل و ریشه های آن نیز شناخته شده است. از نظر صاحب نظران اقتصادی، راه برون رفت اقتصاد ایران از رکود و ایستایی کنونی نیز چاره اندیشی برای مهار تورم است. تا زمانی که این معضل حل نشده نمی توان به رشد تولید، ایجاد اشتغال، گسترش رفاه و در کل توسعه و گشایش اقتصادی امید بست. به این دلیل خواسته بسیاری از فعالان اقتصادی این بوده و هست که اگر قرار است ابتکاری برای اقتصاد ایران صورت گیرد این ابتکار و خلاقیت یا اقدام بزرگ بر محور مهار تورم باید صورت گیرد. به عبارت دیگر راه برون رفت اقتصاد ایران از شرایط کنونی، هدف گیری تورم و بسیج عمومی همه امکانات اقتصادی، سیاستی و مدیریتی در جهت سیاستگذاری و برنامه ریزی برای مهار آن است. تجربه موفق برخی کشورها نظیر ترکیه نیز موید این مهم است.
شاید تا قبل از اینکه قفل جزئیات طرح تحول اقتصادی از سوی مقامهای دولتی گشوده شود، این انتظار برای محافل کارشناسی و اقتصادی ایجاد شده بود که ابتکار دولت نهم هدف گذاری برای مهار تورم است اما آشکار شدن جزئیات نشان داد که تنها مسئله ای که در طرح تحول مغفول مانده، تورم و گرانی است. البته مقامهای دولتی در طول هفته های گذشته به کرات از کلمه تورم به صورتهای مختلف از جمله دلیل اصلی ناکامی اقتصادی، مشکل بزرگ کشور و تلاش برای مهار آن سخن گفته اند اما آنچه نادیده انگاشته شده این است که سیاستهای هفت گانه گفته شده چگونه به مهار تورم در کشور منجر می شود؟ شاید هر یک از موارد تحول گفته شده از جمله پرداخت نقدی یارانه ها ارتباطی با بحث تورم داشته باشند، اما نگرانی عمده این است که این طرح ها در صورت نداشتن برنامه ریزی درست نه تنها به کاهش تورم کمک نمی کنند بلکه ممکن است آهنگ تورم را نیز افزایش دهند. دولت و دست اندرکاران طرح تحول باید به این سوال به صورت مشخص پاسخ دهند که نتایج این طرح به لحاظ زمانی و مستند به آمار و ارقام بر کاهش تورم چیست؟
جا دارد نمایندگان مجلس حالا که دبیر کار گروه طرح تحول اقتصادی به عنوان وزیر پیشنهادی اقتصاد و دارایی به مجلس معرفی شده، این خواسته را از وی داشته باشند که به صورت مشخص حلقه مفقوده طرح تحول یعنی تورم را به صورت عیان و مستند جست و جو کرده و چگونگی منتج شدن این طرح به کاهش تورم را تشریح نمایند و بر این مبنا تصمیم گیری کنند.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست