یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

درباره ی کمیته ی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی
(فروردین ۱۳۵۷-دی۱۳۵۷)

گفتگو با ناصر پاکدامن


منیره برادران


• همزمان با اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در اسفند ۵۶ و فروردین ۵۷ کمیته ای در در دفاع از حقوق زندانیان سیاسی در ایران تشکیل شد. منیره برادران، برای آشنائی با فعالیتهای این کمیته گفتگوئی با آقای ناصر پاکدامن، از دست اندرکاران این کمیته انجام داده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۰ مرداد ۱٣٨۷ -  ۱۰ اوت ۲۰۰٨


در اواخر اسفند ١٣٥٦ و نوروز ١٣٥٧ در زندان قصر، زندانیان سیاسی برای خواسته هاشان دست به اعتصاب غذا زدند. محمد اعظمی که یکی از نمایندگان اعتصابیون بود، در نشریه نقطه شماره ٤ و ٥ (۱٣۵۷)خواسته های زندانیان را موارد زیر بر می شمرد: ١- بهبود وضعیت غذا و نظارت زندان بر آشپزخانه و تعیین برنامه غذائی از سوی زندانیان ٢- طولانی تر شدن مدت ملاقات ٣- دادن روزنامه سانسور نشده ٤- دادن کتابهای شماره دار و مجاز ٥- بهبود وضعیت درمان و بهداشت ٦- در اختیار داشتن رادیو یک ماه پس از این اعتصاب، مقامات رژیم شاهی عقب نشینی می کنند و رئیس زندان قصر اعلام می دارد که تمام خواستهای زندانیان برآورده خواهدشد.
در همین زمان بولتن هائی از جمله در دانشگاه ها توزیع می شد و اخبار این اعتصاب را انعکاس می داد. این بولتن ها از طرف کمیته ای بود که در آن زمان در دفاع از حقوق زندانیان سیاسی در ایران تشکیل شده بود. این کمیته شاید اولین نمونه در نوع خود بوده باشد. (در باره این کمیته و کمیته های مشابه دیگر در سال ١٣٥٧ در همان شماره از نشریه نقطه اطلاعاتی به قلم هدایت متین دفتری آمده است.) منیره برادران، برای آشنائی با فعالیتهای این کمیته گفتگوئی دارم با آقای ناصر پاکدامن، از دست اندرکاران این کمیته.

١. اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان قصر و تشکیل " کمیته دفاع از حقوق زندانیان سیاسی ایران"

آقای پاکدامن، " کمیته دفاع از حقوق زندانیان سیاسی ایران" چه زمانی و با چه هدفی تشکیل شد و موسسین آن چه کسانی بودند؟

این کمیته در روزهای اول سال ١٣٥٧ تشکیل شد. اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان قصر، از اواخر سال ٥٦- روز ٢١ اسفند- شروع شده بود و در واقع ادامه "اعتصاب ملاقات" زندانیان سیاسی بود که از بهمن ماه آغاز شده بود. "اعتصاب ملاقات" اعتراض زندانیان سیاسی بود به شرایط ملاقاتها و تضییقات و محدودیتهای متعددی که مقامات زندان برای ملاقات زندانیان با بستگان و خویشان خود ایجاد کرده بودند. حالا آن "اعتصاب ملاقات" به "اعتصاب غذا" بدل شده بود با خواستهای گسترده‌تر و وسیعتر: "دسترسی به همه‍ی نشریات و مطبوعات فارسی و خارجی. بهبود وضع غذای زندان و داشتن یک ناظر از هر بند در آشپزخانه‍ی زندان. داشتن رادیوی چند موج. ملاقات حضوری خارج از میله‌ها با افراد خانواده‍ی خود. امکان ملاقات با افراد فامیل درحه دوم". اعتصاب غذا، اعتراض به وضعیت غیرانسانی زندانیان سیاسی و اعتراض به رفتار خودسرانه و اهانت بار دستگاههای امنیتی و مقامات زندان قصر بود. زندانیان می خواستند رادیو داشته باشند، بتوانند با اقوام و خویشاوندان خود در شرائط بهتری ملاقات کنند، زمان ملاقات بیشتر شود و وضعیت غذائی شان بهبود یابد.
تعداد کسانی که در این اعتصاب شرکت داشتند، بالغ بر ١٥٠ تا ٢٠٠ نفر بود. در ۱۵ فروردین ۱٣۵۶، در اعلامیه‌‌ای به امضای "دانشجویان دانشگاه تهران" می خوانیم که "اعتصاب غدا از تاریخ ۲۱ اسفند ۱٣۵۶، همزمان در بندهای ۲ و ٣ و ۵ و ۶ زندان قصر آغاز شده و سپس دیگر بندها و زندانها به اعتصاب پیوسته‌اند...". به استثنای محافل نزدیک به زندانیان، کسی از این اعتصاب مطلع نبود. در رادیو و تلویزیون و روزنامه ها هم که اصلا خبری نبود. همه‍ی منابع معمول خبررسانی، همچنانکه در مورد هر عمل و اقدام اعتراضی می کردند، ساکت و صامت مانده بودند. جز اخبار درگوشی، در جامعه خبری از این حادثه وجود نداشت. اما بتدریج این شایعات و اخبار بیشتر پخش می شد و به زبانها می‌آمد و به گوشها می‌رسید و نگرانی و خشم و همدردی و اعتراض بر می انگیخت.
در اول فروردین ٥٧، آقای حاج سیدجوادی نامه ای خطاب به رئیس دیوان عالی کشور، در دفاع از زندانیان سیاسی و خواستهای ایشان و در اعتراض شدید "به حملات وحشیانه‍ی مأموران زندان به زندانیها و پدران و مادران آنها" به رفتار دولت نوشت و از این "مهمترین مقام قضائی کشور " خواست که نه تنها "از ضابطین دادگستری، یعنی مأموران شهربانی و مسئولین زندان قصر" بخواهد که با خواستهای زندانیان موافقت کنند و از "مسئولین انتظامی" هم بخواهد که "مسئولین حملات وحشیانه به زندانیان و پدران و مادران آنها را برای رسیدگی به دادگستری تخویل دهند " بلکه خود نیز اگر "شهامت و جرأت" دارد "از دولت" بخواهد "که وضع زندانیان سیاسی بیگناه ایران از نو مورد رسیدگی قرار گیرد".
رونوشت این نامه به دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، فدراسیون بین‌المللی حقوق بشر، سازمان عفو بین الملل، سازمان صلیب سرخ جهانی ، انجمن قضات دموکرات و انجمن بین المللی حقوقدانان فرستاده شده بود. چند روز پس از انتشار این نامه، در یکی از روزهای عید، پنجشنبه ۱۰ فزوردین هم اعلامیه‌ای انتشار یافت که آقای حاج سید‌جوادی هم از تدوین کنندگان و امضاء‌کنندگان اصلی آن بود. اعلامیه، ضمن اعتزاض به رفتار مقامات مسئول با زندانیان سیاسی و خانواده‌های ایشان و حمایت از زندانیان اعتصابی و خواستهای آنها، خبر می‌داد که امضاء‌کنندگان به تشکیل کمیته ای برای دفاع از حقوق زندانیان سیاسی اقدام کرده‌اند. اعلامیه چنین آغاز می‌شد:
« بیش از دو هفته است که صدها نفر از زندانیان بیگناه سیاسی ایران در زندان قصر برای اعتراض به تحمیل شرائط ظالمانه درحال اعتصابند. برادران و خواهران بیگناه ما بدون کوچکترین حمایت قانونی، راهی جز دست زدن به اعتضاب غذا نداشته‌اند درحالی که کلیه‍ی مقامات مسئول حکومت در قبال این بیعدالتی آشکار سکوت اختیار کرده‌اند. مبارزان ما بر خلاف قانون اسیر و دربند می‌باشند و با طول مدت اعتصاب اکنون در خطر مرگ قرار دارند. مأموران مسلح زندان این اعتصاب بحق و اعتراض خانواده‌های زندانیان را با گلوله و چوب و چماق جواب می‌دهند. وظیفه و مسئولیت فرد فرد ملت ایران پیوستن به این اعتراض و دفاع از حقوق قانونی زندانیان سیاسی است. به این وسیله برای حمایت از حقوق قانونی آنان، "کمیته‍ی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی ایران" تشکیل می شود. ما از کلیه‍ی هموطنان آزادیخواه می‌خواهیم که با امضای این بیانبه به این کمیته بپیوندند و حمایت بیدریغ خود را از فریاد اعتراض این بیگناهان که در کلیه‍ی زندانهای ایران به سر می‌برند اعلام دارند. »
اعلامبه سپس با این عبارت پایان می‌گرفت: «این کمیته با استفاده از کلیه‍ی موازین قانونی داخلی و بین‌المللی، خواهان آزادی بیقید و شرط زندانیان سیاسی ایران می‌باشد.»
این اعلامیه به امضای بیش از ٥٠ نفر رسید و به این ترتیب پنجاه – شصت نفری با اسم و رسم و علناً به دفاع از زندانیان اعتصابی برخاسنه بودند و ضمن محکوم کردن سیاست و رفتار سرکوبگر دستگاه حاکم، آزادی بیقید و شرط زندانیان سیاسی را خواستار می‌شدند.
در آن شرائط اختناق و سرکوب، فعالیت آزادانه ممکن نبود و جو خفقان پلیسی حاکم هنوز همه چیز را در خود گرفته بود. برگزاری جلسه‌ای با حضور همه‍ی امضاء‌کنندگان ممکن نبود. فعالیت دفاعی از زندانیان سیاسی در عمل و با استناد به قوانین جاری کشور و پیمانها و قرادادهای جهانی (که همگی به امضای دولت ایران رسیده بود) شکل می‌گرفت. فعالیتی که قانونی بود هرچند که وضع موحود امکان حضور علنی را به کمیته نمی‌داد. اینکه بیانیه‍ی "اعلام موجودیت" متذکر می شود که امضای این بیانیه به معنای پیوستن به (عضویت در ؟) کمیته است، راه‌حلی است که برای حل این مشکل یافته شده بود.
کمیته که همه‍ی فعالیتهایش حاصل کار گروهی افراد معدود بود در واقع تنها از ازین گروه مرکب نمی شد چرا که فعالیتهایش از تأیید و پشتیبانی گروه وسیعی از شهروندان برخوردار بود. به این ترتیب شماره‍ی امضاء‌کنندگان / اعضاء رو به افزایش می‌رفت بی آنکه امضاء‌کنندگان هرگز فرصت یک دیدار دستجمعی را به دست آورند و یا بتوانند با دیگر اعضاء در روابط و مسئولیتهای منظم و سازمانیافته قراز بگیرند. شبکه های روابط شخصی بود که برقراری تماس و شور و مشورت و خبرگیری و خبررسانی را ممکن می ساخت. چند روز بعد از انتشار آن اعلامیه‍ی "اعلام موجودیت"، در روز پنجشنبه ۱۷فروردین، چند تنی از امضاء‌کنندگان در منزل آقای حاج سیدجوادی گرد آمدند تا درباره‍ی چگونگی ادامه‍ی فعالیتها تصمیم بگیرند.
تا آنجا که حافظه یاری می‌کند، حاضران این جلسه، علاوه بر آقای حاج سیدجوادی و خانم کیان کاتوزیان عبارت بودند از شمس آل‌ا‌‌حمد، اسلام کاظمیه، عبدالکریم لاهیجی، مریم متین دفتری، هدایت متین‌دفتری، مجتبی مفیدی، منوچهر مسعودی و منوچهر هزارخانی و این بنده. و شاید هم یکی دو تن دیگری که نام آنها را از یاد برده‌ام. درهر حال اگر با گذشت این همه سالها، نام کسی از قلم افتاده باشد، پیشاپیش عذر می‌خواهم. اینها کسانی بودند که از ابتدا در فعالیت کمیته سهیم بودند. همچنان که همواره پیش می‌آید، حضور همه در فعالتها همواره یکسان نبود و علاوه برین و از جمله بعضی هم بعداً به دلیل گرفتاری یا به دلائل دیگر، از کمیته کنار کشیدند. جلسات در منزل آقای حاج سیدجوادی تشکیل می شد. ایشان داوطلبانه پذیرفتند که محل کمیته در منزل ایشان باشد و مکاتبات کمیته به نشانی منزل ایشان انجام شود. ایشان بودند که همواره همه‍ی نامه ها و تلگرافهای کمیته را امضاء می‌کردند. امروز هم نمی‌دانم که اگر آن روز ایشان چنین جسورانه عمل نکرده بودند، مشکل نشانی و محل چگونه حل می‌شد؟ در آن روزگار این جسارت، رهگشایی و یاوری بسیار مهمی در کارها بود.
اولین اقدام کمیته ، ارسال تلگرافی بود اعتراض‌آمیز با امضای آقای حاج‌سیدجوادی به دادستان کل کشور درباره‍ی اعتصاب غذای "گروه انبوهی از زندانیان سیاسی" در زندانهای قصر و اوین. تلگراف در آغاز می گفت که "بیش از سه هفته است گروه انبوهی از زندانیان سیاسی در زندان قصر و پس از آن در زندان اوین... در حال اعتصاب به سر می برند" و پس از معرفی کمیته"که برای احقاق حقوق پایمال شده‍ی زندانیان سیاسی تشکیل شده" و "ضمن اعتراض به خشونتهای پلیس و بی‌اعتنائی مقامات مسئول" به خواستهای اعتصابیان، به تأکید می‌خواست "که در اسرع وقت، این تقاضاهای قانونی مورد توجه سریع قرار گیرد: "اکنون جان بسیاری از زندانیان سیاسی، به خاطر ادامه‍ی اعتصاب، در خطر قرار گرفته است".
رونوشت این تلگراف از جمله برای کمیسیون عرایض مجلس شورای ملی، دادستان دادرسی ارتش، سازمان عفو بین‌المللی، صلیب سرخ جهانی و کمیته‍ی جهانی حقوق بشر فرستاده شده بود.
اقدام دیگر کمیته، انتشار "تراکت" زیر بود که تاریخ ١٢ فروردین را دارد:
« هموطنان، زندانیان سیاسی، پس از سه هفته اعتصاب غذا برای برخورداری از ابتدائی ترین خواستها، چون حق خواندن کتاب و روزنامه و بهبود غذا و خق ملاقات خانواده ها، در خطر مرگ قرار دارند. با اظهاز همدردی و اعتراض، همراه با افکار عمومی جهان، به یاری آنان بشتابید».
علاوه برین با توجه به استقبالی که از "بیانیه‍ی اعلام موجودیت" به عمل آمده بود و هنوز بسیاری به امضای آن مایل بودند کمیته تصمیم گرفت که جمع‌آوری امضاء را ادامه دهد.
تصمیم دیگر کمیته اقدام به انتشار یک بولتن یا خبرنامه بود، تا بتواند اخبار مربوط به اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و پیامدهای آن و عکس العملهای داخلی و جهانی آن را منعکس کند. نخستین شماره‍ی این خبرنامه با عنوان "بولتن کمیته‍ی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی ایران"، در روز یکشنبه ۲۰ فروردین منتشر شد.
کمیته در ٢٣ فروردین دومین فهرست اسامی امضاء‌کنندگان "اعلام موجودیت" را به عنوان شماره‍ی فوق العاده‍ی بولتن کمیته‍ی دفاع از حقوق زندانیان سیاسی ایران انتشار داد. ادر صدر این "اعلام موجودیت"، عبارت زیر را می‌خوانیم که دعوتی بود به همراهی و پیوستن: «هموطنان گرامی، از هر طبقه و صنفی که هستید و با هر وسیله ای که در اختیار دارید به این جنبش دفاع از حقوق زندانیان سیاسی بپیوندید. این نامه را امضاء کنید و برای ما بفرستید. » فوق العاده با ۲٣۰ امضاء منتشر شد. باز هم همچنان کسانی بودند که به دعوت کمیته پاسخ مثبت می دادند و "اعلام موجودیت" را امضاء می کردند و یا به امضاء می رساندند و یه کمیته می رساندند. در مجموع، تعداد کل امضاء‌کنندگان از ۴۰۰ نفر هم تجاوز کرد. همین خود می‌تواند علامتی باشد از علاقمندی و توجه مردم به مسئله‍ی زندانیان سیاسی در آن زمان و همچنین نشانه‌ای از استقبال ایشان از اقدام کمیته.

اسم این افراد جائی در بولتنها چاپ شده است؟

بله. در فوق‌العاده و در شماره‌های ۴ و ۵ بولتن، نام و نام خانوادگی همه‍ی امضاء‌کنندگان به چاپ رسیده است.

این بولتن ها چگونه منتشر می شد و عموما در کجاها توزیع می شد؟ در چه تیراژی تقریبا؟

بولتن را به کمک زیراکس تکثیر می کردیم. در آن زمان نشریاتی بودند که به کمک زیراکس انتشار می یافتند و به «ادبیات زیراکسی» معروف بودند. این بولتن در زمره «ادبیات زیراکسی» می گنجید. بولتن خبری کمیته دفاع از نخستین نشریات زیراکسی آن دوران بود. بولتن ما در آغاز یک صفحه A۴ پشت و رو بود و در اول کار و تا زمانی که اعتصاب غذای زندانیان ادامه داشت، بصورت روزانه منتشر می شد.
تیراژ آن مشخص نیست. این نوع نشریه ها که در آغاز چند صد نسخه‌ای تکثیر می‌شدند، پیش می‌آمد که چندین بار به همت علاقمندان تجدید چاپ می‌شدند و دست به دست می گشتند. توزیع بولتن عمدتا در تهران بود اما به شهرستانها هم می رفت. این بولتن به خارج از کشور هم فرستاده می‌شد. هم به دست کنفدراسیون می ‌رسید و هم به کمیته‌هایی که درین و آن کشور اروپا و آمریکا برای دفاغ از زندانیان و یا برای دفاع از حقوق بشر فعال شده بودند. البته بولتن به دست سازمانهای بین‌المللی نطیر عفو بین‌الملل هم رسانده می شد. سعی این کمیته بر آن بود که در چارچوب حقوق بشر فعالیت کند و فعالیتش هم علنی باشد. مکاتبات کمیته را آقای حاج سیدجوادی، از طرف کمیته امضاء می‌کردند. نشانی برای تماس با کمیته هم نشانی منزل ایشان بود. این از دفعات اولی بود که یک جریان غیردولتی و مخالف جرات می کرد که نام اعضای خود را علنی کند و نشانی پستی هم داشته باشد.

این اعتصاب غذا در آن زمان انعکاس بزرگی پیدا کرد. من شنیدم که این حادثه در مجلاتی چون اشپیگل و لیبراسیون هم منعکس شد. تلاشهای کمیته چقدر در این کار موثر بود؟

همانطور که گفتم در آن موقع کمیته‌هایی در این و آن کشور برای دفاع از زندانیان سیاسی و یا برای دفاع از حقوق بشر در فعالیت بودند. کنفدراسیون از اوائل دهه‍ی چهل دفاع از رندانیان سیاسی را در صدر فعالیتهای خود قرار داده بود و درین زمینه فعالیت مستمر و موثری را ادامه می‌داد. در چند سال پیش از انقلاب هم کمیته های دیگری، برخی مختلط و مرکب از ایرانیان و خارجیان (مانند کمیته ای که در اوائل دهه‍ی هفتاد میلادی به همت رضا براهنی و با شرکت کسانی چون آرتور میللر و تئودوروف در نیویورک تشکیل شده بود و یا کمیته‍ی دیگری که در پاریس با شرکت ژان پل سازتر از همان ایام تشکیل شده یود) و برخی تنها متشکل از ایراننان، مثل کمیته هایی که در رم و استکهلم و یا پاریس تشکیل شذه بود. بیشتر این کمیته ها، در سال ١٣٥٧ و به دنبال بالاگرفتن موج اعتراضات در ایران، کم و بیش همزمان با یکدیگر، در این و آن کشور تشکیل شدند و مستقیم و غیرمستقیم و از راههای گوناگون با فعالان داخل کشور در تماس بودند و فعالیتهای دفاعی و حقوق بشری داشتند و از جمله به تکثیر نوارها و تجدید چاپ و توزیع اعلامیه ها و خبرنامه ها و نشریات رسیده از داخل کشور همت می‌کردند. از جمله‍ی این تشکلها، در پاریس کمیته‌ای به نام "کمیته برای دفاع از حقوق بشر و پیشبرد آن در ایران" تشکیل شده بوذ که از اعضای آن آقایان بنی صدر، احمد سلامتیان، خانم مولود خانلری و دکتر امیر پیشداد، فرهنگ قاسمی بودند. یکی از اقدامات این کمیته، چاپ نشریه ای بود که از حدود اوائل زمستان ١٣٥٦ آغاز به انتشار کرد و در هر شماره‍ی خود به تجدید چاپ و تکثیر تمام اعلامیه ها و بولتن ها و نشریات زیراکسی که کمیته از ایران دربافت کرده بود اقدام می کرد. حجم نشریه که در قطع "آ ۴" منتشر می شد در آغاز از سی چهل صفحه تجاوز نمی‌کرد اما بعدها و در شماره های آخر از ٢٠٠ و ٣٠٠ ضمحه هم تجاوز کرد. آخرین شماره‌ای که من از این نشریه دیده‌ام شماره‍ی ١٦ است که در تاریخ ١٠ دی ١٣٥٧ انتشار یافته است. گویا یک شماره هم پس ازین منتشر شده باشد. در مجلدات این نشریه می توان به مجموعه‍ی خوبی از اعلامیه ها و نامه های سرگشاده و نشریات زیراکسی آن دوران دسترسی پیدا کرد.
روز ٢١ مارس ١٩٧٨- اول فروردین ٥٧- کمیته ای در پاریس تشکیل شد به نام کمیته دفاع از زندانیان سیاسی در ایران که ریاست آن را ژان پل سارتر بر عهده داشت. بدنبال تشکیل این کمیته و در اثر فعالیتهای آن، اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در مطبوعات فرانسه انعکاس بیشتری یافت.
در داخل ایران هم علاوه بر کمیته‍ی دفاع از زندانیان سیاسی، "جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر" هم بود که پیش از کمیته و در حدود اوائل سال ١٣٥٦تشکیل شده بود و در زمینه‍ی دفاع از زندانیان سیاسی هم فعالیت مستمری داشت. این جمعیت به ابتکار و با شرکت مهندس بازرگان، دکتر سحابی، حسن نزیه و چند تن دیگر از فعالان نهضت آزادی تشکیل شده بود و کسانی چون دکتر کریم سنجابی، مهندس لطف‌الله مقدم مراغه‌ای از اعضای فعال آن بودند. این جمعیت روز ١٧ فروردین تلگرافی در مورد اعتصاب غذای زندانیان زندان قصر به دبیرکل سازمان ملل، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و صلیب سرخ جهانی فرستاد و خواستار اقدام عاحل ایشان شد.
همچنین برخی کسان دیگر و خاصه تعدادی از وکلا هم با استفاده از روابط خود با سازمانها و تشکلهای بین المللی، اخبار را به خارج منتقل می کردند. خبرنگاران خارجی هم که در ایران بودند و یا به ایران می‌آمدند با کمیته و اعضای آن تماس می‌گرفتند. بولتن کمیته به انگلیسی هم ترجمه می‌شد و به دست سازمانهایی چون عفو بین‌الملل هم می‌رسید. البته تنها ما نبوریم که اخبار اعتصاب را منعکس می کردیم و همانطور که گفتم اخبار از راههای مختلف به خارج می رسید و البته کمیته هم یکی ازین مجاری خبررسانی بود. در خارج هم کمیته ها و نهادهای مختلفی به پخش اخبار و سازماندهی اعتراضات و همبستگیها کمک می کردند. در این زمینه هم نقش کنفدراسیون را نباید فراموش کرد که پراهمیت و چشمگیر بود.
انعکاس جهانی اعتصاب غذای زندانیان سیاسی بسیار گسترده و وسیع بود. برای نمونه در فرانسه، گذشته از "لوموند"، "لیبراسیون" هم در روزهای ١٤ و ١٥ فروردین خبر اعتصاب را انتشار داد. این خبر، در آلمان در هفته‌نامه "اشپیگل" و در انگلستان، در روزنامه‍ی گاردین منتشر شد.
بولتن نه تنها اینگونه انعکاسها بلکه همچنین اعلامیه‌های همبستگی با زندانیان اعتصابی را هم منتشر می کرد (اعلامیه های دانشجویان دانشگاه های تهران، تبریز، مشهد، دانشگاه ملی و نارمک و کانون نویسندگان ایران...).

آیا مواردی بود که در آن کسانی که بیانیه کمیته را امضاء کرده بودند و یا در فعالیتهای کمیته دخالت داشتند، مورد آزار و اذیت پلیس و ساواک قرار گرفته باشند؟

اینکه تمام کسانی که بیانیه را امضاء کرده بودند، مورد آزار و تهدید قرار گرفته باشند، تا آنجا که من اطلاع دارم، باید بگویم که نه. برای اینکه در آن موقع دستگاه دولت داشت شرایط جدیدی را آزمایش می کرد. این سیاست جدید بیشتر سیاست ارعاب و ضرب و جرح مخالفان بود و از همان هفته‌های اول آغاز فعالیتهای اعتراضی در تابستان ١٣٥٦ شروع شده بود. با چماق و چاقو به سراغ فعالان و مخالفان می‌رفتند و از آنها تا سرحد مرگ پذیرائی می‌کردند. در سال ١٣٥٦، کسانی و از جمله خانم ناطق، نعمت میرزازاده (آزرم)، منوچهر هزارخانی و اسلام کاظمیه به این سرنوشت دچار شده بودند. در هفته های نخست سال ١٣٥٧ هم با دکتر حبیب الله پیمان (١۹ فروردین) و کریم لاهیجی (اواخر فروردین ١٣٥٧) همین رفتار را کردند. در خانه یا دفبر دیگرانی هم بمب منفحر می‌کردند. مهندس بازرگان، دکتر سنجابی، مهندس مقدم مراغه‌ای، محمود مانیان (همگی در ١۹ فروردین ١٣٥٧)، منوچهر مسعودی و هدایت متین‌دفتری (هر دو در ٢۹ فروردین) ازین جمله بوند. پیامهای تلفنی تهدید‌آمیز هم ترفند دیگر دستگاههای امنیتی بود که اغلب این فعالیتها را به نام "سازمان زیرزمینی انتقام" امضاء می‌کرد. همین سازمان بود که مدتها، در بهار ١٣٥٧، برای آقای حاج‌‌سید‌جوادی، پیامهای تهدیدآمیز تلفنی می فرستاد. و همانها هم بودند که دختر کوچک ایشان را در خیابان با ماشین تعقیب و تهدید به مرگ می‌کردند. پس در آن زمان، گروهی از فعالان و مخالفان هدف ارعاب و سرکوب دستگاههای امنیتی قرار می‌گرفتند و چه بسا همکاری با کمیته هم درین امر بی تأثیر نبوده است. در ماههای بعد، قدرت جنبش اعتراضی به جائی رسید که دیگر مقاومت و سرکوب امنیتی را بیفایده می ساخت.
اعتصاب غذای زندانیان در ٢٣ فروردین ١٣٥٧ پیروزمندانه به پایان رسد. بولتن در شماره‍ی ۴ خود از "حماسه‍ی زندان قصر" می‌نویسد: "پس از یک ماه مقاومت، سرانجام زندانبانان در برابر زندانیان تسلیم شدند. اعتصاب پیروز شد و از اراده و تصمیم این بیگناهان ، حماسه‌ای جاویدان آفریده شد".
اعتصاب که پایان گرفت کمیته همچنان به کار دفاع از زندانیان سیاسی ادامه داد. بولتن در سزمقاله‍ی شماره‍ی بعدی خود نوشت "اعتصاب پیروز شد اما..." این نه پایان مسئله‍ی زندانیان سیاسی است و نه پایان نگرانبهایی که درباره‍ی وضع ایشان وحود دارد (شماره‍ی ۵، ٣۰ فروردین). و از همین رو کار و فعالیت کمیته به شکل دیگری ادامه می‌یابد‌.
حادثه ای که آن زمان پیش آمد و خیلی سروصدا پیدا کرد، نامه بهروز حقی منیع از زندان بود. او از درون زندان شکنجه های خود و هم زنجیرانش را در نامه شرح داده بود. این نامه بدست کمیته ما رسید و از این طریق به خارج فرستاده شد. در روز ٤ یا ٥ خرداد (٢٥ مه) یک کنفراس مطبوعاتی در پاریس صورت گرفت که در آن نامه بهروز حقی منیع و همچنین نامه ٣٢ تن از زندانیان تبریز در اختیار مطبوعات قرار گرفت. این کنفراس را ژان پل سارتر افتتاح کرد و انعکاس زیادی در فرانسه و دیگر جاها یافت. روزنامه لوموند همان موقع این نامه را چاپ کرد. متن کامل این نامه در شماره ٩ بولتن به چاپ رسیده است. این نامه سند مهمی بود در افشای ساواک و توجه دادن به مسئله زندانیان سیاسی در ایران. اقدام بهروز به عنوان اقدامی شجاعانه و جسارت آمیز در ذهنم باقی مانده است. بعدها بعضی از خانواده ها و اقوام زندانیان نامه ها و اطلاعاتی به ما دادند. خانواده ها در آن موقع جمعی تشکیل داده بودند که با کمیته هم در تماس بودند.
تجمع خانواده ها از سال ١٣٥٠ جلوی زندان قزل قلعه شکل گرفت و در سال ٥٧ گسترده تر شد. در فروردین آن سال تعدادی نسبتا زیادی از آنها بطرف دفتر نخست وزیری در خیابان پاستور حرکت کردند. از نزدیک شدن آنها به محوطه جلوگیری بعمل آمد. خانم متحدین از طرف جمع، نامه ای به مقامات نخست وزیری داد، که در آن خانواده ها خواستار رسیدگی به خواستهای زندانیان اعتصابی شده بودند. اقدام دیگری که به یاد دارم تجمع خانواده ها جلوی دانشگاه تهران بود، که فکر کنم منجر به بازداشت عده ای هم شد.
در آبان ماه نامه‌ای از طرف خانواده‌های زندانیان سیاسی در بولتن چاپ شد. بعد نامه دیگری داشتیم با امضای خانواده شهدا و زندانیان سیاسی. یکی از کسانی که با آقای حاج سید جوادی ارتباط داشت، آقای مدیر شانه چی بود که دخترش در درگیری کشته شده و پسرش هم آن موقع در زندان بود. خانواده های علی اصغر خرسند و نسترن آل آقا هم در مورد فرزندانشان نامه ای نوشته بودند که در بولتن به چاپ رسید. کمیته در طی دوران فعالیت خود توانست از همکاری فعال برخی از زندانیان سیاسی سابق و یا بستگان و خانواده های ایشان برخوردار شود. جمع‌آوری نام و مشخصات زندانیان سیاسی با کمک ایشان صورت گرفت و برخی ازیشان نیز به تدریج در تهیه و پخش بولتن نقشی فعال یافتند.

دیگر فعالیتهای این کانون چه بود؟

هدف اولیه از تشکیل کمیته که جنبه فوریت هم داشت، حمایت از خواستهای زندانیان اعتصابی و تلاش برای انعکاس آن بود. اما این فوریت بزودی گسترش یافت. متنی که کمیته دفاع از حقوق زندانیان سیاسی روز ١١ اردیبهشت منتشر ساخت، حالت منشور را داشت و با استناد به اصولی از بیانیه جهانی حقوق بشر آغاز می شد. اکنون که دیگر اعتصاب زندانیان سیاسی با موفقیت پایان یافته بود، درین منشور اهدافی مطرح می شد که چارچوب فعالیت کمیته را گسترش می‌داد. این بار نفس مسئله زندانی سیاسی و سرکوب سیاسی بود که به عنوان هدف فعالیت کمیته اعلام می‌شد. متن آن منشور چنین است:
منشور
«از آنجائی که شناسائی حیثیت ذاتی کلیه‍ی اعضای خانواده‍ی بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان اساس آزادی، عدالت و صلح را در هر جامعه ای تشکیل می دهد، با توجه به اینکه هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد و از هیچ کس نمی توان سلب آزادی کرد مگر به دلائل قانونی و طبق مقررات قانون و احدی را نمی توان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه یا برخلاف انسانیت یا شئون بشری یا موهن باشد، و در مورد کلیه افرادی که از آزادی خود محروم شده اند، باید با انسانیت و احترام به حیثیت ذاتی شخصی انسانی رفتار شود، با توجه به اینکه همه‍ی آنچه با زندانیان سیاسی سروکار پیدا می کند، در پرده ای از ابهام فرو رفته است؛ ما امضا کنندگان، با استفاده از کلیه حقوق و امکاناتی که قوانین موجود در اختیار کلیه افراد کشور گذاشته است و با عنایت به بیانیه مورخ ۲٢ فروردین ١٣٥٧ مشتمل بر بیش از٤٠٠ امضاء، تشکیل کمیته دفاع از حقوق زندانیان سیاسی ایران را اعلام می داریم تا بکوشیم که
با گردآوری اخبار در باره‍ی بازداشت شدگان و زندانیان سیاسی
با آگاه نمودن افکار عمومی به وضع و حقوق زندانیان سیاسی
با کمک و راهنمائی بستگان و کسان زندانیان سیاسی در حل مشکلات خود
با تقاضای آزادی زندانیان، تبعید شدگان و بازداشت شدگان سیاسی
با حمایت مداوم و موثر از حقوق زندانیان سیاسی
تکالیف انسانی و قانونی خود را انجام دهیم.»
بنابراین ملاحظه می کنید که چارچوب فعالیت کمیته گسترش پیدا کرد و با اینکه این چارچوب همچنان در حیطه حقوق بشر بود، اما سعی می شد که جنبه‌های مختلف مسئله هم مورد توجه قرار گیرد.

من خرداد آن سال دستگیر شدم. در زندان بودم که شنیدم نام من هم در لیست زندانیان به خارج درز کرده است. این از طریق اقداماتی بود که شما انجام می دادید؟

به دقت نمی‌دانم. باید به شماره‌های بولتن کمیته دفاع نگاه کرد که از شماره ٧- اول خرداد- شروع کرد به انتشار نام و مشخصات زندانیان سیاسی. در شماره های مختلف اسامی افراد زندانی و بازداشت شده می آمد البته تا جائیکه اطلاعات به ما می رسید. در آغاز دسترسی به اسامی و مشخصات زندانیها مشکل بود. حتی بسیاری از زندانیان آزاد شده هم به آسانی حاضر نبودند توضیح دهند که در زندان با چه شرایطی مواجه بودند.
در آن زمان چنین رفتار و رویه‌ای خیلی مرسوم نبود. یکی، دلائل امنیتی بود. دلیل دیگر این استدلال بود که این همه آدم در زندان است و شکنجه شده؛ صحبت کردن از فرد من بی معنی است.
بله، یکی از توجیهات این بود که فرد وجود ندارد و ما نمی خواهیم مشخص شویم. اما مسئله دیگر این بود که صحبت کردن از زندان کار ساده ای نیست. دوره‍ی زندان دوره وهن آمیزی است و نمی توان به سادگی آن را برای همه بازگو کرد. من خود دوستان بسیاری ذاشته‌ام که هیچوقت حاضر نشدند از "ابام محبس" خود حرفی بزنند. مسئله ناپدیدشدگان هم یکی از محورهای کار ما بود.

مگر آن زمان هم این پدیده وجود داشت؟

بله. کسانی بودند که ناپدید شده بودند و از سرنوشتشان خبری نبود. در شماره های ٧، ٨ و ١٤ بولتن اسامی ناپدیدشدگان آمده است. ما به مسئله تبعیدشدگان هم توجه داشتیم. در شماره ١٠ بولتن نام و مشخصات تبعیدشدگان را چاپ کرده ایم. به موج بازداشتهای جدید هم اعتراض می کردیم و سعی می کردیم نام و مشخصات آنها را داشته باشیم.

جدا از انتشار این بولتن ها، آیا اقدامات دیگری هم در راستای رسیدگی به خواستهای زندانیان صورت دادید؟ مثلا تماس با مقامات و یا با مجامع بین المللی؟

اگر هم ما می خواستیم، مقامات حاضر نبودند با ما تماس داشته باشند. آقای حاج سید جوادی نامه ای نوشت به مقامات دادگستری و قید کرد که تمام زندانیان سیاسی در شرایط مشکوکی محاکمه شده اند و بیگناه هستند و باید آزاد شوند. اما بعدتر، در آذر آن سال، نجفی وزیر جدید دادگستری از طریق چند نفری با ما تماس گرفت و گفت که مایل است با جمعیت هائی که در حوزه دفاع از حقوق بشر و حقوق اجتماعی فعالیت می کنند، ملاقات داشته باشد. ما هشت- نه نفری از گروه های زیر به دفتر او رفتیم: جمعیت حقوقدانان، سازمان ملی دانشگاهیان، کمیته دفاع از حقوق زندانیان سیاسی، کانون نویسندگان ایران و کانون وکلا.

اگر اشتباه نکنم این ملاقات مربوط می شود به دوره شاپور بختیار؟

نه، فکر کنم زمان شریف امامی بود. ملاقات ٦ آذر ٥٧ بود. این وزیر که آدم خوشنامی بود با ادب و احترام از ما پذیرائی کرد و گفت: شما را خواسته ام برای مشورت. تا دیروز ما بعنوان وزارت دادگستری هیچ اطلاعی راجع به کسانی که در دادگاههای نظامی محکوم می شدند، نداشتیم. چند روز پیش دادرسی ارتش صورت اسامی کسانی را که در این دادگاه ها محکوم شده اند، برای ماا فرستاد. طبق این صورت تعداد کسانی که اکنون در زندان بسر می برند، ٣٠٠ نفر است. تاکنون ما تمام کسانی را که محکومیتشان زیر ١٠ سال بود، آزاد کرده ایم. این ٣۰۰ نفر کسانی هستند که جرائم سنگینی را مرتکب شده اند و چه بسا مرتکب قتل شده اند و په همین علت محکومیتهای سنگین دارند (تز بیش از دهسال تا ابد). می خواهم با شما مشورت کنم که با این زندانیانی که چنین محکومبتهای سنگینی دارند، چه باید بکنیم؟ بحثی درگرفت. دوستان کمیته دفاع آمار آقای وزیر را زیر سوال بردند و گفتند که طبق آمار ما، هم اکنون ٥٠٠ نفر در زندان هستند. ما برای تک تک این افراد برگه ای درست کرده بودیم. بحث دیگر این بود که گفتیم این ها که شما به جرم بزرگ آنها اشاره می کنید، در دادگاه هائی محاکمه شده اند که اصلا دادگاه نبوده و «بیدادگاه» بوده. بنابراین نمی توان به احکام آن استناد کرد. ما همه متفق القول گفتیم که کلیه کسانی که در زندان هستند باید آزاد شوند و از آزادشدگان اعاده حیثیت شود. ما با واژه «عفو عمومی» هم مخالفت کریم و فرمول بندی خودمان را ارائه دادیم. پیشنهادی که آخرسر داده شد، مورد تائید آقای وزیر قرار گرفت. او گفت: من می روم شرفیاب می شوم و روز پنجشنبه ماده واحده را به مجلس می برم. آن روز در گزارش مجلس هیچ خبری از این موضوع به میان نیامد. نجفی رفته و «شرفیاب» هم شده بود اما "مقامات بالا" طرح او را رد کرده بودند. آزادی آخرین گروه از زندانیان سیاسی در بهمن ماه با اعتصابات اتفاق افتاد.

چون برادر من هم جزو این گروه از زندانیان بود، به خاطر دارم که آنها در شب ٣٠ دی- ٤ روز بعد از رفتن شاه- از زندان آزاد شدند.

دستگاه حاضر نبود کسانی را که ناعادلانه محکوم شده بودند و جرمشان معلوم نبود، آزاد کند. آنها حتی وکیل مستقل هم نداشتند. وکیل تسخیری داشتند. ما وقتی در کانون نویسندگان بودیم، خانه ای اجاره کرده بودیم. روزی صاحبخانه آمده بود برای گرفتن مال الاجاره. او وقتی عکس گلسرخی را روی دیوار دید، گفت من وکیل تسخیری او بودم. هرچه به او توصیه کردم که جوان این کارها را نکن، گوش نداد و اعدام شد.

تا چه زمانی انتشار این بولتن ها ادامه یافت و فعالیتهای بعدی آن چه بود؟

این بولتن ها تا ماه دی منتشر شدند. اخرین شماره آن ١٤ است که تاریخ ١٤ دی ١٣٥٧ را دارد. در ابتدا در روزهای اعتصاب غذای زندانیان خبرنامه روزانه منتشر می شد که بعدها به دو هفته یک بار تقلیل یافت. پایان اعتصاب غذای زندانیان در فروردین ماه نه پایان مسئله زندانیان سیاسی بود و نه پایان نگرانی هائی که در مورد آنها وجود داشت. فعالیت برای بهبود شرایط زندان ادامه یافت و بعدها خواست آزادی بیقید و شرط زندانیان محور کار کمیته شد. این خواستی بود که تبدیل شد به شعار اصلی تظاهرات و اعتصابات.
بله این شعار محوری دوران انقلاب بود. یکی از دیگر از محورهای فعالیت ما این بود که در بولتن اظهارنظرهای مقامات را در باره زندان با منطق و محاجه و در چارچوب قانون زیر سوال ببریم. دولت وجود زندانیان سیاسی را انکار می کرد و اگر کسانی را آزاد می کرد معلوم نمی کرد که آنها چه کسانی بودند و چه اتهامی داشتند. مثلا در مرداد ماه به عده ای عفو دادند و اسم شان را در روزنامه نوشتند. بعضی از آنها قبلا آزاد شده بودند. ما سعی می کردیم اظهارات مقامات را به چالش بکشیم با طرح ادعای متقابل. از اینجا حرکت می کردیم که حق من به عنوان یک شهروند است که این سوال را بکنم. پس این پرسش را مطرح می کنم. ما نه تنها شعار آزادی زندانیان سیاسی را مطرح کردیم بلکه محاکمه شکنجه گران و خاطیان را هم طرح کردیم. بند سوم خواسته های ما برچیده شدن ساواک بود و نقد دولت در دولت بودن این دستگاه.

بیاد داشته باشیم که در آن زمان نام ساواک هنوز وحشت برانگیز بود. این شعار می توانست در شکستن این فضای رعب موثر باشد. اما یک سوال: آن زمانها یک بولتنی هم درمی آمد بنام بولتن همبستگی. این ادامه بولتن کمیته دفاع از زندانیان سیاسی نبود؟

نه. اما توضیح می دهم: کمیته دفاع در زمینه هائی که به کارش مربوط می شد با انجمن های مشابه همکاری می کرد. یکی از این همکاریها شرکت در هفته همبستگی بود که از ٦ تا ١٦ آبان اعلام شده بود. دانشگاهیان تصمیم گرفته بودند یک هفته را اختصاص دهند به همبستگی دانشگاهیان با مردم. در تمام روزهای این هفته موضوعات مختلف مورد بحث واقع می شد. یکی از آنها، آزادی مطبوعات بود و مخالفت با سانسور و یکی هم آزادی زندانی سیاسی و بازگشت تبعیدشدگان. ما در این هفته همبستگی شرکت داشتیم. حادثه مهم آن زمان اعتصاب مطبوعات بود. هیچ روزنامه ای منتشر نمی شد. و این زمانی بود که مردم تشنه خبر یودند. کمیته دفاع از حقوق زندانیان همراه با دانشگاهیان و کانون نویسندگان تصمیم گرفت که بولتن همبستگی را بیرون دهند. این بولتن دو- سه بار در هفته درمی آمد و شامل چهار صفحه بود و در آن اخباری را که از گوشه و کنار بدستمان می رسید و اعلامیه های اعتصابات را چاپ می کردیم. یکی از اینها، بیانیه اعتصاب گران شرکت نفت بود. مقاله هائی را هم که نویسندگان خارجی در مورد انقلاب ایران می نوشتند، در آن چاپ می کردیم. مثلا مقاله ای را که یک روزنامه ایتالیائی از میشل فوکو چاپ کرده بود، ما ترجمه و در بولتن آوردیم. تا پایان اعصاب مطبوعات، همبستگی منتشر شد. این نشریه خیلی بیش از تصور ما تحدید چاپ و توزیع می شد. این بولتن در خارج از ایران ترجمه و در نشریه Index on Censorship چاپ می شد. این نشریه درابتدا در مقابله با سانسور در کشورهای اروپای شرقی بوجود آمده بود که بعدها این حوزه را گسترش داد. این نشریه در آن زمان خیلی فعال بود. من نمی دانم پایان کارشان چه شد.

Index on Censorship حالا یک سایت اینترنتی است که حوزه کارش مبارزه با سانسور و سرکوب نویسندگان و روزنامه نگاران است. و سوال آخر: چرا بعد از انقلاب این کمیته تداوم نیافت؟ به ویژه وقتی در نظر بگیریم که پس از انقلاب موضوع زندانی سیاسی و اعدامها همچنان موضوع روز باقی ماند و حتی ابعاد وسیع تری به خود گرفت.

فعالیت ما بعد از انقلاب ادامه نیافت. کمیته دیگری بعد از انقلاب شکل گرفت به نام کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ضدامپریالیست، که بیشتر اعضایش را زندانیان آزادشده تشکیل می دادند. کمتیه دفاع از حقوق زندانیان سیاسی مظهر فعالیتها و مشابه سازمان ها و انجمنهای دموکراتیک دیگری است که در تب و تاب انقلاب در زمیته های مختلف شکل گرفتند. اما متاسفانه دستاوردهای آنها لگدمال شد و به وضعی منجر شد که همه می دانیم. در بحثی که امروز در حول و حوش دموکراسی وجود دارد، باید متوجه باشیم که خواستهای دموکراتیک ریشه های عمیقی در جامعه ما داشته است، میل به مشارکت در امور و تصمیم گیریها، وضعیت موجود را به زیر سوال کشیدن جنبه هائی از انقلاب در جامعه بود که به سرعت و شدت از طرف حامیان و عاملان جمهوری اسلامی سرکوب شد. این حرفها روایت من بود. فعالیت ما یک فعالیت علنی بود. اما شرایط کار علنی نبود. ما همگی از کار هم خبر نداشتیم. اقتضای زمانه چنین بود. ممکن است همین مصاحبه را با کس دیگری بکنید و او روایت دیگری از فعالیت کمیته ارائه دهد. همه انچه در نظر من مهم جلوه کرده است در نظر او چندان اهمیتی نداشته باشد. اسامی دیگری و کارهای دیگری جز آنچه درینجا مطرح شد، قابل ذکر و توجه جلوه کند. اینهم از عوارض هر خاطره‌گویی است. در هر حال بولتن ها که وجود دارند و می توانند به ترسیم چهره ای از کمیته کمک کنند. و همیشه هم این پرسش ما را دنبال می کند که چرا کار کمیته را پس از انقلاب دنبال نشد؟ کاشکی شده بود! چه اشتباهی!

خیلی ممنون اقای پاکدامن از این مصاحبه

منبع: سایت بیداران


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست