پاسخی به یادداشت «سانسور زنان در انتخابات کانون نویسندگان ایران»
فرخنده حاجی زاده
•
درک این شرایط بهدرستی میسر نیست مگر آن که از نزدیک دستی بر آتش داشته باشیم و منتظر نمانیم تا لقمهی همه مسایل هنری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و غیره را اروپا و آمریکا برای ما بگیرند و ما آن را بی چون و چرا قورت دهیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۱ مرداد ۱٣٨۷ -
۱۱ اوت ۲۰۰٨
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند تا همه صومعهداران ره کاری گیرند
جناب آقای ایرج مصداقی،
سالهاست به دلیل کمبودِ وقت ناشی از شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه و به خاطر امکان انتخاب فضاهای متعدد فرهنگی، هنری، نهتنها دل به خواندن هر نوشتهای نمیدهم بلکه به هیچ عنوان بر نوشتههای موهوم پاسخ نمینویسم. این بار اگر در پی پاسخگویی برآمدم نه به این دلیل است که «زینتالمجالس» خوانده شدهام، چون با واژههایی از این دست آشنا هستم. از کودکی که تنها دختر مدرسهی ششکلاسهی روستایم بودم و برخی از همدهاتیها به علت فقر فرهنگیِ تحمیلشده بر آنها سعی میکردند خانوادهام را متقاعد کنند که دخترک معصومشان را از چنگال ٣۲ پسر دبستانی، مدیر، معلم و بابای پیر مدرسه بیرون بکشند تا عصمتاش لکهدار نشود، تا امروز که متاسفانه تجلی همان حرفها و افکار را در نوشتهی شما دیدم و با کلمهی «زینتالمجالس» دایرهی واژگانی این نوع تفکر در ذهنم گسترش یافت.
با واژههایی از این دست بیگانه نیستم. بسیار شنیدهام و خوب میدانم مردسالاریِ رخنهکرده در پسزمینهی ذهن برخی از مردان تحصیلکرده و قلمبهدست کشورم به رغم تئوریها و ادعاهای کاغذیشان چنان قدرتمند است که هنوز حضور هر زن و مردی را در کنار هم نه حضوری انسانی که حضور مونث و مذکر میبینند. پس با پذیرش این واقعیت که این مردسالاریِ دیرپا خارج از حوزهی آمار و شعار چیزی نیست که بهسادگی از ذهن و زبان و قلم بسیاری از مردان (و گاه متاسفانه زنانِ) میهنم رخت بربندد، وارد عرصههای فرهنگیاجتماعی شدم و تمام سالهای جوانی را سپری کردم. و امروز نیز پاسخ من به یادداشت شما با عنوان «سانسور زنان در انتخابات کانون نویسندگان ایران» نه به خاطر فرخنده حاجیزاده که به مصداقهایی از این دست عادت کرده، بلکه به حرمت اعضای محترم کانون نویسندگان ایران است. ای کاش زاویه باورپذیرتری برای نقد کانون نویسندگان ایران یا انتخابات اخیر آن انتخاب میکردید، زیرا:
۱. هیچ یک از اعضای هیئت دبیران (اصلی و جانشین)، بازرسان، صندوقدار و منشی کانون انتصابی نیستند؛ انتخاب شدهاند. تفاوت انتخاب و انتصاب را که میدانید!
۲. به باور من بخش عمدهی اعضای کانون نویسندگان ایران فراجنسیتی میاندیشند و نیازی نمیبینند برای بالا بردن آماری از آن دست که شما اشاره میکنید، با تحمیل و اصرار و زور و زر، کفهی ترازو را هموزن کنند یا برای تکمیل ژستشان (و به قول شما تزیین ویترین خود) بر وزن کفهی مونث بیافزایند.
٣. با مرور در سابقهی فعالیت کانون نویسندگان ایران، دستکم در دورهی قبل یعنی در انتخابات ۱٣ اسفند ۱٣۷۷، میتوانستید نام سه زن را در هیئت پنجنفرهی دبیران ببینید و دریابید که کانون نویسندگان ایران در طول چهل سال فعالیت خود فقط یک بار رییس انتخاب کرده و آن هم کسی جز خانم سیمین دانشور نبوده است.
۴. حضور کمرنگ زنان در انتخابات کانون نویسندگان ایران نه به خواست اعضای کانون بلکه ناشی از شرایط بغرنج و نابرابری است که زنان را گرفتار ستم و درد مضاعف کرده و از بین بردن این نابرابری گرچه میل قلبی اعضای کانون نویسندگان ایران است اما نه در لحظه میسر است و نه به طور مستقیم در حوزهی اختیار آنها.
فراموش نکنید که کانون نویسندگان ایران نهاد صنفی نویسندگان مستقل ایران است که پس از چندین سال تهدید، اضطراب و گذر از موانع متعدد، نه با امکانات قدرقدرتها و نه مطابق ذوق و سلیقهی قدرتهای داخلی و خارجی دست به کاری شگرف زده و طبیعی است که در چنین شرایطی نتیجه انتخابات آن نیز تابع مقتضیات کنونی و درونی جامعه باشد. ترکیب هیئت دبیران نیز بر اساس آرای رایدهندگان است نه ملاحظات دیگر. و درک این شرایط بهدرستی میسر نیست مگر آن که از نزدیک دستی بر آتش داشته باشیم و منتظر نمانیم تا لقمهی همه مسایل هنری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و غیره را اروپا و آمریکا برای ما بگیرند و ما آن را بی چون و چرا قورت دهیم.
۵. حضور چشمگیر زنان نویسنده و فعال در همهی عرصههای فرهنگی دوران اخیر بر کسی پوشیده نیست. اما به هزار و یک دلیل که ذکر آنها از حوصله این بحث خارج است، شمار زیادی از زنان نویسنده نامزد انتخابات این دوره نبودند و بهتر است این نکته برای شما ایجاد نگرانی نکند. مطمئن باشید اگر روزی بخواهند از این ترکیب کانون نویسندگان برای توجیه زیر پا گذاشتن حقوق زنان ایران سوءاستفاده کنند کانون پاسخی درخور خواهد داشت.
۶. و اما نکته آخر این که فرخنده حاجیزاده به قید قرعه انتخاب نشده است! قرعهکشی در مورد نفر پنجم، میان خانم فرزانه آقاییپور و آقای یوسف عزیزی بنیطرف صورت گرفت و آقای بنیطرف به قید قرعه برگزیده شد. ای کاش کمی در خواندن خبر دقت میکردید. گرچه حتی با یک حساب بسیار سادهی سرانگشتی هم میشد فهمید که هرگاه در انتخاب پنج نفر، دو نفر به تساوی آرا برسند طبعا نفر چهارم نیست که به قید قرعه انتخاب میشود. هرچند، کسی که برای پذیرش مسوولیتی اعلام آمادگی میکند به حضور فعالانه اهمیت میدهد نه حاشیههایی از این دست.
در یک مورد اما با شما همعقیدهام و آن این که منشیگری نهتنها سمتی پرمشغله است بلکه به صبر، حوصله و دقت نیاز دارد و به همین دلیل حضور صبورانهی خانم منیژه نجمعراقی غنیمتی است. اما در این مورد که فرمودهاید سمت منشیگری را از ازل برای خانمها کنار گذاشتهاند باید گفت متاسفانه باز هم به خطا رفتهاید.
برای یادآوری، از گذشتهی دور به دلایل تاریخیاجتماعی، اگر نه همیشه دستکم در بیشتر موارد، کاتبان و منشیان مردان بودهاند. از نمونههای بارز آن میتوان- به رغم تفاوت فاحش جایگاه اجتماعیِ آن کاتبان با منشیان کانون نویسندگان، و بی آن که قصد مقایسهی ادبی داشته باشیم- به ابوالفضل بیهقی (که حتما داستان بر دار کردن حسنکاش را خواندهاید)، بوسهل زوزنی، ابونصر مشکان و... اشاره کرد، و یادآور شد که حتی در کانون نویسندگان ایران نیز در این چهل سال بار مسوولیت منشیگری را همواره مردان بر دوش کشیدهاند و نخستین بار است که زنی این مسوولیت را پذیرفته است. فکر نمیکنید منشی کانون نویسندگان را با منشیهای کلیشهای و قراردادیِ برخی از روسا اشتباه گرفتهاید؟
|