سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

استالین زنده است!


بامداد زندی


• میخاییل گورباچف افشاگری درباره ی جنایت های استالین را پی گرفت و نور بر صفحاتی تاریک افکند اما ویران سازی ساختار ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی گذشته برای پی افکندن جامعه ای نو کافی نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۷ ارديبهشت ۱٣٨۴ -  ۲۷ آوريل ۲۰۰۵


روی مدودف - وبگاه: www.project-syndicate.org

ديگر درباره ی ميراث خودكامگانی كه چشم ازجهان فرو بسته اند و حكومت های استبدادی شان ازميان رفته است، اما و اگری وجود ندارد. تنها اندك شمارانی ديوانه درآلمان همچنان گستاخانه ياد هيتلر را گرامی می دارند. حتی بازماندگان بی نوای خمر سرخ نيز از برگزاری آيين يادبود برای پل پت دست شسته اند. با اين همه اكنون كه روسيه به شصتمين سالگرد پيروزی بر آلمان نازی نزديك می شود نقش استالين در آن پيروزی دردسری به پاكرده است.
در واقع در اوايل سال جاری بحث درباره ی اين كه تنديسی ازاين خودكامه ی چشم از جهان فروبسته بسازند يا نه، آشوبی در مسكو به پا كرد. در كتاب فروشی های بزرگ سراسر روسيه می توان زندگی نامه های سياسی و كتاب های تاريخی فراوانی را به چشم ديد كه به استالين و روزگار وی پرداخته اند. برخی از اين كتاب ها انتقادی اند و مطالب بايگانی های تازه گشوده را به كار گرفته اند. اما اكثر اين كتاب ها و نويسندگان سيمايی نيك از استالين به دست داده اند. در واقع هم اكنون هم اگر از مردم روسيه بپرسند مهمترين افراد قرن بيستم را نام ببرند استالين همراه لنين در صدر فهرست شان جای می گيرد.
برخی دست بازماندگان حزب كمونيست را در كار می بينند، حزبی كه از آرمان های لنينيستی ديرين خوددست شسته است و امروز در پی آن است كه با معجون جادويی ملی گرايی روسي، مسحيت افراطی ارتودكس و" استالينيسم دولتي" هوادار برای خودش دست وپا كند.
البته ديگر نام استالين را روی شهرها وشهرك ها نمی گذارند. در واپسين سال های دهه ی ١۹۵٠يادمان های بی شمار استالين را فرو افكندند اما بسياری از نمادهای دوران حاكميت استالين را با نهايت مراقبت حفظ كردند كه سرود ملی از جمله ی اين نماد ها است.سرودی كه شخص استالين آن رادرسال ١۹۴۴موردتاييدقرارداد. مردم روسيه هنوز هفت آسمان خراش در مسكو را "استالين ويسوتكي" می نامند. آرامگاه و يادمان استالين هم كنار آرامگاه لنين جای دارد و همواره در سالگرد تولد و مرگ استالين و سالگرد پيروزی بر هيتلر پر از دسته گل می شود.
شكی نيست كه افشاگری های سال ١۹۵۶خروشچف درباره ی جنايت های استالين و كيش شخصيت در اتحاد شوروی و جهان غوغايی به پا كرد اما بسياری از نخبگان سياسی و محافل نظامی را نيز خشمگين كرد. تلاش های بسياری به ويژه دردوران حاكميت ٢٠ ساله ی  لئونيد برژنف كه اكنون نام آن را دوران "ركود" گذاشته ايم برای اعاده ی حيثيت كردن از استالين صورت گرفت.
ميخاييل گورباچف افشاگری درباره ی جنايت های استالين را پی گرفت و نور بر صفحاتی تاريك افكند كه خروشچف جرات نداشت به اطلاع عموم برساند. اين انتقادها در دوران رياست جمهوری بوريس يلتسين شديدتر هم شد.
اما ويران سازی ساختار ايدئولوژيك، سياسی و اقتصادی گذشته برای پی افكندن جامعه ای نو كافی نيست و يلتسين به اين موضوع پی برده بود. هشت سال پيش بازمانده اجساد خانواده ی رومانوف راطی مراسمی عمومی دردژ پترپل سنت پترزبورگ به خاك سپردند و نيكلای دوم در جايگاه قديسی شهيد قرارگرفت.
البته اثربه خاك سپاری دوباره ی رومانوف ها براحساسات عمومی ديری نپاييد. به هرحال سطح زندگی بيش از ۵٠ درصد مردم روسيه و از جمله آموزگاران، دانشمندان ، پزشكان و نظاميان پس از فروپاشی كمونيسم افت كرد. پس تعجبی ندارد كه نسبت به گذشته و از جمله استالين گونه ای فراغ زدگی پا گرفته باشد.
البته نسل قديمی سختی های دهه های ١۹٣٠ و١۹۴٠ را ازياد نبرده است اما اكثر مردم روسيه نيزبه كل دوره ی شوروی به چشم سياه چاله ای ترسناك نمی نگرند. ازسختی های گذشته خبردارند اما دست آوردهای بزرگ درقلمروی توسعه ی اقتصادي، علم ودانش،آموزش وپرورش و دفاع از مام ميهن طی دوران جنگ را هم ازياد نبرده اند.
امروزه مردم روسيه به ترانه های قديمی دوره ی شوروی گوش می سپارندوفيلم های آن دوران را تماشا می كنند.اول ماه مه(روزجهانی كارگر) و۷ نوامبر(سالگرد انقلاب بولشويكي) همچنان نسبت به تعطيلی های جديدپس از دوران كمونيسم مانند ١٢ ژوئن(روزاستقلال) از جايگاه بالاتری برخوردارند.درواقع به نظربسياری از مردم روسيه، اعلام استقلال روسيه درسال ١۹۹٠ رويدادی ناخوشايند درتاريخ اين كشوربوده است واين سال سرآغازهرج ومرج وبی نظمی است.
روس ها به كدام يك از رويدادهای ١۵ سال پس از فرو پاشی كمونيسم می توانند مباهات كنند؟به شوك درمانی كه اقتصاد را ويران كرد و ثروت ملی را به دست بخش خصوصی سپرد، دستی به ندرت پاك؟ از چشم اكثر مردم روسيه نه مردم سالاری ارزش مطلق به شمارمی آيد نه بازار، زيرا نه عظمت ساز بوده اند نه امنيت آفرين. در اين سال ها ارتش روسيه به كدام پيروزی دست يافته است؟ اين ارتش حتی از سركوب جمهوری كوچك چچن در دل فدراسيون روسيه هم ناتوان بوده است.
فدراسيون روسيه همچنان مجموعه ای است از مليت های مختلف كه برای همبسته نگه داشتن شان نوعی مليت گرايی و دولت مداری يكپارچه كننده لازم می نمايد. ميهن پرستی آسان ترين و قابل درك ترين نگرش برای روس ها است.
اين حس ميهن پرستی راهم تنها دورويداد می تواندبسيج و شعله ور كند:انقلاب اكتبر١۹١۷ و جنگ كبيرميهنی ١۹۴١-١۹۴۵كه اتحاد شوروی و روسيه را به قدرتی بزرگ در جهان تبديل كردند. پيروزی بر فاشيسم هنوز درخاطره ها زنده است زيرا بسياری از كسانی كه در آن شركت داشتند هنوز زنده اند.
روز پيروزی درسال جاری شايد واپسين "دور" از سالگرد ١۹۴۵ باشد كه با حضور هزاران نفر از كهنه سربازان جنگ برگزار می شود. به خاطر همين كرملين می خواهد در برگزاری اين رويداد سنگ تمام بگذارد. شكی نيست طی اين جشن نام استالين نيز به دفعات بی شمار بر سر زبان ها خواهد بود.
اما اشتباه خواهد بود كه اين اقبال عمومی به استالين را اشتياقی راستين نسبت به تمامی وجوه نظامی بيانگاريم كه استالين پی افكند. بلكه توجه روس ها به استالين راهی است برای تجديد خاطرات دست آوردها و ايثارهای بزرگ گذشته. ميهن پرستی در همه جا همواره بر چنين تصوراتی استواراست.
**********
روی اي. مدودف مورخ ناراضی دوران شوروی و نويسنده كتاب تحقيقی كلاسيكی درباره استالين به نام در دادگاه تاريخ است.
 
بازگشت به صفحه نخست
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست