یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٣ مرداد ۱٣٨۷ -  ۱٣ اوت ۲۰۰٨


موقعیت جناح های سیاسی در معمای حضور خاتمی!
فرق دولت عدالت با دولت های سازندگی و اصلاحات
کیهان و یک رخداد تعیین کننده در معادلات جهانی
تمام کسانی که نقش نظارتی خود بر دولت را نادیده انگاشته اند، در تضعیف مجلس شریکند

روزنامه ایران با عنوان: حی علی الخدمت! نوشته است:
۱ ـ چند صباحی است که در رسانه ها، خاصه رسانه های منتقد یا مخالف دولت نهم، زمزمه های انتخابات دهم ریاست جمهوری آغاز گردیده است و گمانه زنی ها و رایزنی های گوناگون بخش هایی از صفحات آن رسانه ها را به خود اختصاص داده است.
۲ ـ در دولت های سازندگی و اصلاحات، آن قدر که نگارنده به یاد می آورد، مقوله انتخاب رئیس جمهور آینده از ماه های قبل از انتخابات شروع می شد و این به معنی درگیر شدن بخش عمده ای از انرژی فکری، ذهنی، وقتی، مادی، روحی و… مسئولان مملکت بود که طبعاً آفت افت کارآیی و اثربخشی و نهایتاً بهره وری سازمانی را به همراه داشت.
٣ ـ در دولت عدالت که ماهیت و جوهره آن در تضاد شدید با تلاش جهت کسب قدرت است و بر بنیاد خدمت حداکثری به بندگان خداست، میان اولین روزی که دولت مسئولیت را برعهده گرفته است و آخرین روز دولت نهم، هیچ تفاوت و تمایزی وجود ندارد و باید کلیه انرژی و عزم دولت تا ثانیه آخر حضور رسمی آن در کشور، مصروف خدمت و حمایت از مستضعفان و پابرهنگان و ولی نعمتان و صاحبان انقلاب که همان مردم اند، گردد.
۴ ـ برخی را شاید تصور آن باشد که دولت عدالت برای تداوم خدمت رسانی اش، محتاج تبلیغ و برجسته سازی رسانه ای است و لذا باید در سال آخر بخشی از انرژی خود را به تمجید و معرفی دستاوردهای دولت، مصروف داشت.
در پاسخ باید متذکر شد که اولاً فرق فارق دولت عدالت با دولت های سازندگی و اصلاحات آن است که دولت عدالت همان رسانه است، در حالی که دو دولت پیش گفته، محتاج رسانه بودند. سفرهای استانی دولت نهم، ارتباط تنگاتنگ مردم با دولتمردان، باز بودن در اتاق مدیران کشور به روی مردم، مهم ترین رسانه های دولت و معرف و مبلغ حقیقی عملکرد دولت نهم است. ثانیاً معیار انتخاب مردم، شعار، بزرگنمایی های کاذب و تبلیغات پرزرق و برق و وعده های دنیوی و مادی نیست که چهار شاخص ولایتمداری، صداقت، اخلاص و جهادی عمل کردن است. در دولت نهم این چهار شاخص تحقیقاً در شخص رئیس جمهور و بخش قابل توجهی از مدیران جهادی دولت بارز است.
۵ ـ لذا ابتدائاً به کلیه مطبوعات و رسانه های کشور توصیه می گردد به جای پرداختن ذخایر انرژی مطبوعاتی و رسانه ای شان به چند شخص محترم که معلوم نیست خبر آمدن یا نیامدن شان چه دردی را از مردم محروم کشور در زمانه فعلی درمان خواهد کرد، یاری رسان دولت و مدیران در جهت رفع محرومیت ها، تبعیض ها، نابسامانی ها و کمک به گسترش عدالت در ابعاد مختلف باشند.
۶ ـ به مدیران انقلابی، ارزشی و جهادی دولت نهم هم توصیه می گردد فرض نمایید که اکنون ماه های پایانی دور دوم ریاست جمهوری است و خداوند توفیق خدمتگزاری به شایسته ترین بندگان خدا را تا چند صباحی دیگر از شما خواهد گرفت. پس قدر این روزهای طلایی و لحظه های مقدس خدمت به بندگان صالح و نیک پندار ایران اسلامی را بدانید و به مجاهدت و خدمت شبانه روزی هر چه بیشتر بشتابید و از دام چاله های مطبوعاتی و رسانه ای برخی رسانه ها که افکار و انرژی شما را صرف رمل و اسطرلاب های بیهوده انتخاباتی خواهد کرد، جداً پرهیز نمایید.
۷ ـ در زمانه عسرت و حرمان بشریت، صبح قریب نزدیک شده است. پس به کلیه مدیران دولت عدالت فرض است شتافتن به سوی خدمت و جهاد.

موقعیت جناح های سیاسی در انتخابات
روزنامه صدای عدالت در تفسیری با عنوان: انتخابات ریاست جمهوری و معمای حضور خاتمی نوشته است:
مدتی است که تهران صحنه رایزنی ها و مذاکرات فشرده گروه های سیاسی برای معرفی کاندیدا و تعیین کیفیت حضور در انتخابات ریاست جمهوری شده است. در حالی که نیروهای محافظه کار و طرفداران دولت همچون دوره پیشین انتخابات ریاست جمهوری در پی طراحی برنامه ای پیچیده و چندلایه برای معرفی کاندیدا و حضور در عرصه انتخابات هستند، اصلاح طلبان و نیروهای خارج از حاکمیت بیشتر به کیفیت حضور در این انتخابات می اندیشند. انتخابات برای اصلاح طلبان دیگر در مفهوم و معنای کلاسیک آن (Elections) مطرح نیست که آن را صحنه رقابت دموکراتیک برای در دست گرفتن قدرت بدانند. از این زاویه دید عرصه انتخابات تنها فضایی برای مبارزه مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه برای تقویت فرایند دموکراسی تلقی می شود. پیروز شدن یا نشدن به معنای ورود و یا عدم ورود به قدرت شاید در این عرصه چندان اهمیتی نداشته باشد. در این بین آنچه اهمیت دارد تقویت و اتحاد جریان های دموکراسی خواه و نوع ارتباط و گفتگوی آن ها با مردم است. اینکه تا چه حد می توان سرنوشت انتخابات آتی را حدس زد مسئله ای به غایت دشوار است. سیاست در ایران مشهور است به پیش بینی ناپذیر بودن و این به معنای آن است که حتی با پیش بینی چندین گزینه مشخص نیز نمی توان با اطمینان گفت که امکان رخ دادن حالتی دیگر وجود ندارد. به هر حال فارغ از آنکه چه افرادی کاندیدا می شوند و یا چه کسی در انتخابات پیروز می شود، شاید بتوان با توجه به سابقه عملکرد جریانات سیاسی مختلف تاحدی رفتار این جریانات و جناح ها را در شرایط حضور کاندیداهای مختلف بررسی کرد.
به عقیده نگارنده حضور یا عدم حضور سید محمد خاتمی در انتخابات آتی برنامه ها و تاکتیک های تمام جناح های سیاسی را تحت تاثیر قرار خواهد داد؛ در نتیجه منطقی به نظر می رسد اگر آن برنامه ها و تاکتیک ها در دو وضعیت حضور یا عدم حضور خاتمی به طور جداگانه دسته بندی و بررسی شود. در ذیل این دو وضعیت رفتارچهار طیف سیاسی شامل ۱ـ طرفداران دولت، ۲ ـ محافظه کاران سنتی، ٣ ـ اصلاح طلبان خارج از حاکمیت و ۴ ـ تحریمیان(تحول خواهان) قابل طرح و بررسی است.
اگر خاتمی نیاید ـ اگر خاتمی نیاید طرفداران دولت موقعیت خود را در معرفی احمدی نژاد به عنوان کاندیدای انحصاری جریان اصولگرا از دست خواهند داد و اجماع بر سر معرفی وی به عنوان تنها کاندیدای آن جریان بسیار دشوار خواهد شد. محافظه کاران سنتی در این بین فضایی برای معرفی کاندیدایی میانه رو خواهند یافت. آن کاندیدا می تواند فردی مانند قالیباف یا حسن روحانی باشد. پس در جناح اصولگرایان به احتمال زیاد اجماع بر سر یک کاندیدا منتفی شده و تنوع کاندیداها پدید خواهد آمد.
در جناح اصلاح طلبان اما وضعیت بسیار بدتر خواهد بود. اگر طرفداران دولت و محافظه کاران به معرفی دو یا سه کاندیدا بسنده کنند، اصلاح طلبان اما در غیاب خاتمی چندین کاندیدای مختلف معرفی خواهند کرد. در حال حاضر اجماع بر سر فرد دیگری به غیر از خاتمی تقریبا غیرممکن تلقی می شود. حتی اگر اجماعی نیز صورت بگیرد، بر سر توان رای آوری کاندیدای مورد اجماع شک جدی وجود دارد. در چنان شرایطی اصلاح طلبان هم از ورود به قدرت باز می مانند و هم با نمایش یک حضور ضعیف پایگاه اجتماعی خود را بیش از پیش از دست خواهند داد. به همین دلیل است که بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان اجماع حول فرد دیگری غیراز خاتمی را حتی اگر ممکن باشد به هیچ وجه مطلوب نمی دانند.
هر یک از گروه های اصلاح طلب درصورت قرارگرفتن درچنین وضعیتی از میان سه تاکتیک متفاوت یکی را انتخاب خواهند کرد: ۱ ـ حضور در انتخابات با کاندیداهای مختلف به قصد شرکت در انتخابات برای استفاده از فضای گفتگو با مردم حتی با وجود پیش بینی شکست جدی، ۲ ـ حمایت از کاندیدایی خارج از چارچوب شورای نگهبان مانند عبدالله نوری یا محمد رضا خاتمی و عدم شرکت در انتخابات در صورت ردصلاحیت کاندیدای مذکور و ٣ ـ سکوت و عدم معرفی هیچ گونه کاندیدا.
بسیار بیشتر از طرفداران دولت و محافظه کاران سنتی، این تحریمیان و تحول خواهان هستند که از کاندیدا نشدن خاتمی خوشحال خواهند شد. آن ها که در طی سال های گذشته همواره مخالف حضور در انتخابات دوره های مختلف شوراها، مجلس و ریاست جمهوری بوده اند، بیش از آنکه نگران حضور اصولگرایان تندرو در قدرت باشند، نگران حضور اصلاح طلبان در قدرتند. تحریمیان هرگونه اصلاحات در چارچوب ساختار حقوقی فعلی را نامطلوب و ناممکن ارزیابی می کنند و در نتیجه در طی سال های گذشته با نقد اصلاح طلبان و فراهم آوردن شرایط تحریم انتخابات سعی کرده اند تا با کاهش مشارکت مردم از رای اصلاح طلبان کاسته و فرآیند خروج آن ها از حاکمیت را تسهیل کنند. پس در صورتی که خاتمی نیاید، به دلیل عدم وجود چشم انداز مثبت از پیروزی در انتخابات، امکان طرح تحریم انتخابات برای ایشان بسیار ساده تر خواهد بود. این گروه ها پیش از آنکه اساسا وضعیت حضور یا عدم حضور خاتمی روشن شده باشد، با طرح کاندیدایی که به عقیده ایشان ردصلاحیتش محتمل است، شرایط را برای توجیه تحریم انتخابات فراهم نمایند. به همین دلیل است که از هم اکنون به سراغ عبدالله نوری رفته اند و سعی می کنند جبهه تحول خواهان(تحریمیان) را حول محوریت وی ساماندهی کنند.
چنانچه مشاهده می شود، عدم حضور خاتمی در انتخابات نه تنها به شکست قطعی اصلاح طلبان در انتخابات می انجامد که حتی مدیریت و کنترل جریان دموکراسی خواهی را نیز از دست اصلاح طلبان خارج ساخته و در دستان گروه های تندرو و تحریمی قرار خواهد داد. در صورت تقویت جریان های تندرو مخالف حاکمیت، به صورت طبیعی در طرف مقابل و در درون حاکمیت نیز جریان تندروی طرفدار دولت تقویت خواهد شد تا وضعیت تقابلی بیش از پیش به دوقطبی جنگ و خشونت نزدیک شود. اینگونه است که در فضای رادیکالیزه جریان اصلی قدرت در کشور به سمت حمایت از گروه های تندروی طرفدار دولت برای پیروزی در انتخابات تمایل پیدا می کند و بدین ترتیب جریان های تندروی درون و بیرون حاکمیت یکدیگر را تقویت و احیا می کنند.
اگر خاتمی بیاید ـ اگر خاتمی بیاید جناح های طرفدار دولت و محافظه کار سعی می کنند برای بالابردن احتمال پیروزی در برابر خاتمی بر سر اجماع برای معرفی یک کاندیدا توافق کنند و بدیهی است که آن کاندیدا نیز احمدی نژاد خواهد بود. اما دلایلی وجود دارد که اجماع جریان اصولگرا بر سر احمدی نژاد تنها به معنی عدم معرفی کاندیدایی دیگر خواهد بود و نه حمایت قطعی و عملی از وی در انتخابات، چنانچه شاید بخشی از محافظه کاران پیروزی جریان معتدل اصلاح طلب را با محوریت خاتمی به حال مملکت مفیدتر بدانند تا پیروزی جریان تندروی طرفداران دولت. پس باوجود اینکه در ظاهر طرفداران دولت موفق به معرفی کاندیدای خود به عنوان تنها کاندیدای جناح اصولگرا و محافظه کار خواهند شد، اما در مجموع آن جناح وحدت و انسجام استراتژیک خود را از دست خواهد داد و احمدی نژاد در برابر کاندیدای اصلاح طلبان(خاتمی) تضعیف خواهد شد.
اصلاح طلبان نیز مانند محافظه کاران قطعا یک کاندیدا معرفی خواهند کرد و شخص دیگری را در کنار خاتمی کاندیدا نمی کنند. از آنجا که بخشی از محافظه کاران علی رغم میل باطنی خود مجبور به حمایت از احمدی نژاد خواهند شد، نیروهای اصلاح طلب می توانند با رایزنی با چنین گروه هایی سلامت انتخابات و تایید صلاحیت خاتمی را برای شکل گیری یک رقابت جدی با احمدی نژاد تضمین نمایند. این توافق میان نیروهای معتدل هر یک از دو جناح اصلاح طلب و محافظه کار در تئوری های گذار به دموکراسی به عنوان یکی از پایه های این نوع گذار مطرح شده است. پس حضور خاتمی باعث تقویت جریان معتدل و میانه رو در کشور شده و جریان های تندرو را تضعیف می کند. اینگونه جریان های معتدل و میانه روی داخل و خارج حاکمیت نیز یکدیگر را تقویت خواهند کرد.
با اعلام کاندیداتوری سید محمد خاتمی، همزمان با تضعیف جریان تندرو داخل حاکمیت(طرفداران دولت)، جریان تندروی خارج از حاکمیت (تحریمیان) نیز به طرز محسوسی تضعیف خواهد شد. بدیهی است که اگر خاتمی کاندیدا شود، فضای تحریم شکسته شده و تحریمیان در موضع ضعف قرار خواهند گرفت. به غیر از حدود ۲۵ درصد از مردم بی تفاوت، کمتر مردمانی حاضر خواهند شد که انتخاباتی با حضور خاتمی را تحریم نمایند. (هرچند که تحریمیان با این نظر به شدت مخالفند. ) به هرحال نمی توان شک کرد که مشارکت مردم در صورت شکل گیری رقابت دوقطبی احمدی نژاد ـ خاتمی به طرز محسوسی نسبت به انتخابات پیشین افزایش خواهد یافت. چنین شرایطی ابتکار عمل در پیشبرد فرآیند دموکراسی را از کنترل نیروهای تندروی تحریمی خارج خواهد ساخت و در کنترل طیف معتدل اصلاح طلب (از مشارکت و سازمان مجاهدین و سایر احزاب اصلاح طلب گرفته تا نیروهای ملی مذهبی) قرار خواهد داد.
به هرحال حتی با حضور خاتمی هم به دلایل بسیاری نمی توان قاطعانه پیش بینی کرد که وی پیروز انتخابات خواهد بود، اما حضورش مزایای بسیاری در تقویت فرایند دموکراسی خواهی در کشور خواهد داشت از جمله موارد زیر:
۱ ـ شکل گیری توافق غیر رسمی میان معتدلین دو جناح که این خود از پایه های اولیه گذار مسالمت آمیز به دموکراسی است.
۲ ـ شکل گیری جنبش اجتماعی باثبات حول محور خاتمی در برابر اصولگرایان تندرو و بازسازی رهبریت اصلاحات در ایران
٣ ـ باقی ماندن ابتکار عمل در پیشبرد فرآیند دموکراسی در کنترل طیف اصلاح طلب و نه تندروها
۴ ـ گریز از دوقطبی تقابل، جنگ و خشونت
۵ ـ کاهش تهدیدات بین المللی و کاهش احتمال وقوع جنگ و حمله نظامی

رخداد تعیین کننده در معادلات جهانی
حسین شریعتمداری مدیر روزنامه کیهان در سرمقاله دیروز این نشریه: یک خبر و یک عبرت نوشته است:
روباهی برای حفظ امنیت خود با شتری پیمان دوستی و مودت بست تا شتر عظیم الجثه به هنگام خطر حامی او باشد. این دوستی تا آنجا پیش رفت که قرار شد دو حیوان به پیشنهاد روباه دم های خود را به یکدیگر گره بزنند، اما هنوز از گره زدن فارغ نشده بودند که شیری در آن حوالی به غرش آمد و شتر از ترس پا به فرار گذاشت. روباه که پای کوتاهتری از شتر داشت میان زمین و آسمان معلق شده و در پشت شتر به نوسان آمد. خرگوشی با تعجب از روباه پرسید، این چه حالت است؟ و روباه در پاسخ گفت این نتیجه پیوند با بزرگان بی بخار است !
در اولین ساعات بامداد جمعه گذشته ـ ۱٨مرداد. ٨آگوست ـ تانک ها، توپ ها و هواپیماهای گرجستان با پشت گرمی و اطمینان از حمایت آمریکا به شهر تسخینوالی مرکز ایالت اوستیای جنوبی که اکثر سکنه آن روس تبار هستند و از چند سال قبل ـ سال ۱۹۹۲ میلادی ـ به طور یکجانبه اعلام خودمختاری کرده بود، حمله کردند. این حمله آنگونه که در خبرها آمده است نزدیک به ۱۵۰۰ کشته برجای گذاشت اما هنوز چند ساعتی از آغاز حمله ارتش گرجستان به اوستیای جنوبی نگذشته بود که روسیه برخلاف انتظار و محاسبات گرجستان به حمایت از اوستیا وارد معرکه شد. آتش حمله روس ها که از زمین، هوا و ساعاتی بعد از دریا آغاز شده بود به اندازه ای سنگین و پرتلفات بود که ارتش گرجستان چاره ای جز عقب نشینی نداشت و در همان حال، میخائیل ساکا شویلی رئیس جمهور گرجستان رسماً از آمریکا درخواست دخالت و کمک کرد. تنها کمک آمریکا به متحد مخملی خود درخواست از شورای امنیت سازمان ملل برای آتش بس بود که بلافاصله با مخالفت روسیه روبرو شد و پوتین نخست وزیر روسیه با تاکید بر این که گرجستان با حمله به اوستیای جنوبی تمامیت ارضی خود را به خطرانداخته اعلام کرد آتش بس راه حل این جنگ نیست و همزمان جنگنده های روسی که اوستیا را از حضور نظامیان گرجی پاکسازی کرده بودند آتش جنگ را به تفلیس، پایتخت گرجستان کشیدند و با اعزام ۱۰هزار نیروی تازه نفس به مرزهای زمینی گرجستان و حرکت دادن رزم ناوهای روسی به سواحل این کشور در دریای سیاه، گرجستان را از زمین و هوا و دریا به محاصره کشیده و تلفات سنگینی به نیروهای گرجی و تاسیسات نظامی آنان تحمیل کردند.
دیروز مقامات گرجستان ـ به نوشته روزنامه صهیونیستی جروزالم پست ـ از ایهود باراک خواستند با استفاده از نفوذ خود روسیه را به پذیرش آتش بس ترغیب کند و پاسخ رژیم صهیونیستی این بود که اینگونه فشارهای سیاسی در حد واندازه واشنگتن است و البته اشغالگران قدس بیانیه ای نیز صادر کرده و در آن از گرجستان حمایت کردند بی آن که اقدام روسیه را محکوم کرده باشند. این بیانیه با ابراز تعجب و گلایه مقامات گرجستان که از رژیم صهیونیستی به دلیل ۱۰ سال حضور در گرجستان و فروش تسلیحات جنگی به این کشور و آموزش نظامیان گرجی انتظار بیشتری داشتند روبرو شد و…
گفتنی است دیوید کوزچویلی وزیر دفاع گرجستان که حمله بامداد جمعه نظامیان این کشور به اوستیای جنوبی را مدیریت کرده بود، یک یهودی صهیونیست است که در فلسطین اشغالی تحصیل کرده و از چند سال قبل همراه چند یهودی صهیونیست دیگر در پست های کلیدی دولت گرجستان حضور دارد و…
این نوشته در پی بازخوانی رخدادهای جنگ اخیر میان روسیه و گرجستان نیست، چرا که شرح کامل ماجرا با جزئیات آن در گزارش های مبسوط کیهان آمده است. آنچه در این یادداشت مورد نظر است ابتدأ یک عبرت و سپس، اشاره به نشانه های یک رخداد تعیین کننده در معادلات جهانی است، رخدادی که نتایج آن را بایستی فراتر از جنگ روسیه و گرجستان و منطقه قفقاز ارزیابی کرد.
اول: گرجستان بعد از فروپاشی شوروی سابق و جدایی از اردوگاه شرق مانند بسیاری از کشورهای تازه استقلال یافته این منطقه به تدریج و با تلاش و توطئه گسترده و مشترک آمریکا، اروپا و لابی بین المللی صهیونیست ها به سمت غرب کشیده شد و سرانجام در فرآیند یک پروژه که به انقلاب مخملی ـ از نوع براندازی نرم ـ شهرت یافت، به طور کامل در اختیار آمریکا قرار گرفت. از آن پس، گرجستان به یکی از پایگاههای استراتژیک و جای پای آمریکا در کنار رقیب سنتی آن، روسیه تبدیل شد که با اتکأ به حمایت های آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی، تهدیدی علیه روسیه تلقی می گردید.
حمله بامداد جمعه ارتش گرجستان به اوستیای جنوبی برای تصاحب این ایالت با همین پشت گرمی و اعتماد کامل به حمایت آمریکا ـ آنگونه که دیپلمات های گرجی اظهار می دارند ـ صورت گرفت و انتظار آن بود آمریکا به حمایت از گرجستان، مخصوصاً پس از آن که ولادیمیر پوتین، تمامیت ارضی این کشور را به خطر افتاده اعلام کرد، واردعمل شود. ولی حسابگری آمریکا، اروپا و لابی صهیونیست ها فراتر از آن بود که در حمایت از متحد مخملی و به خطر افتاده خود وارد معرکه شده و منافع خود را به خطراندازند!
این ماجرا در کنار دهها ماجرای عبرت انگیز دیگر می تواند و باید درس عبرتی باشد برای جماعتی از وادادگان غرب گرا در داخل کشور و یا غفلت زدگان بی اطلاع از معادلات حاکم بر دنیای کنونی، که نزدیکی و پیوند با آمریکا را کلید حل مشکلات ایران اسلامی و اکسیر حضور بی دغدغه و بی چالش در عرصه بین المللی می دانند! و زبان ذلت ـ یا غفلت ـ به کام گرفته و مدام نسخه مذاکره مستقیم ، برقراری ارتباط و دوستی با آمریکا را می پیچند.
دوم: درباره جنگ اخیر و تحولات و پی آمدهای آن اگرچه هنوز نمی توان به درستی قضاوت کرد ولی شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارند که روسیه در پی تغییر استراتژی خود در معادلات جهانی است و یا دست کم می توان گفت، این تغییر استراتژی احتمالی را آزمایش می کند، چرا که؛
۱ ـ بعد از فروپاشی شوروی سابق، این اولین بار است که روسیه وارد یک جنگ تمام عیار با یک کشور مستقل دیگر می شود و گفتنی است که ولادیمیر پوتین، نخست وزیر کنونی و رئیس جمهور سابق روسیه مستقیماً فرماندهی جنگ را برعهده دارد تا آنجا که برخی از محافل غربی بر این باورند که پست جدید پوتین بعد از ریاست جمهوری در تغییر استراتژی مورد اشاره روسیه قابل تعریف است.
۲ ـ شوروی سابق و پیش از آن در حاکمیت تزارها، استراتژی جنگی روسیه برای گسترش و توسعه نفوذ خود تسخیر خاک متصل بود.
کشورهای جداشده از شوروی سابق با همین راهبرد تسخیر گردیده و به روسیه ملحق شده بودند. جنگ اخیر نشان می دهد که روس ها به استراتژی سابق بازگشته اند.
٣ ـ این تغییر استراتژی با توجه به محاصره روسیه از سوی کشورهای جدا شده از شوروی سابق که تماماً به اردوگاه غرب پیوسته اند، مفهوم و توجیه قابل تعریف و درخور تأملی می یابد.
۴ ـ برخی از شواهد موجود و اظهارات شماری از مقامات روس نشان می دهد که روسیه برای ادامه سیاست صبر و تحمل خود در برابر پیشروی گام به گام آمریکا در منطقه قفقاز پایان خطرناکی پیش بینی می کند. محاصره از سوی ناتو، از دست دادن عقبه های قبلاً استراتژیک، افت غیرقابل انکار اقتدار منطقه ای و جهانی و…
۵ ـ حمله نظامی سخت و فراگیر روسیه به گرجستان اگرچه به بهانه و در پاسخ به حمله گرجستان به اوستیای جنوبی صورت گرفته است ولی این پاسخ بعد از عقب نشینی نظامیان گرجی از اوستیا و درخواست آتش بس می توانست متوقف شود. ادامه حمله، کشیدن دامنه آن به تفلیس و خودداری از پذیرش آتش بس، حکایت از آن دارد که روسیه در اوستیا و گرجستان به آمریکا و توسعه طلبی های آن در منطقه پاسخ می دهد. پاسخی که برای آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی قابل فهم است و به تلویح از آن یاد کرده اند.
۶ ـ جنگ اخیر را با توجه به موارد یادشده می توان پاسخ روسیه به طرح سپرموشکی آمریکا در اروپا نیز تلقی کرد. طرحی که با مخالفت های شدید و پی در پی روسیه روبرو شده بود تا آنجا که ماه گذشته روسیه از مقابله موشکی با طرح مورد اشاره سخن گفته بود.
۷ ـ و بالاخره؛ تمامی شواهد و قرائن موجود این احتمال را قوت می بخشد که روسیه در پی تغییرات اساسی در استراتژی خود است و قصد دارد به انزوای خود در معادلات جهانی و حضور ـ به اصطلاح ـ تک قطبی آمریکا، در این عرصه پایان بدهد.

نادیده انگاشتن نقش نظارتی مجلس
سخنی با مجلسیان عنوان سرمقاله روزنامه کارگزاران است. این نوشته در پی آمده است:
مطالعه سیر تحول تاریخ سیاسی ایران از مبارزات مشروطه تاکنون نشان می دهد که برجسته ترین دستاورد این مبارزات مجلس بوده است. اگرچه متاسفانه این نهاد گرانسنگ پیوسته در معرض انواع تهدیدها و تحقیرها قرار گرفته اما به دلیل جایگاه ممتازی که در قوانین اساسی این سرزمین برای آن تعبیه شده است هیچ گاه ساختار کلی آن دگرگون نشده است و به رغم تنگ شدن دایره انتخابات ملت در زمان های مختلف و کاهش تدریجی اقتدار آن همچنان نقطه اتکای کشور در شرایط ویژه است. لذا مجلسیان باید بدانند که در چه جایگاه حساس و رفیعی قرار دارند، جایگاهی که حاصل خون هزاران شهید و تحمل رنج های بی شمار مبارزین این سرزمین در یکصد سال اخیر است. پاسداری از شأن و اعتبار چنین موقعیتی مستلزم داشتن ایمانی قوی، اراده ای محکم و انگیزه ای وافر است که علی القاعده باید در مجلسیان وجود داشته باشد.
واضح است به هر میزان که جایگاهی برجسته تر و حوزه تاثیرش وسیع تر باشد، صیانت از حریم آن سخت تر و هزینه آن گزاف تر است. گمان می رود که مجلس باید بیش از پیش مورد مراقبت و حفاظت قرار گیرد تا از گزند زیاده خواهی ها ایمن بماند. سوابق امر نشان می دهد که با اوج گیری مبارزات ملت برای مدت کوتاهی اراده و آرای آنان منشأ اثر قرار می گیرد اما به مرور فضای مبارزه جای خود را به زندگی عادی و جاری می سپارد. دولت های زیاده خواه، مظهر اراده ملت را از کارایی و اثربخشی جدی ساقط می کنند و تکرار این سرنوشت غم انگیز ابتلائات فراوانی را بر این ملک و ملت تحمیل نموده است. منحنی نوسانات اقتدار مجلس در ایران از زمان نهضت مشروطه تاکنون حاوی درس های عبرت آموزی است که مطالعه و مداقه آن می تواند موجب ایجاد حساسیت بیشتر جهت مقابله با عوامل کاهنده اقتدار مجلس در مردم و مسوولان خصوصا مجلسیان باشد. مطمئنا تاریخ در ثبت وقایع ملاحظه نمی کند و هیچ حرکتی از نگاه تیزبین مورخین مخفی نمی ماند. قضاوت تاریخ در هر مقطعی از حیات بشر راهگشا و عبرت آموز است، تهدیدهایی که سال های اخیر اقتدار مجلس را هدف قرار داده نباید با بی تفاوتی مواجه شود. همیشه چنین آغازهایی مقدمه فرجام هایی تلخ بوده اند. بی اعتنایی به مصوبات مجلس، تذکرات نمایندگان، قوانین جاری کشور خصوصا سند چشم انداز و برنامه چهارم توسعه، انحلال سازمان های قانونی و استراتژیک، برداشت های فراقانونی از منابع ارزی کشور، برکناری وزرای مورد اعتماد مجلس بدون دلیل روشن، کسری بودجه های پنهان و آشکار و افزایش غیربودجه ای هزینه های جاری کشور از پدیده های قابل تامل در این رابطه است که می تواند لطمات اسفباری را بر اقتدار مجلس و مصالح کشور وارد کند. تمام کسانی که با نادیده انگاشتن نقش نظارتی خود دولت ها را در تضعیف نقش مجلس مشایعت نموده اند، بدانند که در تضعیف این رکن اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران شریکند و مالا در پیشگاه تاریخ مسئول! امید است با توجه به اینکه مجلس هشتم در ابتدای ایفای نقش تاریخی خود است، بتواند با تعبیه راهکارهای مناسب روند نامناسبی را که مجلس هفتم در تعامل با دولت نهم پیشه خود ساخته بود، متحول کرده و با پاسداشت مبارزات طولانی ملت ایران در استقرار حاکمیت قانون که مجلس تضمین کننده قوام و دوام آن است برگ زرینی از یک پاسداری ایثارگرانه را در کارنامه خود ثبت نماید.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست