سه قرن مبارزه اجتماعی آنارشیست ها در آمریکا
از کمون گاوچرانی تا محفل اینترنتی- از تروررئیس جمهور تا به آتش کشیدن زباله دانیها
روسیا روشن
•
آنارشیستها مدعی هستند که با بازگشت مارکسیسم به دانشگاهها و تئوری گرایی صوری، آنارشیسم مهم ترین جنبش انقلابی آگاهانه کنونی شده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
٣ شهريور ۱٣٨۷ -
۲۴ اوت ۲۰۰٨
درسال ۱۶۶۰ نخستین باریک زن آنارشیست بنام "ماری دایر" بجرم سرپیچی درمقابل قانون درایالت ماساچوست آمریکا اعدام شد. بعداز استقلال آمریکا در سال ۱٨۵۰ هواداران جنبش آنارشیستی فعالیتی جدی را آغاز نمودند و حدود ۱۰۰ کمون اتوپیستی تشکیل دادند. بخشی از آن کمونها زیرعقاید مسیحی بودند که در جستجوی عدالت فعالیت میکردند. در حالیکه مهاجران اروپا آنارشیسم جمعگرا را به آمریکا بردند، آنارشیسم فردگرای آمریکایی را ناشی از شرایط بومی وطبیعی آمریکا میدانند. هدف این دو شاخه آنارشیسم تبلیغ آزادی فردی و اجتماعی بود. امروزه اشاره میشود که آنارشیسم نخستین: انگلیسی وآمریکایی قوی تر از آنارشیسم: آلمانی، فرانسوی و روسی بوده است. توماس جفرسون یکی از متفکران جنبش استقلال طلبانه آمریکا مینویسد: "بهترین حاکمیت، رژیمی است که کمتر حکومت کند". بعدها زیر تاثیر فوریه و آون، کمونهای سوسیالیستی تخیلی تشکیل گردیدند. قرنهاست که آنارشیسم فردگرا یک جنبش خاص جامعه آمریکا مانده است. جنبش آنارشیستی در آمریکا شامل مقاطع مختلف تاریخی بوده است .
ادبیات آنارشیستی و رمانتیک نویسندگانی مانند امرسن، ویتمن و مقاله داوید تورئو با عنوان "وظیفه سرپیچی از اوامر دولت" روی این جنبش تاثیر داشتند. از جمله دلایلی که آنارشیستهای فردگرا برای تفاهم با رنج کارگران صنعتی نداشتند، بی رابطه گی آنان با شهرها و کارخانه ها بود. دولت، آنارشیستهای مهاجر جمعگرا را متهم به واردکردن و استفاده از خشونت در جنبش آنارشیستی آمریکا نمود، و در حالیکه آنارشیستهای فردگرا مشغول کمونهای منفرد خود در دامن طبیعت بودند، آنارشیستهای جمعگرا در مبارزه طبقاتی در شهرها شرکت نمودند. مبارزی بنام "توکر" گرچه کتاب باکونین با عنوان "خدا و دولت" را در سال ۱٨٨٣ به انگلیسی ترجمه نمود، او ولی با کمک نظرات آنارشیسم فردگرا به مبارزه علیه عقاید آنارشیستی جمعگرا پرداخت. درتاریخ ۱۱ نوامر سال ۱٨٨۷ دولت دست به اعدام ۵ رهبر جنبش آنارشیستی آمریکا بنامهای: لینگ، اسپیس، فیشر، انگل، و پارسون زد. اسپیس درپای چوبه دار گفته بود: "زمانی خواهد رسید که سکوت ما قوی تر از صداهایی خواهد شد که امروز آنرا وادار به سکوت میکنید". انترناسیونال دوم به پای قدردانی از این اعدام شدگان، در کنگره دوم خود در سال ۱٨٨۹ در پاریس، اول ماه مه را بیاد آن قربانیان، رور بین الملل کار نام نهاد. تقصیر و یا بی گناهی دو اعدامی دیگر جنبش آنارشیستی بنامهای "ساکوس و وانستیس" بعدها موضوع اشعار، رمانها و فیلمهایی در آمریکا گردید.
زن و شوهری بنامهای "اما گلدمن و برکمن" بیش از ٣۰ سال در آمریکا نیروی محرک جنبش آنارشیستی بودند. خانم گلدمن پیرامون دیدار کروپتکین از آمریکا مینویسد که او شوق عظیمی میان هواداران را موجب گردید. بعد از ترور رئیس جمهور آمریکا و قتل پادشاه ایتالیا بدست آنارشیستها در سالهای ۱۹۰۰ و ۱۹۰۱ فشار بی سابقه ای به آنارشیستها وارد شد. در سال ۱۹۱۶ حدود ۲۴۹ تن ازآنان از جمله گلدمن و برکمن را از آمریکا اخراج و به اروپا فرستادند. سال ۱۹۱۹ را پایان تاثیر یک مرحله ۵۰ ساله جنبش آنارشیستی روی جنبش کارگری میدانند. به نقل ار منتقدی، "آنان سالها فقط خطاب بخود حرف میزدند". در سال ۱۹۲۷ گروه دیگری از فعالین جنبش آنارشیستی در آمریکا اعدام گردیدند.
دردهه ۵۰ قرن گذشته جنبش "بیت" نیز تحت تاثیرافکار آنارشیستی قرارگرفت و در دهه ۶۰ در رابطه با جنبش دانشجویی و جنبش ضدجنگ ویتنام، آنارشیستها دوباره در آمریکا فعال گردیدند. غالب سازمانهای آنارشیستی آنزمان آمریکا، زیر تاثیر نظرات مارکس و مائو نیز بودند. رسانه های آمریکایی به همه معترضین عنوان "آنارشیستت" را میدادند. در فاصله سالهای ۱۹٣۰-۱۹۷۰ غیر از جنبش آنارشیستی فمینیستی، جنبش آنارشیستی سیاهان نیز فعال گردید. نیویورک تایمز آنزمان نوشت: "آنارشیسم، ایده ای است که از خودکشی خودداری میکند". در آندوره، آنارشیسم، صدایی که همیشه یک اقلیت معترض در درون جنبش چپ بود، میرفت که توده ای گردد. عناصر "پست" چپ که خاص جنبش چپ آمریکا بود، حرکتی جدید به آنارشیسم آمریکایی داد. نویسنده معروف؛ نوام خومسکی، نیز خود را نویسنده ای سیاسی در سنت "آنارکو سیندیکالیسم" می بیند؛ جنبشی که بعدها غیر از شکاندن شیشه بانکها و ادارات دولتی، به آتش زدن سطلهای زباله دانی پرداخت. بخش مهمی از جنبش معترض آنارشیستی فعلی خود را صلح طلب دانسته و از بکار گرفتن خشونت خودداری می نماید.
درسال ۱۹۹۱ جنبش آنارشیستی را ضدجنگ آمریکا علیه عراق نامیدند. اعضا و هواداران این جنبش به آتش زدن بعضی ساختمانهای نظامی آمریکا پرداختند و دست به تظاهرات انبوه زدند. دهها سال است که یک قانون نامرئی به مطبوعات توصیه میکند که در رابطه با اعتراضات اجتماعی از بکار بردن واژه های "آنارشیسم و آنارشیست" خودداری کنند. گروه دیگری از مطبوعات آنارشیستها را متهم میکنند که می خواهند به عهد حجر و کمونهای اولیه بازگردند. مجله "پلی بوی" در نوامبر سال ۲۰۰۰ یک مرامنامه آنارشیستی را منتشر نمود و سالهاست که رسانه هایی مانند: سی ان ان، بی بی سی، وال استریت، و لوس آنجلس تایم، در باره فعالیتهای آنارشیستی گزارش میدهند، از آنجمله که "اکنون طرفداران زندگی ابتدایی، جنبش ضد گلوبال به راه انداخته اند."
آنارشیستها مدعی هستند که با بازگشت مارکسیسم به دانشگاهها و تئوری گرایی صوری، آنارشیسم مهم ترین جنبش انقلابی آگاهانه کنونی شده است. بعد از سقوط سوسیالیسم استالینیستی، آنارشیسم تبدیل به یک ایده ئولوگی شده که نه تنها فهم جهان را دارد بلکه آنرا تغییرنیز می خواهد بدهد؛ یک ایدئولوژی بی خطر ولی شجاع و عملگرا که علیه جنگ، نژادپرستی، آلودگی محیط زیست و غیره فعالیت می نماید. آنان آنارشیسم را فلسفه ای سیاسی میدانند که قصد مبارزه اجتماعی دارند و در کارنوال های مقاومت شعار میدهند که: "قرن آنارشیستها اکنون آغاز شده، کاری بکن یا بمیر!". پانک های جوان خیابانی نیز خود را آنارشیست میدانند. آنان میگویند: "انقلابی بودن بدون آنارشیست بودن، غیرممکن است"، چون ما در نقطه عطف تاریخ قرار گرفته ایم، برای نخستین بار درتاریخ، آنارشیستها تنها جریان انقلابی شده اند.
از جنبش آنارشیستی آمریکا انتقاد میشود که کوششی برای انترناسیونال شدن نمی نماید، گرچه نشر آثار آنارشیستی در آمریکا ۲ برابر و فروش آنان ٣ برابرشده و لقب چپ و منفی "آنارشیست" اکنون تبدیل به هویتی سیاسی گردیده است و در بخش اینترنتی روزانه حدود ۱۰۰۰۰ نفر فقط در یکی از صدها سایت آنارشیستی در بحث های اجتماعی شرکت می نمایند. انتقاد دیگر از جنبش آنارشیستی آمریکا، مردانه و سفید بودن غالب هوادارانش است که به: آنارشیستهای هیپی، آنارکوسندیکالیستها، آنارشیسم شرایطی، آنارشیسم فولکلوریک و غیره تقسیم میشوند. نوام چامسکی در کنار "ژان زازان" از جمله چهره های دانشگاهی آنارشیستی هستند که خارج از صحنه مبارزات خیابانی فعالیت می نمایند.
مجله نیوزویک آنارشیسم نو را از دهه ۶۰ قرن گذشته معرفی میکند. جنبش ضدگلوبال با تیراژ مطبوعاتی ۱۰۰۰۰۰ رقمی، خود را "جنبش جنبش ها " میداند. آنان با کوشش برای کشف یک سیستم تجزیه و تحلیل آنارشیستی در جهان، خواهان "مبارزه علیه کاپیتالیسم تا مرگ آن" هستند، گرچه هویت غالب آنان پشت نام مستعار در پرده میماند. آنان مینویسند که "آنارشیسم پدیده ای است اجتماعی و نه یک جنبش "درمطبوعات، غیر از"آنارشیسم در دوره دایناسورها"، از "آنتروپولوگی آنارشیستی" سخن میرود. هیپی های جدید نیز خانواده های ثروتمند خود را ترک کرده و برای تفریحات خیابانی، خود را انقلابی می شمارند.
آنارشیستها و آنارکوسندیکالیستها با ادعای اعلان مرگ احزاب مارکسیستی و سوسیال دمکرات شدن آنان، ادعای انقلابی بودن می نمایند. آنان چپ مارکسیستی را سوسیال دمکراسی غیرانقلابی بشمارمی آورند. گرچه جنبش آنارشیستی در طی ٣۰ سال گذشته جهانی شده ولی هیچگاه میان روشنفکران و انقلابیون، نظریه پردازان و عملگرایان اینهمه اختلاف وجود نداشته است. آنارشیستها واژه ومفهوم "جنبش ضدگلوبال" را نیز ساخته رسانه های آمریکایی میدانند تا از بکارگیری واژه های جنبش آنارشیستی خودداری کنند. آنان خواهان جنبشی برای عدالتی گلوبال (جهانی) و جنبشی ضدگلوبال شدن کنسرنها هستند. در نظریه های "نئولیبرال" طرفدار گلوبال شدن، بجای آزادی انسان و ایده ها، خواهان آزادی حرکت سرمایه و کالاها هستند. آنان در حالیکه مقاومت را خشونت و تروریسم می نامند، بودجه دفاع از مرزهای آمریکا را سه برابر نموده اند تا پناهندگان اقتصادی و اجتماعی کشورهای فقیر وارد آمریکا نشوند. آنارشیستها، نئولیبرالیسم را یک بنیادگرایی بازار آزاد مینامند، و در رابطه با ورود غیرقانونی پناهدگان به اروپا و آمریکا مینویسند که: "هیچ انسانی غیرقانونی نیست". از طرف دیگر چون جنبش آنارشیستی غالبا غیرمسلحانه شده، حکومتهای غرب و آمریکا با مشکل نوع برخورد با آن روبرو شده اند، چون آنان مثل سابق نمی توانند با سلاح آنان را سرکوب نمایند. دردهه های ۷۰ و ٨۰ قرن گذشته بعضی از جوانان بی سرپناه آنارشیستی دست به اشغال خانه ها و آپارتمانهای خالی و بی صاحب زدند. مشکل مهم جنبش آنارشیستی اکنون فرقه گرایی و نبودن هماهنگی و مرکزیت بین آنان است .
تماس : falsaf@web.de
|