•
گریه ها را قطره قطره در گلو گم می کنم
برق ِ یادت را ز چشم آرزو گم می کنم
در نفس هایم به جز تکرار گرمای تو نیست
آتش آیین، داغ را در های و هو گم می کنم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۵ مرداد ۱٣٨۷ -
۱۵ اوت ۲۰۰٨
گریه ها را قطره قطره در گلو گم می کنم
برق ِ یادت را ز چشم آرزو گم می کنم
در نفس هایم به جز تکرار گرمای تو نیست
آتش آیین، داغ را در های و هو گم می کنم
در سکوتم، زیر و بم ها را تو می دانی و من
رمز شان را در هجوم گفتگو گم می کنم
مصلحت می بافم و بر قامت دل می کشم
عشق می بیند و من دل را از او گم می کنم
کوچه کوچه چون عطش سوی سرابم می برد
تشنگی را جرعه جرعه در سبو گم می کنم
جستجویم می رسد تا چشمه ی بوسیدنت
می گریزم تا ترا در جستجو گم می کنم
در خیابان خیالم خانه خانه حرف تو است
گر چه در غربت خودم را کو به کو گم می کنم
تا رَوَد از بسترم رویای بی فرجام تو
خواب را هر شب ز چشم آرزو گم می کنم
ویدا فرهودی
۱٣۷۶ *
* از دفتر «بر گونه های سرخ شکفتن» با تغییراتی اندک (تهران- انتشارات روشنگران و مطالعات زنان ) ۱٣۷۶
|