یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

زمان خاکستری؛ چهارم نوامبر تا بیستم ژانویه!
تهدیدات اسرائیل؛ لاف زنی یا چانه زنی!


تهمورث کیانی


• اسرائیل با تهدید ایران به دنبال برخی از اهداف سیاسی دیگری است. با این تهدیدات، آنها، همچنین، درباره بی توجهی به وضعیت خود در فرایند هر توافق محتمل با ایران هشدار می دهند. آنها می خواهند بگویند که اسرائیل اگر چه در بازی مستقیما نیست، اما توان به هم زدن بازی را دارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۶ مرداد ۱٣٨۷ -  ۶ اوت ۲۰۰٨


پس از فروکش کردن نسبی تبادل زبان جنگ و حمله از سوی دولت ایالات متحده بر ضد ایران،و همزمان با تأکید صریح کشورهای اروپایی خاصه بریتانیا بر راه حل غیر نظامی به عنوان تنها گزینه آنها در برابر جمهوری اسلامی،اکنون،اما،به نظر می رسد اسرائیل تنها کشوری است که در روزهای اخیر برخی از سیاستمداران و تحلیلگران او از گریز ناپذیر بودن گزینه حمله نظامی سخن می گویند. در حالیکه به گزارش بی بی سی دولتمردان اروپایی مذاکره کننده با ایران تغییر اندک در مهلت غیر رسمی ایران برای پاسخ به بسته پیشنهادی را بی اهمیت می خوانند، مقامات اسرائیل،اما،بیش از همیشه بر "از دست رفتن زمان" تأکید می کنند. مثلا، آقای موفاز،معاون نخست وزیر اسرائیل، می گوید: "این کار [تلاش دیپلماتیک برای توقف چرخه سوخت هسته ای ایران]مسابقه با زمان است و زمان در این میان برنده خواهد شد"(۱). به نظر می رسد اسرائیلی ها که آنها اکنون دریافته اند به رغم آنکه پرزیدنت بوش همچنان از "روز میز بودن" گزینه نظامی سخن می گوید، این گزینه دیگر گزینه ای محتمل و جدی نیست،سخن خشمگین شده اند. بنا به گزارشات خبری،اگر تا پیش از گفتگوی رودررو بین نمایندگان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده، اسرائیلیان شکی دراین باره داشتند،پس از آن دیگر چنین شکی وجود ندارد. به گزارش هفته نامه تایم،اهود اولمرت،نخست وزیر اسرائیل،پس از نخستین دور گفتگوی مستقیم بین ایران و ایالات متحده در نامه ای به پرزیدنت بوش از بی خبر گذاشتن دولت خود از این گفتگوها و غافلگیر شدنش به شدت گلایه و شکایت کرده است. بنابراین،در حالیکه در گذشته اسرائیل تنها از خطر ایران سخن می گفت و کار تهدید نظامی جمهوری اسلامی به ایالات متحده واگذار شده بود،اکنون،اما،دائما از گریز ناپذیر بودن حمله نظامی به تأسیسات اتمی ایران و ضرورت اقدامات یکجانبه اسرائیل سخن می گوید. در جامعه اسرائیل،نیز،گفتمان حمله نظامی به ایران به گفتمان درجه نخست در بین محافل سیاسی و مطبوعاتی این کشور تبدیل شده است. این مقاله بر آن است تا با سنجیدن و تحلیل علل آشکار و پنهان نگرانی دولت و مردم اسرائیل درباره خطر افزایش قدرت جمهوری اسلامی به گمانه زنی درباره احتمال حمله نظامی اسرائیل به ایران بپردازد.

جایگزینی گزینه نظامی با دیپلماسی از سوی ایالات متحده!
هفته پیش،و پس از پایان نخستین نشست کشورهای ۵+۱ با ایران با حضور نماینده ایالات متحده،رابرت گیتس،وزیر دفاع ایالات متحده،در فصلنامه "پارامترز" ارگان "کالج جنگ" با صراحتی بیش از گذشته از جنگ با ایران با عنوان "مصیبت بزرگ با ابعاد گوناگون" نام برد.او از جمله نوشت: "با توجه به اهمیت پشتیبانی شهروندان یک کشور از هر گونه جنگ،و با نظر به تجربه های نظامی پیشین و اصل ,هیچگاه جنگ را آغاز نکن مگر مجبور باشی,چگونه می توان حمله نظامی را برای پیشگیری از چیزی که ممکن است در روزها یا سالهای آینده رخ دهد [برنامه ساخت سلاح اتمی ایران]تجویز و توجیه کرد؟اگر چه اصل بالا حمله پیشگیرانه را رد نمی کند،اما پس از تجربه اخیر ما و اطلاعات نادرست و جعلی درباره برنامه سلاح کشتار جمعی عراق،مرز اطمینان و اعتماد در اطلاعات کنونی ما در کجا باید باشد تا بتوان جنگ تازه ای را بر آن اساس برای مردم خود و جهانیان توجیه کرد؟" (۲). همچنین،همزمان با دیدار وزیر دفاع اسرائیل از واشنگتن،سخنگوی مطبوعاتی پنتاگون گفت :"مقامات ایالات متحده اغلب این مطلب را برای مقامات اسرائیلی روشن کرده اند که واشنگتن می کوشد تا تهدید ایران را از طریق فشار اقتصادی حل و فصل کند". او همچنین اضافه کرد "واشنگتن در حالیکه نگرانی اسرائیل را درک می کند اما در صدد است سیاستی را پیگیری کند که می داند درست است. اینهمه موجب شده است تا اسرائیل با تأکید بر اهمیت خطر هسته ای ایران،اکنون بر احتمال اقدام مستقل نظامی خود در برابر "تهدید ایران" تأکید کند. مخالفت های وزارت دفاع ایالات متحده با گزینه جنگ در هفته های اخیر چنان به صراحت و آشکارا بیان شده اند که سناتور اوباما از مواضع رابرت گیتس در این باره ستایش کرده است. همچنین،ایالات متحده در صدد است تا با نخستین گام جمهوری اسلامی به سمت حل و فصل بحران کنونی،دفتر خدمات کنسولی خود را در تهران بازگشایی کند. بنابراین،گزینه نظامی اگر چه هنوز به لحاظ رسمی فرو نهاده نشده است،اما دیگر گزینه ای جدی نیست. اکنون،اما پرسش این است: در شرایط کنونی خطر حمله نظامی مستقلانه اسرائیل،بر خلاف رضایت ایالات متحده، به ایران تا چه حد واقعی است؟

حمله نظامی اسرائیل؛ خطری جدی یا لافی خشمگیانه!
به گفته یکی از نویسندگان هفته نامه تایم،اسرائیل اخیرا به مردی می ماند که دائم فریاد می زند: "من را بگیرید و گرنه دست به کاری دیوانه وار خواهم زد". اما برخلاف اظهارات برخی از رهبران و تحلیلگران اسرائیل که از توانایی این کشور برای حمله ای موفق به ایران سخن می گویند،اسرائیل در بهترین شرایط،دست کم،به رضایت نسبی ایالات متحده و چراغ سبز این کشور نیاز دارد. نخست،نیاز فنی-تکنولوژیک است؛ آنطور که کارشناسان نظامی بین المللی می گویند، اسرائیل نه تنها برای عبور از فضای عراق به رضایت دولت ایالات متحده نیاز دارد،بلکه برای تکمیل توانایی نظامی برای چنین اقدامی،به برخی از کمکهای فنی ایالات متحده از جمله دستیابی به برخی سلاح ها نیاز دارد. مهمتر از همه،اسرائیل برای مقابله با تلافی ایران و عملیات پشتیبانی، به شدت نیازمند همکاری ایالات متحده است. تازه با اینهمه،اسرائیل توانایی تکرار و تداوم حمله خود را تا رسیدن به موفقیت نسبی نخواهد داشت. هر گونه موفقیتی در چنین حمله ای مستلزم چندین موج از حملات هوایی به خاک ایران خواهد بود. اسرائیل نه تنها توانایی چنین کاری را به تنهایی ندارد،بلکه اقدامات تلافی جویانه ایران،که ممکن است علاوه بر شهرهای اسرائیل،تاسیسات اتمی آن کشور را نیز در برگیرد،کار اسرائیل را از آنچه هست سخت تر خواهد ساخت. به علاوه،اسرائیل دارای بمب افکن های سوپر سانیک قادر به رسیدن به اهداف بسیار دور از دسترس نیست. هواپیماهای ای دبلیو اسرائیل،که قرار است آتشبار های ضد هوایی ایران را نابود کنند،نه تنها از سرعت لازم برخوردار نیستند بلکه به اندازه کافی نیز مجهز نیستند و خود می توانند به اهدافی برای موشک های ضد هوایی ایران تبدیل گردند. بنابراین،هرگونه اقدام یکجانبه اسرائیل با ریسک زیاد و دستاورد کم و نا معلوم همراه خواهد بود. بی شک اسرائیل کارنامه ای بالنسبه درخشان در جنگ الکترونیک و حملات هوایی دارد؛ در سال ۱۹٨۲،اف شانزده های اسرائیلی تمام سیستم موشک ضد هوایی سوریه را در دره بقاع لبنان و بیش از هشتاد جنگنده هوایی سوری را بدون هیچ تلفاتی نابود کردند. پیش از آن،اسرائیلیان بدون آنکه شناسایی شوند بر فراز اردن و عربستان سعودی پرواز کرده و تاسیسات هسته ای عراق را نابود کرده بودند. در تازه ترین اقدام در سپتامبر سال۲۰۰۷، هواپیماهای اسرائیلی بدون آنکه در سفر رفت و برگشت خود شناسایی شوند تأسیسات مظنون به فعالیت اتمی سوریه را نابود کردند. با اینهمه،اما،وضعیت تأسیسات جمهوری اسلامی،سیستم دفاعی ایران در خارج و داخل کشور،و عمق استراتژیک این کشور با همه آن شرایط تفاوت دارد. دستیابی جمهوری اسلامی ایران به سیستم فوق مدرن اس-٣۰۰ روسی-که به گفته کارشناسان غربی در شمار بهترین های جهان است-کار را از این هم پیچیده تر می کند. به علاوه و بر اساس گزارش تایم از منابع اطلاعاتی اسرائیل،اقدام یک جانبه اسرائیل، حتی با چراغ سبز ایالات متحده و تنها پشتیبانی لجستیکی او،تنها یکی دو سال خواهد توانست برنامه هسته ای ایران را به تأخیر اندازد(٣). طرفداران حمله نظامی در اسرائیل،البته،می گویند این کشور خواهد توانست با گروگان گرفتن پایانه های نفتی ایران در جزیره خارک و تهدید به حمله شدید موشکی به تهران، جمهوری اسلامی ایران را از دست زدن به اقدامات تلافی جویانه باز دارد. این نظر،البته،مشروط به پشتیبانی کامل فنی و لجستیکی ایالات متحده خواهد بود و بدون چنین فاکتوری گزافه است.
از نظر سیاسی، نیز،اسرائیل تا کنون هیچ جنگی را بدون رضایت ایالات متحده آغاز نکرده است. اتحاد سیاسی با ایالات متحده در خاورمیانه همواره در مرکز سیاست های اسرائیل قرار داشته است. برای مثال،در جنگ ۱۹۷٣ یوم کیپور(جنگ رمضان) اسرائیل به رغم میل خود،و پس از به عقب راندن نیروهای ارتش مصر، به سبب مخالفت ایالات متحده از پیشروی بیشتر در خاک مصر خودداری کرد.در سال ۱۹٨۲،اسرائیل به سبب مخالفت شدید ایالات متحده از گسترش جنگ با سوریه به داخل خاک آن کشور خودداری کرد. در جنگ نخست خلیج فارس،نیز،اسرائیل، به رغم حملات موشکی دولت صدام حسین، برای نخستین بار در تاریخ خود از دست زدن به اقدام تلافی جویانه به سبب مخالفت ایالات متحده خودداری کرد. سرانجام،اقدام اسرائیل در حمله به ایران موجب    پشتیبانی بیشتر مردم کشورهای منطقه از ایران و تضعیف دولت های متحد ایالات متحده و پدید آمدن بحران غیر قابل کنترل خواهد شد. بنابراین،هرگونه اقدام یکجانبه اسرائیل برای حمله نظامی به ایران بدون دست کم چراغ سبز ایالات متحده بسیار بعید می نماید.

دوره کوتاه خاکستری!
با در نظر گرفتن چنین شرایطی،طرفداران گزینه حمله نظامی در اسرائیل،و برخی از تحلیلگران سیاسی مستقل،فرصت اسرائیل را در صورت شکست مذاکرات کنونی ایران با گروه ۵+۱، بسیار کوتاه و محدود به چهل روز آخر ریاست جمهوری آقای جرج بوش می دانند. از نظر این گروه،جرج بوش بسیار بیش از رئیس جمهور بعدی ایالات متحده (تفاوتی نمی کند اوباما یا مک کین باشد) مستعد سکوت و رضایت نسبی در برابر اقدام نظامی اسرائیل است. از دیگر سو، به سبب آنکه هر گونه حمله نظامی اسرائیل به ایران پیش از انتخابات ایالات متحده به شدت بر نتیجه انتخابات تأثیر خواهد داشت،اسرائیلیان زمان پیش از انتخابات را زمان مناسبی برای دست زدن به چنین کاری نمی دانند. برخی بر این باور هستند که چنین حمله ای، به سبب مخالفت مردم با هر جنگ جدیدی،بیش از همه به زیان نامزد جمهوریخواهان خواهد بود و آنان اسرائیل را مسئول شکست خود خواهند دانست. گروهی دیگر،بر این باور هستند که پدید آمدن هر گونه بحران عمده سیاسی خارجی و مسائل مربوط به جنگ و امنیت ملی در سیاست ایالات متحده، به سود مک کین تمام خواهد شد. در هر صورت،و در صورت حمله اسرائیل در پیش از انتخابات ایالات متحده،گروه بازنده در انتخابات اقدام اسرائیل را موجب شکست خود خواهد دانست. در حالیکه اسرائیل نمی خواهد یکی از دو حزب اصلی ایالات متحده و طرفداران آن، اسرائیل را مسئول شکست خود بدانند. بنابراین،از نظر طرفداران جنگ در اسرائیل و آن کسانی که آن را محتمل می دانند،فرصت اسرائیل باز هم کوتاه تر شده و به فاصله کوتاه بین چهارم نوامبر تا بیستم ژانویه و مراسم سوگند رئیس جمهور جدید محدود می گردد. سرانجام،تحویل سیستم ضد هوایی فوق مدرن اس-٣۰۰ روسی به جمهوری اسلامی در چند ماه آینده،که در شمار یکی از بهترین سیستمهای موجود جهان است،نیز بر محدودیت زمانی اسرائیل برای دست زدن به حمله نظامی می افزاید. اگر چه در گذشته اسرائیل همواره در جنگ الکترونیک بر ضد سیستم های روسی موفق عمل کرده است،اما سیستم نوین اس-٣۰۰ با همه سیستمهای در دسترس سوریه و عراق تفاوت دارد و به مراتب پیشرفته تر است. بنابراین،با توجه به آگاهی سیاستمداران اسرائیلی بر نا توانایی خود برای دست زدن به حمله به ایران و آگاهی از بازی سیاسی آقای احمدی نژاد با شعار نابودی اسرائیل،سیاست جنگ طلبانه کنونی برخی از سیاستمداران این کشور تا چه حد جدی است و ناشی از چیست؟   

انتخابات اسرائیل و گزینه حمله نظامی به ایران!
اگر در انتخابات آینده ریاست جمهوری در ایالات متحده بحران اقتصادی،خاصه تورم و بحران انرژی،اکنون،نقش پررنگ تری از بحران عراق و سیاست خارجی این کشور در خاورمیانه یافته است،در انتخابات اسرائیل،اما،امنیت ملی و چگونگی رویکرد احزاب به بحران بین اسرائیل و فلسطینیان در چندین سال اخیر همواره مهم ترین نقش را ایفا کرده است. در انتخابات امسال اسرائیل،اما،به جای فلسطینیان،ایران و برنامه هسته ای او درمرکز همه مسائل قرارگرفته است. واقعیت این است که خطر ایران اگر چه برای سیاستمداران اسرائیلی- برخلاف آنچه به مردم خود می گویند- آنچنان فوری و واقعی نیست،اما،برای مردم اسرائیل با توجه به پیشینه تاریخی و فرهنگ خود این خطر را،اکنون،جدی گرفته اند. مردم اسرائیل گرفتار وسواس ناشی از نسل کشی هولوکاست و تکرار آن هستند. آنها هر خطر و تهدیدی را در برابر حق موجودیت کشور خود،و طبعا حق موجودیت و هستی خویش،بسیار جدی می گیرند. دکتر ساموئل بار،مدیر انستیتوی "سیاست و استراتژی اسرائیل" در این باره می گوید: "دولت ایران تنها دولتی است که آشکارا خود را متعهد به نابودی اسرائیل معرفی کرده است. به همین سبب نظر اغلب مردم در اسرائیل این است که گفتگو با ایران فایده ندارد.به خصوص گفتگوهای بی پایان فعلی. من فکر می کنم مواضع کنونی دولت ایران موجب شده است تا در میان نسل سوم پس از هولوکاست،ذهنیت بازگشت به گذشته پدید آید و آنها باور کنند که هولوکاست دیگری در راه است. سخنان رئیس جمهور ایران و بازتاب آن در اسرائیل،    چنین احساسی را تشدید کرده است. بنابراین، اغلب مردم به راه حل دیپلماتیک بی اعتقاد شده اند" (۴). آقای احمدی نژاد در همه ماههای گذشته به اندازه کافی مصالح برای مطبوعات و رسانه ها فراهم کرده است تا بر اساس آن مردم اسرائیل "تهدید اتمی" ایران را جدی گرفته و آنچه را برخی رسانه های اسرائیلی "هیتلر خاورمیانه ای" نامیده اند باور کنند. اغلب سیاستمداران اسرائیلی،البته،به خوبی می دانند که آقای احمدی نژاد از برگ اسرائیل در بازیهای سیاسی داخلی و منطقه ای برای تضعیف رقبا و مخالفان استفاده می کند. اسرائیل،اما،دارای سیستم دموکراسی است و احزاب سیاسی مواضع و سیاست هایی اتخاذ می کنند که موجب جلب آراء مردم گردد. سرسختی در برابر "دشمنی که موجودیت دولت یهود را تهدید می کند" همواره مهمترین عامل جلب پشتیبانی برای یک حزب و رهبر سیاسی در اسرائیل بوده است.
دولت ائتلافی کنونی اسرائیل به رهبری حزب کادیما یک سال دیگر تا زمان انتخابات سراسری سال آینده در قدرت باقی خواهد بود. تا پیش از انتخابات سراسری،اما،حزب کادیما در شهریور آینده باید در انتخاباتی مقدماتی رهبر حزب را برای دوره آینده و رقابت های سراسری انتخاب کند. اهمیت این انتخابات مقدماتی حزبی کمتر از انتخابات سراسری آن کشور نیست. با کناره گیری اهود اولمرت نخست وزیر کنونی از دور انتخابات،خانم لیوینی وزیر خارجه وزیر خارجه بالنسبه لیبرال،و شائول موفاز معاون نخست وزیر و فرمانده سابق ارتش این کشور، برای بدست گرفتن رهبری حزب به رقابت با هم خواهند پرداخت. برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران و تلاش این کشور برای دستیابی به چرخه سوخت هسته ای و رسیدن به خود اتکایی در این زمینه،که اغلب کشورهای غربی و اسرائیل آن را تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی می دانند،در مرکز موضوعاتی است که بر فرایند انتخابات مقدماتی حزب کادیما،و کل فرایند انتخابات سراسری آینده اسرائیل،تأثیر سایه افکنده اند. بنابراین،برخی از سخنان تند و تیز پاره ای از رهبران اسرائیل در برابر آنچه آنها تهدید اتمی ایران می خوانند بر بستر چنین فرآیندی معنی درست خود را می یابند. همه پرسی های اخیر در اسرائیل نشان می دهد که آقای بنیامین نتانیاهو،نخست وزیر سابق از حزب دست راستی لیکود،اکنون محبوب ترین سیاستمدار اسرائیلی است که از بخت درجه نخست در هر انتخاباتی برخودار است. همه پرسی ها،همچنین، نشان می دهد که رقابت بین خانم لیونی و آقای موفاز فشرده و شانه به شانه است و فاصله آقای موفاز با خانم لیوینی، که زمانی بسیار زیاد بود،اکنون به شدت کاهش یافته است. آنچه موجب کاهش اعتبار وزیر خارجه لیبرال اسرائیل در برابر آقای موفاز شده است برنامه هسته ای ایران و مواضع نامزدها در برابر آن است. در حالیکه آقای موفاز آشکارا از حمله نظامی به ایران جانبداری می کند، خانم لیوینی همچنان بر راه حل دیپلماتیک پافشاری می کند. بنابراین،اگر موفاز در انتخابات شهریور آینده برنده شود، به سبب آنکه پیروزی را مدیون مواضع جنگ طلبانه خویش خواهد دانست،و به سبب آنکه بتواند برگ برنده نتانیاهو را در انتخابات سراسری آینده از دست او بگیرد،بسیار محتمل خواهد بود که،در صورت شکست گفتگوهای کنونی گروه ۵+۱ با ایران، با کوچکترین چراغ سبز از سوی ایالات متحده،و بدون سنجش دقیق میزان موفقیت چنین اقدامی ،دست به حمله نظامی بر ضد تأسیسات هسته ای ایران زند.
بنابراین،در همه حال،حتی در صورت حکومت تندروها،نیز، دست کم رضایت نسبی ایالات متحده برای هر اقدامی لازم است. برخی بر این باور هستند که حکومت فرضی موفاز در صورت برنده شدن سناتور اوباما در انتخابات ایالات متحده،با آگاهی از مواضع ملایم تر او در برابر ایران ممکن است خود را مجبور ببیند تا پیش از سوگند رسمی او با جلب رضایت نسبی دولت جرج بوش،به ایران حمله کند. این نظر،اما، ریسک مخالفت اوباما را،که در آن هنگام، و حتی پیش از سوگند ریاست جمهوری،رئیس جمهور منتخب است،نادیده می گیرد. بسیار بعید است یک دولت اسرائیلی بدون مشورت با رئیس جمهور منتخب ایالات متحده،حتی اگر هنوز در کاخ سفید مستقر نشده باشد،دست به اقدامی به بزرگی حمله به ایران بزند. اُشتلم های اسرائیل،اما،بی سببی هم نیست.

بسته پیشنهادی به ایران و رقابت استراتژیک اسرائیل با ایران!
همانطور که گفته آمد، "تهدید اتمی ایران" برای سیاستمداران اسرائیلی- برخلاف آنچه به مردم خود می گویند- آنقدر بزرگ و فوری نیست. آنها،اما،علاوه بر آنکه از این برگ در بازیهای سیاسی داخلی و منطقه ای استفاده می کنند- مانند آقای احمدی نژاد که از برگ "نابودی اسرائیل" در بستری دیگر و به نحوی دیگر در بازی سیاسی سود می جوید- نگران تغییر موازنه قوا در منطقه به سود ایران و افزایش قدرت این کشور،خاصه پیش از حل و فصل اختلافات اسرائیل با فلسطینیان و سوریه،می باشند. اکنون به تدریج آشکار شده است که مخالفت برخی از سیاستمداران اسرائیلی با فرایند گفتگوها ی جاری با ایران آنطور که می گویند به سبب نگرانی از "بی فایده بودن" این مذاکرات نیست. این افراد با هر گونه توافق با جمهوری اسلامی ایران،که با افزایش مشوق ها و امتیازات مختلف برای جمهوری اسلامی همراه باشد از جمله فرایند "پر و پیمان تر شدن تدریجی" بسته پیشنهادی مخالف هستند. از نظر این گروه،این فرایند –که به گفته خودشان اسرائیل در آن بازی داده نشده است - سرانجام می تواند توازن قوا را در خاورمیانه به زیان اسرائیل به هم زند. آقای افریم هالوی،رئیس پیشین موساد و مدیر کنونی مطالعات استراتژیک دانشگاه هبرو به صراحت نظر این گروه را در مخالفت با بسته پیشنهادی کنونی بازگو می کند. او می گوید: "اسرائیل در فرایند گفتگوها شرکت داده نشده است. بسته پیشنهادی قدرتهای بزرگ به ایران کاملا موجب تهدیدی برای اسرائیل خواهد شد. این بسته هر روز پربار تر می شود و اکنون امتیازات فراوانی به ایران پیشنهاد می کند. چنین امتیازاتی قدرت و اعتبار ایران راهم در منطقه وهم در سطح بین المللی افزایش خواهد داد است. اگر آنها [ایرانیان]بسته پیشنهادی را بپذیرند،ایران یک شبه از کشوری کم و بیش منزوی به مهمترین قدرت منطقه ای تبدیل خواهد شد"(۵).

نتیجه گیری؛بازدارندگی استراتژیک به جای حمله نظامی!
با توجه به آنچه گفته شد،و برخلاف آنچه برخی از طرفداران حمله نظامی به ایران در اسرائیل ادعا می کنند،چنین اقدامی بدون پشتیبانی ایالات متحده،و دست کم رضایت نسبی و حمایت لجستیکی او،غیر ممکن به نظر می رسد. اسرائیل با تهدید ایران به دنبال برخی از اهداف سیاسی دیگری است. با این تهدیدات،آنها،همچنین،درباره بی توجهی به وضعیت خود در فرایند هر توافق محتمل با ایران هشدار می دهند. آنها می خواهند بگویند که اسرائیل اگر چه در بازی مستقیما نیست،اما توان به هم زدن بازی را دارد.
خطر درگیری نظامی بین جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل،و حتی بین ایران و ایالات متحده - در صورتی که یکی از طرفین در این هنگامه بازیهای سیاسی و کاربرد زبان تهدید و حمله دیگری را بیش از حد متعارف تحت فشار قرار دهد- همچنان محتمل است. با اینهمه،اما،دولت اسرائیل، به پیروی از سنت دیرینه خود در کارهای بزرگ مربوط به خاورمیانه، سرانجام با دنباله روی از ایالات متحده، که اکنون به سمت دیپلماسی و رها کردن گزینه جنگ روی آورده است،روی خواهد آورد.
به علاوه از لابلای گفتگوهای مقامات آمریکایی با اسرائیلیان اکنون آشکار شده است که ایالات متحده قصد دارد با تجهیز بیشتر سیستم دفاعی اسرائیل به پدید آمدن نوعی موازنه بازدارندگی استراتژیک بین ایران و اسرائیل مدد رساند. بنا به گزارشات خبری، در سفر اخیر مقامات دفاعی اسرائیل به ایالات متحده،آمریکائیان به جای دادن قول مساعد حمله نظامی،موافقت کردند تا اسرائیل را به   سلاحهای کشف و رهگیری موشک های دور برد ایرانی و تجهیزات مقابله با راکت های حزب الله و حماس مجهز سازند. شاید ایالات متحده بر آن است تا بجای مدد رساندن به اسرائیل برای حمله به ایران بر آن شده است تا خیال دولت اسرائیل را از "تهدید اتمی ایران" آسوده سازد و خشم او را فرو کاهد.
۱. لوس آنجلس تایمز،سی ام جولای ۲۰۰٨ ..
۲. فصلنامه "پارامترز" ارگان کالج جنگ تابستان ۲۰۰٨. همچنین،به گزارش منابع خبری،وزارت دفاع ایالات متحده در سند رسمی "استراتژی ملی دفاع" برخلاف سنت گذشته از اسرائیل در میان متحدان درجه نخست ایالات متحده نام نبرده است. این سند مهمترین متحدان ایالات متحده را نخست بریتانیا،استرالیا،و کانادا نام برده است و سپس از متحدان برجسته ای چون ناتو،ژاپن، و کره جنوبی نام برده است.
٣. "گفتمان اسرائیلی حمله به ایران"،تایم، ۲۴ جولای ۲۰۰٨
۴. رادیو ان. پی . آر، ایالات متحده، چهارم اوت ۲۰۰٨،بخش تفسیر خبری بعد از ظهر
۵. رادیو ان.پی. آر،همان منبع بالا

تهمورث کیانی،سیاتل (ایالات متحده)، پانزدهم مرداد یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت شمسی
tahmoures_kiani@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست