رواج تهمت و افترا بسود کیست؟
مجید زربخش
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۷ شهريور ۱٣٨۷ -
۱۷ سپتامبر ۲۰۰٨
اخیرا در نشریه " طرحی نو" مقالاتی به چاپ رسیده است که بدلیل زیان های ناشی از این گونه نوشته ها ، نمی توان در برابرآن بی تفاوت ماند. در مورد انتشار این گونه مقالات بویژه مقاله " جبهه ملی و اسب ترویا" نوشته منوچهر صالحی در شماره ۱٣۷ نشریه طرحی نو" توضیح چند نکته ضرورت دارد.
۱- در این مقاله – صرفنظراز محتوای کلی، شیوه برخورد و استنتاج و شمشیر کشیدن به هر سوی وهر کس، که در اینجا موضوع بحث من نیست - بدون ارائه هیچ سند ومدرک و نشانی ، عده ای به گرفتن پول و دریافت بودجه انتشار کتاب از سیا و " موساد" متهم شده اند.
بی تردید این گونه برخوردها وجه مشترکی با نقد، پژوهش ، تحلیل ، روشنگری و پخش اندیشه ندارد و حاصل آن چیزی جز هموار ساختن زمینه تهمت وافترا و ایجاد فضای مسموم برچسب زدن نیست. با رواج این فضای مسموم، هیچ کس در برابر آن مصونیت نخواهد داشت و هر کس می تواند بجای نقد و بررسی نظرات مخالفان، آنها را بدون هیچ دلیل و مدرکی به مزد بگیر سازمان های جاسوسی موساد و سیا ... و یا عامل جمهوری اسلامی بودن متهم سازد و چه بسا از این طریق وادار به سکوت نماید.
اصولاً این گونه متهم کردن شیوه و ابزاری است که نیروهای غیردمکرات برای سرکوب و خفه کردن مخالفان و بی اعتبار ساختن آنها بکار می گیرند و شایسته نیروها وعناصر آزادیخواه نیست. نیروهای پای بند به دمکراسی ، بجای توسل به این شیوه ها می کوشند با استدلال و منطق و تحقیق و تحلیل، نادرستی افکار و اعمال مورد نقد و نتایج و برداشت های غیرواقعی و گمراه کننده آنها را افشا کنند. امر روشنگری و نشان دادن حقانیت خود و مقابله با اندیشه ها و نظرات نادرست – مغرضانه یا غیر مغرضانه - و خنثی کردن هدف ها و مقاصد آشکار و پنهان نیروهای مخالف یا دشمن، تنها از این طریق ممکن می گردد. متهم کردن بدون دلیل و مدرک، گرچه ممکن است گوینده یا نویسنده را ارضاء کند ولی – صرفنظر از مذموم بودن شیوه – نشانه ضعف منطق می نماید و به روشنگری و نشان دادن عدم حقانیت نظرات و فعالیت های مورد نقد، کمک نمی رساند.
۲ – نقد گرایش های فکری، نظری، سیاسی ... یکی از عومل مهم شکوفائی ورشد، یکی از وسائل پویایی و گسترش اندیشه و بسط دمکراسی و یک اهرم موثر روشنگری، افشاگری و تغییر است. درحالیکه فضای مسموم اتهام وافترا و ترس از بر چسب تهمت، مانعی در برابر آزادی بیان و قلم و شکل گیری اندیشه است. اصولاً هر فکر و عمل انحراف آمیز و یا مغرضانه را از دریچه "برنامه ریزی دشمن"، برنامه ریزی و توطئه آمریکا، اسرائیل و جمهوری اسلامی دیدن، نه درست است و نه سودمند. همسوئی فکر و نظر و عمل با سیاست ها و اهداف آمریکا، اسرائیل و جمهوری اسلامی را باید درارزیابی ها و نقد موشکافانه و مستدل نشان داد و افشا کرد، خواه این همسوئی بدلیل آن باشد که صاحبان این فکر و نظر و عمل، عامل این سیاست ها هستند – که در این صورت باید با دلیل و مدرک نشان داد – و خواه این همسوئی و اشتراک نظر بدون این گونه وابستگی ها باشد. اتفاقاً غالب این همسوئی ها از افکار و تمایلات، از تغییرات ذهنی و فکری، از شرایط زندگی و از خاستگاه اجتماعی افراد ناشی می شود و درست بهمین دلیل کار دشوارتر است. در چنین وضعیتی باید از یکسو ماهیت کارنامه جنایات و ستم گری آمریکا، اسرائیل و جمهوری اسلامی و هدف ها و برنامه ریزی های آشکار یا پوشیده آنها را افشا کرد و از سوی دیگر این همسوئی ها را – به هر دلیل وانگیزه ای که بیان وتبلیغ شوند- نشان داد. روشنگری و آگاه ساختن مخاطبین و منفرد کردن این افکار و اعمال و حاملان آن تنها بدیدن گونه می تواند تأثیر گذار باشد.
همسوئی و هم صدا شدن با ستمگران و متجاوزان و به حقوق و ازادی ها و منافع مردم، نه پدیداری تازه است و نه محدود به چند تن. پس از فرو پاشی " سوسیالیسم موجود" بسیاری از" چپ" های ایرانی وغیر ایرانی و هواداران تا آن زمان سوسیالیسم، با فراموش کردن تمامی جنایت های جهان سرمایه داری، استعمار و جنگ ها و تجاوزات امپریالیستی، به ستایش گران امپریالیسم تبدیل شدند و هم صدا با " فوکویاما" نظریه پرداز و کارگزار دیوان سالاری آمریکا، فریاد "پایان تاریخ" سر دادند و بعدها به تبلیغات بی حقوق و مواجب جهان گستری سرمایه و برنامه های نئو لیبرالی آن تبدیل شدند.
در جریان حمله آمریکا به عراق نیز شماری – نه چندان کوچک - از ایرانیان و" دمکرات" های نو کهنه، بجای ابراز خشم و نفرت و اعتراض نسبت به تجاوز افسار گسیخته آمریکا و جنایتهای آن در عراق و نقض تمامی تعهدات و میثاق های بین المللی، بدون دریافت دستمزد و حقوق و بودجه و بدون داشتن رابطه با "سیا" و مقامات آمریکائی، در برابر این جنگ افروزی و تجاوز وحشیانه یا سکوت کردند و یا بطور ضمنی و چه بسا با صراحت به دفاع از آمریکا و لشگرکشی آن برخاستند و به توجیه آن پرداختند. طبیعی است محکوم کردن وافشاء این گونه موضع گیری ورفتار و روشنگری پیرامون آن بدون نیاز به "اثبات" رابطه با "سیا" و "موساد" – وظیفه تمامی نیروهای ازادیخواه و هواداران واقعی صلح و دمکراسی بود و بسیاری بهمین ترتیب به آن عمل کردند.
به همین گونه است آنچه در سالهای اخیر، در ارتباط با تحریف تاریخ گذشته ، در بازخوانی " کارنامه سلطنت پهلوی ها و کارگزاران آن، در واژ گونه نکری جنبش ملی شدن نفت و نقش دکتر مصدق در این جنبش بزرگ و در مبارزه برای استقلال وآزادی ایران ویا در رویکرد به حوزه روشنفکری و تاریخ آن انجام گرفته است.
در عرضه روشنفکری ، در ایران و خارج از کشور، عده ای با تحریف حقایق تاریخی و ساختن و پرداختن احکام مغلطه آمیزو بی پایه ، ازیکسو مبارزه روشنفکران در ایران و بطور کلی تعهد احتماعی روشنفکر را تختطه کردند و بی اهمیت و بی مقدار جلوه دادند و از سوی دیگر با تبلیغ ضد ارزش ها و اندیشه های التقاطی، بی دغدغه شدن روشنفکر و تسلیم طلبی را ترویج نمودند. در این کازار تبلیغاتی نیز، هم جمهوری اسلامی وهم رسانه های وابسته به آمریکا، به آن میدان می دهند و زمینه اشاعه و گسترش آن را فراهم می سازند.
بی شک از این گونه تبلیغات و اشاعه این افکار بیش از همه ، جمهوری اسلامی و بطور کلی استبداد سود می جوید. آیا می توان به این دلیل ، مبلغان این اندیشه ها را به جمهوری اسلامی وابسته کرد؟ در حالیکه چه بسا نه فقط عامل جمهوری اسلامی نیستند، بلکه با حاکمیت جمهوری اسلامی نیز توافقی ندارند.
مبارزه موثر با این اندیشه ها ، با تحریف تاریخی وقلب حقایق ومروجان آن، نه از طریق" جستجوی" یک "مزدبگیر" ، بلکه از طریق قرار گرفتن در محل واقعی مصاف ، از طریق نقد همه جانبه این دیدگاه ها و روشنگری به اتکا ء اسناد و مدارک فراوانی است که حقایق را آشکار می سازد ومانع و پادزهرواقعی در برابر گسترش این دیدگاه هاست.
اگر بخواهیم از" منطق" متهم کردن به عامل دشمن حرکت کنیم، فضای مسموم ناشی ازآن می تواند بسیاری را فراگیرد. نگاهی اجمالی به برخی مواضع و نوشته های مخالفان جمهوری اسلامی، نشان می دهد که در برخورد و به پاره ای ازمسائل خاورمیانه و یا درمورد مسأله هسته ای ایران ، می توان مواضعی همسو با جمهوری اسلامی یافت. در مورد پروژه ا تمی، عده ای حتی همان توجیهات بی پایه و عوامفریبانه زمامداران جمهوری اسلامی را تکرار می کنند . آیا می توان اینان را به صرف این تشابه مواضع ، به هواداری از جمهوری اسلامی متهم ساخت ؟ ا طبیعی است در صورت خلاصه کردن مسائل به صدور احکام سطحی و یارواج فضای اتهام و افترا ، نه تنها اینان، بلکه بسیاری دیگر، از تهدیدها مصون نخواهند ماند و بجای گسترش و رشد اندیشه ، محیط ارعاب و ترس از گفتن و نوشتن گسترش خواهد یافت.
٣ – نکته سوم و آخر اینکه ، " طرحی نو" بمثابه نشریه ای وزین و تریبونی آزاد برای " پخش اندشه" ، به همت" شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران" و مساعی همه اعضا درزمینه های نگارش مقاله، فنی، چاپ ، پخش وتأمین مالی ، طی قزیب ۱۲ سال انتشار منظم، کوشیده است درامر پخش و نقد اندیشه، درپژوهش و روشنگری ، درتحلیل رویدادهای مهم سیاسی ایران و جهان، در پرداختن به مسائل نظری سوسیالیسم و مباحث فلسفی ودرمبارزه علیه جمهوری اسلامی به سهم خود نقشی موثر ایفا کند.
" شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران" در بیانیه و منشور سیاسی شورا و همچنین در آئین نامه داخلی ، با حرکت از این باور که " سازمان سوسیالیستی چپ ، مناسبات آزاد و دمکراتیکی را که مدعی است برای استقرار آنها در جامعه مبارزه می کند، بیش ازهر چیزباید در درون خود اعمال نماید" (۱) ، کوشید روابط درونی خود و همچنین امرانتشار" طرخی نو" را براساس اصل بالا و در چارچوبی دمکراتیک تنظیم کند. برای اجتناب از هرگونه سانسوردر " طرحی نو" تأکید بر آن بود که در این" تریبون آزاد برای پخش اندیشه" ، نوشته ها بدون کنترل و سانسور چاپ شوند و درپائین صفحه آخرنشریه تصریح گردد که نویسندگان،" سردبیر و هر نویسنده دیگری مسئول محتوای نوشته خویش هستند." ( ۲)
این مبنای دمکراتیک، طبعاً برای پخش و نقد اندیشه مورد نظر بوده است و سال نیزکم و بیش بهمین گونه اعمال گردید.درحالیکه چاپ برخی مقالات در ماه های اخیر و از جمله مقاله " جبهه ملی و اسب ترویا" نه در چارچوب پخش و نقد اندیشه می گنجد و نه از لحاظ شیوه برخورد و نتایج آن در محیط سیاسی ، زیبنده" طرحی نو" است. چاپ این گونه مقالات ، تنها به جایگاه و اعتبار " طرحی نو" زیان می رساند و این طبعاً برای همه دوستداران نشریه مایه تأسف است.
--------------
۱ - نقل از یبانیه و منشور سیاسی شورا و آئین داخلی شورا
۲ – مراجعه شود به پائین صفحه آخر" طرحی نو"
|