یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چهل دلیل برای نامزدی خاتمی در انتخابات



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ شهريور ۱٣٨۷ -  ۲۲ اوت ۲۰۰٨


چهل دلیل در ضرورت نامزدی خاتمی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

هدف این جستار طرح چهل دلیلِ شایسته توجه در ضرورت نامزدی سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوریِ پیش رو است. حضور خاتمی مثل هر گزینه دیگری مزایا و معایب متعددی دارد، اما به دلایل زیر و با توجه به اقتضائات عقلانیت و اخلاقِ سیاسی، بر دیگر گزینه‌ها دارای ترجیح نسبی است. نویسنده این سطور نیز به پاره‌ای از ویژگی‌های خاتمی، فرصت‌سوزی‌ها و‌ عملکرد کابینه و دولتش نقدهایی را وارد می‌داند، اما به دلایل زیر معتقد است خاتمی از هر گزینه «ممکن» دیگری به مراتب انتخاب بهتری خواهد بود و اصلاح‌طلبان تنها با آمدن او می‌توانند به دولت بازگردند و به دفع بلایای ایران‌سوزِ محتملِ پیش‌رو بپردازند. پاره‌ای از دلایلی که به اختصار در پی می‌آیند شاید به تنهایی برای اقناع اصلاح‌طلبان مخالفِ حضور خاتمی و راضی کردن او برای آمدن کفایت کنند، اما حتی اگر برخی از آن‌ها برای متقاعد کردن مخالفان کافی نباشند، توجه به «مجموع» دلایل چهل‌گانه می‌تواند منتقدان منصف را برای حمایت از نامزدی خاتمی مجاب کند. پاره‌ای از دلایل زیر در نگاه اول مشابه به نظر می‌رسند اما تفاوت‌های ظریفی با هم دارند و شایسته است هر یک به طور مجزا و مستقل مورد توجه اصلاح‌طلبان و ایران‌‌دوستان قرار گیرند (سیزده دلیل پایانی نیز در واقع پاسخ‌هایی است به ادله مخالفان حضور خاتمی):



۱-   ارجحیت خاتمی ٨٨ بر خاتمی ۷۶: خاتمیِ ٨٨ از خاتمی ۷۶ و ٨۰ نامزد بهتر و قوی‌تری است، زیرا: هشت سال تجربه گران‌‌بهای دولت‌داری بر توانایی‌ها و مهارت‌های رهبری او افزوده؛‌ در ایران شناخته‌شده‌تر شده؛ در جهان به اعتبار بالایی دست یافته؛ گوشه‌ها و کوچه‌ها و چم و خم سیاست ایران و ظرفیت‌های عملی تغییر سیاسی و فرهنگی را بهتر شناخته؛‌ با زبان اقتصاد و مدیریت اقتصادی آشناتر شده و به اهمیت شرایط اقتصادی و اجتماعیِ توسعه‌ سیاسی بیشتر پی برده؛‌ از بار فلسفی- انتزاعی گفتمان خود و طول سخنرانی‌هایش کاسته؛ مهارت‌های سخنوری قوی‌تری پیدا کرده؛ تیم کاری خود و نخبگان مدیریتی را بهتر شناخته و شبکه اجتماعی‌اش بیش از پیش گسترش یافته؛ در ٣ سال گذشته «چوب ادب بودجه‌نویسی» (به تعبیر مسعود نیلی) و مدیریت اجرایی پاره‌ای از مخالفانِ میانه‌رو و محافظه‌کارش را نسبت به او نرم‌تر کرده و برخی دیگر را نیز همراه نموده؛‌ تحولات سیاسی و درس‌گیری پاره‌ای از نیروهایش از اشتباهات پیشین، میانه‌روها و هاشمی رفسنجانی را به او نزدیک‌تر کرد‌ه‌؛‌ ‌به برکت چهار سال فراغ بالِ بیشتر و میان‌داری اصلاح‌طلبان در دو انتخابات شوراهای سوم و مجلس هشتم، ارتباط بهتری با نیروهای اصلی جریان اصلاحی و احزاب محوری اصلاح‌طلب پیدا کرده و «حزب‌نوازتر» شده؛ پس از تجربه دولت نهم، وجهه دینی خود و دولتش بهبود یافته و در نظر مراجع تقلید و ایرانیان مذهبی و سنتی از اتهام دین‌ستیزی تبرئه شده؛ در تدبیر امور کشور قدر کارشناسان و تکنوکرات‌های توانمند در نظرش افزون‌تر از روشنفکران شده؛ به برکت ۱۲ سال تماس نزدیک، از مقام رهبری و شخصیت‌های سیاسی قدرتمند کشور شناخت شخصی بیشتری پیدا کرده و با قلق سیاست‌ورزی در جمهوری اسلامی آشناتر شده؛‌ و کارنامه ریاست جمهوری هشت‌ساله‌اش در مقایسه با عملکرد ضعیف و سوء مدیریت دولت نهم جلوه بیشتری یافته و ارزش دستاوردها و ناکرده‌هایش را در نظر ناراضیانِ پیشین افزون‌تر کرده‌است.


۲-   بهره‌گیری از واپسین سال‌های نشاط سیاسی خاتمی: بیشترین بهره‌وری، نشاط و توانِ رهبران سیاسی معمولاً در فاصله ۵۰ تا ۷۰ سالگی آن‌هااست. سال آینده، خاتمی ۶۶ ساله می‌شود. از کارآمدترین سال‌های عمر سیاسی او که شناخته‌شده‌ترین و محبوب‌ترین اصلاح‌طلب ایرانی و مهم‌ترین سرمایه اصلاح‌طلبان است چند سالی بیشتر باقی نمانده و بهترین شیوه برای بهره‌بردن از این سرمایه‌ بی‌بدیل، ورود به دولت با او است. با عنایت به محدودیت سرمایه‌های اصلاح‌طلبان باید از تک تک سال‌های اوج کارایی سیاسی خاتمی بیشترین بهره را در بهترین جایگاه – ریاست جمهوری دهم – برد. اگر اصلاح‌طلبان این سرمایه را همچنان بخوابانند شاید به دلایل زیر هیچ‌گاه نتوانند آن را به کار گیرند و بلکه از هزینه‌کردن دیگر سرمایه‌های خود و سرمایه‌اندوزی‌های بعدی بازبمانند.


٣-   کاهش تعداد نامزدها: به نظر می‌رسد که یکی از مشکلات اصلاح‌طلبان در انتخابات پیش رو تکثر نامزدهای حمایت‌شده توسط افراد، احزاب و گروه‌های مختلف اصلاح‌طلب است. نامزدیِ خاتمی بهترین راه برای پیش‌گیری از این مشکل و جلوگیری از ثبت نام چهره‌های متعدد اصلاح‌طلب است. او تنها کسی است که تاکنون همه نامزدهای خودخوانده و حزب‌خوانده اصلاح‌طلب (به استثنای نامزد احتمالی حزب اعتماد ملی) وعده داده‌اند که به نفعش کنار خواهند کشید و بسیاری دیگر نیز با حضور او پا پیش نخواهند نهاد. نامزد شدن در غیابِ خاتمی شاید برای برخی اصلاح‌طلبان باعث ترفیع جایگاه و منزلت شود (حتی اگر رأی نیاورند)‌ اما نامزد شدن در کنار خاتمی بیشتر مایه فرسایش اعتبار سیاسی است. از این رو، حضور خاتمی از تعداد نامزدها می‌کاهد. عدم حضور او اما میدان را برای حضور نامزدهای متعدد که شاید عرصه را به نفع یکدیگر واگذار نکنند خالی می‌کند و احتمالاً نتیجه‌ای تلخ‌تر از انتخابات سال ٨۴ را رقم می‌زند. ثبت نام چند کاندیدا از سوی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری آینده پیش از آن‌که همچون انتخابات سال ٨۴ موجب تفرقه و شکستن آراء شود، احتمال ردصلاحیت کم‌هزینه‌ترِ نامزدهای محبوب‌تر و جدی‌تر اصلاح‌طلب را افزایش می‌دهد و مسیر پیروزی نامزد(های) اصول‌گرایان را هموار می‌کند.


۴-   فراهم شدن زمینه اجماع: حضور خاتمی علاوه بر کاهش نامزدهایی که ثبت نام می‌کنند، زمینه را برای اجماع اصلاح‌طلبان فراهم می‌سازد؛ اجماعی که فقدانش به شکست پرهزینه آن‌ها در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری انجامید. اجماع بر سر دیگر نامزدهای احتمالی (کروبی، نجفی، عارف، عبدالله نوری، کمالی، محمد هاشمی، روحانی، محتشمی‌پور، جهانگیری، زنگنه،‌ محمدرضا خاتمی و دیگر کاندیداهای جدید) محال یا بعید و دشوار به نظر می‌رسد. تاکنون باسابقه‌ترین و پرنفوذترین احزاب اصلاح‌طلب (سازمان مجاهدین انقلاب، جبهه مشارکت، حزب کارگزاران و مجمع روحانیون مبارز) حمایت خود را از نامزدی خاتمی علنی کرده‌اند. در صورت ثبت نام خاتمی،‌ نامزد حزب اعتماد ملی نیز احتمالاً در نهایت به نفع او کنار خواهد کشید و زمینه برای اجماع و ائتلاف صددرصدی اصلاح‌طلبان فراهم خواهد شد.


۵-   احتمال بالای تأیید صلاحیت خاتمی: از میان کاندیداهایی که به نظر می‌رسد رأی بالاتری دارند،‌ خاتمی بیشترین احتمال تأیید صلاحیت را دارد، چراکه حذف نامزدی که هشت سال ریاست جمهوری اسلامی ایران را بر عهده داشته‌است هزینه بالایی دارد و بسیار بعید به نظر می‌رسد. اگر همه احزاب،‌ گروه‌ها و رهبران اصلاح‌طلب از خاتمی حمایت کنند و پیشاپیش قاطعانه اعلام نمایند که تنها نامزدشان او است و بدون او از حضور در انتخابات معذور خواهند بود، هم اقتدارگرایان از فشار برای منصرف کردن خاتمی از کاندیداتوری می‌کاهند (تا ضمن افزایش مشارکت مردم،‌ از مشروعیت ناشی از شرکت اصلاح‌طلبان در انتخابات بهره ببرند) و هم احتمال رد صلاحیت خاتمی بسیار کاهش می‌یابد. پاره‌ای از فعالین اصلاح‌طلب (از جمله محمدرضا خاتمی،‌ بهزاد نبوی، محمدعلی نجفی، سعید حجاریان و مصطفی تاجزاده) از «حضور مشروط» در انتخابات دفاع کرده‌اند و تأیید صلاحیت نامزد مورد اجماع این جریان و فراهم شدن حداقل‌های انتخابات آزاد و سالم را از جمله شروط لازم اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات برشمرده‌اند. به باور نگارنده تنها با حضور خاتمی است که اصلاح‌طلبان می‌توانند در صورت عدم تحقق شروط فوق به طور موفقیت‌آمیزی مقاومت نمایند و مجریان و ناظران انتخابات را به تضمین انتخابات سالم وادار سازند. به عبارت دیگر،‌ در پیش گرفتن سیاست نیکوی «حضورِ مشروط» تنها با آمدن خاتمی موفق خواهد بود و به منافع کشور و جریان اصلاحی ضربه نخواهد زد. قدرت چانه‌زنی اصلاح‌طلبان در برابر حذف خاتمی بیشتر از حذف دیگر نامزدهای این جریان است و امکانات موجود، شرایطِ مقاومتِ موفقیت‌آمیز در برابر رد صلاحیت خاتمی یا تخلفات گسترده علیه او را فراهم کرده‌است،‌ چراکه: خاتمی پایگاه اجتماعی قوی‌ای دارد و فشار اجتماعی ناشی از رد صلاحیتش بالا خواهد بود؛‌ منزلت ویژه‌ای در عرصه بین‌المللی دارد و حذفش از گردونه رقابت‌ها، نادموکرات‌های ایران را در محذورات بیشتری قرار می‌دهد و به میزان بیشتری به زیان وجهه دموکراتیک نظام در این شرایط نامناسب بین‌المللی تمام می‌شود؛ بسیاری از مراجع تقلید و‌ بزرگان اصولگرا نیز به مخالفت با ردصلاحیت احتمالی‌اش خواهند پرداخت؛ و اصلاح‌طلبان برای مقاومت در برابر حذف او امکان بیشتری برای بسیج نخبگان و افزایش فشار سیاسی،‌ تبلیغاتی و اجتماعی به اقتدارگرایان دارند. در مقابل، جریان اصلاحی امکانات کافی برای مقاومتِ موفقیت‌آمیز در برابر حذف دیگر نامزدهای احتمالی (از جمله عبدالله نوری) را ندارد و احتمال رد صلاحیت آن‌ها حتی در صورت حمایت همه احزاب اصلاح‌طلب بسیار بالا است. به عبارت دیگر در پیش گرفتن سیاست «حضور مشروط» در انتخابات با نامزدی غیر از خاتمی ممکن است به قیمت «حذف»شدن کاملِ اصلاح‌طلبان از گردونه رقابت تمام شود و کشور را در چشم‌اندازی چندساله با مخاطرات جدی اقتصادی، امنیتی و سیاسی مواجه کند. افرادی مانند عبدالله نوری، محمدرضا خاتمی، بهزاد نبوی، محسن صفایی فراهانی، مصطفی معین و غلامحسین کرباسچی که خوش‌نام، توانا و محبوب‌اند ولی احتمال تأیید صلاحیت کمی دارند می‌توانند به عنوان معاون اول خاتمی یا وزرای ارشد او در جلب درصد بیشتری از جمعیت خاموش، افزایش آراء خاتمی و تقویت کابینه‌اش موثر واقع شوند. در صورت پیروزی خاتمی در انتخابات ٨٨ و عادلانه‌تر شدن شرایط رقابت ریاست‌ جمهوری در سال ۱٣۹۲، شاید پاره‌ای از این شخصیت‌ها بتوانند به عنوان نامزد اصلاح‌طلبان در رقابتی آزادتر و سالم‌تر پیروز شوند.


۶-   وجود قرائن و شواهد متعدد در تأیید محبوبیت بالای خاتمی: قرائن و شواهد موجود نشان می‌دهد که خاتمی در میان همه نامزدهای مطرح فعلی که احتمال تأیید صلاحیتشان می‌رود (و حتی میان نامزدهایی که احتمالاً تأیید صلاحیت نمی‌شوند) بالاترین رأی را دارد و هنوز محبوب‌ترین اصلاح‌طلب ایرانی در داخل و خارج کشور است: خاتمی تنها رئیس‌جمهور ایران ‌است که برای دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش بیش از دور اول (که آن هم خیره‌کننده بود) رأی آورد (۲۱ میلیون و ۶۵۹ هزار)؛ براساس آخرین نظرسنجی‌ها (از نظرسنجی‌های محرمانه و غیرمحرمانه و علمیِ ایسپا و نهادهای دولتی و موسسات پژوهشی داخلی و خارجی گرفته تا نظرسنجی‌های محدودترِ نشریاتی چون چلچراغ و سایت‌های اصلاح‌طلب و حتی اصولگرا همچون عصر ایران) محبوب‌ترین سیاستمدار ایرانی و نامزد مطرح ‌است و با نفرات بعدی فاصله فاحشی دارد؛ ‌سفرهای داخلی‌اش در دوران پس از ریاست جمهوری بدون تبلیغات مورد استقبال گسترده مردم قرار می‌گیرد؛‌ دیدارش از نمایشگاه کتاب سال ٨۷ به علت ازدحام شگفت‌انگیز جمعیت ناتمام می‌ماند؛ حضورش در دانشگاه تهران در ۱۶ آذر ٨۶ مورد استقبال کم‌سابقه چندهزار دانشجوی «سابقاً ناراضی» و «هم‌اکنون حامی» قرار می‌گیرد؛ در سال ٨۷ مخاطب نامه‌های صدها وبلاگ‌نویس «سابقاً منتقد» و «هم‌اکنون هواخواه» واقع می‌شود؛ در مسابقه پیامکی سیما در سال ٨۶ برای انتخاب مرد سال ایران بالاترین رأی را می‌آورد (گرچه نتیجه‌اش به دلایل واضح اعلام عمومی نمی‌شود)؛ دیدار عمومی‌اش در اسلام‌شهر چند روز پیش از انتخابات مجلس هشتم به تغییر معنادار و چشمگیر موازنه آراء از محافظه‌کاران به اصلاح‌طلبان می‌انجامد و حضورش در هر جمع و محفلی (از اعیاد و وفیات مذهبی و کنگره‌های سیاسی تا همایش‌های علمی و جشن‌های چلچراغی) واکنش‌های عاطفی و گرم کم‌نظیری را برمی‌انگیزد. حتی برخی بر اساس مشاهدات شخصی خود معتقدند محبوبیت خاتمی به علت عملکرد ضعیف و سوء مدیریت دولت نهم از گذشته نیز بیشتر شده‌است. از سال ٨۰ تاکنون نیز چندین میلیون جوان به واجدین حق رأی پیوسته‌اند و محبوبیت خاتمی در میان این جوانانی که دوم خرداد را در دبستان تجربه کرده‌ بودند قاعدتاً بیشتر از دیگر اصلاح‌طلبان و محافظه‌کاران است. به علاوه، خاتمی احتمالاً تنها «سید» انتخابات دهم و به لحاظ ویژگی‌های ظاهری جذاب‌‌ترین نامزد انتخابات خواهد بود که تجربه نشان داده‌است در افزایش رأی هر نامزدی در ایران موثر است (قالیباف نیز به احتمال زیاد در صورت حضور خاتمی از نامزدی در انتخابات منصرف خواهد شد). محبوبیت خاتمی تاکنون دوبار در انتخابات‌های پیشین آزموده شده‌ و آنقدر بالا بوده که حتی اگر کاهش یافته‌ باشد هنوز بسیار قابل توجه و بیش از هر اصلاح‌طلب دیگری است. با این وجود و برخلاف قرائن شایان توجهی که ذکر شدند، تعدادی از منتقدان حضور خاتمی (همچون عباس عبدی و احمد زیدآبادی) بدون ذکر هیچ شاهدی از رأی نداشتن خاتمی سخن می‌گویند! این منتقدان هیچ‌گاه نمی‌گویند کدام اصلاح‌طلبی که مورد اجماع قرار می‌گیرد و رد صلاحیت نمی‌شود از خاتمی رأی بیشتری دارد. قرائن موجود حاکی از آن است که احتمال پیروزی چشمگیر خاتمی در مرحله اول انتخابات بالا است، اما در بدترین حالت نیز می‌توان اطمینان داشت که او حداقل به مرحله دوم انتخابات راه می‌یابد و در فضای دو قطبی مرحله دوم نیز به احتمال بسیار زیاد پیروز میدان انتخابات خواهد بود. اصلِ پیروزی خاتمی در رقابتی نسبتاً سالم قطعی به نظر می‌رسد، گرچه می‌توان بر سر میزان فاصله‌ رأی خاتمی با نفر دوم در انتخابات با دیگر تحلیل‌گران اختلاف نظر داشت. در طول یک سال آینده، عواملی همچون ارائه برنامه‌های انتخاباتی قوی و جذاب، تشکیل زودتر ستاد تبلیغاتی برای ورود سریع‌تر به میدان و تلاش زودهنگام‌تر برای اقناع بی‌تفاوتان سیاسی و آب کردن یخ‌های ذهنی و عینی فضای انتخاباتی، معرفی معاون اول و وزرایی توانا و رأی‌آور، انتخاب مدیرانی لایق، خوش‌فکر و پرانرژی برای ستاد تبلیغاتی، همراهی و حمایت جدی دیگر اصلاح‌طلبان، سخن نگفتن از تحریم و هر چه بر سرمای فضا می‌افزاید، و انتخاب شعارها و روش‌های تبلیغاتی هوشمندانه، خلاقانه و موج‌ساز می‌تواند فاصله رأی خاتمی با نفر دوم را در انتخابات افزایش دهد.


۷-   بهره‌گیری از رأی مخصوص شخص خاتمی: تجربه چند انتخابات گذشته گویای این واقعیت است که بخشی از رأی خاتمی به جذابیت‌های شخصیتی و ویژگی‌های منحصر به فرد او برمی‌گردد، نه به حمایت احزاب و شخصیت‌های اصلاح‌طلب. این جذابیت‌های شخصی از خوش‌سیمایی و خوش‌پوشی تا سیادت، خوش‌سخنی، فرهیختگی، آشنایی با اندیشه دینی و مدرن، صبوری، متانت، سابقه کاری ارزشمند و شخصیت کاریزماتیک را در بر می‌گیرد. شواهد متعددی از این ظرفیت ویژه شخصیت خاتمی حکایت می‌کند: در انتخابات مجلس ششم و شورای شهر اول (موفق‌ترین انتخابات‌های غیرریاست جمهوریِ اصلاح‌طلبان) مجموع آراء پُررأی‌ترین نامزد‌های اصلاح‌طلبِ هر حوزه در سراسر کشور کمتر از ۲۲ میلیون (رأی خاتمی در سال ٨۰) بود. مصطفی معین با حمایت سه حزب محوری اصلاح‌طلب (مشارکت، مجاهدین انقلاب و نهضت آزادی) تنها موفق به جذب ۴ میلیون رأی شد و هاشمی رفسنجانی در مرحله دوم با حمایت تمام احزاب،‌ نیروها و چهره‌های میانه‌رو و اصلاح‌طلب و نخبگان فرهنگی،‌ هنری و علمی کشور تنها ۱۰ میلیون رأی آورد. خاتمی در سال ٨۰ در شرایطی قریب به ۲۲ میلیون رأی را از آن خود کرد که تنها یک‌سال پس از آن اصلاح‌طلبان در انتخابات شوراهای دوم شکست سنگینی خوردند. به باور نگارنده، اگر کاندیدای اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ٨۰، خاتمی نبود (مثلاً کاندیداهای چهارگانه اصلاح‌طلبان در سال ٨۴ در سال ٨۰ به جای او نامزد می‌شدند) هیچ معلوم نیست که نتایج انتخابات چندان بهتر از سال ٨۴ و انتخابات شوراهای دوم می‌شد. به تعبیری شاید بتوان گفت که بخشی از رأی خاتمی تابع محبوبیت نیروهای اصلاح‌طلب نیست و تنها با حضور خاتمی می‌توان از چند میلیون رای اضافی متعلق به شخص او به نفع اصلاحات بهره برد. مقایسه رأی چشمگیر برادر خاتمی با رأی دیگر اصلاح‌طلبان و خواهر احمدی‌نژاد در تهران نیز از محبوبیت خاص نام خاتمی خبر می‌دهد. رأی ویژه خاتمی تنها با آمدن خود او به سبد اصلاح‌طلبان ریخته می‌شود نه با استفاده از عکسش در پوستر دیگر نامزدهای اصلاح‌طلب. فراموش نکنیم که ایران جامعه‌ای است که در آن صدا و سیما، بسیج دانشجویی، انجمن‌های اسلامی دانشجویان و نهضت آزادی همه علیرغم مرام‌های متفاوتشان، از عکس و نام امام خمینی، دکتر شریعتی و دکتر چمران استفاده می‌کنند و از محبوبیت آن‌ها در راستای اهداف کاملاً متفاوت بهره می‌برند. در نتیجه، مردم نسبت به معنای استفاده از عکس و نام چهره‌های ملی «بی‌اعتماد» شده‌اند. بسیاری از ایرانیان تنها خود خاتمی را باور می‌کنند، نه عکس و حمایت منسوب به او را.


٨-   جلب آراء درصد بیشتری از بی‌تفاوتان و تحریمیان: خاتمی در انتخابات ۷۶ و ٨۰ ظرفیت ویژه‌ای برای جلب آراء ایرانیان خاموش از خود نشان داد. حضور چهره شاخص، شناخته‌شده‌ و چالش‌برانگیزی چون او در انتخابات ٨٨ بر گرمای فضای انتخاباتی و رونق بحث‌های سیاسی در عرصه‌ عمومی و در میان مردم می‌افزاید (ولو به میزانی کمتر از سال‌های ۷۶ و ٨۰) و درصد افزون‌تری از بی‌تفاوتانِ سیاسی و تحریمیان را به پای صندوق‌های رای می‌کشاند. تجربه انتخابات‌های ۱۲ سال گذشته نشان داده که گرمای فضای انتخابات و مشارکت بیشتر مردم به نفع اصلاح‌طلبان تمام شده‌است.

۹-   احترام به خرد جمعی اصلاح‌طلبان: سرمایه اعتبار و محبوبیت داخلی و بین‌المللیِ خاتمی آسان و ارزان به دست نیامده و نمادِ اصلاحات شدنِ او تنها با کوشش و توانایی‌‌های شخصی‌اش حاصل نشده‌است. به تعبیری دیگر سرمایه خاتمی تنها از آن خود او نیست و مخصوصاً اصلاح‌‌طلبانی که برای اصلاحات هزینه داده‌اند در این سرمایه که در حساب خاتمی است سهم‌ دارند. از این رو شایسته است که خرد جمعی اصلاح‌طلبان در تصمیم خاتمی برای آمدن یا نیامدن نقشی تعیین‌کننده داشته باشد. تاکنون مهمترین احزاب (مشارکت، کارگزاران،‌ مجمع روحانیون و سازمان مجاهدین) و جمعی از رهبران اصلاح‌طلب از کاندیداتوری وی حمایت‌ کرده‌اند و روز به روز بر تعداد گر‌وه‌ها و نخبگان حامی او افزوده می‌شود. احترام واقعی خاتمی به خرد جمعی اصلاح‌طلبان تنها با نامزدی او برای انتخابات اثبات خواهد شد.

۱۰-   تخریب‌ناپذیری نسبی خاتمی: خاتمی در مقایسه با دیگر کاندیداهای مطرح، در ایام تبلیغات انتخاباتی در مقابل تخریب، تبلیغات منفی و جنگ روانیِ مخالفان مصون‌تر است، چراکه: نقطه ضعف اقتصادی و اخلاقی ندارد؛ خانواده پاکیزه‌ای دارد؛ درمیان توده‌ مردم به انسانی شریف و اخلاقی (و لو غیرقاطع و فرصت‌سوز)‌ شناخته شده؛ در میان مراجع تقلید و بزرگان اصولگرا مورد احترام است؛‌ حتی در بدنه محافظه‌کاران و سپاه نیز محترم است و پایگاه دارد؛ برچسب‌های «تندرو»، «غیرمتدین»، «غیرخودی»، «جاه‌طلب»، «مردم‌فریب»، «فاسد» و «ناسالم» به او نمی‌چسبد؛ و پس از چهار سال که مردم اثرات ملموس سوء مدیریت دولت نهم و تفاوت‌های فاحش آن با دولت خاتمی را دیده‌اند، برچسب‌های «با بقیه‌شان فرقی نمی‌کند»، «کاری نکرده» و «ناتوان» نیز کم‌تر به به او می‌چسبد. از آنجا که موتور پرقدرت تخریب دولت پنهان معمولاً علیه نامزدهای اصلاح‌گرا (مثل هاشمی در انتخابات سال ٨۴) به کار می‌افتد، این مصونیت نسبیِ خاتمی امتیاز بزرگی است. تجربه انتخابات ۷۶ و ٨۰ نیز موید آن است که خاتمی چندان «تخریب‌پذیر» نیست.

۱۱- دوقطبی‌تر شدن انتخابات با آمدن خاتمی: احتمال دو قطبی‌تر شدن انتخابات با حضور خاتمی افزایش می‌یابد، چراکه آمدن او دیگر اصلاح‌طلبان را از ورود به رقابت منصرف می‌کند و اصولگرایان را از ترس شکست در برابر خاتمی اجباراً و به طور دستوری پشت سر یکی از نامزدهایشان متحد می‌‌سازد. اتحاد اصولگرایان به علت آمدن خاتمی شکل می‌گیرد نه وجود نداشتن اختلاف میانشان. در این شرایط، به احتمال زیاد «تک‌نامزد» اصولگرایان احمدی‌نژاد خواهد بود، زیرا دیگر نامزدهای محافظه‌کار قاعدتاً حاضر به رقابت با حریف قدرتمندی چون خاتمی نخواهند شد و به نظر می‌رسد اراده دولت پنهان نیز بر حمایت از احمدی‌نژاد تعلق خواهد گرفت و اصولگرایان منتقد دولت هم به ناچار و با اکراه در برابر خاتمی از او حمایت خواهند کرد. احمدی‌نژاد رقیب بسیار خوبی برای خاتمی است و فضای دو قطبی انتخابات به نفع اصلاح‌طلبان تمام خواهد شد، چراکه: کاندیداهای میانه‌رو (از جنس روحانی) و نامزدهای معقول‌تر و عمل‌گراترِ اصولگرایان (همچون قالیباف، ولایتی و لاریجانی) از گردونه رقابت خارج خواهند شد و بخش اعظم رأی طبقه متوسط شهری به خاتمی خواهد رسید؛ بسیاری از میانه‌روها و حامیان بالقوه اصولگرایانِ معتدل‌تر در انتخاب میان خاتمی و احمدی‌نژاد به خاتمی رأی خواهند داد؛ نخبگان فرهنگی،‌ هنری، علمی و اقتصادی کشور به طور یکدست به حمایت از خاتمی برخواهند خواست؛ حمایت اصولگرایان سنتی، مراجع تقلید،‌ علما و بزرگان محافظه‌کار از احمدی‌نژاد (در مقایسه با امثال لاریجانی،‌ ولایتی، حدادعادل و قالیباف) ‌به علل عاطفی و به دلیل نقدهایی که به کارنامه‌ احمدی‌نژاد دارند چندان قوی نخواهد بود و احتمالاً همچون مرحله دوم انتخابات سال ٨۴ گروهی از این بزرگان، سیاست سکوت را در پیش خواهند گرفت؛ نقاط ضعف خاتمی در برابر احمدی‌نژاد رنگ خواهند باخت و جلوه نقاط قوت او در برابر احمدی‌نژاد بیشتر خواهد شد؛ تقابل شدید میان خاتمی و احمدی‌نژاد و امکان مقایسه ملموس دوران کشور‌داریِ هر یک توسط تمام ایرانیان، ارزش و تأثیرگذاری هر رأی در زندگی روزمره و سرنوشت کشور را در نظر ایرانیان بیشتر می‌کند و جمعیت خاموش بیشتری را به پای صندوق‌های رأی می‌کشاند‌؛ رأی منفیِ احمدی‌نژاد بسیار بیشتر از رأی منفیِ خاتمی است و به همین دلیل خاتمی می‌تواند چندین میلیون رأی را که نه برای او که ضد احمدی‌نژاد است جذب کند. اما در صورت نیامدن خاتمی فضا نه «دوقطبی» که «طیفی» خواهد شد و اصلاح‌طلبان از مزایای فوق محروم می‌شوند.

۱۲- تقلیل میزان تخلفات انتخاباتی و کاهش اثرگذاری آن بر نتیجه انتخابات: به نظر می‌رسد مهمترین مشکل پیش روی اصلاح‌طلبان در دهمین دوره‌ انتخابات ریاست جمهوری،‌ تخلفات، تقلب و «بداخلاقی»های انتخاباتی خواهد بود. از آنجا که حل کامل این مشکل از عهده اصلاح‌طلبان خارج است،‌ باید اختلاف رأی نامزد اصلاح‌طلبان تا حد ممکن با دیگران بیشتر باشد تا تخلفات احتمالی تأثیری در نتیجه انتخابات نگذارند. شواهد موجود نشان می‌دهد که حاشیه امن رأی خاتمی بیشتر از دیگر نامزدهای احتمالی اصلاح‌طلبان است. رأی بالای خاتمی ضمن کم‌اثرتر کردن تخلفات سازمان‌یافته، قدرت چانه‌زنی اصلاح‌طلبان را نیز پس از پیروزی در انتخابات افزایش می‌دهد. اما دیگر نامزدهای اصلاح‌طلب حتی اگر در انتخاباتی کاملاً آزاد می‌توانستند پیروز شوند، به دلیل اختلاف کم‌تر آراءشان با نامزدهای اصولگرا در برابر تخلفات انتخاباتی آسیب‌پذیرترند و بر فرض پیروزی نیز به دلیل چشم‌گیر نبودنِ رأی‌شان، قدرت چانه‌زنی کمتری پس از تصاحب قدرت خواهند داشت. آمدن خاتمی علاوه بر خنثی کردن اثر تخلفات به دلیل تعداد بالای رأی وی، به چند دلیل ‌نیز میزان تقلبات را کاهش خواهد داد: اولاً، چنانچه گفته شد با حضور او فضا دوقطبی می‌شود و تقلب دشوارتر می‌‌گردد زیرا نظارت بر سلامت انتخابات دوقطبی آسان‌تر از چندقطبی است؛‌ ثانیاً، آمدن خاتمی موجب می‌شود حامیان اصلاح‌طلب بیشتری برای نظارت بر صندوق‌ها داوطلب شوند و با انگیزه و توان بیشتری در حفظ سلامت انتخابات بکوشند؛ ثالثاً، منزلت خاتمی نزد پاره‌ای از بزرگان سیاسی و دینیِ اصولگرا باعث می‌شود این شخصیت‌ها، مجریان و ناظران را به حفظ سلامت انتخابات ترغیب کنند؛ و رابعاً، اعتبار و احترام خاتمی نزد فرماندهان سپاه و خانواده‌هایشان و بخشی از بدنه بسیج، سپاه و دستگاه‌های اجرایی و نظارتی موجب می‌شود‌ در برابر تخلفات سازمان‌یافته و غیرسازمان‌یافته مقاومت بیشتری از درون صورت گیرد.

۱٣- افزایش کمک‌های مالی و انسانی به ستاد انتخاباتی اصلاح‌طلبان: به نظر می‌رسد خاتمی به دلیل جذابیت‌های شخصیتی، محبوبیت ویژه و چهره کاریزماتیک‌اش ظرفیت بیشتری برای جذب کمک‌های مالی و انسانی برای ستادهای تبلیغاتیِ اصلاح‌طلبان در اننخابات ریاست جمهوری دارد. با آمدن خاتمی، داوطلبان بیشتری به همکاری با ستادهای تبلیغاتی اصلاح‌طلبان خواهند پرداخت؛‌ ایرانیان بیشتری در داخل و خارج کشور حاضر به حمایت اقتصادی از ستاد تبلیغاتی آن‌ها خواهند شد؛ حامیان افرون‌تری منازل،‌ دفاتر و سایر امکانات فیزیکی خود را در اختیار اصلاح‌طلبان قرار خواهند داد و فعالین ستاد تبلیغات برای وقت‌گذاری بیشتر و کیفی‌تر انگیزه مضاعفی خواهند داشت. مقایسه امکانات مردمی ستادهای خاتمی در انتخابات‌های سال ۷۶ و ٨۰ با ستادهای چهارگانه اصلاح‌طلبان در سال ٨۴، شاهد گویایی بر ظرفیت ویژه خاتمی در جلب حمایت‌های مردمی بیشتر است. شاید محبوبیت خاتمی کاهش یافته باشد اما تعداد ایرانیانی که او را به طور ویژه‌ای «دوست دارند» و حاضرند از وقت و مال و امکانات خود برای او مایه بگذارند هنوز از تعداد حامیان جدی هر اصلاح‌طلب دیگری بیشتر است. ضعف شدید اقتصادی اصلاح‌طلبان، تبلیغات ضعیف‌شان در انتخابات سال ٨۴ و منابع عظیم رانتیِ نادموکرات‌های مخالف او ارزش این کمک‌های اقتصادی و انسانی افزون‌تر را دوچندان می‌کند.


۱۴- کاهش هزینه‌های ستاد انتخاباتی اصلاح‌طلبان: حضور خاتمی علاوه بر افزایش کمک‌های مالی و انسانی به ستاد تبلیغاتی اصلاح‌طلبان، هزینه‌های این ستاد را نیز کاهش می‌دهد،‌ چراکه چهره و مواضع خاتمی در دورافتاده‌ترین نقاط کشور نیز شناخته شده‌است و احتیاج به شناساندن ندارد. سخنان و‌ عملکرد احمدی‌نژاد نیز برای بخشی از جامعه به منزله تبلیغاتی چهارساله و رایگان برای ستاد تبلیغات خاتمی عمل کرده‌است. در چنین فضایی، بخش عمده امکانات ستاد خاتمی می‌تواند به جای شناساندن او، صرف اقناع و جذب ایرانیانی شود که او را می‌شناسند ولی یا بی‌تفاوت و تحریمی‌اند یا به دیگران رأی می‌دهند. اما دیگر نامزدهای احتمالی برای بخش وسیعی از جامعه ایران ناشناخته‌اند و امکانات محدود ستادهای تبلیغاتی‌شان تنها باید صرف شناساندن آنها به درصد بیشتری از ایرانیان شود؛ مسأله‌ای که بر دلایل شکست مصطفی معین در انتخابات خرداد ٨۴ افزود. نباید فراموش کرد که اقتدارگرایان از امکانات مشروع و نامشروع بسیار گسترده‌ای برای تبلیغات انتخاباتی برخوردارند و اصلاح‌طلبان توان این را ندارند که در این وانفسای فقرِ اقتصادی و رسانه‌ای از امتیازِ بزرگ شناخته‌شده‌ بودنِ خاتمی چشم‌پوشی کنند.

۱۵- بهره‌گیری از آخرین سال‌های کاری مدیران نسل اول اصلاح‌طلبان و تربیت نسل جدید مدیران اصلاح‌طلب: بیشترِ فعالان و مدیران اصلاح‌طلب هم‌اکنون در آخرین سال‌های شکوفایی و بهره‌وری خود قرار دارند. در طول سی سال گذشته برای تربیت، تجربه‌اندوزی مدیریتی، تغییرات فکری و پخته‌شدنِ این جوانان انقلابی ۵۷ هزینه‌های زیادی داده‌شده است. مبارزات سیاسی پیش از انقلاب، انقلاب اسلامی، جنگ، سال‌ها آزمون و خطا و آموزش در حین مدیریت اجرایی، حداقل ۱۶ سال میان‌داری برای توسعه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی،‌ پنج شکست پی در پیِ انتخاباتی پس از سال ٨۱، و تلخی تجربه دولت نهم، مجموعه نیروها و مدیران اصلاح‌طلب را به اوج توانایی، پختگی و بصیرت سیاسی خود رسانده است. ‌عمده‌ این نیروها اما در بازه سنی ۵۰ تا ۶۰ سالگی قرار دارند و تنها چند سال از نشاط سیاسی و مدیریتی‌شان باقی است و تا بازنشستگی‌شان فرصت زیادی نمانده. نسل اول اصلاح‌طلبان واپسین‌ سال‌های عمر مفید سیاسی خود را می‌گذرانند و برای بهره بردن از تتمه این نسل از مدیران که به هزینه گزافی تربیت شده‌اند نمی‌توان تا انتخابات ۱٣۹۲ صبر کرد. شاید رهبران سیاسی بتوانند تا پس از هفتاد سالگی در قدرت حضور داشته باشند اما بدنه دولت باید زیر سن بازنشستگی باشد. اکثر وزرا، سفرا، استانداران، مشاوران و مدیران ارشد دولت‌های هاشمی و خاتمی و اعضای شورای مرکزی احزاب مشارکت، مجاهدین انقلاب، کارگزاران، روحانیون مبارز و اعتماد ملی یا بازنشسته شده‌اند و یا در آستانه بازنشستگی‌اند. از سویی دیگر،‌ متأسفانه اصلاح‌طلبان هنوز نسل جدیدی تربیت نکرده‌اند و برای پخته‌شدن نخبگان مدیریتی نسل بعد و جوانان احزاب اصلاح‌طلب نیز حداقل یک الی دو دوره ریاست جمهوری دیگر وقت لازم است،‌ آن هم در شرایطی که اصلاح‌طلبان در قدرت باشند و به این امر اهتمام بورزند. تنها با آمدن خاتمی است که ممکن است اصلاح‌طلبان به دولت بازگردند و ضمن استفاده از کارآمدترین سال‌های مدیران نسل انقلاب، به تربیت نسل جدید اصلاح‌طلبان و مدیران شایسته کشور بپردازند. البته اهتمام اصلاح‌طلبان به تربیت و شناساندن «جانشین‌های خاتمی» در طول سال‌های ریاست جمهوری احتمالی او باید بسیار بیش از پیش باشد تا آنان را در انتخابات‌های بعدی به وضع امروز دچار نکند.

۱۶- نزدیکی خاتمی به مرکز ثقل اصلاح‌طلبان: خاتمی نسبت به نامزدهای احتمالی دیگر به مرکز ثقل نیروهای اصلاح‌طلب نزدیک‌تر است و این جایگاه امکانات زیادی را در اختیار او قرار می‌دهد. او برآیند و میانگینِ «جبهه مشارکت و روحانیون مبارز»، «علیجانی و علیخانی»، «سحرخیز و میرحسین موسوی»، «حجاریان و عارف»، «بهزاد نبوی و ابراهیم یزدی»،‌ «کدیور و منتجب‌نیا»، «سحابی و مرعشی»، «تاجزاده و تابش» و «عبدالله نوری و دعایی» است. به دلیل همین موقعیت ویژه، خاتمی این امکان و ظرفیت را دارد که از نیروها و توانِ طیف وسیع‌تری از اصلاح‌طلبان در کابینه و دولت و یا حلقه‌ مشاوران خود استفاده کند. دیگر نامزدهای احتمالی به یکی از قطب‌های کارگزاران، مشارکت/مجاهدین و اعتمادملی نزدیک‌ترند و احتمالاً در دولت خود توازن‌های تکنوکرات-سیاسی، فکری-اجرایی، روحانی-مکلا، جوان-پیر و پیشرو-معتدل را کمتر رعایت می‌کنند و حلقه کوچکتری از اصلاح‌طلبان را راضی نگاه می‌دارند. ارتباط خاتمی با طیف گسترده‌تری از اصلاح‌طلبان در تعدیل مواضع او و انتخاب سرعت مناسب نیز نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. شاید بتوان مدعی شد که در انتخابات گذشته نیز میانگینِ «معین-هاشمی-کروبی-مهرعلیزاده»، مواضعِ خاتمی بود. در صورت نیامدن خاتمی و آمدن دیگر نامزدها احتمالاً به مرور شکاف میان اصلاح‌طلبان پیشرو، میانه‌رو و کندرو بیشتر می‌شود و قدرت و انسجام جبهه اصلاحات کاهش می‌یابد. تا زمانی ‌که احزاب اصلاح‌طلب به تنهایی امکان شکست اصولگرایان و تمامیت‌خواهان را ندارند، باید به طور جبهه‌ای و یکپارچه در انتخابات و عرصه سیاسی کشور حضور یابند و این انسجام با نیامدن خاتمی شکننده و ضعیف می‌شود.

۱۷- همراه‌تر‌ کردن ایرانیان مذهبی و سنتی با دموکراسی و توسعه و جلوگیری از دوقطبی‌شدن جامعه: یکی از قابلیت‌های مهم و بسیار ارزشمند خاتمی، قدرت او در جذب حامیان پیشینِ محافظه‌کاران و کاهش ترس مذهبی‌های سنتی و محافظه‌کار از توسعه و دموکراسی است. علی‌رغم افزایش واجدین شرایط، تعداد مطلق شرکت‌کنندگان در انتخابات ٨۰ (۲٨ میلیون) از انتخابات ۷۶ (۲۹ میلیون) کمتر بود، یعنی بر جمعیت بی‌تفاوتان و تحریمیان افزوده شده‌بود و برخی از کسانی که در سال ۷۶ به خاتمی رأی داده بودند در انتخابات ٨۰ شرکت نکردند (که البته در انتخابات‌های دومین دوره طبیعی است)، اما باز هم تعداد مطلق رأی خاتمی در سال ٨۰ نسبت به سال ۷۶ قریب به دو میلیون افزایش یافت (از ۲۰ میلیون و ۷٨ هزار به ۲۱ میلیون و ۶۵۹ هزار). این بدان معنا است که چند میلیون از کسانی که در سال ۷۶ به نامزدهای محافظه‌کاران رأی داده بودند، در سال ٨۰ به جمع حامیان خاتمی پیوستند. همراه کردن کسر بزرگتری از قشر سنتی و مذهبی‌تر ایران با توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که از خاتمی بیش از دیگران بر می‌آید (به دلیل اعتدال، زبان نرم، سیادت،‌ ادب، روحانی‌بودن‌ و جاذبه‌های شخصیتی‌اش) مسیر گذار ایران به جامعه‌ای توسعه‌یافته و دموکراتیک را هموارتر می‌کند. با انتخاب خاتمی این اقشار چهار سال دیگر در معرض گفتمان دموکراتیک قرار می‌گیرند و گوششان به نوای اسلام رحمانی، عقلانی و سازگار با دموکراسی بیشتر خو می‌کند. ادبیات خاتمی، ادبیات مورد استفاده بخشی از فعالین سیاسی اصولگرا را نیز تحت تأثیر قرار داده‌است و حضور مجدد او در قدرت تریبون مناسبی را برای ترویج بیشتر این آموزه‌ها در اختیارش قرار می‌دهد. خاتمی به همراه اصلاح‌طلبان و روشنفکران مسلمان ایرانی با امروزی‌تر کردن ذهنیت ایرانیان سنتی و دفاع توامان از تدین و دستاوردهای نیکوی بشری، از دو قطبی‌شدنِ جامعه ایران جلوگیری می‌کند و هویت اسلامی را در نظر ایرانیان نه در برابر دستاوردهای انسان معاصر که در کنار آن می‌نشاند. تجربه تعدادی از کشورهای منطقه که از آفات این دوقطبی‌شدن برای دین و توسعه مدرن رنج برده‌اند نشان می‌دهد که نباید از اهمیت جلوگیری از افزایش این شکاف غافل شد. روشنفکران مسلمان و اصلاح‌طلبان دین‌دارِ ایرانی همچون چسب و ملاط جامعه‌ ایران عمل کرده‌اند و جامعه‌ای که می‌توانست «دوقطبی» باشد را «طیفی» ساخته‌اند. با نیامدن خاتمی (و نتیجتاً گوشه‌نشینی بیشتر جریان اصلاحی و نوگرای دینی‌) این چسب وا می‌رود و به مرور تقابل مذهبی-سکولار، سنتی-مدرن، دموکرات-غیردموکرات و حامی نظام سیاسی– مخالف نظام سیاسی افزایش می‌یابد، هر دو سوی این تقابل‌ها در موضع خود افراطی‌تر می‌شوند، «مدرنیته» و «دموکراسی» با محرومیت از همراهی ایرانیان مذهبی‌تر صدمه می‌بیند و «دین» در اذهان ایرانیان بیشتری در تقابل با مقتضیات عصر جدید قرار می‌گیرد و تضعیف می‌شود.


۱٨- تحمل‌پذیری خاتمی توسط دولت پنهان: تجربه‌ هشت سال حضور خاتمی در دولت نشان داده است که خلق نیک، روحیات، منش و خوی نرم او موجب شده است که ضمن پیشبرد نسبی اهداف اصلاحی،‌ توسط تمامیت‌خواهان و دولت پنهان تحمل شود. ادبیات گفتگوییِ او اصولگرایان و سنتی‌ها را کمتر می‌هراساند و تحریک می‌کند. این شیوه و منش خاتمی شاید از سرعت اصلاحات بکاهد ولی تداوم آن را تضمین و از سرکوب جریان اصلاحی و مقاومتِ بیشتر در برابر آن جلوگیری می‌کند. مخالفان اصلاحات در برابر او کمتر موضع می‌گیرند، سخنش را بیشتر و بهتر می‌شوند و در نتیجه برای مقابله با او انگیزه کمتری پیدا می‌کنند و حتی با پاره‌ای از مواضعش همراه می‌شوند. می‌توان مدعی شد که یکی از نقاط ضعف اصلاح‌طلبان پیشرو این بود که بر خلاف خاتمی، هاشمی و کروبی، زبانی گزنده و محرک را به کار می‌بردند و بر خلاف مشی اصلاح‌طلبانه با مقامات عالی کشور آنچنان که باید به گفتگو، تعامل و مذاکره در راستای پیشبرد اهداف اصلاحی نمی‌پرداختند. در صورت همراهی دیگر اصلاح‌طلبان، خاتمی این توانایی را دارد که این بار به تعامل و مذاکره بیشتری با مقامات عالی کشور بپردازد و به میزان بیشتری اعتماد آن‌ها را برای پیشبرد پاره‌ای اصلاحات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جلب کند. یکی از نقاط ضعف خاتمی در طول ریاست جمهوری هشت‌ساله‌اش عدم قاطعیت بیشتر و پاره‌ای از فرصت‌سوزی‌های او بود، اما هیچ کس مطمئن نیست که اگر خاتمی این ویژگی را نمی‌داشت،‌ همچنان تحمل می‌شد. به تعبیری دیگر،‌ شاید بدون این نقطه ضعف خاتمی،‌ وی پیش از پایان بردن دوران ریاست جمهوری حذف و‌ جریان اصلاحی بی‌رحمانه سرکوب می‌‌‌شد و ایران و ایرانیان از برکات همین هشت سال گشایش نسبی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی محروم می‌شدند و در ازای آن همچون چند سال گذشته هیچ به دست نمی‌آورند. مقاومت دولت پنهان در برابر پیروزی خاتمی و اقدامات دولتش قطعاً بیشتر از گذشته خواهد بود، اما به هر حال تجربه نشان داده‌است که خاتمی از نظر اقتدارگرایان می‌تواند «تحمل‌پذیر» باشد و حذفش به دلایلی مطلوب یا ممکن نیست. نامزدهای احتمالیِ دیگر یا از نظر دولت پنهان «تحمل‌ناپذیرند» یا چندان «اصلاح‌طلب» نیستند و یا اگر رأی بیاورند زبان و منششان اصولگرایان و مقامات عالی کشور را بیشتر تحریک و «ضداصلاحات» می‌کند.


۱۹- کاهش احتمال برخورد نظامی با ایران: متأسفانه در فاصله پنج سالی که تا پایان دهمین دوره ریاست جمهوری ایران در سال ۱٣۹۲ باقی‌است، شبح تهدیدات نظامی اسرائیل/آمریکا برقرار خواهد بود. حتی سردار جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران نیز با جان بولتون و سرمقاله‌نویسان نیویورکر، اکونومیست،‌ فایننشال تایمز، گاردین، لیبراسیون، بوستون گلوب، هرالد تریبیون، هاآرتص، نیویورک‌تایمز و دیگر نشریات غیرایرانی همراه شده‌ و برخورد نظامی اسرائیل با ایران را محتمل دانسته‌است. به باور این سردار و سرمقاله‌نویسان، پس از انتخاب احتمالی اوباما به ریاست جمهوری و پیش از مراسم سوگند خوردن او و استقرارش در کاخ سفید، تهدیدات نظامی اسرائیل افزایش می‌یابد؛ چراکه به باور اسرائیلی‌ها و نومحافظه‌کاران آمریکایی با ورود اوباما، برخورد قاطع/نظامی با ایران حداقل چند سال به تأخیر می‌افتد و آن‌ها باید از دوره ریاست‌جمهوریِ احمدی‌نژاد که اقناع افکار عمومی را برای حمله آسان‌تر می‌کند بیشترین بهره را ببرند. در صورت انتخاب مک‌کین نیز گزینه برخورد نظامی به صورت جدی‌تری در دستور کار چهارساله دولت آمریکا قرار می‌گیرد. پیامدهای شوم و ایران‌سوز درگرفتن جنگ در بلندمدت چنان هولناک و پرهزینه‌ است که حتی اگر کوچک‌ترین احتمالی برای وقوع آن قابل تصور باشد اصلاح‌طلبان و اصولگرایان باید از تمام سرمایه‌های خود برای جلوگیری مدبرانه از آن استفاده کنند. به باور نگارنده، یکی از موثرترین ابزارهایی که اصلاح‌طلبان (و حتی به طور کلی رهبران سیاسی ایران) برای کاهش احتمال حمله نظامی در اختیار دارند، «نامزدی خاتمی» است و «حزم سیاسی» ایجاب می‌کند که اصلاح‌طلبان برای کاهش خطر، از آمدنِ او حمایت کنند. پیروزی خاتمی در سال ۷۶ نیز به خوبی نشان داد که بر مسند بودن او تهدیدات خارجی را به نحو موثری کاهش می‌دهد. صرفِ اعلام نامزدی خاتمی پیش از آذرماه، هزینه و احتمال حمله نظامی اسرائیل را پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر کاهش می‌دهد، زیرا اقناع افکار عمومی و همراه‌کردن رهبران اروپایی برای تهدید نظامی ایرانی که خاتمی از نامزدهای ریاست‌جمهوری آن است و در آن روزنه امیدی برای تحولات دموکراتیک و درون‌زا وجود دارد، دشوارتر است. در صورت انتخاب بسیار محتمل خاتمی به ریاست جمهوری نیز احتمالاً حداقل تا چهار سال خطر حمله به ایران و شکل‌گیری اجماع در اروپا و شورای امنیت برای برخورد قاطع با ایران کاهش می‌یابد. متأسفانه به نظر می‌رسد کشورهای قدرتمند اروپای غربی و آمریکای شمالی به مرور به گزینه تغییر نظام سیاسی ایران در بلندمدت بیشتر متمایل می‌شوند و نامزدی خاتمی قوی‌ترین ابزار ایران برای کاهش این تمایل است. انتخاب خاتمی رساترین پیام برای مخالفت با هرگونه دخالت خارجی است.

۲۰- جلوگیری از تشدید تحریم‌های اقتصادی: جز احتمال (کم یا زیادِ) جنگ، تحریم‌های اقتصادی که رو به فزونی است نیز بر گرده اقتصاد ایران و شانه‌های ایرانیان سنگینی می‌کند و انتخاب خاتمی که وجیه‌ترین سیاستمدار ایرانی در جهان است اقدامی موثر برای کاهش این تحریم‌های پرهزینه، دشوارتر کردن اعمال و تصویب این تحریم‌ها و جلوگیری از تشدید آن‌ها است.

۲۱- جلوگیری از روند نزولی شدید اعتبار ایران و ایرانی در جهان: صرف نظر از احتمال جنگ و تحریم‌های افزون‌تر، در دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، انزوای سیاسی و افول وجهه و اعتبار ایران و ایرانی در جهان هزینه‌های سنگینی را بر ایرانیان تحمیل کرده است و ادامه‌ روند نزولی شدید اعتبار کشور در جهان به مدت چهار سال دیگر از توان ایران خارج است. ورود خاتمی به دولت بهترین اقدام برای معکوس کردن این روند است. تجربه هشت‌ساله ریاست جمهوی خاتمی نشان می‌دهد نظامی که خاتمی، چهره آن و دومین مرد قدرتمندش باشد در جذب سرمایه‌گذاری خارجی و بهبود روابط و وجهه بین‌المللی بسیار موفق‌تر خواهد بود. قدرت‌گیری ایران در منطقه و احتمال بالای انتخاب اوباما به ریاست جمهوری آمریکا نیز شرایط را برای موفقیت افرون‌تر خاتمی در ارتقاء وجهه،‌ جایگاه و روابط ایران و حتی دفاع مدبرانه‌تر از حق ایران برای بهره‌گیری از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای فراهم کرده است. پس از شکسته‌شدن تابوی گفتگو با آمریکا توسط اصولگرایان در چند سال گذشته، احتمال گفتگوی مسقیم و بدون پیش‌شرط اوباما با ایران با انتخاب خاتمی افزایش می‌یابد و امکان از سرگیری عزتمندانه‌ روابط با آمریکا (که می‌تواند مورد پسند اصولگرایان نیز باشد) مهیا می‌شود. از سویی دیگر،‌ بحران‌های خاورمیانه،‌ مسأله‌ هسته‌ای و برخی اظهارات جنجالی و نسنجیده احمدی‌نژاد در کنار افزایش فشارهای بین‌المللی به ایران و مخاطراتی که آفریده، ایران را در کانون توجهات جهانی قرار داده است. خاتمی با حضور خود می‌تواند از این فضا و توجه کم‌سابقه به ایران برای بیشتر شنیده‌شدن، ارتقاء جایگاه و وجهه ایران در جهان و تبدیل حجم عظیم این تبلیغات منفی به پیام‌های مثبت استفاده کند.

۲۲- وجود احتمال (ولو اندکِ) چراغ سبز دادن عقلای اصولگرا برای انتخاب خاتمی: تهدیدات اقتصادی، سیاسی و امنیتی خارجی چنان جدی است و آمدن خاتمی چنان پادزهر مناسبی برای این تهدیدات است که شاید پاره‌ای از عقلای اصولگرا و گردانندگان دولت پنهان هم به این جمع‌بندی برسند که به زعم خود برای دفع افسد به فاسد، میدان را برای حضور خاتمی باز بگذارند تا نظام را همچون ۱۲ سال پیش برای چند سالی بیمه کنند. افزون بر این،‌ اصولگرایان دریافته‌اند که مشارکت ۲۷ درصدی شهروندان مقیم پایتخت و پایگاه اجتماعی حداکثر ۱٣ درصدی آن‌ها (با وجود تبلیغات وسیع و بهره‌گیری از اعتقادات دینی مردم) بسیار نگران‌کننده است و شاید پاره‌ای از آن‌ها حاضر باشند برای ترمیم زخم‌های سیاسی و اقتصادی عمیق فعلی به انتخاب خاتمی با اکراه ولی ناچار تن بدهند و درصد محدودی از قدرت را که در دستان رئیس جمهور است به او واگذار کنند تا بتوانند مابقی آن را در اختیار خود نگاه دارند. به عبارت دیگر، آمدن خاتمی می‌تواند برای اصولگرایان و اصلاح‌طلبان به یک بازی برد-برد بدل شود. شاید پاره‌ای از محافظه‌کاران به صرافت دریابند که تنها حضور خاتمی (و نه کاندیداهای عمل‌گرای محافظه‌کار و میانه‌رو و نامزدهای کم‌وزن‌تر اصلاح‌طلب) است که می‌تواند به نحو موثری سپر بلاهای سیاسی، اقتصادی و نظامی محتملِ پیش رو شود.

۲٣- افزایش امید ایرانیان و کاهش خمودگی فعالان اصلاح‌طلب: علاوه بر مشکلات عینی‌ای که ضرورتِ حضور خاتمی را ایجاب می‌کند، مشکلات ذهنی موجود، یأس، سرخوردگی و خمودگی مزمن و فراگیر در میان نخبگان و عوام ایرانی و بدنه اجتماعی حامی اصلاح‌طلبان نیز بر لزوم آمدن خاتمی می‌افزاید. روند رو به گسترش فرار/مهاجرت ایرانیان نخبه و سردی فضای فرهنگی، علمی و سیاسی کشور از نوعی بحران ذهنی حکایت می‌کند که هر روز ایرانیان بیشتری را از اصلاحات درون‌زا ناامید می‌‌سازد و نگاه‌های بیشتری را به خارج معطوف می‌‌کند. بخشی از رهبران و نخبگان اصلاح‌طلب نیز کم‌انرژی‌تر و دل‌مرده‌تر شده و گویی به دام ناامیدی، استیصال و نوعی احساس ناتوانی برای تأثیرگذاری بر سرنوشت سیاسی افتاده‌اند. نامزدیِ خاتمی روزنه امیدی را برای بسیاری می‌گشاید و از سرمای یأس و فسردگی فعلی می‌کاهد. با آمدن او از ریزش سمپات‌های اصلاح‌طلبان و فعالینِ جوان نیز جلوگیری می‌‌گردد و روح و امید تازه‌ای به کالبد خشک و سرد حاملان خردپا و نخبه جریان اصلاحی دمیده می‌شود.

۲۴- ورود صدها مدیر اصلاح‌طلب و میانه‌رو به دولت: دولت مدرن، دستگاه بروکراتیک عظیمی است که به هیچ عنوان به شخص رئیس جمهور قابل تقلیل نیست و مهم‌تر از شخص او، جریانی است که دولت را در دست می‌گیرد. صدها مشاور، وزیر، معاون وزیر،‌ مدیرکل، استاندار،‌ بخش‌دار، سفیر و مدیر با آمدن و رفتن دولت‌ها تغییر می‌کنند. فارغ از موضعی که نسبت به شخص خاتمی داریم، باید بپذیریم که چون پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات تنها با نامزدی خاتمی ممکن به نظر می‌رسد، دستگاه دولت فقط با آمدن اوست که می‌تواند در اختیار جریان و نیروهای اصلاح‌طلب قرار گیرد. متأسفانه پاره‌ای از منتقدان خاتمی متوجه نیستند که نیامدن او به معنای وارد نشدن صدها مدیر میانه‌رو و اصلاح‌طلب به دولت است که با وجود تمام محدودیت‌ها و کارشکنی‌ها، امکانات زیادی برای پیشبرد کشور در اختیار خواهند داشت و علی‌رغم ضعف‌هایی که دارند دستگاه عظیم دولت را خردمندانه‌تر اداره خواهند کرد. در مقابل،‌ پیروزی نامزدهای اصولگرا نیز به معنای حضور صدها مدیر محافظه‌کار بر مسند دستگاه اجرایی کشور است. مدیران ارشدِ احمدی‌نژاد، لاریجانی و قالیباف شاید با یکدیگر متفاوت باشند، ولی مدیران سطوح مادونِ معاون وزیرِ این نامزدها با یکدیگر مشترک خواهند بود و پیروزی تمام آن‌ها منجر به تحویل دولت به جریان اصول‌گرا خواهد شد. نقدی که برخی به شخص خاتمی دارند نباید آن‌ها را از جریانی که با آمدن یا نیامدن او حاکم می‌شود غافل کند.

۲۵- همنواتر بودن جریان حامی خاتمی در مقایسه با سال ۷۶ و ٨۰: به نظر می‌رسد بخشی از دشواری‌های دو دوره پیشین ریاست‌ جمهوری خاتمی ناشی از تنوع و تکثر بیش از اندازه‌ موجود در بدنه اصلاح‌طلبان بود؛ بدنه‌ای که از گنجی، سازگارا و افشاری تا عبدی، حجاریان، کروبی، علیخانی و دعایی را شامل می‌شد و در مجموع از شخص خاتمی تندتر بود و گاه هزینه‌هایی را هم روی دست او می‌گذاشت. اما در طول دهه گذشته بدنه اصلاح‌طلبان یک‌دست‌تر و‌ همنواتر شده است و بسیاری از تندروهای سابق حساب خود را از اصلاح‌طلبان جدا کرده‌اند. فعالان دانشجویی و حاملان جوان جریان اصلاحی نیز به مواضع معتدل‌تر و واقع‌گرایانه‌تری نزدیک شده‌اند. دیگر کمتر کسی‌است که همچنان از «تحریم»، انتشار «عالیجناب سرخپوش»، «عبور از خاتمی»،‌ «رفراندوم»، «خروج از حاکمیت»، «نافرمانی مدنی» و «۶۰ میلیون دات کام» دفاع کند. البته حساب تک‌نوازی‌های تندروانه‌ای از این دست از ابتدا نیز از شخص خاتمی و بدنه اصلی اصلاح‌طلبان جدا بود، اما به هر حال مقاومت در برابر اصلاحات از بالا و پایین را افزایش می‌داد و بر وحشت اصولگرایان و دولت پنهان از جریان اصلاحی می‌افزود. امروز اما اصلاح‌طلبان از پاره‌ای تندروی‌های پیشین همچون تضعیف هاشمی و رادیکالیسم ژورنالیستی و ژورنالیسم رادیکال فاصله گرفته‌اند و مواضع مجموعه احزاب محوریِ اصلاح‌طلب (از کارگزاران و روحانیون مبارز تا مشارکت/مجاهدین و نهضت آزادی) حول محور خاتمی هم‌گراتر شده‌‌است. این نیروها به خصوص پس از پنج شکست انتخاباتی چند سال اخیر و تجربه احمدی‌نژاد، اهداف متواضعانه‌تر و واقع‌بینانه‌تری را در سر می‌پرورانند، تصور واقعی‌تری از بُرد شعارهای خود در جامعه و میزان و سرعت اصلاح‌پذیری نظام پیدا کرده‌اند و بر سر امهاتِ روش، زبان و اهداف اصلاحی به اجماع قابل توجهی رسیده‌اند. پاره‌ای از تعلل‌ها، فرصت‌سوزی‌ها و ضعف‌های اصلاح‌طلبان کندروتر و شخص خاتمی و دولتش نیز توسط اکثر اصلاح‌طلبان به عنوان اشتباهات جریان اصلاحی پذیرفته شده‌است. این همنواییِ بیشتر آسان و ارزان به دست نیامده است و خاتمی با حضور خود می‌تواند از حمایت این جریان اصلاحیِ همداستان‌تر، معتدل‌تر و واقع‌گراتر بهره ببرد و از تندروی‌های آن‌ها کمتر زیر فشار قرار گیرد.


۲۶- جبران فقر رسانه‌ای اصلاح‌طلبان: یکی از مهمترین نقاط ضعف اصلاح‌طلبان فقر رسانه‌ای است که ارتباط آن‌ها را با توده‌های مردم قطع یا ضعیف کرده‌است. دولت نهم و دولت پنهان به جریان اصلاحی اجازه ارتباط رسانه‌ای گسترده را نمی‌دهد و اصلاح‌طلبان نیز نشان داده‌اند که اراده و‌ توان تأسیس شبکه ماهواره‌ای ندارند. در چنین شرایطی، بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت که به دلایلی که ذکر شد با خاتمی ممکن می‌شود،‌ این امکان حداقلی را به آنها می‌دهد که از تریبون صدا و سیمای ملی بهره بیشتری ببرند. خاتمی در حال حاضر مهم‌ترین سرمایه رسانه‌ای اصلاح‌طلبان است و در جایگاه ریاست جمهوری می‌تواند مجدداً با سخنرانی‌ها و مواضعی که از صدا و سیما پخش می‌شوند و در مطبوعات بازتاب گسترده‌تری پیدا می‌کند ایرانیان را به مدت چهار سال دیگر در معرض پیام‌ها، زبان، تبلیغات و مواضع اصلاح‌طلبانه قرار دهد و به ترویج ارزش‌های دموکراتیک و نیکِ امروزی کمک کند. در ایام انتخابات نیز در شرایط فقر رسانه‌ای شدیدِ جریانِ اصلاحی، شعارها و برنامه‌های انتخاباتی اصلاح‌طلبان با حضور خاتمی بیشتر و بهتر شنیده می‌شود و به گوش کسر بزرگتری از جامعه ایران می‌رسد.


۲۷- جلوگیری از تخریب وجهه دین و تضعیف بیشتر اخلاق در جامعه ایران: صرف نظر از صلاح سیاست و اقتصاد و اصلاحات، صلاح دین و اخلاق نیز حضور خاتمی را ایجاب می‌کند. خاتمی انسانی اخلاقی و مسلمانی مومن است و قاعدتاً در کنار دیگر دغدغه‌ها، پروای دین و اخلاق را نیز دارد؛ دین و اخلاقی که در چند سال گذشته در معرض آسیب‌های جدی‌تری قرار گرفته‌اند. استفاده نابه‌جا و مفرط از نام‌ها، مفاهیم و لغات دینی و آوردن توجیهاتِ به ظاهر مذهبی برای سیاست‌ها و سخنان نسنجیده در دولت نهم از تقدس، لطافت و جذابیت ادبیات و ارزش‌های دینی در نظر توده مردم کاسته و سوء مدیریت کشور و افزایش فشارها برای برآوردن حاجات اولیه، بستر اقتصادی و اجتماعی را برای تشدید بحران اخلاقی در جامعه ایران فراهم کرده است. امروز نه امام زمان (عج)، در اذهان بسیاری از مردم امام زمانِ چهار سال پیش است، نه دولتمردان به اندازه گذشته پروای صداقت، وفای به عهد،‌ مدارا، مسئولیت‌پذیری، پاسخ‌گویی و حفظ آبروی دیگران را دارند و نه مردم تحت فشارهای قابل اجتناب موجود از توسل به دروغ، ریا، رشوه و زشتی‌های دینی و اخلاقی‍ دیگر دوری می‌کنند. آمدن خاتمی و پیروزی‌اش در انتخابات از شدت ضربه‌های وارد به دین و اخلاق می‌کاهد، چراکه او اسلام رحمانی‌تر، عقلانی‌تر و جذاب‌تری را نمایندگی می‌کند، برای توجیه ضعف‌های دولتش از کیسه دین مایه نمی‌گذارد و مدیریت خردمندانه‌ترش از فشارهای روانی، اقتصادی و اجتماعی که زمینه را برای تضعیف اخلاق فراهم می‌کند می‌کاهد.

۲٨- مانع نبودن کروبی: کروبی از سرمایه‌های ارزشمند اصلاح‌طلبان است و خاتمی باید در صورت پیروزی در انتخابات از فاصله‌گیری بیشترِ حزب اعتماد ملی از شورای هماهنگی اصلاح‌طلبان جلوگیری کند و از ظرفیت‌های کروبی و حزبش برای پیشبرد اهداف اصلاحی دولتش بهره بگیرد. اما پاره‌ای از تحلیل‌گران، از احتمال بالای نامزدی مهدی کروبی به عنوان مانعی برای پیروزی خاتمی نام می‌برند. تحلیل توزیع آرای کروبی در مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری ٨۴ و مقایسه آن با توزیع استانی و شهری-روستایی آراء احمدی‌نژاد در مرحله دوم انتخابات نشان می‌دهد که بیشتر آراء حامیان کروبی در مرحله‌ دوم به سبد آراء احمدی‌نژاد ریخته شده‌است. از این رو، در صورت آمدن خاتمی و شکل‌گیری فضای دوقطبیِ «خاتمی-احمدی‌نژاد»، حضور کروبی احتمالاً بیشتر به زیان احمدی‌نژاد خواهد بود تا خاتمی. به نظر می‌رسد که در صورت نامزدی قطعی خاتمی،‌ کروبی در نهایت ولو دیر به نفع او کنار می‌رود اما اگر چنین نشود نیز احتمالاً خاتمی باز رأی خواهد آورد و اتفاقاً از آراء رقیبِ اصولگرایش به دلیل حضور کروبی کاسته خواهد شد. شواهد موجود نشان می‌دهد که حتی اگر خاتمی فرضاً در انتخابات پیروز نشود هم علت اصلی‌اش حضور کروبی نخواهد بود، آن‌هم در صورتی که فرض کنیم کروبی در انتخابات ٨٨ نیز (علی‌رغم حضور خاتمی) بتواند قریب به پنج میلیون رأی بیاورد. سوابق ارزشمند و جدیت کروبی، اعتماد حاکمیت به او و قدرت چانه‌زنی‌اش در بالا، به او ظرفیت ویژه‌ای برای یاری جریان اصلاحی بخشیده است و دولت خاتمی نمی‌تواند/نباید از این ظرفیت چشم‌پوشی کند.

۲۹- تقویت فعالیت‌های خارج از قدرت خاتمی: برخی تحلیل‌گران، فعالیت‌های خارج از قدرتِ خاتمی را سودمندتر از ریاست جمهوری احتمالی او می‌دانند. از این منتقدان باید پرسید که کدام فعالیت خاتمی در خارج از قدرت است که در قدرت بهتر و قوی‌تر صورت نمی‌گیرد؟ به نظر می‌رسد که در عمل موثرترین اقدامات خاتمی در طول سال‌های پس از ریاست جمهوری، سفرهای خارجی برای ارتقاء وجهه ایران و اسلامِ رحمانی-عقلانی و همچنین یاریِ اصلاح‌طلبان برای موفقیت بیشتر در انتخابات شوراها و مجلس بوده‌است که هر دو با حضورش در جایگاه ریاست دولت با قدرت و تأثیر بیشتری صورت خواهد گرفت. فعالیت‌های ارزشمند ولی نه چندان قویِ بنیاد باران و موسسه گفتگوی تمدن‌ها نیز با بازگشت خاتمی به دولت نیروی بیشتری می‌گیرند. به تعبیری دیگر اصلاحات ایرانی با بازگشت احتمالی خاتمی به دولت، در ازای امکاناتی که به دست می‌آورد چیزی از دست نمی‌دهد. بگذریم از این‌که حتی اگر تمام این فعالیت‌ها با ورود خاتمی به دولت تعطیل می‌شد، باز هم در ازای آنچه به دست می‌آمد هزینه‌ بالایی نبود.

٣۰- بی‌عملی اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان در خارج از حاکمیت: پاره‌ای از تحریمیان و مدافعان پیشین «خروج از حاکمیت» در برابر دفاع از آمدنِ خاتمی بر ضرورت آنچه «بازگشت به جامعه»، «نهادسازی»، «تقویت جامعه مدنی»، «کارهای ریشه‌ای فرهنگی» و «بازسازی تشکیلاتی» می‌خوانند تأکید می‌کنند. متأسفانه تجربه چهار سال گذشته نشان می‌دهد که این منتقدان و دیگر اصلاح‌طلبان در عمل در خارج از حاکمیت به هیچ یک از اقدامات نیکوی فوق نپرداختند. این منتقدان محترم در چهار سال گذشته که خارج از حاکمیت بودند کدام نهاد مدنی جدید را تشکیل دادند، چقدر با بدنه اجتماع ارتباط برقرار کردند، به جذب چند صد سمپات برای جریان اصلاحی پرداختند، چه کارهای ریشه‌ای فرهنگی انجام دادند و اعتماد کدام اقشار اجتماعی را به دست آوردند که امروز نیز با وعده ادامه همین مشی در چهار سال آینده، دیگران را از حمایت از نامزدی خاتمی باز می‌دارند؟ این افراد در ازای «هیچ»، اصلاح‌طلبان را از ورود مجدد به قدرت نهی می‌کنند. متأسفانه باید پذیرفت که اگر خاتمی نیاید اصلاح‌طلبان در خارج از حاکمیت نیز کار چشمگیری در زمینه‌های فوق انجام نخواهند داد و بسیاری از آن‌ها بیشتر به زندگی خصوصی و معیشت خود می‌پردازند.

٣۱- تقویت «اصلاحات از پایین» از طریق «اصلاحات از بالا»: آمدن خاتمی نه‌تنها با «نهادسازی»، «کارهای ریشه‌ای فرهنگی و اجتماعی» و «تقویت جامعه مدنی» در تعارض نیست بلکه با فراهم کردن امکان ورود اصلاح‌طلبان به دولت، زمینه را برای تقویت موارد فوق مهیا می‌سازد. تجربه ۲۰ سال گذشته حاکی از آن است که در جمهوری اسلامی «اصلاحات از بالا»، «اصلاحات از پایین» را تقویت می‌کند. دولت نیمه‌دموکراتیکِ ایران چنان بزرگ است و چنان سیطره‌ای بر اجتماع دارد که تنها با حضور اصلاح‌طلبان در دولت و رخصت دولتمردان میانه‌رو و اصلاح‌طلب، نهادهای غیردولتی و جامعه‌ مدنی می‌توانند نفس بکشند و رشد کنند. ضعف اقتصادی و تشکل‌یافتگی در جامعه، جامعه مدنی نحیف، نفت، اندازه بزرگ دولت و اراده دولتمردان غیردموکرات موجب شده‌است که لازمه قدرتِ اصلاح‌طلبان در «جامعه» و تقویت «نهادهای مدنی»، حضور آنان در «قدرت» باشد. بنابراین، راهبرد موسوم به «صبر و سکوت» که در مقابل حضور خاتمی و اصلاح‌طلبان در انتخابات طرح می‌شود عملاً به معنای تداوم غیبت اصلاح‌طلبان در «دولت و جامعه» خواهد بود. به اعتقاد نویسنده‌ این سطور،‌ این راهبرد بیشتر به تضعیف اصلاح‌طلبان می‌انجامد تا اقتدارگرایان و حتی کلیت ساختار سیاسی ایران و تمامیت ارضی کشور را در بلندمدت به مخاطره می‌اندازد. از تحریمیان و مخالفان آمدن خاتمی باید پرسید که کدام اقدام در عرصه اجتماعی و فرهنگی است که با حضور خاتمی در قدرت بهتر و راحت‌تر صورت نخواهد گرفت؟ تحول‌خواهان با خارج ماندنِ اصلاح‌طلبان از دولت چه کاری می‌توانند بکنند که با وارد شدن آن‌ها به دولت نمی‌توانند آن را انجام دهند؟ تقویت نهادهای خصوصیِ اقتصادی،‌ اجتماعی و فرهنگی، احزاب، سمن‌ها (سازمان‌های مردم‌نهاد یا NGOها)، سندیکاها، اتحادیه‌ها، مطبوعات، تجمعات،‌ مبارزات و اعتراضات مدنی با حضور خاتمی در قدرت آسان‌تر است یا احمدی‌نژاد و لاریجانی؟ «کمپین یک میلیون امضا»، «نقد گذشته»، «کار تئوریک» و «دیده‌بانی جامعه مدنی» چه تعارضی با حضور خاتمی در قدرت دارد؟ آیا حضور خاتمی و چند وزیر اصلاح‌طلب (که اتفاقاً خارج از قدرت کار اصلاح‌طلبانه ویژه‌ای انجام نمی‌دهند) در دولت، عرصه را برای اقدامات ریشه‌‌ای اجتماعی و فرهنگیِ دیگر اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهانِ رادیکال‌تر در خارج از قدرت تنگ می‌کند؟ تجربه چهار سال گذشته پاسخ پرسش‌های فوق را روشن کرده‌است و فعالانی که صادقانه و مجدانه به دنبال تقویت «جامعه مدنی» و بهبود موقعیت اصلاح‌طلبان و اندیشه‌های اصلاحی در «جامعه» هستند باید از آمدن خاتمی حمایت کنند.

٣۲- تأثیر خاتمی در جان دادن به جنبش اصلاحی: دسته‌ای از مخالفان حضور خاتمی از نقش او در تضعیف جنبش اصلاحی سخن می‌گویند اما ‌به نقش تعیین‌کننده‌تر او در بیدار کردن این جنبش اشاره نمی‌کنند. جنبش اصلاحی بیشتر مولود انتخاب خاتمی بود تا موجد آن. اصلاحات نیز بیشتر مولود دوم خرداد بود تا مادرش. در جامعه‌ای که ضریب نفوذ احزاب سیاسی به شهادت پیمایش‌هایی که توسط دولت اصلاحات انجام شد از دو درصد تجاوز نمی‌کند، باید پذیرفت که سهم شخص خاتمی (به خصوص نفس نامزدی‌اش در انتخابات ۷۶ و ٨۰) در جان بخشیدن به اصلاحات بسیار بیش از میزانی بوده‌است که پاره‌ای از منتقدان نامنصف او تصور می‌کنند، گرچه می‌توان مدعی شد که پاره‌ای از نقاط ضعف او نیز به افول نسبی جریان اصلاحی انجامید؛ جریانی که خود در خیزش آن نقش فراوان داشت. ‌به علت بی‌شکل بودن جامعه ایران و ضعف نهادهای مدنی و فقدان طبقه حامل دموکراسی در آن، جامعه بدون انتخابات نمی‌تواند جنبش نرم بیافریند، اما انتخابات با حضور امثال خاتمی می‌تواند جنبش‌ساز شود (در صورت وجود مطالبات انباشته حول تبعیض‌(هایی) مشخص). دور از ذهن نیست که آمدن خاتمی مجدداً موجی اجتماعی ایجاد کند و با رأی بالای او جنبش اصلاحی دوباره بیدار شود. در ۱۲ سال‌ گذشته، مهمترین مصداق عملیِ «فشار از پایین» که قدرت اصلاح‌طلبان را برای «چانه‌زنی در بالا» افزایش داده، «رأی بالا»ی نامزدهای اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری هفتم و هشتم، مجلس ششم و شوراهای اول بوده‌است. حضور خاتمی می‌تواند «رأی اصلاح‌طلبان در انتخابات» که مهمترین جلوه، نمود و مظهر خارجی جنبش اصلاحی بوده‌است را افزایش دهد و بر قدرت این جنبش بیفزاید.


٣٣- نکوهیدگی تنزه‌طلبی اصلاح‌طلبان: گروهی دیگر از منتقدان حضور خاتمی به دشواری کار دولت او پس از احمدی‌نژاد اشاره می‌کنند. به باور این منتقدان دولت دهم وارث نارسایی‌ها و مشکلات بزرگی از دولت نهم خواهد بود. این تحلیل‌گران همچنین تأکید می‌کنند که خاتمی اعتبار و آبروی اصلاح‌طلبان و حتی کشور است و به صحنه آوردن او به این سرمایه ملی و جایگزین‌ناپذیر ضربه می‌زند. از این تحلیلگران باید پرسید: آیا مصالح کلان ایران و ایرانیان نباید در اولویت باشد؟ آیا اساساً اصلاحات زمانی که مشکلات عمیق‌تر و بحرانی‌تر است معنا و ضرورت بیشتری پیدا نمی‌کند؟ چه کسی تضمین‌ کرده است که چهار سال بعد شرایط بدتر و برای اصلاح‌طلبان سخت‌‌تر نباشد؟ آیا این تنزه‌طلبی اصلاح‌طلبان از نظر اخلاقی قابل نقد نیست؟ خاتمی با ثبت نام در انتخابات ٨۰ نشان داد که در صورت در خطر دیدن صلاح ملک و ملت حاضر به فدا کردن منافع و «تشخیص خود» و تحمل دشواری‌های کشورداریِ خردمندانه در ایران است. به علاوه،‌ منزلت و اعتبار خاتمی اگر برای هدفی مهم و اصلاحی هزینه نشود،‌ چه ارزشی برای خود او و ایران خواهد شد؟ منزلت میرحسین موسوی با خارج نشستن از گود سیاست چه خیری به اصلاح‌طلبان رساند که گوشه‌نشینی خاتمی برساند؟ آیا با نامزدی میرحسین موسوی در سال ٨۴، پیروزی احمدی‌نژاد قابل اجتناب نبود؟ از منزلت و محبوبیت خاتمی در چه جایی بهتر از انتخابات ریاست جمهوری آن‌هم در این شرایط بغرنج داخلی و بین‌المللی می‌توان استفاده کرد؟ بر اساس چه منطقی باید از هزینه‌کردن این سرمایه ارزشمند در برهه‌ای چنین حیاتی و شرایطی چنین مناسب صرف نظر کرد تا در آینده‌ای موهوم و نامعلوم بتوان از آن بهره برد؟ آیا نباید از سرمایه‌هایی که اصلاح‌طلبان در حساب‌های خود اندوخته‌اند پیش از مرگ جریان اصلاحی استفاده کرد؟ بگذریم از این‌که هیچ بعید نیست خاتمی با حضور در انتخابات در بلندمدت خوش‌نام‌تر شود. او اگر در این بزنگاه سرنوشت‌ساز با طرح صادقانه اهداف و برنامه‌های متواضعانه‌تر و تعیین خطوط قرمز حداقلی‌تر به میدان وارد شود و مجدانه برای دستیابی به این اهداف و عقب‌ ننشستن از این خطوط قرمز بکوشد در پیشگاه تاریخ و نخبگان (و حتی عوام) نکونام‌تر خواهد شد. از این نکته نیز نباید غفلت کرد که خاتمی به مرور پیرتر و کم‌توان‌تر خواهد شد و از سرمایه‌هایش باید زودتر بهره ببرد.


٣۴- عدم تشابه سومین دوره خاتمی با سومین دوره هاشمی: دسته‌ای از منتقدان آمدن خاتمی نگران این مسأله‌اند که نامزدی خاتمی برای سومین دوره، او را به سرنوشت هاشمی در سال ٨۴ دچار کند. هاشمی رفسنجانی از بزرگترین سرمایه‌های سیاسی ایران است، اما به دلایل عدیده از نظر میزان رأی در سومین دوره وضعیت بسیار متفاوتی با خاتمی دارد. به نظر می‌رسد که با حضور خاتمی در انتخابات ٨٨، تجربه هاشمی در سال ٨۴ تکرار نخواهد شد،‌ چراکه: رأی خاتمی در دو دوره اولش هم بسیار بیش از رأی هاشمی در دو دوره اولش بوده؛ هاشمی پیش و پس از دو دوره ریاست جمهوری‌اش، دو دوره رئیس مجلس و ٨ سال رئیس مجمع تشخیص مصلحت بوده و در واقع در نظر مردم نه ٨ سال بلکه ۲۴ سال به طور پیوسته بر مسند قدرت بوده (اساساً می‌توان مدعی شد که در نظر مردم در سال‌های پس از انقلاب هاشمی همواره نفر دوم نظام محسوب می‌شده و این حضور پررنگ با هشت سال ریاست جمهوری خاتمی چندان قابل مقایسه نیست)؛ خاتمی بر خلاف هاشمی جنبش‌ساز بوده و امروز نیز توسط «جنبش خاموش اصلاحی» حمایت می‌شود؛ متأسفانه هاشمی بر خلاف خاتمی از تخریب سنگین شخصیتی و اخلاقی توسط دولت پنهان و پاره‌ای اصلاح‌طلبان تک‌نواز در امان نماند و «تخریب‌پذیر» بود (رجوع شود به دلیل ۱۵)؛ هاشمی یک‌بار شکست سنگین انتخابات مجلس ششم را نیز تجربه کرده‌بود؛ پیش از نامزدی هاشمی در سال ٨۴، شواهد موجود از محبوبیت قابل توجهش حکایت نمی‌کرد اما چنانچه ذیل دلایل ۶ و ۷ گفته شد امروز قرائن و شواهد مهم و شایان توجهی از محبوبیت بالای خاتمی خبر می‌دهد؛ هاشمی در مرحله اول انتخابات ٨۴ تنها از حمایت کارگزاران و پاره‌ای از میانه‌روها برخوردار شد اما خاتمی در مرحله‌ اول از حمایت یکپارچه تمام احزاب اصلاح‌طلب بهره‌مند می‌شود؛ هاشمی در انتخاباتی چندقطبی شرکت کرد ولی حضور خاتمی از ابتدا فضا را دوقطبی می‌کند؛ خاتمی در فضای دوقطبی علاوه بر رأی حامیان هاشمی، رأی کسر بزرگتری از اصلاح‌طلبان پیشرو، بی‌تفاوتان و تحریمیان را جذب می‌کند؛ هاشمی نسبت به رئیس جمهور قبلی (خاتمی) محافظه‌کارتر بود اما خاتمی نسبت به رئیس جمهوری پیشین (احمدی‌نژاد) اصلاح‌‌گراتر است؛ و احمدی‌نژاد از رأی منفی بالای هاشمی سود فراوان برد اما این بار خاتمی از رأی منفی بالای احمدی‌نژاد بهره می‌گیرد. به علاوه نباید فراموش کرد که بسیاری از ایرانیانی که در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری سال ٨۴ به رفسنجانی رای ندادند، اینک ضمن ملامت خویش اظهار می‌کنند در صورت داشتن تجربه فعلی، حتی به فردی که بدتر از رفسنجانی می‌دانستند هم رأی می‌دادند تا به عوارض سوء مدیریت کشور توسط دولت نهم دچار نشوند. پیروزی رفسنجانی در انتخابات خبرگان نشانگر این رشد سیاسی است. بسیاری از روسای جمهور و نخست‌وزیران کشورهای دموکراتیک جهان همچون ماهاتیر محمد (مالزی)، مارگارت تاچر و تونی بلر (بریتانیا)، ژاک شیراک (فرانسه)، فرانکلین روزولت (آمریکا) و کونراد آدناور و هلمت کهل (آلمان) بین ۱۰ تا ۲۲ سال (آن‌هم به طور پیوسته) بر مسند قدرت بودند و خاتمی نیز این ظرفیت را دارد که همچون آنان و بر خلاف هاشمی بدون این‌که خوش‌نامی خود را فدا کند بیش از ٨ سال ریاست دولت را برعهده داشته باشد.

٣۵- قطعیت شرکت کردن اصلا‌ح‌طلبان در انتخابات و حاصل نشدن مزایای احتمالی مترتب بر عدم حضور: برخی از منتقدان حضور خاتمی، اساساً به دلایل مختلف با حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو مخالفند. گروهی از اینان از تحریم دفاع می‌کنند و برخی دیگر از حمایت تلویحی از یکی از عقلای اصولگرا (مثل قالیباف، ولایتی و ناطق نوری). آنها به این نکته عنایت نمی‌کنند که پیشنهادات بدیل آن‌ها تنها در شرایطی می‌توانست مسموع باشد و منافع طرح‌هایشان تنها در شرایطی تأمین می‌شد که هیچ اصلاح‌طلبی نامزد نمی‌شد و (/یا) اصلاح‌طلبان به طور یکپارچه و به کلی در انتخابات شرکت نمی‌کردند. اما می‌دانیم که این اتفاق عملاً غیر ممکن است و حتی اگر خاتمی نیاید کاندیداهایی همچون کروبی و عارف برای انتخابات نامزد خواهند شد و کسری از اصلاح‌طلبان به آن‌ها رأی خواهند داد. به عبارت دیگر، متاسفانه/خوشبختانه بخشی از اصلاح‌طلبان به هر حال با حضور در انتخابات به حاکمیت مشروعیت بیشتر خواهند داد. آیا بهتر نیست در ازای این «مشروعیت‌بخشی» و «زینت‌بخشی» به انتخابات که بخواهیم یا نخواهیم اتفاق خواهد افتاد،‌ لااقل با نامزدی شرکت کنند که احتمال پیروزی‌شان افزایش یابد؟ این منتقدان توجه ندارند که گزینه‌ بدیلِ «نیامدنِ خاتمی»، «عدم حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات» یا «حمایت از امثال روحانی و قالیباف نیست»، بلکه «حضور افرادی چون کروبی و عارف» است که هیچ‌یک از منافع طرح‌های پیشنهادی این تحلیل‌گران را تأمین نمی‌کند و در عوض اصلاح‌طلبان را به جای بهره بردن از مزایای حضور خاتمی با شکست در انتخابات مواجه می‌سازد. عمده‌ این منتقدان اتفاقاً باور دارند که اگر بنا بر حضور باشد، خاتمی بهترین گزینه است. و حال که شرکت نکردن کاملِ اصلاح‌طلبان عملاً منتفی است بهتر است لااقل از خاتمی حمایت کنند تا جریان اصلاحی از اینجا مانده و از آنجا رانده نشود. بگذریم از این‌که طرح‌های پیشنهادی این تحلیل‌گران حتی در صورت ممکن بودن، مطلوب، روشن و چندان سنجیده نیست. بیشتر این دسته از مخالفان حضور خاتمی معتقدند که مطالبات جامعه از خاتمی فراتر رفته است اما توجه ندارند که حتی بر فرض صحت ارزیابی‌شان، آن‌ها با عدم حمایت از خاتمی،‌ راه را برای گزینه‌ای فروتر از او باز می‌کنند. حال که بر مسند نشستن کسی که از حیث سطح مطالبات و توانمندی‌ها «فراتر» از خاتمی باشد ممکن نیست آیا باید با تحریم انتخابات یا حمایت از نامزدهای میانه‌رو و محافظه‌کار به «فروتر» از او تن داد؟

٣۶- ضربه نخوردن توسعه اقتصادی و آرامش کشور با انتخاب خاتمی: گروهی از منتقدان حضور خاتمی که خود را «توسعه‌گرا» می‌خوانند، در شرایط کنونی از اولویت توسعه اقتصادی بر اصلاحات دموکراتیک سخن می‌گویند. این منتقدان به ضرورت توسعه سیاسی و فرهنگی نیز باور دارند اما معتقدند که ورود خاتمی به دولت با توجه به قدرت و جدیت مخالفان در مقابله با او عملاً منجر به آفریده‌شدن مجدد هر چند روز یک بحران و اخلال در پیشرفت و آرامش کشور می‌شود. به باور این مفسران سیاسی، اصلاح‌طلبان باید اجازه دهند که یکی از عمل‌گرایان میانه‌رو و یا حتی محافظه‌کار (از جنس حسن روحانی، ولایتی و قالیباف) به کاخ ریاست جمهوری وارد شود تا لااقل کشور از نظر اقتصادی پیشرفت کند. به این منتقدان باید یادآور شد که شواهد نشان می‌دهد که بحران‌هایی که برای دولت خاتمی ایجاد می‌شد، همه معطوف به اخلال در توسعه‌ فرهنگی و سیاسی ایران بود و عملاً به پیشرفت اقتصادی کشور لطمه نمی‌زد. در دولت هشت‌ساله خاتمی کدام سیاست اقتصادی و چه جنبه‌ای از مدیریت اجرایی و روزمره کشور بود که به طور جدی ضربه خورد تا بخواهیم از ضربه خوردن مجدد آن برای چهار سال دیگر جلوگیری کنیم؟ شواهد موجود نشان می‌دهد که طی این هشت سال نه‌تنها اقتصاد و اداره روزمره کشور با مشکل جدی مواجه نشد، بلکه تمام شاخص‌های نوسازی اقتصادی ایران بهبود قابل توجهی پیدا کرد. اقتصاددانان برجسته داخلی و خارجی متفق‌القول‌اند که آهنگ توسعه اقتصادی در این دوره سریع‌تر از قبل و بعد آن بوده است. حتی برخی مدعی‌اند که کارنامه اقتصادی دولت خاتمی در عمل از کارنامه سیاسی‌اش و عملکرد اقتصادی تمام دولت‌های بعد از انقلاب بهتر بوده است، گرچه متأسفانه خاتمی و اصلاح‌طلبان چندان در تبلیغ دستاوردهای اقتصادی خود موفق نبوده‌اند. افزون بر این،‌ می‌توان مدعی شد که توسعه ‌اقتصادی (به میزانی که دولت پنهان اجازه می‌دهد) وجه مشترک «اصلاح‌طلبان پیشرو و میانه‌رو»، «توسعه‌گرایان» و «محافظه‌‌کاران عمل‌گرا» است. سیاست‌های مالی و اقتصادی این سه‌ گروه کم و بیش یکسان است و تیم‌های اقتصادی‌شان مشترکات زیادی دارد. سکان اقتصادی دولت خاتمی نیز عمدتاً به «توسعه‌گرایانِ»میانه‌رو سپرده شده‌بود. فراموش نکنیم که افرادی چون ابراهیم شیبانی در تمام دولت‌های پس از جنگ از مدیران ارشد اقتصادی بوده‌اند و در صورت انتخاب هر رئیس‌جمهوری جز احمدی‌نژاد نیز احتمالاً در پست خود ابقا می‌شدند و استعفا نمی‌دادند. به تعبیری دیگر جز حامیان احمدی‌نژاد، همه جریان‌های مهم حاضر در انتخابات در پیش گرفتن توسعه اقتصادی همداستان‌اند. تجربه نشان داده است که اقتدارگرایان چندان لای چرخ اقتصادی دولت چوب نمی‌‌گذارند و مقامات عالی کشور نیز با پیشرفت اقتصادی ایران و کاهش تورم مشکلی ندارند، چه توسط دولت خاتمی انجام شود،‌ چه دولت هاشمی و احمدی‌نژاد و قالیباف. اساساً مقام رهبری، میانه‌رو‌ها و محافظه‌کاران سنتی از ابتدای انقلاب به اقتصاد آزاد و توسعه اقتصادی تمایل بیشتری نشان می‌دادند و منتقد اقتصاد شبه‌سوسیالیستی مورد حمایت دولت میرحسین موسوی، سازمان مجاهدین انقلاب و تعدادی از روحانیون مبارز بودند. به طور کلی می‌توان مدعی شد که دولت‌های پس از انقلاب (میرحسین موسوی، هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد) در تعیین سیاست‌های مالی خود دست بازی داشته‌ و در حوزه اقتصاد نسبتاً آزاد بوده‌اند. در دولت هاشمی و خاتمی نیز عمدتاً وزرای سیاسی و فرهنگی زیر فشار قرار داشتند. فرق فارق و میز مایزِ خاتمی از میانه‌روها و امثال قالیباف نه توسعه اقتصادی که توسعه سیاسی و فرهنگی است که علاوه بر مطلوبیت ذاتی خود به پیشرفت اقتصادی کشور نیز یاری می‌رساند. با آمدن خاتمی به توسعه اقتصادی کشور لطمه‌ای وارد نمی‌شود (و حتی بهبود هم می‌یابد)، اما با نیامدن او ایران از برکات توسعه سیاسی و فرهنگی محروم می‌ماند و شکاف میان «مطالبات سیاسی و اجتماعیِ جامعه» و «ساختار موجود حقیقی و حقوقی سیاسی کشور» افزایش می‌یابد. بحران‌هایی که اقتدارگرایان می‌آفرینند شاید سرعت پیشرفت برنامه‌های سیاسی و فرهنگی خاتمی را کاهش دهد، اما پیشرفت آرام این برنامه‌ها باز بهتر از توقف یا پسرفت آن‌ها با انتخاب نامزدهای غیراصلاح‌طلب است. تجربه دولت نهم نشان داده‌است که آنچه دولت خاتمی در حوزه فرهنگی و سیاسی «نمی‌کند» از آنچه «می‌کند» مهم‌تر است و گرچه دولت پنهان می‌تواند در برابر آنچه دولت خاتمی «می‌کند» کارشکنی کند، اما در برابر آنچه «نمی‌کند» نمی‌تواند مانع ایجاد کند. «توسعه‌گرایان» با حمایت از خاتمی به پیشرفت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به طور همزمان کمک خواهند کرد،‌ بدون این‌که یکی از این ابعاد به نفع دیگری تضعیف شود. خاتمی نشان داده است که از نیروهای کیفی، عملگرا و توانمند اصولگرا (همچون قالیباف) و میانه‌رو (همچون روحانی) نیز در دولت خود بهره می‌گیرد و منش او به گونه‌ای است که با حضورش دولت ایران از توان این نیروها محروم نخواهد شد. حتی می‌توان مدعی شد که بسیاری از این نیروهای کیفی در دولت خاتمی بال و پر گرفتند و ارتباط این شخصیت‌ها با خاتمی بهتر از احمدی‌نژاد بوده است. بگذریم از این‌که به نظر می‌رسد نامزدهای توسعه‌گرای میانه‌رو و محافظه‌کار توان شکست احمدی‌نژاد را ندارند و اگر خاتمی نیاید به احتمال زیاد احمدی‌نژاد (و نه امثال قالیباف، ولایتی و روحانی) رئیس‌جمهور خواهد شد.


٣۷- جلوگیری از پیشروی نظامیان در دولت: جمعی از سیاسیون به این تحلیل رسیده‌اند که دولت پنهان در حال بزرگ شدن و حضور نظامیان رو به گسترش است و نه تنها اصلاح‌طلبان بلکه حتی روحانیت هم توان مقاومت در برابر پیشروی این جریان را ندارد. این دسته از مفسران سیاسی، حذف نسبتاً کامل اصلاح‌طلبان از قدرت، افزایش حجم فعالیت‌های اقتصادی و سیاسیِ نظامیان و بنیادهای موازی خارج دولت و افشاگری‌های اخیر علیه روحانیت را از نشانه‌های این پیشروی می‌دانند. به باور این تحلیل‌گران، گردانندگان دولت پنهان به این نتیجه رسیده‌اند که از حضور جدی اصلاح‌طلبان در عرصه‌ سیاسی بی‌نیاز شده‌اند و باید بر نیروهای نظامی تکیه بیشتری کنند. بر اساس این تحلیل، اصلاح‌طلبان توان رویارویی با این جریان و ورود به دولت را ندارند و شرکت فعال در انتخابات «کوششی بیهوده» است. تحلیل این مفسران سیاسی به گونه‌ای است که گویی در صحنه هیچ بازیگری را جز نظامیان و دولت پنهان به رسمیت نمی‌شناسند. به نظر می‌رسد این منتقدانِ ناامید اولاً برآورد غیردقیقی از قدرت، یکپارچگی و اهداف نظامیان ایران دارند، و ثانیاً توان بالقوه دیگر بازیگران سیاسی (از جمله اصلاح‌طلبان) را دست کم می‌گیرند. این تحلیل‌گران نقش اشتباهات اصلاح‌طلبان (همچون عدم اجماع بر سر کاندیداها و «حضور نامشروط» در انتخابات‌ها) را در حذف شدن از قدرت نادیده می‌گیرند و پیشروی جناح مقابل را تنها محصول اراده دولت پنهان و نظامیان می‌دانند. جالب اینجا است که این سیاسیون موقعیت نظامیان ترکیه و پاکستان (به عنوان حاملان نظام‌های سیاسی این دو کشور) را الگوی گردانندگان دولت پنهان در ایران می‌دانند اما توجه نمی‌کنند که حتی در صورت قابل قیاس بودن نظام سیاسی جمهوری اسلامی با نظام‌های سیاسی ارتش‌بنیاد این دو کشور، نباید فراموش کرد که اصلاح‌طلبان ترکیه و پاکستان علیرغم مخالفت و قدرت چشمگیر حقوقی و حقیقیِ ارتش توانستند اصلاحات قابل توجهی را بر نیروهای نظامیِ حاملِ نظام سیاسی تحمیل کنند. نظامیان این دو کشور نیز در مقاطعی مجبور شدند یا دریافتند که بهتر است به اصلاح‌طلبان میدان بدهند و دادند. آیا در ترکیه‌ای که قدرت حقوقی نظامیانش بسیار بیش از نظامیان ایران است، حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان و گل کم پیشروی‌ کرده‌است؟ آیا ارتشیان قدرتمند و تمامیت‌خواه پاکستان در چندین مقطع مجبور به قبول شکست در برابر حزب مردم بوتوها و مسلم لیگِ نوازشریف نشدند؟ حتی در صورت پذیرفتن تحلیل بیش‌ از اندازه ساده، نگرانی‌زا و ناامیدکننده این مفسران سیاسی، آیا نباید برای جلوگیری از پیشرفت برگشت‌ناپذیر آنچه این تحلیل‌گران را نگران کرده،‌ هر چه زودتر از «خفتگی» درآمد و با قوی‌ترین نامزد‌ (خاتمی) و با تمام توان وارد گود انتخابات شد؟

٣٨- احتمال دیر بودن سال ۹۲ برای اصلاح: پاره‌ای از مخالفان حضور خاتمی (و یا به طور کلی اصلاح‌طلبان) در انتخابات ریاست جمهوری دهم به گونه‌ای سخن می‌گویند که گویی اطمینان دارند چهار سال دیگر برای بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت دیر نیست. درحالی‌که با روند فعلی بیم آن می‌رود که نهاد انتخابات تا چند سال آینده چنان دستکاری شود که نام اصلاح‌طلبان دیگر نتواند از صندوق‌های رأی بیرون بیاید (اگر تاکنون چنین نشده‌باشد). پاره‌ای از تغییرات سیاسی و اقتصادی نامبارکِ فعلی چنان است که شاید بعد از چهار سال دیگر «برگشت‌نا‌پذیر» باشد. جبران مافات ناشی از سیاست‌های داخلی و خارجی احمدی‌نژاد سال‌ها زمان نیاز دارد و استمرار آن برای چهار سال دیگر شاید آن‌ها را «جبران‌ناپذیر» کند. با تداوم حضور اصولگرایان در دولت شاید مخاطرات جدی امنیتی و بین‌المللی نیز شرایط را به کلی تغییر دهد. تحولات داخلی و خارجی چنان غیرقابل پیش‌بینی است که شاید اگر خاتمی نیاید، سال ۱٣۹۲ برای «اصلاح» دیر باشد‌.

٣۹- تفاوت مبنایی مخالفانِ حضور خاتمی با او: عمده افرادی که منتقد آمدن خاتمی هستند، یا اساساً با مشی اصلاحی مشکل دارند (محافظه‌کار یا طرفدار تغییر نظام سیاسی ایران‌اند) و یا پیش از این نیز «تحریمی» بوده‌اند و طرفدار «عبور از خاتمی» و «صبر و سکوت». این منتقدان با خاتمی تفاوت‌های مبنایی دارند و نباید در اتخاذ تصمیم او چندان جدی گرفته‌شوند. در مقابل، اصلاح‌طلبان میانه‌رو و پیشرو (‌که با خاتمی تفاوت مبنایی ندارند)، علی‌رغم اینکه نسبت به پاره‌ای از مواضع و رفتارهای سیاسی خاتمی نقد دارند، از حضور او در انتخابات دفاع‌ می‌کنند. خاتمی باید توجه کند که بیشتر تحلیلگرانی که با او در مبانی مشترک‌اند در حمایت از کاندیداتوری او متفق‌القول‌اند و بیشتر منتقدانِ حضورش، در سال ٨۰ نیز مخالف حضور او بودند.

۴۰- دخل نداشتن نقدهای وارد به خاتمی در درستی دلایل فوق: گروهی دیگر برای مخالفت با حضور خاتمی به ذکر پاره‌ای از نقدها به شخصیت،‌ ویژگی‌ها و کارنامه خاتمی می‌پردازند. این منتقدان توجه ندارند که حتی اگر تمام نقدهای آنان وارد باشد، هیچ‌یک از دلایل فوق مخدوش نمی‌‌‌‌شوند. در صورت قبول نقدهای آن‌ها باز هم می‌توان گفت خاتمی «خیرالموجودین» و بهترین گزینه «ممکن» اصلاح‌طلبان است،‌ گرچه مثل هر کس دیگری ضعف‌هایی دارد. متأسفانه به نظر می‌رسد بعضاً مشکلات شخصی، خاطرات ناخوشایند، خوش‌آمدها و بدآمدهای پاره‌ای از منتقدان نیز در عبور آن‌ها از خاتمی دخیل است؛ همان‌طور که معدودی از اصلاح‌طلبان به دلیل مشکلات شخصی و حتی عاطفی یا خطاهای تحلیلی با عبور از هاشمی و تخریب او از توان اصلاحات کاستند. هوش سیاسی این تحلیلگران بیش از آن است که در صورت کنار گذاشتن عوامل عاطفی و تلاش برای تحلیل واقع‌بینانه و کلان‌نگرتر، امتیازات مهم‌ خاتمی و و ضرورت آمدنش را (علی‌رغم پذیرش نقدهای وارد به او) نادیده‌ بگیرند. رو سینه را چون سینه‌ها، هفت آب شوی از کینه‌ها/ وانگه شراب عشق را پیمانه شو، پیمانه شو!

***

مجموع دلایلی که ذکر شد خاتمی را به نامزدی تبدیل می‌کند که به مراتب از دیگر نامزدهای اصلاح‌طلبان گزینه مطمئن‌تری است و شاید تنها نامزدی باشد که عملاً می‌تواند جریان اصلاحی را مجدداً بر مسند دستگاه اجرایی کشور بنشاند و از دودوره‌ای شدن احمدی‌نژاد جلوگیری کند. دیگر نامزدهای احتمالی حتی اگر از جهاتی بهتر از خاتمی باشند امکان راه‌یابی به ساختمان ریاست جمهوری را ندارند، چراکه یا مورد اجماع اصلاح‌طلبان قرار نمی‌گیرند یا رد صلاحیت‌ می‌شوند و یا چندان محبوب نیستند و با امکانات محدود ستادهای تبلیغاتی اصلاح‌طلبان امکان شناسانده شدن به بیشتر ایرانیان و اقناع آن‌ها را ندارند. نیامدن خاتمی احتمال شکست اصلاح‌طلبان را به شدت افزایش می‌دهد، ایران را از بهره‌گیری افزو‌ن‌تر از توانایی‌ها و ظرفیت‌های ویژه او و دیگر اصلاح‌طلبان محروم می‌کند، احتمالاً امکان بازگشت مجدد به قدرت را در انتخابات‌های آتی از اصلاح‌طلبان می‌گیرد و مخاطرات اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی و احتمالِ جنگ، غیردموکراتیک‌تر شدن نظام و تهدیدات علیه تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران را در بلندمدت افزایش می‌دهد. از این رو عقلانیت و اخلاق سیاسی ایجاب می‌کند که مخالفان حضور خاتمی‌ نیز با دوری از تحلیل‌های تک‌عاملی، سلیقه‌ای و حتی عاطفی به حمایت از نامزدی او بپردازند. امروز بر دلایلی که خاتمی را قانع کرد که در خرداد ٨۰ دوباره بیاید، دلایل متعددی افزوده شده است. لذا دوباره باید بیاید «با همان عهد پیشین». این بدان معنا نیست که خاتمی با مشکلات جدی در انتخابات و پس از آن مواجه نخواهد شد، اما مصالح و منافع مهم‌تر و دلایل چهل‌گانه‌ای که ذکر شدند، پرداختن هزینه‌های سنگین را نیز موجه می‌سازد. اصلاح‌طلبان با حضور خاتمی در مقابل منافع مهمی که می‌توانند برای ایران و جریان اصلاحی به دست آورند، چیز چندانی برای از دست دادن ندارند. بنابراین، سران و فعالان اصلاح‌طلب باید از پیله سکوت خارج شوند، در حد توان به شناسایی و کاهش نگرانی‌های خاتمی برای حضور بپردازند و به او برای نامزدی در انتخابات فشار بیشتری وارد کنند؛ فشاری که قدرتش بیش از فشار دولت پنهان برای منع او از حضور باشد. پس از قطعی‌شدن هر چه زودترِ نامزدی خاتمی نیز اصلاح‌طلبان باید هر چه در توان دارند برای پیروزی چشمگیرتر او در انتخابات و گشودن روزنه امیدی در این چشم‌انداز تاریک به کار گیرند و در حد توان به تقویت ستاد تبلیغاتی، تیم کاری، برنامه‌ها و کابینه خاتمی بپردازند. عدم کاندیداتوری خاتمی با عنایت به دلایل چهل‌گانه فوق احتمالاً در عمل به «بازنشستگی سیاسی» او و دیگر اصلاح‌طلبان خواهد انجامید و کشور را برای چهار سال دیگر به دست احمدی‌نژاد خواهد سپرد.

محمد رضا جلائی پور
۲۲ مرداد ۱۳۷۸
منبع: امروز


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست