سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

زروان
در اصل ایزدِ سیمرغ سیمای ِ بومیان ِ دیرین ِ فلات ِ ایران بوده است


جواد مفرد


• در باورهای اساطیری مردم بابل الهه ای به نام زربانیتوم (الههً حامل دانه و نطفه) وجود داشته و زن مردوک خدای بزرگ بابلیها (بت هبل کعبه، ایزد تفأل، کیوان/ زحل) تصور می شده است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۷ شهريور ۱٣٨۷ -  ۱۷ سپتامبر ۲۰۰٨


 
آر.سی.زنر کتابی به نام زروان   یا معمای زرتشتیگری تألیف کرده، که توسط دکتر تیمور قادری ترجمه شده و توسط انتشارات امیر کبیر منتشر شده است. معما را با خود منابع زرتشتیگری نتوانسته است، حل نماید. نگارنده نیز قبلاً تلاشی در جستجوی وی در اساطیر کهن خاورمیانه نموده و به جای الهه زربانیتوم بابلیها   که در این باب گره گشا است، متوجه ایزد هوای هیتیان آسیای صغیر یعنی زالیانو شده و به خطا رفته بودم که بدین وسیله اصلاح میشود:
در باورهای اساطیری مردم بابل الهه ای به نام زربانیتوم (الههً حامل دانه و نطفه) وجود داشته و زن مردوک خدای بزرگ بابلیها (بت هبل کعبه، ایزد تفأل، کیوان/ زحل) تصور میشده است. تلخیص این نام می توانست در زبانهای سامی به معنی الهه/الله زمان معنی دهد. از آنجاییکه زروان بنا به کتیبه های بابلی مشکوفه از ویرانه های شهر نوزی باستان در شرق عراق اساساً ایزد/الهه ای بین النهرینی و سامی بوده است؛ لذا زروان در مقام زربانیتوم در آغاز الهه ای به شمار میرفته که امر آفرینش و ایجاد نسل   و شفاعت را به عهده داشته است. مسلم به نظر می رسد آدیتی (بی نهایت) الههً زمان ودایی و مادر خدایان همان زروان ایزد/الهه کهن فلات ایران می باشد. زروان   مذکر را در اوستا و وداها تحت نام ویونگهونت و ویوسوت ( دور درخشنده ، یا پرندهً درخشان ) در می یابیم که پدر یمه و یمی (همزادان خورشید و ماه) و اشوینها یعنی اسبان تیزرو روز و شب یعنی ناستیه (مهربان) و دسره (شریر) به شمار رفته است. نظر به معنی لفظی ویوسوت/ویونگهونت وی باید همان ایزد زحل (دوردست) یا کیوان (شاه موبد درخشان) بوده باشد که به پیر فلک (زال آسمانی) موسوم است. جالب است که نامهای یونانی و لاتینی کیوان/ زحل یعنی کرونوس و ساتورنوس به ترتیب به معنی ایزد زمان و ایزد کشاورزی هستند. در اساطیر ایرانی نام زروان مجزا به صور تهمورث زیناوند (ایزد نیرومند دانای قوانین) یا تخموروپ زیناوند (سیمرغ نیرومند دانا) و ویگرد ( گردشگر دوردستها، به عنوان ایزد کشاورزی) به همراه لقب ویونگهان ( دانای درخشان دور دست) یاد گردیده است. خنثی به شمار رفتن زروان باید در نتیجه یکی شدن همین دو زروان مونث (آدیتی/زربانیتوم) و مذکر (ویونگهان/ویوسوت) پدید آمده باشد. موضوع   مونث بودن زروان از اسطوره باردار شدن زروان خنثی به اهورامزد ا و اهریمن نیز پیداست. به نظر میرسد نام این ایزد نزد آریائیان کاسی همان ایمیریا (ایزد دانای تقدیر) باشد که ایزد آسمانی خاندان سلطنتی به شمار می آمده است. در کنار وی نام میریزیر (به عنوان الهه تقدیر جهان زیرین) هم که مطابق موئیرا (الههً تقدیر) یونانیهاست، قید شده است. با توجه به شکل گریفون/سیمرغی زروان مسلم می نماید که وی همچنین ویژگیهای آنزو (در نقش سیمرغ کوه کارنول = زاگروس) ایزد فرمانروای حکمت   فلات ایران کهن را در خود جمع نموده است که بنابه اساطیر بابلی وی   الواح تقدیر را از انلیل (ایزد آسمان و باد، الله) در حین استحمام دزدیده بود. لابد اسطورهً سیمرغ و زال زر (زروان پیر) شاهنامه هم بر پایه همین اعتقادات اساطیری مردمان بومی کهن فلات ایران و بین النهرین پدید آمده است چه علی القاعده خود نام زال (ذال) را می توان صورتی از کلمهً گیلانی دال یعنی عقاب (سئن مرغو اوستا، سیمرغ) به شمار آورد، بی جهت نیست که پرورشگاه زال را در شاهنامه، آشیانهً سیمرغ بر فراز البرز کوه (یا البروز قفقاز و قافلانکوه) در می یابیم. جالب است که این کلمه گیلانی در زبان پهلوی به صورت دالمن قید شده که آن را می توان لفظاً به معنی عقاب آشیان گرفت. از این مطلب همچنین مستفاد میگردد که نام کهن گیلان یعنی دیلمنستان به معنی سرزمین سیمرغ (عقاب- سگبالدار) بوده است. این مطلب یکی از اشتباهات بارز اینجانب   را در باب نام کهن تر مردم گیلان یعنی کادوسیان که نگارنده مصراً آنرا لغت ایرانی دیگری مترادف با کاسپیان به معنی سگپرستان میگرفتم، آشکار میگرداند. چه نظر به معنی دیلمنستان (سرزمین سیمرغ) باید نام کادو سی کلمه ای اکدی از ریشهً کاسوسو به معنی مردم سرزمین عقاب/سیمرغ باشد. بر خود این پایه اگر دیلم ، دالمن و دیلمن هندو اروپایی را ریشه نام دیلمون اساطیری بابلیها به شمار بیاوریم که سراغ آن را هم در شمال کنار دریای خزر و هم در جنوب کنار خلیج فارس بدست داده اند، بدین نتیجه می رسیم که دیلمون نام کهن سرزمین ایران نزد بومیان دیرین آن بوده و پروفسور منوچهر جمالی به درستی بومیان دیرین فلات ایران را با زال زر، زروان و سیمرغ ماده ربط داده و سیمرغیانش می خواند. با توجه به کلمهً سومری ایرگو (عقاب) و واژهً آله (=اره) در زبان فارسی معلوم میشود نام خود ایران در اساس به همین معنی سرزمین عقاب شریف (سیمرغ) بوده است و پارسیان سمبل عقاب بالای درفش کاویانی و نام داریوش (عقاب شریف) را به همین مناسبت اختیار کرده بوده اند. پس پروفسور جمالی در اینجا نیز محق است که ایران را به معنی جایگاه سیمرغ معنی نموده است. از سوی دیگر نظر به کلمهً یانزو (سرور، فرمانروا) در نزد کاسیان (نیاکان لران) می توان چنین نتیجه گرفت که نام اوستایی اهور ا (سرور) در اساس از ترجمهً نام بومی یانزو عاید شده که سومریان آن را به صورت   آنزو قید کرده و به درستی با شکل سیمرغیش معرفی نموده اند. جالب است بر تصویری از یک سینی باستانی حتی اهورامزدای بطن زروان نیز با بالهای سیمرغی آن نشان داده شده است.   از آنجاییکه کلمه سامی عربی زرب نیز نظیر کلمه فارسی زر به معنی زرد و زرین است، این نشانگر آن است که تخم زرین کیهانی اساطیری که برهما (اهورامزدا/ائا/ انکی) از آن زاده میشود، بی جهت به جای زروان سیمرغ سیما و زربانیتو قرار نگرفته است. جالب است که در کتاب مجمع التواریخ از زربانو (زربانیتوم) به عنوان دختر رستم (مردوک بابلیها) یاد شده است که در اصل باید همان تهمینه (=حامل تخمه یعنی همان زربانیتوم) همسر   رستم (گرشاسپ/مردوک) باشد که مادر   سهراب (لفظاً یعنی سرخ یا سه سرور) به شمار آمده است: اصل اسطوره سهراب شهر سمنگان (سه مانکان= سه محله) از اسطوره هرکلس سکاها (تور/ تگی ماسادس/ بهرام/ایندره/ گرشاسپ/ رستم) اخذ شده که بنا به روایت هرودوت در پی پیدایی اسب دزدیده اش   به   الهه زمین نیمه مار/نیمه انسان شکل سرزمین سکاهای پادشاهی شمال دریای سیاه می رسد   و با همبستر شدن با وی از او صاحب سه پسر به نامهای آگاتیرس (خالکوبان)، گلن (گوزن، توتم ماساگتها) و اسکیت (بزکوهی/ پیاله زرین) شده و سرزمین بزرگ سکاها   تحت رهبری اسکیت (سکا) بین ایشان تقسیم میگردد. مطابق خبر حمدالله مستوفی در کتاب نزهته القلوب، خود شهر سمنگان (سه مانکان=سه محله) مرکب از سه بخش مجزا از هم تشکیل شده بوده است، ظاهراً به همین دلیل هم هست که نامهای سهراب ( سه رائو ، در معنی سه سرور بزرگ) و شهر سمنگان (سه محله) در افغانستان جایگزین نامهای برادران اسکیتی   اسطوره ای سه گانه یاد شده گردیده است. نامهای شاهنامه ای رودابه و سودابه نیز در رابطه با نام زروان (زربانیتوم بابلیها) قابل ریشه یابی هستند؛ چه مسلم به نظر میرسد رودابه مادر رستم (مردوک بابلیها) همان شَارات آپسو (الههً آبهای شیرین)/ دامکینا (زن قانونی، سارا) همسر ائا/انکی/ابراهیم (ایزد آبها و زمین بابلیها) و سودابه (=فریبا) همسر کیکاوس آسمان پیما همان سود (الهه/پری زیبا و فریبای دوردست، هاجر، نین لیل) همسر دیگر ائا یا همسر انلیل ایزد   باد بوده باشد.
مطلب خلاصه زیر در باب زروان   منابع   کهن زرتشتی از سایت   آیین ها و اسطوره های ایرانی   حسن نقاشی بر گرفته شده است:
 
زروان ایزد زمان ایران باستان : بنا بر باورهای ایران باستان آفرینش جهان در محدوده دوازده هزار ساله اساطیری انجام می گیرد. این دوازده هزار سال به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم می شود .در دوران نخستین ، عالم مینوی و دورانهای بعد مینوی و گیتیی(منظور وجوه مادی و جسمانی می باشد) است.
در سه هزار سال اول که جهان مینویی است و هنوز نه مکان هست و نه زمان ، و جهان فارغ از ماده و حرکت است ، از دو "هستی" سخن به میان می آید که یکی جهان متعلق به اورمزد که پر از نور ، زندگی ، دانایی ، زیبایی ، خوشبویی ، شادی و تندرستی است و دیگری جهان متعلق به اهریمن که تاریک است و زشت و مظهر نابودی و بد بویی و بیماری و غم و مجموعه ای است از هر چه ذهن می تواند راجع به دنیای بدی اندیشد.
محققین و خصوصا متون کهن ریشه این اندیشه را که باعث به وجود آمدن دو همزاد (اورمزد و اهریمن) می شود در اسطوره زروان می دانند که به باور زروانی معروف گردیده است.
  زروان در نوشته های پهلوی خدای زمان است ، اما بنا بر آیین زروانی ، زروان خدایی است که در زمانی که هیچ چیز وجود ندارد نیایشهایی به جای می آورد تا پسری با ویژگی های آرمانی اورمزد داشته باشد که جهان را بیافریند. در پایان هزار سال زروان در اینکه این نیایش به ثمر برسد شک می کند و در همان هنگام نطفه اورمزد و اهریمن در بطن او بسته می شود .اورمزد ثمره نیایش و صبر او و اهریمن میوه شک اوست.
زروان در آن هنگام پیمان می بندد که پسری را که نخست زاده شود فرمانروای جهان کند. اهریمن از این نیت آگاه می شود و سعی می کند نخست به دنیا آید . بدین ترتیب اهریمن ، آلوده و بد بو در برابر زروان ظاهر می گردد و اورمزد ، پاکیزه و خشبو و پر از نور و روشنایی پس از او زاده می شود.زروان برای التزام به پیمانش مجبور می شود اهریمن را برای دورانی از نه هزار سال باقی مانده فرمانروا کند ؛ با اطمینان به اینکه در پیکاری که در پایان جهان میان دو همزاد رخ خواهد داد اورمزد پیروز خواهد شد و به تنهایی و تا ابد فرمانروایی خواهد کرد . بدین ترتیب کل آفرینش زروانی در دوازده هزار سال انجام خواهد شد. بُندَهِش پایان نبرد اورمزد و اهریمن را چنین بیان می کند:
  «نود شبانه روز کارزار بود . در پایان این مدت هرمزد و یارانش پیروز شدند و دیوان را در هم شکستند و اهریمن را به دوزخ خویش باز پس افکندند و آسمان را گردا گرد جهان حصار کردند تا دیگر دیگر اهریمن به آفریدگان هرمزد دست نیابد. اما آفات اهریمنی در جهان باز ماند و درد و بیماری و نیاز و خشم و دروغ و جانوران زیانکار دامنگیر این جهان شدند.
  روان سالار چارپایان که بر دست راست هرمزد نشسته بود بر خاست و شکوه آغاز کرد و چون هزار مرد که یک جا بانگ کنند بانگ بر آورد که : ای هرمزد ، پس کو آن کسی که باید نگاهبان آفریدگان تو باشد و آنان را از آفات اهریمن برهاند. زمین به جانوران زیان بخش آلوده شد و آب آسیب دید و گیاه پژمرد و گله بیمار شد. مردی که گفتی پاسدار جهان خواهد بود کجاست ؟
آنگاه هرمزد فروهر(صورت مینوی) زرتشت را به وی نمود و گفت : این است مردی که به پاسداری جهان خواهد رفت.   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست