یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چرا تلخ ترین خاطرات شیلی به یادم آمده است؟


بامداد زندی


• چه کسی گمان می برد که در ایالات متحده، کشوری که قوه ی قضاییه اش مستقل است شبانه بریزند و هزاران نفر را دستگیر کنند، بسیاری را تنها به خاطر مسلمان یا خارجی بودن، بی آن که خبری از محاکمه باشد و بی آن که حتی دستگیری شان را اعلام کنند؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۰ آذر ۱٣٨٣ -  ٣۰ نوامبر ۲۰۰۴


آريل دورفمن، برگردان: بامداد زندی
 
در گذر سه سال گذشته،ذهنم هر روز باديدن واكنش آمريكايی ها دربرابروحشتی كه در١١ سپتامبر بی خبر برسرشان هوارشدجولانگاه تلخ ترين خاطرات شيلی و حكومت خودكامگی شيلی بوده است. چه همسانی های هراس انگيزي!! همان ادا واصول ميهن پرستانه، همان بسيج كردن اجتماع وهمان انگ خائن زدن ماشين وار به هرآن كه جرات كوچك ترين انتقادی را داشته باشد.آری پيش ازاين ديده بودم كه بگويند"هرآن كه با ما نيست برما است". چه بسيارديده بودم كه درشيپورامنيت ملی دميده اند تا تمام افراط كاری های شان برای دست يافتن به دشمنی گريزپا را توجيه كنند.
چه كسی گمان می برد كه درايالات متحده، كشوری كه قوه ی قضاييه اش مستقل است شبانه بريزند وهزاران نفررادستگيركنند، بسياری را تنها به خاطر مسلمان يا خارجی بودن، بی آن كه خبری از محاكمه باشد وبی آن كه حتی دستگيری شان رااعلام كنند؟ چه كسی يارای آن را داشت كه بگويد درآمريكا هم عده ای " ناپديد" می شوند؟ تازه بگويند كه شكنجه هم راه مشروعی است برای حفاظت ازجامعه ای كه به خطرافتاده است ،درافغانستان وگوانتانامو به آن متوسل شوندوكاربه جايی بكشدكه ازشكنجه گری های شان درعراق آن عكس های نفرت انگيزراببينيم.آری دوباره همان داستان است.پژواك های غمبار سرزمين من شيلی به گوش می رسد.
شايدازهمه بدترافول رويكرد اخلاقی درآمريكا باشد.انگاراكثرمردم به رنج ودردديگران بی اعتنا شده اند.بابی خيالی تمام پذيرفته اندكه"خسارت های غيرنظامي" پيامد بی چون وچرای جنگ عليه ی "تروريسم " است.بی آن كه انديشه وبازانديشی كنندازدشمن اهريمنی ساخته اند كه درهمه جا حضورداردوبايد نابودش كرد.درواقع ذره ای هم زحمت  فكركردن به خودنمی دهند. ازحملات جنايت كارانه ی تروريست ها به نيويورك وواشنگتن بسيار هراس انگيزتراين بودكه دريابی آگوستو پينوشه ، فرمانروای خودكامه ی شيلی آن چنان كه می پنداشتی به گذشته ها نپيوسته است، هنوزسرمشقی آسان ياب است، كابوسی است كه هنوزمی تواند جولان بدهد واگرهشيارنباشيم جان می گيرد.
هرروزصبح درخانه ام دركارولينای شمال اخباررامی خواندم وهرروزصبح همان سرگيجه ی ناگهانی وكوبنده به سراغم می آمد. آيا تاريخ بازهم مانند هميشه دركارتكراراست؟آيا به راستی مردم سالاری آمريكا به همين سادگی تباه شده است؟آيا شهروندان ايالات متحده چنين آسان گمراه وبازيچه ی هراس خودشده اند؟
راستش را بخواهيد پاسخ منفی است. به اين آسانی ها هم نيست. درسال گذشته به هركجای ايالات متحده كه گذارم افتاده است نشانه هايی ازروحيه ی شگفت انگيز مقاومت را به چشم ديده ام و آمريكايی بهتر دركارخيزش است،شهروندانی كه اميد به حركت شان درآورده است نه دلهره. موج اين كنش گری چنان گسترده، جمعی و ابتكاری است كه تاكنون به چشم نديده بودم...درواقع ازسال ١۹۷٠ چنين موجی را نديده بودم، همان سالی كه  مردم سرزمين من شيلی سالوادرآلنده را به رياست جمهوری برگزيدند، همان سالی كه انبوه هموطنانم اززن ومرد بی هيچ خشونتی ، سرنوشت خود را به دست گرفتند ودربرابرتندبادهای تاريخ بانگ سردادند كه می توان با شيوه های مردم سالارانه نيزسوسياليسم را پی افكند، بانگ سردادندكه نمی خواهيم برای رهايی ازسركوب به وحشت افكنی يا اذيت وآزار مخالفان دست يازيم.
مبارزات انتخاباتی اخيرآمريكا، لحظات انقلابی تاريخ شيلی دربيش از سه دهه ی پيش را به يادم می آورد، نه به خاطر آن كه جان كری با سالوادر آلنده مو نمی زند يا جرج دبليو بوش رونوشت برابر اصلی است از آگوستو پينوشه. به خاطر آن كه امروز درهوای آمريكا نشانه های لرزان همان شوروشوق موج می زند،همان باوربه اين كه يكايك مان می توانيم دگرگونی پديدآوريم ، همان باوربه اين كه تاريخ ازآن كسانی است كه يارای انديشيدن به آينده ای ديگر را دارند.لزومی نداردكه جهان همان گونه ای بماند كه می بينيم ، همان گونه كه گفته اند بايد باشد.اين همان پيام انبوه دهقانان گرسنه ی شيلی  بود كه به گوش همگان رسيد، دهقانانی كه به تنگ آمده ازقرن ها بيگاری برای ديگران خواستارمالكيت زمين ها بودند. امروزبازهمان پيام را از ميليون ها مشترك خشمگين وبگاه Moveon.org (به پا خيز)درايالات متحده می شنويم، بانگ بی پروای انبوه فعالان مترقی وهمداستان را كه ازمخالفان دوره ی جنگ ويتنام آبديده ترند وشرط می بندم كه ازآن ها بسيارهم بيشترند.
درشيلی آن هنگام وآمريكای اكنون حس يقين مشابه ای را می بينيم يقين به اين كه هنوزكلام آخر باقی مانده است.
البته نمی دانم كه كنش اجتماعی جديد درايالات متحده به همان پايداری همتای شيليايی اش هست يانه.نزديك به يك قرن به درازا كشيد تا توانستيم كسی مانند سالوادر آلنده را بركرسی رياست جمهوری بنشانيم.هنگامی هم كه پينوشه دركودتای نظامی سال ١۹۷٣(درست در١١ سپتامبر!!) سرنگونش كرد هفده سال آزگارپيگيرانه نبردكرديم تا خودمان وسرزمين مان راازچنگ حكومتی خودكامه  وفاسد رهاكنيم.روز١٢ سپتامبرازپای نيفتاده بوديم.
پس آزمون راستين اينك فرارسيده است كه جرج دبليو بوش دوباره بركرسی قدرت خزيده است.اكنون ميليون ها زن ومرد آمريكايی كه طی ماه گذشته نيروی خودرابسيج كرده بودندوشمارشان بی سابقه بودبرسردوراهی خطيری ايستاده اند: يا بايدباروبنديل شان را جمع كنند وبه كنج دلمردگی وفرمانبرداری ديرين بخزند يا با جان ودل درك كنندكه دست خودشان است، دست يكايك شان وهمگی شان، كه كشورشان يك سرسوزن هم به شيلی دوران آلنده شباهت پيدا نكند.
پيكار برای نجات روح آمريكا تازه آغاز شده است.

برگرفته و ترجمه شده از: وبگاه شبكه ی اخبارتاريخ www.hnn.us ، ٢٢ نوامبر ٢٠٠۴


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست